اثبات حق (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خداوند متعال در
قرآن کریم ، در برخی آیات برای اثبات
حق سوگند یاد میکند و به
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نیز امر فرموده که برای اثبات حق، در جواب کافران
سوگند بخورد.
سوگند به خدا، در اثبات حق، جایز است: «ویستنـبـونک احق هو قلای وربی انه لحق...»
«از تو میپرسند آیا آن (وعده مجازات الهی) حق است؟ بگو آری بخدا
سوگند قطعا حق است ...!»
میفرماید: از تو خبرگیری میکنند که آیا آن
قضاء و یا آن عذاب حق است؟ در اینجا خدای سبحان به پیامبرش دستور داده پاسخ را که عبارت است از
اثبات آن عذاب به جمیع جهات تاءکید مؤکد نموده در جواب آنان با سوگند بگوید: این عذاب حتما و قطعا حق و ثابت است، برای اینکه مقتضی آن موجود و مانع آن مفقود است.
حق در اینجا در مقابل
باطل نیست، بلکه منظور این است که آیا این
مجازات و کیفر واقعیت دارد و تحقق مییابد؟ زیرا حق و تحقق هر دو از یک مادهاند البته حق در مقابل باطل اگر به معنی وسیع کلمه
تفسیر شود، شامل هر واقعیت موجود میگردد، و نقطه مقابل آن معدوم و باطل است.
«فو رب السماء والارض انه لحق مثل ما انکم تنطقون» .
« سوگند به پروردگار آسمان و
زمین که این مطلب حق است همانگونه که شما سخن میگوئید!»
کار بجائی رسیده است که خداوند با آن عظمت و قدرتش برای
اطمینان دادن به بندگان شکاک و دیر باور و ضعیف النفس و حریص سوگند یاد میکند که آنچه به شما در زمینه
رزق و روزی و وعدههای ثواب و عقاب قیامت وعده داده شده همه حق است، و هیچ شک و تردیدی در آن نیست.
تعبیر به «مثل ما انکم تنطقون» (همانگونه که سخن میگوئید) تعبیر لطیف و حساب شدهای است که از محسوسترین اشیاء سخن میگوید، چرا که گاهی خطا در باصره یا سامعه
انسان واقع میشود، اما در سخن گفتن چنین خطائی راه ندارد که انسان احساس کند سخن گفته در حالی که سخن نگفته باشد، لذا
قرآن میگوید: همان اندازه که سخن گفتن شما برایتان محسوس است و واقعیت دارد رزق و وعدههای الهی نیز همینگونه است!
از این گذشته مسأله سخن گفتن خود یکی از بزرگترین روزیها و مواهب پروردگار است که هیچ موجود زندهای جز انسان از آن برخوردار نشده است، و نقش سخن گفتن در زندگی اجتماعی انسانها و
تعلیم و تربیت و انتقال علوم و دانشها و حل مشکلات زندگی بر کسی پوشیده نیست.
زمخشری در
تفسیر کشاف از
اصمعی نقل میکند از مسجد
بصره بیرون آمدم، ناگاه چشمم به یک عرب بیابانی افتاد که بر مرکبش سوار بود، با من روبرو شد و گفت : از کدام قبیلهای؟ گفتم از
بنی اصمع، گفت : از کجا میآئی؟ گفتم از آنجا که کلام خداوند رحمان را میخوانند، گفت برای من هم بخوان!
من آیاتی از
سوره و الذاریات را برای او خواندم، تا به آیه «و فی السماء رزقکم» رسیدم، گفت کافی است، برخاست و شتری را که با خود داشت
نحر کرد، و گوشت آنرا در میان نیازمندانی که میآمدند و میرفتند تقسیم نمود، شمشیر و کمانش را نیز شکست و کنار انداخت و پشت کرد و رفت. این داستان گذشت.
هنگامی که با
هارون الرشید به زیارت خانه خدا رفتم مشغول
طواف بودم ناگهان دیدم کسی با صدای آهسته مرا صدا میزند نگاه کردم دیدم همان مرد عرب است، لاغر شده، و رنگ صورتش زرد گشته است (پیدا بود که عشقی آتشین بر او چیره گشته و او را بیقرار ساخته است) به من
سلام کرد و خواهش نمود بار دیگر همان سوره ((ذاریات) ) را برای او بخوانم، وقتی به همان آیه رسیدم فریادی کشید و گفت ما وعده خداوند خود را به خوبی یافتیم، سپس افزود آیا بعد از اینهم آیهای هست من آیه بعد را خواندم : «فو رب السماء و الارض انه لحق» بار دیگر
صیحه زد و گفت : یا سبحان الله من ذا الذی اغضب الجلیل حتی حلف یصدقوه بقوله حتی الجئوه الی الیمین؟!: براستی عجیب است، چه کسی
خداوند جلیل را به خشم آورده که این چنین سوگند یاد میکند آیا سخن او را باور نکردهاند که ناچار از سوگند شده؟! این جمله را سه بار تکرار کرد و بر زمین افتاد و مرغ روحش به
آسمان پرواز کرد.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «اثبات حق».