ارض (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ارض یکی از اصطلاحات به کار رفته در
قرآن کریم به معنای زمین است. خلقت زمین بعد از آسمانها و در شش دوران بوده و در
قیامت به شکل دیگری تغییر میکند.
اَرض
به معنای زمین است.
کلمه ارض که مراد از آن زمین ماست ۴۶۱ بار در قرآن آمد است، امّا همیشه به لفظ مفرد، در
روایت و
نهج البلاغه به لفظ جمع (اَرَضُون، اَرَضِین) نیز آمده است،
شاید آن در آخر بحث، بررسی شود.
امّا اینکه در قرآن مجید همواره مفرد آمده، به احتمال قوی علتش آن است که آنچه غیر از زمین است نسبت به ما
آسمان محسوب میشود مثلا
مرّیخ گر چه فی حدّ نفسه، یک کره و زمین است ولی نسبت به ما که بالای سر ماست آسمان حساب میشود، علی هذا ما را یک زمین بیشتر نیست که زیر پای ماست. لذاست که قرآن آنرا همواره مفرد به کار برده است.
در کلام اللَّه مجید راجع به زمین مسائلی و حقائقی بیان شده که به بعضی از آنها اشاره میکنیم:
زمین و آسمانها در ابتدای خلقت، همه بسته و یک چیز بودند در اثر انبساط تدریجی وسعت یافته و از هم جدا شدهاند «
(اَ وَ لَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا اَنَّ السَّماواتِ وَ الْاَرْضَ کانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما)»
مگر کفار ندانستهاند که آسمانها و زمین پیوسته و توی هم بودند، آنها را از همدیگر بازشان کردیم؟! رتق به معنی گره شده و بسته و پیوسته، و فتق به معنی باز کردن و ایجاد فاصله میان اجزاء شیئی متصل است.
اگر مراد از «السّموات» تمام جهانها و منظومهها باشد. مسئله رتق و فتق شامل تمام عالم است، و اگر مراد آسمانهای هفتگانه اطراف زمین باشد که محیط بر زمیناند، آنوقت معنی آیه این است که:
زمین با آسمانهای هفتگانه آن، ابتدا در هم فرو رفته و یکی بودهاند به تدریج به صورت فعلی در آمدهاند، ناگفته نماند «السموات» جمع محلی به الف و لام مفید عموم است و کلمه «
(فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ)» به معنی شکافنده زمین و آسمانها در ۷ محل از قرآن ذکر شده و سموات همه با الف و لام آمدهاند، علی هذا احتمال قوی میرود که مراد از «
(السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ)» تمام کاینات باشد.
در کتاب آغاز و انجام جهان ص۶۳ گوید: در قرآن کریم «سموات» که با «ارض» هم استعمال شده به معنی همه جهانهای غیر از زمین آمده است «
(فَلِلَّهِ الْحَمْدُ رَبِّ السَّماواتِ وَ رَبِ الْاَرْضِ رَبِّ الْعالَمِینَ)» سوره جاثیه آیه ۳۶
«
رَبِّ الْعالَمِینَ» که بی واو است بدل است از «
(رَبِّ السَّماواتِ وَ رَبِ الْاَرْضِ)» پس بایستی که «پرورنده جهانها» مساوی باشد با «پرورنده آسمانها و زمین» پس بایستی که «سموات» برابر باشد با «همه جهانها منهای زمین».
زمین در دو روز «دو دوران» و پیش از آسمانهای هفتگانه خود آفریده شده، به این
آیات توجه کنید که در بند سوّم نیز لازم خواهد بود: «
(قُلْ اَ اِنَّکُمْ لَتَکْفُرُونَ بِالَّذِی خَلَقَ الْاَرْضَ فِی یَوْمَیْنِ وَ تَجْعَلُونَ لَهُ اَنْداداً ذلِکَ رَبُّ الْعالَمِینَ.) (وَ جَعَلَ فِیها رَواسِیَ مِنْ فَوْقِها وَ بارَکَ فِیها وَ قَدَّرَ فِیها اَقْواتَها فِی اَرْبَعَةِ اَیَّامٍ سَواءً لِلسَّائِلِینَ.) (ثُمَّ اسْتَوی اِلَی السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْاَرْضِ ائْتِیا طَوْعاً اَوْ کَرْهاً قالَتا اَتَیْنا طائِعِینَ.) فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ فِی یَوْمَیْنِ وَ اَوْحی فِی کُلِّ سَماءٍ اَمْرَها وَ زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِمَصابِیحَ».
از این آیات به دست میآید اوّلا زمین در دو روز (دو دوران) آفریده شده (البته بدون
نبات و حیات و اقوات) «
خَلَقَ الْاَرْضَ فِی یَوْمَیْنِ» مراد از روز به طور قطع دوران است نه بیست و چهار ساعت که مدت گردش وضعی زمین است و همچنین مراد از چهار روز و دو روز، دو دوران و چهار دوران است و مجموع این شش روز به حساب روزهای ما شاید از میلیونها
سال بیشتر باشد.
استعمال یوم به معنی دوران و مدت مفصلی از زمان، شایع و از معانی مشهور یوم است،
ابن اثیر در
نهایه گوید: گاهی از یوم مطلق وقت اراده میشود و حدیث «تِلْکَ اَیَّامُ الْهَرْجِ» از آن است.
راغب در
مفردات گوید: گاهی از مدت هر مدتی که باشد با یوم تعبیر میشود.
در قرآن مجید هست «
وَ تِلْکَ الْاَیَّامُ نُداوِلُها بَیْنَ النَّاسِ»
«
فَهَلْ یَنْتَظِرُونَ اِلَّا مِثْلَ اَیَّامِ الَّذِینَ خَلَوْا»
که مراد زمانهای حوادث است «
وَ اِنَّ یَوْماً عِنْدَ رَبِّکَ کَاَلْفِ سَنَةٍ»
«
فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ خَمْسِینَ اَلْفَ سَنَةٍ».
احتمال قوی آن است که منظور از دو دوران یکی مذاب شدن زمین است، که به صورت گاز مشتعل بود و در اثر کاسته شدن حرارت مذاب گردید، و دیگری انعقاد و انجماد سطح آن است.
ثانیا: تشکیل کوهها و تقدیر اقوات برای موجودات زنده در چهار دوران انجام یافته است «
وَ جَعَلَ فِیها رَواسِیَ مِنْ فَوْقِها وَ بارَکَ فِیها وَ قَدَّرَ فِیها اَقْواتَها فِی اَرْبَعَةِ اَیَّامٍ» و اینکه بعضی از بزرگان چهار روز را فصول اربعه گرفتهاند بسیار بعید است، زیرا در آیات فوق صحبت از ابتدای
خلقت و حالت مذاب بودن زمین و غیره است، فصول اربعه حساب بعدهاست و این آیات تفصیل شش روزی است که در آیه: «
(اِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْاَرْضَ فِی سِتَّةِ اَیَّامٍ)»
و غیره آمده است، بعد از «
اَرْبَعَةِ اَیَّامٍ» فرموده: «
ثُمَّ اسْتَوی اِلَی السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ...» آنروزها فصولی در بین نبوده است.
ثالثا: آسمان که آنوقت
دخان (گاز فشرده و غلیظ) بود و زمین که دو دوران دیده و تازه منعقد شده بود، هر دو به یکبار از دستور
خدا پیروی کردند، در اثر این فرمان گاز فشرده و تیره، رقیق شد و طبقات جوّ را تشکیل داد و در عین حال زمین استعداد یافت و تقدیر اقوات گردید «
فَقالَ لَها وَ لِلْاَرْضِ ائْتِیا... فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ فِی یَوْمَیْنِ».
به طور قطع، دو دوران تشکیل آسمانها «
سَبْعَ سَماواتٍ فِی یَوْمَیْنِ» با چهار دوران تقدیر اقوات «
اَرْبَعَةِ اَیَّامٍ» متداخلاند. و خلاصه اینکه زمین در دو روز مذاب و منعقد شد و آسمان به صورت گاز فشرده و تیره از زمین بیرون آمد و اطراف آن را فرا گرفت (این مرحله اوّل) در مرحله دوم، به زمین و آسمان یک دفعه فرمان رسید «
فَقالَ لَها وَ لِلْاَرْضِ ائْتِیا» این جمله تکلیف هر دو را در یک وقت اعلام میکند، در نتیجه این فرمان وضع دیگری پیش آمد، و آن اینکه زمین آماده شد و تقدیر اقوات گردید، و گاز فشرده به طبقات هفت گانه جوّ مبدّل گردید کلمه «ثُمّ» در آیه «
ثُمَّ اسْتَوی اِلَی السَّماءِ» راجع به آیه اول است و تقدیر اینطور است «
خَلَقَ الْاَرْضَ فِی یَوْمَیْنِ... ثُمَّ اسْتَویاِلَی السَّماءِ» و آیه وسط «
وَ جَعَلَ فِیها رَواسِیَ مِنْ فَوْقِها...» توضیح آمادگی زمین در اثر دستور دوم است.
اگر دو دوران تشکیل آسمانها با چهار دوران تقدیر اقوات متداخل نباشد لازم میآید که خلقت آسمانها و زمین در هشت روز انجام یافته باشد، حال آنکه خداوند فرموده «
اِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْاَرْضَ فِی سِتَّةِ اَیَّامٍ» این مطلب در ۷ محل به شرح زیر تکرار شده است آیه ۵۴
سوره اعراف،
آیه ۳
سوره یونس،
آیه ۷
سوره هود،
آیه ۵۹
سوره فرقان،
آیه ۴
سوره سجده،
آیه ۳۸
سوره ق ، آیه ۴
سوره حدید.
اگر گویند: در صورت متداخل بودن دو دوران آسمانها در چهار دوران تقدیر اقوات، معنی این آیه که میگوید «
(خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْاَرْضِ جَمِیعاً ثُمَّ اسْتَوی اِلَی السَّماءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ)»
چگونه درست میشود، زیرا «ثمّ» در آیه صریحا میرساند که تشکیل آسمانها بعد از خلق ما فی الارض بوده است.
گوئیم: با قرینه آیات گذشته میفهمیم که مراد از «
خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْاَرْضِ» مرحله اول است که خمیره ما فی الارض بوده باشد، نه مرحله دوم که تقدیر اقوات است، به عبارت دیگر، این «خَلَقَ لَکُمْ» همان «خَلَقَ الْاَرْضَ فِی یَوْمَیْنِ» است.
و چون در آن مرحله، ماده و خمیره تمام اقوات موجود بود، مانعی ندارد که گفته شود: آنچه در زمین است برای شما آفریدیم، در این صورت «ثمّ» در جای خود واقع است، نظیر آیات سوره فصّلت.
تحقیق این مطلب را بدین طریق در جائی ندیدهام و کلید فهم آن فقط الهام خداوندی است و للَّه الحمد.
رابعا- آیات گذشته، فقط در باره زمین و طبقات هفتگانه جوّ است و شامل تمام آسمانها و همه
کائنات نیست برای توضیح بیشتر به «سماء» رجوع شود.
خامسا- زمین (زمین دو روزه) پیش از آسمانهای هفتگانه آفریده شده «
خَلَقَ الْاَرْضَ فِی یَوْمَیْنِ... ثُمَاسْتَوی اِلَی السَّماءِ... فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ».
زمین پس از آسمان خورشید (آسمان
منظومه شمسی) آفریده شده است. «
(اَ اَنْتُمْ اَشَدُّ خَلْقاً اَمِ السَّماءُ بَناها.) (رَفَعَ سَمْکَها فَسَوَّاها وَ اَغْطَشَ لَیْلَها وَ اَخْرَجَ ضُحاها.) (وَ الْاَرْضَ بَعْدَ ذلِکَ دَحاها.) (اَخْرَجَ مِنْها ماءَها وَ مَرْعاها) (وَ الْجِبالَ اَرْساها)»
.
ترجمه این آیات بنا بر تحقیقی که در کتاب آغاز و انجام جهان، کرده چنین است: آیا شما در آفرینش محکمتر هستید یا آسمان؟ که خدا آنرا بنا نهاد، ارتفاعش را بلند گرفت، پس آنرا ساخت و شبش را «تاریک کم نور» گردانید و روشنائیش را آشکار کرد، و زمین را بعد از آن دحو کرد (بزرگش کرد و در حالیکه آنرا میچرخانید به پائین پرتاب کرد) انتهی از ظاهر این آیات به دست میآید که چرخش زمین بعد از آسمان بوده است «
(وَ الْاَرْضَ بَعْدَ ذلِکَ دَحاها)» حال آنکه از آیات گذشته روشن شد که زمین پیش از آسمانها خلق شده است «
خَلَقَ الْاَرْضَ... ثُمَّ اسْتَوی اِلَی السَّماءِ».
در جواب باید دانست که:
این «سماء» در آیه «
اَمِ السَّماءُ بَناها» غیر از سموات هفتگانه گذشته است، مراد از «سماء» در این آیات بنابر آنچه در «سماء» خواهد آمد، آسمان
خورشید و فضای منظومه شمسی است نه آسمانهای محیط بر زمین، و مسلّما زمین بعد از آسمان منظومه شمسی به این صورت در آمده و دحو شده است.
زمین خدا را تسبیح میکند «
تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْاَرْضُ وَ مَنْ فِیهِنَّ»،
آری زمین به این عظمت با آسمانهای هفت گانه آن رشحهای از رشحات رحمت خدا است در پیشگاه آفریننده خود خاضع و تسبیح گو است.
زمین با آسمانهای هفت گانهاش که طبقات هفتگانه جوّ باشند در شش روز (شش دوران) آفریدهشدهاند «
اِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْاَرْضَ فِی سِتَّةِ اَیَّامٍ» توضیح این مطلب گذشت و در «سماء» بیشتر روشن خواهد شد.
زمین در آینده
قیامت کوبیده و ریز ریز خواهد شد و به زمین غیر از این مبدّل خواهد گردید (به زمین انبساط یافته) «
یَوْمَ تُبَدَّلُ الْاَرْضُ غَیْرَ الْاَرْضِ»
«
وَ حُمِلَتِ الْاَرْضُ وَ الْجِبالُ فَدُکَّتا دَکَّةً واحِدَةً»
و نتیجه این انبساط و اتّساع ما فوق تصور است.
زمین حافظ اسرار و اعمال آدمی است و روز قیامت اسرار خویش را بیرون میدهد و گواه آنها خواهد بود «
یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ اَخْبارَها بِاَنَّ رَبَّکَ اَوْحی لَها»
و کلمه ارض همانطور که به تمام کره زمین اطلاق شده، به بعضی از آن نیز گفته شده است «
ادْخُلُوا الْاَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ»
«
فَلَنْ اَبْرَحَ الْاَرْضَ حَتَّی یَاْذَنَ لِی اَبِی»
«
فَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ الْاَرْضَ»
مراد از الارض در آیه اول سرزمین
فلسطین و در دومی سرزمین
مصر و در سومی محلی است که
قارون و خانهاش در آن فرو رفت.
همانطور که در اوّل گفتیم کلمه ارض در قرآن مفرد استعمال شده ولی در
احادیث و
نهج البلاغه به صیغه جمع (ارضون و ارضین) نیز به کار رفته است نظیر کلمات فرج
«
«لَا اِلَهَ اِلَّا اللَّهُ رَبُّ السَّمَوَاتِ السَّبْعِ وَ رَبُّ الْاَرَضِینَ السَّبْعِ وَ مَا فِیهِنَّ وَ مَا بَیْنَهُنَّ»».
ولی چون به بعضی از موارد نهج البلاغه صریح است در اینکه مراد از ارضون خشکیهای روی زمین و به اصطلاح هفت اقلیم است، باید بگوئیم که در احادیث و جاهای دیگر نهج البلاغه مقصود از آن خشکیهاست که در گذشته به هفت، تقسیم میکردند، در نهج البلاغه هست «
«وَ رُکُوبِهَا اَعْنَاقَ سُهُولِ الْاَرَضِینَ.»«اَ لَمْ یَکُونُوا اَرْبَاباً فِی اَقْطَارِ الْاَرَضِینَ.» «فَهُمْ حُکَّامٌ عَلَی الْعَالَمِینَ وَ مُلُوکٌ فِی اَطْرَافِ الْاَرَضِینَ»».
جمله اول در باره کوههاست که میفرماید: کوهها بر گردن همواریهای زمین سوارند، دوّمی در باره مردمان گذشته است که فرمود: آیا در اطراف زمین پادشاهان و مالک رقاب نبودند؟ و سومی در خصوص عربهاست که به برکت اسلام در اطراف زمین پادشاهان شدند. در این جاها چنانکه میبینیم خشکیهای زمین مقصود است.
این مطلب که گفته شد از کتاب آغاز و انجام جهان ص۶۸- ۷۰ استفاده شده است.
علامه شهرستانی رحمه اللَّه راجع به تعدّد زمینها در کتاب هیئت و اسلام. بحث مفصلی دارد. ما منکر آن نیستیم که مرّیخ و مشتری و امثال آن نسبت به خود. زمیناند و زمینهای بیشمار دیگری در فضای بیکران وجود دارند.
ولی نمیتوانیم قبول کنیم که مراد از زمینهای هفتگانه، سیّارات هفتگانه است، زیرا آنها از هفت بیشتراند، اگر عدد هفت را برداشته و بگویند: کرات و زمینهائیکه در فضای بیکران به دور خورشیدهای خود میچرخند، خارج از شمارند حرفی نداریم فقط مخالف و نافی این هستیم که کسی بگوید مراد از زمینهای هفتگانه، سیارات منظومه شمسی است، ناگفته نماند،
قرآن کریم به زمینی غیر از زمین ما نظری نداشته و غیر از آن را سماء و سموات به حساب آورده است.
در خاتمه این بحث لازم است بدانیم که: کره زمین نسبت به خود، موجودی بس بزرگ و اعجاب آور است، حجم آنرا بنابر حسابی هزار و هشتاد سه میلیارد و بنابر حساب دیگری هزار و هشتاد سه میلیارد و سیصد و بیست میلیون کیلومتر مکعب گفتهاند، یک میلیارد شاید به نظر شما چندان مهمّ نیاید ولی طبق حساب صحیح اگر شخصی روزی ده ساعت کار بکند. شمردن یک میلیارد، پنجاه
سال وقت لازم دارد.
جمعیّت روی زمین در حدود هشت میلیارد نفر است. صندوقی در نظر بگیرید که هر سه بعد آن هر یک، یک کیلو متر باشد، اگر همه انسانهای روی زمین را در چنین صندوقی بریزیم، حساب ساده میرساند که در حدود یک ششم صندوق اشغال میشود، زیرا این صندوق بیشتر از هیجده میلیارد نفر یعنی هیجده میلیارد و هفتصد و پنجاه میلیون نفر ظرفیت دارد، و اگر بخواهیم زمین را تکه تکه کرده در چنین صندوق جای بدهیم، به هزار و هشتاد سه میلیارد و سیصد و بیست میلیون از این صندوقها احتیاج داریم.
اگر همه انسانهای زمین را به
دریای خزر بریزیم،
آب دریا بالا میآید اما چقدر؟ گفتهاند: مطابق حساب دقیق، آب آن از یک سانتیمتر هم کمتر بالا میآید، یعنی این بالا آمدن برای ما هیچ محسوس نیست در صورتی که دریای خزر دریای بزرگی نیست بلکه دریاچه است و فقط چهار صد و بیست هزار کیلو متر مربّع مساحت دارد، چه رسد به اقیانوس آرام مثلا که صد و هشتاد میلیون کیلومتر مربّع مساحت آن است.
اگر بزرگی حجم زمین را با طبقات هفتگانه جوّ آن در نظر آوریم از عظمت آن متحیّر خواهیم بود، جرم جوّ زمین را در حدود پنج میلیون میلیارد تن حساب کردهاند، فَسبحان من خَلَقها و دَبَّرها و دَحاها و اَخْرَجَ مِنْها ماءَها وَ مَرْعاها وَ الْجِبالَ اَرْساها.
ارقامی که در اینجا راجع به وسعت زمین ذکر شد، همه از کتابهای معتبر اخذ شده است ایضا باید دانست که زمین بزرگ میشود زیرا هر روز میلیونها تن از انرژی
خورشید وارد آن شده و به صورت حرارت در آن جذب میشود، کافی است که بدانیم در هر ثانیه چهار میلیون تن از خورشید کاسته میشود مقداری از آن نصیب زمین است، علی هذا تا روز
قیامت زمین پیوسته بزرگ و آفتاب کوچک خواهد شد و وسعت زمین را در آن روز جز خدا کسی نمیداند.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «ارض»، ج۱، ص۵۹.