• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اعتکاف (خام)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اعتكاف: توقف در مسجد به قصد عبادت

اعتكاف، مصدر باب افتعال از ريشه «ع‌ـ‌ك‌ـ‌ف» به معناى محبوس كردن و روى‌آوردن به چيزى است.[۱]     راغب گويد: اعتكاف به معناى روى آوردن و ملازمت با چيزى، همراه با تعظيم آن است [۲]     و در اصطلاح فقه، عبارت است از توقف در مسجد به قصد عبادت.[۳]     واژه اعتكاف در قرآن نيامده؛ ولى مشتقات ماده «عكف» از ثلاثى مجرد به‌صورت اسم فاعل ۷ بار و در شكل اسم مفعول و مضارع هر كدام يك بار آمده است.
پيشينه اعتكاف:

از برخى آيات قرآن برمى‌آيد كه اين عبادت در اديان توحيدى پيشين نيز مطرح بوده و پيامبران الهى و موحدان گاه براى راز و نياز با خداوند، مدتى از زندگى و جامعه دورى مى‌گزيدند و به مسجدالحرام يا معابد ديگر پناه مى‌بردند و مدتى خود را براى عبادت با خدا و راز و نياز با او محبوس مى‌كردند.[۴]     از جمله آيه‌۱۲۵ بقره(بقره:۱۲۵) است كه خداوند در آن به ابراهيم و فرزندش اسماعيل، فرمان مى‌دهد تا مسجدالحرام را براى طواف كنندگان و معتكفان پاكيزه گردانند: «وعَهِدنا اِلى اِبرهيمَ واِسمـعيلَ اَن طَهِّرا بَيتِىَ لِلطّائِفينَ والعـكِفينَ».[۵]     از اين آيه، افزون بر اينكه استفاده مى‌شود سنت اعتكاف در شريعت حضرت ابراهيم(عليه السلام) بوده، اهميت فوق‌العاده اين عبادت در شريعت آن حضرت و ديگر اديان توحيدى كه نشئت گرفته از شريعت ابراهيم(عليه السلام)است نيز فهميده مى‌شود، زيرا خداوند از سويى دو پيامبر خود را مأمور كرده است تا مقدمات اين عبادت را فراهم سازند واز سوى ديگر، خانه خود را كه بهترين مكان در روى زمين است، جايگاه اين عبادت قرار داده است.
شايد بتوان اقامت و عبادت مريم(عليها السلام) در مسجدالاقصى را نيز از مصاديق اعتكاف برشمرد، زيرا مادر آن حضرت نذر كرد كه مريم را وقف عبادت خدا كند [۶]    : «اِذ قالَتِ اِمرَاَتُ عِمرنَ رَبِّ اِنّى نَذَرتُ لَكَ ما فى بَطنى مُحَرَّرًا...» (آل‌عمران:۳۵) و پس از بلوغ، سرپرست او (زكريا(عليه السلام)) براى وى جايگاهى در مسجدالاقصى آماده كرد، تا به عبادت بپردازد. سپس مريم در مسجد اقامت گزيد و به عبادت پرداخت [۷]     كه از نزد خدا با طعامهاى بهشتى پذيرايى مى‌شد: «كُلَّما دَخَلَ عَلَيها زَكَرِيا المِحرابَ وَجَدَ عِندَها رِزقـًا قالَ يـمَريَمُ اَنّى لَكِ هـذا قالَت هُوَ مِن عِندِ اللّهِ» (آل‌عمران:۳۷)
از برخى آيات استفاده مى‌شود كه توقف نزد بتها و عبادت آنها، در آيينهاى بت پرستى نيز رواج داشته است. در آيه ۵۲ انبياء(انبياء:۵۲) حضرت ابراهيم، آزر و قومش را به سبب عبادت بتها و ملازمت با آنها نكوهش كرده است: «اِذ قالَ لاَِبيهِ وقَومِهِ ما هـذِهِ التَّماثيلُ الَّتى اَنتُم لَها عـكِفون». در معناى «عاكفون» گفته‌اند كه بت پرستان در بتكده‌ها ملازم بتها بودند و آنها را عبادت مى‌كردند.[۸]     آيه ۱۳۸ اعراف(اعراف:۱۳۸) گزارش كرده كه بنى‌اسرائيل پس از عبور از دريا با بتپرستانى مواجه شدند كه سر بر آستان بتان خود داشتند: «وجـوَزنا بِبَنى اِسرءيلَ البَحرَ فَاَتَوا عَلى قَوم يَعكُفونَ عَلى اَصنام لَهُم...»؛ همچنين در آيه ۹۱ طه(طه:۹۱)داستان بنى‌اسرائيل آمده است كه پس از رفتن موسى(عليه السلام)به كوه طور، در اطراف گوساله سامرى وقوف كرده و به پرستش پرداختند: «قالوا لَن نَبرَحَ عَلَيهِ عـكِفينَ حَتّى يَرجِعَ اِلَينا موسى».
اعتكاف در اسلام:

در اسلام نيز همچون شرايع پيشين، سنت اعتكاف وجود داشته و مسلمانان به اين عبادت ترغيب و تشويق شده‌اند؛ از آيه ۱۸۷ بقره(بقره:۱۸۷) كه در آن به برخى احكام اعتكاف اشاره شده است:«ولا‌تُبـشِروهُنَّ واَنتُم عـكِفونَ فِى المَسـجِدِ» نيز آيه ۱۲۵ بقره(بقره:۱۲۵) مشروعيت اين عمل در اسلام استفاده مى‌شود [۹]    ؛ همچنين از رواياتى كه به جا آوردن اين عمل را به پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)مستند مى‌كند و مزد و پاداش فراوانى براى آن برشمرده است نيز جواز، بلكه استحباب آن در اسلام استفاده مى‌شود؛ از جمله در روايتى آمده كه پيامبر پس از ورود به مدينه، ابتدا در دهه نخست ماه رمضان و سپس در دهه دوم و در سال ديگر در دهه سوم، در مسجد اعتكاف كردند و از آن پس پيوسته در سومين دهه ماه رمضان، معتكف مى‌شدند.[۱۰]     اعتكاف به نظر فقهاى اسلامى در همه ايام سال به جز روزهايى كه در آن روزه حرام شده جايز است، هرچند در ماه رمضان، به ويژه در دهه پايانى آن، افضل است.[۱۱]    
شرايط و احكام اعتكاف:

افزون بر شرايط عامه تكليف و نيت [۱۲]     براى معتكف، اعتكاف شرايط و احكام ديگرى نيز دارد، از جمله:
۱. روزه. فقهاى اماميه، با استناد به روايات، روزه (اعم از واجب و مستحب) را از شرايط اعتكاف مى‌دانند.[۱۳]     برخى اعتكاف پيامبر در ماه رمضان را دليل ديگرى بر اين امر دانسته‌اند.[۱۴]     به‌نظر بعضى ظاهر آيه ۱۸۷ بقره(بقره:۱۸۷) نيز اشعار به اين امر دارد، زيرا مخاطبان نهى از آميزش، در اين آيه روزه داران هستند: «ثُمَّ اَتِمّوا الصِّيامَ اِلَى الَّيلِ ولا تُبـشِروهُنَّ واَنتُم عـكِفونَ فِى المَسـجِد» بنابراين آيه، اعتكاف تنها براى روزه‌داران جايز‌است و جواز آن براى غير روزه‌داران نيازمند دليل است.[۱۵]     البته گروهى از فقهاى اهل سنت اعتكاف را بدون روزه نيز جايز‌مى‌دانند.[۱۶]    
۲.‌حداقل اعتكاف به نظر اماميه سه روز [۱۷]     و به‌نظر برخى از علماى اهل سنت يك شبانه روز است. برخى ديگر با استناد به اطلاق آيه ۱۸۷ بقره(بقره:۱۸۷) مدت زمانى كوتاه را كه وقوف بر آن صدق كند، كافى دانسته‌اند.[۱۸]    
۳. شرط ديگر، انجام دادن اين عبادت در مسجد است. همه علماى اسلامى به جز حنفيان كه اعتكاف زن را در خانه‌اش جايز دانسته‌اند [۱۹]     بر اين شرط اتفاق نظر دارند.[۲۰]     مستند اماميه دراين شرط روايات است؛ اما گروهى از عالمان اهل سنت آن را از جمله «...‌واَنتُم عـكِفونَ فِى المَسـجِد» (بقره:۱۸۷) استفاده كرده‌اند.[۲۱]     در ردّ اين استناد گفته شده كه آيه فقط بر حرمت مباشرت با زنان در حال اعتكاف در مسجد، دلالت دارد؛ نه بر شرطيت مسجد در اعتكاف.[۲۲]    
در اينكه مقصود از مسجد چه مسجدى است، بين علماى اسلامى اختلاف است؛ از ظاهر جمله«...‌و‌اَنتُم عـكِفونَ فِى المَسـجِد‌...» (بقره:۱۸۷) جواز اعتكاف در هر مسجدى استفاده مى‌شود [۲۳]    ، زيرا «المساجد» عام و شامل همه مساجد است؛ ولى اماميه با استناد به روايات، عموم آيه را به مساجد چهارگانه، يعنى مسجدالحرام، مسجدالنبى مسجد كوفه و مسجد‌بصره [۲۴]     و مسجد جامع هر شهر [۲۵]     تخصيص زده‌اند. نظر گروهى از اهل سنت نيز همين است [۲۶]    ؛ ولى عده‌اى از فقهاى فريقين، بر مساجد فوق، مساجدى ديگر افزوده‌اند.[۲۷]     شايان ذكر است كه حضور در مسجد و خارج نشدن از آن در مدت اعتكاف، جز براى كارهاى ضرورى و رفع حاجت، لازم است.[۲۸]    
۴. اجتناب از مباشرت با زنان.[۲۹]     قرآن مباشرت با زنان را بر معتكف ممنوع كرده است: «ولا تُبـشِروهُنَّ واَنتُم عـكِفونَ فِى‌المَسـجِد» (بقره:۱۸۷) افزون بر آيه فوق، روايات مستفيض نيز بر اين امر دلالت دارد.[۳۰]     به نظر علماى اماميه آيه و روايات پيشگفته شمول داشته و هرگونه لمس، تقبيل و تماس شهوت‌آميز را نيز دربرمى‌گيرد [۳۱]    ، هرچند برخى از اماميه و جمعى از اهل سنت، انصراف آيه را به آميزش دانسته و سرايت آن به مقدمات مذكور را بعيد مى‌دانند [۳۲]    ، بلكه رد كرده‌اند [۳۳]    ؛ همچنين از اينكه در آيه مورد بحث، قرآن مباشرت با زنان در شبهاى ماه رمضان را براى روزه‌داران روا شمرده: «فالــنَ بـشِروهُنَّ» و سپس معتكفان را ازاين عمل منع كرده است: «و لا تُبـشِروهُنَّ واَنتُم عـكِفونَ فِى‌المَسـجِد» (بقره:۱۸۷) به دست مى‌آيد كه آميزش در شبهاى اعتكاف نيز بر معتكف حرام است.[۳۴]     فقهاى فريقين نيز بر همين رأى هستند.[۳۵]     افزون بر حرمت آميزش با زنان، اعمال ديگرى چون استفاده از بوى خوش، خريد و فروش، مشاجره و جدال نيز در اين مدت بر معتكفان حرام است.[۳۶]     قرآن در پايان آيه مذكور، احكام مطرح شده در اين آيه، از جمله حكم اعتكاف را از حدود الهى مى‌شمارد كه مؤمنان نبايد آن را سبك بشمارند و از آن تعدّى كنند: «تِلكَ حُدودُ اللّهِ فَلا تَقرَبوها» (بقره:۱۸۷) سپس رعايت اين احكام را موجب ايجاد تقوا و پرهيزگارى در انسان دانسته است: «كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ ءايـتِهِ لِلنّاسِ لَعَلَّهُم يَتَّقون» (بقره:۱۸۷)

منابع

احكام القرآن، جصاص؛ تاج العروس من جواهر القاموس؛ تفسير راهنما؛ التفسير الكبير؛ جامع احاديث الشيعة فى احكام الشريعه؛ الجامع لاحكام القرآن، قرطبى؛ جامع‌البيان عن تأويل آى القرآن؛ جواهر الكلام فى شرح شرايع الاسلام؛ روض الجنان و روح الجنان؛ شرايع الاسلام فى مسائل الحلال و الحرام؛ العروة الوثقى؛ الفرقان فى تفسير القرآن؛ الفقه الاسلامى و ادلته؛ كتاب الخلاف؛ الكشاف؛ كنز العرفان فى فقه القرآن؛ لسان العرب؛ مجمع البحرين؛ مجمع البيان فى تفسير القرآن؛ مسالك الافهام؛ مستمسك العروة الوثقى؛ مفردات الفاظ القرآن؛ الميزان فى تفسير‌القرآن؛ وسائل‌الشيعه.
[۳۷]     مجمع‌البحرين، ج‌۲، ص‌۲۲۹؛ تاج‌العروس، ج‌۱۲، ص۳۹۶‌ـ‌۳۹۷؛ لسان‌العرب، ج۹، ص۳۴۰‌ـ‌۳۴۱، «عكف».
[۳۸]     مفردات، ص‌۵۷۹، «عكف».
[۳۹]     جواهرالكلام، ج‌۱۷، ص‌۱۵۹؛ العروة الوثقى، ج‌۲، ص‌۷۵.
[۴۰]     راهنما، ج‌۱، ص‌۳۹۹.
[۴۱]     التفسير الكبير، ج‌۲، ص‌۲۷۶.
[۴۲]     جامع البيان، مج‌۳، ج‌۳، ص‌۳۱۹‌ـ‌۳۲۰.
[۴۳]     مجمع البيان، ج‌۲، ص‌۷۴۰؛ روض الجنان، ج‌۴، ص‌۲۹۷‌ـ‌۲۹۸.
[۴۴]     الكشاف، ج۳، ص۱۲۱؛ مجمع‌البيان، ج‌۷، ص‌۸۳؛ التفسير الكبير، ج‌۲۲، ص‌۱۸۱.
[۴۵]     جواهرالكلام، ج‌۱۷، ص‌۱۶۰.
[۴۶]     جامع احاديث الشيعه، ج‌۱۱، ص‌۷۶۳.
[۴۷]     مستمسك العروه، ج‌۸، ص‌۵۳۶‌ـ‌۵۳۸.
[۴۸]     جواهرالكلام، ج۱۷، ص۱۶۱؛ الفقه الاسلامى، ج‌۳، ص‌۱۷۶۱‌ـ‌۱۷۶۲.
[۴۹]     الخلاف، ج‌۲، ص‌۲۲۷؛ جواهرالكلام، ج‌۱، ص‌۱۶۴.
[۵۰]     جواهرالكلام، ج‌۱۷، ص‌۱۶۴.
[۵۱]     مسالك الافهام، ج‌۱، ص‌۳۵۴.
[۵۲]     الخلاف، ج‌۲، ص‌۲۲۸؛ الفقه الاسلامى، ج‌۳، ص‌۱۷۶۲.
[۵۳]     جواهر الكلام، ج‌۱۷، ص‌۱۶۶.
[۵۴]     احكام القرآن، ج‌۱، ص‌۳۳۶؛ تفسير قرطبى، ج‌۲، ص‌۲۲۲؛ الفقه الاسلامى، ج‌۳، ص‌۱۷۵۲.
[۵۵]     الفقه الاسلامى، ج‌۳، ص‌۱۷۶۲.
[۵۶]     جواهر الكلام، ج‌۱۷، ص‌۱۷۰؛ الفقه الاسلامى، ج‌۳، ص‌۱۷۶۲.
[۵۷]     تفسير قرطبى، ج‌۲، ص‌۲۲۲.
[۵۸]     مسالك الافهام، ج‌۱، ص‌۳۵۰.
[۵۹]     مسالك الافهام، ج‌۱، ص‌۳۵۱.
[۶۰]     الخلاف، ج‌۲، ص‌۲۲۷.
[۶۱]     كنزالعرفان، ج‌۱، ص‌۲۱۶؛ جواهرالكلام، ج‌۱۷، ص‌۱۷۱.
[۶۲]     تفسير قرطبى، ج‌۲، ص‌۲۲۲.
[۶۳]     كنزالعرفان، ج‌۱، ص‌۲۱۶؛ مسالك الافهام، ج‌۱، ص‌۳۵۱؛ الفقه الاسلامى، ج‌۳، ص‌۱۷۵۲‌ـ‌۱۷۵۶.
[۶۴]     جواهرالكلام، ج‌۱۷، ص‌۱۷۶‌ـ‌۱۷۷.
[۶۵]     شرايع‌الاسلام، ج‌۱، ص‌۲۱۹.
[۶۶]     وسائل الشيعه، ج‌۱۰، ص‌۵۴۵؛ جامع احاديث الشيعه، ج‌۱۱، ص‌۷۸۰.
[۶۷]     كنزالعرفان، ج‌۱، ص‌۲۱۶؛ جواهرالكلام، ج‌۱۷، ص‌۱۹۹‌ـ‌۲۰۰.
[۶۸]     مسالك الافهام، ج‌۱، ص‌۳۵۰.
[۶۹]     احكام‌القرآن، ج۱، ص۳۳۹؛ الفرقان، ج‌۲، ص‌۷۲.
[۷۰]     الميزان، ج‌۲، ص‌۴۹؛ راهنما، ج‌۱، ص‌۶۱۰.
[۷۱]     جواهرالكلام، ج۱۷، ص۲۰۴‌ـ‌۲۰۵؛ الفقه‌الاسلامى، ج‌۳، ص‌۱۷۷۷.
[۷۲]     جواهرالكلام، ج‌۱۷، ص‌۲۰۲‌ـ‌۲۰۴.



جعبه ابزار