• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اعجاز قرآن در نظم آهنگ (خام)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اعجاز قرآن/ نظم‌آهنگ

مقصود از «نظم‌آهنگ»، آهنگِ برآمده از نظم حروف، كلمات، عبارات و آيات قرآن كريم است كه در دوران معاصر، برخى پژوهشگران آن را از نخستين و اصيل‌ترين وجوه اعجاز قرآن كريم برشمرده‌اند. اصطلاح «نظم‌آهنگ» را براى نخستين بار در آثار معرفت مى‌بينيم [۱]    ؛ اما پيش از وى طالقانى اصطلاح اعجاز در «آهنگ» را در همين معنا به‌كار برده است.[۲]     اين اصطلاح معادل «اعجاز النظم الموسيقى»[۳]     و «الاعجاز فى نغم‌القرآن»[۴]     است. اين جنبه از اعجاز قرآن ريشه در آراى دانشمندان كهن دارد؛ اما تأكيد بيشتر بر آن و كاوش در زواياى گوناگون آهنگهاى برخاسته از آيات قرآن، به دوران معاصر مربوط مى‌شود. گويا خطّابى نيز در طرح نظريه اعجاز از ناحيه تأثير در جان و دل‌مخاطب، به همين جنبه از اعجاز قرآن نظر داشته‌است.[۵]    
دانشمندان پس از وى نيز بر نظم برتر حاكم بر الفاظ قرآن و سازگارى و همشكلى كامل ميان آنها بدون نگاه به معناى الفاظ تأكيد كرده‌اند.[۶]    
اعجاز در نظم‌آهنگ در حقيقت ناظر به بيانات قرآنى است و بر همين اساس اين وجه از اعجاز، زير مجموعه اعجاز بيانى شمرده مى‌شود، ازاين‌رو اولا اعجاز در نظم‌آهنگ مى‌تواند مشمول تحدّى‌ قرآن كريم باشد و ثانياً همه آنان كه اعجاز در فصاحت‌، نظم و حتى بلاغت‌ قرآن را مطرح كرده‌اند، به‌صورت غير صريح و غير مستقيم به‌همين وجه از اعجاز نيز نظر داشته‌اند و بيشتر يا همه شرايطى را كه دانشمندان بلاغت براى فصاحت كلمه و كلام بيان كرده‌اند، همچون عدم‌تنافر حروف، سنگين نبودن كلمه بر زبان، عدم‌كراهت در سمع و عدم غرابت در كلمه و همچنين عدم تنافر كلمات، سنگين نبودن بر زبان، عارى‌بودن از اضافات پياپى، عدم تعقيد‌لفظى و معنوى در كلام، زمينه ساز توليد آهنگى خوش‌تر است. فصاحت اعجازآميز قرآن‌كريم مى‌تواند موسيقى و آهنگى در حد اعجاز را پديد آورد. نظم قرآن نيز همين نسبت را با موسيقى و آهنگ قرآن دارد؛ به‌اين معنا كه چينش حروف و كلمات متناسب در كنار هم و در نظر گرفتن تناسب صفات حروف و پيام مورد نظر، نيز گزينش واژگان متناسب، تقديم و تأخيرها در كلام و غيره زمينه ساز آهنگى قوى‌تر و فوق‌العاده براى متن است.[۷]    
در زمان معاصر براى نخستين بار اين جنبه از اعجاز قرآن كريم را مصطفى صادق رافعى در كتاب اعجاز القرآن والبلاغة النبويه، منتشر شده، به سال ۱۳۳۲‌ق. مطرح كرده است. رافعى با ارائه نظريه اعجاز در نظم موسيقى قرآن به بررسى تأثير ترتي‌ل قرآن بر شنونده و اصوات و آواهاى هريك از مخارج حروف و فواصل پايانى آيات پرداخت [۸]     و با طرح اعتدال در موسيقى قرآن نسبت به تأثير بر روح و روان مخاطب، در عين تهى‌بودن از حشو و زوايد در الفاظ آن، بر هماهنگى ميان الفاظ و معانى قرآن نيز تأكيد كرد. هماهنگى ميان الفاظ و معانى مستلزم آن است كه الفاظ قرآن از چينش بسيار دقيق و پيچيده‌اى برخوردار باشد كه در عين حالى كه به نظر مى‌رسد واژگان گاه براى تنظيم آهنگ آيه به‌كار گرفته شده يا از جايگاه اصلى خود تغيير يافته (تقديم و تأخير) در همين حال از نظر معنايى نيز از نقش حساب شده‌اى برخوردار است [۹]    ؛ براى نمونه در آيات«اَلَكُمُ الذَّكَرُ ولَهُ الاُنثى ‌ تِلكَ اِذًا قِسمَةٌ ضيزى» (نجم:۲۱‌ـ‌۲۲) در عين حال كه كلمه «اِذاً» براى پر كردن آهنگ آيه به‌كار گرفته شده و بدون آن، آهنگ آيه مختل مى‌شود، با اين حال عارى از نقش معنايى دقيق نيز نيست [۱۰]    ؛ نيز دو واژه «القُبور» و «اَلاَجداث» كه مترادف به نظر مى‌رسد در سياقهاى گوناگون متناسب با آهنگ يا فاصله آيه به‌كار رفته است (حج:۷؛ فاطر:۲۲؛ ممتحنه:۱۳؛ انفطار: ۴؛ عاديات:۹؛يس: ۵۱؛ قمر:۷؛ معارج:۴۳)، در عين حال نوعى تفاوت معنايى نيز ميان آن دو ديده مى‌شود.[۱۱]    
همزمان با رافعى، مصطفى محمود نيز در كتاب القرآن محاولة لفهم عصرى بر اعجاز قرآن از جنبه صوتى و موسيقى تأكيد كرده است. از نظر مصطفى محمود نيز موسيقى و آهنگ برآمده از آيات با معناى آنها هماهنگى كامل دارد. او موسيقى را به دو قسم بيرونى و درونى (باطنى) تقسيم كرده و موسيقى اعجازآميز قرآن را از نوع درونى و باطنى معرفى مى‌كند [۱۲]    ، درحالى‌كه موسيقى شعر از نوع موسيقى بيرونى است و همين تفاوت، سبب امتياز موسيقى قرآن از موسيقى ساير متون آهنگين، به ويژه شعر است. وى درباره تفاوت موسيقى بيرونى و درونى مى‌گويد: موسيقى بيرونى حاصل قافيه، بحر و وزن شعر يا جمله است، درحالى‌كه موسيقى درونى به قافيه و وزن و بحر ارتباط ندارد، بلكه قائم به ذات است و به گونه حيرت‌آور و غير قابل وصفى از درون و بيرون و لابه‌لاى كلمات برمى‌خيزد و دانسته نيست كه چگونه كامل مى‌شود.[۱۳]     او در جاى ديگر ويژگى اصلى موسيقى درونى قرآن را پيوند عميق و قوى ميان موسيقى برخاسته از تلاوت آيات، و معنا و غرض آنها مى‌داند. به اعتقادى اين پيوند آن چنان دقيق است كه اجازه نمى‌دهد حرفى از آيه را تغيير داد يا واژه‌اى را جايگزين واژه‌اى ديگر يا جمله‌ها را جابه جا كرد، با اين همه او تأكيد مى‌كند كه موسيقى قرآن بيش از آنكه قابل وصف باشد احساس كردنى است.[۱۴]     او با ذكر نمونه‌هاى فراوانى از آيات قرآنى و نشان‌دادن موسيقى اعجازانگيز آن ثابت مى‌كند كه در موسيقى درونى قرآن كلمات در دست خالقشان ذوب مى‌شود و در نهايت هماهنگى كنار هم چيده شده و ساختمان قرآن را شكل مى‌دهد. سپس موسيقى يگانه و منحصر به فردى را ايجاد مى‌كند كه در كلام عرب، چه قبل و چه بعد از نزول قرآن نظيرى براى آن يافت نمى‌شود.[۱۵]    
براى نمونه هنگامى كه خداوند به شب و روز سوگند ياد مى‌كند واژگانى را به‌كار گرفته كه تصوير سازى مى‌كند و آهنگ آرامى را به گوش مى‌رساند: «والَّيلِ اِذا عَسعَس ‌ والصُّبحِ اِذا تَنَفَّس» (تكوير:۱۷‌ـ‌۱۸) كلمه «عسعس» با ۴ حرفش شب را با همه آنچه در آن است به تصوير مى‌كشد و از آيه بعدى نور فجر ديده مى‌شود و با آيه، آواز گنجشك و بانگ خروس به گوش مى‌رسد و احساس حركت و جنب و جوش و نشاط به دست مى‌دهد؛ اما همين كه آيات نزول عذاب و نابودى قوم عاد را قرائت مى‌كنى: «واَمّا عادٌ فَاُهلِكوا بِريح صَرصَر عاتِيَه ‌ سَخَّرَها عَلَيهِم سَبعَ لَيال وثَمـنِيَةَ اَيّام حُسومـًا فَتَرَى القَومَ فيها صَرعى كَاَنَّهُم اَعجازُ نَخل خاوِيَه» (حاقه:۶‌ـ‌۷) از لابه لاى آيات وزش بادهاى شديد و پراكنده شدن تنه نخلهاى توخالى به گوش مى‌رسد و سرزمين ويران شده قوم عاد تصويرسازى مى‌شود [۱۶]     و نيز در آيه ۴۴ هود (هود:۴۴)مشاهده مى‌كنى كه چگونه توفان سهمگين و هولناك زمان نوح در آيات آن منعكس شده است: «وقيلَ يـاَرضُ ابلَعى ماءَكِ ويـسَماءُ اَقلِعى وغيضَ الماءُ وقُضِىَ الاَمرُ» و بدين‌ترتيب متناسب با معناى آيه، آهنگ حروف و كلمات نيز از فراز و فرود و شدت و نرمى برخوردار مى‌شود.
در همين زمان دو قرآن پژوه ديگر مصرى، سيد قطب و عبدالله درّاز آهنگ موسيقايى قرآن را اصلى‌ترين وجه اعجاز آن برشمردند. سيد قطب هم در كتاب التصويرالفنى و هم در جاى جاى تفسيرش، فى ظلال القرآن به ويژه در تفسير سوره‌هاى كوتاه و آهنگين مكّى به اين بعد قرآن‌كريم نظر داشته است.[۱۷]     او وجوه گوناگون اعجاز قرآن، مانند جنبه تشريعى دقيق آن، صلاحيت اجرايى آن براى هر زمان و مكان، گزارش از امور غيبى و پنهان و‌... را در مورد تمام قرآن به عنوان يك واحد و من حيث المجموع صحيح مى‌داند؛ اما آن را در مورد يكايك سوره‌ها به ويژه سوره‌هاى كوچك ـ‌كه نه گزارشگر اخبار غيبى است و نه مشتمل بر مسائل علمى و معارف تشريعى‌ـ جارى نمى‌داند، درحالى‌كه همين سوره‌هاى كوچك از نخستين لحظات نزول، عرب زبانان را مسحور كرده و بر احساسات آنان اثر گذاشته است، پس به ناچار بايد در همين سوره‌هاى كوچك عنصرى باشد كه شنوندگان را افسون كرده باشد [۱۸]    ؛ براى مثال نخستين سوره نازل شده (علق) داراى فواصل كوتاه و به اعتبارى همانند سجع كاهنان يا قافيه پردازانى است كه در نزد عرب معروف بوده و سابقه داشته است؛ ولى نثر كاهنان و قافيه‌پردازان بى‌ارتباط و پريشان بوده و قابل سنجش با آيات قرآن نبوده است، زيرا در اين سوره غير از سياق استوار آن نوعى موسيقى و سجع درونى مشهود است كه به‌گونه‌اى دقيق عبارات را به هم پيوند مى‌دهد [۱۹]    ؛ براى نمونه به سوره شمس بنگريد كه داراى قافيه واحد و موسيقى يگانه‌اى است. آغاز سوره متضمن احساسات حضورى است كه از پديده‌هاى عالم طبيعت سرچشمه گرفته و به‌منزله چهارچوبى بر يك حقيقت بزرگ است كه سوره شمس آن را در خود جاى داده است؛ يعنى حقيقت نفس انسانى و استعدادهاى فطرى آن و نقش انسان درباره خودش. حقيقتى كه انسان را با عالم طبيعت پيوند مى‌دهد:«والشَّمسِ‌وضُحـها ‌ والقَمَرِ اِذا تَلـها ‌ والنَّهارِ اِذا جَلـّها ‌ والَّيلِ اِذا يَغشـها ‌ والسَّماءِ وما بَنـها ‌ والاَرضِ وما طَحـها ‌ ونَفس وما سَوّها ‌ فَاَلهَمَها فُجورَها وتَقوها ‌ قَد اَفلَحَ مَن زَكـّها ‌ وقَد خابَ مَن دَسـّها» [۲۰]    (شمس: ۱‌ـ‌۱۰) و سوره تكاثر را بنگريد كه داراى موسيقى عظيم و ترسناك و عميقى است؛ گويا صداى بيم دهنده‌اى است كه بر مكانى بلند ايستاده و بانگ بر مى‌آورد و بر سر غافلان خواب زده و مستان سر به هوا كه بر آتش جهنم مشرف‌اند و چشمانشان بر روى حقيقت بسته است فرياد مى‌زند كه «اَلهـكُمُ التَّكاثُر ‌ حَتّى زُرتُمُ المَقابِر ‌ كَلاّ سَوفَ تَعلَمون ‌ ثُمَّ كَلاّ سَوفَ تَعلَمون ‌ كَلاّ لَو تَعلَمونَ عِلمَ اليَقين ‌ لَتَرَوُنَّ الجَحيم ‌ ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَينَ اليَقين ‌ ثُمَّ لَتُسـَلُنَّ يَومَئِذ عَنِ النَّعيم».[۲۱]    (تكاثر:۱‌ـ‌۸)
سيد قطب افزون بر اينكه ميان آهنگ و موسيقى الفاظ قرآن با معناى آنها پيوندى عميق مى‌بيند در پى شناساندن جنبه هنرى موسيقى قرآن است؛ به اين معنا كه افزون بر تأثيرى سحرانگيز بر وجدان و احساسات مخاطب، معانى بلند آيات آن نيز بر قوه خيال او تأثير گذارده و تصويرى از آنچه مى‌شنود در ذهن و خيال او متناسب با پيام آيات ترسيم مى‌كند [۲۲]    ؛ همچنين او آيه ۲۶ فصّلت(فصلت:۲۶) «لا‌تَسمَعوا لِهـذا القُرءانِ والغَوا فيهِ لَعَلَّكُم تَغلِبون» ‌را نشان دهنده اعجاز تأثيرى قرآن در نفوس مخاطبان و رويارويى آنان با اين بعد از اعجاز قرآن مى‌داند.
درّاز ارتباط موسيقى قرآن با معارف و مضامين آن را انكار نمى‌كند و بر هماهنگى موسيقى قرآن با مقاصد آن تأكيد مى‌كند؛ اما معتقد‌است موسيقى و آهنگ برآمده از قرآن حتى بدون فهم معانى آيات نيز بر روان انسان اثر غير‌قابل وصف دارد. او مى‌گويد: نظام صوتى قرآن در شكل و جوهرش نخستين چيزى است كه از اسلوب قرآن توجه انسان را به خود جلب مى‌كند. اگر قارى خوشخوانى قرآن را دور از مخاطب تلاوت كند به‌طورى كه مخاطب تنها صداى آهنگ قرائت و حركات و سكنات و مد و غُنّه و اتصال و سَكت آن را بشنود بدون شنيدن حروف و تشخيص آنها، از شنيدن اين مجموعه در نفس خود با نغمه شگفتى مواجه خواهد شد كه در هيچ كلام ديگرى با شرايط برابر موجود نيست. اين نغمه قرآن به فاصله دور همه محسنات و جذابيتهاى موسيقى و شعر را داراست، در عين حالى كه نه در آن نغمه موسيقى است و نه وزنهاى شعر را دارد، افزون بر اينكه در يك قطعه موسيقى آهنگ و نغمه واحدى حاكم است؛ نيز در يك قطعه شعر وزنهاى هر بيت يكسان است و تكرار آن موجب ملالت خاطر شنونده مى‌شود؛ اما امتياز موسيقى قرآن كريم در لحنهاى متنوع آن است كه دائماً تجديد مى‌شود و تكرار آن ملال‌آور نيست.[۲۳]    
او همچنين مى‌گويد: در نظام موسيقايى قرآن، حركاتْ بسيار حساب شده و متنوع تقسيم‌شده و در لابه‌لاى آن مدّها و غُنّه‌ها به‌گونه‌اى شگفت آور و متعادل توزيع شده است كه به ترجيع صدا كمك مى‌كند و سبب تجديد نشاط شنونده مى‌شود. هنگامى كه جواهر حروف قرآن به‌طور صحيح از مخرج ادا شود و به گوش برسد با لذت ديگرى در نظم حروف قرآن و چينش و ترتيب آنها مواجه مى‌شوى كه با ويژگيهاى متنوع در كنار هم نظام يافته‌اند، درحالى‌كه حرفى كوبنده است، حرفى ديگر داراى كشش صوت است، حرف سوم آوايى نرم و ملايم دارد، حرف ديگر صداى بلند و آشكار توليد مى‌كند و حرفى ديگر به‌گونه‌اى است كه نَفَس روى آن مى‌لغزد و به همين شكل هر حرفى از صفتى مناسب برخوردار و مجموعه‌اى هماهنگ و متناسب را پديد آورده است.[۲۴]    
به نظر مى‌رسد درّاز در اين سخن، به گزينش كلمه يا كلمات مناسب از ميان الفاظ مترادف و چينش كلمات متناسب در كنار يكديگر نظر دارد؛ زيرا خداوند در قرآن كريم كلمه سازى نكرده، تا بگوييم مناسب‌ترين حروف را در كنار هم چيده است كه اين برخلاف حكمت است، بلكه با گزينش فصيح‌ترين كلمات متداول در ميان مردم و متناسب با غرض الهى آيات و سوره‌هاى قرآن كريم را نظم داده است، به همين سبب تحدّى قرآن نيز در حدّ يك سوره يا سخنى كامل از قرآن پيشنهاد شده است؛ نه كمتر از آن.
نظر اعجاز نظم‌آهنگ يا موسيقايى قرآن مورد پذيرش قرآن‌پژوهان بعدى قرار گرفت و هريك به‌تناسب و از زاويه‌اى آن را بررسى كردند. از‌جمله اين پژوهشگران زرقانى [۲۵]     صبحى صالح [۲۶]     محمود السيد شيخون [۲۷]    ، صلاح عبد الفتاح خالدى [۲۸]    ، فتحى احمد عامر [۲۹]    ، نذير حمدان [۳۰]    ، و‌عبدالغنى [۳۱]     و از ميان قرآن پژوهان شيعى و ايرانى، طالقانى در لابه‌لاى تفسير پرتوى از قرآن [۳۲]    ، معرفت [۳۳]    ، مغنيه [۳۴]    ، بستانى [۳۵]     و جمعى ديگر در اين موضوع قلم زده‌اند.
صبحى صالح بر گوشه‌اى از آهنگ دعاهاى قرآن تأكيد كرده و نشان داده است كه چگونه دعاها كه نوعى سرود است با واژگان برگزيده، همراه با سجعى لطيف، تكيه‌اى دلنشين و مطابقتى دل‌انگيز، از زبان پيامبران و صدّيقان و صالحان بازگو شده و همواره تصويرگرى كرده و تخيل شنونده را برمى‌انگيزد: «رَبِّ اِنّى وهَنَ العَظمُ مِنّى واشتَعَلَ الرَّأسُ شَيبـًا و‌لَم‌اَكُن بِدُعائِكَ رَبِّ شَقيـّا» (مريم:۴)، «رَبَّنا ما‌خَلَقتَ هـذا بـطِلاً سُبحـنَكَ فَقِنا عَذابَ النّار ‌ رَبَّنا اِنَّكَ مَن تُدخِلِ النّارَ فَقَد اَخزَيتَهُ وما‌لِلظّــلِمينَ مِن اَنصار ‌ رَبَّنا اِنَّنا سَمِعنا مُنادِيـًا يُنادى لِلاِيمـنِ اَن ءامِنوا بِرَبِّكُم فَـامَنّا رَبَّنا فَاغفِر لَنا ذُنوبَنا وكَفِّر عَنّا سَيِّـاتِنا وتَوَفَّنا مَعَ الاَبرار ‌ رَبَّنا وءاتِنا ما وعَدتَنا عَلى رُسُلِكَ ولا‌تُخزِنا يَومَ القِيـمَةِ اِنَّكَ لا تُخلِفُ المِيعاد» (آل‌عمران:۱۹۱‌ـ‌۱۹۴) تكرار «رَبَّنا» در اين آيات دل را نرم مى‌كند و طراوت ايمان را در دل برمى‌انگيزد.[۳۶]    
طالقانى با تأكيد بر اينكه در قرآن بيش از هرچيز آهنگى كه از وقف و حركت، وصل و فصل، مدّ و قصر، كوتاهى و بلندى جملات، ادغام و ارسال، اخفاء و اظهار و مانند اينها برمى‌آيد و صداى حروفى كه در وسط يا در آخر كلمات و آيات منعكس مى‌شود انطباق خاصى با معانى و مقاصد قرآن دارد، رابطه موسيقى اعجازآميز قرآن را افزون بر دو دانش «معانى و بيان»، با دانش «تجويد» نيز يادآور مى‌شود، با اين حال معتقد است كيفيت انطباق آهنگ كلمات و آيات با معانى و مقاصد قرآن كه واقعيات و اوضاع يا صفات درونى گوينده را مى‌نماياند به آسانى تحت ضابطه و قاعده درنمى‌آيد.[۳۷]    
به نظر طالقانى همين تركيب و هماهنگى كلمات با يكديگر و با معانى و نماياندن صورت و واقعيت مقصود است كه قرآن را مانند وجود و تركيب موجودات در صور گوناگون در آفرينش، معجزه ساخته است و مانند تركيب عناصر طبيعى اگر كلمه‌اى را به كلمه مرادف آن تبديل كنيم يا حرفى را از جاى خود برداريم يا فصل و وصل و وقف و حركت و اوج و حضيض و ايقاع كلمات رعايت نشود در نظم و هماهنگى و رسانيدن معنا و مقصود اخلال پيش مى‌آيد.[۳۸]     وى با توجه به اين هماهنگى و پيوند ميان حروف و صفات آنها از قبيل نرمى و شدت و غنّه و مدّ و‌... با پيام و مقاصد آيات و سوره‌هاى قرآن به تفسير سوره‌هاى جزء پايانى قرآن پرداخته است؛ همچون تكرار حرف خشن «ق» در سوره فلق و حرف «س» در سوره ناس كه پيوندى روشن با پيام اين دو سوره، يعنى بيان شرور محيط بر انسان از درون و بيرون دارد.[۳۹]     نمونه‌هايى ديگر از تناسب ميان آهنگ و پيام سوره را كه مورد توجه طالقانى و ديگران بوده است، مى‌توان در سوره‌هاى فيل، قريش، همزه، قارعه، زلزال و عاديات نشان داد.[۴۰]    
بستانى نيز نمونه‌اى از تجانس صوتى ميان سه حرف «س»، «ص» و «ز» را كه منشأ صوتى واحدى دارند، در سوره ملک نشان داده است كه تكرار آن در آيه آيه اين سوره و در كنار هم كه حدود ۲۰ درصد حجم آن را فرا گرفته افزون بر اينكه سبب زيبايى آهنگ سوره شده است با مقاصد اين سوره نيز هماهنگى كامل دارد. برخى از آيات اين سوره چنين است: «و لَقَد زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنيا بِمَصـبيحَ‌...» (ملک : ۵)، «...‌فَسُحقـًا لاَِصحـبِ السَّعير» (ملک :۱۱)، «...‌البَصَرُ خاسِئـًا و هُوَ حَسير» (ملک :۴)، «...‌سَويـًّا عَلى صِراط مُستَقيم» (ملک :۲۲)، «...‌السماء اَن يُرسِلَ عَلَيكُم حاصِبـًا فَسَتَعلَمون...» (ملک :۱۷)، «...‌يَرزُقُكُم اِن اَمسَكَ رِزقَهُ‌...». (ملک :۲۱)[۴۱]    
در باب اعجاز نظم‌آهنگ قرآن از مجموع آراى موافقان نكات زير به دست مى‌آيد:
۱. اگرچه بسيارى از اشعار شاعران يا قطعه‌هايى از موسيقيها نيز تأثيرات فوق‌العاده‌اى بر برخى از مخاطبانش دارد؛ اما اين تأثيرات غالباً انسان را از حالت تعادل خارج كرده دچار وجد شديد يا غم مفرط مى‌كند؛ اما تأثير آهنگ تلاوت قرآن بر روان مخاطب در حدى متعادل و مبتنى بر واقعيت و كاملا منطبق با نيازهاى فطرى و استعداد روحى وى در جهت كسب كمال است. حتى آهنگ آيات انذارى كاملا متعادل و مثبت و به دور از هرگونه مبالغه‌هاى افراطى‌است.
. آهنگ و موسيقى قرآن گرچه نتيجه گزينش و نظم بسيار دقيق كلمات و جمله‌ها و آيات است و صرف اين آهنگ اثر غير قابل وصفى بر شنونده دارد؛ اما پيوند غير قابل انكارى نيز با معناى كلمات و آيات دارد؛ به اين معنا كه هرچه شنونده آگاهى بيشتر و كامل‌ترى از معانى الفاظ داشته باشد اثرى عميق‌تر بر وى دارد.
۳. اينكه آيا به آهنگ قرآن هم تحدّى شده است يا نه؟ به اين بستگى دارد كه تحدّى قرآن را ناظر به جنبه‌هاى بيانى قرآن بدانيم يا نه؟ بى‌ترديد اعجاز در نظم‌آهنگ قرآن از جنبه‌هاى اعجاز بيانى است و بيشتر مفسران آيات تحدّى را ناظر به اعجاز بيانى قرآن مى‌دانند، افزون بر اين، نظريه پردازان اعجاز موسيقايى قرآن، نخستين و اصلى‌ترين جنبه اعجاز بيانى را كه همه سوره‌ها به‌ويژه سور مكى از آن جنبه برخوردار بوده است، نظم و موسيقى قرآن معرفى كرده‌اند.
۴. نكته‌اى كه در اعجاز نظم‌آهنگ مغفول مانده مقدار آياتى است كه وصف اعجاز دارد. به‌نظر مى‌رسد اعجاز نظم‌آهنگ نيز در چارچوب آيات تحدّى در سطح يك سوره يا قطعه‌اى از قرآن در حد سخنى كامل، قابل طرح است و نه كمتر از آن، زيرا ممكن است در اشعار شاعران نيز در حد يك مصرع يا حتى يكى دو بيت با موسيقى بسيار شگفتى روبه‌رو شد؛ اما اينكه همه ابيات يك قصيده از موسيقيها يا ويژگيهاى مورد اشاره برخوردار و عارى از هرگونه اغراق و مبالغه خلاف واقع باشد، به‌طورى كه آهنگ درحد معنا باشد از‌نظر معتقدان به اعجاز نظم‌آهنگ، براى بشر ناممكن‌است.
۵. گرچه آهنگ و موسيقى آن‌گونه كه موافقان مى‌گويند در همه قرآن از جمله سوره‌هاى مدنى ديده مى‌شود؛ اما بديهى است كه در آيات مكى قرآن، هم به لحاظ الفاظ و تركيب و كوتاهى و بلندى آيات و وجود فواصل منظم، و هم به لحاظ محتوا كه مشتمل بر وعده و وعيدها و معارف اعتقادى و اخلاقى است از قوت بيشترى برخوردار است و سوره‌هاى مدنى به لحاظ تشريعى بودن زبان آيات نسبت به آيات مكى از آهنگ ضعيف‌ترى برخوردار است، با اين حال اين تفاوت آهنگ در ميان سوره‌هاى مكى با يكديگر و همچنين در بين سور مدنى نيز مشاهده مى‌شود؛ مثلا آهنگ در سوره‌هاى واقعه و الرحمن و نبأ بيش از سوره‌هاى هود، اعراف و انعام كه همگى مكى است نمود دارد؛ نيز آهنگ در سوره تغابن و دهر با فرض مدنى بودن اين دو سوره نسبت به آهنگ در سوره مائده نمود بيشترى دارد.
۶. زمينه پژوهش در اعجاز نظم‌آهنگ قرآن، علوم مختلفى، از جمله دو علم معانى و بيان و آرايه‌هاى معنوى و به ويژه لفظى در دانش بديع، همچنين دانش فواصل و تقديم و تأخير، تجويد و آواشناسى، موسيقى و‌... است.
منابع

الاسلام و الفن؛ الاعجاز البيانى للقرآن؛ الاعجاز فى نظم القرآن؛ اعجاز القرآن و البلاغة النبويه، رافعى؛ البرهان فى علوم القرآن؛ پرتوى از قرآن؛ التصوير الفنى فى القرآن؛ التفسير الكاشف؛ التمهيد فى علوم القرآن؛ ثلاث رسائل فى اعجاز القرآن؛ الظاهرة الجمالية فى القرآن الكريم؛ علوم‌القرآن، شحاته؛ علوم قرآنى؛ فكرة النظم بين وجوه الاعجاز فى القرآن الكريم؛ فى ظلال القرآن؛ فواصل الآيات القرآنيه؛ القرآن محاولة لفهم عصرى؛ مباحث فى علوم القرآن؛ مناهل العرفان فى علوم القرآن؛ النبأ العظيم نظرات جديدة فى‌القرآن؛ نظرية التصوير الفنى عند سيد‌قطب؛ نظم الدرر فى تناسب الآيات والسور، بقاعى.
[۴۲]     علوم قرآنى، ص‌۳۸۰.
[۴۳]     پرتوى از قرآن، قسمت اول، ج‌۳۰، ص‌۲.
[۴۴]     اعجاز القرآن، ص‌۲۱۳.
[۴۵]     الاعجاز فى نظم القرآن، ص‌۱۱۲؛ مباحث فى علوم القرآن، ص‌۳۳۴؛ علوم القرآن، ص‌۱۳۷.
[۴۶]     ثلاث رسايل، ص‌۶۵‌ـ‌۷۲.
[۴۷]     البرهان فى علوم القرآن، ج‌۲، ص‌۲۳۰‌ـ‌۲۳۱؛ تفسير بقاعى، ج‌۱، ص‌۶۷.
[۴۸]     النبأ العظيم، ص‌۱۰۱‌ـ‌۱۰۳.
[۴۹]     اعجاز القرآن، رافعى، ص‌۲۱۲‌ـ‌۲۲۰.
[۵۰]     اعجاز القرآن، رافعى، ص‌۲۲۰‌ـ‌۲۳۰.
[۵۱]     علوم قرآنى، ص‌۳۸۳.
[۵۲]     الاعجازالبيانى، ص‌۵۳۰‌ـ‌۵۳۱.
[۵۳]     القرآن محاولة لفهم عصرى، ص‌۱۱‌ـ‌۱۳.
[۵۴]     القرآن محاولة لفهم عصرى، ص‌۱۲‌ـ ۱۳.
[۵۵]     القرآن محاولة لفهم عصرى، ص‌۱۶‌ـ‌۱۷.
[۵۶]     القرآن محاولة لفهم عصرى، ص‌۱۴‌ـ‌۱۵.
[۵۷]     القرآن محاولة لفهم عصرى، ص‌۱۹.
[۵۸]     فى ظلال القرآن، ج‌۶، ص‌۳۹۳۸؛ فى ظلال القرآن، ج‌۶، ص۳۹۵۷؛ فى ظلال القرآن، ج‌۶، ص۳۹۶۰؛ فى ظلال القرآن، ج‌۶، ص۳۹۶۲.
[۵۹]     التصوير الفنى، ص‌۱۶‌ـ‌۱۷.
[۶۰]     التصوير الفنى، ص‌۱۷‌ـ‌۱۹.
[۶۱]     فى ظلال القرآن، ج‌۶، ص‌۳۹۱۵.
[۶۲]     فى ظلال القرآن، ج‌۶، ص‌۳۹۶۲.
[۶۳]     فى ظلال القرآن، ص‌۱۹‌ـ‌۲۱.
[۶۴]     النبأ العظيم، ص‌۱۰۱‌ـ‌۱۰۲.
[۶۵]     النبأ العظيم، ص‌۱۰۲‌ـ‌۱۰۴.
[۶۶]     مناهل العرفان، ج‌۲، ص‌۵۵۷‌ـ‌۵۵۹.
[۶۷]     مباحث فى علوم القرآن، ص‌۳۳۴‌ـ‌۳۴۰.
[۶۸]     الاعجاز فى نظم القرآن، ص‌۱۱۲‌ـ‌۱۱۶.
[۶۹]     نظرية التصوير الفنى عند سيد قطب، ص‌۱۰۴‌ـ‌۱۱۰؛ نظرية التصوير الفنى عند سيد قطب، ص۱۸۰‌ـ‌۱۸۶.
[۷۰]     فكرة النظم بين وجوه الاعجاز، ص‌۲۶۶‌ـ‌۲۷۳.
[۷۱]     الظاهرة الجمالية فى‌القرآن، ص‌۱۸۷.
[۷۲]     فواصل الآيات القرآنيه، ص‌۱۴۴‌ـ‌۱۹۴.
[۷۳]     پرتوى از قرآن، قسمت اول، ج‌۳۰، ص‌۲‌ـ‌۴؛ پرتوى از قرآن، قسمت اول، ج‌۳۰، ص۱۶۲‌ـ‌۱۶۴.
[۷۴]     التمهيد، ج‌۵، ص‌۱۵۸‌ـ‌۱۷۶؛ علوم قرآنى، ص‌۳۸۰‌ـ‌۳۹۱.
[۷۵]     الكاشف، ج‌۶، ص‌۳۰۰‌ـ‌۳۰۱.
[۷۶]     الاسلام والفن، ص‌۱۴۳‌ـ‌۱۴۴.
[۷۷]     مباحث فى علوم القرآن، ص‌۴۷۹‌ـ‌۴۸۱.
[۷۸]     پرتوى از قرآن، قسمت اول، ج‌۳۰، ص‌۲‌ـ‌۳.
[۷۹]     پرتوى از قرآن، قسمت اول، ج‌۳۰، ص‌۲‌ـ‌۳.
[۸۰]     پرتوى از قرآن، قسمت دوم، ج۳۰، ص۳۱۸‌ـ‌۳۱۹.
[۸۱]     پرتوى از قرآن، قسمت دوم، ج۳۰، ص‌۲۲۳؛ پرتوى از قرآن، قسمت دوم، ج۳۰، ص۲۳۳؛ پرتوى از قرآن، قسمت دوم، ج۳۰، ص۲۳۸؛ پرتوى از قرآن، قسمت دوم، ج۳۰، ص۲۵۵؛ پرتوى از قرآن، قسمت دوم، ج۳۰، ص۲۶۴؛ پرتوى از قرآن، قسمت دوم، ج۳۰، ص۲۷۰؛ بينات، ش‌۲۰، ص‌۸۶‌ـ‌۹۱.
[۸۲]     الاسلام والفن، ص‌۱۴۳‌ـ‌۱۴۴.



جعبه ابزار