• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

الفاظ ضعف راوی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



در میان علمای علم رجال، الفاظی وجود دارد، كه بیانگر نظر مثبت و یا منفی آنان درباره افراد و راویان است. اگر خواسته باشند، راوی را از وثاقت خارج كنند، از الفاظی كه بعداً خواهد آمد، استفاده می‌كنند؛ همان طور كه توثیق را با الفاظی دیگر بیان می‌كنند.




جرح در لغت به معنای زخمی كردن است. گفته می‌شود: «جَرَحه»؛ یعنی او را زخمی كرد و بدنش را شكافت. «جَرَحه بلسانه»؛ یعنی بر او عیب گرفت و او را تنقیص كرد.
[۱] . شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ج۱، ص۱۱۲.

زمخشری معنای دوم را مجازی دانسته و از همین معنی است، كه گفته می‌شود: «جرح القاضی الشاهدَ»؛ بر شاهد عیب گرفت و شهادت او را نپذیرقت.
[۲] . زمخشری، محمود بن عمر؛ اساس البلاغه، ص۵۵.




جرح حدیث در اصطلاح به معنای طعن زدن به راویی مشخص می باشد و منظور این است که روایتش مورد تایید قرار نمی گیرد.
چنانچه رجالییان درباره یك راوی به ضعف و یا صفاتی تصریح كرده باشند، كه ضعف او را می‌رساند و در نهایت،ذم و قدح از آن استفاده شود، می‌گویند فلان راوی جرح شده است.
[۳] . جزری، مبارك بن محمد؛ النهایه، ج۱، ص۲۵۵.




قدح نیز به همین معنی است: «قدح فی نفسه»؛ یعنی شخصیت او را جریحه‌دار كرد.
[۴] . محیی الدین، عبدالحمید؛ مختار الصحاح، ص۴۱۲.




۱. مضطرب الحدیث؛ ۲. ضعیف؛ ۳. ضعیف فی الحدیث؛ ۴. غالٍ؛ ۵. فی مذهبه ارتفاع؛ ۶. مرتفع القول؛ ۷. کان من الطیاره؛ ۸. کَذُوب؛ ۹. وَضّاع؛ ۱۰. فاسد المذهب؛ ‌۱۱. فاسد العقیده؛ ۱۲. مخلِّط؛ ۱۳. لیس بشی‌ء؛ ۱۵. لیس بذلک (بذاک)؛ ۱۶. یروی عن الضعفاء؛ ۱۷. لایبالی عمّن أخذه؛ ۱۸. یعتمد المراسیل؛ ۱۹. حدیثه یُعرَف و یُنکرَ؛ ۲۰. لیس بنقی الحدیث؛ ۲۱. لم یکن بذلک؛ ۲۲. لیس بذلک النقیّ؛ ۲۳. لیس بکل التثبت فی الحدیث.
[۵] . جبعی عاملی، زین الدین؛ الرعایه، ص۲۰۹ ـ بهبهانی، محمد باقر؛ الفوائد الرجالیه، ص۳۷ ـ اصفهان، محمد حسین؛ الفصول الغرویّه، ص۳۰۴ ـ حائری (ابو علی)، محمد بن اسماعیل؛ منتهی المقال، ج۱، ص۱۱۰ ـ ‌بهایی عاملی، محمد بن الحسین؛ الوجیزه، ص۴۷ ـ صدر، حسن، نهایه الدرایه، ص۴۳۱ ـ سبحانی، جعفر؛ اصول الحدیث، ص۱۶۹ ـ مدیر شانه‌چی، كاظم؛ درایه الحدیث، ص۱۱۰.


۴.۱ - مضطرب الحدیث


پاره‌ای از علما این لفظ را مفید ضعفراوی دانسته‌اند، ‌
[۶] . میرداماد، محمد باقر؛ الرواشح السماویه، ص۶۰ ـ الرعایه، ص۲۰۹ ـ الوجیزه، ص۴۷ ـ منتهی المقال، ج۱، ص۱۱۵.
ولی آیت الله خویی معتقد است، كه این كلمه بر ضعف راوی دلالت نمی‌كند. و وی می‌‌گوید:... این كه نجاشی درباره فلان راوی گفته است: «مضطرب الحدیث و المذهب» ضرری ندارد؛ زیرا معنای اضطراب در حدیث آن است، كه روایات او مختلف است؛ به گونه‌ای كه اخذ به مدلول آنها مشكل است، و مراد از اضطراب، اضطراب در نقل و حكایت نیست؛ پس این لفظ با وثاقت راوی منافات ندارد.
[۷] . خویی، ابوالقاسم؛ التنقیح، كتاب الطهاره، ج۱، ص۱۸۸ ـ معجم رجال الحدیث، ج۱۶، ‌ص۲۵۶ و ر.ك: الفوائد الرجالیه، ص۴۳ ـ صدر، حسن؛ نهایه الدرایه، ص۴۳۳.


۴.۲ - ضعیف


لفظ ضعیف در مورد راوی در كتابهای رجالی به دو گونه آمده است:
الف) مطلق یعنی بدون اضافه به حدیث.
ب) مضاف به حدیث، یعنی ضعیف الحدیث.
مرحوم علّامه صدر می‌فرماید: در فرض اوّل، از اسباب قدح در راوی است؛ ولی در فرض دوّم، دلالت بر قدح او نمی‌كند.
[۸] . نهایه و الدرایه، ص۴۳۱ و ر.ك: موسوی عاملی، محمد؛ مدارك الاحكام، ج۱، ص۵۰ ـ خوانساری، ‌حسین؛ مشارق الشموس، ص۱۹۸ ـ بحر العلوم، محمد مهدی؛ الفوائد الرجالیه، ج۱، ص۳۴۷.


۴.۳ - غالٍ، فی مذهبه ارتفاع، مرتفع القول، كان من الطیاره


علاّمه صدر و شیخ بهایی تمام الفاظ فوق را الفاظ قدح نامیده‌اند.
[۹] . نهایه الدرایه، ص۴۳۳ ـ شوشتری، محمد تقی؛ قاموس الرجال، ج۱، ص۶۲ ـ بهبهانی، محمد باقر؛ الفوائد الرجالیه، ص۳۹ ( خاتمه رجال خاقانی).


۴.۴ - كَذُوب، (وضّاع، فاسد المذهب، فاسد العقیده)


شیخ بهایی در الوجیزه، لفظ کذوب را كه صیغه مبالغه است، از الفاظ قدح دانسته است.
علاّمه صدر، شارح الوجیزه، الفاظ دیگر فوق را نیز اضافه كرده، آنها را دالّ بر قدح راوی می‌داند.
[۱۰] . نهایه الدرایه، ص۴۳۶ ـ بهایی عاملی، محمد بن الحسین؛ الوجیزه، ص۴۷.


۴.۵ - مخلّط


این لفظ، وقتی مطلق آورده شود، مراد، راوی «مخلط فی نفسه و اعتقاده» است؛ یعنی او دارای اعتقادات و مذهب نادرست می‌باشد؛ مثل لفظ «مختلط الأمر».
دلیل بر این تفسیر، روایتی است، كه شیخ طوسی آن را در تهذیب از اسماعیل جعفی نقل كرده كه گفت:
«به ابو جعفر، امام باقر ـ علیه السّلام ـ عرض كردم، كه شخصی امیر مؤمنان علی ـ علیه السّلام ـ را دوست دارد؛ ولی از دشمنان او برائت نمی‌جوید و می‌گوید: «امیر مؤمنان علی ـ علیه السّلام ـ نزد من محبوب‌تر است.» امام فرمود: او خلط كننده و دشمن است. پشت سر او نماز نخوان و كرامتی برای تو نیست مگر این كه از او پروا كنی.»
[۱۱] . متن عربی حدیث این است: «عن اسماعیل الجعفی قلت لأبی جعفر ـ علیه السّلام ـ رجل یحبّ امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ و لا یتبرأ من أعدائه و یقول هو أحبّ الیّ فقال ـ علیه السّلام ـ هو مخلّط و هو عدو لاتصلّ خلفه و لا كرامه الا أن تتّقیه.» (شیخ طوسی؛ تهذیب الاحكام، ج۳، ص۲۸، ح۹).

ولی اگر درباره یك راوی عبارت «مخلّط فیما یرویه» وارد شده باشد؛ همان طور كه ابن الولید درباره «محمد بن جعفر بن بطّه» گفته است: «مخلّط فیما یسنده» ظاهر آن است كه مخلط در حدیث می‌باشد، نه مخلّط در اعتقادات و دین.
[۱۲] . صدر، حسن؛ نهایه الدرایه، ص۴۳۶ و ۴۳۷.


۴.۶ - متّهم


شیخ بهایی در متن الوجیزه آن را از الفاظ قدح راوی شمرده؛ ولی شهید علامه سید حسن صدر در شرح آن فرموده: «مراد از متهم؛ یعنی متهم به کذب یا غلوّ یا نظایر آنها از اوصاف قادحه.» آنگاه فرموده است: «در مسلك قائل و كسی كه این صفت درباره او گفته شده تدبر كن.»
[۱۳] . صدر، حسن؛ نهایه الدرایه، ص۴۳۵.

وحید بهبهانی گوید: «قدمای امامیه، در اصول نیز مانند فروع اختلاف داشته‌اند. چه بسا بعضی از از اعتقادات، نزد بعضی از آنها کفر، غلو، تفویض، جبر، تشبیه و نظایر آن بوده؛ ولی همین اعتقادات، نزد گروهی دیگر، از چیزهایی بود، كه واجب بود، به آن معتقد شوند. چه بسا منشأ جرح یك راوی به وسیله این قدما بر اساس این گونه اعتقادات و افكار بوده است!؛ زیرا روایتهای این راوی متضمن بعضی از این مسائل بوده است، یا بعضی از منحرفان، او را به خود نسبت داده‌اند؛ لذا سزاوار است، كه در جرح قدما به این امور دقت شود.»
[۱۴] . همان، ص۴۳۵ ـ بهبهانی، محمد باقر؛ الفوائد الرجالیه، ص۳۷.


۴.۷ - لیس بشی‌ء یا لیس بذلك


شیخ بهایی جمله اوّل را از الفاظ قدح دانسته است. علامه صدر آن را قابل تأمل می‌داند و می‌گوید: چه بسا این لفظ در نفی مرتبه استعمال شود؛ همان طور كه گفته می‌شود: «لیس بذلک البعید» یا «لیس بذلک الثقه» یا «لیس بذلک الوجه».
[۱۵] . نهایه الدرایه، ص۴۳۶.

تشكیك مرحوم صدر درباره «لیس بذلک» ممكن است درست باشد؛ ولی درباره‌ «لیس بشیء» صحیح نیست و ظاهر آن است كه «لیس بشی‌ء» از الفاظ قدح باشد.

۴.۸ - یروی عن الضعفاء- لایبالی عمّن أخذه- یعتمد المراسیل


مراد از جمله اوّل این است، كه راوی از راویان ضعیف روایت می‌كند؛ یعنی روایت را از افرادی می‌گیرد، ‌كه شكی در ضعف آنها وجود ندارد.
مراد از جمله دوم آن است، كه راوی اهمیت نمی‌دهد، حدیث را از چه شخصی باید گرفت؛ خلاصه از هر گونه شخصی كه اسم او محدّث و مدعی حدیث باشد، اخذ حدیث می‌كند.
مراد از جمله سوم آن است، كه بر روایات مرسله تكیه و بر اساس آن عمل می‌كند و روایات مرسله‌ای كه سلسله سند آنها قطع شده، نزد او معتبر است.
شیخ بهایی تصریح فرموده است، كه سه جمله فوق دلالت بر قدح راوی نمی‌كند.
[۱۶] . همان.
این سه تعبیر درباره احمد بن محمد بن خالد برقی و محمد بن احمد بن یحیی الاشعری القمی وارد شده است و فقها فرموده‌اند، كه بر تضعیف خودِ راوی دلالت ندارد.
[۱۷] . بحر العلوم، محمد مهدی؛ الفوائد الرجالیه، ج۱، ص۳۳۲ ـ ۳۳۸ ـ اردبیلی، محمد بن علی، جامع الرواه، ج۱، ص۶۳ و ج۲، ص۶۳ ـ حائری (ابو علی)، محمد بن اسماعیل؛ منتهی المقال، ج۱، ص۳۱۹.
شیخ بهایی در الوجیزه و شارح آن علامه صدر، الفاظ ذیل را دال بر ضعف راوی ندانسته‌اند: «حدیثه ینکر و یعرف؛ لیس بنقی الحدیث؛ لیس بذلک؛ لم یکن بذلک؛ لیس بذلک النقیّ؛ لیس بکلّ التثبت فی الحدیث
[۱۸] . نهایه الدرایه، ص۴۳۶ ـ اللهیاری، ملا علی؛ بهجه الآمال، ج۱، ص۱۹۹ ـ غروی اصفهانی، محمد حسین؛ ‌الفصول الغرویه، ص۳۰۴.محمد حسن رباني- دانش درايه الحديث(با اندکي تلخيص)، ص۲۷۴



 
۱. . شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ج۱، ص۱۱۲.
۲. . زمخشری، محمود بن عمر؛ اساس البلاغه، ص۵۵.
۳. . جزری، مبارك بن محمد؛ النهایه، ج۱، ص۲۵۵.
۴. . محیی الدین، عبدالحمید؛ مختار الصحاح، ص۴۱۲.
۵. . جبعی عاملی، زین الدین؛ الرعایه، ص۲۰۹ ـ بهبهانی، محمد باقر؛ الفوائد الرجالیه، ص۳۷ ـ اصفهان، محمد حسین؛ الفصول الغرویّه، ص۳۰۴ ـ حائری (ابو علی)، محمد بن اسماعیل؛ منتهی المقال، ج۱، ص۱۱۰ ـ ‌بهایی عاملی، محمد بن الحسین؛ الوجیزه، ص۴۷ ـ صدر، حسن، نهایه الدرایه، ص۴۳۱ ـ سبحانی، جعفر؛ اصول الحدیث، ص۱۶۹ ـ مدیر شانه‌چی، كاظم؛ درایه الحدیث، ص۱۱۰.
۶. . میرداماد، محمد باقر؛ الرواشح السماویه، ص۶۰ ـ الرعایه، ص۲۰۹ ـ الوجیزه، ص۴۷ ـ منتهی المقال، ج۱، ص۱۱۵.
۷. . خویی، ابوالقاسم؛ التنقیح، كتاب الطهاره، ج۱، ص۱۸۸ ـ معجم رجال الحدیث، ج۱۶، ‌ص۲۵۶ و ر.ك: الفوائد الرجالیه، ص۴۳ ـ صدر، حسن؛ نهایه الدرایه، ص۴۳۳.
۸. . نهایه و الدرایه، ص۴۳۱ و ر.ك: موسوی عاملی، محمد؛ مدارك الاحكام، ج۱، ص۵۰ ـ خوانساری، ‌حسین؛ مشارق الشموس، ص۱۹۸ ـ بحر العلوم، محمد مهدی؛ الفوائد الرجالیه، ج۱، ص۳۴۷.
۹. . نهایه الدرایه، ص۴۳۳ ـ شوشتری، محمد تقی؛ قاموس الرجال، ج۱، ص۶۲ ـ بهبهانی، محمد باقر؛ الفوائد الرجالیه، ص۳۹ ( خاتمه رجال خاقانی).
۱۰. . نهایه الدرایه، ص۴۳۶ ـ بهایی عاملی، محمد بن الحسین؛ الوجیزه، ص۴۷.
۱۱. . متن عربی حدیث این است: «عن اسماعیل الجعفی قلت لأبی جعفر ـ علیه السّلام ـ رجل یحبّ امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ و لا یتبرأ من أعدائه و یقول هو أحبّ الیّ فقال ـ علیه السّلام ـ هو مخلّط و هو عدو لاتصلّ خلفه و لا كرامه الا أن تتّقیه.» (شیخ طوسی؛ تهذیب الاحكام، ج۳، ص۲۸، ح۹).
۱۲. . صدر، حسن؛ نهایه الدرایه، ص۴۳۶ و ۴۳۷.
۱۳. . صدر، حسن؛ نهایه الدرایه، ص۴۳۵.
۱۴. . همان، ص۴۳۵ ـ بهبهانی، محمد باقر؛ الفوائد الرجالیه، ص۳۷.
۱۵. . نهایه الدرایه، ص۴۳۶.
۱۶. . همان.
۱۷. . بحر العلوم، محمد مهدی؛ الفوائد الرجالیه، ج۱، ص۳۳۲ ـ ۳۳۸ ـ اردبیلی، محمد بن علی، جامع الرواه، ج۱، ص۶۳ و ج۲، ص۶۳ ـ حائری (ابو علی)، محمد بن اسماعیل؛ منتهی المقال، ج۱، ص۳۱۹.
۱۸. . نهایه الدرایه، ص۴۳۶ ـ اللهیاری، ملا علی؛ بهجه الآمال، ج۱، ص۱۹۹ ـ غروی اصفهانی، محمد حسین؛ ‌الفصول الغرویه، ص۳۰۴.محمد حسن رباني- دانش درايه الحديث(با اندکي تلخيص)، ص۲۷۴




پایگاه اندیشه قم    



جعبه ابزار