• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

الهیات لیبرال

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



الهیات لیبرال بیانگر دیدگاهای آزاد کلیساها و افرادیست که الهیات رسمی مسیحی را نمی‌پذیرند. و ارزش زیادی برای انسان قائل است و در مقابل نقش خداوند را کم‌رنگ می‌کند.
فردریک شلایرماخر (۱۷۶۸-۱۸۳۴) را بنیان‌گذار الهیات لیبرال دانسته‌اند. او دین را چیزی ورای الهیات، اخلاق و اعمال می‌دانست و می‌گفت دین به ساحت احساسات تعلق دارد.
نهضت الهیات لیبرال در قرن بیستم هم ادامه یافت و شکل‌های گوناگونی به خود گرفت. خطوط اصلی رایج در آن عبارت بود از؛ تاکید بر حلول خداوند بجای تعالی و تنزیه او، تاسی به سیره عملی مسیح به جای بزرگ شمردن مرگ فدیه‌وار او، توجه به استکمال و اصلاح اخلاقی انسان به جای توجه به گنهکاری جبلی او.



در اواخر قرن هجده و قرن نوزده، عقل‌گراها کتاب‌هایی با این مضمون نوشتند که معجزات و عوامل طبیعی کتاب مقدس، دیگر اعتباری ندارد. مهم‌ترین اثر در این رابطه کتاب زندگی عیسی است، که توسط متکلم آلمانی به نام اشتراس (۱۸۰۸- ۱۸۷۴) منتشر شد و پایه تاریخی تمام حوادثِ ماوراء طبیعی موجود در اناجیل را رد کرد.
به اعتقاد نویسنده این کتاب، همه این وقایع، داستان‌ها و اساطیری هستند که در دوره بین مرگ عیسی و نوشته شدن اناجیل در قرن دوم میلادی بوجود آمده‌اند. برخی مانند آرتور دروز در کتاب خود به نام اسطوره مسیح که در ۱۹۱۰ به چاپ رسید، تا آنجا پیش رفتند که مدعی خیالی بودن تمام انجیل شدند.
این شیوهِ برخورد با انجیل که بر جنبه انسانی و اخلاقی مسیحیت تاکید داشت و از جنبه متافیزیکی و ماوراء طبیعی آن صرف‌نظر می‌کرد، ثمره عقاید کانت و دوره روشنگری بود، که ضربه مهلکی بر متافیزیک و الهیات قدیمی وارد کرد. این دیدگاه‌ها درمورد تعالیم کتاب مقدس باعث شکل‌گیری نهضتی با عنوان الهیات لیبرال یا آزاد‌اندیش شد که با عوامل ماوراء طبیعی مسیحیت شدیدا مخالف بود، و فقط بر تعالیم عالی اخلاقی عیسی تکیه می‌کرد و از نظر طرفداران آن، عیسی یک معلم برجسته محبت و اخلاق بود، که فقط دنبال تعلیم اخلاق نبود بلکه دنبال ایجاد زندگی اخلاقی در همه بود.
آلبرت شوایتزر (۱۸۷۵- ۱۹۶۵) از جمله لیبرال‌هایی است، که در بی‌اعتباری عیسای اخلاقی قرن نوزده مهم‌ترین کار را انجام داد. شوایتزر دنبال حذف امور ماوراء طبیعی از تاریخ بود و عیسی را به عنوان یک یاوه سرا و سیاست‌مدار دینی معرفی کرد که در زندگی خود دچار اشتباهات عظیم می‌شود.
از جمله اموری که بدون اثبات و به صورت بدیهی مورد قبول طرفداران الهیات لیبرال قرن نوزده بوده، این است که در مورد امور دینی به هیچ وجه نمی‌توان قضاوت‌های معتبر و عینی انجام داد و همچنین اعتقاد به مکاشفهِ عینی خدا (به طوری که مصلحین کلیسا به آن اعتقاد داشتند) در دنیای امروزی غیرممکن است.
[۱] براون، کالین، فلسفه و ایمان مسیحی، ترجمه طاطاوس میکائلیان، ‌ تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۵، ص۱۵۲-۱۵۸.

از آنجا که نهضت الهیات لیبرال، در اواخر قرن نوزده میلادی به عنوان یک حد وسط بین دو دیدگاهِ سنت‌گرایی و نوخواهی درحوزه تفکر پروتستان ظهور کرد، لذا از این نهضت به الهیات اعتدالی نیز تعبیر می‌شود.


تحولاتی که به شکل‌گیری این نهضت کمک کردند عبارتند از:
۱. پیشرفت پژوهش‌های مربوط به کتاب مقدس؛ تحقیقات تاریخی و ادبی در مورد کتاب مقدس در دانشگاه‌ها و حوزه‌های علمیه آلمان و انگلستان نشان داد که پنچ کتاب اولِ عهد عتیق، که منسوب به حضرت موسی بود، ‌ مجموعه‌ای از چند روایت و متعلق به زمان‌های مختلف است و به آن حضرت تعلق ندارد. تحقیقات مشابه در مورد اناجیل هم نشان داد که انجیل، کتابِ نازل شده از طرف خدا نیست و نیم قرن بعد از حضرت عیسی و به دست انسان، کتابت شده است و لذا ارزش دینی‌ اندکی دارد.
۲. توجه به تجربه دینی به عنوان مبنای توجیه عقاید دینی؛ این دیدگاه برگرفته از آثار شلایرماخر (۱۷۶۸- ۱۸۳۴) متکلم آلمانی است، که به عنوان مؤسس الهیات اعتدالی شناخته می‌شود. به اعتقاد شلایرماخر، مبنای دیانت، نه تعالیم وحیانی است، ‌آن‌گونه که در سنت‌گرایی مطرح بود، و نه عقل معرفت‌آموز، ‌آن‌گونه که در الهیات عقلی مطرح بود، و نه حتی اراده اخلاقی مطرح شده در نظام فلسفی کانت، بلکه مبنای دیانت، فقط انتباه و توجه دینی است.
به نظر او ارزش کتاب مقدس فقط در این است، که سابقه احوال و تجارب دینی یعقوب، ‌مسیح و سرگذشت مومنان اولیه را بیان می‌کند. هر کدام از ما باید خودمان خدا را تجربه کنیم. شلایرماخر مذهب را به ساحت احساسات و تجربه شخصی انسان‌ها متعلق می‌دانست و همه امور، حتی کتاب مقدس را گونه‌ای از تجربه شخصی مومنان می‌شمرد.
[۲] اردستانی سلیمانی، عبدالرحیم، ‌ مسیحیت، ‌ قم، ‌ انجمن معارف اسلامی ایران، ۱۳۸۱، ص۲۴۸.

۳. اولویت اخلاق در دیانت؛ لیبرال‌ها اخلاقیات را به عنوان اصل دین معرفی می‌کردند. منشاء این تحول، دیدگاه کانت بود که اعتقاد داشت، از طریق عقل نظری یا نظریه‌پردازی فلسفی نمی‌توان به معرفت خدا دست یافت، بلکه دیانت موضوع عقل عملی است که از وجدان و داوری‌های مربوط به ارزش‌های اخلاقی، جدایی‌ناپذیر است. لیبرال‌ها از منشِ اخلاقی مختارِ انسان دفاع می‌کردند و دیانت هم با تائیدی که بر ارزش بی‌منتهای روح انسان و برتری معنوی او بر نظام طبیعت داشت، به تحقق آرمان آنها کمک می‌رساند.
[۳] باربور، ایان، علم و دین، ‌ ترجمه بهاء الدین خرمشاهی، تهران، ‌ مرکز نشر دانشگاهی، ‌ ۱۳۶۲، ص۱۲۹-۱۳۳.



نهضت الهیات لیبرال در قرن بیستم هم ادامه یافت و شکل‌های گوناگونی به خود گرفت. خطوط اصلی رایج در آن عبارت بود از؛ تاکید بر حلول خداوند بجای تعالی و تنزیه او، تاسی به سیره عملی مسیح به جای بزرگ شمردن مرگ فدیه‌وار او، توجه به استکمال و اصلاح اخلاقی انسان به جای توجه به گنهکاری جبلی او.
همچنین آنها قائل به کمال اتصال بین عقل و وحی، ایمان و تجربه بشری‌، خداوند و جهان، مسیح و سایر انسان‌ها و مسیحیت و سایر ادیان بودند و تفاوتی اصولی بین ادیان مختلف نمی‌دیدند مگر در مراتب ادیان.
به نظر آنها الهیات باید به طور گسترده تجربی و عقلانی شود. از نظر آنها عقاید دینی با توجه به پیامدهای آن در زندگی انسان و قدرتی که در برآوردن عمیق‌ترین نیازهای بشری دارند، برحق هستند.
[۴] باربور، ایان، علم و دین، ‌ ترجمه بهاء الدین خرمشاهی، تهران، ‌ مرکز نشر دانشگاهی، ‌ ۱۳۶۲، ص۱۵۶-۱۵۷.



۱. براون، کالین، فلسفه و ایمان مسیحی، ترجمه طاطاوس میکائلیان، ‌ تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۵، ص۱۵۲-۱۵۸.
۲. اردستانی سلیمانی، عبدالرحیم، ‌ مسیحیت، ‌ قم، ‌ انجمن معارف اسلامی ایران، ۱۳۸۱، ص۲۴۸.
۳. باربور، ایان، علم و دین، ‌ ترجمه بهاء الدین خرمشاهی، تهران، ‌ مرکز نشر دانشگاهی، ‌ ۱۳۶۲، ص۱۲۹-۱۳۳.
۴. باربور، ایان، علم و دین، ‌ ترجمه بهاء الدین خرمشاهی، تهران، ‌ مرکز نشر دانشگاهی، ‌ ۱۳۶۲، ص۱۵۶-۱۵۷.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «الهیات لیبرال»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۰۷/۱۷.    


رده‌های این صفحه : کلام مسیحیت | لیبرالیسم | مباحث کلامی




جعبه ابزار