• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

انتخاب حق (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



خداوند انسان را در پذیرش حق یا کفر آزاد آفریده است، و این حق انتخاب باعث می‌شود که یا انسان با قبول راه حق سعادتمند شد و یا با پذیرش کفر جهنمی گردد.



انسانها، در انتخاب حق آزادی و اختیار دارند: «قل یـایها الناس قد جاءکم الحق من ربکم فمن اهتدی فانما یهتدی لنفسه ومن ضل فانما یضل علیها وما انا علیکم بوکیل» «بگو‌ای مردم حق از طرف پروردگارتان به سراغ شما آمده، هر کس (در پرتو آن) هدایت یابد برای خود هدایت شده، و هر کس گمراه گردد به زیان خود گمراه شده، و من ماءمور (به اجبار) شما نیستم.»

۱.۱ - معنای حق

منظور از حق که می‌فرماید به سوی شما انسانها آمده، یا قرآن است و یا دعوت حقهای که قرآن مشتمل بر آن است، و جمله «فمن اهتدی...» اعلامی است عمومی، به اینکه همه انسانها در آنچه برای خود انتخاب می‌کنند آزادند، و هیچ کس نمی‌تواند آزادی در انتخاب را از کسی سلب کند. و این اعلام را بیان این حقیقت کرده که حق - همان حقی که به سویشان آمده - دارای خاصیت و حکمی است، و آن اینست که هر کس به سوی آن راه یابد در حالی که راه یافته سودش عاید خودش می‌شود، و هر کس از آن روی بگرداند و راهی دیگر برود در حالی رفته که ضرر این انحراف عاید خودش می‌شود. پس، انسانها می‌توانند هر یک از این دو را که برای خود می‌پسندند انتخاب کنند، یا نفع و یا ضرر را. و او (رسول خدا) وکیل مردم نیست، تا کاری را که به عهده تک تک انسانها است او انجام دهد. بنابراین، بیان آیه شریفه کنایه است از وجوب اهتداء مردم به سوی حق، چون نفعشان در آن است.
در اول آیه به عنوان یک دستور عمومی می‌فرماید: «به همه مردم بگو از طرف پروردگارتان حق به سوی شما آمده است»، این تعلیمات، این کتاب آسمانی، این برنامه و این پیامبر همه حق است و نشانه‌های حق بودنش آشکار (است) و با توجه به این واقعیت «هر کس در پرتو این حق هدایت شود، به سود خود هدایت یافته، و هر کس با عدم تسلیم در برابر آن راه گمراهی را برگزیند به زیان خود گام برداشته و من مامور و وکیل و نگاهبان شما نیستم.»، یعنی نه وظیفه دارم که شما را به پذیرش حق مجبور کنم، چرا که اجبار در پذیرش ایمان معنی ندارد، و نه اگر نپذیرفتید می‌توانم شما را از مجازات الهی حفظ کنم، بلکه وظیفه من دعوت است و تبلیغ، و ارشاد و راهنمائی و رهبری، و اما بقیه بر عهده خود شما است، که به اختیار خود راهتان را برگزینید، این آیه علاوه بر اینکه بار دیگر مساءله اختیار و آزادی اراده را تاءکید می‌کند دلیل بر این است که پذیرش حق در درجه اول به سود خود انسان است همانگونه که مخالفت با آن به زیان خود او است، در واقع تعلیمات رهبران الهی و کتب آسمانی کلاسهائی است برای تربیت و تکامل انسانها، نه موافقت با آن چیزی بر عظمت خدا می‌افزاید، و نه مخالفت با آن چیزی از جلال او می‌کاهد!


«وقل الحق من ربکم فمن شاء فلیؤمن ومن شاء فلیکفر...»«بگو این حق است از سوی پروردگارتان، هر کس می‌خواهد ایمان بیاورد (و این حقیقت را پذیرا شود) و هر کس می‌خواهد کافر گردد...»

۲.۱ - ابلاغ حق

سیاق، سیاق شمردن وظائف رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در قبال کفر کفار نسبت به قرآن واصرارشان بر کفر است، ومعنایش چنین است : بر وضع کفار تاءسف مخور وآنچه که بر تو وحی شده تلاوت کن ونفس خویش را بردبار ساز تا با این مؤمنین فقیر بسازد وبه کفار بگوحق از ناحیه پروردگارتان است وبیش از این کاری صورت مده، هر که خواست ایمان آورد بیاورد، وهر کس خواست کافر شود بشود. آری، ایمان ایشان سودی به ما نمی‌رساند، وکفرشان ضرر نمی‌زند، بلکه آنچه سود وزیان و ثواب و عذاب دنبال کفر وایمانشان هست، به خودشان عاید می‌گردد. بنابراین باید هر یک را می‌خواهند خودشان انتخاب کنند، برای ظالمین عذابی چنین وچنان، وبرای صالحین ومؤمنین پاداشی چنین وچنان آماده کرده ایم.
ونیز روشن می‌شود که جمله «انا اعتدنا للظالمین نارا» در مقام تعلیل مختار بودن ایشان در ایمان وکفر است که قبلا آن را به صورت تهدید بیان نمود. ومعنایش این است که : اگر ما تورا نهی کردیم از اینکه به حال کفار تاءسف بخوری وبه تودستور دادیم که به تبلیغ اکتفاء کن وبه همین که بگوئی «الحق من ربکم» قناعت کن، واصرار والتماس مکن، برای این بود که ما برای دعوت توپیامد وآثاری تهیه دیده ایم، آثاری برای کسانی که دعوتت را قبول کنند، وآثاری برای کسانی که آن را رد نمایند. وهمان آثار کافی است که آنان را از کفر باز بدارد، ومحرک اینان به سوی ایمانشان باشد، ودیگر بیش از این هم لازم نیست زیرا که بیش از این آنها را از حد اختیار به اضطرار واجبار می‌کشاند.


انسان، در صورت انتخاب حق سودمند می‌شود و در صورت گزینش کفر زیانکار: «قل یـایها الناس قد جاءکم الحق من ربکم فمن اهتدی فانما یهتدی لنفسه ومن ضل فانما یضل علیها...»«بگو‌ای مردم حق از طرف پروردگارتان به سراغ شما آمده، هر کس (در پرتو آن) هدایت یابد برای خود هدایت شده، و هر کس گمراه گردد به زیان خود گمراه شده...»


انتخاب نکردن حق و روی آوری به کفر، موجب جهنمی شدن انسان است: «وقل الحق من ربکم فمن شاء فلیؤمن ومن شاء فلیکفر انا اعتدنا للظــلمین نارا احاط بهم سرادقها...»«بگو این حق است از سوی پروردگارتان، هر کس می‌خواهد ایمان بیاورد (و این حقیقت را پذیرا شود) و هر کس می‌خواهد کافر گردد، ما برای ستمگران آتشی آماده کرده‌ایم که سرا پرده اش آنها را از هر سو احاطه کرده است...»

۴.۱ - داستان توقع اشراف

جمعی از ثروتمندان مستکبر و اشراف از خود راضی عرب به حضور پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رسیدند، و در حـالی کـه ‌اشاره بـه مـردان با ایمانی همچون سلمان ، ابوذر، صهیب، و خباب و مانند آنها می‌کردند گفتند: ‌ای محمد اگر تو در صدر مجلس بنشینی، و این گونه افراد که بوی آنـها مشام انسان را آزار می‌دهد، و لباسهای خشن و پشمینه در تن دارند، از خود دور سازی (و خلاصه مجلس تو مجلسی در خور اشراف و شخصیتها! بشود) ما نزد تو خواهیم آمد، در مـجـلست خواهیم نشست و از سخنانت بهره می‌گیریم ولی چکنیم که با وجود این گروه جای ما نیست!
در‌ایـن هـنگام آیات فوق نازل شد و به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دستور داد کـه هـرگـز تسلیم‌ ایـن سـخنان فریبنده تو خالی نشود و همواره در دوران زندگی با افـراد بـاایـمـان و پـاکدلی چون سلمانها و ابوذرها باشد هر چند دستشان از ثروت دنیا تهی و لباسشان پشمینه است، و بـه دنـبـال نـزول آیـات پـیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به جستجوی این گروه بـرخـاست (گویا با شنیدن این سخن ناراحت شدند و به گوشه‌ای از مسجد رفتند و به عـبـادت پـروردگـار پـرداخـتـنـد) سـرانـجام آنها را در آخر مسجد در حالی که به ذکر خدا مـشـغول بودند، یافت، فرمود: حمد خدا را که نمردم تا اینکه او چنین دستوری بمن داد که بـا‌امـثـال شـمـا بـاشـم، «آری زنـدگی با شما، و مرگ هم با شما خوش است!»


۱. یونس/سوره۱۰، آیه۱۰۸.    
۲. طباطبائی، سیدمحمد حسین، تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۱۹۷.    
۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۸، ص۳۹۹.    
۴. فیض کاشانی، محسن، تفسیر صافی، ج۲، ص۴۲۹.    
۵. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ۵ج، ص۲۳۸.    
۶. کهف/سوره۱۸، آیه۲۹.    
۷. طباطبائی، سیدمحمد حسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۴۲۰.    
۸. یونس/سوره۱۰، آیه۱۰۸.    
۹. کهف/سوره۱۸، آیه۲۹.    
۱۰. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۲، ص۴۱۴.    
۱۱. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۲، ص۴۲۰.    
۱۲. فیض کاشانی، محسن، تفسیر صافی، ج۳، ص۲۴۱.    
۱۳. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۶، ص۳۳۸.    
۱۴. حویزی، علی بن جمعه، نور الثقلین، ج۳، ص۲۵۸.    
۱۵. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، ج۵، ص۳۸۴.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «انتخاب حق».    



جعبه ابزار