تفکر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اندیشیدن را تفکّر گویند و از این عنوان به مناسبت در بابهای
طهارت،
صلات،
جهاد و
امر به معروف و نهی از منکر یاد شده است.
در
آیات متعدّد و نیز
روایات بسیار به تفکّر، ترغیب و سفارش شده و در
فضیلت آن آمده است: تفکّر ساعتی برتر از یک
شب عبادتو در روایتی دیگر برتر از یک
سال عبادت
است.
تفکّر در پدیدههای
عبرتآموز که
انسان را بر انجام دادن
اعمال نیک برمیانگیزد و نیز در
قدرت و
عظمت خداوند و
مشیّت او؛
همچنین تدبّر در معانی
آیات قرآن کریم،
مستحب است.
هنگام
تشییع جنازه، تفکّر در فرجام زندگی دنیایی و عبرت گرفتن از آن،
مستحب است.
تفکّر در حال
تخلّی؛ به اینکه به
خوردنیها و
آشامیدنیها بیندیشد که با چه
تلاش و رنجی آنها را به دست آورده و اکنون باید آنها را با زحمت و تحمّلِ
اذیّت و
آزاری دیگر دفع کند و نیز به قدرت خدا بیندیشد که چگونه او را از این گرفتاری رهایی بخشیده است.
شایسته است انسان
بالغ و
عاقل، پیش از اقدام به هر کاری، به
عاقبت آن بیندیشد. اگر آن را نیک و
خیر یافت انجام دهد وگرنه ترک کند.
تفکّر در ذات حقتعالی
جایز نیست و در روایات از آن
نهی شده است؛ زیرا ذات او برتر از دسترسی
افکار و
عقول است.
البتّه تفکّر در
آیات و نشانههای
پروردگار برای
بنده، ممکن و سزاوار است.
علی (ع) میفرماید:
(من اکثر الفکر فیما تعلَّم اتقن علمه وفهم مالم یکن یفهم.)
هرکه بسیار اندیشد در آنچه آموخته، دانش آن را استوار سازد و بنیوشد، آنچه را ننیوشیده است.
بسیاری، گوناگونی و نوآوری، سه ویژگی است که نگاشتههای
ملّا احمد نراقی را برجستگی و حیات علمی او را زینت بخشیدهاند.
وی، در عمر کوتاه خود (۱۱۵۰هـ. ش ـ ۱۲۰۸هـ. ش) چهل اثر علمی نگاشت که در بین آنها
مستند الشیعه ، بسیار گسترده است.
او در این نگاشتهها، عرصهها و میدانهای گوناگونی را در نوردیده و سمند تحقیق را به هو سوی تاخته و از گوناگون دانشها:
کلام ،
فلسفه ،
عرفان ، اخلاق]] ،
فقه ،
اصول ،
تفسیر ،
حدیث ،
ریاضی ،
طب ،
نجوم و… قبسهایی برگرفته است.
در زبان نگارش و شکل عرضه، نیوشا و نیوشنده سخن خود را در نظر گرفته که از چه رده فکری و پایه علمی است و نیاز و پرسش و شبهه او چیست.
او، هم به فارسی نگاشت و هم به عربی، هم به زبان ساده نوشت و هم به زبان علمی، هم از نظم بهره گرفت و هم از نثر.
نیوشندگان سخن او، ردههای گوناگون علمی بودند.
از آبشخور
دانش او، بسیار کسان بهره بردند و بهره میبرند.
از پلههایی که او به سوی
آسمان سعادت افراشت، بسیار بالا رفتند و به بام بلند سعادت بار یافتند.
دانشی مرد شگفت بود، همه بسیار نویس بود و هم نوآور، دو پدیدهای که در یک اقلیم کم گنجند.
بسیارند بسیار نویسان به دور از نوآوری و آفرینندگی و بالندگی، امّا کمیابند و کیمیا بسیارنویسان نوآور و آفریننده و بالنده.
ملااحمد نراقی در قلّه این خیزش بزرگ علمی، تندرآسا درخشید، هم بسیار نگاشت و هم ناب.
هر آنچه نگاشت، با همه بسیاری ملال نینگیخت، که سرور انگیخت و بر شادابی علمی فزود؛ زیرا نو بود و هر نوی سرورانگیز و شادابی فزاست و خیزش آفرین.
او، به هر عرصهای که گام گذاشت، سخنی نو در افکند و پایههای نوین استوار ساخت و افقهای جدیدی گشود.
او، هم در فقه بنیانهای جدیدی پی ریخت، اصل بلند و سر به آسمان سوده
ولایت فقیه را به زیبایی و درخششی شگفت انگیز، افراخت و همه شبههها و علف هرزها را از پیرامون آن زدود و تاراند و هم در
نجوم و هیئت، راههای نارفتهای رفت و عرصههای ناپیمودهای را پیمود و هم در جامعه خود و پس از خود شوری اخلاقی انگیخت و
سیاست ناب اسلامی را با تلاش سخت توان فرسا در ساحت اندیشه و عمل، برای همیشه از انزوا به در آورد و به پهنه
جامعه کشاند و بر اندیشه بنیاد سوز و تباهی آفرین جدایی
دین از سیاست، خط بطلان کشید و
شیعه را با توان و نیرویی بیش از پیش و با پشتوانهای سخت سترگ و استوار، که از دل
اسلام ناب برآمده بود و فقیهان با تکیه بر روح اسلام و
امامت پاینده و جاودانه آن، و سخنان
ائمه اطهار، بر آن مهر تأیید زده بودند، به آوردگاه جدید وارد ساخت و روی در روی
ستم پیشگان قرار داد.
پرتوهای دانش و بینش و منش او، هم در دوران خود او، در دل تاریکیها شعله افروختند و هم در دورانهای بعد،
ظلمت شکستند و روشنایی آفریدند.
معراج السعاده ،
عوائد الایام ،
مستند الشیعه و….
او، چلچراغ شبستانهای سرد و خموس شدند، تاریکی زدودند و گرما بخشیدند.
آنچه برای امروز ما حوزویان میتواند سودمند و مفید باشد، دستیابی به راز و رمز این توفیقها و کامیابیهاست.
باید درنگ کرد و به جست وجو پرداخت و همه سوی را کاوید، تا آنچه مایه
برکت و پرباری عمر نراقیها، شده، دریافت و فهمید.
اینان، چسان راههای سازندگی و دانش اندوزی را پیموده که این سان، سایه گستراندند و همگان را از
نعمت وجود خود بهره مند ساختند.
اینان در زندگی علمی خود، از چه روشی بهره بردند و چه خط مشی را دنبال کردند، که این گونه، زیبا و رخشان بر تارک حوزهها درخشیدند و پس از گذشت قرنها، هنوز محفل افروزِ محفلها و انجمنهای علمیاند و نگاشتههایشان همچون کاغذ زر دست به دست میشوند و مورد استناد قرار میگیرند.
این در حالی است که بسیاری از همدورهها و همگنان آنان، با همه تلاشها و بهره وریها از محضر استادان بزرگ و نامور، نتوانستند اوج بگیرند و در سیر و دگرگونی اندیشه جامعه خود نقشی بیافرینند و اثری بگذارند و سرچشمه خیزش و حرکتی شوند و بنیادی را استوار سازند و مشعلی فرا راه حقیقت جویان برافروزند.
ما بر این باوریم، رمز پرتو افشانی این مردان بزرگ، در انقلابی بوده که در حرکت علمی خویش پدید آوردهاند.
آنان تمام حرکتهای علمی و تلاشهای مدرسی خود را بر مدار اندیشیدن سامان داده و همسنگی و هماهنگی بین آموختن و اندیشیدن برقرار ساخته و از فروافتادن در گرداب فراگیری، گردآوری و انباشت مطالب، به دور از اندیشه و بررسی ژرف در جُستارها و گزارهها، پرهیختهاند.
افزون بر این، از پرداختن و اندیشیدن در گزارهها و جُستارها و پُرسمآنهای غیرلازم، چه در پژوهش و چه در تحصیل و فراگیری، دوری گزیدهاند.
ملّا احمد نراقی در زمره این دانشی مردان است.
که این از رفتار و
سلوک علمی و نگاشتههای پربار او به دست میآید.
با نگاهی و درنگی در دوران
تحصیل و سپسها در دوران پژوهش او، به خوبی روشن میشود که نراقی، سنجیده و هدف مند و با برنامه ریزی، راه علمی خود را میپوییده است.
در این حرکت و پویش، تلاش میورزیده از هر چیزی که او را از رسیدن به قلّههای معنی و
دانش و در نوردیدن آنها باز میداشته، دامن بگیرد و با چشم دوختن به افقهای دور که باید به آنها دست یابد و درنگ روی مجال و وقت، آن قدر زاد و توشه بر میگرفته که در پیمودن این مسیر، او را لازم بوده و بیش از آن را هدر رفتن وقت و بازماندن از هدف میدانسته است.
این، همان اوجی است که بزرگان و ناموران دانش و معنی به آن دست یافته و اثرگذار شده و کران تا به کران را روشنایی بخشیدهاند.
نراقی، از این زاویه و با این بینش، بر طالب علمان روا نمیدانسته که بیش از اندازه و نیاز، در دانشهای مقدماتی و دانشهای پیرامونی درنگ ورزند و حوزه را از کارایی لازم و افق گشایی و رسیدن به هدفهای بلند و متعالی بازدارند.
او بر این عقیده بوده و خود نیز به آن سخت پای بندی نشان داده که طالب علمان نباید وقت و عمر خویش را در فرعهای نادره و شبهههایی که جز در
ذهن جای ندارند، صرف کنند و تمام تلاش خویش را برای فهم سخنان دیگران به کار بندند که کاری است ناروا و عمر برباد ده.
او، افزون بر این دقیقه شناسی در زندگی علمی، با تلاش و درنگ به رمزی بزرگ دست یافت و آن را در هر تلاش علمی به کار بست و از آن بهره گرفت و آن، اندیشیدن و دقیق، همه سویه، ژرف و درست اندیشیدن بود.
او، به روشنی دریافت که اندیشیدن، در تکاپو و تلاش علمی بودن، چه جایگاه و نقشی و چه انقلاب و رستاخیزی در
انسان جویای
کمال و دانش پدید میآورد و چه افقهایی را میگشاید و چه راههای پرسنگلاخی را هموار میسازد و چه سختیهایی را آسان میکند و….
به روشنی دریافت، اندیشیدنِ همه سویه و دقیق، افقهای جدیدی را به روی انسان اندیش مند میگشاید و به ذهن انسانِ، توان بال گشایی و پرواز در آسمانهای بی کران دانش را میبخشد و انسان را از بسته ذهنی و کوتاه اندیشی میرهاند و چشم اندازی بس دلگشا و روح افزا، فرا روی او قرار میدهد.
از این روی، در تلاش بزرگ علمی خود، به تکاپو برخاست، تا آنچه تفکر را از رشد باز میدارد و جلوی بالندگی آن را میگیرد، بشناسد و از آن بپرهیزد و آنچه مایه رشد، شکوفایی و بالندگی تفکر میشود، بشناسد و به آن در آویزد
و زندگی علمی خود را بر این ساختار و سامانه استوار سازد.
این دگرگونی و انقلاب، دگرگونیها و انقلابهایی را در پی داشت.
این اندیشه، که همانا محور و مدار قراردادن اندیشه باشد، در چگونگی فراگیری و پژوهش او اثر ژرف گذاشت، به گونهای، با اینکه بر خلاف روش معمول حوزهها و مشی طالب علمان، مدت کمی از عمر خود را در راه فراگیری از محضر استادان به کار برد، جزء سرامدان روزگار خویش شد و از بسیاری از همگنان خود پیشی گرفت و به آن پایه و مایه علمی رسید که
شیخ انصاری جویای دانش را بر حلقه
درس خود کشاند و چهار سال وی را در این مقام مقیم ساخت.
شیخ انصاری از محضر نراقی بهره بسیار برد، تا جایی که به باور شماری از صاحب نظران و اهل اندیشه، شخصیت علمی وی پس از دوران چهارسالهای که در محضر نراقی بود، نمود و بروز یافت و آنچه را که از دانش در دوران تحصیل اندوخته بود، با اخگری که او بر جانش انداخت، شعله ور شد.
امّا کسانی که روی دگرگونی و انقلابی که اندیشه ورزی در شخص پدید میآورد، درنگ نکرده بودند، به این وهم و پندار گرفتار آمدند که جایگاه علمی هر فرد بسته به حضور بیشتر او در محضر استادان برجسته است، از این روی، بر نراقی خرده میگرفتند و تلاش میورزیدند، جایگاه علمی او را کم رنگ بنمایانند و حتی نگاشتههای او را کم ارزش انگارند،
غافل از اینکه آنچه را آنان کاستی میانگارند نقطه قوت است و اوج بالندگی و رشد و پویایی.
کم استاد دیدن، بسیار اندیشیدن و این آثار شگرف را آفریدن، در جامعه و پیرامون خویش و حتی فرهیختگان و اهل دانش و صاحبان اندیشه اثرگذاردن و در آنان دگرگونی پدید آوردن
هنر است و اوج شکوفایی و کمال.
البته این هنر و اوج، از چشم و دیده تیزنگران و بیداران و صاحبان خرد به دور نمانده و آنان کم استاد دیدن و بسیار اندیشیدن را
کمال شخصی دانسته و زبان به ستایش این کسان گشوده و از آنان، به بزرگی یاد کردهاند.
برابر آموزههای دین، نظام آموزشی
اسلام ، بر سه عنصر اساسی استوار است:
تعلّم ، تفکر و
تزکیه .
پیوند و بستگی این سه با هم، پیوند کامل سازی و کمال پذیری است.
سامانه و منظومه آموزشیای موفق و کارآمد خواهد بود که بتواند، نقش هر یک از عنصرهای سه گانه را شناسایی کند، پیوند و بستگی بین آنها برقرار سازد و برابر آن بر نامه ریزی آموزشی ارائه دهد.
در هر برههای از
تاریخ ، در هر کجا، در هر کانون و انجمن که این سه عنصر مهم و بنیادین، با هم بوده و هماهنگی داشته و بر یک مدار چرخیده و در رشد و بالندگی یکدیگر نقش آفریدهاند، دگرگونی و انقلاب پدید آورده و نسلی را بر صراط
حق پویاندهاند.
و هر شخص نیز که این سه عنصر دگرگونی آفرین را با هم و در کنار هم در زندگی علمی و معنوی خویش داشته و بر مدار آنها حرکت کرده و جهت گیریهای خود را سامان داده است، هم خود را به اوجِ کمال رسانده و از گردابهای
جهل و بی اندیشگی و آلودگی رهانده و هم ابر پربرکتی شده و برخشکی و دریا باریده و فوج فوج انسانها را از دام جهل و خرافه، بی فکری و ره گم کردکی، رکود و کندیدگی، خشکی و تشنگی، رهایی بخشیده است.
این مهم را میتوان از نگاشتهها، نوآوریها، شاگردان برجسته و مطالعه حیات علمی آنان به دست آورد.
بسیاری، چون این سه عنصر را با هم، در زندگی علمی خود پیاده نکرده و به کار نبستهاند، با همه شهرت و آثار فراوان، اوجی نداشته و حرکتی نیافریده و ابتکاری بر ابتکارها نیفزوده و مشعلی فرا راه حق جویان نیفروختهاند.
سرامدان اندیشه، کمال یافتگان عرصههای گوناگون
دانش ، پیمایندگان پلههای دانش، معنی و
سعادت ، همه و همه، بی هیچ گمان و شکی، از دایره این سه عنصر، بیرون نبودهاند.
اینان، با تفکر، هم دانشهای اندوخته را استواری و ثبات بخشیده و هم روزنههای جدیدی از
فهم و دانش را به روی خود گشودهاند.
در اساس، اندیشیدن، از روح پرسش گر انسان سرچشمه میگیرد.
برانگیزاننده قوّه اندیشه، هماره، پرسشی است که فرا روی انسان قرار میگیرد و او، با کرداران و کارکردهای ذهنی خود، به گونهای آزمون و خطا دست میزند.
برای پاسخ به پرسش و حلّ مشکل، راه حلّهای گوناگون را میآزماید و سرانجام، راه حلّ مناسب را بر میگزیند و با این کار، به راههای جدید دست مییابد و دیدگاههای نو را کشف میکند.
از این روی، روان شناسان، این را گونهای یادگیری، بلکه کارکردها و کرداران عالی یادگیری مینامند.
حوزههای علمیه شیعه ، از دیرباز تاکنون، در برقراری پیوند و بستگی بین تعلّم و تزکیه، گامهای بلندی برداشته و از کامیابیهایی برخوردار بوده و در این راه، تلاشهای راه گشا انجام دادهاند.
در حوزهها و کانونها و انجمنهایی که عالم وارسته و خودساخته محور و مدار بوده، فراگیری و
خودسازی ، تعلیم و تزکیه، دوشادوش هم در حرکت بوده، جهل و آلودگی را از سینهها و دلها میزدوده و انسان نمونه و کامل را میساخته و از هر بدی و زشتی میپیراستهاند.
ولی، دریغ و درد، که اندیشیدن و تفکر در کانون توجهها قرار نگرفته و حوزههای علمیه، به این مهم، سالهای سال است، آن بهای لازم را نداده و آن را در برین جایگاه خود، ننشانده و از نور آن، پرتو نگرفتهاند.
آنچه انجام گرفته، کارهای فردی است، نه کوشش در خور و نظام مند و فراگیر.
با اینکه نیاز حوزهها و فردافرد حوزویان، در کار نظام مند و فراگیر بر میآید.
این که هر کس به تنهایی این مهم را در دستور کار خود بدهد و بر آن پایه، بنای خویش را استوار سازد، آن گونه که باید و شاید بار نخواهد داد و افقی را نخواهد گشود و پایندانی وجود نخواهد داشت که این تلاش، همیشه جاری و ساری باشد و بپاید و بپوید.
از این روی، باید کار سامان مند و نظام واره باشد، تا هم امیدی را برانگیزد و هم نیروهای بیش تری به این کاروان بپیوندند و به سوی قلّههای مجد و کمال به حرکت درآیند.
برای دست یافتن به حوزهای که در پرتو این سه عنصر ره بپوید و تفکر را مدار حرکت خود قرار دهد، باید به قرآن بازگشت و این کتاب شریف را مشعل راه و هر تلاش و جست وجویی قرار داد و رهنمودها و راهنمایی آن را به گوش جان نیوشید.
در جای جای
قرآن و در گوناگون آیههای شریفه آن، به اندیشیدن ارزش بسیار داده شده و همگان به اندیشیدن فرا خوانده شدهاند و از نیندیشیدن و بی توجهی به اندیشیدن، بسیار نکوهش شده است.
قرآن مجید، یا به گونه مستقیم انسانها را به اندیشیدن فرا خوانده، یا به گونهای پیامها و سخنان خود را آورده و در کنار هم چیده که باید در آنها اندیشید که صلاح و سداد حیات بسته به تفکر و درستی آن است.
خداوند به امر اندیشیدن، با گوناگون راهها و روشها تذکر داده است.
گاه انسان اندیش مند و اهل اندیشه و راه یافته و دارای
نور ، با انسان غیراندیش مند و فرو رفته در تاریکیها مقایسه شده و برتری اهل اندیشه و علم و نور گوشزد گردیده است.
پس اگر بخواهیم درک، دریافت و فهمی بر درک و فهم و دریافت پیشینیان بیفزاییم، به سوی رشد و بالندگی گام برداریم، نوآوری و آفرینندگی داشته باشیم و بتوانیم نیروهای کارامد، نوآور، نواندیش، پاسخ گوی به دشواریها و پیچیدگیهای فکری بپرورانیم و
تربیت کنیم، گریزی از رویکرد جدی به تفکر به عنوان عنصری اساسی در سامانه آموزشی نیست.
برای به وجود آوردن هماهنگی و همسنگی منطقی بین تعلّم و تفکر، باید هر کس و گروه به اندازه توان، گامهایی بردارد و پیشنهادهایی ارائه دهد و راه حلّهایی را جست وجو کند که ما نیز در همین راستا، چند پیشنهاد ارائه میدهیم، به امید آنکه در نزد ارباب معرفت، پذیرفته آید:
۱. بایسته است تمامی بحثها و جُستارهایی که در منابع دینی درباره تفکر آمده، در مجموعهای، بامعیارها و ترازهای دقیق علمی گردآوری شوند و به دقت سامان یابند، بسان کاری که شهید ثانی در آداب تعلیم و تعلم انجام داده است.
۲. همان گونه که برای بهینه سازی و سامان دهی تحصیل برنامه ریزی میشود، بایسته است که برای تفکر نیز، راه کارهای علمی و عملی در نظر گرفته شود و برنامه ریزی سنجیده و خردمندانه و هماهنگ با نیازهای روز انجام بگیرد و برنامه های مدون ارائه گردد.
۳. پدید آوردن زمینههای لازم برای اندیشه و اندیشیدن، همانند
تحصیل ، مرحلههایی دارد و در هر مرحلهای، باید نیازها و بایستهها آن مرحله ارزیابی شوند و به درستی درباره آنها، جست وجو و مطالعه صورت گیرد.
به عنوان مثال، اگر انگیزاندن تفکر را نخستین مرحله بدانیم و رویارویی با پرسش و شبهه را مهم ترین عامل انگیزش تفکر و نظریه پردازی را گام بعدی و گزینش برتر را گام آخرین، برای رسیدن به این هدف، کم ترین کاری که باید انجام داد، باید تمامی انگیزهها و عاملهای تفکر برانگیز را شناسایی کرد و به
استقبال پرسشها و شبهههای جدید رفت و از همه تواناییها برای رسیدن به این مهم، یاری گرفت.
دیگر آنکه اطلاعات و تواناییهایی که در توانا سازی اندیشه وران به پاسخ به شبههها و پرسشها یاری میرسانند، در اختیار آنان گذاشت.
سه دیگر، محیط را برای ارائه دیدگاههای منطقی، دقیق، سنجیده و برابر معیارها و ترازها آماده ساخت، تا اندیشه وران بتوانند دیدگاهها و نظریههای خود را آزادانه ارائه دهند که به فرموده حضرت
امام خمینی :
(… طبیعت انقلاب و نظام، همواره اقتضا میکند که نظرات اجتهادی فقهی، در زمینههای مختلف؛ ولو مخالف با یکدیگر، آزادانه عرضه شود و کسی توان و حق جلوگیری از آن را ندارد….)
و سرانجام، با نشستهای علمی پیاپی و با برنامه و دقیق، امکان گزینش و انتخاب برترینها، فراهم گردد و پیشنهاد مقام معظم رهبری در این باره، که در جمع نخبگان
حوزه علمیه قم ، ارائه دادند، جدّی گرفته شود. (آذر ماه ۱۳۷۴،
مدرسه فیضیه .)
۴. به تفکر، همانند تعلّم و تحصیل، ارزش و بهای لازم داده شود.
اهل
فکر و افراد مستعد شناسایی شوند و برای اندیشیدن و سامان دهی و برنامه ریزی برای آن، سرمایه گذاری شود.
به این نکته نیز توجه داشته باشیم، فزونی روز افزون نیازها و انبوهی آنها، گسترش گوناگون دانشها، کوششهای علمی و پژوهشی، کارهای علمی و پژوهشی و پاسخ گویی و روشن گری را به سمت کارها، حرکتها، تلاشها و تکاپوهای گروهی و جمعی میکشاند و کار فردی در این آوردگاه بزرگ، کارایی ندارد و نمیتواند تهی گاهها را پرکند و نیازها روزامد را برآورد.
ما، همان گونه که در حوزه پژوهش، گامهای نخستین را تجربه میکنیم، برای عرصه و میدان داری تفکرها و اندیشیدنهای گروهی نیز چارهای بیندیشیم و گامهایی برداریم، تا کامیابیهای این حرکت، سبب گردد، هر چه بیشتر در این عرصه به تلاش برخیزیم و از این تنگنایی که خود پدید آوردهایم به درآییم و شاهد رویش و شکوفایی اندیشه های بالنده باشیم.
(۱) محمد تمیمی آمدی، غررالحکم و دررالکلم، با مقدمه و تصحیح و تعلیق میرجلال الدین حسینی ارموی، دانشگاه تهران.
(۲) ملااحمد نراقی، معراج السعاده، مؤسسه انتشارات هجرت، قم.
(۳) محسن امین، اعیان الشیعه، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت.
(۴) شهید مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، انتشارات الزهراء.
(۵) امام خمینی، صحیفه نور، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی.
(۶)حر عاملی، وسائل الشیعه.
(۷)شیخ محمد حسن نجفی جواهری، جواهرالکلام.
(۸)سید محسن طباطبائی حکیم، مستمسک العروة.
(۹)محمد امین زین الدین، کلمة التقوی.
(۱۰)میرزا حسین نوری طبرسی، مستدرک الوسائل.
مجله فقه، دفتر تبلیغات اسلامی، برگرفته از مقاله «اندیشیدن رمز شکوفایی»، شماره۲۹. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۲، ص۵۶۲.