• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اهمیت حق (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اهمیت حق
۳۹. حق، پایه و محور احکام و قوانین دین اسلام:
«هو الذی ارسل رسوله بالهدی ودین الحق...»«او کسی است که رسولش را با هدایت و آئین حق فرستاد ...»
آیه مورد بحث بشارت عالمگیر شدن اسلام را به مسلمانان داده و با آن، بحث آیه گذشته را دائر بر اینکه تلاشهای مذبوحانه دشمنان اسلام به جائی نمی‌رسد، تکمیل می‌کند و با صراحت می‌گوید: «او کسی است که رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر تمام ادیان پیروز و غالب گرداند، هر چند مشرکان را خوشایند نباشد.»
منظور از هدایت دلائل روشن و براهین آشکاری است که در آئین اسلام وجود دارد و منظور از دین حق همین آئینی است که اصولش حق و فروعش نیز حق و بالاخره تاریخ و مدارک و اسناد و نتیجه و برداشت آن نیز حق است و بدون شک آئینی که هم محتوای آن حق باشد و هم دلائل و مدارک و تاریخ آن روشن، باید سرانجام بر همه آئینها پیروز گردد.
با گذشت زمان، و پیشرفت علم و دانش، و سهولت ارتباطات، واقعیتها چهره خود را از پشت پرده‌های تبلیغات مسموم بدر خواهد آورد و موانعی را که مخالفان حق بر سر راه آن قرار میدهند در هم کوبیده خواهد شد، و به این ترتیب آئین حق همه جا را فراخواهد گرفت هر چند دشمنان حق نخواهند و از هیچگونه کار شکنی مضایقه نکنند، زیرا حرکت آنها حرکتی است بر خلاف مسیر تاریخ و بر ضد سنن آفرینش!
در اینجا به چند نکته باید توجه کرد
منظور از هدایت و دین حق چیست؟
اینکه قرآن در آیه فوق می‌گوید: «ارسل رسوله بالهدی و دین الحق» گویا اشاره به دلیل پیروزی اسلام بر همه ادیان جهان است زیرا هنگامی که محتوای دعوت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هدایت بود و عقل در هر مورد به آن گواهی داد، و نیز هنگامی که اصول و فروعش موافق حق و طرفدار حق و خواهان حق بود چنین آئینی طبعا بر همه آئینهای جهان پیروز می‌گردد.
از یکی از دانشمندان هند نقل شده که مدتی در ادیان مختلف جهان مطالعه و بررسی می‌کرد عاقبت پس از مطالعه بسیار اسلام را انتخاب کرد و کتابی به زبان انگلیسی تحت عنوان (چرا مسلمان شدم؟) نوشت و مزایای اسلام را نسبت به همه ادیان در آن روشن ساخت.
از مهمترین مسائلی که جلب توجه او را کرده این است که می‌گوید: اسلام تنها دینی است که تاریخ ثابت و محفوظ دارد، او تعجب می‌کند که چگونه اروپا آئینی را برای خود انتخاب کرده است که آورنده آن آئین را از مقام یک انسان برتر برده و خدایش قرار داده است در حالی که هیچگونه تاریخ مستند و قابل قبولی ندارد.
مطالعه و بررسی در اظهارات کسانی که اسلام را پذیرفته و آئین سابق خود را ترک گفته‌اند نشان میدهد که آنها تحت تاثیر سادگی فوق العاده و مستدل بودن و استحکام اصول و فروع این آئین و مسائل انسانی آن واقع شده‌اند مسائلی که از هرگونه خرافه پیراسته است و نور حق و هدایت از آن جلوه گر است.

«هو الذی ارسل رسوله بالهدی ودین الحق...»«او کسی است که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاده... »
۴۰. پاداش الهی در روز رستاخیز، بر پایه حق:
«والوزن یومئذ الحق فمن ثقلت موزینه فاولـئک هم المفلحون» «و وزن کردن (اعمال و سنجش ارزش آنها) در آن روز حق است، کسانی که میزانهای (عمل) آنها سنگین است رستگارانند.»
آیه مورد بحث اثبات می‌کند که برای نیک و بد اعمال وزنی هست، لیکن اعمال حبط شده برایش وزنی نیست و تنها اعمال کسانی در قیامت سنجیده می‌شود که اعمالشان حبط نشده باشد، پس هر عملی که حبط نشده باشد چه نیک و چه بد ثقلی و وزنی دارد، و میزانی است که آن وزن را معلوم می‌کند.
ترازوی سنجش اعمال در قیامت چیست؟
درباره چگونگی توزین اعمال در روز رستاخیز ، بحث فراوانی در میان مفسران و متکلمان شده است، و از آنجا که بعضی چنین تصور کرده‌اند، وزن
و ترازو، در آن جهان، همانند وزن و ترازو در این جهان است، و از طرفی اعمال انسان سنگینی و وزنی ندارد که بتوان آن را با ترازو سنجید، ناچار شده‌اند، از طریق تجسم اعمال، و یا اینکه خود اشخاص را به جای اعمالشان در آن روز وزن می‌کنند، مشکل را حل نمایند، و حتی عبارتی از عبید بن عمیر نقل شده است که می‌گوید : در آن روز، افراد بزرگ جثه‌ای را می‌آورند که در ترازوی سنجش باندازه بال مگسی وزن ندارند! اشاره به اینکه ظاهرا آدمهای با شخصیتی بودند و در باطن هیچ!.
لیکن این آیات در عین اینکه برای عمل نیک و بد ثقلی و وزنی قائل است در عین حال این سنگینی را سنگینی اضافی می‌داند، به این معنا که حسنات را باعث ثقل میزان و سیئات را باعث خفت آن می‌داند، نه اینکه هم حسنات دارای سنگینی باشد و هم سیئات، آن وقت این دو سنگین با هم سنجیده شود هر کدام بیشتر شد بر طبق آن حکم شود، اگر حسنات سنگین تر بود به نعیم جنت و اگر سیئات سنگین تر بود به دوزخ جزا داده شود، نه، از ظاهر آیات استفاده می‌شود که میزان اعمال از قبیل ترازو و قپان نیست تا فرض تساوی دو کفه در آن راه داشته باشد، بلکه ظاهر آنها این است که عمل نیک باعث ثقل میزان و عمل بد باعث خفت آن است.
ولی اگر مساله مقایسه زندگی آن جهان را با زندگی دنیا کنار بگذاریم و توجه داشته باشیم که همه چیز در آنجا با اینجا متفاوت است، درست همانند تفاوتی که میان زندگی جنین در عالم رحم ، با زندگی انسان در این دنیا وجود دارد، و نیز توجه داشته باشیم که در فهم معانی الفاظ نباید همیشه، به دنبال مصداقهای موجود و معین برویم، بلکه مفاهیم را از نظر نتیجه بررسی کنیم، مساله وزن در روز رستاخیز کاملا حل خواهد شد.
توضیح اینکه در گذشته هنگامی که مثلا نام چراغ برده می‌شد ظرفی به نظر می‌رسید که مقداری ماده روغنی در آن ریخته شده بود و فتیله‌ای در میان آن نصب گردیده و احتمالا حبابی نیز روی آن برای تنظیم هوا قرار داده شده بود، در حالی که امروز از کلمه چراغ چیز دیگری می‌فهمیم، دستگاهی که نه ظرفی برای روغن دارد، و نه فتیله ای، و نه حبابی برای تنظیم هوا، اما آنچه چراغ امروز را با دیروز پیوند می‌دهد همان هدف و نتیجه آن است، یعنی وسیله‌ای که تاریکی را از میان می‌برد.
در مساله میزان نیز چنین است و در همین جهان می‌بینیم که با گذشت زمان ترازوها چه اندازه دگرگون شده‌اند، و حتی لفظ میزان به وسائل دیگر سنجش نیز گفته می‌شود، مانند میزان الحراره (وسیله سنجش گرما ) میزان - الهوا (وسیله سنجش هوا) و مانند آن.
بنابراین، آنچه مسلم است این است که در روز رستاخیز اعمال انسان با وسیله خاصی سنجیده می‌شود نه با ترازوهائی همانند ترازوهای دنیا، و چه بسا آن وسیله همان وجود انبیاء و امامان و افراد صالح بوده باشد، و در روایاتی که از طرق اهلبیت (علیهم الاسلام) به ما رسیده این مطلب به خوبی دیده می‌شود.
در بحار الانوار از امام صادق (علیه‌السّلام) در پاسخ سؤال از تفسیر آیه «و نضع الموازین القسط» چنین می‌خوانیم : «و الموازین الانبیاء و الاوصیاء و من الخلق من یدخل الجنة بغیر حساب!: میزان سنجش در آن روز پیامبران و اوصیای آنها هستند و از مردم کسانی می‌باشند که بدون حساب وارد بهشت می‌شوند!» (یعنی کسانی که در پرونده اعمال آنها نقطه تاریکی وجود ندارد).
و در روایت دیگری چنین نقل شده است : «ان امیر المؤ منین و الائمة من ذریته هم الموازین : یعنی امیر مؤ منان و امامان از فرزندان او ترازوهای سنجش اند.»
و در یکی از زیارات مطلقه امیر مؤمنان علی (علیه‌السّلام) می‌خوانیم : «السلام علی میزان الاعمال : سلام بر میزان سنجش اعمال!»
در واقع مردان و زنان نمونه جهان، مقیاسهای سنجش اعمال انسانها هستند و هر کس به آن اندازه که به آنها شباهت دارد، وزن دارد، و آنها که از ایشان بیگانه‌اند، کم وزن یا بی وزنند.
حتی در این جهان نیز دوستان خدا مقیاس سنجشند، ولی از آنجا که بسیاری از حقایق در این عالم در پرده ابهام میماند و در روز قیامت که به مقتضای «و برزوا لله الواحد القهار» () روز بروز و ظهور است این واقعیتها آشکار می‌گردد.
و از اینجا روشن می‌شود که چرا موازین جمع بسته شده است، زیرا اولیای حق که ترازوهای سنجشند متعددند.
«یومئذ یوفیهم الله دینهم الحق...» «در آن روز خداوند جزای واقعی آنها را بی کم و کاست می‌دهد، و می‌دانند که خداوند حق مبین است.»
(مراد از «دین»، جزا است.)
مراد از دین ، جزاء است، همچنان که در جمله «مالک یوم الدین» نیز به همین معنا است، و کلمه «یوفیه»به معنای اداء و پرداختن چیزی است به تمام و کمال. و معنای این آیه است که در روز قیامت خداوند پاداش و کیفر حق آنان را به تمام و کمال می‌دهد، و آن وقت می‌فهمند که خدا حق مبین است.
اگر امروز، و در این دنیا، در حقانیت پروردگار شک و تردید کنند، یا مردم را به گمراهی بکشانند در آن روز نشانه‌های عظمت و قدرت و حقانیتش آنچنان واضح می‌شود که سر سختترین لجوجان را وادار به اعتراف می‌کند.

فهرست مندرجات

۱ - پانویس
۲ - منبع


۱. توبه/سوره۹، آیه۳۳.    
۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۷، ص۳۶۹.    
۳. فیض کاشانی، محسن، تفسیر صافی، ج۲، ص۳۳۷.    
۴. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۵، ص۴۴.    
۵. حویزی، علی بن جمعه، نور الثقلین، ج۲، ص۲۱۱.    
۶. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، ج۴، ص۱۷۵.    
۷. طباطبائی، سیدمحمد حسین، تفسیر المیزان، ج۹، ص۳۲۹.    
۸. فتح/سوره۴۸، آیه۲۸.    
۹. طباطبائی، سیدمحمد حسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۴۳۵.    
۱۰. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج، ص.    
۱۱. فیض کاشانی، محسن، تفسیر صافی، ج۶، ص۵۰۸.    
۱۲. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۹، ص۲۱۲.    
۱۳. اعراف/سوره۷، آیه۸.    
۱۴. طباطبائی، سیدمحمد حسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۸.    
۱۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۶، ص۹۰.    
۱۶. طباطبائی، سیدمحمد حسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۱۰.    
۱۷. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۴۸.    
۱۸. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۶، ص۹۱.    
۱۹. انبیا/سوره۲۱، آیه۴۷.    
۲۰. فیض کاشانی، محسن، تفسیر صافی، ج۲، ص۱۸۰.    
۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۴، ص۲۲۰.    
۲۲. نور/سوره۲۴، آیه۲۵.    
۲۳. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۷، ص۲۳۵.    
۲۴. طباطبائی، سیدمحمد حسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۱۳۵.    
۲۵. حمد/سوره۱، آیه۴.    
۲۶. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۴۱۹.    
۲۷. فیض کاشانی، محسن، تفسیر صافی، ج۳، ص۴۲۷.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «اهمیت حق».    



جعبه ابزار