ایرانیان و ترویج اسلام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در خصوص جایگاه و نقش ایرانیان در ترویج
اسلام و نقش آنان در دوران قبل از
ظهور با مراجعه به منابع و تفسير و بررسي روايات مربوط به ايرانيان، میتوان به اين نتيجه رسيد كه اين روايات و اخبار بيش از آنكه مربوط به گذشته باشد، مربوط به آينده است. البته اينگونه روايات در منابع حديث
اهل سنت بيش از
شیعه وجود دارد.
در روايات مربوط به
حضرت مهدی(عج) و زمينهسازي حكومت آن بزرگوار، ايرانيان و يمنيها داراي سهم بسزايي بوده و كساني هستند كه به مقام ايجاد زمينه مناسب براي ظهور آن حضرت و شركت در نهضت وي نائل ميشوند ... و همچنين افراد شايستهاي از مصر و مؤمنان حقيقي از شام و گروههايي از عراق نيز از اين فيض بهرهمند ميشوند و همينطور ساير دوستداران آن حضرت كه در گوشه و كنار جهان اسلام پراكنده هستند، از اين موهبت برخوردار ميشوند، آنان از ياران ويژه و مشاورين آن حضرت ارواحنافداه ميباشند.
اينك در ابتداآیات مربوط به بحث را مورد بررسی قرار می دهیم و در ادامه رواياتي را كه پيرامون ايرانيان به طور عموم وارد شده است مورد نظر قرار می دهیم.
میتوان مجموع تعبیرات و اشارت تفسیری آیات و روایات را در۹ عنوان زیر دسته
بندی کرد:
۱) طرفداران سلمان فارسي
۲) اهل مشرق زمين
۳) اهل خراسان
۴) ياران درفشهاي سياه
۵) فارسيان
۶)
سرخرويان
۷) فرزندان
سرخرويان
۸) اهل قم
۹) اهل طالقان
البته غالباً مراد از اين عناوين يكي است. اخبار ديگري نيز وجود دارد كه با عبارتهاي ديگري از آنان ياد كرده است.
آیه ی اول: صاحب كشاف در تفسير قول خداي سبحان «ها أنتم هولاء تدعون لتنفقوا في سبيل الله فمنكم من يبخل و من يبخل فانما يبخل عن نفسه و الله الغني و أنتم الفقراء و ان تتولوا يستبدل قوما غيركم ثم لا يكونوا امثالكم؛
اينك شما كساني هستيد كه فراخوانده ميشويد تا در راه خدا
انفاق كنيد، برخي از شما در انفاق
بخل ميورزد و كسي كه بخل ميكند و خداوند بينياز است و شما نيازمنديد و اگر رو گردان شويد خداوند گروهي را غير از شما جايگزينتان مينمايد و آنان مثل شما نيستند.» نقل كرده كه از پيامبر (ص) درباره كلمه «قوم» كه در آيه شريفه آمده است سؤال شد.
سلمان فارسی نزديك پيامبر(ص) نشسته بود آن حضرت با دست مبارك خود به ران پاي سلمان زد و فرمود:
«به خدايي كه جان من در دست و قدرت اوست، اگر ايمان به كهكشانها بستگي داشته باشد مرداني از فارس به آن دست مي
يابند»
آیه ی دوم: به نقل صاحب «مجمعالبيان» از
امام باقر(ع) روايت شده كه فرمودند: «اي اعراب، اگر روي برگردانيد، خداوند گروه ديگري را جايگزين شما ميگرداند يعني ايرانيان.» و صاحب «الميزان» آورده است كه «دُرّالمنثور» روايتي را عبدالرزاق و عبدبن حميد و ترمذي و ابن جرير و ابن ابيحاتم و طبراني در كتاب «اوسط» و
بیهقی در كتاب «دلائل» از
ابوهریره نقل كرده است كه وي گفت: پيامبر(ص) اين آيه را «و ان تتولوا يستبدل قوما غيركم، ثم لا يكونوا امثالكم» قرائت فرمود: عرض كردند يا
رسولالله: اينها چه كساني هستند كه اگر ما رويگردان شويم جايگزين ما ميشوند؟ پيامبر اسلام(ص) با دست مبارك به شانه سلمان فارسي زد و سپس فرمود: «او و طرفداران او به خدايي كه جانم در دست قدرت اوست اگر ايمان بستگي به كهكشانها داشته باشد مرداني از فارس(ايرانيان) به آن دست مي
يابند»
[[http://lib.eshia.ir/۱۲۰۱۶/۱۸/۲۵۰
]
الطباطبائي، سيدمحمدحسين، تفسير الميزان، ج ۱۸، ص ۲۵۰.] مانند اين روايات به طرق ديگري از ابوهريره و همچنين از ابن مَردوَيه از
جابربن عبدالله نقل شده است. در اين روايت دو معنا كه همه بر آن اتفاق دارند، وجود دارد كه عبارتند از:
الف) ايرانيان (فرس) خط و جناح دومي بعد از اعراب، براي به دوش كشيدن پرچم اسلام ميباشند.
ب) آنان به ايمان دست مي
يابند هر چند از آنان دور و دسترسي به آن دشوار باشد.
در همين روايت سه مطلب، قابل بحث است.
اولاً: اينكه خداوند متعال اعراب را تهديد به جايگزيني ايرانيان نموده است آيا مخصوص زمان نزول آيه در زمان پيامبر(ص) است و يا اينكه مربوط به همه نسلهاست. بگونهاي كه داراي اين معني باشد: اگر شما (اعراب) از اسلام رويگردان شويد در هر نسلي كه باشد ايرانيان (فرس) را جايگزين شما ميگرداند؟
ظاهر معني اين است كه به حكم قاعده ی «مورد، مخصص نميباشد» اين نكته در همه نسلهاي بعدي نيز استمرار دارد و آيات مباركه
قرآن در هر طبقه و نسلي، نقش خورشيد و ماه را دارند (يعني در نور افشاني يكساناند) چه اينكه اين مطلب در روايات آمده و مفسران نيز بر آن اتفاق نظر دارند.
ثانياً: حديث شريف ميگويد مرداني از فارس به
ایمان دست خواهند يافت نه همه آنان، بديهي است اين خود، ستايشي است نسبت به افراد منتخبی از بين آنها نه جميع آنها. اما ظاهر آيه شريفه و روايت اين است كه هر دو، بطور عام ستايش از «فرس» مينمايند، چون در ميان آنان كساني هستند كه به درجه دستيابي به ايمان و يا علم ميرسند. به ويژه با ملاحظه اينكه صحبت از گروهي است كه بعد از اعراب حامل آيين اسلام هستند. بنابراين مدح و ستايشي كه براي آنان به شمار آمده بدين جهت است كه آنها زمينه مناسبي براي به وجود آمدن نوابغ خود ایجاد کرده و از آنان اطاعت و پيروي ميكنند.
ثالثاً: آيا تاكنون رويگرداني اعراب از اسلام و جايگزين شدن «فرس» به جاي آنان صورت گرفته است يا خير؟
بر اهل دانش و علم پوشيده نيست و به نظر میرسد مسلمانان امروز، اعم از عرب و غير عرب از اسلام واقعي اعراض نموده و رويگردان شدهاند. بدينترتيب متأسفانه فعل شرط، در آيه شريفه «ان تتولوا، اگر رويگردان شويد» تحقق يافته و تنها جواب شرط يعني جايگزين شدن فرس به جاي آنان باقي مانده است، در اين زمينه هم با دقتي منصفانه ميتوان گفت كه وعدهي الهي در آستانه تحقق است. بلكه، روايت بعدي كه در تفسير «نور الثقلين» آمده است دلالت دارد كه اين جايگزيني در زمان بنياميه حاصل شده است، چون زماني كه عربها متوجه مراكز و مناصب و مالاندوزي شدند، «فرس (ايرانيان)» به كسب علوم اسلامي روي آورده و از آنان سبقت گرفتند.
آیه ی سوم: از امام صادق(ع) منقول است كه فرمود: «قدو الله ابدل خيراً منهم الموالي؛ سوگند به خدا كه بهتر از آنها را جايگزين فرمود» يعني عجم را. گرچه تعبير «موالي» در آن روز شامل غير فرس (ايرانيان) يعني تركان و روميها كه اسلام آورده بودند نيز ميشده است. اما آنچه مسلم است «فرس» به عنوان مركز ثقل، اكثريت آنان را تشكيل ميدادهاند. به ويژه با توجه به شناخت.
آیه ی چهارم:
امام صادق(ع) نسبت به تفسيري كه پيامبر(ص) از آيه شريفه درباره «فرس» فرموده است. در تفسير فرمایش خداي سبحان «هو الذي بعث في الامّيين رسولاً منهم يتلوا عليهم اياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه و ان كانوا من قبل لفي ضلال مبين. و اخرين منهم لما يلحقوا بهم و هو العزيز الحكيم؛
اوست آنكه برانگيخت در بين درس نخواندهها رسولي را از خودشان كه آيات خدا را بر آنان ميخواند و آنان را پاك ميسازد و كتاب و حكمتشان ميآموزد اگرچه قبلاً در گمراهي آشكاري بودند و افراد ديگري از ايشان كه به آنان نپيوسته اند و اوست خداي عزيز و حكيم.» مسلم، در صحيح خود از ابوهريره روايت كرده كه گفت: «ما حضور پيامبر(ص) بوديم كه سوره مباركه جمعه نازل شد و حضرت آن را تلاوت فرمود تا رسيد به آيه «و آخرين منهم لما يلحقوا بهم» مردي از او سؤال كرد، يا رسولالله! اينان چه كساني هستند كه هنوز به ما نپيوستهاند؟ ابوهريره گفت: سلمان فارسي نيز در بين ما بود پيامبر(ص) دست مباركشان را بر سر سلمان نهاد و فرمود: به خدايي كه جانم در دست قدرت اوست اگر ايمان بستگي به كهكشانها داشته باشد مردانی از اينها (طرفداران سلمان) به آن دست خواهند يافت.» در تفسير عليبن ابراهيم، ذيل آيه «و آخرين منهم لما يلحقوا بهم» آمده است که: و افراد دیگری که به آنها نپیوستهاند یعنی کسانیکه بعد از آنان اسلام آوردهاند و صاحب «مجمعالبیان» آورده است: آنان همه افراد بعد از اصحاب هستند تا روز قيامت، سپس گفته است كه آنان عجمها و كساني كه به لغت عربي حرف نميزنند ميباشند چون پيامبر(ص) به سوي هر كسي كه وي را مشاهده كرده و كساني كه بعداً ميآيند، اعم از عرب و عجم برانگيخته و مبعوث شده است. به نقل از سعيدبن جبير و نيز
امام باقر(ع) مطلق بودن كلمه «و آخرين منهم» اقتضا دارد كه شامل همه طبقات و نسبهاي بعدي از زمان پيامبر(ص) از عرب و غير عرب شود، اما با مقايسه كلمه «امّيين» و «آخرين» بهتر است بگوييم مراد از «امّيين» اعراب و از «آخرين» افرادي از غير عرب كه اسلام ميآورند ميباشد، چنانكه بعضي روايات
اهل بیت(ع) گوياي اين مطلب است و صاحب «كشاف» نيز همين مبنا را پذيرفته است.بنابراين پيامبر(ص) كه آيه شريفه را به «فرس» تفسير نموده است، در حقيقت منطبق بر مصداق مهمي براي كلمه «آخرين» و يا مهمترين مصداق، از بين مصاديق آن ميباشد گرچه صرف تطبيق، باعث فضل و برتري بيشتر نميگردد، اما پيامبر(ص) آنان را اینگونه ستایش نموده که به ايمان و علم و يا اسلام هر چند دور و مشكل باشند نائل خواهند شد. از سوی دیگر رسول خدا(ص) در تفسير هر دو آيه عمداً، عين گفته خود را تكرار ميكنند و زدن آن حضرت بر شانه سلمان فارسي دليل روشني بر اين مدعا است.
رواياتي كه از طريق شيعه و سني در ستايش ايرانيان و نقش آنان در به دوش كشيدن درفش هدايت اسلام وارد شده، بسيار است. از آن جملهاند:
«
ابن ابی الحدید» معتزلي در شرح نهجالبلاغه نقل كرده است: روزي
اشعث بن قیس، نزد اميرمؤمنان(ع) آمد و از ميان صفوف جماعت گذشت تا خود را به نزديكي حضرت رساند، بعد رو به آن بزرگوار كرده و گفت: اي اميرمؤمنان اين
سرخرويان (ايرانيان) كه اطراف شما را گرفته و نزديك شما نشستهاند بر ما چيره شدهاند. در اين لحظه، حضرت كاملاً سكوت فرموده و سر را به زير افكنده و با پاي خود آرام به منبر ميكوبيد (يعني اشعث چه گفتي؟) ناگهان «
صعصعه بن صوحان» يكي از ياران باوفاي حضرت گفت: ما را با اشعث چه كار؟ امروز اميرمؤمنان(ع) درباره اعراب مطلبي را ميفرمايد كه هميشه بر سر زبانها خواهد ماند و فراموش نميگردد، سپس حضرت پس از اندكی درنگ ، سر را بالا گرفته و فرمود: كدام يك از اين شكمپرستان بيشخصيت مرا معذور ميدارد و حكم به انصاف ميكند كه برخي از آنها مانند الاغ در رختخواب خود ميغلتد و ديگران را از پند آموختن محروم ميسازد! آيا مرا امر ميكني آنان (ايرانيان) را طرد كنم؟ هرگز طرد نخواهم كرد. چون در اين صورت از زمره جاهلان خواهم بود. اما سوگند به خدايي كه دانه را شكافت و بندگانش را آفريد حتماً شما را براي برگشت مجدد به آيينتان سركوب ميكنند همانگونه كه شما آنان (ايرانيان) را در آغاز براي پذيرش اين آيين سركوب نموديد.
بعدها تاریخ نشان داد که حضرت به خوبی برگشت به آیین
جاهلیت را در خاندان افرادی مثل اشعث پیشبینی کرده بودند چراکه اشعث بن قيس رئيس قبيله بزرگ «كنده» از سران منافقين و از جمله كساني بود كه در قتل اميرمؤمنان(ع) شركت داشت. دختر او «جعده» نيز همسر امام مجتبي(ع) بود كه آن حضرت را به وسيله زهر مسموم نمود و پسرش «محمدبن اشعث» از جمله افرادي بود كه در به شهادت رساندن سيدالشهداء
حضرت حسین بن علی(ع) سهيم بود.
به گفته روايت، اشعث در صف آخر نمازگزاران آنگونه كه آداب مسلمانهاست ننشست، بلكه صفها را شكافت و گردنهاي نمازگزاران را اين طرف و آن طرف زد تا در صف اول نماز بگزارد. همين كه به قسمت جلو رسيد گروه انبوهي از ايرانيان را ديد كه اطراف منبر اميرمؤمنان(ع) گرد آمدهاند، اشعث با قطع كردن
خطبه و سخنراني حضرت با صداي بلند آن بزرگوار را مخاطب ساخت: اي اميرمؤمنان! اين
سرخ رويان بر ما چيره شدهاند. البته سرّ اينكه تعبير به
سرخرويان كرده اين است كه عربها رنگ سبز را اگر زياد باشد سياه ميگويند به همين جهت در اثر سرسبزي و بسياري نخل خرما در عراق، آن كشور را «ارض سواد» يعني سرزمين سياه مينامند. از اين رو از سفيد نيز تعبير به
سرخ ميكنند. بدين جهت عجم (ايرانيان) را چون سفيد پوست هستند،
سرخرويان و يا فرزندان
سرخرويان ميگويند. اما اينكه اميرمؤمنان(ع) مكرر با پاي مباركش به منبر زد، شايد به اين خاطر بود كه ميخواست با اين كار خود به اشعث بگويد: تو چه ميگويي؟ در واقع ميخواست با سكوت خود پاسخ او را بدهد. اما «صعصعه بن صوحان عبدي» كه از ياران برگزيده آن حضرت بود اهميت قضيه را درك كرد و گفت منظور اشعث، طرح خلافت مسلمانهاست كه از ارزشهاي دنيوي است و بايد ويژة اعراب و امثال آنان باشد و سزاوار نيست مسلمانهاي جديد و سفيد پوست (ايرانيان) اطراف حضرت جمع شده و از اشعث به آن بزرگوار، نزديكتر باشند. وانگهي صعصعه، عارف به آن موازين اسلامي بود كه اميرمؤمنان(ع) به آنها ملتزم است. با توجه به اين شناخت صعصعه ميدانست كه جواب امام(ع) به اشعث كوبنده خواهد بود. از اين رو صعصعه با جمله «ما را با اشعث چه كار؟» او را سرزنش كرد كه چنين نعره عشيرهاي و نژادپرستانه را بر ضد ايرانيان سر داد. امام(ع) پس از سكوتي طولاني سرش را بالا گرفت اما نه اينكه به اشعث نگاه كند و جوابش را بدهد بلكه از او روي گردانيده مسلمانان را مورد خطاب قرار داد كه: چه كسي مرا معذور ميدارد؟ چه كسي به انصاف حكم ميكند درباره من، از اين افراد بيشخصيت كه يكي از آنان كه نه داراي انديشه است و نه هدف بلكه انساني كودن و پرخواب و شهوتران است كه با لوليدن در رختخواب از ناز و نعمت و پرخوري و شكمبارگي مانند حيوان، به بيشخصيتي و كسل بودن و تنبلي خود اكتفا ننموده، بلكه ديگران را نيز از آموختن معارف دين محروم ميكند و آنان را مورد طعنه قرار ميدهد زيرا آنان (ايرانيان) قلبهايشان متوجه علم و اهل دانش بوده و اطراف امام و پيشواي خود و منبر وي گرد ميآيند. اي اشعث! آيا مرا امر ميكني كه آنان را طرد كنم آنگونه كه گروهي مرفه از طرفداران حضرت نوح(ع) چنين درخواستي را از او نمودند و به او چنين گفتند: «افرادي كه اطراف تو را گرفته و از تو پيروي ميكنند جز اراذل و اوباش و بيانديشهها نيستند.» بلكه اي اشعث! پاسخ من به تو همان پاسخ پيامبر خدا
حضرت نوح(ع)، به افراد پست و بيشخصيت قوم خودش ميباشد كه فرمود: «من آنان را طرد نخواهم كرد چون در اين صورت از جمله جاهلان خواهم بود.» سپس مولاي متقيان(ع) با سوگندهايي كه پيامبر اسلام(ص) از آينده كساني كه اطراف منبر او حلقه زده بودند و طرفدارانش (خبر داده بود) گفتار خود را به پايان برد. مانند بخشی از خطبه ی گذشته كه فرمود:« سوگند به خدايي كه دانه را شكافت و موجودات زنده را آفريد، البته آنان شما (اعراب) را براي اينكه به آيين اسلام برگرديد سركوب ميكنند آنگونه كه شما در اوايل، آنان (ايرانيان) را ميزديد تا داخل در دين اسلام شوند.»
اين مطلب دلالت دارد كه وعدهي الهي بزودي در بين اعراب محقق ميشود و آنان از دين رو برميگردانند و خداوند فرس (ايرانيان) را جايگزين آنها مينمايد كه مانند آنان عرب زبان نيستند. و دلالت دارد كه پيروزي اسلام در اين مرحله از ايران آغاز شده و به طرف قدس ادامه مييابد و مقدمه براي ظهور حضرت مهدي(ع) است.
اين روايت را «احمدبن حنبل» از پيامبر(ص) نقل كرده كه آن حضرت فرمود: نزديك است كه خداوند متعال، اطراف شما را از عجم پر نمايد. آنان چون شيراني هستند كه اهل فرار نيستند طرفهاي درگير و دشمنان شما را ميكشند و از غنيمتهاي شما استفاده نميكنند.
اين روايت را «
ابونعیم» در كتاب خود به چند طريق از «حذيفه»، «سمره بن جندب» و «عبدالله بن عمر» نقل كرده است. الا اينكه او به جاي عبارت «از غنايم شما استفاده نميكنند» «استفاده ميكنند» آورده است.
اين روايت را نيز «حافظ ابونعيم» در كتاب خود به چند طريق از «ابوهريره» و از مردي از صحابه و از «نعمان بن بشير» و «مطعم بن جبير» و «ابوبكر» و «ابويعلي» و «حذيفه يماني» از پيامبر(ص) نقل كرده است، عبارت حديث از حذيفه است:
پيامبر كه درود و سلام خدا بر او باد فرمود:«امشب خواب ديدم گوسفنداني سياه، پشت سرم در حركتاند، سپس گوسفندان سفيدي به آنها پيوستند، به طوري كه ديگر گوسفندان سياه را نديدم» ابوبكر گفت: اين گوسفندان سياه اعراب هستند كه از شما پيروي ميكنند و گوسفندان سفيد عجم هستند كه از شما پيروي ميكنند و آنقدر تعداد آنان زياد ميشود كه عربها در بين آنها ديده نشده و به شمار نميآيند، پيامبر كه درود و سلام خدا بر او باد، فرمود:« درست است فرشته وحي هم چنين تعبير كرده است.»
در روايات ابونعيم عبارات گوناگوني است كه تعبير ابوبكر در آنها نيست و در برخي از آن روايات آمده است كه پيامبر(ص) در خواب ديد كه گوسفندان سياهي را آب ميدهد كه گوسفندان سفيد بسياري نيز به طرف ايشان روي آوردند ... تا آخر.
حافظ ابونعيم اين روايت را در كتاب ياد شده از «ابن عباس» نقل كرده و گفته است: نزد پيامبر(ص) صحبت از فارسها به ميان آمد، حضرت فرمود: فارسها (ايرانيان) طرفداران و دوستداران ما اهل بيت هستند.
اين روايت را نيز ابونعيم در كتاب خويش از «ابوهريره» روايت كرده كه گفت: نزد پيامبر(ص) سخن از موالي و عجمها به ميان آمد، حضرت فرمود: سوگند به خدا من بيش از شما (و يا بيشتر از بعضي از شما به آنها اعتماد دارم ).
قريب به همين مضمون را «ترمذي» در كتاب خود آورده است.
البته لفظ عجمها در اينجا اعم از عجم (ايراني) است و شامل غيرعرب از عجم، مانند تركان و غير آنها نيز ميشود.
ابونعيم در كتاب خود، اين روايت را از ابوهريره نقل كرده كه پيامبر(ص ) فرمودند: امت من آنچه را كه امتهاي گذشته و نسلهاي قبل از آنان گرفتهاند وجب به وجب و متر به متر خواهند گرفت. گفته شد: يا رسولالله همانگونه كه فارس و روم انجام دادند؟ حضرت فرمود: مردم كدامند غير از فارسها و روميان؟
اين روايت، به حقيقتي از تاريخ تمدن اشاره دارد و آن اينكه فرس (عجم) و روميان يعني غربيها مركز ثقل تمدن بشريت را در تاريخ تشكيل ميدهند و ما در زمان خود، شاهديم كه هيچ ملتي مانند فرس (ايرانيان) بر سر تمدن، با غربيها درگير نيست.
سایت پژوهه