بحیرا راهب مسیحی بشارت دهنده به نبوت پیامبر و معتقد به وحدانیت خداوند بود. وی نبوت و پیامبری حضرت را به قریش بشارت داد و ایشان را سرور و رسول جهانیان معرفی کرد.
وی آشنا به کتابهای عهدین، منکر الوهیت مسیح و تثلیث، و باورمند به وحدانیت خدا وصف شده و به این سبب از کلیسای بَرِیّة الشام و سپس از طور سینا رانده گشت و ناگزیر در سرزمین «بُصری» در جنوب شرقی دمشق، عبادتگاهی ساخت و در آنجا مردم را از بتپرستی منع میکرد.
شیوه دیدار، زمان و مکان آن، و چگونگی گفتوگو را به تفاوت یاد کردهاند. گویند که بحیرا غذایی آماده کرد و قریش را به آن دعوت نمود و از آنها پرسید که آیا همه قوم برای خوردن غذا آمدهاند. مردی از قریش به پیامبر که زیر درختی بود، اشاره کرد و گفت: این نوجوان از خوردن غذای شما خودداری نمود. پس از پراکنده شدن آن قوم، بحیرا به طرف پیامبر رفت و دید که شاخه درخت بر او سایه افکنده است. از ابوطالب درباره نام او و پدر و مادرش سؤال کرد.
به گفته ابن هشام، بحیرا از پیامبر درباره خوابهای او و بعضی امور چند سؤال کرد و پیامبر پاسخ داد. سپس بحیرا لباس او را کنار زد و نشان نبوت را در بدن او دید.
گفتهاند که بحیرا با توجه به شنیدههای خودش درباره قسم یاد کردن قریش به لات و عزّی، پیامبر را به این دو بت سوگند داد تا به پرسش او پاسخ گوید. پیامبر با واکنش در برابر درخواست وی، آنها را بیش از همه نزد خود دشمن شمرد. بحیرا وی را به خدای یکتا قسم داد
آن گاه آیندهای درخشان را برایش پیشبینی کرد و وی را همان پیامبر موعود دانست که کتابهای آسمانی از نبوت جهانی او خبر دادهاند. نیز بیان کرد که خود، نام او و پدر و خاندانش را در این کتابها خوانده است و میداند که از کجا طلوع میکند و چگونه آیین او در جهان گسترش مییابد. همچنین به ابوطالب برای حفظ جان او به ویژه در برابر یهودیان و رومیانبسیار سفارش نمود.
از واکنش ابوطالب در برابر سخنان بحیرا به تفاوت یاد کردهاند. برخی گفتهاند او از ادامه سفر منصرف شد و به مکه بازگشت. برخی دیگر گفتهاند به سفر ادامه داد و محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را همراه ابوبکر و بلال به مکه فرستاد. با توجه به سن اندک ابوبکر و بلال در آن هنگام و ناتوانی آن دو در محافظت از محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، این روایت، ساختگی و ناشی از فضیلتسازیهای فرقهای دورههای بعد دانسته شده است.
از این رو، بحیرا را یکی از مصداقهای این آیه دانستهاند: «الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ مِن قَبْلِهِ هُم بِهِ یُؤْمِنُونَ؛ کسانی که پیش از آن، کتاب (آسمانی) به ایشان دادهایم، به (قرآن) میگروند.»
نیز در این گزارش اشاره شده که پیامبر را ابوبکر و بلال بازگرداندند که سخنی غریب است؛ زیرا در آن هنگام، هنوز ابوبکر ازدواج نکرده و بلال را نخریده بود. وانگهی شرح این رویداد با اختلاف بسیاردر منابع آمده است.
[۶۵]قس: بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۵۴، دار صار، بیروت. ج۱، ص۸۰-۸۱.
افزون بر اینها، اصل این سفر پیامبر مورد نقد و تردید قرار گرفته و انکار شده است.
[۶۹]نک: نقد و بررسی منابع سیرهنبوی، ص۳۱۴، «نقد و بررسی سفر پیامبر اکرم به شام».
این رویداد دستاویزی برای مسیحیان در نقد قرآن قرار گرفته است. آنان از این منظر به این روایات توجه کردهاند که رسالت پیامبر را برگرفته از عقاید نصارا و احبار یهود طی سفرهای وی به شام بشمرند و منبع وحیانی قرآن را انکار کنند.