بخل(قرآنی)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بخل، رذیلهای اخلاقی است ودر مقابل جود و
سخاوت قرار دارد. از این عنوان به مناسبت در بابهایی همچون
صلاة ،
زکات و شهادات سخن رفته است. ولایحسبن الذین یبخلون بما آتاهم الله من فضله هو خیرا لهم بل هو شر لهم سیطوقون ما بخلوا به یوم القیامه؛
و کسانی که به آنچه خدا از فضل و کرم خود به آنان داده بخل میورزند این را خیر خویش مپندارند، بلکه شرشان است و به زودی در
روز قیامت آنچه را بخل کردهاند طوق گردنشان شود.
در لغت خودداری کردن از خرج کردن مال هنگام نیاز داشتن به چیزی، یا دریغ داشتن چیزی از دیگران به دلیل حسادت، تنگ چشمی و خست را بخل میگویند
و در اصصلاح
علم اخلاق بخل یعنی خودداری از بذل کردن آنچه که باید بذل کرد.
بخل در
قرآن مفهوم وسیع تری دارد و به مواردی مانند: ترک کارهای خیر،
جهاد و... هم اطلاق میشود.
گروهی از مفسران گفتهاند: مقصود از جمله «سیطوقون ما بخلوا به یوم القیامه» این است که ثروتهایی که در بخشش و
انفاق آن، بخل ورزیدهاند در روز رستاخیز به سان حلقه بر گردن آنان افکنده خواهد شد.
از
امام باقر علیهالسّلام نقل کردهاند که آیه شریفه، هشدار به کسانی است که از زکات و پرداخت حقوق مالی سرباز میزنند.
از پیامبر گرامی صلیاللهعلیهوآلهوسلّم نیز روایت کردهاند که فرمود: هیچ یک از شما مردم از پرداخت زکات سرباز نمیزند جز این که
خداوند در روز قیامت ماری بر گردن او خواهد افکند و آن گاه به
تلاوت این آیه پرداختند.
گروهی معتقدند که پروردگار در روز قیامت آنان را وامی دارد تا ثروتی را که در آن بخل ورزیدند بیاورند و عدهای هم میگویند: آیه، هشدار به کسانی است که مثل زراندوزان هستند و خداوند روز قیامت
طلا و نقرههای گنجینه شده آنان را داغ میکند و بر پشت، پهلو و پیشانی آنها میزند.
اینها برخی از نظریات درباره آیه بود که از مفسران نقل شد.
۱. مالی که در راه خدا صرف نشود شر است (بل هو شر لهم).
۲. مال بخل ورزیده شده در
قیامت به صورت طوقی از
آتش بر گردن بخیل است.
۳. همه چیز از آن اوست ما با دست خالی آمدهایم و با دست خالی میرویم، پس بخل چرا؟
۴. اسیر مال شدن در دنیا، موجب اسارت در آخرت است.
آثار بخل: انکار
پاداش ؛ ترک جهاد
؛
تهدید ؛ سختی
؛ سرزنش
؛ شر
؛ کفران نعمت
؛ کینه
؛ محرومیت از محبت خدا
عوامل بخل: بی توجهی به مالکیت خدا
؛ بی نیازی طلبی
؛ ترس از تهی دستی
؛
تکبر ؛
جهل راههای اجتناب از بخل: توجه به علم خدا
؛ توجه به غنای خدا
؛ توجه به مالکیت خدا
؛ توجه به مشیت خدا
؛ درک خیر و شر
کیفر بخل:
عذاب ؛ طوق آتشین در گردن
؛ سقوط
نقل شده که محمد بن یحیی بن خالد بن برمک بخیل بود و سخت بخل میورزید؛ از یکی از خویشاوندانش درباره او پرسیده شد ـ خویشاوند با او انس داشت ـ و کسی به او گفت: سفره محمد بن یحیی را برایم توصیف کن. گفت: سفره اش یک وجب در یک وجب است و کاسههای او از دانه خشخاش کنده کاری شده است. گفت: چه کسی بر سر آن
سفره حاضر میشود؟ گفت: کرام کاتبین (فرشتگانی گرامی که مینویسند). پرسید: آیا کسی با او غذا میخورد؟ گفت: آری، مگسها. پس گفت: بدا بر تو، آن سفره ویژه تو باشد در حالی که جامه ات پاره است. گفت: به خدا سوگند، من یک سوزن ندارم که آن را بدوزم. گفت: از محمد بن یحیی عاریه میگرفتی؟ گفت: اگر محمد خانهای پر از سوزن میداشت که از بغداد تا نوبه امتداد میداشت، آن گاه
جبرئیل و
میکائیل میآمدند و یعقوب(ع) به همراهشان بود و ضمانت او میکردند و از او میخواستند که به آن دو
فرشته سوزنی عاریه بدهد تا با آن پیراهن یوسف را که از پشت پاره شده بدوزند عاریه نمیداد.
گویند: مروان بن ابی حفصه بخیل بود و از روی بخل
گوشت نمیخورد تا سخت به گوشت اشتها پیدا میکرد؛ و هرگاه مایل به گوشت خوردن میشد، غلام خود را میفرستاد و غلام برایش کلهای میخرید و آن را میخورد. به او گفتند: میبینیم که
زمستان و تابستان جز کله چیزی نمیخوری، به چه دلیل آن را برگزیدهای؟ گفت: کله خیلی خوب است، قیمتش را میدانم و از خیانت کردن غلام در امانم و نمیتواند مرا مغبون کند و گوشتی نیست که غلام بپزد و بتواند از آن بخورد و اگر به چشم یا گوش یا صورت آن دست بزند از آن آگاه میشوم و با خوردن کله گوشتهای رنگارنگی میخورم، چشم آن رنگی و گوش آن رنگی و میان سر و گردنش رنگی و
مغز آن رنگی و
زبان آن رنگی است و خودم از عهده خرج پختن آن برمی آیم. بنابراین، برای من در خوردن کله منافع و بهرههایی نهفته است.
اعمش همسایهای داشت که همواره او را به منزل خود دعوت میکرد و میگفت: بیا تکهای
نان با
نمک بخور و اعمش خودداری میکرد. روزی او را به خانه فراخواند و چون گرسنه بود موافقت کرد. پس وارد منزلش شد. صاحب خانه تکه نان و نمکی نزد او آورد. پس گدایی آمد و صاحب خانه به او گفت: خدا به تو خیر دهد، دوباره تکرار کرد و صاحب خانه گفت: خدا به تو خیر دهد. چون بار سوم تکرار کرد، به او گفت: برو وگرنه با عصا به خدمتت میرسم، اعمش گدا را صدا زد و گفت: وای بر تو! برو به خدا سوگند، راست گوتر از صاحب این خانه ندیدهام (با
عصا به سراغت میآید) مدتی است که مرا به نمک و نان دعوت کرده و به خدا چیزی بر آنها نیفزوده است.
دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، سایت بلاغ، برگرفته از مقاله«بخل».