• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بدرخان‌پاشا

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بدرخان (پاشا)، رئیس موروثی طایفه بُخْتی در سده چهاردهم و عامل اتحاد امرای کرد برای استقلال از عثمانی ها بود.



بدرخان در ۱۲۱۷ در جزیره، پایتخت امارت بوتان، به دنیا آمد. از آغاز زندگی او اطلاع روشنی در دست نیست جز آن که پس از مرگ پدر در ۱۲۳۷ امیر بوتان شد.
[۱] کندال، عصمت شریف وانلی، و مصطفی نازدار، کردها،ص ۶۱، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران ۱۳۷۲ ش.



در سراسر سده سیزدهم /نوزدهم، ملی گرایی (ناسیونالیسم) کرد موازی با شورش دیگر اقوام ساکن در عثمانی، مانند ارامنه و اعراب، حرکت کرد و بدرخان اولین کسی بود که به کشمکش میان عثمانی و امیران کُرد صبغه قومی داد و خواستار حکومت ملی شد، بدین سبب او را پدرِ ملی گرایی کُرد می دانند
[۲] کریس کوچرا، جنبش ملی کرد، ج۱، ص۲۱، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران ۱۳۷۳ ش.



بدرخان در اندیشه سلطنت بر کردستان بود، ازینرو در قیام میرمحمد، حاکم امارت سوران، بر ضد عثمانی شرکت نکرد.
[۳] کندال، عصمت شریف وانلی، و مصطفی نازدار، کردها، ص ۵۸ـ۵۹، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران ۱۳۷۲ ش.
او، پس از شکست میرمحمد، رهبری قبایل بدوی کرد به مرکزیت جزیره را به عهده گرفت . وی با نوراللّه بیگ امیر هَکاری، محمود خان موکوس،
[۴] کندال، عصمت شریف وانلی، و مصطفی نازدار، کردها، ص ۶۱، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران ۱۳۷۲ ش.
امیر وان،
[۵] کریس کوچرا، جنبش ملی کرد، ج۱، ص۲۳، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران ۱۳۷۳ ش.
کورحسین، بیگ قارص و آجُره و امیر اردلان متحد شد،
[۶] درک کینان، کردها و کردستان، ج۱، ص۷۰، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران ۱۳۷۲ ش.
[۷] واسیلی نیکیتین، کرد و کردستان، ج۱، ص۴۱۲، ترجمه محمد قاضی، تهران ۱۳۶۶ ش.
و از این قبایل ارتشی سامان داد
[۸] کندال، عصمت شریف وانلی، و مصطفی نازدار، کردها، ص ۶۱، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران ۱۳۷۲ ش.
همچنین با فرستادن هدایای گرانبها برای روحانیان و کمک به تمام مسلمانانی که توانایی خرید اسلحه نداشتند، آنان را گرد خود جمع کرد.
[۹] کریس کوچرا، جنبش ملی کرد، ج۱، ص۲۲، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران ۱۳۷۳ ش.



بدرخان در ۱۲۴۴، که بر قدرتش افزوده شده بود، اعلام استقلال کرد . در ۱۲۵۲ ترک ها، پایتخت او (جزیره) را محاصره کردند. متحدان بدرخان که نیروهای مختلطی از کردها و ارمنی ها و آسوری های مسیحی بودند، برای رهایی او به یاریش شتافتند . بدرخان در خلال سال های ۱۲۵۲ـ۱۲۵۴، حمله سپاه عثمانی را دفع کرد و در ۱۲۵۵ با سلطان عثمانی پیمان صلح بست، اما پس از چند هفته که عثمانی ها در نیزیب، شهرکی در استان گازی آنتپ (غازی عینتاب) از ابراهیم پاشای مصر، شکست خوردند، کردها که اوضاع را مناسب دیدند، به رهبری بدرخان سر به شورش نهادند.
[۱۰] کندال، عصمت شریف وانلی، و مصطفی نازدار، کردها، ص ۶۱، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران ۱۳۷۲ ش.
از این پس بدرخان منطقه نفوذ خود را در سرتاسر کردستان عثمانی گسترش داد، حتی با بیگ های قارص در شمالی ترین منطقه کردستان متحد شد.
[۱۱] کندال، عصمت شریف وانلی، و مصطفی نازدار، کردها، ص ۶۱، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران ۱۳۷۲ ش.
و منطقه نفوذ او تا وان، موصل، ساوجبلاغ (مهاباد)، اورمیه و دیار بکر گسترش یافت،
[۱۲] واسیلی نیکیتین، کرد و کردستان، ج۱، ص۴۱۲، ترجمه محمد قاضی، تهران ۱۳۶۶ ش.
و (در ۱۲۶۱) به نام او سکه زدند و خطبه خواندند.
[۱۳] بابامردوخ روحانی، تاریخ مشاهیر کرد، ج۳، ص۵۲۴، ج ۳: امرا و خاندان ها، چاپ ماجد مردوخ روحانی، تهران ۱۳۷۱ ش.
[۱۴] کریس کوچرا، جنبش ملی کرد، ج۱، ص۲۳، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران ۱۳۷۳ ش.



در ۱۲۶۱، نسطوریانِ ساکن بوتان بر بدرخان شوریدند و از پرداخت عوارض و مالیات خودداری کردند.
[۱۵] واسیلی نیکیتین، کرد و کردستان، ج۱، ص۴۱۲، ترجمه محمد قاضی، تهران ۱۳۶۶ ش.
بدرخان، با یاری نورالله بیگ، به اشغال و غارت مناطق مسیحی نشین پرداخت و گروهی را اسیر کرد.
[۱۶] ویلیام ویگرام، مهدالبشریة: الحیاة فی شرق کوردستان، ج۱، ص۳۰۶، ترجمه جرجیس فتح الله، بغداد ۱۹۷۱.
به گزارش بروئینسن حدود ده هزار مرد از آنان را کشتند و زنان و کودکان شان را به اسارت گرفتند و سربازان امیر، تعدادی از راهبان نسطوریِ سرزمین های بوتان را، که تابع بدرخان بودند، به قتل رساندند.
[۱۷] محمود دُرّه، القضیّة الکردیّة، ج۱، ص۹۰، بیروت ۱۹۶۶.
بدینسان، نسطوریان مطیع بدرخان شدند. اما این یورش برای او سرانجام خوشی نداشت. اروپاییان برای پشتیبانی از مسیحیان کردستان به دولت عثمانی تذکر دادند.
[۱۸] کریس کوچرا، جنبش ملی کرد، ج۱، ص۲۴، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران ۱۳۷۳ ش.
در آن هنگام بدرخان که در جزیره آذوقه و مهمات ذخیره کرده بود،
[۱۹] بابامردوخ روحانی، تاریخ مشاهیر کرد، ج۳، ص۵۲۳ـ۵۲۴، ج ۳: امرا و خاندانها، چاپ ماجد مردوخ روحانی، تهران ۱۳۷۱ ش.
برای باب عالی مشکل بزرگی شده بود، ازینرو در ۱۲۶۱ سلطان عثمانی، به حافظ پاشا مأموریت داد که به جزیره برود تا بدرخان را به استانبول بیاورد، اما او موفق نشد. لشکر انبوهی برای سرکوبی او فرستاد که شکست خورد.
[۲۰] بابامردوخ روحانی، تاریخ مشاهیر کرد، ج۳، ص۵۲۴، ج ۳: امرا و خاندانها، چاپ ماجد مردوخ روحانی، تهران ۱۳۷۱ ش.



دو سال بعد، عثمان پاشا با لشکری به جنگ بدرخان رفت و آنان در اطراف اورمیه با یکدیگر روبرو شدند و سردار عثمانی، امیر عزالدین شیر
[۲۱] بابامردوخ روحانی، تاریخ مشاهیر کرد، ج۳، ص، ج ۳: امرا و خاندان ها، چاپ ماجد مردوخ روحانی، تهران ۱۳۷۱ ش.
یا یزدان شیر،
[۲۲] کندال، عصمت شریف وانلی، و مصطفی نازدار، کردها، ص ۶۲، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران ۱۳۷۲ ش.
برادرزاده بدرخان، را به خیانت به وی واداشت، و یزدان شیر در خلال نبرد (در ۱۲۶۴)، با بخشی از سپاه، به نیروی عثمانی پیوست
[۲۳] کندال، عصمت شریف وانلی، و مصطفی نازدار، کردها، ص ۶۲، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران ۱۳۷۲ ش.
. بدرخان مدت هشت ماه در دژ ئیروح آروخ در محاصره بود و سرانجام پس از کاسته شدن ساز و برگ سپاهیانش از دژ به در آمد و پس از نبردی به همراه دو پسرش اسیر شد. دولت عثمانی به یادگار این فتح، (اهدای) نشان افتخاری را به نام «نشان جنگ کردستان» مرسوم ساخت.
[۲۴] بابامردوخ روحانی، تاریخ مشاهیر کرد، ج۳، ص۵۲۴ـ۵۲۵، ج ۳: امرا و خاندانها، چاپ ماجد مردوخ روحانی، تهران ۱۳۷۱ ش.



بدرخان، پس از این شکست، نخست به وارنای بلغارستان و پس از آن به کاندیا (کانه) در جزیره کرت و سرانجام به دمشق تبعید شد و در ۱۲۶۷ در همان جا درگذشت.
[۲۵] کندال، عصمت شریف وانلی، و مصطفی نازدار، کردها، ص ۶۲، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران ۱۳۷۲ ش.



جنبش بدرخان چندان طول نکشید، اما منطقه اقتدارش در کردستان تا پیرامون دجله گسترش یافت. در قلمرو حکومت بدرخان، عدل و قانون و امنیت برقرار بود، زیرا او با ارتشا، راهزنی و بی نظمی بشدت مبارزه می کرد. در ۱۲۶۱، مأمور کنسولی فرانسه امنیت مناطق زیرنفوذ او را ستوده و از رفاه روستاییان در زمان او یاد کرده است.
[۲۶] کریس کوچرا، جنبش ملی کرد، ج۱، ص۲۳ـ۲۴، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران ۱۳۷۳ ش.



بدرخان مردی متدین بود و فرایض دینی را بدقت انجام می داد
[۲۷] کریس کوچرا، جنبش ملی کرد، ج۱، ص۲۲، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران ۱۳۷۳ ش.
و احتمالاً، همانند خانواده اش پیرو خالدیّه (فرقه نقشبندیّه کردستان) بود ، اما در امور مذهبی سیاست سازگارانه ای داشت و خود را رئیس روحانی مناطق آزاد شده از زیر سلطه ترکان می دانست.
[۲۸] واسیلی نیکیتین، کرد و کردستان، ج۱، ص۴۱۲، ترجمه محمد قاضی، تهران ۱۳۶۶ ش.
سفْراستیان ارمنی، دادگری بدرخان را ستوده و از عدالت او نسبت به ارمنیان و آشوریان وکلدانیان سخن رانده است.
[۲۹] کندال، عصمت شریف وانلی، و مصطفی نازدار، کردها، ص ۶۱، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران ۱۳۷۲ ش.



(۱) محمود دُرّه، القضیّة الکردیّة، بیروت ۱۹۶۶.
(۲) کندال، عصمت شریف وانلی، و مصطفی نازدار، کردها، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران ۱۳۷۲ ش.
(۳) کریس کوچرا، جنبش ملی کرد، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران ۱۳۷۳ ش.
(۴) درک کینان، کردها و کردستان، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران ۱۳۷۲ ش.
(۵) بابامردوخ روحانی، تاریخ مشاهیر کرد، ج ۳: امرا و خاندانها، چاپ ماجد مردوخ روحانی، تهران ۱۳۷۱ ش.
(۶) واسیلی نیکیتین، کرد و کردستان، ترجمه محمد قاضی، تهران ۱۳۶۶ ش.
(۷) ویلیام ویگرام، مهدالبشریة: الحیاة فی شرق کوردستان، ترجمه جرجیس فتح الله، بغداد ۱۹۷۱.
(۸) Martin van Bruinessen, Agha, shaikh and state: the social and political structures of Kurdistan, London ۱۹۹۲;.
(۹) John Bulloch, Harvey Morris, No friends but the mountains: the tragic history of the Kurds, New York ۱۹۹۲;.
(۱۰) Nader Entessar, Kurdish Ethnonationalism, London ۱۹۹۲.


۱. کندال، عصمت شریف وانلی، و مصطفی نازدار، کردها،ص ۶۱، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران ۱۳۷۲ ش.
۲. کریس کوچرا، جنبش ملی کرد، ج۱، ص۲۱، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران ۱۳۷۳ ش.
۳. کندال، عصمت شریف وانلی، و مصطفی نازدار، کردها، ص ۵۸ـ۵۹، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران ۱۳۷۲ ش.
۴. کندال، عصمت شریف وانلی، و مصطفی نازدار، کردها، ص ۶۱، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران ۱۳۷۲ ش.
۵. کریس کوچرا، جنبش ملی کرد، ج۱، ص۲۳، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران ۱۳۷۳ ش.
۶. درک کینان، کردها و کردستان، ج۱، ص۷۰، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران ۱۳۷۲ ش.
۷. واسیلی نیکیتین، کرد و کردستان، ج۱، ص۴۱۲، ترجمه محمد قاضی، تهران ۱۳۶۶ ش.
۸. کندال، عصمت شریف وانلی، و مصطفی نازدار، کردها، ص ۶۱، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران ۱۳۷۲ ش.
۹. کریس کوچرا، جنبش ملی کرد، ج۱، ص۲۲، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران ۱۳۷۳ ش.
۱۰. کندال، عصمت شریف وانلی، و مصطفی نازدار، کردها، ص ۶۱، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران ۱۳۷۲ ش.
۱۱. کندال، عصمت شریف وانلی، و مصطفی نازدار، کردها، ص ۶۱، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران ۱۳۷۲ ش.
۱۲. واسیلی نیکیتین، کرد و کردستان، ج۱، ص۴۱۲، ترجمه محمد قاضی، تهران ۱۳۶۶ ش.
۱۳. بابامردوخ روحانی، تاریخ مشاهیر کرد، ج۳، ص۵۲۴، ج ۳: امرا و خاندان ها، چاپ ماجد مردوخ روحانی، تهران ۱۳۷۱ ش.
۱۴. کریس کوچرا، جنبش ملی کرد، ج۱، ص۲۳، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران ۱۳۷۳ ش.
۱۵. واسیلی نیکیتین، کرد و کردستان، ج۱، ص۴۱۲، ترجمه محمد قاضی، تهران ۱۳۶۶ ش.
۱۶. ویلیام ویگرام، مهدالبشریة: الحیاة فی شرق کوردستان، ج۱، ص۳۰۶، ترجمه جرجیس فتح الله، بغداد ۱۹۷۱.
۱۷. محمود دُرّه، القضیّة الکردیّة، ج۱، ص۹۰، بیروت ۱۹۶۶.
۱۸. کریس کوچرا، جنبش ملی کرد، ج۱، ص۲۴، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران ۱۳۷۳ ش.
۱۹. بابامردوخ روحانی، تاریخ مشاهیر کرد، ج۳، ص۵۲۳ـ۵۲۴، ج ۳: امرا و خاندانها، چاپ ماجد مردوخ روحانی، تهران ۱۳۷۱ ش.
۲۰. بابامردوخ روحانی، تاریخ مشاهیر کرد، ج۳، ص۵۲۴، ج ۳: امرا و خاندانها، چاپ ماجد مردوخ روحانی، تهران ۱۳۷۱ ش.
۲۱. بابامردوخ روحانی، تاریخ مشاهیر کرد، ج۳، ص، ج ۳: امرا و خاندان ها، چاپ ماجد مردوخ روحانی، تهران ۱۳۷۱ ش.
۲۲. کندال، عصمت شریف وانلی، و مصطفی نازدار، کردها، ص ۶۲، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران ۱۳۷۲ ش.
۲۳. کندال، عصمت شریف وانلی، و مصطفی نازدار، کردها، ص ۶۲، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران ۱۳۷۲ ش.
۲۴. بابامردوخ روحانی، تاریخ مشاهیر کرد، ج۳، ص۵۲۴ـ۵۲۵، ج ۳: امرا و خاندانها، چاپ ماجد مردوخ روحانی، تهران ۱۳۷۱ ش.
۲۵. کندال، عصمت شریف وانلی، و مصطفی نازدار، کردها، ص ۶۲، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران ۱۳۷۲ ش.
۲۶. کریس کوچرا، جنبش ملی کرد، ج۱، ص۲۳ـ۲۴، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران ۱۳۷۳ ش.
۲۷. کریس کوچرا، جنبش ملی کرد، ج۱، ص۲۲، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران ۱۳۷۳ ش.
۲۸. واسیلی نیکیتین، کرد و کردستان، ج۱، ص۴۱۲، ترجمه محمد قاضی، تهران ۱۳۶۶ ش.
۲۹. کندال، عصمت شریف وانلی، و مصطفی نازدار، کردها، ص ۶۱، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران ۱۳۷۲ ش.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بدرخان پاشا»، شماره۷۵۴.    



جعبه ابزار