بدیع الزمان فروزانفر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
استاد «محمدحسن فروزانفر»، معروف به «بدیع الزمان فروزانفر» در سال ۱۲۷۶ ش، در
بشرویه ، از شهرهای کوچک
خراسان ، چشم به جهان گشود.
پدر، وی را «عبد الجلیل» نام نهاد، ولی هنگامی که در دوره پادشاهی
رضا شاه بر طبق قانونی مقرر گردید برای همه ایرانیان شناسنامه صادر شود و هرکس برای خود نام خانوادگی برگزیند، وی لقب «بدیع الزمان» را که ظاهرا قوام السلطنه، والی خراسان به او اعطاء کرده بود، به عنوان «نام» خود برگزید و «فروزانفر» را به عنوان «نام خانوادگی».
فروزانفر، از کودکی به شیوه سنتی معمول در آن روزگار، به تحصیل پرداخت؛ بدین ترتیب که «مقدمات» را در زادگاهش نزد
پدر و برادر خود آموخت و بیشتر
قرآن مجید را از بر کرد، اما این «مقدمات» از آن گونه بود که چون در نوجوانی- در حدود ۱۳ یا ۱۶ سالگی- به
مشهد رفت و به همراه پدر در جمع شاعران و سخن شناسان خراسان قدم نهاد، قصیدههای فارسی و عربی خود را برای آنان خواند و مایه شگفتی حاضران گردید.
وی در مشهد، به حوزه درس
ادیب نیشابوری (متوفای ۱۳۰۴ ش) که بزرگترین مرکز ادبی خراسان و شاید هم سراسر
ایران آن روزگار بود، راه یافت و در کمترین سن و سال، نسبت به اقران خویش بیشترین درخشش و امتیاز را داشت و با اینکه حوزه درس ادیب، آراسته به وجود بسیاری استعدادهای ممتاز عصر بود، باز فروزانفر سرآمد جمله هم درسان خویش بود؛ چه در شاعری و چه در آگاهی از ادبیات فارسی و عربی.
او به موازات درس ادیب، از دروس مدرسین عالی مقام «سطح» در مشهد نیز بهره مند گردید. در سال ۱۳۰۳ ش، به
تهران رفت و در این شهر از محضر تنی چند از مدرسان معروف بهره برد و هنوز سنش به سی سال نرسیده بود که توجه ادیبان و فاضلان نکته سنج پایتخت را به سوی خود جلب کرد.
محمدحسن بدیع الزمان فروزانفر، در خصوص استادان خود چنین میگوید: «مقدمات علوم قدیمه و تحصیلات اولیه را در بشرویه نزد ملا محمدحسین آموختم... در محرم ۱۳۳۸ به مشهد مقدس آمدم و پس از دو ماه اقامت، محضر استاد بزرگوار مرحوم ادیب نیشابوری (۱۲۸۱- ۱۳۴۴) را درک کردم. علوم ادبی و
منطق را پیش استاد آموختم و کسب علم و معرفت از مرحوم ادیب تا سال ۱۳۴۲ امتداد داشت. مقارن همین ایام، پیش مرحوم حاج
میرزا حسین سبزواری که مدت محدودی در مشهد اقامت کرد، تلمذ کردم. اصول و بعضی مباحث فقه را پیش حاج شیخ مرتضی آشتیانی و مقداری از مباحث
فقه را نزد مرحوم حاج شیخ مهدی خالصی خواندم. درسال ۱۳۴۲ به تهران آمدم و یک دوره «شرح اشارات» و «شفا» و «کلیات قانون» پیش مرحوم میرزا طاهر تنکابنی تلمذ شد و «نجات» و «تمهید القواعد» را هم بر ایشان قرائت کردم. در خدمت آقا حسین نجم آبادی فقه و اصول تحصیل کرده و قسمتی مهم از «قواعد» علامه را به سیره قدما با ایشان خواندم. «تحریر اقلیدس» و قسمت الهیات از کتاب «اسفار» را نزد آقا
میرزا مهدی آشتیانی و شرح چغمینی را نزد مرحوم ادیب پیشاوری فراگرفتم».
بدیع الزمان، شاگرد دهخدا بود و علامه دهخدا در سال ۱۳۱۴، مدرک دکترای وی را امضا و او را به سمت استادی دانشگاه تهران منصوب کرد.
محمدحسن بدیع الزمان فروزانفر، در آغاز ورود به تهران با ادیب پیشاوری و
شمس العلماء گرگانی (که تدریس فقه و عربی در دارالفنون را از سال ۱۳۰۵ ش به توصیه و به جای او انجام داد) و آقا میرزا لطف علی معاشرت و ارتباط علمی و ادبی برقرار نمود.
سه چهار سالی از ورود فروزانفر به تهران نگذشته بود که وی با توجه به نیاز
زمان ، به تالیف کتاب پرداخت؛ چنان که نخست، در سال ۱۳۰۶ ش، منتخبات
شاهنامه فردوسی را در ۷۲ صفحه منتشر ساخت. شهرت او به حدی رسیده بود که در سال ۱۳۰۷ ش، کمیسیون معارف (وزارت فرهنگ بعد) از وی خواست تا کتابی در شرح احوال و منتخب اشعار شاعران- با ضوابطی خاص- در چهار مجلد تالیف کند که او جلد اول و دوم آن را به نام سخن و سخنوران به چاپ رسانید (جلد اول، در ۱۳۰۸ و جلد دوم، در ۱۳۱۲).
از دیگر آثار او میتوان به عناوین ذیل اشاره کرد:
رساله در تحقیق احوال و زندگانی
مولانا جلال الدین محمد ، مشهور به مولوی؛ مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی؛ احادیث مثنوی؛ کلیات شمس یا دیوان کبیر در ده جلد؛ شرح مثنوی شریف در ۳ جلد، مشتمل بر شرح ابیات یک تا ۳۰۱۲ دفتر اول که چاپ مجلدات بعدی آن به سبب مرگ نابهنگام وی ناتمام ماند؛ فرهنگ تازی به پارسی؛ مجموعه مواعظ و سخنان سلطان العلماء بهاء الدین محمد بن حسین خطیبی بلخی، مشهور به بهاءولد؛ زنده بیدار؛ مجموعه مواعظ و کلمات سید برهان الدین محقق ترمذی به همراه تفسیر سوره محمد و فتح؛ شرح احوال و
نقد و تحلیل آثار شیخ فرید الدین عطار نیشابوری؛ ترجمه رساله قشیریه؛ مناقب اوحد الدین حامد بن ابی الفخر کرمانی؛ طریق عشق؛ ترجمه قرآن مجید (که به چاپ نرسیده است) و...
از بدیع الزمان فروزانفر، تعدادی مقاله تحقیقی نیز باقی مانده است که با آنکه سالها از نگارش آنها میگذرد، هنوز تازگی خود را از دست ندادهاند. وی در عالم شعر نیز شاعری توانا بود، ولی هرگز نخواست به عنوان «شاعر» شناخته شود. او به حق، محققی توانا بود و آثارش از جمله در زمینه ادبیات و
تصوف در دوران اسلامی، همه شاهد صادقی است بر این مدعا.
فروزانفر از نظر معتقدات دینی، مسلمانی بود با احاطه کامل به علوم اسلامی، از قرآن و
تفسیر و
حدیث و کلام و... و در ضمن، عمیقا آشنا با حقایق تصوف و عرفان و به دور از هرگونه سخت گیری و تعصب.
پس از ورود به تهران، نخست به تدریس در دبیرستان و دارالمعلمین عالی پرداخت و پس از تاسیس دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۳، در دوران رضا شاه، به استادی زبان و ادبیات فارسی دانشکده ادبیات آن دانشگاه برگزیده شد و از آن
سال تا سال ۱۳۴۶ که بازنشسته شد، در دانشکدههای ادبیات و علوم معقول و منقول (الهیات و معارف اسلامی بعد) تدریس کرد.
وی بی تردید نامدارترین استاد ادب فارسی در دانشگاههای ایران بود. فروزانفر در ضمن تدریس، سالیان دراز ریاست دانشکده علوم معقول و منقول را به عهده داشت. یک دوره نیز به عنوان سناتور انتصابی به مجلس سنا رفت و پس از بازنشستگی، به ریاست کتابخانه سلطنتی ایران منصوب گردید و دو سه سالی بعد، در چهاردهم اردیبهشت ۱۳۴۹ در تهران درگذشت.
نرم افزار عرفان۳، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.