احمد بن محمد برقانی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بَرْقانی، ابوبکر احمد بن محمد بن احمد بن غالب، (۳۳۶-
رجب ۴۲۵ق/۹۴۷- ژوئن ۱۰۳۴م)،
محدّث، نحوی، و
فقیه مکتب شافعی که او را به جهت سختکوشی و
علم و اعتبارش بسیار ستوده اند. وی صاحب یکی از برجستهترین «مستخرج» ها بر صحیحین است.
وی منتسب به برقان، قریهای در
خوارزم است.
نخستین و مهمترین اثر در میان منابع شرح زندگی برقانی،
تاریخ بغداد خطیب است که منابع دیگر، در بیشتر موارد به نقل از این اثر پرداختهاند. ابوبکر در برقان
رشد کرد و بر اساس سخنی از
ذهبی، وی از حدود سال ۳۵۰ق در دیار خود به دانش اندوزی روی آورد.
او در خوارزم نزد مشایخ زمان خود
ابوالعباس احمد بن حمدان نیشابوری،
محمد بن علی حَسّانی و احمد بن ابراهیم بن حَبّاب به فراگیری
حدیث پرداخت.
پس از آن برقانی سفری طولانی به شهرهایی چون
مرو،
هرات،
نیشابور،
اسفراین،
جرجان،
بغداد و
دمشق و
مصر را آغاز کرد و نزد بزرگان زمان خود همچون
ابوالحسن دارقطنی (متوفی ۳۸۵)،
محمد بن جعفر بُندار (متوفی ۳۶۰)،
ابوعلی ابن صَوّاف(متوفی ۳۵۹)، و
ابوبکر بن مالک قطیعی در بغداد،
ابوبکر اسماعیلی (متوفی ۳۷۱) در جرجان،
بشر بن احمد اسفراینی در اسفراین،
ابوعمرو محمد بن احمد حیری (متوفی ح۳۷۶) در نیشابور،
ابوالفضل ابن خمیرویه و
ابومنصور ازهری (متوفی ۳۷۰) در هرات،
عبدالله بن عمر ابن علیک و
ابوصغر سعدی در مرو
حدیث شنید.
پس از چند زمانی که در
سفر علمی گذراند، به بغداد بازگشت و در
دمشق و
قاهره به مطالعه پرداخت؛ اما بغداد را برای
سکونت دایم برگزید و تا آخر
عمر (۴۲۵) در آنجا
تدریس میکرد.
برقانی در حدیث و
فقه شافعی مهارتی تمام یافت و نویسندگان
طبقات شافعیه همچون
سبکی و
ابواسحاق شیرازی نام او را در شمار فقیهان یاد کردهاند.
سرانجام، برقانی در بغداد ساکن شد و افزون بر فراگیری علوم، به تدریس نیز پرداخت. از مهمترین شاگردان و راویان او در این دیار، باید به
خطیب بغدادی (متوفی ۴۶۳)، مؤلف
تاریخ بغداد اشاره کرد که مفصلترین شرح حالِ وی را نوشته است؛ که ستایش و تمجید بسیار این شاگرد، از استاد خود،
نشان دهنده بهرهوری فراوان از اوست. از دیگر شاگردان مهم او
ابواسحاق شیرازی (متوفی ۴۷۶)
فقیه معروف
شافعی را میتوان نام برد.
از شمار شاگردان و
راویان پر شمار او، افزون بر خطیب، میتوان از بزرگانی چون
حمزه سهمی مؤلف تاریخ جرجان، و نیز
ابوبکر بیهقی، ابوالمعالی
ثابت بن بندار بقال، ابوالفضل
محمد بن عبدالسلام،
ابوعبدالله صوری، ابوالفضل
عیسی بن احمد همدانی و ابویعلی محمد بن احمد عبدی بصری یاد کرد.
در این میان، روایت برقانی از شاگردش، خطیب بغدادی، خود موضوعی در خور توجه است و این مطلب در برخی بررسیهای
علم حدیث در موضوع روایت «اکابر از اصاغر» نمونهای مناسب به شمار میرود.
بر همین پایه خطیب و
ذهبی، این مطلب را دارای ارزش یافته، مرویاتش از خطیب را در زمان خود وی، نشان از همت و مرتبه عالی وی دانستهاند.
برقانی چنانکه خود نیز در شعری بیان کرده، گرایش شدیدی به آموزش
حدیث داشته، و گردآوری آن را تا زمان
مرگ خود دنبال میکرده است.
وی در مجلس درس ابوبکر اسماعیلی، جزو کوشاترین شاگردان به شمار میرفته است و سهمی گوید که برقانی در محضر استاد، با سرعت سخنان وی را مینوشته، و یادداشت برمیداشته است؛ در حالی که گویا دیگران، از روی نسخه برقانی استنساخ میکردهاند.
ستایشهایی که از برقانی درباره تواناییهایش در حدیث،
فقه،
ادبیات عرب و دیگر علوم شده،
به ویژه در زمینههای گوناگون
علوم حدیث قابل بررسی است. خطیب بغدادی در
الکفایه،
به عنوان اثری در علم حدیث و
ابن صلاح در مقدمه خود،
از آراء،
روایات و حکایات برقانی بهرهها بردهاند. او در مقام فردی آگاه در این زمینه، مرجع بوده، و به پرسشهای دانش پژوهان پاسخ میگفته است؛ برای نمونه خطیب بغدادی به پرسشی که درباره تفاوت میان
اجازه به معنی عام آن و اجازه به صورت مکاتبه، از وی شده بوده، اشاره کرده است.
توضیحات برقانی درباره تفاوت اصطلاحاتی در نحوه
تحمل حدیث همچون «اخبرنا»، «حدثنا» و «سمعت»، و نیز کیفیت روایت از شیخ، بدون «عرض»، نمونههایی از نظریات وی در این امور است.
با بررسی برخی آراء برقانی در علم حدیث باید گفت که وی در جایگاه شاگرد ابوبکر اسماعیلی، در بیشتر موارد بدون آنکه از تلاش برای آموزش چگونگی
روایت صحیح عدول کند، از روشهای آسانگیرانه استاد استفاده میکرده، و آن را مذهب و شیوه خود قرار میداده است. از این دست است شیوه او در مبحث عدم عرضه مکتوب
راوی بر «اصل» استاد که در این مقام، وی روایت را مجاز دانسته است، مشروط بر آنکه به هنگام روایت، راوی به این عدم عرضه اشاره کند.
برقانی انبوهی از
روایات و احادیث را از بزرگان، به ویژه
اصحاب حدیث از جمله
سفیان ثوری،
شعبة بن حجاج،
عبیدالله بن عمرو و
عبدالملک بن عمیر،
بیان بن بشر و
مطر وراق و بسیاری دیگر از مشایخ گردآورده بوده است.
او در
فقه نیز بسیار توانا بود و او را
فقیه محدث دانستهاند و ابوبکر اسماعیلی او را در فقه اصحاب حدیث ستوده است.
از مهمترین وجوه اشتهار برقانی، چنانکه گفته شد، تصنیف و تخریج او از صحیحین است. جایگاهی که
صحیح بخاری و
مسلم خیلی زود بدان رسیدند، دیگر محدثان را به تألیف آثاری از این دست واداشت.
انبوهی از مستخرجات از صحیحین، همچون روایت برقانی از
المستخرج علی صحیح البخاری اثر استادش،
ابوبکر اسماعیلی،
از آن زمان در دست است. در این میان، یکی از مهمترین آثار در این زمینه تخریج ابوبکر برقانی بر صحیحین با عنوان المسند است که به ویژه در شرق سرزمینهای اسلامی دارای جایگاه ارزشمندی است. این اثر را
ابن اثیر در
جامع الاصول خود، به عنوان یکی از اساسیترین آثار درباره صحیحین یاد کرده است.
از این کتاب نسخههایی در برخی از کتابخانههای
جهان همچون چستربیتی
یافت میشود. گفتنی است که
دهلوی صاحب
حجة الله البالغه به نقد ارزش این اثر پرداخته است
او مجموعههایی نیز از
احادیث منقول از
سفیان ثوری (متوفی ۱۶۱) و دیگران گرد آورده است.
برقانی در
علم رجال نیز دست داشته، و ضمن مجموعهای با عنوان سؤالات ابی بکر البرقانی و جوابات الدار قطنی، پرسشهایی را درباره
محدثان مختلف مطرح کرده، و پاسخ آن را آورده است.
این اثر را عبدالرحیم محمد احمد قشقری در
پاکستان (۱۴۰۴ق) به چاپ رسانده است. افزون بر اینها کتابی در تاریخ با نام
التبیان فی اخبار بغداد به او نسبت داده شده، و
ابن صلاح نیز از کتابی با عنوان
اللقط از وی در مقدمه بهره برده است.
در انتها روایات فراوان خطیب بغدادی در الکفایه از او،
و نیز روایت کتاب المعجم ابوبکر اسماعیلی، و العلل ابویحیی زکریا ساجی توسط او، شایسته یاد کردن است.
(۱) مبارک ابن اثیر، جامع الاصول، به کوشش محمد حامد فقی، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
(۲) ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک والامم، حیدرآباد ۱۳۵۷ـ۱۳۵۹/۱۹۳۸ـ۱۹۴۰.
(۳) عثمان ابن صلاح، طبقات الفقهاء الشافعیة، به کوشش محییالدین علی نجیب، بیروت، ۱۴۱۳ق/۱۹۹۲م.
(۴) عثمان ابن صلاح، مقدمة، به کوشش عایشه عبدالرحمان بنت شاطی´، قاهره، ۱۴۰۹ق/ ۱۹۸۹م.
(۵) علی ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، به کوشش علی شیری، بیروت، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م.
(۶) محمد ابن ناصرالدین، توضیح المشتبه، به کوشش محمد نعیم عرقسوسی، بیروت، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۳م.
(۷) محمد ابن نقطه، التقیید، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۶م.
(۸) ابراهیم ابواسحاق شیرازی، طبقات الفقهاء، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
(۹) احمد اسماعیلی، المعجم، به کوشش زیاد محمد منصور، مدینه، ۱۴۱۰ق/۱۹۹۰م.
(۱۰) اسماعیل بغدادی، هدیه العارقین.
(۱۱) احمد خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، بیروت، دارالکتب العربی.
(۱۲) احمد خطیب بغدادی، الکفایه، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۷ق.
(۱۳) ابن خلکان، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۶۸ـ۱۹۷۷).
(۱۴) خیرالدین زرکلی، الاعلام، قاهره ۱۹۵۴ـ ۱۹۵۹.
(۱۵) خلیل بن ایبک صفدی، الوافی بالوفیات، چاپ احسان عباس، ویسبادن ۱۹۶۷.
(۱۶) ولیالله دهلوی، حجةالله البالغه، به کوشش سیدسابق، قاهره، دارالکتب الحدیثه.
(۱۷) محمدبن احمد ذهبی، تذکرة الحفاظ، حیدرآباد ۱۳۷۶/۱۹۵۷.
(۱۸) محمدبن احمد ذهبی، العبر فی خبر من غبر، کویت ۱۹۶۱.
(۱۹) محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.
(۲۰) عبدالوهاب سبکی، طبقات الشافعیه الکبری، به کوشش عبدالفتاح محمد حلو و محمد محمود طناحی، قاهره، داراحیاء الکتب العربیه.
(۲۱) عبدالکریم سمعانی، الانساب، به کوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
(۲۲) عمررضا کحاله، معجم المؤلفین، دمشق ۱۹۵۷ـ۱۹۶۱.
(۲۳) حمزه سهمی، تاریخجرجان، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
(۲۴) کاظم طباطبایی، مسندنویسی در تاریخ حدیث، قم، ۱۴۱۲ق.
(۲۵) محمد کتانی، الرساله المستطرفه، بیروت، ۱۳۳۲ق.
(۲۶) زیاد محمد منصور، مقدمه بر المعجم (نک: هم، اسماعیلی).
(۲۷) یاقوت حموی، معجم البلدان.
(۲۸) Arberry.
(۲۹) GAL, S.
(۳۰) GAS.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «برقانی»، شماره۴۷۶۴. دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بَرْقانی»، شماره۹۹۶.