• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بنی قریظه در قرآن اصلی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بنی قُرَیْظَه: از قبایل یهود ساکن یثرب و نام یکی از غزوه‌های پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم
آنان از سه طایفه مشهور یهود و آخرینشان بودند که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم بر اثر پیمان شکنی در غزوه خندق، با آنان برخورد کرد. مفسران ذیل آیاتی از سوره بقره، آل عمران، مائده، انفال و احزاب و برخی دیگر آیات از آنان یاد کرده و برخی را در شان آنان دانسته یا بر ایشان تطبیق کرده‌اند.
نسب و خاستگاه بنی قریظه:
گزارشها درباره تبار و منشا آنان همسانی ندارد. بیشتر منابع اسلامی، ایشان را بنی اسرائیلی و از فرزندان خزرج بن الصریح، از نسل هارون بن عمران علیه‌السّلام دانسته‌اند
[۱] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۲۱.
[۲] البدء والتاریخ، ج۳، ص۱۲۹.
[۳] الانساب، ج۴، ص۴۷۵.
که به «کاهنان» شهرت دارند.
[۴] الاغانی، ج۲۲، ص۱۱۱.
[۵] الاغانی، ج۲۲، ص۱۱۴.
[۶] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۲۰۲.
در مقابل، برخی مورخان، بنی قریظه را در اصل عرب و تیره‌ای از قبیله جذام می‌دانند که در زمان عادیا بن سموئیل، به دین یهود درآمدند و چون در کنار کوهی به نام قریظه فرود آمدند بدان نام مشهور شدند. قول دیگر، نام نیای آنان را، قریظه دانسته است.
[۷] تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۲.
[۸] الانساب، ج۴، ص۴۷۵.
مستشرقان نیز درباره نسب این طایفه از یهود، نظر یکسانی ندارند؛ برخی بنی اسرائیلی بودن ایشان را تایید و برخی مورد تردید قرار داده‌اند.
[۹] تاریخ الشعوب الاسلامیه، ص۱۵۳.
(بنی نضیر)
در زمان و علت هجرت یهود به یثرب که بنی قریظه را نیز دربرمی گیرد اخبار متفاوتی ارائه شده است. برپایه خبری، آنان در بازگشت از سفر حج که با حضور موسی علیه‌السّلام انجام گرفت، در یثرب ساکن شدند.
[۱۰] المنتظم، ج۱، ص۳۵۷.
[۱۱] وفاء الوفا، ج۱، ص۱۵۷.
[۱۲] وفاء الوفا، ج۱، ص۱۶۲.
گزارش دیگری حکایت از آن دارد که آن حضرت علیه‌السّلام برای سرکوب عمالقه، سپاهی به حجاز فرستاد. در بازگشت، چون بنی اسرائیل متوجه نافرمانی سپاه از دستور آن حضرت شدند ایشان را از خود راندند و آنان به یثرب مهاجرت کردند.
[۱۳] الاغانی، ج۲۲، ص۱۱۲.
[۱۴] معجم البلدان، ج۵، ص۸۴.
برخی مورخان اسلامی در این خبر تردید کرده‌اند.
[۱۵] وفاء الوفا، ج۱، ص۱۵۹.
[۱۶] الروض الانف، ج۴، ص۲۹۰.
به موجب گزارش دیگری، هجرت آنان بر اثر ترس از حمله‌های بخت النصر، فرمانروای بابل به فلسطین بوده است.
[۱۷] تاریخ طبری، ج۱، ص۳۸۳.
[۱۸] مجمع البیان، ج۱، ص۳۱۶.
[۱۹] البدایة والنهایه، ج۲، ص۳۱.
از دیگر علل می‌توان به ازدیاد جمعیت یهود و امکانات محدود محل سکونت
[۲۰] وفاء الوفا، ج۱، ص۱۵۶.
و آگاهی آنان از ظهور پیامبر آخرالزمان در حجاز اشاره کرد.
[۲۱] مجمع البیان، ج۷، ص۲۸۶.
[۲۲] معجم البلدان، ج۵، ص۸۴.
بنابر قول مشهور، هجرت یهود به یثرب، پس از حمله امپراتوری روم به فلسطین، کشتار یهود و ویرانی معبد ایشان صورت گرفت.
[۲۳] البدء والتاریخ، ج۳، ص۱۲۹.
[۲۴] معجم البلدان، ج۵، ص۸۴.
گویند: این واقعه قبل از آمدن اوس و خزرج به یثرب بوده است.
[۲۵] الاغانی، ج۲۲، ص۱۱۳.
[۲۶] البدء والتاریخ، ج۳، ص۱۲۹-۱۳۰.
[۲۷] معجم البلدان، ج۵، ص۸۴.

استقرار در یثرب:
برخی منابع اشاره دارند که بنی قریظه در جنوب شرقی یثرب، بین وادی مهروز و مُذَیْنب ساکن گشتند.
[۲۸] الاغانی، ج۲۲، ص۱۱۳.
[۲۹] معجم البلدان، ج۵، ص۸۳.
[۳۰] المصنف، ج۱، ص۱۶۸.
وادی مهروز به آنان تعلق داشت که سیل آن مدینه را تهدید می‌کرد و در زمان عثمان جلوی آن سدی ساخته شد.
[۳۱] تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۶۸ - ۱۷۰.
آنان با دیگر یهودیان مدتها بر عرب آن شهر (اوس و خزرج) تسلط داشتند
[۳۲] البدء و التاریخ، ج۳، ص۱۳۰.
[۳۳] المفصل، ج۶، ص۵۱۹.
و بنابر قولی در آن زمان (دوره ساسانیان)؛ خرجگزار مرزبان ایرانی «الزاره» در بحرین بودند.
[۳۴] معجم البلدان، ج۵، ص۸۳.

اقتصاد آنان عمدتاً متکی به کشاورزی بود. غَمْل، محل فرود بنی قریظه از پوشش گیاهی خوبی برخوردار بود.
[۳۵] النهایه، ج۲، ص۳۸۸.
چاه ابّا نیز از اموال آنان به شمار می‌آمد
[۳۶] تاج العروس، ج۱، ص۱۴۳.
[۳۷] النهایه، ج۱، ۲۴.
[۳۸] معجم البلدان، ج۱، ص۵۹.
که رسول خدا به هنگام غزوه بنی قریظه بدانجا فرود آمد.
[۳۹] جامع البیان، مج ۱۱، ج۱۹، ص۱۸۲.
بعاث (جایگاه جنگ اوس با خزرج در آستانه ظهور اسلام) نیز متعلق به بنی قریظه بود.
[۴۰] الکامل، ج، ۱، ص۶۸۰.
موقعیت اقتصادی ایشان به گونه‌ای بود که دارایی خود را به رخ دیگران می‌کشیدند. بنابر نقل بعضی از مفسران، آیه ۱۰ آل عمران به یهود بنی قریظه و بنی نضیر اشاره دارد که به اموال و فرزندان خود افتخار می‌کردند: «اِنَّ الَّذینَ کَفَروا لَن تُغنِیَ عَنهُم اَمولُهُم ولا اَولـدُهُم مِنَ اللّهِ شَیــًا و اُولئِکَ هُم وقودُ النّار =ثروتها و فرزندان کسانی که کافر شدند، (به کارشان نیاید و) هرگز آنان را در برابر (عذاب) خدا هیچ سودی نخواهد داشت (و عذاب را از آنان دفع نخواهد کرد) و آنان خود، آتشگیره دوزخ‌اند».
[۴۲] فتح القدیر، ج۱، ص۳۲۰.
[۴۳] معجم البلدان، ج۱، ص۴۵۱.
نیز به نقل مقاتل مقصود از کافران در آیه «اِنَّ الَّذینَ کَفَروا لَن تُغنِیَ عَنهُم اَمولُهُم ولا اَولـدُهُم مِنَ اللّهِ شیــًا و اُولئِکَ اَصحـبُ النّارِ هُم فیها خــلِدون =کسانی که کفر ورزیدند هرگز اموالشان و فرزندانشان چیزی عذاب خدا     را از آنان دفع نخواهد کرد و آنها اصحاب آتش‌اند و در آن جاودانه خواهند ماند» بنی قریظه و بنی نضیر هستند که به اموال و اولاد خود می‌بالیدند.
[۴۵] فتح القدیر، ج۱، ص۳۷۴.
بنا به نقل عطاء بزرگان یهود بنی قریظه و دیگر یهود مدینه، ضعفای صحابه پیامبر را به باد استهزا و مسخره می‌گرفتند، از این رو آیه ۲۱۲ بقره در شان آنان نازل شد:
[۴۷] مجمع البیان، ج۲، ص۵۴۱.
[۴۸] فتح القدیر، ج۱، ص۳۷۴.

«زُیِّنَ لِلَّذینَ کَفَروا الحَیوةُ الدُّنیا و یَسخَرونَ مِنَ الَّذینَ ءامَنوا والَّذینَ اتَّقَوا فَوقَهُم یَومَ القِیـمَةِ واللّهُ یَرزُقُ مَن یَشاءُ بِغَیرِ حِساب... =زندگی دنیا برای کافران زینت داده شده است، و افراد باایمان را مسخره می‌کنند (که گاهی دستشان تهی است)؛ در حالی که پرهیزگاران در قیامت، برتر از آنان هستند...». اموال بر جای مانده از آنها در غزوه بنی قریظه نیز گویای ثروتمندی آنان است.
[۴۹] تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۷۵.
[۵۰] تاریخ المدینه، ج۱، ص۲۱۲.

شخصیتهای آنان در این دوره شامل زبیربن باطا بن وهب، عزال بن شموال (سَمْوال) و کعب بن اسد بودند.
[۵۱] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۲۴۰.
[۵۲] البدایة و النهایه، ج۴، ص۱۰۱.
ابن هشام حدود ۱۶ تن از بزرگان ایشان را نام برده است که مردم به آنها مراجعه می‌کردند.
[۵۳] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۲۴۰.

روابط بنی قریظه با دیگر قبایل:
آنان همپیمان قبیله اوس بودند
[۵۴] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۲۴۹.
[۵۵] جامع البیان، مج ۱، ج۱، ص۵۵۹.
[۵۶] الکامل، ج۱، ص۶۸۰ - ۶۸۱.
؛ همچنین از همپیمانی آنان با شاخه بنی کلاب بن ربیعه از بنی عامربن صعصعه یاد شده است.
[۵۷] تاریخ دمشق، ج۳، ص۱۶۶.
روابط بنی قریظه، با یهود بنی قینقاع خصمانه بود. قرطبی از بنی قینقاع به عنوان دشمنان بنی قریظه یاد کرده است.
[۵۸] تفسیر قرطبی، ج۲، ص۱۶.
این دو طایفه از یهود به طرفداری از همپیمانان عرب خود، گاهی در برابر یکدیگر قرار می‌گرفتند.
[۵۹] جامع البیان، مج ۱، ج۱، ص۵۵۹-۵۶۰.

در خصوص روابط آنان با بنی نضیر اطلاعات بیشتری در دست است؛ مناسبات این دو طایفه همراه با جنگ و خونریزی بود. آنان بر خلاف دستور تورات که هر گونه جنگ و خونریزی و اخراج یکدیگر از سرزمینشان را منع کرده بود به این کارها دست می‌زدند. بنی قریظه با کمک گرفتن از متحدان اوسی خود و بنی نضیر از خزرجیها به کشتار یکدیگر پرداخته، پس از جنگ نیز از طریق فدیه اسیران خود را آزاد می‌کردند. خداوند با یادآوری پیمانی که از یهود گرفته بود آنان را از پیمان شکنی باز می‌دارد و رسوایی در زندگی دنیا و عذاب در رستاخیز را به آنان گوشزد می‌کند: «و اِذ اَخَذنا میثـقَکُم لاتَسفِکونَ دِماءَکُم ولا تُخرِجونَ اَنفُسَکُم مِن دِیـرِکُم ثُمَّ اَقرَرتُم واَنتُم تَشهَدون• ثُمَّ اَنتُم هــؤُلاءِ تَقتُلونَ اَنفُسَکُم وتُخرِجونَ فَریقـًا مِنکُم مِن دِیـرِهِم تَظـهَرونَ عَلَیهِم بِالاِثمِ والعُدونِ واِن یَاتوکُم اُسـری تُفـدوهُم وهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیکُم اِخراجُهُم اَفَتُؤمِنونَ بِبَعضِ الکِتـبِ وتَکفُرونَ بِبَعض فَما جَزاءُ مَن یَفعَلُ ذلِکَ مِنکُم اِلاّ خِزیٌ فِی الحَیوةِ الدُّنیا ویَومَ القِیـمَةِ یُرَدُّونَ اِلی اَشَدِّ العَذابِ ومَا اللّهُ بِغـفِل عَمّا تَعمَلون».
[۶۱] جامع البیان، مج ۱، ج۱، ص۵۵۹-۵۶۰.
[۶۲] تفسیر قرطبی، ج۲، ص۱۵-۱۶.
[۶۳] غررالتبیان، ص۲۰۸.

وجود تبعیض میان بنی نضیر و بنی قریظه در دیه کشتگان و مجروحانشان از مهم‌ترین موارد اختلاف این دو قبیله بود. بنی قریظه در برابر کشته شدن یکی از افراد خود به دست بنی نضیر از آنان ۱۰۰ بار شتر خرما دیه می‌گرفتند، در حالی که بنی نضیر در برابر کشته شدگان خود به دست بنی قریظه قاتل را قصاص می‌کردند و در غیر این صورت دو برابر بنی قریظه یعنی ۲۰۰ بار شتر خرما دیه دریافت می‌کردند.
[۶۴] کشف الاسرار، ج۱، ص۴۷۳.
[۶۵] تفسیر قرطبی، ج۶، ص۱۳۵.
[۶۶] تفسیر ابن کثیر، ج۱، ص۲۱۵.
در خصوص جراحات نیز بنی نضیر دو برابر قریظیان ارش می‌گرفتند،
[۶۷] جامع البیان، مج ۴، ج۶، ص۳۵۱.
[۶۸] التفسیرالکبیر، ج۱۲، ص۱۵.
از این رو بنی قریظه برای رها شدن از این تبعیضها نزد پیامبر آمدند. آیات متعددی از قرآن درخصوص این ماجرا نازل شده است: «... و مِنَ الَّذینَ هادوا سَمّـعونَ لِلکَذِبِ سَمّـعونَ لِقَوم ءاخَرینَ لَم یَاتوکَ یُحَرِّفونَ الکَلِمَ مِن بَعدِ مَواضِعِهِ یَقولونَ اِن اوتیتُم هـذا فَخُذوهُ واِن لَم تُؤتَوهُ فَاحذَروا ومَن یُرِدِ اللّهُ فِتنَتَهُ فَلَن تَملِکَ لَهُ مِنَ اللّهِ شیــًا اُولئِکَ الَّذینَ لَم یُرِدِ اللّهُ اَن یُطَهِّرَ قُلوبَهُم لَهُم فِی الدُّنیا خِزیٌ ولَهُم فِی الاخِرَةِ عَذابٌ عَظیم». در این آیه خداوند پیامبر را از نیت یهود در ارجاع داوری به آن حضرت آگاه می‌سازد، زیرا هریک از دو قبیله تنها در صورتی به رای آن حضرت گردن می‌نهادند که به نفع آنان باشد، ضمن آنکه درصدد بودند تا با تحریف گفتار و حکم پیامبر آن را به نفع خود و آمیخته با تبعیض کنند،
[۷۰] جامع البیان، مج ۴، ج۶، ص۳۲۳.
[۷۱] مجمع البیان، ج۳، ص۳۰۰-۳۰۱.
[۷۲] نورالثقلین، ج۱، ص۶۲۹-۶۳۰.
از این روست که خداوند در آیات بعدی از پیامبر می‌خواهد تا از داوری آنان چشم بپوشد و در غیر این صورت بین آنان به عدالت داوری کند:
[۷۳] جامع البیان، مج ۴، ج۶، ص۳۳۰.
[۷۴] تفسیر ابن کثیر، ج۲، ص۶۳.
[۷۵] الدرالمنثور، ج۳، ص۸۳.
«سَمّـعونَ لِلکَذِبِ اَکّــلونَ لِلسُّحتِ فَاِن جاءوکَ فَاحکُم بَینَهُم اَو اَعرِض عَنهُم واِن تُعرِض عَنهُم فَلَن یَضُرّوکَ شیــًا واِن حَکَمتَ فَاحکُم بَینَهُم بِالقِسطِ اِنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُقسِطین». این ارجاع داوری به پیامبر از سوی یهود در حالی بود که احکام خداوند در کتاب آنان، تورات آمده بود و پیامبران پیشین نیز طبق همان کتاب بین یهودیان حکم کردند:
[۷۷] جامع البیان، مج ۴، ج۶، ص۳۴۵.
«و کَیفَ یُحَکِّمونَکَ وعِندَهُمُ التَّورةُ فیها حُکمُ اللّهِ ثُمَّ یَتَوَلَّونَ مِن بَعدِ ذلِکَ وما اُولئِکَ بِالمُؤمِنین• اِنّا اَنزَلنَا التَّورةَ فیها هُدیً ونورٌ یَحکُمُ بِهَا النَّبِیّونَ الَّذینَ اَسلَموا لِلَّذینَ هادوا والرَّبّـنِیّونَ والاَحبارُ بِمَا استُحفِظوا مِن کِتـبِ اللّهِ وکانوا عَلَیهِ شُهَداءَ فَلا تَخشَوُا النّاسَ واخشَونِ ولا تَشتَروا بِـایـتی ثَمَنـًا قَلیلاً ومَن لَم یَحکُم بِما اَنزَلَ اللّهُ فَاُولئِکَ هُمُ الکـفِرون». پس خداوند احکام خود در تورات را تشریح می‌کند که در آن تن در برابر تن، چشم در مقابل چشم، بینی در برابر بینی، گوش در مقابل گوش، دندان در برابر دندان و جراحات نیز به برابرش قصاص می‌شد: «وکَتَبنا عَلَیهِم فیها اَنَّ النَّفسَ بِالنَّفسِ والعَینَ بِالعَینِ والاَنفَ بِالاَنفِ والاُذُنَ بِالاُذُنِ والسِّنَّ بِالسِّنِّ والجُروحَ قِصاصٌ فَمَن تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفّارَةٌ لَهُ ومَن لَم یَحکُم بِما اَنزَلَ اللّهُ فَاُولئِکَ هُمُ الظّــلِمون...». برخی مفسران آیات ۴۹
[۸۰] روض الجنان، ج۶، ص۴۱۲.
[۸۱] التکمیل و الاتمام، ص۱۱۳.
و ۵۰
[۸۲] جامع البیان، مج ۴، ج۶، ص۳۱۵.
[۸۳] التفسیر الکبیر، ج۴، ص۳۷۴-۳۷۵.
این سوره را نیز در خصوص همین تبعیضها می‌دانند
[۸۶] روض الجنان، ج۶، ص۴۱۲.
[۸۷] التکمیل و الاتمام، ص۱۱۳.
که در آن خداوند از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم خواسته تا به حکم خدا میان آنان داوری کند؛ نه بر طبق هوسها و امیال یهودیان، اگر چه حکم خدا را نپذیرند: «واَنِ احکُم بَینَهُم بِما اَنزَلَ اللّهُ ولا تَتَّبِع اَهواءَهُم واحذَرهُم اَن یَفتِنوکَ عَن بَعضِ ما اَنزَلَ اللّهُ اِلَیکَ فَاِن تَوَلَّوا فَاعلَم اَنَّما یُریدُ اللّهُ اَن یُصیبَهُم بِبَعضِ ذُنوبِهِم واِنَّ کَثیرًا مِنَ النّاسِ لَفـسِقون• اَفَحُکمَ الجـهِلِیَّةِ یَبغونَ ومَن اَحسَنُ مِنَ اللّهِ حُکمـًا لِقَوم یوقِنون» ؛ همچنین برخی نیز آیه ۱۷۸ بقره را نازل شده در خصوص بنی قریظه و بنی نضیر دانسته‌اند
[۹۰] کشف الاسرار، ج۱، ص۴۷۳.
[۹۱] تفسیر ابن کثیر، ج۱، ص۲۱۵.
(<= بنی نضیر): «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا کُتِبَ عَلَیکُمُ القِصاصُ فِی القَتلَی الحُرُّ بِالحُرِّ والعَبدُ بِالعَبدِ والاُنثی بِالاُنثی فَمَن عُفِیَ لَهُ مِن اَخیهِ شَیءٌ فَاتِّباعٌ بِالمَعروفِ واَداءٌ اِلَیهِ بِاِحسـن ذلِکَ تَخفیفٌ مِن رَبِّکُم و رَحمَةٌ فَمَنِ اعتَدی بَعدَ ذلِکَ فَلَهُ عَذابٌ اَلیم =ای افرادی که ایمان آورده‌اید! حکم قصاص در مورد کشتگان بر شما نوشته شده است؛ آزاد در برابر آزاد، و برده در برابر برده، و زن در برابر زن، پس اگر کسی از سوی برادر [دینی] خود چیزی به او بخشیده شود [و حکم قصاص او، تبدیل به خونبها شود] باید از راه پسندیده پیروی کند [و صاحب خون حال پرداخت کننده دیه را در نظر بگیرد] و او ]: قاتل ] نیز، به نیکی دیه را [به ولیّ مقتول] بپردازد [و در آن مسامحه نکند]. این تخفیف و رحمتی است از ناحیه پروردگار شما و کسی که پس از آن، تجاوز کند عذابی دردناک خواهد داشت».
روابط بنی قریظه با پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم :
غالب سیره نویسان برآن‌اند که رسول خدا پس از هجرت به یثرب با آنها پیمانی بست
[۹۲] المغازی، ج۲، ص۴۵۴.
[۹۳] الطبقات، ج۲، ص۵۹.
[۹۴] تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۲.
؛ اما زمان آن دقیقاً مشخص نیست. از مفاد آن، خودداری یهود از اقدام برضدّ پیامبر و مسلمانان بود. این پیمان به آن حضرت اجازه می‌داد تا در صورت نقض آن از سوی یهود در ریختن خون آنان و به اسارت درآوردن ذریه ایشان آزاد باشد.
[۹۵] اعلام الوری، ص۷۹.

همین پیمان تا سال پنجم هجری مانع همکاری بنی قریظه با مخالفان رسول خدا گردید وآنان اعتراف داشتند که از رسول خدا جز وفا و راستی چیزی ندیده‌اند
[۹۶] المغازی، ج۲، ص۴۸۵.
[۹۷] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۲۲۰.
[۹۸] تاریخ طبری، ج۲، ص۹۹.
و آن حضرت ایشان را به پذیرش اسلام مجبور نساخته است.
[۹۹] دلائل النبوه، ج۳، ص۴۰۱.
در طی دوره همپیمانی، روابط خوبی میان آنان و پیامبر برقرار بود،
[۱۰۰] المغازی، ج۲، ص۴۵۸.
[۱۰۱] دلائل النبوه، ج۳، ص۴۲۸.
چنان که در غزوه بنی نضیر (سال چهارم هجری) از اجابت دعوت عبدالله بن ابی منافق مبنی بر یاری بنی نضیر خودداری ورزیدند. به نقل مجاهد جماعتی از اوس و خزرج با بنی قریظه نیز ارتباط خویشاوندی (رضاع) داشتند و به آیین یهود درآمده بودند. با هجرت پیامبر به مدینه، انصار می‌خواستند آنان را به پذیرش اسلام وادارند که با نزول این آیه از این کار نهی شدند:
[۱۰۲] فتح القدیر، ج۱، ص۲۷۶.
«لا اِکراهَ فِی الدِّینِ قَد تَبَیَّنَ الرُّشدُ مِنَ الغَیِّ فَمَن یَکفُر بِالطّـغوتِ و یُؤمِن بِاللّهِ فَقَدِ استَمسَکَ بِالعُروةِ الوُثقی لاَ انفِصامَ لَها واللّهُ سَمیعٌ عَلیم». به روایت ابن عباس، انصار برای مسلمان کردن این عده، به رغم نیازشان، کمکهای مالی خود را مشروط به پذیرش اسلام کرده بودند که با نزول آیه «لَیسَ عَلَیکَ هُدهُم ولـکِنَّ اللّهَ یَهدی مَن یَشاءُ وما تُنفِقوا مِن خَیر فَلاَِنفُسِکُم وما تُنفِقونَ اِلاَّ ابتِغاءَ وجهِ اللّهِ و ما تُنفِقوا مِن خَیر یُوَفَّ اِلَیکُم و اَنتُم لاتُظلَمون» عملشان ناپسند دانسته شد.
[۱۰۵] جامع البیان، مج ۳، ج۳، ص۱۳۱.

مطابق قولی، عبداللّه بن سلام (یهودیِ تازه مسلمان) به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم گفت: بنی قریظه و بنی نضیر از ما دوری می‌جویند و سوگند یاد کرده‌اند که با ما نشست و برخاست نکنند و ما هم بر اثر دوری راه امکان همنشینی با اصحاب تو را نداریم. آیه «اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ و رَسولُهُ والَّذینَ ءامَنوا... =سرپرست و ولیّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده‌اند...» نازل شد و ابن سلام رضایت خود را اعلام کرد
[۱۰۷] اسباب النزول، ص۱۶۳.
[۱۰۸] تفسیر قرطبی، ج۶، ص۱۴۳.
؛ اما بنا به گزارشهای بسیاری در منابع اهل سنت و شیعه این آیه در شان علی علیه‌السّلام نازل شده که در حال رکوع انگشتر خود را صدقه داد.
[۱۰۹] مجمع البیان، ج۳، ۳۲۵.
[۱۱۰] اسباب النزول، ص۱۶۳.

رفتار و اعمال یهود به گونه‌ای بود که رسول خدا و مسلمانان به بنی قریظه نیز چون دیگر یهود پیمان شکن اعتماد چندانی نداشتند، از این رو با نزول آیه «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لاتَتَّخِذوا الکـفِرینَ اَولِیاءَ مِن دونِ المُؤمِنین =‌ای کسانی که ایمان آورده‌اید به غیر از مؤمنان کافران را ولیّ و تکیه گاه خود قرار ندهید»، آن دسته از انصاری که با آنان از طریق حلف و رضاع ارتباط داشتند از این کار نهی شدند.
[۱۱۲] غررالتبیان، ص۲۴۰.

آیات ۵۵-۶۴ انفال بیانگر آن است که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم بایستی با گروه پیمان شکن یهود روش محکم تری در پیش گیرد تا افزون بر رفع خطر ایشان، مایه عبرت دیگران نیز باشد. میبدی در شان نزول آیه ۵۵ انفال: «اِنَّ شَرَّ الدَّوابِّ عِندَ اللّهِ الَّذینَ کَفَروا فَهُم لا یُؤمِنون =به یقین بدترین جنبندگان نزد خدا، کسانی هستند که کافر شدند و ایمان نمی‌آورند» آورده است که یهود بنی قریظه با رسول خدا عهدی داشتند و آن را نقض کرده، مشرکان را با در اختیار گذاشتن سلاح یاری دادند. سپس پشیمان شده، عذر خواستند و دگرباره، پس از بستن پیمان، در روز خندق پیمان شکنی کردند و خداوند درباره آنها آیه مذکور را نازل کرد.
[۱۱۵] کشف الاسرار، ج۴، ص۶۸.
از ابن عباس، کلبی و مقاتل نیز روایت شده است که این آیه درباره بنی قریظه نازل شده است.
[۱۱۶] زادالمسیر، ج۳، ص۳۷۱.
[۱۱۷] البحر المحیط، ج۵، ص۳۳۹.
[۱۱۸] تفسیر بغوی، ج۲، ص۲۱۶.
مجاهد نیز آن را بر بنی قریظه منطبق می‌داند.
[۱۱۹] جامع البیان، مج ۶، ج۱۰، ص۴۱.
[۱۲۰] مجمع البیان، ج۳، ص۳۲۵.

آیه بعدی نیز به پیمان شکنی و خیانت آنان اشاره دارد: «اَلَّذینَ عـهَدتَ مِنهُم ثُمَّ یَنقُضونَ عَهدَهُم فی کُلِّ مَرَّة وهُم لا یَتَّقون =همانان که با آنها پیمان بستی. سپس هر بار عهد و پیمان خود را می‌شکنند و از پیمان شکنی و خیانت پرهیز ندارند». طبری،
[۱۲۲] جامع البیان، مج ۶، ج۱۰، ص۳۴.
شیخ طوسی
[۱۲۳] التبیان، ج۵، ص۱۴۳.
و برخی دیگر از مفسران
[۱۲۴] تفسیر قرطبی، ج۸، ص۲۱.
[۱۲۵] تفسیر بغوی، ج۲، ص۲۱۶.
از مجاهد روایت کرده‌اند که این آیه به سبب پیمان شکنی بنی قریظه نازل شده است که آنها دوبار با پیامبر پیمان بسته، سپس آن را نقض کردند.
آیه «فَاِمّا تَثقَفَنَّهُم فِی الحَربِ فَشَرِّد بِهِم مَن خَلفَهُم لَعَلَّهُم یَذَّکَّرون» را نیز درباره بنی قریظه دانسته‌اند.
[۱۲۷] جامع البیان، مج ۶، ج۱۰، ص۳۴.
[۱۲۸] التبیان، ج۵، ص۱۴۶.
در این آیه به پیامبر دستور داده شده: اگر ایشان در میدان نبرد حاضر شده، در برابر رسول خدا ایستادگی کردند، آنچنان آنان را درهم بکوبد که مایه عبرت دیگران شده، پراکنده شوند؛ اما اگر آنان در برابر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم قرار نگیرند ولی قراین و نشانه‌هایی از آنان بروز داده شود که دال بر پیمان شکنی ایشان باشد و بیم آن رود که دست به خیانت زده، بدون اعلام قبلی و یکجانبه نقض عهد کنند به آنان اعلام کند که پیمانشان لغو شده است، زیرا خداوند، خائنان را دوست نمی‌دارد: «و اِمّا تَخافَنَّ مِن قَوم خِیانَةً فَانبِذ اِلَیهِم عَلی سَواء اِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الخائِنین». برخی از مفسران از قول مجاهد و ابن شهاب آورده‌اند که این آیه درباره بنی قریظه
[۱۳۰] جامع البیان، مج ۶، ج۱۰، ص۳۶.
[۱۳۱] تفسیر ماوردی، ج۲، ص۳۲۸.
[۱۳۲] الدرالمنثور، ج۴، ص۸۲.
یا در شان آنان و بنی نضیر نازل شده است.
[۱۳۳] تفسیر قرطبی، ج۸، ص۲۲.

آیه بعدی هشداری است به پیمان شکنان تا نپندارند که با کفرورزی و اعمال خیانت آمیز خود پیروز شده، از قلمرو قدرت و کیفر خدا بیرون رفته‌اند: «ولا یَحسَبَنَّ الَّذینَ کَفَروا سَبَقوا اِنَّهُم لا یُعجِزون».
آیه ۶۰ انفال به لزوم آمادگی رزمی کافی در برابر دشمنان اشاره داشته، در پایان آیه متذکر می‌شود که در صورت تجهیز شما گروه دیگر نیز خواهند ترسید. به نقل مجاهد منظور از «وءاخَرینَ مِن دُونِهِم لا تَعلَمونَهُمُ اللّهُ یَعلَمُهُم... =همچنین گروه دیگری غیر از اینها را، که شما نمی‌شناسید و خدا آنان را می‌شناسد...» بنی قریظه هستند.
[۱۳۷] جامع البیان، مج ۶، ج۱۰، ص۴۱.
[۱۳۸] غرر التبیان، ص۲۷۱.
البتّه بنابر نقل بعضی از مفسران منظور از «و ءاخَرینَ مِن دُونِهِم» کسانی چون حیّ بن اخطب و منافقان هستند.
[۱۳۹] تفسیر ماوردی، ج۲، ص۳۳۰.
[۱۴۰] غررالتبیان، ص۲۷۱.

طبری،
[۱۴۱] جامع البیان، مج ۶، ج۱۰، ص۴۵.
ماوردی
[۱۴۲] تفسیر ماوردی، ج۲، ص۳۳۰.
و سیوطی
[۱۴۳] الدرالمنثور، ج۴، ص۹۸.
طبق گفته مجاهد و سدی منظور از آیه «و اِن جَنَحوا لِلسَّلمِ فَاجنَح لَها وتَوَکَّل عَلَی اللّهِ اِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ العَلیم =و اگر تمایل به صلح نشان دهند، تو نیز از در صلح درآی، و بر خدا توکل کن که او شنوا و داناست» بنی قریظه هستند، زیرا بر اثر اهل کتاب بودن جزیه از آنها قبول می‌شود؛ ولی از مشرکان پذیرفته نمی‌شود.
[۱۴۵] تفسیر قرطبی، ج۸، ص۲۷.
[۱۴۶] الدرالمنثور، ج۴، ص۹۸.
ابن کثیر نیز نزول آیه را در شان بنی قریظه دانسته؛ ولی نوشته است که سیاق آیه با این قول سازگاری ندارد.
[۱۴۷] تفسیر ابن کثیر، ج۲، ص۳۳۵.

آیه بعدی هشدار و نیز قوت قلبی است به پیامبر که ممکن است پیشنهاد صلح، فریب و ضربه‌ای غافلگیرانه یا برای تجهیز مجدد باشد که در این صورت خدا تو را کفایت خواهد کرد. طبری
[۱۴۸] جامع البیان، مج ۶، ج۱۰، ص۴۶.
و بغوی
[۱۴۹] تفسیر بغوی، ج۲، ص۲۱۸.
از قول مجاهد و ابن جوزی
[۱۵۰] جامع البیان، مج ۶، ج۱۰، ص۴۶.
[۱۵۱] زاد المسیر، ج۳، ص۳۷۶.
از مقاتل روایت کرده‌اند که مقصود از آیه «و اِن یُریدوا اَن یَخدَعوکَ فَاِنَّ حَسبَکَ اللّهُ هُوَ الَّذی اَیَّدَکَ بِنَصرِهِ و بِالمُؤمِنین» یهود بنی قریظه هستند. شیخ طوسی نیز طبق یک قول نزول آیه را درباره آنان دانسته است.
[۱۵۳] التبیان، ج۵، ص۱۵۱.

مقصود آیه «و اَلَّفَ بَینَ قُلوبِهِم لَو اَنفَقتَ ما فِی الاَرضِ جَمیعـًا ما اَلَّفتَ بَینَ قُلوبِهِم ولـکِنَّ اللّهَ اَلَّفَ بَینَهُم... =و دلهای آنها را با هم، الفت داد. اگر تمام آنچه را روی زمین است صرف می‌کردی که میان دلهای آنان الفت دهی نمی‌توانستی؛ ولی خدا بود که میان آنان الفت انداخت...» بنی قریظه دانسته شده،
[۱۵۵] زاد المسیر، ج۳، ص۳۷۶.
هرچند مشهور آن را درباره اوس و خزرج می‌دانند.
[۱۵۶] جامع البیان، مج ۶، ج۱۰، ص۴۶.
[۱۵۷] تفسیر بغوی، ج۲، ص۲۱۸.

در شان نزول آیه «یـاَیُّهَا النَّبِیُّ حَسبُکَ اللّهُ و مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ المُؤمِنین =ای پیامبر! خدا و کسانی از مؤمنان که پیرو تواند تو را بس، است
بر آنها تکیه کن    » آمده است که طایفه بنی قریظه و بنی نضیر به پیامبر گفتند که ما حاضریم تسلیم تو شویم و از تو پیروی کنیم.
[۱۵۹] التبیان، ج۵، ص۱۵۲.
آیه فوق نازل شده و به پیامبر هشدار داد که به آنها اعتماد و تکیه نکند، بلکه تکیه گاه خود را تنها خداوند و مؤمنان قرار دهد.
از سدی روایت شده است که عده‌ای از یهود بنی قریظه مسلمان شده بودند که در میان آنان منافق نیز وجود داشته است. اینان به بنی نضیر می‌گفتند: اگر شما را بیرون کنند ما نیز با شما بیرون خواهیم رفت. در پی آن آیه ۱۱ حشر درباره آنها نازل شد: «اَلَم تَرَ اِلَی الَّذینَ نافَقوا یَقولونَ لاِِخونِهِمُ الَّذینَ کَفَروا مِن اَهلِ الکِتـبِ لـَئِن اُخرِجتُم لَنَخرُجَنَّ مَعَکُم و لا نُطیعُ فیکُم اَحَدًا اَبَدًا و اِن قوتِلتُم لَنَنصُرَنَّکُم واللّهُ یَشهَدُ اِنَّهُم لَکـذِبون =آیا منافقان را ندیدی که پیوسته به برادران کافرشان از اهل کتاب می‌گفتند: هرگاه شما را (از وطن) بیرون کنند، ما هم با شما بیرون خواهیم آمد و هرگز سخن هیچ کس را درباره شما اطاعت نخواهیم کرد و اگر به کارزار پرداختید ما شما را یاری خواهیم کرد و خداوند خود شهادت می‌دهد که اینان از دروغگویان‌اند».
[۱۶۱] تفسیر ابن کثیر، ج۴، ص۳۶۴.
[۱۶۲] الدرالمنثور، ج۸، ص۱۱۵.
برخی مفسران نیز منظور از «لاخوانهم» را یهود بنی قریظه و بنی نضیر دانسته‌اند.
[۱۶۳] روض الجنان، ج۱۹، ص۱۳۰.
[۱۶۴] التکمیل والاتمام، ص۴۱۵.
برخی برآن‌اند که منظور از منافقین در آیه «یـاَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللّهَ و لا تُطِعِ الکـفِرینَ والمُنـفِقین... =ای پیامبر، تقوای الهی پیشه کن و از کافران و منافقان اطاعت مکن...» بنی قریظه و بنی نضیر هستند.
[۱۶۶] غررالتبیان، ص۴۱۵.
بنابه گزارش مفسران و سیره نویسان آنان نسبت به دین خود پافشاری کرده، از آن دست بردار نبودند: «لَم یَکُنِ الَّذینَ کَفَروا مِن اَهلِ الکِتـبِ والمُشرِکینَ مُنفَکّینَ حَتّی تَاتِیَهُمُ البَیِّنَه =کافران از اهل کتاب و مشرکان [۳۳]     دست از آیین خود برنمی دارند تا دلیل روشنی برای آنها بیاید». قرطبی از ابن عباس روایت کرده است که منظور از «اَهلِ الکِتـبِ» در این آیه، یهود ساکن در مدینه‌اند که بنی قریظه نیز از آنها هستند.
[۱۶۸] تفسیر قرطبی، ج۲۰، ص۹۵.

مطابق برخی گزارشها آنان قصد ترور رسول خدا را داشتند؛ ولی خداوند آن حضرت را از این توطئه آگاه ساخت، چنان که برخی مفسران
[۱۶۹] الکشاف، ج۱، ص۶۱۳.
[۱۷۰] التبیان، ج۳، ص۴۶۳.
آیه ۱۱ مائده را در این باره دانسته‌اند: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اذکُروا نِعمَتَ اللّهِ عَلَیکُم اِذ هَمَّ قَومٌ اَن یَبسُطوا اِلَیکُم اَیدِیَهُم فَکَفَّ اَیدِیَهُم عَنکُم...»؛ اما مشهور آن است که طراحان ترور رسول خدا یهود بنی نضیر بودند و این آیه درباره آنان نازل شده است.
نقش بنی قریظه در غزوه خندق:
اخباری دال بر پیمان شکنی آشکار بنی قریظه تا سال پنجم هجرت در دست نیست. در این سال، بزرگان بنی نضیر، قریش و دیگر قبایل منطقه را بسیج کرده، سپاه احزاب را به راه انداختند و به ایشان وعده همراهی بنی قریظه را دادند، از این رو، حیی بن اخطب بزرگ بنی نضیر به مدینه آمد تا آنان را از داخل مدینه بر ضدّ مسلمانان بشوراند.
[۱۷۲] المغازی، ج۲، ص۴۵۴.
[۱۷۳] تاریخ طبری، ج۲، ص۹۳.

او نخست با غزال بن سَمْوال، از بزرگان بنی قریظه برای نقض پیمان سخن گفت که نتیجه‌ای در پی نداشت.
[۱۷۴] المغازی، ج۲، ص۴۵۵.
پس از آن با کعب بن اسد رئیس بنی قریظه وارد مذاکره شد و او نیز امتناع کرد
[۱۷۵] المغازی، ج۲، ص۴۵۸.
[۱۷۶] دلائل النبوه، ج۳، ص۴۲۸.
؛ اما با اصرار حیی و دادن تضمین وی به قریظیها و پیشنهاد گرفتن گروگان از قریش توسط بنی قریظه و غطفان، کعب سرانجام عهدنامه خود با رسول خدا را نقض کرد
[۱۷۷] المغازی، ج۲، ص۴۵۷.
[۱۷۸] تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۱.
[۱۷۹] دلائل النبوه، ج۳، ص۴۰۱.
یا آن را به دست حیی داد و او پاره کرد.
[۱۸۰] بحارالانوار، ج۲، ص۲۲۳.
با آگاهی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم از خیانت آنها، آن حضرت ابتدا فردی را برای کسب اطلاع به سوی آنان فرستاد.
[۱۸۱] بحارالانوار، ج۲، ص۲۲۳.
سپس گروهی از انصار شامل سعدبن معاذ را که پیش از اسلام با آنها همپیمان بودند نزد کعب فرستاد. ایشان کعب را سوگند دادند که به عهد خود پای بند باشد؛ اما آنها به رسول خدا و سعد دشنام دادند.
[۱۸۲] دلائل النبوه، ج۳، ص۴۰۳.
[۱۸۳] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۲۲۲.
مفسران آیاتی را ناظر به نقض عهد بنی قریظه دانسته‌اند. برخی مقصود از «فریق» در آیه ۱۰۱ بقره را بنی قریظه دانسته‌اند که عهدشان با رسول خدا را شکستند و به یاری مشرکان در غزوه احزاب شتافتند:
[۱۸۵] غررالتبیان، ص۲۰۸.
«... نَبَذَ فَریقٌ مِنَ الَّذینَ اوتوا الکِتـبَ کِتـبَ اللّهِ وراءَ ظُهورِهِم کَاَنَّهُم لایَعلَمون =... جمعی از اهل کتاب، کتاب خدا را پشت سر افکندند؛ گویی هیچ از آن خبر ندارند».
نیز مراد از اهل کتاب در آیه ۲۶ احزاب، بنی قریظه هستند که با نقض پیمانشان با رسول خدا، از سپاه احزاب پشتیبانی کردند.
[۱۸۸] جامع البیان، مج ۱۱، ج۲۰، ص۱۸۰.
[۱۸۹] مجمع البیان، ج۸، ص۵۵۱.
[۱۹۰] تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۴۸۶.

همراهی بنی قریظه با سپاه احزاب موجب گردید مفسران آیات ناظر به احزاب را به آنان نیز تفسیر کنند: «یـاَیُّها الَّذینَ ءامَنوا اذکُروا نِعمَةَ اللّهِ عَلَیکُم اِذ جاءَتکُم جُنودٌ فَاَرسَلنا عَلَیهِم ریحـًا و جُنودًا لَم تَرَوها وکانَ اللّهُ بِما تَعمَلونَ بَصیرا =ای کسانی که ایمان آورده‌اید نعمت خدا را بر خود به یاد آورید، آنگاه که لشکرهایی به سوی شما [۳۹]     آمدند؛ پس بر سر آنان تندبادی و لشکرهایی که آنها را نمی‌دیدید فرستادیم، و خدا به آنچه می‌کنید همواره بیناست». طبری از مجاهد و یزید بن رومان روایت کرده است که تعبیر به «جنود» در بخش اول این آیه، اشاره به بنی قریظه و احزاب مختلف جاهلی مانند قریش و غطفان است.
[۱۹۲] جامع البیان، مج ۱۱، ج۲۰، ص۱۵۴-۱۵۵.
[۱۹۳] تفسیر بغوی، ج۵، ص۵۳۲.
[۱۹۴] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۲۴۵.
در آیه «اِذ جاءوکُم مِن فَوقِکُم ومِن اَسفَلَ مِنکُم و اِذ زاغَتِ الاَبصـرُ و بَلَغَتِ القُلوبُ الحَناجِرَ =یاد آورید     زمانی را که آنها از طرف بالا و پایین [۴۲]     بر شما وارد شدند مدینه را محاصره کردند     و زمانی را که چشمها از شدت وحشت خیره شده و جانها به لب رسیده بود، و به خدا گمانهایی [۴۴]     می‌بردید». نیز به گفته برخی مفسران کلمه «اسفل»؛ اشاره به جایی است که بنی قریظه در آن قرار داشتند
[۱۹۶] تفسیر قمی، ج۲، ص۱۸۸.
؛ ولی طبری
[۱۹۷] جامع البیان، مج ۱۱، ج۲۰، ص۱۵۹.
و طبرسی
[۱۹۸] مجمع البیان، ج۸، ص۵۳۲.
کلمه «فوق» را وادی سمت شرق مدینه می‌دانند که بنا بود قبایل بنی قریظه، بنی نضیر و غطفان از آنجا به مسلمانان حمله کنند.
در آیه «قَد یَعلَمُ اللّهُ المُعَوِّقینَ مِنکُم والقائِلینَ لاِِخونِهِم هَلُمَّ اِلَینا ولا یَاتونَ البَاسَ اِلاّ قَلیلا =خداوند کسانی که مردم را از جنگ باز می‌داشتند و کسانی را که به برادران خود می‌گفتند: به سوی ما بیایید خود را از معرکه بیرون بکشید     به خوبی می‌شناسد و آنها ضعیف‌اند و     جز اندکی پیکار نمی‌کنند». قرطبی طبق یک قول منظور از «القائلین» را بنی قریظه دانسته که به برادران منافق خود گفتند: به سوی ما بیایید و محمّد را ترک کنید که او نابود می‌شود و اگر ابوسفیان پیروز شود احدی از شما را باقی نمی‌گذارد.
[۲۰۰] تفسیر قرطبی، ج۱۴، ص۱۰۰.
بنابرنقل بعضی مفسران، منظور از «احزاب» در آیه «یَحسَبونَ الاَحزابَ لَم یَذهَبوا و اِن یَاتِ الاَحزابُ یَوَدّوا لَو اَنَّهُم بادونَ فِی الاَعراب... = آنها گمان می‌کنند هنوز لشکر احزاب نرفته‌اند و اگر بازگردند آرزو می‌کنند‌ای کاش میان اعراب بادیه نشین بودند و...» کسانی هستند که نبرد خندق را به راه انداختند و آنها شامل بنی قریظه و بنی نضیر و... هستند.
[۲۰۲] التعریف و الاعلام، ص۲۵۵.
[۲۰۳] مبهمات القرآن، ج۲، ص۳۴۶.

از دیگر آیاتی که درباره پیمان شکنی بنی قریظه نازل شده آیه ۵۱ نساء است: «اَلَم تَرَ اِلَی الَّذینَ اُوتوا نَصیبـًا مِنَ الکِتـبِ یُؤمِنونَ بِالجِبتِ والطّـغوتِ و یَقولونَ لِلَّذینَ کَفَروا هـؤُلاءِ اَهدی مِنَ الَّذینَ ءامَنوا سَبیلا =آیا ندیدی کسانی را که بهره‌ای از کتاب خدا به آنان داده شده، با این حال به جبت و طاغوت ایمان می‌آورند و درباره کسانی که کفر ورزیده‌اند می‌گویند: اینان از کسانی که ایمان آورده‌اند راه یافته ترند». بنا به نقل ابن عباس این آیه درباره بنی قریظه و دیگر کسانی که نبرد احزاب را به راه انداختند نازل شده که دین مشرکان را بر اسلام برتری داده، اهل شرک را در یورش به مسلمانان تحریک کردند.
[۲۰۵] جامع البیان، مج ۴، ج۵، ص۱۸۸.
[۲۰۶] الدرالمنثور، ج۳، ص۵۶۳.

بنی قریظه پس از پیمان شکنی در جهت تقویت سپاه احزاب، محموله‌ای شامل ۲۰ بار شتر، آذوقه برای مشرکان فرستادند که در بین راه شماری از انصار آن را مصادره کردند و نزد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم آوردند.
[۲۰۷] السیرة الحلبیه، ج۲، ص۳۴۵.
شاید چنین انفاقهایی به سپاه احزاب است که برخی مفسران
[۲۰۸] غررالتبیان، ۲۲۸.
آیه ۱۱۷ آل عمران را بر بنی قریظه و دیگر طوایفی که در نبرد نقش داشتند تطبیق کرده‌اند: «مَثَلُ ما یُنفِقونَ فی هـذِهِ الحَیوةِ الدُّنیا کَمَثَلِ ریح فیها صِرٌّ اَصابَت حَرثَ قَوم ظَـلَموا اَنفُسَهُم فَاَهلَکَتهُ وما ظَـلَمَهُمُ اللّهُ ولـکِن اَنفُسَهُم یَظلِمون =آنچه در این زندگی پست دنیوی انفاق می‌کنند همانند باد سوزانی است که به زراعت قومی که بر خود ستم کرده در غیر محل و وقت مناسب کشت کرده‌اند     بوزد و آن را نابود سازد و خدا به آنان ستم نکرده، بلکه خودشان به خویشتن ستم می‌کنند».
گزارشهایی نیز از تهاجم بنی قریظه در مدینه در دست است.
[۲۱۰] المغازی، ج۳، ص۴۶۲.
پیامبر برای ناکام گذاشتن حرکت آنان در مدینه، سلمة بن اسلم را با ۲۰۰ نفر و زید بن حارثه را با ۳۰۰ نیرو برای حراست از شهر مامور کرد،
[۲۱۱] الطبقات، ج۲، ص۶۷.
[۲۱۲] المغازی، ج۲، ص۴۶۰.
از این رو یهود، از شبیخون زدنهای خود نتیجه‌ای نگرفتند.
[۲۱۳] الطبقات، ج۲، ص۶۷.
[۲۱۴] المغازی، ج۲، ص۴۵۹.
گویند: آنها برای تهاجم شبانه به مدینه از مشرکان تقاضای فرستادن ۲۰۰۰ جنگجو کردند؛ اما پاسخ مثبت نشنیدند.
[۲۱۵] الطبقات، ج۲، ص۶۷.
حملات متناوب آنان به برخی مناطق مسلمان نشین مدینه افزون بر ایجاد خلل در رفت و آمد مسلمانانی که نزدیک بنی قریظه ساکن بودند، موجب هراس زنان و کودکان ساکن شهر شده بود،
[۲۱۶] المغازی، ج۲، ص۴۵۱.
[۲۱۷] المغازی، ج۲، ص۴۷۴.
چنان که حمله به کوشک رفاعه که به قتل یکی از آنان به دست صفیه دختر عبدالمطلب انجامید، از این گونه اقدامهاست.
[۲۱۸] المغازی، ج۲، ص۴۶۲-۴۶۳.

محاصره بنی قریظه به دست مسلمانان:
خیانت و پیمان شکنی آنان در نبرد احزاب که در حساس‌ترین شرایط صورت گرفت و هستی اسلام در خطر بود قابل گذشت نبود، از این رو پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم پس از جنگ خندق، به فرمان الهی مامور سرکوب آنان شد:
[۲۱۹] الطبقات، ج۲، ص۷۱.
[۲۲۰] انساب الاشراف، ج۱، ص۴۳۳.
[۲۲۱] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۲۳۲.
«قـتِلُوا الَّذینَ لا یُؤمِنونَ بِاللّهِ ولا بِالیَومِ الاخِرِ =با کسانی از اهل کتاب که نه به خدا، و نه به روز جزا ایمان دارند،... پیکار کنید». از کلبی روایت شده که این آیه درباره بنی قریظه و بنی نضیر نازل شده است.
[۲۲۳] روض الجنان، ج۹، ص۲۱۴.
[۲۲۴] الدرالمنثور، ج۴، ص۹۸.
درباره سال وقوع این غزوه به رغم اتفاق نظر مبنی بر وقوع آن پس از غزوه خندق، دو گزارش متفاوت وجود دارد: برخی آن را یک سال پس از اُحد (سال چهارم هجرت)؛
[۲۲۵] اعلام الوری، ج۱، ص۹۹.
[۲۲۶] البدایة و النهایه، ج۴، ص۱۰۷.
[۲۲۷] المحبر، ص۱۰.
برخی دیگر، دو سال پس از جنگ اُحد و در سال پنجم می‌دانند.
[۲۲۸] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۶۹۹.
[۲۲۹] الطبقات، ج۲، ص۶۵.
[۲۳۰] الطبقات، ج۲، ص۷۴.
این قول در میان مورخان و سیره نویسان از شهرت بیشتری برخوردار است.
مطابق گزارش سیره نویسان، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم پس از اعلام جنگ بر ضدّ بنی قریظه، ابن‌ام مکتوم را جانشین خود در مدینه قرار داد
[۲۳۱] المغازی، ج۲، ص۴۹۶.
[۲۳۲] الطبقات، ج۲، ص۵۷.
[۲۳۳] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۲۳۴.
و برای اینکه به آنان فرصت تجدید قوا ندهد فوراً به منطقه ایشان رفت و نماز عصر را در آنجا به جا آورد.
[۲۳۴] تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۲.
[۲۳۵] تاریخ طبری، ج۲، ص۹۹.
سپاه اسلام متشکل از ۳۰۰۰ نیرو،
[۲۳۶] المغازی، ج۲، ص۵۲۲.
[۲۳۷] الطبقات، ج۲، ص۲۳۴.
به پرچمداری علی علیه‌السّلام بود.
[۲۳۸] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۲۳۴.
[۲۳۹] الطبقات، ج۲، ص۵۷.

با رسیدن امیرمؤمنان، علی علیه‌السّلام؛ مقابل دژهای آنان، بنی قریظه، به دشنام دادن به مسلمانان، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و همسران رسول خدا پرداختند. هنگامی که رسول خدا ناسزاگویی ایشان را شنید، آنان را برادران میمون و خوک خطاب کرد. یهود که چنین انتظاری نداشتند زبان به اعتراض گشوده، به یکدیگر گفتند: این سخن محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم از خود ما یهود برخاسته است که اسرار کتب مقدس را در اختیار مسلمانان قرار می‌دهیم.
[۲۴۰] مجمع البیان، ج۱، ص۲۸۶.
ماوردی و طبرسی به نقل از مجاهد نزول آیه «و اِذا لَقُوا الَّذینَ ءامَنوا قالوا ءامَنّا واِذا خَلا بَعضُهُم اِلی بَعض قالوا اَتُحَدِّثونَهُم بِما فَتَحَ اللّهُ عَلَیکُم لِیُحاجّوکُم بِهِ عِندَ رَبِّکُم اَفَلا تَعقِلون» =و یهودیان     چون با کسانی که ایمان آورده‌اند برخورد کنند، می‌گویند: ما ایمان آوردیم و وقتی با همدیگر خلوت می‌کنند، می‌گویند: چرا از آنچه خداوند بر شما گشوده است، برای آنان حکایت می‌کنید تا آنان به [۵۵]     آن پیش پروردگارتان بر ضدّ شما استدلال کنند؟ آیا فکر نمی‌کنید؟» را در این باره دانسته‌اند.
[۲۴۲] تفسیر ماوردی، ج۱، ص۱۴۸.
[۲۴۳] مجمع البیان، ج۱، ص۲۸۶.

رسول خدا طبق سیره همیشگی خود، ابتدا از آنان خواست اسلام بیاورند.
[۲۴۴] المصنف، ج۵، ص۲۱۶.
چون سر باز زدند به محاصره ایشان پرداخت. مدت محاصره به اختلاف گزارش شده است؛ واقدی این مدت را ۱۵
[۲۴۵] المغازی، ج۲، ص۴۹۶.
و ابن اسحاق و ابن حبیب ۲۵ روز
[۲۴۶] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۲۳۵.
[۲۴۷] المحبر، ص۱۱۳.
[۲۴۸] تاریخ طبری، ج۲، ص۹۹.
و برخی نیز ۱۰
[۲۴۹] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۲۳۵.
[۲۵۰] المحبر، ص۱۱۳.
و ۱۴ روز
[۲۵۱] الطبقات، ج۲، ص۷۶.
ذکر کرده‌اند. با ادامه محاصره و پس از آشکار شدن ضعف ایشان در مقابل سپاه اسلام، بنی قریظه فردی به نام نباش بن قیس
[۲۵۲] المغازی، ج۲، ص۵۰۱.
یا غزال بن شمویل (شمول)
[۲۵۳] تفسیر قمی، ج۲، ص۱۹۰.
را نزد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم فرستاده، پیشنهاد کردند که آن حضرت با آنان نیز چون بنی نضیر رفتار کند و به ایشان اجازه داده شود اموال منقول خود را برداشته، از مدینه کوچ کنند؛ اما رسول خدا خواسته آنان را رد کرد. پس از آن بنی قریظه پیشنهاد کردند با بر جای گذاشتن همه اموال خویش، تنها جان خود و خانواده هایشان را نجات دهند؛ اما رسول خدا خواستار تسلیم بدون قید و شرط آنان شد،
[۲۵۴] المغازی، ج۲، ص۵۰۱.
زیرا تجربه نشان داده بود که اگر این گروه نیز مانند همکیشان خود (بنی نضیر) آزادانه از تیررس مسلمانان خارج شوند توطئه‌های خود را بر ضدّ اسلام از سر می‌گیرند.
به موجب پاره‌ای گزارشها، پس از آنکه بنی قریظه یقین کردند اگر وضع بدین منوال بگذرد شرایط بدتر خواهد شد
[۲۵۵] المغازی، ج۲، ص۵۰۱.
بزرگشان (کعب بن اسد) سه پیشنهاد به همکیشان خود ارائه کرد: نخست تصدیق پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و پذیرش اسلام. دوم کشتن زنان و کودکان و جنگیدن با مسلمانان. سوم تهاجم به سپاه اسلام در شب شنبه و غافلگیر کردن مسلمانان؛ اما راه حلهای او پذیرفته نشد.
[۲۵۶] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۲۳۵.
[۲۵۷] تاریخ طبری، ج۲، ص۹۹.
[۲۵۸] جامع البیان، مج ۱۱، ج۲۰، ص۱۸۲ - ۱۸۳.
در پی آن و پس از پاسخهای صریح پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم؛ ایشان از آن حضرت خواستند همپیمان اوسی خود ابولبابه را نزد آنان فرستد تا با او در خصوص تسلیم شدنشان رایزنی کنند. این امر نشان می‌دهد آنان به مذاکره امیدوار بوده، در چانه زنیهای خود به اوسیان همپیمان خود امید بسته بودند.
پس از موافقت رسول خدا، ابولبابه رهسپار دژهای یهود شد و ضمن توصیه ایشان به تسلیم، تحت تاثیر عواطف و احساسات کودکان و زنان بنی قریظه، با اشاره به گردن و حلق خود، به آنان فهماند که در صورت تسلیم شدن به حکم پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم کشته خواهند شد. از نظر برخی مفسران اقدام ابولبابه خیانت به پیامبر تلقی شده و نزول آیه ۲۷ انفال/۸ به این امر ارتباط دارد:
[۲۵۹] تفسیر قرطبی، ج۷، ص۲۵۰.
[۲۶۰] الدرالمنثور، ج۴، ص۴۸.
«یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لا تَخونُوا اللّهَ والرَّسولَ وتَخونوا اَمـنـتِکُم واَنتُم تَعلَمون =ای کسانی که ایمان آورده‌اید، به خدا و پیامبر خیانت نکنید و (نیز) در امانتهای خود خیانت روا مدارید، در حالی که می‌دانید کار گناه بزرگی است    ».
[۲۶۱] تفسیر قرطبی، ج۷، ص۲۵۰.
[۲۶۲] الدرالمنثور، ج۴، ص۴۸.
هرچند این گفته مشهور است؛ اما برخی محققان با ارائه برخی ادله، داستان گزارش شده را مخدوش دانسته‌اند.
[۲۶۳] تاریخ صدر اسلام، ص۴۶۰.
(ابولبابه) در این هنگام و پیش از حل مشکل، اسدبن عبید، اسید بن سعیه و ثعلبة بن سعیه که از یهود بنی هدل از خویشان بنی قریظه و با آنان همراه بودند از دژ، فرود آمدند و با پذیرش اسلام، جان و مال و فرزندان خود را نجات دادند. برخی مفسران نزول آیه ۱۱۳ آل عمران را در این باره دانسته‌اند:
[۲۶۵] جامع البیان، مج ۳، ج۴، ص۷۱.
[۲۶۶] جامع البیان، مج ۱۱، ج۲۰، ص۱۸۳.
[۲۶۷] السیرة النبویه، ابن کثیر، ج۳، ص۷۱۹.
[۲۶۸] تاریخ طبری، ج۲، ص۲۴۸.
«لَیسوا سَواءً مِن اَهلِ الکِتـبِ اُمَّةٌ قائِمَةٌ یَتلونَ ءایـتِ اللّهِ ءاناءَ الَّیلِ و هُم یَسجُدون». عمرو بن سعدی از بنی قریظه نیز جزو کسانی بود که در شب آخر به مسجدالنبی پناهنده شد و اسلام آورد.
[۲۶۹] اسد الغابه، ج۴، ص۱۰۷.
در پی این حوادث، بنی قریظه چاره‌ای جز تسلیم بدون قید و شرط نیافته، تسلیم شدند.
برخی سیره نویسان، علت تسلیم شدن آنان را، افزون بر وحشتی که خداوند در دل ایشان افکنده بود چنین گزارش کرده‌اند که در جریان محاصره بنی قریظه، علی علیه‌السّلام تا نزدیک آنان پیش رفت و فریاد زد: یا آنچه را حمزة بن عبدالمطلب چشید، خواهم چشید یا دژ را فتح خواهم کرد. اینجا بود که بنی قریظه چاره‌ای جز تسلیم ندیدند.
[۲۷۰] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۲۴۰.
[۲۷۱] الارشاد، ج۱، ص۱۱۳.

اختلاف است که پس از تن دادن بنی قریظه به خواسته پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم؛ قبیله اوس از آن حضرت خواستند آنان را به خاطر همپیمان بودن با ایشان، ببخشد یا اینکه بنی قریظه خود، اوسیها را واسطه برای داوری در بین آنان قرار دادند. بنابر قول مشهور، اوسیها پیشدستی کردند و با اصرار آنان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم سعد بن معاذ را داور معرفی کرد
[۲۷۲] المغازی، ج۲، ص۵۱۰.
[۲۷۳] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۲۳۹.
؛ اما طبرسی آورده است که بنی قریظه خود، سعد بن معاذ را با اجازه آن حضرت برگزیدند.
[۲۷۴] مجمع البیان، ج۸، ص۵۵۲.
گویند: پس از آگاهی سعد از داوری خویش گفت: وقت آن فرا رسیده است که در راه خدا از سرزنش هیچ سرزنش کننده‌ای نهراسم.
[۲۷۵] جامع البیان، مج ۱۱، ج۲۰، ص۱۸۴.
پس از آن، سعد با تعهد گرفتن از بنی قریظه و مسلمانان مبنی بر تن دادن به حکم او، اعلام کرد که مردان بنی قریظه کشته شوند، زنان و کودکان ایشان اسیر و اموالشان تقسیم گردد.
[۲۷۶] المغازی، ج۲، ص۵۱۲.
[۲۷۷] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۲۴۰.
[۲۷۸] جامع البیان، مج ۱۱، ج۲۰، ص۱۸۴.
پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم حکم سعد را تایید و درباره آن فرمود: آنچه را خدا از فراز آسمانها حکم داده بود، سعد بر آن حکم کرد.
[۲۷۹] تفسیر قمی، ج۲، ص۱۹۱.
در پی این حکم آنان که گمان نمی‌کردند چنین سرنوشتی داشته باشند به عذاب خوار کننده‌ای دچار شدند. طبرسی از عطاء نقل کرده که آیه «و لا یَحسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا اَنَّما نُملی لَهُم خَیرٌ لاَِنفُسِهِم اِنَّما نُملی لَهُم لِیَزدادُوا اِثمـًا ولَهُم عَذابٌ مُهِین» درباره بنی قریظه و بنی نضیر نازل شده است
[۲۸۱] مجمع البیان، ج۲، ص۸۹۳.
؛ همچنین به نقل از عطا، آنان مصداق آیه «یَومَ تَبیَضُّ وُجوهٌ و تَسوَدُّ وُجوهٌ» ؛ هستند.
[۲۸۳] الکشاف، ج۱، ص۳۹۹.
[۲۸۴] روض الجنان، ج۵، ص۳.

در مدت محاصره سه تن از مسلمانان وفات یافتند. خلاد بن سوید با پرتاب شدن سنگی از سوی بنی قریظه به شهادت رسید.
[۲۸۵] المغازی، ج۲، ص۵۱۷.
[۲۸۶] تاریخ طبری، ج۲، ص۱۰۴.
افزون بر وی، شخص دیگری به نام ابوسنان بن محصن اسدی در ایام محاصره بنی قریظه وفات یافت و در گورستان بنی قریظه به خاک سپرده شد.
[۲۸۷] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۲۵۴.
سعدبن معاذ اوسی هم که در نبرد خندق زخمی شده بود پس از ماجرای حکمیتش و پس از آنکه زخمش باز شد به شهادت رسید.
[۲۸۸] تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۲۵.

سرانجام بنی قریظه:
مطابق گزارش سیره نویسان، سپاه اسلام، بنی قریظه را پس از خلع سلاح در خانه دخترحارث از تیره بنی نجار
[۲۸۹] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۲۴۰.
یا در منزل اسامة بن زید
[۲۹۰] المغازی، ج۲، ص۵۱۲.
بازداشت کردند و پس از کندن گودالهایی در بازار مدینه، آنان را یکی یکی
[۲۹۱] المغازی، ج۲، ص۵۱۲.
[۲۹۲] تفسیر منسوب به امام عسکری علیه‌السّلام؛ ص۶۷۱.
یا ۱۰ تا ۱۰ تا
[۲۹۳] الطبقات، ج۲، ص۵۸.
[۲۹۴] تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۲.
آوردند و گردن زدند.
[۲۹۵] تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۲.
حیی بن کعب رئیس بنی نضیر و از آتش افروزان جنگ احزاب و کعب بن اسد بزرگ بنی قریظه از جمله کشته شدگان بودند.
[۲۹۶] المغازی، ج۲، ص۵۱۳.
[۲۹۷] الارشاد، ج۱، ص۱۱۱ - ۱۱۲.
بدین ترتیب مطابق قول زمخشری و قرطبی ذیل آیه ۱۳۷ بقره وعده خداوند مبنی بر دفع شر یهود از رسول خدا با کشتن بنی قریظه و اسارت ایشان محقق شد: «فَاِن ءامَنوا بِمِثلِ ما ءامَنتُم بِهِ فَقَدِ اهتَدَوا واِن تَوَلَّوا فَاِنَّما هُم فی شِقَاق فَسَیَکفیکَهُمُ اللّهُ و هُوَ السَّمیعُ العَلیم». نیز مقصود از رسوایی در زندگی دنیا در آیه ۸۵ بقره کشتن بنی قریظه و به اسارت در آوردن فرزندان آنان دانسته شده است.
در شمار کشته شدگان یهود اظهار نظرهای گوناگونی ارائه شده است؛ ابن اسحاق
[۳۰۰] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۵۹.
شمار آنان را ۴۰۰، طبرسی ۴۵۰،
[۳۰۱] مجمع البیان، ج۸، ص۵۵۳.
واقدی ۶۰۰ تا ۷۰۰،
[۳۰۲] المغازی، ج۲، ص۵۱۸.
بیهقی ۶۰۰،
[۳۰۳] دلائل النبوه، ج۴، ص۲۰.
[۳۰۴] المغازی، ج۲، ص۵۱۸.
یعقوبی ۷۵۰
[۳۰۵] تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۲.
تن ذکر کرده‌اند. طبرسی و برخی دیگر بیشترین تعداد را، ۸۰۰ تا ۹۰۰ تن گفته‌اند.
[۳۰۶] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۲۴۱.
[۳۰۷] تاریخ طبری، ج۲، ص۱۰۱.
واقدی و بلاذری آورده‌اند که از مردان بنی قریظه هرکس بر بدنش مو روییده بود کشته شد.
[۳۰۸] المغازی، ج۲، ص۵۱۶.
[۳۰۹] فتوح البلدان، ص۳۵.
بنا به قول علی بن ابراهیم، اعدام ایشان سه روز به طول انجامید
[۳۱۰] تفسیر قمی، ج۲، ص۱۹۲.
و تنها فردی به نام رفاعة بن سموئیل مورد شفاعت سلمی (خاله رسول خدا) قرار گرفت و نجات یافت.
[۳۱۱] تاریخ طبری، ج۲، ص۱۰۳.
از زنان آنان نیز فقط یک تن که نامش نباته (یا بنانه) ثبت شده کشته شد، زیرا وی به تحریک همسرش با پرتاب سنگی موجب شهادت خلاد بن سوید شده بود.
[۳۱۲] المغازی، ج۲، ص۵۱۷.
[۳۱۳] تاریخ طبری، ج۲، ص۱۰۴.

تحلیل کشتار :
هرچند بیان قرآن کریم در آیات ۲۶-۲۷ احزاب حکایت از تایید اعدام مردان بنی قریظه دارد،
[۳۱۵] التبیان، ج۸، ص۳۳۳.
با این وجود، برخی محققان با ذکر شواهد و قراینی نسبت به نقلها و گزارشهای فوق در خصوص تعداد کشته شدگان و نحوه برخورد یاد شده با بنی قریظه اظهار تردید کرده‌اند؛ بعضی شمار مقتولان را آن هم با این تعداد و در یک روز یا سه روز و به دست یک یا دو نفر (علی علیه‌السّلام به تنهایی یا به همراهی زبیر) بعید دانسته، این گزارشها در خصوص کشتار را، ساخته و پرداخته قبیله خزرج دانسته‌اند که می‌خواستند چنین وانمود کنند که حرمت طایفه اوس نزد پیامبر، کمتر از خزرجیها بوده است. در غیر این صورت پیامبر شفاعت آنها را درباره بنی قریظه می‌پذیرفت،
[۳۱۶] تاریخ تحلیلی اسلام، ص۸۸-۸۹.
چنان که شفاعت خزرجیها را درباره بنی نضیر پذیرفت.
برخی دیگر کشتار آنها را خلاف سیره رسول خدا عنوان کرده‌اند و نیز با استناد به آمار و ارقام متفاوت این غزوه و ذکر این مطلب که تلفات این نبرد داخلی در مقایسه با نبردهای دیگر پیامبر، قابل پذیرش نیست به نقد گزارشهای سیره نویسان پرداخته‌اند.
[۳۱۷] تاریخ تحلیلی اسلام، ص۸۸-۸۹.
[۳۱۸] تاریخ تحلیلی اسلام، ص۲۳۴-۲۳۶.
[۳۱۹] تاریخ صدر اسلام، ص۱۷۱.
دکتر ولید عرفات
[۳۲۰] بحوث المؤتمر الدولی التاریخ، ص۷۸۷ - ۷۹۳.
با اقامه ادله متعددی کشتار یهود را رد کرده است. برخی از ادله وی عبارت‌اند از: ۱. قرآن به این تعداد مقتول اشاره نکرده است. ۲. در عین پیمان شکنی آنان، اسلام بزرگ تر از آن است که این تعداد را با چنان وضعی بکشد. ۳. رؤسای آنان مقصر بودند نه همه آنان، از این رو مطابق قاعده «لاتزر وازرة وزر اخری»؛ کشتن ایشان خلاف اسلام بوده است. ۴. معقول نیست که چند صد نفر در بازار مدینه کشته شوند و اشاره واضحی به موضع قتل آنان نشود و اثری باقی نماند. ۵. اگر چنین کشتاری می‌بود فقها آن را مبنا قرار می‌دادند. ۶. فقط نام چند تن از برزگان بنی قریظه برده شده و از دیگران نامی در میان نیست.
به اعتقاد برخی، داستان قتل عام آنان را ابن اسحق از یهود گرفته و سیره نویسان و مورخان بعدی از او گرفته‌اند، افزون بر آن، راویان این واقعه نیز چون محمد بن کعب و عطیه از یهود قرظی هستند و بعید نیست که جانبدارانه سخن گفته باشند.
[۳۲۱] یهود حجاز و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم؛ ص۱۶۴ - ۱۹۷.

در مقابل نظریه فوق، محققان دیگری، کشتن یهود بنی قریظه را مطابق عقل و منطق دانسته و آورده‌اند که اولا سزای کسانی که در حساس‌ترین شرایط، پیمان شکنی کردند، کمتر از این نبوده است.
[۳۲۲] تاریخ پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم؛ ص۳۵۴-۳۵۵.
اصولا حیات سیاسی اسلام در گرو معاهداتی بود که با قبایل اطراف داشت و پیمان شکنی هر روزه و گذشت رسول خدا از پیمان شکنان، زمینه را برای نقض عهدهای مکرر آماده می‌کرد.
[۳۲۳] تاریخ سیاسی اسلام، ص۵۲۷.
ثانیاً حکم «سابّ النبی» بر آنها جاری شد.
[۳۲۴] احکام القرآن، ج۳، ص۱۱۱.
[۳۲۵] تفسیر قرطبی، ج۲، ص۴۹.
[۳۲۶] تفسیر قرطبی، ج۸، ص۸۲-۸۳.
ثالثاً خود آنها داوری سعد بن معاذ را پذیرفته بودند.
[۳۲۷] مجمع البیان، ج۸، ص۵۵۲.
[۳۲۸] اعلام الوری، ص۷۹.
رابعاً در عهدنامه پیامبر با یهود مدینه آمده بود که در صورت پیمان شکنی آنها، آن حضرت در ریختن خون آنان آزاد خواهد بود. خامساً سعد، گویا از قوانین تورات آگاهی داشته و طبق آن حکم خود را اعلام کرده بود.
[۳۲۹] تاریخ پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم؛ ص۳۵۴.
قریب به اتفاق مفسران نزول آیه «و اَنزَلَ الَّذینَ ظـهَروهُم مِن اَهلِ الکِتـبِ مِن صَیاصیهِم وقَذَفَ فی قُلوبِهِمُ الرُّعبَ فَریقـًا تَقتُلونَ وتَاسِرونَ فَریقـا =خداوند گروهی از اهل کتاب را که از آنها (مشرکان عرب) حمایت کردند از قلعه‌های محکمشان پایین کشید، و در دلهای آنها رعب افکند. به جایی رسید که     گروهی را می‌کشتید و گروهی را اسیر می‌کردید» را درباره بنی قریظه دانسته‌اند که پیمان شکنی کرده، در غزوه خندق به یاری احزاب به فرماندهی ابوسفیان شتافتند
[۳۳۱] تفسیر قمی، ج۲، ص۱۸۹.
[۳۳۲] جامع البیان، مج ۱۱، ج۲۰، ص۱۸۰.
[۳۳۳] مجمع البیان، ج۸، ص۵۵۱.
؛ اما به زودی تاوان خیانت خود را پرداختند.
غنایم غزوه بنی قریظه:
پیامبر پس از فراغت از غزوه بنی قریظه، خمس غنایم و اسیران را جدا کرد و مابقی را میان جنگجویان مسلمان قسمت کرد؛ برای سواره نظام سه سهم (دو سهم برای اسب و یک سهم برای صاحبش) و برای پیاده نظام یک سهم در نظر گرفت.
[۳۳۴] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۲۴۴.
[۳۳۵] تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۲.
واقدی
[۳۳۶] المغازی، ج۲، ص۵۲۱.
شمار سواره نظام را ۳۶ و یعقوبی
[۳۳۷] تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۲.
۳۸ تن ذکر کرده‌اند. به موجب گزارشی سلاحهایی که در این غزوه به غنیمت گرفته شد شامل ۱۵۰۰ شمشیر، ۳۰۰ زره و ۱۰۰۰ نیزه بوده است.
[۳۳۸] المغازی، ج۲، ص۵۱۰.
[۳۳۹] الطبقات، ج۲، ص۷۵.
در تعداد اسیران نیز نظرها یکسان نیست؛ برخی تعداد آنها را ۷۰۰، ۷۵۰
[۳۴۰] مجمع البیان، ج۸، ص۵۵۳.
[۳۴۱] غررالتبیان، ص۴۲۰.
و عده‌ای ۱۰۰۰
[۳۴۲] المغازی، ج۱، ص۵۲۳.
تن گزارش کرده‌اند. گفته شده است که پیامبر از میان اسیران، ۶ دختر را به بینوایان بنی هاشم و یکی را نیز به نام ریحانه، دختر شمعون بن زید
[۳۴۳] اسد الغابه، ج۵، ص۴۶۰.
یا دختر عمرو بن خناقه (بطنی از قریظه
[۳۴۴] تاریخ دمشق، ج۳، ص۱۸۵.
[۳۴۵] البدایة و النهایه، ج۵، ص۱۰۱.
را سهم خود قرار دادند.
[۳۴۶] المحبر، ص۹۳.
[۳۴۷] السیرة النبویه، ابن کثیر، ج۴، ص۶۰۴.
[۳۴۸] سبل الهدی، ج۱۱، ص۲۱۹.
ابن سعد انتساب قرظی بودن وی را به سبب ازدواجش با فردی از این قبیله دانسته است.
[۳۴۹] الطبقات، ج۸، ص۱۲۹.
ریحانه تا زمانی که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم زنده بود، در ملک آن حضرت قرار داشت.
[۳۵۰] الطبقات، ج۸، ص۱۳۰.
[۳۵۱] تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۲.
پس از آن به فرمان پیامبر اسیران را به سرپرستی سعد بن زید اشهلی
[۳۵۲] المحبر، ص۹۴.
[۳۵۳] تاریخ طبری، ج۲، ص۲۵۳.
به نجد بردند و با فروش آنها، اسب و سلاح خریدند.
[۳۵۴] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۲۴۵.
[۳۵۵] تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۳.
مطابق گزارشی دیگر اسیران را نیز همچون غنایم پس از جدا کردن خمس آن میان رزمندگان تقسیم کردند.
[۳۵۶] فتوح البلدان، ص۲۴.

این غزوه که در اواخر ذیقعده سال پنجم هجرت، آغاز شده بود،
[۳۵۷] المغازی، ج۲، ص۴۹۶.
[۳۵۸] انساب الاشراف، ج۱، ص۴۳۳.
[۳۵۹] المحبر، ص۱۱۳.
در روز پنجشنبه، ۷ روز گذشته از ذیحجّه پایان یافت
[۳۶۰] الطبقات، ج۲، ص۷۴.
[۳۶۱] فتوح البلدان، ص۳۵.
و پیامدهای مهمی از خود برجای گذاشت که می‌توان به پاک شدن جبهه داخلی از یهود پیمان شکن، تقویت بنیه مالی مسلمانان به وسیله غنایم قابل توجّه این غزوه، فرو ریختن پایگاه مشرکان عرب در مدینه، هموار شدن راه پیروزی آینده و تحکیم موقعیت حکومت اسلامی در نظر دوست و دشمن اشاره کرد.
[۳۶۲] نمونه، ج۱۷، ص۲۷۴.
گفته شده است که مراد از «ارض» در آیه «و اَورَثَکُم اَرضَهُم ودیـرَهُم و اَمولَهُم و اَرضـًا لَم تَطَـوها وکانَ اللّهُ عَلی کُلِّ شَیء قَدیراً =و زمینها و خانه و اموالشان را در اختیار شما گذاشت و [۶۶]     زمینی را که هرگز در آن گام ننهاده بودید و خداوند بر هرچیز تواناست»، سرزمین و املاک یهود بنی قریظه است که شامل عقار و نفیل، برقه، مثیب و اعواف (متعلق به فردی به نام خنافه و از صدقات رسول خدا
[۳۶۴] تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۷۵.
[۳۶۵] تاریخ المدینه، ج۱، ص۲۱۲.
بود. گویند: رسول خدا اعواف، برقه، مُثیب، دلال، حسنی، صافیه و مَشربه‌ام ابراهیم را در سال هفتم وقف کرد
[۳۶۶] تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۷۵.
و مراد از اموال در آیه اثاث، چارپایان، سلاح و درهم و دینار است.
[۳۶۷] فتح القدیر، ج۴، ص۲۷۴.

از ابن زید نقل شده است که منظور از ضمیر در «اَرضَهُم و دیـرَهُم» بنی قریظه و بنی نضیر هستند، هرچند به اعتقاد طبری درست آن است که بگوییم مراد، بنی قریظه‌اند
[۳۶۸] جامع البیان، مج ۱۱، ج۲۰، ص۱۸۷.
و در اینکه منظور از «اَرضـًا لَم تَطَـوها» کدام سرزمین است در میان مفسران اختلاف است؛ بعضی آن را اشاره به سرزمین خیبر و بعضی دیگر به مکّه و عده‌ای سرزمین روم و ایران دانسته‌اند؛ ولی آنچه با ظاهر آیه سازگاری دارد آن است که این زمین در همین ماجرای جنگ بنی قریظه به تصرف مسلمانان درآمد.
[۳۶۹] نمونه، ج۱۷، ص۲۷۱.
به نقل مجاهد مقصود از «فَما اَو جَفتُم» در آیه «و ما اَفاءَ اللّهُ عَلی رَسولِهِ مِنهُم فَما اَو جَفتُم عَلَیهِ مِن خَیل و لا رِکاب و لـکِنَّ اللّهَ یُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلی مَن یَشاءُ واللّهُ عَلی کُلِّ شَیء قَدیر» =و آنچه را خدا از آنان به رسم غنیمت عاید پیامبر خود گردانید برای تصاحب آن     اسب یا شتری بر آن نتاختید؛ ولی خدا فرستادگانش را بر هرکه بخواهد چیره می‌گرداند، و خدا بر هر کاری تواناست اموال بنی قریظه است که پیامبر به مهاجران قریش اختصاص داد. نیز به نقل ابن عباس آیه
[۳۷۱] جامع البیان، مج ۱۴، ج۲۸، ص۴۶.
«و ما اَفاءَ اللّهُ عَلی رَسولِهِ مِن اَهلِ القُری فَلِلّهِ و لِلرَّسولِ ولِذِی القُربی والیَتـمی... =آنچه را خداوند از اهل این آبادی به رسولش باز گرداند، از آنِ خدا و رسولش و خویشاوندان او، و یتیمان و مستمندان و در راه ماندگان است...» درباره اموال «اهل القری» که عبارت از بنی قریظه، بنی نضیر، اهل خیبر، فدک و روستاهای عُرَینه‌اند نازل شده است
[۳۷۳] مجمع البیان، ج۹، ص۳۹۰.
[۳۷۴] تفسیر بغوی، ج۴، ص۲۹۰.
[۳۷۵] غرر التبیان، ص۵۰۵.
؛ امّا قرطبی منظور از آن را اموال بنی قریظه دانسته است.
[۳۷۶] تفسیر قرطبی، ج۱۸، ص۱۱.

از میان بنی قریظه راویانی برخاستند. کعب بن سلیم قرظی راوی حدیث علی علیه‌السّلام و دو تن از فرزندان کعب به نامهای محمد و اسحاق و عطیه قرظی از آن جمله‌اند.
[۳۷۷] الانساب، ج۴، ص۴۷۵.

فهرست منابع:
احکام القرآن، جصاص؛ الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد؛ اسباب النزول؛ اسد الغابة فی معرفة الصحابه؛ اعلام الوری باعلام الهدی؛ الاغانی؛ الانساب؛ انساب الاشراف؛ بحارالانوار؛ البحرالمحیط فی التفسیر؛ بحوث المؤتمر الدولی التاریخ؛ البدء و التاریخ؛ البدایة و النهایه؛ تاج العروس من جواهرالقاموس؛ تاریخ الاممو الملوک، طبری؛ تاریخ پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم؛ تاریخ تحلیلی اسلام؛ تاریخ سیاسی اسلام (سیره رسول خدا)؛ تاریخ الشعوب الاسلامیه؛ تاریخ صدر اسلام؛ تاریخ مدینة دمشق؛ تاریخ المدینة المنوره؛ تاریخ الیعقوبی؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ التعریف و الاعلام؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر؛ تفسیر القمی؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر مبهمات القرآن؛ تفسیر المنسوب الی الامام العسکری علیه‌السّلام؛ تفسیر نورالثقلین؛ تفسیر نمونه؛ التکمیل والاتمام لکتاب التعریف والاعلام؛ جامع البیان عن تاویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ الدرالمنثور فی التفسیر بالماثور؛ دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه؛ الروض الانف؛ روض الجنان و روح الجنان؛ زادالمسیر فی علم التفسیر؛ سبل الهدی و الرشاد؛ السیرة الحلبیه؛ السیرة النبویه، ابن کثیر؛ السیرة النبویه، ابن هشام؛ الطبقات الکبری؛ غررالتبیان فی من لم یسم فی القرآن؛ فتح القدیر؛ فتوح البلدان؛ الکامل فی التاریخ؛ الکشاف؛ کشف الاسرار و عدة الابرار؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ المحبر؛ المصنف؛ معالم التنزیل فی التفسیر و التاویل، بغوی؛ معجم البلدان؛ المغازی؛ المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام؛ المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم؛ النهایة فی الفتن و الامم؛ النکت و العیون، ماوردی؛ وفاءالوفاء باخبار دارالمصطفی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم؛ یهود حجاز و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم.

فهرست مندرجات

۱ - پانویس
۲ - منبع


۱. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۲۱.
۲. البدء والتاریخ، ج۳، ص۱۲۹.
۳. الانساب، ج۴، ص۴۷۵.
۴. الاغانی، ج۲۲، ص۱۱۱.
۵. الاغانی، ج۲۲، ص۱۱۴.
۶. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۲۰۲.
۷. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۲.
۸. الانساب، ج۴، ص۴۷۵.
۹. تاریخ الشعوب الاسلامیه، ص۱۵۳.
۱۰. المنتظم، ج۱، ص۳۵۷.
۱۱. وفاء الوفا، ج۱، ص۱۵۷.
۱۲. وفاء الوفا، ج۱، ص۱۶۲.
۱۳. الاغانی، ج۲۲، ص۱۱۲.
۱۴. معجم البلدان، ج۵، ص۸۴.
۱۵. وفاء الوفا، ج۱، ص۱۵۹.
۱۶. الروض الانف، ج۴، ص۲۹۰.
۱۷. تاریخ طبری، ج۱، ص۳۸۳.
۱۸. مجمع البیان، ج۱، ص۳۱۶.
۱۹. البدایة والنهایه، ج۲، ص۳۱.
۲۰. وفاء الوفا، ج۱، ص۱۵۶.
۲۱. مجمع البیان، ج۷، ص۲۸۶.
۲۲. معجم البلدان، ج۵، ص۸۴.
۲۳. البدء والتاریخ، ج۳، ص۱۲۹.
۲۴. معجم البلدان، ج۵، ص۸۴.
۲۵. الاغانی، ج۲۲، ص۱۱۳.
۲۶. البدء والتاریخ، ج۳، ص۱۲۹-۱۳۰.
۲۷. معجم البلدان، ج۵، ص۸۴.
۲۸. الاغانی، ج۲۲، ص۱۱۳.
۲۹. معجم البلدان، ج۵، ص۸۳.
۳۰. المصنف، ج۱، ص۱۶۸.
۳۱. تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۶۸ - ۱۷۰.
۳۲. البدء و التاریخ، ج۳، ص۱۳۰.
۳۳. المفصل، ج۶، ص۵۱۹.
۳۴. معجم البلدان، ج۵، ص۸۳.
۳۵. النهایه، ج۲، ص۳۸۸.
۳۶. تاج العروس، ج۱، ص۱۴۳.
۳۷. النهایه، ج۱، ۲۴.
۳۸. معجم البلدان، ج۱، ص۵۹.
۳۹. جامع البیان، مج ۱۱، ج۱۹، ص۱۸۲.
۴۰. الکامل، ج، ۱، ص۶۸۰.
۴۱. آل عمران/سوره۳، آیه۱۰.    
۴۲. فتح القدیر، ج۱، ص۳۲۰.
۴۳. معجم البلدان، ج۱، ص۴۵۱.
۴۴. آل عمران/سوره۳، آیه۱۱۶.    
۴۵. فتح القدیر، ج۱، ص۳۷۴.
۴۶. بقره/سوره۲، آیه۲۱۲.    
۴۷. مجمع البیان، ج۲، ص۵۴۱.
۴۸. فتح القدیر، ج۱، ص۳۷۴.
۴۹. تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۷۵.
۵۰. تاریخ المدینه، ج۱، ص۲۱۲.
۵۱. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۲۴۰.
۵۲. البدایة و النهایه، ج۴، ص۱۰۱.
۵۳. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۲۴۰.
۵۴. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۲۴۹.
۵۵. جامع البیان، مج ۱، ج۱، ص۵۵۹.
۵۶. الکامل، ج۱، ص۶۸۰ - ۶۸۱.
۵۷. تاریخ دمشق، ج۳، ص۱۶۶.
۵۸. تفسیر قرطبی، ج۲، ص۱۶.
۵۹. جامع البیان، مج ۱، ج۱، ص۵۵۹-۵۶۰.
۶۰. بقره/سوره۲، آیه۸۴ ۸۵.    
۶۱. جامع البیان، مج ۱، ج۱، ص۵۵۹-۵۶۰.
۶۲. تفسیر قرطبی، ج۲، ص۱۵-۱۶.
۶۳. غررالتبیان، ص۲۰۸.
۶۴. کشف الاسرار، ج۱، ص۴۷۳.
۶۵. تفسیر قرطبی، ج۶، ص۱۳۵.
۶۶. تفسیر ابن کثیر، ج۱، ص۲۱۵.
۶۷. جامع البیان، مج ۴، ج۶، ص۳۵۱.
۶۸. التفسیرالکبیر، ج۱۲، ص۱۵.
۶۹. مائده/سوره۵، آیه۴۱.    
۷۰. جامع البیان، مج ۴، ج۶، ص۳۲۳.
۷۱. مجمع البیان، ج۳، ص۳۰۰-۳۰۱.
۷۲. نورالثقلین، ج۱، ص۶۲۹-۶۳۰.
۷۳. جامع البیان، مج ۴، ج۶، ص۳۳۰.
۷۴. تفسیر ابن کثیر، ج۲، ص۶۳.
۷۵. الدرالمنثور، ج۳، ص۸۳.
۷۶. مائده/سوره۵، آیه۴۲.    
۷۷. جامع البیان، مج ۴، ج۶، ص۳۴۵.
۷۸. مائده/سوره۵، آیه۴۳ ۴۴.    
۷۹. مائده/سوره۵، آیه۴۵.    
۸۰. روض الجنان، ج۶، ص۴۱۲.
۸۱. التکمیل و الاتمام، ص۱۱۳.
۸۲. جامع البیان، مج ۴، ج۶، ص۳۱۵.
۸۳. التفسیر الکبیر، ج۴، ص۳۷۴-۳۷۵.
۸۴. مائده/سوره۵، آیه۴۹.    
۸۵. مائده/سوره۵، آیه۵۰.    
۸۶. روض الجنان، ج۶، ص۴۱۲.
۸۷. التکمیل و الاتمام، ص۱۱۳.
۸۸. مائده/سوره۵، آیه۴۹-۵۰.    
۸۹. بقره/سوره۲، آیه۱۷۸.    
۹۰. کشف الاسرار، ج۱، ص۴۷۳.
۹۱. تفسیر ابن کثیر، ج۱، ص۲۱۵.
۹۲. المغازی، ج۲، ص۴۵۴.
۹۳. الطبقات، ج۲، ص۵۹.
۹۴. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۲.
۹۵. اعلام الوری، ص۷۹.
۹۶. المغازی، ج۲، ص۴۸۵.
۹۷. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۲۲۰.
۹۸. تاریخ طبری، ج۲، ص۹۹.
۹۹. دلائل النبوه، ج۳، ص۴۰۱.
۱۰۰. المغازی، ج۲، ص۴۵۸.
۱۰۱. دلائل النبوه، ج۳، ص۴۲۸.
۱۰۲. فتح القدیر، ج۱، ص۲۷۶.
۱۰۳. بقره/سوره۲، آیه۲۵۶.    
۱۰۴. بقره/سوره۲، آیه۲۷۲.    
۱۰۵. جامع البیان، مج ۳، ج۳، ص۱۳۱.
۱۰۶. مائده/سوره۵، آیه۵۵.    
۱۰۷. اسباب النزول، ص۱۶۳.
۱۰۸. تفسیر قرطبی، ج۶، ص۱۴۳.
۱۰۹. مجمع البیان، ج۳، ۳۲۵.
۱۱۰. اسباب النزول، ص۱۶۳.
۱۱۱. نساء/سوره۴، آیه۱۴۴.    
۱۱۲. غررالتبیان، ص۲۴۰.
۱۱۳. انفال/سوره۸، آیه۵۵ ۶۴.    
۱۱۴. انفال/سوره۸، آیه۵۵.    
۱۱۵. کشف الاسرار، ج۴، ص۶۸.
۱۱۶. زادالمسیر، ج۳، ص۳۷۱.
۱۱۷. البحر المحیط، ج۵، ص۳۳۹.
۱۱۸. تفسیر بغوی، ج۲، ص۲۱۶.
۱۱۹. جامع البیان، مج ۶، ج۱۰، ص۴۱.
۱۲۰. مجمع البیان، ج۳، ص۳۲۵.
۱۲۱. انفال/سوره۸، آیه۵۶.    
۱۲۲. جامع البیان، مج ۶، ج۱۰، ص۳۴.
۱۲۳. التبیان، ج۵، ص۱۴۳.
۱۲۴. تفسیر قرطبی، ج۸، ص۲۱.
۱۲۵. تفسیر بغوی، ج۲، ص۲۱۶.
۱۲۶. انفال/سوره۸، آیه۵۷.    
۱۲۷. جامع البیان، مج ۶، ج۱۰، ص۳۴.
۱۲۸. التبیان، ج۵، ص۱۴۶.
۱۲۹. انفال/سوره۸، آیه۵۸.    
۱۳۰. جامع البیان، مج ۶، ج۱۰، ص۳۶.
۱۳۱. تفسیر ماوردی، ج۲، ص۳۲۸.
۱۳۲. الدرالمنثور، ج۴، ص۸۲.
۱۳۳. تفسیر قرطبی، ج۸، ص۲۲.
۱۳۴. انفال/سوره۸، آیه۵۹.    
۱۳۵. انفال/سوره۸، آیه۶۰.    
۱۳۶. انفال/سوره۸، آیه۶۰.    
۱۳۷. جامع البیان، مج ۶، ج۱۰، ص۴۱.
۱۳۸. غرر التبیان، ص۲۷۱.
۱۳۹. تفسیر ماوردی، ج۲، ص۳۳۰.
۱۴۰. غررالتبیان، ص۲۷۱.
۱۴۱. جامع البیان، مج ۶، ج۱۰، ص۴۵.
۱۴۲. تفسیر ماوردی، ج۲، ص۳۳۰.
۱۴۳. الدرالمنثور، ج۴، ص۹۸.
۱۴۴. انفال/سوره۸، آیه۶۱.    
۱۴۵. تفسیر قرطبی، ج۸، ص۲۷.
۱۴۶. الدرالمنثور، ج۴، ص۹۸.
۱۴۷. تفسیر ابن کثیر، ج۲، ص۳۳۵.
۱۴۸. جامع البیان، مج ۶، ج۱۰، ص۴۶.
۱۴۹. تفسیر بغوی، ج۲، ص۲۱۸.
۱۵۰. جامع البیان، مج ۶، ج۱۰، ص۴۶.
۱۵۱. زاد المسیر، ج۳، ص۳۷۶.
۱۵۲. انفال/سوره۸، آیه۶۲.    
۱۵۳. التبیان، ج۵، ص۱۵۱.
۱۵۴. انفال/سوره۸، آیه۶۳.    
۱۵۵. زاد المسیر، ج۳، ص۳۷۶.
۱۵۶. جامع البیان، مج ۶، ج۱۰، ص۴۶.
۱۵۷. تفسیر بغوی، ج۲، ص۲۱۸.
۱۵۸. انفال/سوره۸، آیه۶۴.    
۱۵۹. التبیان، ج۵، ص۱۵۲.
۱۶۰. حشر/سوره۵۹، آیه۱۱.    
۱۶۱. تفسیر ابن کثیر، ج۴، ص۳۶۴.
۱۶۲. الدرالمنثور، ج۸، ص۱۱۵.
۱۶۳. روض الجنان، ج۱۹، ص۱۳۰.
۱۶۴. التکمیل والاتمام، ص۴۱۵.
۱۶۵. احزاب/سوره۳۳، آیه۱.    
۱۶۶. غررالتبیان، ص۴۱۵.
۱۶۷. بیّنه/سوره۹۸، آیه۱.    
۱۶۸. تفسیر قرطبی، ج۲۰، ص۹۵.
۱۶۹. الکشاف، ج۱، ص۶۱۳.
۱۷۰. التبیان، ج۳، ص۴۶۳.
۱۷۱. مائده/سوره۵، آیه۱۱.    
۱۷۲. المغازی، ج۲، ص۴۵۴.
۱۷۳. تاریخ طبری، ج۲، ص۹۳.
۱۷۴. المغازی، ج۲، ص۴۵۵.
۱۷۵. المغازی، ج۲، ص۴۵۸.
۱۷۶. دلائل النبوه، ج۳، ص۴۲۸.
۱۷۷. المغازی، ج۲، ص۴۵۷.
۱۷۸. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۱.
۱۷۹. دلائل النبوه، ج۳، ص۴۰۱.
۱۸۰. بحارالانوار، ج۲، ص۲۲۳.
۱۸۱. بحارالانوار، ج۲، ص۲۲۳.
۱۸۲. دلائل النبوه، ج۳، ص۴۰۳.
۱۸۳. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۲۲۲.
۱۸۴. بقره/سوره۲، آیه۱۰۱.    
۱۸۵. غررالتبیان، ص۲۰۸.
۱۸۶. بقره/سوره۲، آیه۱۰۱.    
۱۸۷. احزاب/سوره۳۳، آیه۲۶.    
۱۸۸. جامع البیان، مج ۱۱، ج۲۰، ص۱۸۰.
۱۸۹. مجمع البیان، ج۸، ص۵۵۱.
۱۹۰. تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۴۸۶.
۱۹۱. احزاب/سوره۳۳، آیه۹.    
۱۹۲. جامع البیان، مج ۱۱، ج۲۰، ص۱۵۴-۱۵۵.
۱۹۳. تفسیر بغوی، ج۵، ص۵۳۲.
۱۹۴. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۲۴۵.
۱۹۵. احزاب/سوره۳۳، آیه۱۰.    
۱۹۶. تفسیر قمی، ج۲، ص۱۸۸.
۱۹۷. جامع البیان، مج ۱۱، ج۲۰، ص۱۵۹.
۱۹۸. مجمع البیان، ج۸، ص۵۳۲.
۱۹۹. احزاب/سوره۳۳، آیه۱۸.    
۲۰۰. تفسیر قرطبی، ج۱۴، ص۱۰۰.
۲۰۱. احزاب/سوره۳۳، آیه۲۰.    
۲۰۲. التعریف و الاعلام، ص۲۵۵.
۲۰۳. مبهمات القرآن، ج۲، ص۳۴۶.
۲۰۴. نساء/سوره۴، آیه۵۱.    
۲۰۵. جامع البیان، مج ۴، ج۵، ص۱۸۸.
۲۰۶. الدرالمنثور، ج۳، ص۵۶۳.
۲۰۷. السیرة الحلبیه، ج۲، ص۳۴۵.
۲۰۸. غررالتبیان، ۲۲۸.
۲۰۹. ال عمران/سوره۳، آیه۱۱۷.    
۲۱۰. المغازی، ج۳، ص۴۶۲.
۲۱۱. الطبقات، ج۲، ص۶۷.
۲۱۲. المغازی، ج۲، ص۴۶۰.
۲۱۳. الطبقات، ج۲، ص۶۷.
۲۱۴. المغازی، ج۲، ص۴۵۹.
۲۱۵. الطبقات، ج۲، ص۶۷.
۲۱۶. المغازی، ج۲، ص۴۵۱.
۲۱۷. المغازی، ج۲، ص۴۷۴.
۲۱۸. المغازی، ج۲، ص۴۶۲-۴۶۳.
۲۱۹. الطبقات، ج۲، ص۷۱.
۲۲۰. انساب الاشراف، ج۱، ص۴۳۳.
۲۲۱. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۲۳۲.
۲۲۲. توبه/سوره۹، آیه۲۹.    
۲۲۳. روض الجنان، ج۹، ص۲۱۴.
۲۲۴. الدرالمنثور، ج۴، ص۹۸.
۲۲۵. اعلام الوری، ج۱، ص۹۹.
۲۲۶. البدایة و النهایه، ج۴، ص۱۰۷.
۲۲۷. المحبر، ص۱۰.
۲۲۸. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۶۹۹.
۲۲۹. الطبقات، ج۲، ص۶۵.
۲۳۰. الطبقات، ج۲، ص۷۴.
۲۳۱. المغازی، ج۲، ص۴۹۶.
۲۳۲. الطبقات، ج۲، ص۵۷.
۲۳۳. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۲۳۴.
۲۳۴. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۲.
۲۳۵. تاریخ طبری، ج۲، ص۹۹.
۲۳۶. المغازی، ج۲، ص۵۲۲.
۲۳۷. الطبقات، ج۲، ص۲۳۴.
۲۳۸. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۲۳۴.
۲۳۹. الطبقات، ج۲، ص۵۷.
۲۴۰. مجمع البیان، ج۱، ص۲۸۶.
۲۴۱. بقره/سوره۲، آیه۷۶.    
۲۴۲. تفسیر ماوردی، ج۱، ص۱۴۸.
۲۴۳. مجمع البیان، ج۱، ص۲۸۶.
۲۴۴. المصنف، ج۵، ص۲۱۶.
۲۴۵. المغازی، ج۲، ص۴۹۶.
۲۴۶. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۲۳۵.
۲۴۷. المحبر، ص۱۱۳.
۲۴۸. تاریخ طبری، ج۲، ص۹۹.
۲۴۹. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۲۳۵.
۲۵۰. المحبر، ص۱۱۳.
۲۵۱. الطبقات، ج۲، ص۷۶.
۲۵۲. المغازی، ج۲، ص۵۰۱.
۲۵۳. تفسیر قمی، ج۲، ص۱۹۰.
۲۵۴. المغازی، ج۲، ص۵۰۱.
۲۵۵. المغازی، ج۲، ص۵۰۱.
۲۵۶. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۲۳۵.
۲۵۷. تاریخ طبری، ج۲، ص۹۹.
۲۵۸. جامع البیان، مج ۱۱، ج۲۰، ص۱۸۲ - ۱۸۳.
۲۵۹. تفسیر قرطبی، ج۷، ص۲۵۰.
۲۶۰. الدرالمنثور، ج۴، ص۴۸.
۲۶۱. تفسیر قرطبی، ج۷، ص۲۵۰.
۲۶۲. الدرالمنثور، ج۴، ص۴۸.
۲۶۳. تاریخ صدر اسلام، ص۴۶۰.
۲۶۴. آل عمران/سوره۳، آیه۱۱۳.    
۲۶۵. جامع البیان، مج ۳، ج۴، ص۷۱.
۲۶۶. جامع البیان، مج ۱۱، ج۲۰، ص۱۸۳.
۲۶۷. السیرة النبویه، ابن کثیر، ج۳، ص۷۱۹.
۲۶۸. تاریخ طبری، ج۲، ص۲۴۸.
۲۶۹. اسد الغابه، ج۴، ص۱۰۷.
۲۷۰. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۲۴۰.
۲۷۱. الارشاد، ج۱، ص۱۱۳.
۲۷۲. المغازی، ج۲، ص۵۱۰.
۲۷۳. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۲۳۹.
۲۷۴. مجمع البیان، ج۸، ص۵۵۲.
۲۷۵. جامع البیان، مج ۱۱، ج۲۰، ص۱۸۴.
۲۷۶. المغازی، ج۲، ص۵۱۲.
۲۷۷. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۲۴۰.
۲۷۸. جامع البیان، مج ۱۱، ج۲۰، ص۱۸۴.
۲۷۹. تفسیر قمی، ج۲، ص۱۹۱.
۲۸۰. آل عمران/سوره۳، آیه۱۷۸.    
۲۸۱. مجمع البیان، ج۲، ص۸۹۳.
۲۸۲. آل عمران/سوره۳، آیه۱۰۶.    
۲۸۳. الکشاف، ج۱، ص۳۹۹.
۲۸۴. روض الجنان، ج۵، ص۳.
۲۸۵. المغازی، ج۲، ص۵۱۷.
۲۸۶. تاریخ طبری، ج۲، ص۱۰۴.
۲۸۷. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۲۵۴.
۲۸۸. تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۲۵.
۲۸۹. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۲۴۰.
۲۹۰. المغازی، ج۲، ص۵۱۲.
۲۹۱. المغازی، ج۲، ص۵۱۲.
۲۹۲. تفسیر منسوب به امام عسکری علیه‌السّلام؛ ص۶۷۱.
۲۹۳. الطبقات، ج۲، ص۵۸.
۲۹۴. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۲.
۲۹۵. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۲.
۲۹۶. المغازی، ج۲، ص۵۱۳.
۲۹۷. الارشاد، ج۱، ص۱۱۱ - ۱۱۲.
۲۹۸. بقره/سوره۲، آیه۱۳۷.    
۲۹۹. بقره/سوره۲، آیه۸۵.    
۳۰۰. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۵۹.
۳۰۱. مجمع البیان، ج۸، ص۵۵۳.
۳۰۲. المغازی، ج۲، ص۵۱۸.
۳۰۳. دلائل النبوه، ج۴، ص۲۰.
۳۰۴. المغازی، ج۲، ص۵۱۸.
۳۰۵. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۲.
۳۰۶. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۲۴۱.
۳۰۷. تاریخ طبری، ج۲، ص۱۰۱.
۳۰۸. المغازی، ج۲، ص۵۱۶.
۳۰۹. فتوح البلدان، ص۳۵.
۳۱۰. تفسیر قمی، ج۲، ص۱۹۲.
۳۱۱. تاریخ طبری، ج۲، ص۱۰۳.
۳۱۲. المغازی، ج۲، ص۵۱۷.
۳۱۳. تاریخ طبری، ج۲، ص۱۰۴.
۳۱۴. احزاب/سوره۳۳، آیه۲۶ ۲۷.    
۳۱۵. التبیان، ج۸، ص۳۳۳.
۳۱۶. تاریخ تحلیلی اسلام، ص۸۸-۸۹.
۳۱۷. تاریخ تحلیلی اسلام، ص۸۸-۸۹.
۳۱۸. تاریخ تحلیلی اسلام، ص۲۳۴-۲۳۶.
۳۱۹. تاریخ صدر اسلام، ص۱۷۱.
۳۲۰. بحوث المؤتمر الدولی التاریخ، ص۷۸۷ - ۷۹۳.
۳۲۱. یهود حجاز و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم؛ ص۱۶۴ - ۱۹۷.
۳۲۲. تاریخ پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم؛ ص۳۵۴-۳۵۵.
۳۲۳. تاریخ سیاسی اسلام، ص۵۲۷.
۳۲۴. احکام القرآن، ج۳، ص۱۱۱.
۳۲۵. تفسیر قرطبی، ج۲، ص۴۹.
۳۲۶. تفسیر قرطبی، ج۸، ص۸۲-۸۳.
۳۲۷. مجمع البیان، ج۸، ص۵۵۲.
۳۲۸. اعلام الوری، ص۷۹.
۳۲۹. تاریخ پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم؛ ص۳۵۴.
۳۳۰. احزاب/سوره۳۳، آیه۲۶.    
۳۳۱. تفسیر قمی، ج۲، ص۱۸۹.
۳۳۲. جامع البیان، مج ۱۱، ج۲۰، ص۱۸۰.
۳۳۳. مجمع البیان، ج۸، ص۵۵۱.
۳۳۴. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۲۴۴.
۳۳۵. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۲.
۳۳۶. المغازی، ج۲، ص۵۲۱.
۳۳۷. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۲.
۳۳۸. المغازی، ج۲، ص۵۱۰.
۳۳۹. الطبقات، ج۲، ص۷۵.
۳۴۰. مجمع البیان، ج۸، ص۵۵۳.
۳۴۱. غررالتبیان، ص۴۲۰.
۳۴۲. المغازی، ج۱، ص۵۲۳.
۳۴۳. اسد الغابه، ج۵، ص۴۶۰.
۳۴۴. تاریخ دمشق، ج۳، ص۱۸۵.
۳۴۵. البدایة و النهایه، ج۵، ص۱۰۱.
۳۴۶. المحبر، ص۹۳.
۳۴۷. السیرة النبویه، ابن کثیر، ج۴، ص۶۰۴.
۳۴۸. سبل الهدی، ج۱۱، ص۲۱۹.
۳۴۹. الطبقات، ج۸، ص۱۲۹.
۳۵۰. الطبقات، ج۸، ص۱۳۰.
۳۵۱. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۲.
۳۵۲. المحبر، ص۹۴.
۳۵۳. تاریخ طبری، ج۲، ص۲۵۳.
۳۵۴. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۲۴۵.
۳۵۵. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۳.
۳۵۶. فتوح البلدان، ص۲۴.
۳۵۷. المغازی، ج۲، ص۴۹۶.
۳۵۸. انساب الاشراف، ج۱، ص۴۳۳.
۳۵۹. المحبر، ص۱۱۳.
۳۶۰. الطبقات، ج۲، ص۷۴.
۳۶۱. فتوح البلدان، ص۳۵.
۳۶۲. نمونه، ج۱۷، ص۲۷۴.
۳۶۳. احزاب/سوره۳۳، آیه۲۷.    
۳۶۴. تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۷۵.
۳۶۵. تاریخ المدینه، ج۱، ص۲۱۲.
۳۶۶. تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۷۵.
۳۶۷. فتح القدیر، ج۴، ص۲۷۴.
۳۶۸. جامع البیان، مج ۱۱، ج۲۰، ص۱۸۷.
۳۶۹. نمونه، ج۱۷، ص۲۷۱.
۳۷۰. حشر/سوره۵۹، آیه۶.    
۳۷۱. جامع البیان، مج ۱۴، ج۲۸، ص۴۶.
۳۷۲. حشر/سوره۵۹، آیه۷.    
۳۷۳. مجمع البیان، ج۹، ص۳۹۰.
۳۷۴. تفسیر بغوی، ج۴، ص۲۹۰.
۳۷۵. غرر التبیان، ص۵۰۵.
۳۷۶. تفسیر قرطبی، ج۱۸، ص۱۱.
۳۷۷. الانساب، ج۴، ص۴۷۵.







جعبه ابزار