• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بنی مقرن مزنی (اصلی)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بنی مقَرّن مزَنی خانواده‌ای بیابان نشین از قبیله مُزینه‌اند.



آنان فرزندان مقرن بن عامر بن صبح
[۱] جمهرة انساب العرب، ص۲۰۲.
(یا عائذ بن میجا
[۲] الطبقات، ابن خیاط، ص۸۱.
[۳] الاستیعاب، ج۴، ص۶۸.
[۴] اسد الغابه، ج۵، ص۲۷۷.
از قبیله بیابان نشین و عدنانی مزینه
[۵] النسب، ص۲۴۲.
[۶] المقتضب، ص۱۳۱.
[۷] الانساب، ج۵، ص۲۷۷-۲۷۸.
و از همپیمانان اوس در یثرب بودند.
[۸] معجم قبائل العرب، ج۳، ص۱۰۸۳.
محل سکونت قبیله مزینه، در نزدیکی مدینه بود.
[۹] معجم البلدان، ج۱، ص۲۴۲.
[۱۰] معجم البلدان، ج۲، ص۴۹۲.
شمار فرزندان مقرن را به اختلاف ۷
[۱۱] الاستیعاب، ج۴، ص۶۸.
[۱۲] تفسیر قرطبی، ج۸، ص۱۴۵.
[۱۳] اسد الغابه، ج۵، ص۲۲۳.
یا ۱۰ تن
[۱۴] جامع البیان، مج ۷، ج۱۱، ص۹.
دانسته‌اند. ابن سعد
[۱۵] الطبقات، ابن سعد، ج۶، ص۹۶ - ۹۷.
نامهای ایشان را نعمان، سوید، معقل، سنان، عقیل، عبدالرحمن و عبدالرحمن بن عقیل بن مقرن (نوه مقرن) بر شمرده است. ابن حزم ،
[۱۶] جمهرة انساب العرب، ص۲۰۲.
نام ۶ تن را ذکر کرده و به جای دو نام پایانی (عبدالرحمن) از معاویه و نعیم ، نام برده است. منابع تفسیری بیشتر از دیگر منابع به بنی مقرن پرداخته‌اند. در این میان قرطبی افزون بر آنها از عقیل و سنان نام برده و واحدی و میبدی از سه تن از فرزندان مقرن (معقل، سوید و نعمان) یاد کرده‌اند.
[۱۷] اسباب النزول، ص۲۱۲.
[۱۸] کشف الاسرار، ج۴، ص۱۹۲.



بنا به گزارشی، نعمان بن مقرن با ۱۰ تن از قبیله مُزینه به سرپرستی خزاعی بن عبد نُهْم که خود متولی بتی به نام «نُهْم» بود پس از شکستن آن بت، به مدینه آمد و وعده اسلام قومش را به رسول خدا داد و پس از آن قبیله مُزینه مسلمان شدند.
[۱۹] بلوغ الارب، ج۲، ص۲۱۰.
[۲۰] الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۲۲۲.
[۲۱] تاریخ دمشق، ج۱۰، ص۴۲۴.
به نقل خود نعمان وی همراه ۴۰۰ تن از قبیله مُزینه، طی هیئتی در رجب سال پنجم هجرت،
[۲۲] تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۵۱.
[۲۳] الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۲۲۲.
[۲۴] تاریخ دمشق، ج۱۰، ص۴۲۲.
نزد رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم آمده و اسلام آوردند،
[۲۵] مسند احمد، ج۵، ص۴۴۵.
[۲۶] الاستیعاب، ج۴، ص۶۸.
[۲۷] اسد الغابه، ج۵، ص۳۲۳.
از این رو و نیز با توجه به اینکه عمده قبایل عرب در سال نهم نزد پیامبر آمدند، گفته شده: هیئت قبیله مُزینه اولین هیئت عدنانی (مُضَر) بود که خدمت رسول خدا رسید.
[۲۸] السیرة النبویه، ج۴، ص۷۷.
[۲۹] البدایة والنهایه، ج۵، ص۳۲.
هرچند در این گزارش به جز نعمان از دیگر پسران مقرن، یادی نشده؛ اما از گزارشهایی که حکایت از مهاجرت همزمان نعمان با برادرانش دارد
[۳۰] اسد الغابه، ج۵، ص۳۲۳.
چنین برمی آید که آنان، طی همین وفد ، اسلام آورده‌اند. منابع بسیاری از بنی مقرن به نیکی یاد کرده و همگی آنان را اهل هجرت و از صحابه دارای فضل دانسته‌اند.
[۳۱] جمهرة انساب العرب، ص۲۰۲.
[۳۲] اسد الغابه، ج۵، ص۳۲۳.
[۳۳] الاستیعاب، ج۴، ص۶۸.
ابن مسعود از آنان با عنوان «خاندان ایمان» یاد کرده است.
[۳۴] الاستیعاب، ج۴، ص۶۹.
[۳۵] اسد الغابه، ج۵، ص۳۲۴.
مشهور است که خانواده‌ای به تعداد فرزندان مقرن که همگی به مدینه هجرت کرده و در زمره صحابه باشند، وجود ندارد،
[۳۶] تفسیر قرطبی، ج۸، ص۱۴۵.
هرچند ابن اثیر در این قول تردید کرده و فرزندان حارثة بن هند اسلمی را به تعداد ۸ تن که همگی در بیعت رضوان شرکت داشتند صاحب فضیلت یاد شده دانسته است.
[۳۷] اسد الغابه، ج۵، ص۲۲۳.
درباره زندگی پسران مقرن (جز نعمان، سوید و معقل) اطلاعات محدودی در اختیار است.
ابن سعد
[۳۸] الطبقات، ابن سعد، ج۶، ص۹۶.
و قرطبی
[۳۹] تفسیر قرطبی، ج۸، ص۱۴۵.
از حضور جمعی پسران مقرن در غزوه خندق خبر داده‌اند. از میان ایشان نعمان بن مقرن ، مکنّا به ابو عمرو،
[۴۰] الطبقات، ابن سعد، ج۶، ص۹۶.
یا ابوحکیم در فتح مکه
[۴۱] المغازی، ج۲، ص۸۰۰.
[۴۲] المغازی، ج۲، ص۸۲۰.
و غزوه حنین
[۴۳] المغازی، ج۳، ص۸۹۶.
جزو پرچمداران قبیله مُزینه بود. برخی سیره نویسان به گاه سخن از نبرد تبوک از آنان یاد کرده و مقصود از بکائین را بنی مقرن دانسته‌اند که به رغم اشتیاق فراوان برای شرکت در جنگ ، از آن رو که امکانات سفر نداشتند گریان بودند.
[۴۴] المغازی، ج۳، ص۹۹۴.
[۴۵] الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۱۲۵.
[۴۶] الطبقات، ابن سعد، ج۶، ص۱۹۷.
برخی از ایشان راوی حدیث پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم بودند، چنان که معقل
[۴۷] تاویل مختلف الحدیث، ص۲۲۵.
و فرزندش عبدالله بن معقل ، مشهور به ابوالولید مزنی از تابعان ثقه
[۴۸] الطبقات، ابن سعد، ج۶، ص۲۱۴-۲۱۵.
[۴۹] معرفة الثقات، ج۲، ص۶۲.
است که از علی علیه‌السّلام حدیث نقل کرده است.
[۵۰] الناصریات، ص۴۲۲.
[۵۱] منتهی المطلب، ج۳، ص۲۸۰.
سوید
[۵۲] مسند احمد، ج۵، ص۴۴۴.
[۵۳] المعجم الکبیر، ج۷، ص۸۵.
و پسرش معاویه
[۵۴] صحیح البخاری، ج۲، ص۷۰.
[۵۵] معرفة الثقات، ج۲، ص۲۸۴.
[۵۶] الخصال، ص۳۴۰.
و نعمان هم
[۵۷] مسند احمد، ج۵، ص۴۴۴.
[۵۸] اسد الغابه، ج۵، ص۳۲۴.
[۵۹] سنن الترمذی، ج۳، ص۸۴.
به عنوان راوی حدیث معرفی شده‌اند.


در نبردهایی که در دوران خلافت ابوبکر بر ضد ارتداد قبایل شکل گرفت نام نعمان و سوید به عنوان فرماندهان جناح راست و ساقه به چشم می‌خورد.
[۶۰] البدایة والنهایه، ج۶، ص۲۳۴.
نیز از ابوحکیم
[۶۱] الطبقات، ابن سعد، ج۶، ص۹۷.
عقیل بن مقرن یاد شده که در جریان فتح عراق از جانب خالدبن ولید ماموریت یافت به اُبلّه رود.
[۶۲] تاریخ طبری، ج۲، ص۵۵۶.

سویدبن مقرن، مکنّا به ابوعلی
[۶۳] الطبقات، ابن سعد، ج۶، ص۹۷.
یا ابوعدی که از فرماندهان عمر بود با اهل طبرستان صلح کرد.
[۶۴] تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۱۳۵.
نعمان نیز از سوی خلیفه دوم بر «کسکر» حاکم بود. گزارشهای دیگری نیز از مسئولیتهای او در زمان عمر ارائه شده است.
[۶۵] الاستیعاب، ج۴، ص۶۸.
شاید بارزترین نقش فرزندان مقرن در جنگ نهاوند باشد که مورخان به حضور سه تن ازآنان اشاره کرده‌اند. در این نبرد (سال۲۱) نعمان فرمانده سپاه مسلمانان و اولین کسی بود که به دست ایرانیان کشته شد.
[۶۶] الطبقات، ابن سعد، ج۶، ص۹۶.
گویند: عمر خبر کشته شدن او را روی منبر، اعلام کرد و دست بر سر گذاشت و گریست.
[۶۷] سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۴۰۴.
[۶۸] الاستیعاب، ج۴، ص۶۹.
سوید پس از شهادت برادرش نعمان، پرچم را به دست گرفت و در نهایت، این جنگ به پیروزی مسلمانان در نهاوند انجامید.
[۶۹] اخبار الطوال، ص۱۳۶.
[۷۰] تاریخ طبری، ج۲، ص۵۱۹.
شبیه چنین گزارشی برای معقل بن مقرن نیز ارائه شده است.
[۷۱] تاریخ طبری، ج۲، ص۵۲۱.
[۷۲] صحیح ابن حبان، ج۱۱، ص۶۹.

در جریان فتوحات، فرزندان مقرن به عراق مهاجرت کردند. نعمان ابتدا در بصره و پس از آن در کوفه ساکن گشت.
[۷۳] الاستیعاب، ج۴، ص۶۸.
عقیل مکنّا به ابو حکیم،
[۷۴] الاستیعاب، ج۳، ص۱۸۸.
[۷۵] اسدالغابه، ج۴، ص۶۳.
سوید
[۷۶] الطبقات، ابن خیاط، ص۸۱.
[۷۷] اسد الغابه، ج۲، ص۶۰۰.
و معقل و بازماندگانش نیز در کوفه اقامت کردند.
[۷۸] الطبقات، ابن سعد، ج۶، ص۹۷.
[۷۹] معرفة علوم الحدیث، ص۱۹۱.



۱. برخی مفسران و سیره نویسان نزول آیه ۹۲ توبه را در شان بنو مقرن دانسته‌اند که به جهت تنگدستی به رغم تمایل به شرکت در غزوه تبوک، از آن باز ماندند
[۸۱] اسباب النزول، ص۲۱۲.
[۸۲] جامع البیان، مج ۶، ج۱۰، ص۲۶۹-۲۷۰.
[۸۳] الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۱۲۵.
[۸۴] المغازی، ج۳، ص۹۹۴.
و می‌گریستند، از این رو به «بکائون» شهرت یافتند: «ولا عَلَی الَّذینَ اِذا ما اَتَوکَ لِتَحمِلَهُم قُلتَ لا اَجِدُ ما اَحمِلُکُم عَلَیهِ تَوَلَّوا واَعیُنُهُم تَفیضُ مِنَ الدَّمعِ حَزَنـًا... و نه بر کسانی که چون نزد تو آمدند تا (برای رفتن به جنگ بر ستوری) سوارشان کنی گفتی: چیزی نمی‌یابم که شما را بر آن نشانم، بازگشتند، در حالی که دیدگانشان از این اندوه که چیزی ندارند تا (در رفتن به جهاد) هزینه کنند سرشک می‌بارید». قرطبی
[۸۶] تفسیر قرطبی، ج۸، ص۱۴۵.
و ثعالبی
[۸۷] تفسیر ثعالبی، ج۲، ص۶۸.
ادعا کرده‌اند که جمهور مفسران نزول این آیه را درباره آنان دانسته‌اند. البته مفسران در تعیین بکائون آرای همسانی ندارند.
۲. به نقل مجاهد، آیه ۹۹ توبه: «و مِنَ الاَعرابِ مَن یُؤمِنُ بِاللّهِ والیَومِ الاخِرِ ویَتَّخِذُ ما یُنفِقُ قُرُبـت عِندَ اللّهِ و صَلَوتِ الرَّسولِ...». نیز درباره بنی مقرن نازل شده است.
[۸۹] جامع البیان، مج ۷، ج۱۱، ص۹.
[۹۰] تفسیر قرطبی، ج۸، ص۱۴۹.
براساس این آیه خداوند در برابر صحرانشینانی که انفاق خود را هدر دادن دارایی خود می‌دانند بنی مقرن را از بادیه نشینانی دانسته که برای تقرب الهی انفاق می‌کنند. از عبدالله بن معقل (مُغَفَّل) مُزنی نیز نقل شده که این آیه درباره ما ۱۰ تن از بنی مقرن نازل گشت.
[۹۲] جامع البیان، مج ۷، ج۱۱، ص۹.

۳. به نقل از سدی
[۹۳] الدر المنثور، ج۴، ص۲۶۱.
[۹۴] مفحمات الاقران، ص۱۰۹.
مقصود از «معذّرون» در آیه «و جاءَ المُعَذِّرونَ مِنَ الاَعرابِ لِیُؤذَنَ لَهُم... عذر دارندگان از بادیه نشینان (با اینکه جهاد بر آنان واجب نبود) آمدند تا به آنها رخصت داده شود (که به کارزار نروند)» بنو مقرن هستند که در جریان غزوه تبوک بر اثر تنگدستی از شرکت در آن واقعاً معذور بوده‌اند.
منابع:
اخبار الطوال؛ اسباب النزول؛ الاستیعاب فی معرفة الاصحاب؛ اسدالغابة فی معرفة الصحابه؛ الانساب؛ البدایة و النهایه؛ بلوغ الارب فی معرفة احوال العرب؛ تاویل مختلف الحدیث؛ تاریخ ابن خلدون؛ تاریخ الامم والملوک، طبری؛ تاریخ مدینة دمشق؛ جامع البیان عن تاویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ جمهرة انساب العرب؛ الجواهر الحسان فی تفسیر القرآن، ثعالبی؛ الدر المنثور فی التفسیر بالماثور؛ سنن الترمذی؛ سیر اعلام النبلاء؛ السیرة النبویه، ابن کثیر؛ صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان؛ صحیح البخاری؛ الطبقات الکبری؛ کتاب الخصال؛ کتاب الطبقات؛ کتاب النسب؛ کشف الاسرار و عدة الابرار؛ مسند احمد بن حنبل؛ معجم البلدان؛ معجم قبائل العرب القدیمة والحدیثه؛ المعجم الکبیر؛ معرفة الثقات؛ معرفة علوم الحدیث؛ المغازی؛ مفحمات الاقران فی مبهمات القرآن؛ المقتضب من کتاب جمهرة النسب؛ منتهی المطلب فی تحقیق المذهب؛ الناصریات.


۱. جمهرة انساب العرب، ص۲۰۲.
۲. الطبقات، ابن خیاط، ص۸۱.
۳. الاستیعاب، ج۴، ص۶۸.
۴. اسد الغابه، ج۵، ص۲۷۷.
۵. النسب، ص۲۴۲.
۶. المقتضب، ص۱۳۱.
۷. الانساب، ج۵، ص۲۷۷-۲۷۸.
۸. معجم قبائل العرب، ج۳، ص۱۰۸۳.
۹. معجم البلدان، ج۱، ص۲۴۲.
۱۰. معجم البلدان، ج۲، ص۴۹۲.
۱۱. الاستیعاب، ج۴، ص۶۸.
۱۲. تفسیر قرطبی، ج۸، ص۱۴۵.
۱۳. اسد الغابه، ج۵، ص۲۲۳.
۱۴. جامع البیان، مج ۷، ج۱۱، ص۹.
۱۵. الطبقات، ابن سعد، ج۶، ص۹۶ - ۹۷.
۱۶. جمهرة انساب العرب، ص۲۰۲.
۱۷. اسباب النزول، ص۲۱۲.
۱۸. کشف الاسرار، ج۴، ص۱۹۲.
۱۹. بلوغ الارب، ج۲، ص۲۱۰.
۲۰. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۲۲۲.
۲۱. تاریخ دمشق، ج۱۰، ص۴۲۴.
۲۲. تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۵۱.
۲۳. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۲۲۲.
۲۴. تاریخ دمشق، ج۱۰، ص۴۲۲.
۲۵. مسند احمد، ج۵، ص۴۴۵.
۲۶. الاستیعاب، ج۴، ص۶۸.
۲۷. اسد الغابه، ج۵، ص۳۲۳.
۲۸. السیرة النبویه، ج۴، ص۷۷.
۲۹. البدایة والنهایه، ج۵، ص۳۲.
۳۰. اسد الغابه، ج۵، ص۳۲۳.
۳۱. جمهرة انساب العرب، ص۲۰۲.
۳۲. اسد الغابه، ج۵، ص۳۲۳.
۳۳. الاستیعاب، ج۴، ص۶۸.
۳۴. الاستیعاب، ج۴، ص۶۹.
۳۵. اسد الغابه، ج۵، ص۳۲۴.
۳۶. تفسیر قرطبی، ج۸، ص۱۴۵.
۳۷. اسد الغابه، ج۵، ص۲۲۳.
۳۸. الطبقات، ابن سعد، ج۶، ص۹۶.
۳۹. تفسیر قرطبی، ج۸، ص۱۴۵.
۴۰. الطبقات، ابن سعد، ج۶، ص۹۶.
۴۱. المغازی، ج۲، ص۸۰۰.
۴۲. المغازی، ج۲، ص۸۲۰.
۴۳. المغازی، ج۳، ص۸۹۶.
۴۴. المغازی، ج۳، ص۹۹۴.
۴۵. الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۱۲۵.
۴۶. الطبقات، ابن سعد، ج۶، ص۱۹۷.
۴۷. تاویل مختلف الحدیث، ص۲۲۵.
۴۸. الطبقات، ابن سعد، ج۶، ص۲۱۴-۲۱۵.
۴۹. معرفة الثقات، ج۲، ص۶۲.
۵۰. الناصریات، ص۴۲۲.
۵۱. منتهی المطلب، ج۳، ص۲۸۰.
۵۲. مسند احمد، ج۵، ص۴۴۴.
۵۳. المعجم الکبیر، ج۷، ص۸۵.
۵۴. صحیح البخاری، ج۲، ص۷۰.
۵۵. معرفة الثقات، ج۲، ص۲۸۴.
۵۶. الخصال، ص۳۴۰.
۵۷. مسند احمد، ج۵، ص۴۴۴.
۵۸. اسد الغابه، ج۵، ص۳۲۴.
۵۹. سنن الترمذی، ج۳، ص۸۴.
۶۰. البدایة والنهایه، ج۶، ص۲۳۴.
۶۱. الطبقات، ابن سعد، ج۶، ص۹۷.
۶۲. تاریخ طبری، ج۲، ص۵۵۶.
۶۳. الطبقات، ابن سعد، ج۶، ص۹۷.
۶۴. تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۱۳۵.
۶۵. الاستیعاب، ج۴، ص۶۸.
۶۶. الطبقات، ابن سعد، ج۶، ص۹۶.
۶۷. سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۴۰۴.
۶۸. الاستیعاب، ج۴، ص۶۹.
۶۹. اخبار الطوال، ص۱۳۶.
۷۰. تاریخ طبری، ج۲، ص۵۱۹.
۷۱. تاریخ طبری، ج۲، ص۵۲۱.
۷۲. صحیح ابن حبان، ج۱۱، ص۶۹.
۷۳. الاستیعاب، ج۴، ص۶۸.
۷۴. الاستیعاب، ج۳، ص۱۸۸.
۷۵. اسدالغابه، ج۴، ص۶۳.
۷۶. الطبقات، ابن خیاط، ص۸۱.
۷۷. اسد الغابه، ج۲، ص۶۰۰.
۷۸. الطبقات، ابن سعد، ج۶، ص۹۷.
۷۹. معرفة علوم الحدیث، ص۱۹۱.
۸۰. توبه/سوره۹، آیه۹۲.    
۸۱. اسباب النزول، ص۲۱۲.
۸۲. جامع البیان، مج ۶، ج۱۰، ص۲۶۹-۲۷۰.
۸۳. الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۱۲۵.
۸۴. المغازی، ج۳، ص۹۹۴.
۸۵. توبه/سوره۹، آیه۹۲.    
۸۶. تفسیر قرطبی، ج۸، ص۱۴۵.
۸۷. تفسیر ثعالبی، ج۲، ص۶۸.
۸۸. توبه/سوره۹، آیه۹۹.    
۸۹. جامع البیان، مج ۷، ج۱۱، ص۹.
۹۰. تفسیر قرطبی، ج۸، ص۱۴۹.
۹۱. توبه/سوره۹، آیه۹۸.    
۹۲. جامع البیان، مج ۷، ج۱۱، ص۹.
۹۳. الدر المنثور، ج۴، ص۲۶۱.
۹۴. مفحمات الاقران، ص۱۰۹.
۹۵. توبه/سوره۹، آیه۹۰.    



gt;الناصریات، ص۴۲۲.



جعبه ابزار