• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اوس

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اوس از قبایل اصلی ساکن در مدینه هم زمان با ظهور اسلام بود. قبیله اوس از نسل اوس بن حارثة بن ثعلبة بن عمرو، از زیر مجموعه‌های قبیله یمنی ازد بود.
[۱] جمهرة النسب، محمد الکلبی، ج۲، ص۳۶۳ به بعد.
از پیشینه آنان در یمن تا شیوه انتقال و استقرارشان در یثرب جز گزارش‌هایی افسانه گونه در منابع سده سوم ق. آگاهی‌های درخور اعتماد در دست نیست که ابن هشام کامل‌ترین آن‌ها را آورده است.
[۲] التیجان، وهبة بن منبه، ص۲۹۳-۳۰۲.
مطالعات باستان شناسان و دیگر محققان معاصر نیز به دیدگاهی یکسان در این زمینه نینجامیده است.
[۳] دراسات تاریخیه، محمد بیومی مهران، ج۱، ص۳۱۱-۳۵۲.




مهاجرت کلان قبیله ازد از جنوب یمن به شمال آن، به رهبری جد دوم اوس، عمرو ملقب به مزیقیاء حاکم منطقه سبا و رئیس قبیله ازد ، صورت گرفت.
[۵] تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۰۳.
در پی او پسرش ثعلبه ملقب به عنقاء، رهبری ازد را بر عهده گرفت و در دوران او مهاجرت ازد از حاشیه دریای سرخ تا شام ادامه یافت.
[۶] المقتضب، یاقوت الحموی، ص۲۲۰.
در پی ثعلبه، پسرش حارثه به عنوان رهبر قبایل مهاجر که در این هنگام به غسان شهره بودند، برگزیده شد.وی در آغاز رویارویی‌هایی را در شام بر ضد روم رهبری کرد؛ اما به مرور زیر تاثیر عموی خود جفنه، در حاشیه قرار گرفت و سپس همراه خاندانش به یثرب آمد و پس از بستن پیمانی با حاکمان آن جا، در حومه آن شهر اقامت کرد.
[۱۱] التیجان، وهبة بن منبه، ص۲۹۳-۲۹۷.

از هنگام دقیق مهاجرت اوس به یثرب آگاهی در دست نیست. شاید بتوان با بررسی نسب انصاریان معاصر با پیامبر که یازده تا هفده واسطه میان آنان و اوس وجود داشت، به هنگام تقریبی این مهاجرت دست یافت. بر این اساس، با عنایت به میانگین سی سال برای هر نسل، می‌توان سکونت اوس در یثرب را تا ظهور پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم از حدود ۳۳۰ تا ۵۰۰ سال دانست.
به تدریج و با افزایش جمعیت، اوسیان توانستند در یثرب برای خود جایگاهی بیابند.
[۱۲] التیجان، وهبة بن منبه، ص۳۰۲.
[۱۳] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۱۳.
از این زمان تا مدتی دور، از اوس و خزرج که با هم نسب مشترک داشتند و به فرزندان قیله، دختر ارقم بن عمرو بن جفنه)،
[۱۵] جمهرة النسب، محمد الکلبی، ج۲، ص۳۷۰.
مشهور بودند، آگاهی چندان در دست نیست. گویا جمعیت اوس در این زمان، نسبت به خزرج کمتر افزایش یافته بود. آنان مدتی را نیز زیر سلطه یهودیان یثرب سپری کردند.
[۱۶] تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۱۹۷.
[۱۷] جمهرة النسب، محمد الکلبی، ج۲، ص۲۶۹.
[۱۸] نسب معد، محمد الکلبی، ج۲، ص۷۲۰۴.



در آستانه ظهور اسلام، اوس به یک قبیله بزرگ با زیر شاخه‌های گوناگون تبدیل شده بود. نسب شناسان برای اوس تنها یک فرزند به نام مالک نام برده‌اند که پنج پسر داشت و طوایف اوسی همگی از آن‌ها ریشه گرفته‌اند. عوف یکی از آن پسران بود که از نسل او تیره‌های گوناگون از بنی عمرو بن عوف ، بنی ضبیعة بن زید ، بنی امیة بن زید ، بنی عبید بن زید ، بنی جحجبا بن کلفه، بنی سمیع (بنی لوذان بن عمرو بن عوف) و بنی معاویه پدید آمدند.جز بنی معاویه که به دلیل اختلاف درونی از آن‌ها جدا شدند، دیگر طوایف منشعب از نخستین شاخه اوس یعنی «عوف» در یثرب بالا (عوالی) و به صورت مشخص در قبا ساکن بودند.

۲.۱ - احیحة بن جلاح

از شخصیت‌های شناخته شده عوفی در روزگار جاهلیت می‌توان به احیحة بن جلاح از طایفه بنی جحجبا اشاره کرد که از معاصران جد دوم پیامبر، هاشم، شمرده می‌شد.
[۲۲] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۱۳۷.
نفوذ و قدرت سیاسی احیحه در دوران خود بیش از دیگر سران اوس بود. وی در هماوردی با یکی از سران خزرج، خود را والاتر از همه خواند و بر سر همین ادعا با طایفه خزرجی بنی سالم در همسایگی خویش وارد نبرد شد و به پیروزی رسید. با کشته شدن یکی از خزرجیان طائفه بنی نجار به دستور احیحه و خون خواهی آنان، بار دیگر نبرد میان دو گروه آغاز گشت. گر چه در این نبرد، احیحه ناکام شد، آتش نبرد میان اوس و خزرج همچنان برافروخته ماند.

۲.۲ - سوید بن صامت

سوید بن صامت نیز از شخصیت‌های برجسته این شاخه به شمار می‌رود. وی از اندک اشرافی بود که توانست لقب کامل را به سبب حکمت در شعر و شرافت در میان قومش دریافت کند.
[۲۷] فتوح البلدان، بلاذری، ص۴۵۵-۴۵۶.
مادر او لیلی دختر عمرو، خاله عبدالمطلب جد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم است و از بستگان مادری پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به شمار می‌آید.وی در سفر حجی که در کهنسالی به مکه داشت، از سوی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به اسلام دعوت شد؛ اما پاسخی مشخص به ایشان نداد.
[۳۰] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۴۲۷.
در پی بازگشت به یثرب ، در موقعیتی غافلگیر شد و به دست برخی خزرجیان به قتل رسید و از آن پس، نبرد بعاث آغاز گشت.برخی قتل او را در بعاث و در حال مسلمانی دانسته‌اند.
[۳۵] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۴۲۷.


۲.۳ - عبد عمرو بن صیفی

شخصیت با نفوذ دیگر این شاخه، عبد عمرو بن صیفی ، پدر حنظله غسیل الملائکه ، نام داشت که به ابوعامر راهب مشهور بود. وی در روزگار جاهلیت بت پرستی را ترک کرد و به آیین مسیحیت یا حنیفیت گروید.او کنار دو رهبر دیگر اوس که از شاخه‌های دیگر بودند، نبرد بعاث را برنامه ریزی کرد.
[۴۰] الاغانی، ابوالفرج الاصفهانی، ج۱۷، ص۱۲۳-۱۳۰.
سخن مقریزی که وی را «راس الاوس» دانسته،بیانگر جایگاه وی نزد اوسیان است. ابوعفک، شاعر اوسی و یهودی طایفه بنی عمرو بن عوف که صد و اندی سال زندگی کرد، در دوره اسلامی تاثیر گذار بود.
[۴۳] الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۲۸.
از دیگر شاعران آنان می‌توان به عبید بن ناقد از طایفه جحجبا که سروده‌هایی در نبرد سراره میان بنی حارث از خزرج و بنی عمرو بن عوف و نیز نبرد بقیع سرود
[۴۷] الکامل، ابن اثیر، ج۱، ص۶۷۳.
و همچنین درهم بن زید که سروده‌هایی در نبرد سمیر سرود، اشاره کرد.عصماء دختر مروان یهودی نیز از این تیره بود که در پی هجرت ، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم را هجو و از اسلام بدگویی می‌کرد و به قتل رسید.

۲.۴ - مرة بن مالک

مرة بن مالک از دیگر فرزندان اوس است که طوایف بنی وائل بن زید، بنی امیة بن زید و بنی عطیة بن زید از او پدید آمدند و به جعادره شهرت یافتند. اینان همچون شاخه عوف در یثرب بالا می‌زیستند. ابوقیس بن اسلت وائلی از رهبران و شاعران این شاخه پیش از اسلام بود
[۵۲] طبقات الشعراء، محمد بن سلام الجمحی، ص۱۱۹.
[۵۳] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۵۸-۵۹.
که به سبب ازدواج با یکی از زنان قریشی، با قریشیان ارتباط داشت.
[۵۵] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۲۸۳.
[۵۶] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۴۳۷.
وی در نبردهای اوس و خزرج از جمله درگیری با بنی مازن بن نجار ، نبرد بقیعو نخستین نبرد فجار
[۵۹] الکامل، ابن اثیر، ج۱، ص۶۷۶.
فرماندهی اوسیان را بر عهده داشت. برخی وی را از بنی خطمه، شاخه دیگر اوس، می‌دانند.
[۶۰] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۵۸.
[۶۱] الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۳۸۳.
شاس بن قیس نیز از اشراف و سران برجسته بنی عطیة بن زید بود که برجی در یثرب ساخته بود
[۶۲] جمهرة النسب، محمد الکلبی، ج۲، ص۴۰۵.
که به نام خودش شناخته می‌شد.
جشم فرزند دیگر مالک بود که طایفه بنی خطمه به او می‌رسد.از بنی خطمه در روزگار جاهلیت آگاهی چندان در دست نیست، جز آن که در نبرد سمیر کنار طایفه اوسی بنی عمرو بن عوف و رهبرش احیحة بن جلاح قرار گرفت.

۲.۵ - امرؤ القیس بن مالک

از امرؤ القیس بن مالک، فرزند دیگر اوس، دو طایفه بنی واقف و بنی سلم منشعب شد. سکونتگاه این دو شاخه نیز کنار مسجد فضیخ قرار داشت.در پی درگیری این دو طایفه با یکدیگر، بنی سلم به قبا مهاجرت کرد و به شاخه اوسی عوف پیوست.
[۶۹] جمهرة النسب، محمد الکلبی، ج۲، ص۴۰۳-۴۰۴.
درباره این دو طایفه آگاهی‌های دیگر در دست نیست.

۲.۶ - عمرو بن مالک

عمرو معروف به نبیت فرزند دیگر مالک است که طوایف سه گانه بنی عبد الاشهل ، بنی ظفر و بنی حارثه به آن می‌رسند.اینان در یثرب پایین زندگی می‌کردند. به دلیل اختلاف‌های درون شاخه‌ای، بنی حارثه زیر فشار بنی عبدالاشهل ناچار به ترک منطقه شد و به خیبر رفت؛ اما با وساطت‌های پسین بازگشت و در مناطق شمالی تر اقامت کرد.بنی ظفر در روزگار جاهلیت به دلیل ستیزهای خونین با طایفه خزرجی بنی مالک بن نجار، وارد نبرد شده بود.

۲.۷ - بزرگ‌ترین و مؤثر‌ترین طایفه اوسی

بنی عبد الاشهل بزرگ‌ترین و مؤثر‌ترین طایفه اوسی این شاخه است که در تحولات پیش از اسلام حضور برجسته‌ای داشته است. بر پایه سخن ابن اثیر، نخستین نبرد آن‌ها با خزرج، نبردی است که بر سر خون یکی از هم پیمانانش با بنی نجار خزرجی آغاز کرد.
از شخصیت‌های شناخته شده این شاخه، می‌توان از حضیر بن سماک اشهلی یاد کرد که در نبردهای سراره، حاطب بقیع و بعاث، اوس را بر ضد خزرج رهبری کرد. برنامه ریزی نبرد بعاث، بزرگ‌ترین نبرد اوس و خزرج که با مشارکت و حضور قبایل و هم پیمانان خارجی دو طرف رخ داد، با همت و تلاش وی صورت گرفت و چون در صحنه نبرد اوسیان پا به فرار گذاشتند، او با نیزه خود را مجروح ساخت. این کار وی باعث شد تا اوسیان که پیش از آن شکست خورده بودند، به حمایت از او به میدان بازگردند و نبرد به سود آنان و با کشتن رئیس خزرجیان، عمرو بن نعمان ، و آتش زدن خانه و نخلستان هایشان به پایان رسید.او در پی همین جراحت دوام نیاورد و درگذشت.معاذ بن نعمان اشهلی نیز از رهبران و اشراف این شاخه بود که در نبرد فارع میان بنو نجار و بنی عبد الاشهل، طایفه خود را به نبرد با طایفه خزرجی بنی مالک بن نجار برد.سعد بن معاذ اشهلی از رهبران اوس در دوران پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم فرزند او است.
از بزرگان بنی حارثه نیز می‌توان از اوس بن قیظی و مجدعة بن حارثه نام برد
[۸۵] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۲۴۶.
[۸۶] الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۹۰.
[۸۷] الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۳۶۴-۳۶۹.
که در گزارش‌های پیش از اسلام، کمتر از آنان یاد شده است. قیس بن خطیم از بنی ظفر، از شاعران برجسته این شاخه است که در برابر شاعران خزرج به هماوردی می‌پرداخت. پیش از هجرت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم همسر وی به پیامبر ایمان آورده بود. در سفری که به مکه آمد، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به وی درباره همسرش سفارش کرد. وی پیش از هجرت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به دست برخی خزرجیان به قتل رسید.
[۸۸] الاغانی، ابوالفرج الاصفهانی، ج۳، ص۱۰.


۲.۸ - نبردهای گوناگون اوس و خزرج

در منابع تاریخی، نبردهای گوناگون را به اوس و خزرج نسبت داده‌اند.از میان ۱۳ درگیری که ابن اثیر گزارش کرده، هفت درگیری میان شاخه‌ای از اوس با شاخه‌ای از خزرج روی داده است. از شش نبرد دیگر، جز بعاث که به نظر همه تاریخ نگاران میان تمام شاخه‌های اوس و خزرج روی داده، یعنی درگیری‌های سمیر، ربیع، بقیع، فجار اول و فجار دوم آگاهی‌های تفصیلی از جمله حضور شاخه‌ها و زیرشاخه‌های اوس یا خزرج در دست نیست و فقط گفته‌اند که این نبرد میان اوس و خزرج روی داده است.


منابع از رواج آیین یهود در میان یثربیان حکایت دارد. در ریشه یابی روابط آن‌ها با یهود، نشانه‌هایی از ارتباط نیاکان اوس با کاهنان یهود یمن دیده می‌شود.نخستین و جامع‌ترین سند درباره یهودیان اوس، عهدنامه‌ای است که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در آغاز ورود خود به مدینه میان تیره‌های گوناگون بست که در آن به یهودیان اوس تصریح شده است.
[۹۲] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۵۰۱.


۳.۱ - عامل گرایش اوسیان به یهود

می‌توان معاشرت طولانی اوسیان با یهودیان را عمده‌ترین عامل گرایش آنان به این آیین دانست. مفسران مسلمان در این زمینه به عللی همچون استفاده اوسیان از دایه‌های یهودی برای نوزادان و کودکانشان اشاره کرده‌اند.
[۹۳] جامع البیان، طبری، ج۳، ص۲۳-۲۴.
[۹۴] اسباب النزول، واحدی، ص۵۳.
نزدیکی سکونتگاه‌های اوس و یهود یثرب را می‌توان از دیگر عوامل گرایش به یهودی گری دانست.
[۹۵] وفاء الوفاء، سمهودی، ج۱، ص۱۹۸.
این مجاورت زمینه ارتباط بیشتر و نزدیک تر آن‌ها را فراهم آورد تا جایی که به برقراری پیمان‌های سیاسی میان آنان و یهود بنی نضیر و بنی قریظه انجامید.
[۹۶] الاغانی، ابوالفرج الاصفهانی، ج۳، ص۲۶.
این ارتباط بیش از پیمان خزرج با بنی قینقاع موثر بود؛ زیرا بنی نضیر و بنی قریظه خود را از آن رو که نسب به هارون می‌رساندند، کاهن می‌نامیدند و اعتبار مذهبی ویژه برای خود باور داشتند؛ اما بنی قینقاع چنین ادعایی نداشت. همچنین برخی اوسیان برای حل و فصل دعاوی خود به کاهنان یهودی مراجعه می‌کردند
[۹۹] اسباب النزول، واحدی، ص۱۰۷.
و زمانی که زنی از آن‌ها نگران مرگ نوزاد یا کودک خود می‌شد، نذر می‌کرد در صورت بهبود، فرزند خود را یهودی کند.
[۱۰۰] جامع البیان، طبری، ج۳، ص۲۱.
[۱۰۱] اسباب النزول، واحدی، ص۵۲.
این گزارش‌ها به خوبی از اعتبار آیین یهودی در میان جمعی از اوسیان حکایت دارد. آنان زیر تاثیر یهودیان، به محدودیت‌هایی در روابط جنسی خود با همسرانشان پایبند بودند. آیه ۲۲۳ بقره در این زمینه نازل شد و چنین محدودیت‌هایی را بی اساس دانست:
[۱۰۲] صحیح مسلم، ج۲، ص۱۰۵۸.
[۱۰۳] مجمع البیان، طبرسی، ج۲، ص۵۶۴.
{نساؤکم حرث لکم فاتوا حرثکم... }.

۳.۲ - رواج دین مسیحیت در یثرب

درباره رواج دین مسیحیت در یثرب، آگاهی‌های تاریخی محدود، از جمله گزارش‌هایی از تاثیر بازرگانان مسیحی بر جوانان یثرب و تغییر کیش آن‌ها به مسیحیت در منابع اسلامی دیده می‌شود.
[۱۰۵] جامع البیان، طبری، ج۳، ص۲۲.
[۱۰۶] مجمع البیان، طبرسی، ج۲، ص۶۳۰.
ابوعامر از بزرگان اوس در دوران مهاجرت پیامبر به مدینه، زیر تاثیر مسیحیت قرار گرفته بود.

۳.۳ - الهه های گوناگون اوسیان

اوس همچون دیگر شاخه‌های ازدی ساکن در یمن الهه‌های گوناگون داشت.
[۱۰۸] تاریخ عرب قبل از اسلام، عبدالعزیز سالم، ص۳۶۰-۳۶۷.
آنان بت منات را که در ساحل دریای سرخ در منطقه مشلل و در جایی به نام قدید، میان مکه و مدینه
[۱۰۹] الاصنام، هشام بن محمد کلبی، ص۱۳.
معبدی داشت، می‌پرستیدند.
[۱۱۰] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۸۵.
[۱۱۲] الاصنام، هشام بن محمد کلبی، ص۱۳.
بسیاری از بت‌های یثرب از چوب بودند.
[۱۱۳] وفاء الوفاء، سمهودی، ج۱، ص۲۴۹.
در منابع به بت‌های فراوان میان تیره‌های اوسی چون بنی عبد الاشهل، بنی واقف ، بنی حارثه ، بنی بیاضهو بنی خطمهاشاره شده است. با ورود پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به مدینه، برخی تیره‌های اوسی مسلمان شدند. شماری همچون بنی واقف، بنی خطمه، بنی وائل و بنی امیه که به آن‌ها اوس منات گفته می‌شد، تا سال پنجم ق. به بت پرستی ادامه دادند و در پی اسلام آوردن به «اوس الله» شهرت یافتند.
[۱۲۰] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۴۳۷.
[۱۲۱] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۵۰۰.
[۱۲۲] الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۳۸۴.



انجام دادن مناسک حج می‌تواند نشانه اثرپذیری ایشان از آیین ابراهیمی پیش از هجرت باشد. آن‌ها در ماه ذی حجه احرام بسته، به مکه می‌رفتند و در پی طواف و وقوف در عرفات و منا ، مکه را به قصد معبد منات در منطقه مشلل ترک می‌کردند و پس از ذکر تلبیه منات، طواف و قربانی می‌نمودند و سرهای خود را تراشیده، از احرام بیرون می‌آمدند.
[۱۲۴] الاصنام، هشام بن محمد کلبی، ص۱۴.
[۱۲۵] اخبار مکه، ازرقی، ج۱، ص۱۲۵.
آن‌ها برای منات چنین تلبیه می‌گفتند: «لبیک، اللهم لبیک، لولا ان بکرا دونک یبرک الناس و یهجرونک. ما زال حج عثج یاتونک، انا علی عدوائهم من دونک».
اوسیان به بت‌هایی که بر صفا و مروه نصب شده بود، اعتقاد نداشتند. از این رو، سعی میان این دو کوه را تعظیم آن بت‌ها شمرده، آن را انجام نمی‌دادند و به همین رو در پی اسلام نیز سعی میان صفا و مروه را از مصداق‌های شرک می‌دانستند و از آن پرهیز می‌کردند. بدین دلیل، آیه ۱۵۸ بقره نازل شد و سعی را بخشی از مناسک حج دانست:
[۱۲۸] جامع البیان، طبری، ج۲، ص۶۱-۶۳.
[۱۲۹] اسباب النزول، واحدی، ص۲۷-۲۸.
{ان الصفا و المروة من شعائر الله فمن حج البیت او اعتمر فلا جناح علیه ان یطوف بهما و من تطوع خیرا فان الله شاکر علیم}.
همچنین گزارش شده که آن‌ها هر گاه به قصد حج یا عمره احرام می‌بستند، تا پایان مناسک، زیر سقف نمی‌رفتند. از این رو، هنگام ورود به منازل، برای آن که از زیر سر در خانه عبور نکنند، از روی دیوار یا از شکاف آن وارد خانه می‌شدند.
[۱۳۱] جامع البیان، طبری، ج۲، ص۲۵۳-۲۵۸.
برخی این امر را به گروهی از آنان نسبت می‌دهند.
[۱۳۲] جامع البیان، طبری، ج۲، ص۲۵۶.
[۱۳۳] التبیان، طوسی، ج۲، ص۱۴۲.
این سنت از سوی بعضی از انصار در پی اسلام نیز تکرار شد که آیه ۱۸۹ بقره آنان را از این کار بازداشت و آن را امری ناپسند دانست:
[۱۳۴] جامع البیان، طبری، ص۲۵۵-۲۵۸.
[۱۳۵] مجمع البیان، طبرسی، ج۲، ص۵۰۸.
{... و لیس البر بان تاتوا البیوت من ظهورها و لـکن البر من اتقی واتوا البیوت من ابوابها واتقوا الله لعلکم تفلحون}.


در این که نخستین مسلمانان یثرب از کدام طوایف بودند، گزارش‌های گوناگون در دست است. اوسیان معتقدند که ایاس بن معاذ اشهلی در یثرب پایین، نخستین یثربی است که دعوت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم را پذیرفت. به گفته منابع، گروهی از اوسیان در تدارک نبرد بعاث به مکه آمدند تا از آنان هم پیمانی بگیرند. هیات اوسی متشکل از ۱۵ تن از طایفه بنی عبد الاشهل در مکه با پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم دیدار کرد و با دعوت او آشنا شد. در این گزارش، تنها به نام ایاس بن معاذ برادر سعد بن معاذ و انس بن رافع معروف به ابوحیسر تصریح شده است. ایاس پس از بازگشتن درگذشت و از آن جا که بستگانش تهلیل وتکبیرو تسبیح وی را بارها شنیده بودند، او را مسلمان می‌دانستند.
[۱۳۷] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۴۲۷-۴۲۸.
بر پایه این گزارش، می‌توان او را نخستین مسلمان یثربی دانست. برخی گزارش‌ها از اسلام زنی اشهلی به نام حواء بنت یزید پیش از این دیدار یاد کرده‌اند که اسلام خود را از دیگران پنهان می‌کرد. از این رو، رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در دیدار هیات بنی عبد الاشهل، درباره او به همسرش قیس بن خطیم سفارش کرد. سپس به سال ۱۱ بعثت ، در دیدار یثربیان با پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به روایت عروة بن زبیر، دو تن از اوسیان در این دیدار شرکت کردند.
[۱۴۳] الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۲۱۹.
اما ابن اسحق تنها به حضور شش خزرجی اشاره نموده و از هیچ اوسی یاد نکرده است.
[۱۴۴] تاریخ طبری، ج۲، ص۳۵۴.
[۱۴۵] الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۶۹.
در بیعت عقبه اول (۱۲بعثت) از حضور دو تن از اوسیان یاد شده است.
[۱۴۶] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۴۳۳.
در پی این پیمان، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم برای دعوت یثربیان به اسلام، مصعب بن عمیر را به یثرب فرستاد که با تبلیغات او همه افراد طایفه اوسی عبد الاشهل به رهبری سعد بن معاذ مسلمان شدند. اما این رخداد برای دیگر طوایف یثرب روی نداد.

۵.۱ - اوسیان در بیعت عقبه دوم

اوسیان در بیعت عقبه دوم (۱۳ بعثت) با یازده تن حضورداشتند. این پیمان با حضور حدود ۷۲ یثربی بسته شد و زمینه ساز هجرت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به مدینه گشت. در این پیمان، دوازده تن از یثربیان از سوی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به عنوان نقیب تعیین شدند.
[۱۴۷] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۴۴۳.
[۱۴۸] تاریخ طبری، ج۲، ص۳۶۳.
[۱۴۹] البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۳، ص۱۶۰.
در ماجرای این بیعت و گفت وگو میان پیامبر و مسلمانان یثرب، ابوالهیثم اشهلی اوسی به نمایندگی از اوسیان بر حمایت قطعی خود از پیامبر تاکید کرد.
[۱۵۰] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۴۴۲.
طی سه ماه در پی این پیمان ، مسلمانان مکه که کمتر از صد تن بودند، به یثرب مهاجرت کردند.
[۱۵۱] الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۸۴.
بسیاری از آنان در قبا که موطن تیره اوسی عمرو بن عوف بود، مستقر شدند. منابع تاریخی از خانه سعد بن خیثمه به نام «بیت العزاب» (خانه مجردها) یا عصبه
[۱۵۴] الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۳۵۲.
یاد می‌کنند که مهاجران در آن جا گرد آمده بودند.
[۱۵۵] الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۳۵۲.


۵.۲ - بنا نهادن مسجد قبا

پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در پی مهاجرت به یثرب با اقامت چهار روزه در قبا، مسجدی را در آن جا بنا نهاد که به مسجد قبا شهرت یافت.
[۱۵۸] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۴۹۴.
امروز این مسجد از مهم‌ترین یادمان‌هایی است که به اوسیان تعلق یافته و همچنان پا برجا است. با رسیدن علی بن ابی طالب علیه‌السّلام از مکه، رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم قبا را به سوی سکونتگاه‌های خزرجی ترک کرد.
[۱۵۹] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۴۹۳.
پس از جای گرفتن پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در یثرب و گسترش اسلام در میان ساکنان شهر، بسیاری از تیره‌های اوسی که افزون بر هم پیمانی با یهودیان بنی نضیر و بنی قریظهزیر تاثیر بزرگان خود از ابن اسلت بودند، اسلام نیاوردند.
[۱۶۱] تاریخ طبری، ج۲، ص۳۵۹.
[۱۶۲] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۴۳۷.
پنج سال بعد، با تبعید یهودیان بنی نضیر وشکست بنی قریظه، دیگر اوسیان نیز اسلام آوردند و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم نام اوس منات را به «اوس الله» تغییر داد.


با هجرت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به رغم اختلاف‌های پیشین اوس و خزرج که حتی در دوران سکونت نخستین پیامبر در قبا نیز خود را نشان داد و بسیاری از خزرجیان به سبب درگیری‌های گذشته نمی‌توانستند به دیدار پیامبر بیایند،
[۱۶۴] وفاء الوفاء، سمهودی، ج۱، ص۲۴۹-۲۵۰.
روابط این دو قبیله چنان با شتاب تغییر کرد که برخی یهودیان از همنشینی‌های اوسیان با خزرجیان شگفت زده شدند و برای آسیب رساندن به پیامبر، تلاش کردند اختلاف‌های آن‌ها را احیا کنند. یک بار نقشه آن‌ها مؤثر افتاد و بازگویی خاطرات نبرد بعاث، به یادآوری کینه‌های پیشین انجامید. سپس شماری از هر دو گروه با هم وعده کردند در یکی از حره‌های یثرب با هم مبارزه نمایند. اما در پی حضور سریع پیامبر و شنیدن سخنان ایشان، گریه کنان یکدیگر را در آغوش گرفتند. آیات ۱۰۰-۱۰۵ آل عمران به این اختلاف‌ها اشاره دارند.
[۱۶۶] جامع البیان، طبری، ج۴، ص۳۴-۵۴.
[۱۶۷] مجمع البیان، طبرسی، ج۲، ص۸۰۲-۸۰۸.

خداوند در این آیات، اطاعت از یهودیان را بازگشت به کفر دانسته، از مؤمنان می‌خواهد بر اسلام خود استوار باشند و اوسیان و خزرجیان را سرزنش می‌کند که چگونه با آن که به پیامبر خدا و آیات الهی دسترسی دارند، به کفر بازمی گردند. در ادامه، خداوند آنان را از تفرقه برحذر داشته، اخوت و الفت آنان را نعمتی الهی و موجب رهایی از آتش می‌داند و از آنان می‌خواهد همچون دیگر اقوام گرفتار در عذاب، در پی دلیل‌های روشنی که دریافت کرده‌اند، دچار تفرقه و اختلاف نشوند.

۶.۱ - مهم‌ترین مشاجره‌ اوس و خزرج

یکی از مهم‌ترین مشاجره‌های اوس و خزرج مربوط به رویداد افک است؛ هنگامی که عبدالله بن ابی خزرجی با دامن زدن به این شایعه ، در صدد فشار بر پیامبر بود. ناراحتی ایشان از عبدالله، واکنش اوسیان را در پی داشت. آنان برای کشتن عبدالله اعلام آمادگی کردند. این خبر، واکنش سعد بن عباده ، بزرگ خزرجیان، و مشاجره دو تیره را در پی داشت.
[۱۶۹] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۳۰۰.
[۱۷۰] تاریخ المدینه، ج۱، ص۳۳۲.
این اختلاف گاه به افتخارورزی آنان در خدمت به اسلام و شخصیت‌های مؤمن آن‌ها نیز کشیده می‌شد. اوسیان در افتخارات خود به شهیدان برجسته‌ای چون سعد بن معاذ، حنظله غسیل الملائکه، خزیمة بن ثابت و عاصم بن ثابت تاکید می‌کردند و خزرجیان چهار تن از قاریان خزرجی و برجسته قرآن چون ابی بن کعب ، معاذ بن جبل، زید بن ثابت و ابوزید را از خود می‌دانستند.
[۱۷۲] سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج۲، ص۴۸۷.



پدیده نفاق در سال‌های نخست حکومت نبوی، میان خزرجیان نمود بیشتر داشت. اما به تدریج، به ویژه در پی تحکیم دولت رسول خدا به سال پنجم ق. و اسلام آوردن کافران اوسی، منافقان این قبیله تلاشی بیشتر نشان دادند که اوج آن را می‌توان در رویدادهای سال نهم ق. از جمله غزوه تبوک مشاهده کرد.

۷.۱ - نخستین منافقان اوسی

نخستین منافقان اوسی از طایفه بنی حارثه بودند. اینان که در یثرب پایین زندگی می‌کردند، به بهانه‌های واهی صحنه نبرد را در غزوه خندق ترک نمودند و از این رو، به نفاق متهم شدند. آیه ۱۲-۱۳ احزاب
[۱۷۴] جامع البیان، طبری، ج۲۱، ص۱۵۸.
[۱۷۵] التبیان، طوسی، ج۸، ص۳۲۳.
به اینان اشاره دارد: {... ویستـاذن فریق منهم النبی یقولون ان بیوتنا عورة وما هی بعورة ان یریدون الا فرارا}.

۷.۲ - منافقان اوسی در غزوه تبوک

منافقان اوسی در غزوه تبوک، به رغم دارایی و توانایی، از درخواست پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم برای شرکت در نبرد سر باز زدند. برخی اوسیان در محله بنی عبد الاشهل، راتج، در خانه‌ای گرد آمدند و دیگران را از شرکت در غزوه تبوک باز داشتند. به فرمان پیامبر ، این خانه سوزانده شد.
[۱۷۸] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۵۱۷.
شماری دیگر از اوسیان نیز در محله بنی عمرو بن عوف به چنین کاری دست زدند.
[۱۷۹] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۵۲۴-۵۲۵.
پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در این نبرد از مردم کمک مالی خواست. تنی چند از اوسیان مخالف با این امر به کسانی که کمک فراوانی می‌کردند تهمت ریا می‌زدند و کسانی را که کمک هایشان ناچیز بود تحقیر می‌کردند
[۱۸۰] مجمع البیان، طبرسی، ج۵، ص۸۴.
که آیه {الذین یلمزون المطوعین من المؤمنین فی الصدقات و الذین لا یجدون الا جهدهم فیسخرون منهم سخر الله منهم ولهم عذاب الیم} توبه، ۷۹ بدان اشاره دارد. آیه ۳۸ سوره توبه بیانگر عتاب الهی به منافقان و رسوا کننده نیت پنهان منافقان است و آنان را به عذابی دردناک وعده می‌دهد.

۷.۳ - بانیان مسجد ضرار

بانیان مسجد ضرار نیز اوسی بودند.
[۱۸۴] الدرر، ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۵۷-۲۵۸.
آن‌ها می‌خواستند این مسجد را پایگاهی برای کارهای دشمنانه خود قرار دهندکه در پی بازگشت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم از غزوه تبوک به سال نهم ق. و به فرمان ایشان سوزانده شد.
[۱۸۶] الدرر، ابن عبدالبر، ص۲۵۷.
آیه ۱۰۷ توبه به همین رویداد اشاره دارد: {والذین اتخذوا مسجدا ضرارا وکفرا و تفریقـا بین المؤمنین وارصادا لمن حارب الله ورسوله من قبل... }.

۷.۴ - مساجد اوسیان

هر طایفه اوسی مسجدی ویژه خود داشت. مسجد بنی ظفر، بنی عبد الاشهل، بنی انیف، بنی خطمه، بنی وائل و بنی امیة بن زید از این مساجد بودند. برخی مساجد چون مسجد فضیخ یا مسجد بنی قریظه در همان سرزمین‌های اوس ساخته شدند. از میان این مساجد، برخی به دلیل نماز گزاردن پیامبر در آن‌ها از اهمیتی بیشتر برخوردار بودند.به تدریج و در پی مهاجرت طوایف مدینه، بسیاری از این مساجد به ساختمان‌های متروک تبدیل شدند و رو به ویرانی نهادند. امروزه جز مسجد قبا نمی‌توان همان نام‌ها را بر برخی ساختمان‌ها و مساجد کنونی تطبیق کرد.
[۱۸۹] المساجد الاثریه، ص۱۰-۱۵.
با این حال، مساجد کنونی ذیل را می‌توان از مساجد سرزمین‌های اوسی برشمرد: مسجدی که در منطقه بنی ظفر وجود دارد که به نام بنی ظفر، بغله و مائده خوانده می‌شود. در منطقه بنی حارثه مسجدی هست که بدان مسجد مستراح (استراحتگاه پیامبر در پی نبرد احد) نیز گفته می‌شود. مسجد فضیخ و مسجد شمس نیز در سرزمین‌های اوسی ساخته شدند که هنگام محاصره بنی نضیر و بنی قریظه تعیین گشتند.

۷.۵ - چهره‌های شاخص اوسی

از چهره‌های شاخص اوسی می‌توان به عثمان بن حنیف
[۱۹۰] الاخبار الطوال، ابن داود الدینوری، ص۱۴۱.
و سهل بن حنیف
[۱۹۳] تاریخ خلیفه، خلیفة بن خیاط، ص۱۲۲.
اشاره کرد که به ترتیب والی بصره و مدینه از سوی امام علی علیه‌السّلام بودند. عبدالله بن حنظله غسیل الملائکه نیز به سال ۶۳ق. در رخداد حره ، رهبری مردم مدینه را بر عهده داشت و به دست سپاه یزید به قتل رسید.
[۱۹۶] تاریخ طبری، ج۵، ص۴۸۷.



الاخبار الطوال: ابن داود الدینوری (م. ۲۸۲ق.) ، به کوشش عبدالمنعم، قم، الرضی، ۱۴۱۲ق؛ اخبار مکه: الازرقی (م. ۲۴۸ق.) ، به کوشش رشدی الصالح، مکه، مکتبة الثقافه، ۱۴۱۵ق؛ اسباب النزول: الواحدی (م. ۴۶۸ق.) ، به کوشش کمال بسیونی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۱ق؛ الاستیعاب: ابن عبدالبر (م. ۴۶۳ق.) ، به کوشش علی معوض و عادل عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق؛ اسد الغابه: ابن اثیر (م. ۶۳۰ق.) ، بیروت، دار الکتاب العربی؛ الاصابه: ابن حجر العسقلانی (م. ۸۵۲ق.) ، به کوشش علی معوض و عادل عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق؛ الاصنام (تنکیس الاصنام): هشام بن محمد کلبی (م. ۲۰۴ق.) ، به کوشش احمد زکی، تهران، تابان، ۱۳۴۸ش؛ الاغانی: ابوالفرج الاصفهانی (م. ۳۵۶ق.) ، به کوشش علی مهنا و سمیر جابر، بیروت، دار الفکر؛ امتاع الاسماع: المقریزی (م. ۸۴۵ق.) ، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۰ق؛ انساب الاشراف: البلاذری (م. ۲۷۹ق.) ، به کوشش زکار و زرکلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق؛ البدایة و النهایه: ابن کثیر (م. ۷۷۴ق.) ، به کوشش علی محمد و عادل احمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق؛ تاریخ خلیفه: خلیفة بن خیاط (م. ۲۴۰ق.) ، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق؛ تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (م. ۳۱۰ق.) ، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۳ق؛ تاریخ عرب قبل از اسلام: عبدالعزیز سالم، ترجمه: صدری نیا، تهران، علمی فرهنگی، ۱۳۸۰ش؛ تاریخ مدینة دمشق: ابن عساکر (م. ۵۷۱ق.) ، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق؛ تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (م. ۲۹۲ق.) ، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق؛ التبیان: الطوسی (م. ۴۶۰ق.) ، به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ التعریف بما آنست الهجره: محمد المطری (م. ۷۴۱ق.) ، به کوشش الرحیلی، ریاض، دار الملک عبدالعزیز، ۱۴۲۶ق؛ تفسیر ابن ابی حاتم (تفسیر القرآن العظیم): ابن ابی حاتم (م. ۳۲۷ق.) ، به کوشش اسعد محمد، بیروت، المکتبة العصریه، ۱۴۱۹ق؛ التیجان فی ملوک حمیر: وهبة بن منبه، صنعاء، مرکز الدراسات الیمنیه؛ جامع البیان: الطبری (م. ۳۱۰ق.) ، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۱۲ق؛ جمهرة النسب: محمد الکلبی (م. ۲۰۴ق.) ، به کوشش محمود فردوس، دمشق، دار الیقظة العربیه، ۱۹۳۹م؛ جمهرة انساب العرب: ابن حزم (م. ۴۵۶ق.) ، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق؛ الدر المنثور: السیوطی (م. ۹۱۱ق.) ، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۶۵ق؛ دراسات تاریخیه: محمد بیومی مهران، بیروت، دار النهضة العربیه، ۱۴۰۸ق؛ الدرر فی اختصار المغازی و السیر: ابن عبدالبر (م. ۴۶۳ق.) ؛ سیر اعلام النبلاء: الذهبی (م. ۷۴۸ق.) ، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق؛ السیرة النبویه: ابن هشام (م. ۲۱۳/۲۱۸ق.) ، به کوشش محمد محیی الدین، مصر، مکتبة محمد علی صبیح، ۱۳۸۳ق؛ صحیح مسلم: مسلم (م. ۲۶۱ق.) ، بیروت، دار الفکر؛ طبقات الشعراء: محمد بن سلام الجمحی (م. ۲۳۱ق.) ، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۸ق؛ الطبقات الکبری: ابن سعد (م. ۲۳۰ق.) ، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق؛ فتوح البلدان: البلاذری (م. ۲۷۹ق.) ، بیروت، دار الهلال، ۱۹۸۸م؛ الکامل فی التاریخ: ابن اثیر (م. ۶۳۰ق.) ، به کوشش القاضی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۷ق؛ لباب النقول: السیوطی (م. ۹۱۱ق.) ، بیروت، دار احیاء العلوم؛ مجمع البیان: الطبرسی (م. ۵۴۸ق.) ، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق؛ المحبر: ابن حبیب (م. ۲۴۵ق.) ، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده؛ المساجد الاثریة فی المدینة المنوره: محمد الیاس عبدالغنی، مدینه، مطابع الرشید، ۱۴۲۱ق؛ المعارف: ابن قتیبه (م. ۲۷۶ق.) ، به کوشش ثروت عکاشه، قم، الرضی، ۱۳۷۳ش؛ معجم البلدان: یاقوت الحموی (م. ۶۲۶ق.) ، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م؛ المغازی: الواقدی (م. ۲۰۷ق.) ، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق؛ المقتضب: یاقوت الحموی (م. ۶۲۶ق.) ، دار العربیه، ۱۹۸۷م؛ نسب معد و الیمن الکبیر: محمد الکلبی (م. ۲۰۴ق.) ، به کوشش محمد فردوس، دمشق، دار الیقظة العربیه، ۱۹۳۹م؛ النهایه: مبارک ابن اثیر (م. ۶۰۶ق.) ، به کوشش الزاوی و الطناحی، قم، اسماعیلیان، ۱۳۶۷ش؛ وفاء الوفاء: السمهودی (م. ۹۱۱ق.) ، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۲۰۰۶م.


۱. جمهرة النسب، محمد الکلبی، ج۲، ص۳۶۳ به بعد.
۲. التیجان، وهبة بن منبه، ص۲۹۳-۳۰۲.
۳. دراسات تاریخیه، محمد بیومی مهران، ج۱، ص۳۱۱-۳۵۲.
۴. المعارف، ابن قتیبه، ص۶۴۰.    
۵. تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۰۳.
۶. المقتضب، یاقوت الحموی، ص۲۲۰.
۷. وفاء الوفاء، سمهودی، ج۱، ص۱۳۸.    
۸. وفاء الوفاء، سمهودی، ج۱، ص۱۷۲.    
۹. وفاء الوفاء، سمهودی، ج۱، ص۱۳۴.    
۱۰. وفاء الوفاء، سمهودی، ج۱، ص۱۳۷.    
۱۱. التیجان، وهبة بن منبه، ص۲۹۳-۲۹۷.
۱۲. التیجان، وهبة بن منبه، ص۳۰۲.
۱۳. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۱۳.
۱۴. جمهرة انساب العرب، ابن حزم، ص۳۳۲.    
۱۵. جمهرة النسب، محمد الکلبی، ج۲، ص۳۷۰.
۱۶. تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۱۹۷.
۱۷. جمهرة النسب، محمد الکلبی، ج۲، ص۲۶۹.
۱۸. نسب معد، محمد الکلبی، ج۲، ص۷۲۰۴.
۱۹. جمهرة انساب العرب، ابن حزم، ص۴۷۰.    
۲۰. جمهرة انساب العرب، ابن حزم، ص۴۷۰.    
۲۱. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۶۴.    
۲۲. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۱۳۷.
۲۳. المعارف، ابن قتیبه، ص۱۳۰.    
۲۴. الاغانی، ابوالفرج الاصفهانی، ج۱۵، ص۳۵.    
۲۵. الکامل، ابن اثیر، ج۱، ص۶۵۸-۶۵۹.    
۲۶. الکامل، ابن اثیر، ج۱، ص۶۶۰-۶۶۱.    
۲۷. فتوح البلدان، بلاذری، ص۴۵۵-۴۵۶.
۲۸. الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۲، ص۶۷۷.    
۲۹. البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۳، ص۱۷۹.    
۳۰. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۴۲۷.
۳۱. الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۲، ص۶۷۷.    
۳۲. تاریخ طبری، ج۲، ص۸۴.    
۳۳. انساب الاشراف، بلاذری، ج۱، ص۲۳۸.    
۳۴. الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۱۷.    
۳۵. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۴۲۷.
۳۶. تاریخ طبری، ج۲، ص۳۵۲.    
۳۷. الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۲، ص۶۷۷.    
۳۸. الطبقات، ابن سعد، ج۵، ص۴۸.    
۳۹. انساب الاشراف، بلاذری، ج۱، ص۲۸۱.    
۴۰. الاغانی، ابوالفرج الاصفهانی، ج۱۷، ص۱۲۳-۱۳۰.
۴۱. امتاع الاسماع، مقریزی، ج۱، ص۱۳۲.    
۴۲. المغازی، واقدی، ج۱، ص۱۷۴.    
۴۳. الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۲۸.
۴۴. الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۶۶.    
۴۵. تاریخ دمشق، ابن عساکر، ج۵۹، ص۴۳۴.    
۴۶. الکامل، ابن اثیر، ج۱، ص۶۶۴.    
۴۷. الکامل، ابن اثیر، ج۱، ص۶۷۳.
۴۸. الاغانی، ابوالفرج الاصفهانی، ج۳، ص۱۷.    
۴۹. المغازی، واقدی، ج۱، ص۱۷۲.    
۵۰. انساب الاشراف، بلاذری، ج۱، ص۳۷۳.    
۵۱. بحار الانوار، مجلسی، ج۱۰۸، ص۲۷۷.    
۵۲. طبقات الشعراء، محمد بن سلام الجمحی، ص۱۱۹.
۵۳. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۵۸-۵۹.
۵۴. وفاء الوفاء، سمهودی، ج۱، ص۱۷۹.    
۵۵. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۲۸۳.
۵۶. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۴۳۷.
۵۷. الکامل، ابن اثیر، ج۱، ص۶۶۵.    
۵۸. الکامل، ابن اثیر، ج۱، ص۶۷۴.    
۵۹. الکامل، ابن اثیر، ج۱، ص۶۷۶.
۶۰. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۵۸.
۶۱. الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۳۸۳.
۶۲. جمهرة النسب، محمد الکلبی، ج۲، ص۴۰۵.
۶۳. جمهرة انساب العرب، ابن حزم، ص۳۴۶.    
۶۴. وفاء الوفاء، سمهودی، ج۱، ص۱۵۶.    
۶۵. جمهرة انساب العرب، ابن حزم، ص۳۴۵.    
۶۶. الاغانی، ابوالفرج الاصفهانی، ج۳، ص۱۶.    
۶۷. جمهرة انساب العرب، ابن حزم، ص۳۴۴.    
۶۸. وفاء الوفاء، سمهودی، ج۱، ص۱۵۶.    
۶۹. جمهرة النسب، محمد الکلبی، ج۲، ص۴۰۳-۴۰۴.
۷۰. جمهرة انساب العرب، ابن حزم، ص۳۴۵.    
۷۱. وفاء الوفاء، سمهودی، ج۱، ص۱۵۶.    
۷۲. جمهرة انساب العرب، ابن حزم، ص۴۷۱.    
۷۳. وفاء الوفاء، سمهودی، ج۱، ص۱۵۳-۱۵۴.    
۷۴. وفاء الوفاء، سمهودی، ج۱، ص۱۵۳.    
۷۵. الکامل، ابن اثیر، ج۱، ص۶۶۶.    
۷۶. الکامل، ابن اثیر، ج۱، ص۶۶۸.    
۷۷. الاغانی، ابوالفرج الاصفهانی، ج۱۷، ص۸۵.    
۷۸. امتاع الاسماع، مقریزی، ج۹، ص۱۸۷.    
۷۹. الکامل، ابن اثیر، ج۱، ص۶۶۲-۶۷۲.    
۸۰. الکامل، ابن اثیر، ج۱، ص۶۷۵.    
۸۱. امتاع الاسماع، مقریزی، ج۹، ص۱۸۷-۱۸۸.    
۸۲. الکامل، ابن اثیر، ج۱، ص۶۶۹-۶۷۰.    
۸۳. الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۲، ص۶۰۲.    
۸۴. المغازی، واقدی، ج۱، ص۱۵۷-۴۹۴.    
۸۵. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۲۴۶.
۸۶. الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۹۰.
۸۷. الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۳۶۴-۳۶۹.
۸۸. الاغانی، ابوالفرج الاصفهانی، ج۳، ص۱۰.
۸۹. الکامل، ابن اثیر، ج۱، ص۶۵۸-۶۸۴.    
۹۰. الکامل، ابن اثیر، ج۱، ص۶۵۸-۶۸۴.    
۹۱. نسب معد، محمد الکلبی، ج۲، ص۱-۲.    
۹۲. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۵۰۱.
۹۳. جامع البیان، طبری، ج۳، ص۲۳-۲۴.
۹۴. اسباب النزول، واحدی، ص۵۳.
۹۵. وفاء الوفاء، سمهودی، ج۱، ص۱۹۸.
۹۶. الاغانی، ابوالفرج الاصفهانی، ج۳، ص۲۶.
۹۷. النهایه، مبارک ابن اثیر، ج۴، ص۲۱۵.    
۹۸. وفاء الوفاء، سمهودی، ج۱، ص۱۷۱.    
۹۹. اسباب النزول، واحدی، ص۱۰۷.
۱۰۰. جامع البیان، طبری، ج۳، ص۲۱.
۱۰۱. اسباب النزول، واحدی، ص۵۲.
۱۰۲. صحیح مسلم، ج۲، ص۱۰۵۸.
۱۰۳. مجمع البیان، طبرسی، ج۲، ص۵۶۴.
۱۰۴. بقره/سوره۲، آیه۲۲۳.    
۱۰۵. جامع البیان، طبری، ج۳، ص۲۲.
۱۰۶. مجمع البیان، طبرسی، ج۲، ص۶۳۰.
۱۰۷. انساب الاشراف، بلاذری، ج۱، ص۲۸۱.    
۱۰۸. تاریخ عرب قبل از اسلام، عبدالعزیز سالم، ص۳۶۰-۳۶۷.
۱۰۹. الاصنام، هشام بن محمد کلبی، ص۱۳.
۱۱۰. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۸۵.
۱۱۱. الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۱۱۱.    
۱۱۲. الاصنام، هشام بن محمد کلبی، ص۱۳.
۱۱۳. وفاء الوفاء، سمهودی، ج۱، ص۲۴۹.
۱۱۴. الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۲۱.    
۱۱۵. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۶۳۰.    
۱۱۶. الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۴۳.    
۱۱۷. الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۴۸.    
۱۱۸. الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۲۷۹.    
۱۱۹. الاغانی، ابوالفرج الاصفهانی، ج۱۷، ص۸۴.    
۱۲۰. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۴۳۷.
۱۲۱. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۵۰۰.
۱۲۲. الطبقات، ابن سعد، ج۴، ص۳۸۴.
۱۲۳. تاریخ طبری، ج۲، ص۹۰.    
۱۲۴. الاصنام، هشام بن محمد کلبی، ص۱۴.
۱۲۵. اخبار مکه، ازرقی، ج۱، ص۱۲۵.
۱۲۶. معجم البلدان، یاقوت الحموی، ج۵، ص۲۰۴.    
۱۲۷. المحبر، ابن حبیب، ص۳۱۳.    
۱۲۸. جامع البیان، طبری، ج۲، ص۶۱-۶۳.
۱۲۹. اسباب النزول، واحدی، ص۲۷-۲۸.
۱۳۰. بقره/سوره۲، آیه۱۵۸.    
۱۳۱. جامع البیان، طبری، ج۲، ص۲۵۳-۲۵۸.
۱۳۲. جامع البیان، طبری، ج۲، ص۲۵۶.
۱۳۳. التبیان، طوسی، ج۲، ص۱۴۲.
۱۳۴. جامع البیان، طبری، ص۲۵۵-۲۵۸.
۱۳۵. مجمع البیان، طبرسی، ج۲، ص۵۰۸.
۱۳۶. بقره/سوره۲، آیه۱۸۹.    
۱۳۷. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۴۲۷-۴۲۸.
۱۳۸. الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۳۳۴.    
۱۳۹. تاریخ طبری، ج۲، ص۸۵.    
۱۴۰. الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۸۱۴.    
۱۴۱. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۶، ص۷۳.    
۱۴۲. الاصابه، ابن حجر العسقلانی، ج۸، ص۹۱.    
۱۴۳. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۲۱۹.
۱۴۴. تاریخ طبری، ج۲، ص۳۵۴.
۱۴۵. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۶۹.
۱۴۶. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۴۳۳.
۱۴۷. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۴۴۳.
۱۴۸. تاریخ طبری، ج۲، ص۳۶۳.
۱۴۹. البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۳، ص۱۶۰.
۱۵۰. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۴۴۲.
۱۵۱. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۸۴.
۱۵۲. تاریخ طبری، ج۲، ص۱۰۶.    
۱۵۳. انساب الاشراف، بلاذری، ج۱، ص۲۵۸.    
۱۵۴. الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۳۵۲.
۱۵۵. الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۳۵۲.
۱۵۶. وفاء الوفاء، سمهودی، ج۱، ص۱۹۲.    
۱۵۷. انساب الاشراف، بلاذری، ج۱، ص۲۶۳-۲۶۶.    
۱۵۸. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۴۹۴.
۱۵۹. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۴۹۳.
۱۶۰. الاغانی، ابوالفرج الاصفهانی، ج۳، ص۱۹.    
۱۶۱. تاریخ طبری، ج۲، ص۳۵۹.
۱۶۲. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۴۳۷.
۱۶۳. الاغانی، ابوالفرج الاصفهانی، ج۱۷، ص۸۳.    
۱۶۴. وفاء الوفاء، سمهودی، ج۱، ص۲۴۹-۲۵۰.
۱۶۵. آل عمران/سوره۳، آیه۱۰۰ ۱۰۵.    
۱۶۶. جامع البیان، طبری، ج۴، ص۳۴-۵۴.
۱۶۷. مجمع البیان، طبرسی، ج۲، ص۸۰۲-۸۰۸.
۱۶۸. لباب النقول، سیوطی، ص۴۴.    
۱۶۹. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۳۰۰.
۱۷۰. تاریخ المدینه، ج۱، ص۳۳۲.
۱۷۱. سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج۲، ص۱۵۳.    
۱۷۲. سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج۲، ص۴۸۷.
۱۷۳. تاریخ دمشق، ابن عساکر، ج۱۶، ص۳۶۸-۳۶۹.    
۱۷۴. جامع البیان، طبری، ج۲۱، ص۱۵۸.
۱۷۵. التبیان، طوسی، ج۸، ص۳۲۳.
۱۷۶. الدر المنثور، سیوطی، ج۶، ص۵۷۵-۵۷۹.    
۱۷۷. احزاب/سوره۳۳، آیه۱۲ ۱۳.    
۱۷۸. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۵۱۷.
۱۷۹. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۵۲۴-۵۲۵.
۱۸۰. مجمع البیان، طبرسی، ج۵، ص۸۴.
۱۸۱. توبه/سوره۹، آیه۷۹.    
۱۸۲. توبه/سوره۹، آیه۳۸.    
۱۸۳. الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۴۱۵.    
۱۸۴. الدرر، ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۵۷-۲۵۸.
۱۸۵. انساب الاشراف، بلاذری، ج۱، ص۲۸۳.    
۱۸۶. الدرر، ابن عبدالبر، ص۲۵۷.
۱۸۷. توبه/سوره۹، آیه۱۰۷.    
۱۸۸. وفاء الوفاء، سمهودی، ج۳، ص۳۲-۷۳.    
۱۸۹. المساجد الاثریه، ص۱۰-۱۵.
۱۹۰. الاخبار الطوال، ابن داود الدینوری، ص۱۴۱.
۱۹۱. انساب الاشراف، بلاذری، ج۲، ص۲۲۲.    
۱۹۲. تاریخ خلیفه، خلیفة بن خیاط، ص۱۰۸.    
۱۹۳. تاریخ خلیفه، خلیفة بن خیاط، ص۱۲۲.
۱۹۴. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۲۵۳.    
۱۹۵. الطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۲۸۴.    
۱۹۶. تاریخ طبری، ج۵، ص۴۸۷.



حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، برگرفته از مقاله«اوس».    



جعبه ابزار