بهشهر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بِهْشَهْر، شهرستان و شهری در استان
مازندران میباشد.
این شهرستان از
شمال به
دریای مازندارن و
خلیج گرگان، از
شرق به کردکوی و بندر گز، از
جنوب به
دامغان و از
غرب به نکا و
ساری محدود است.
شهرستان بهشهر از ۳ بخش مرکزی، گلوگاه و یانهسر، و ۳ شهر بهشهر، رستمکلا و گلوگاه، و ۶ دهستان تشکیل شده است.
شبه جزیرۀ میانکاله در شمال شرقی این شهرستان واقع است.
بخشهای شمالی شهرستان بهشهر از نوار ساحلی نسبتاً باریکی تشکیل شده، و در نواحی جنوبی آن بلندیهای البرز واقع است.
کوه شادر با ارتفاع ۲۵۱‘۳ متر و بادله با ارتفاع ۲۱۱‘۳ متر از بلندترین کوههای اطراف بهشهرند.
رود نکا و زارم رود از مهمترین و پرآبترین رودهای بهشهرند.
آب و هوای این شهرستان معتدل و مرطوب است.
شهرستان بهشهر پوشیده از انواع گیاهان جنگلی است. در گذشته، تمام جلگۀ بهشهر پوشیده از
جنگل بوده، که امروزه از وسعت آن کاسته شده است.
اقتصاد این شهرستان برپایۀ کشاورزی، دامپروری، صید ماهی و صنایع جانبی آن
ها استوار است. کشاورزی در این شهرستان به دو طریق دیمی و آبی صورت میگیرد و
آب لازم از رودخانه و چاههای ژرف و نیمه ژرف تأمین میشود، از عمدهترین محصولات آنجا
گندم،
برنج،
پنبه،
توتون، دانههای روغنی و مرکبات است.
کارخانههای چیتسازی، پنبهپاککنی، روغنکشی، نئوپانسازی، ریسندگی، توتون خشککنی، نیروگاه گازی و شیلات از مراکز صنعتی مهم بهشهرند.
تأسیسات شیلات این شهرستان در ۲۰ کیلومتری شمال نکا واقع است.
دامپروری نیز درشهرستان بهشهر توسعه یافته است و محصولات آن به نقاط دیگر صادر میشود.
جانوران گوناگون از جمله پلنگ،
خرس، گراز،
شغال،
گرگ و جز آن
ها در جنگلهای آنجا یافت میشود.
براساس سرشماری عمومی آبان ماه ۱۳۷۵،
جمعیت شهرستان بهشهر ۷۳۱‘۱۷۶ نفر بوده است که از این شمار ۱۹/۵۶٪ در نقاط شهری، و بقیه در روستاها اقامت داشتهاند.
از آبان ماه ۱۳۱۶، بخش اشرف (بهشهر) در شمار بخشهای تابع شهرستان
ساری بود،
ولی از ۱۳۳۳ش خود به شهرستان بدل گردید.
این شهر که مرکز شهرستان بهشهر است، در °۵۳ و ´۳۲ طول شرقی و °۳۶ و ´۴۱ عرض شمالی و در ارتفاع ۱۵ متری از سطح دریا واقع است.
این شهر در منطقۀ جلگهای قرار دارد و تا ۱۰ کیلومتری جنوب آن را از زمینهای کشاورزی و جنگلی پوشانیده است.
راه آهن تهران ـ بندر ترکمن از این شهر میگذرد.
بر مبنای آخرین سرشماری رسمی، بهشهر بیش از ۷۱ هزار نفر جمعیت داشته است.
درطول تاریخ همواره از تمام و یا قسمتی از این شهرستان با نامهای کبودجامه، پنجاه هزار یا پنجهزار، هزارجریب، کلباد، قره طغان، طاحونه سر، آسیاب سر، خرگوران، اشرف و بهشهر یاد شده است.
یافتههای باستانشناختی در غارهوتو، واقع در غرب بهشهر دیرینگی زیست
انسان را در این منطقه به دوران پیش از تاریخ میرساند.
بهشهر امروزی که از نواحی
طبرستان بود، یکی از زیستگاههای نخستین تپوران به شمار میآید.
این ناحیه در دورۀ ساسانی از بخشهای کوست شمال
ایران بود و با فرمانروایی مرزبانان (اسپهبدان) اداره میشد.
پس از سقوط دولت ساسانی، اسپهبدان طبرستان سال
ها به عنوان امرای مستقل در این ناحیه فرمانروایی داشتند و تا قرن
ها استقلال خود را حفظ کردند.
حکمرانان محلی آن ناحیه که به اسپهبدان مشهور
بودند، از ۴۵ تا ۷۵۰ق/۶۶۵ تا ۱۳۴۹م بر بخشهایی از طبرستان
حکومت میکردند.
باو مؤسس سلسلۀ باوندی یکی از سرداران یزدگرد سوم به هنگام فتوحات اسلامی در ایران بود. در روزگار او طبرستان دستخوش
فتنه و آشوب هپتالیان شده بود. مردمان آنجا که از آسیبهای هپتالیان به ستوه آمده
بودند، فرمانروایی طبرستان را به وی پیشنهاد کردند. وی با شرایطی فرمانروایی طبرستان را پذیرفت و این خطه را از وجود هپتالیان پاک کرد و پس از ۱۵ سال فرمانروایی کشته شد؛ اما چندی بعد فرزندش سهراب
قاتل پدر را کشت و بار دیگر بر این ناحیه چیره گشت.
طبرستان و از جمله ناحیۀ بهشهر در حدود سال ۲۲۵ق/۸۴۰م توسط عبدالله بن طاهر گشوده شد و در زمرۀ قلمرو
طاهریان قرار گرفت.
در سدههای ۳ تا ۵ق/۹-۱۱م نصرتالدین اسپهبد کبودجامه به فرمان حسامالدوله اردشیر باوندی بر جناشک در قلمرو تکش خوارزمشاه حمله برد و حکمران آنجا را به
قتل رساند. خوارزمشاه نیز به تلافی، ولایت کبودجامه و نواحی اطراف آن را ویران کرد.
۱۵ سال پس از این واقعه به هنگام یورش
مغولان به مازندران، رکنالدین کبودجامهای برادرزادۀ نصرتالدین از فرصت استفاده کرد و با مغولان متحد شد و به یاری ایشان بر کبودجامه دست یافت.
مقارن با نخستین لشکرکشی امیرتیمور به مازندران در ۷۸۴ق/۱۳۸۲م، این سامان قلمرو امیرولی بود. در این سال تیمور تا حدود کبودجامه پیش راند، اما تصرف آنجا تا ۷۸۶ق به تأخیر افتاد.
چون مادر
شاه عباس صفوی اهل مازندران بود،
به این ناحیه توجه خاصی مبذول میداشت. در ۱۰۲۱ق/۱۶۱۲م به فرمان شاه عباس شهر «اشرف» بنا نهاده شد.
به روایت اسکندربیک،
این نام از آنرو بر آنجا نهاده شد که از نظر «نزاهت و خرمی اشرف امکنۀ» مازندران بوده است. چون شاه عباس به هنگام
سفر به مازندران در اشرف اقامت میکرد، نزدیکان و همراهان او عمارتهایی در آن ساختند و شهر رو به آبادانی نهاد.
همچنین در ۱۰۲۳ق/۱۶۱۴م پس از لشکرکشی شاه عباس به
گرجستان بسیاری از ارمنیان و گرجیان
قفقاز به مازندران کوچانیده شدند و در اشرف و دیگر شهرهای مازندران جای گرفتند.
شاهعباس برای جلوگیری از تاخت و تاز قبایل
ترکمن به اشرف، خندقی احداث کرد که از دامنۀ کوه
ها تا
دریا ادامه داشت. سال
ها به سبب این اقدام مازندران و اطراف آن از غارت مصون ماند و چون این خندق در نزدیکی کُلباد واقع بود، به «جَرّکلباد» معروف شد.
دلاواله اشرف را شهری آباد با باغهای بسیار، خیابانی عریض و مناظر دلپذیر و خانههایی که بدون نظم در میان درختان بنا شده، وصف کرده است.
با انقراض حکومت صفوی و ناآرامیهای پس از آن، شهر اشرف دستخوش حوادث گوناگون گردید و آبادانی و شکوفایی خود را از دست داد. با هجوم افغان
ها به ایران، پیش از تسخیر
اصفهان، طهماسب میرزا برای گردآوری سپاه به مازندران رفت و در ۱۱۳۷ق/۱۷۲۵م وارد اشرف شد.
نادرشاه افشار در دوران پادشاهی خود در آبادانی اشرف کوشید. از جمله عمارت چهل ستون را که هنگام نابسامانیهای دورۀ تهاجم افغان
ها ویران شده بود، بازسازی کرد.
پس از درگذشت نادرشاه، محمدحسن خان قاجار بر استراباد و مازندران مستولی شد.
کریمخان زند برای مقابله با او سپاهی به آن ناحیه فرستاد و در جنگی که در حدود جرکلباد در ۱۱۷۲ق/۱۷۵۹م روی داد، محمدحسن خان قاجار کشته شد و شهر اشرف به دست سپاهیان
زندیه افتاد و ویران شد.
در نتیجۀ این جنگ
ها شهر اشرف که در دوران
صفویه پایتخت دوم ایران به شمار میرفت، آبادانی خود را از دست داد.
در آغاز قدرت یافتن آقامحمدخان قاجار، ناوگان جنگی روسیه برای احداث پایگاه نظامی در کنارههای جنوبی دریای مازندران، اشرف را اشغال کردند.
جهانگردان اروپایی که در دورۀ قاجار از اشرف دیدن کردهاند، آنجا را شهری نیمه ویران وصف نمودهاند.
ناصرالدین شاه در سفر اول خود به مازندران (۱۲۸۳ق) چند روزی در اشرف اقامت کرد و دستور داد تا کاخهای ویران شده را بازسازی نمایند که در سفر دوم خود در ۱۲۹۲ق هنوز تعمیر و مرمت آن به اتمام نرسیده بود.
در دورۀ
پهلوی نام اشرف به بهشهر تغییر داده شد.
(۱) محمد بن اسفندیار، تاریخ طبرستان، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۲۰ش.
(۲) اسکندربیک منشی، عالمآرای عباسی، به کوشش محمد اسماعیل رضوانی، تهران، ۱۳۷۷ش.
(۳) علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه، اکسیر التواریخ، به کوشش جمشید کیانفر، تهران، ۱۳۷۰ش.
(۴) محمدحسن اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، به کوشش محمداسماعیل رضوانی، تهران، ۱۳۶۷ش.
(۵) محمدحسن اعتمادالسلطنه، مرآة البلدان، به کوشش عبدالحسین نوایی و هاشم محدث، تهران، ۱۳۶۷ش.
(۶) عباس اقبال آشتیانی، تاریخ مفصل ایران، تهران، ۱۳۴۱ش.
(۷) مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران، تهران، ۱۳۵۷ش.
(۸) اردشیر برزگر، تاریخ تبرستان پس از اسلام، تهران، ۱۳۳۴ش.
(۹) احمد بلاذری، فتوحالبلدان، به کوشش عبدالله انیس طباع و عمرانیس طباع، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
(۱۰) عباس جعفری، دائرة المعارف جغرافیایی ایران، تهران، ۱۳۷۹ش.
(۱۱) عباس جعفری، رودها و رودنامههای ایران، تهران، ۱۳۷۶ش.
(۱۲) عباس جعفری، کوه
ها و کوهنامههای ایران، تهران، ۱۳۶۸ش.
(۱۳) علیرضا چکنگی، فرهنگنامۀ تطبیقی نامهای قدیم و جدید مکانهای جغرافیایی، مشهد، ۱۳۷۸ش.
(۱۴) حسن حجازی کناری، پژوهشی در زمینۀ نامهای باستانی مازندران، تهران، ۱۳۷۲ش.
(۱۵) محمدتقی حکیم، گنج دانش (جغرافیای تاریخی شهرهای ایران)، به کوشش محمدعلی صوتی و جمشید کیانفر، تهران، ۱۳۶۶ش.
(۱۶) نیکولای ولادیمیرویچ خانیکف، سفرنامه، ترجمۀ اقدس یغمایی و ابوالقاسم بیگناه، مشهد، ۱۳۷۵ش.
(۱۷) پیترو دلاواله، سفرنامه، ترجمۀ محمودبهفروزی، تهران، ۱۳۸۰ش.
(۱۸) رابینو ی ل، سفرنامۀ مازندران و استراباد، ترجمۀ غلامعلی وحیدمازندرانی، تهران، ۱۳۴۳ش.
(۱۹) رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ، به کوشش بهمن کریمی، تهران، ۱۳۳۸ش.
(۲۰) عبدالحسین زرینکوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، تهران، ۱۳۴۳ش.
(۲۱) منوچهر ستوده، از آستارا تا استارباد، تهران، ۱۳۷۵ش.
(۲۲) سرشماری عمومی نفوس و مسکن (۱۳۷۵ش)، نتایج تفصیلی، شهرستان بهشهر، مرکز آمار ایران، تهران، ۱۳۷۶ش.
(۲۳) عباس شایان، مازندران، تهران، ۱۳۶۴ش.
(۲۴) شرفالدین علی یزدی، ظفرنامه، به کوشش عصامالدین اورونبایف، تاشکند، ۱۹۷۲م.
(۲۵) حبیبالله صمدی، انسان قدیم غار هونو، مهر، تهران، ۱۳۳۱ش، س۸، شم ۴.
(۲۶) حبیبالله صمدی، کشف آثار انسانهای قدیم در ایران ـ کنار دریای خزر، گزارش دو ماهۀ کمیسیون ملی یونسکو در ایران، تهران، ۱۳۳۰ش، ج۴، شم ۱ و ۲.
(۲۷) علیبابا عسکری، بهشهر (اشرفالبلاد)، تهران، ۱۳۵۰ش.
(۲۸) فرهنگ جغرافیایی آبادیهای کشور (ساری)، سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، تهران، ۱۳۷۰ش، ج۲۸.
(۲۹) بهرام فرهوشی، فرهنگ پهلوی، تهران، ۱۳۴۶ش.
(۳۰) نصرالله فلسفی، زندگی شاهعباس اول، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۳۱) ابراهیم قفس اوغلی، تاریخ دولت خوارزمشاهیان، ترجمۀ داووداصفهانیان، تهران، ۱۳۶۷ش.
(۳۲) حسن قلعهبندی، تاریخ و جغرافیای شهرستان بهشهر، ساری، ۱۳۴۷ش.
(۳۳) مجموعه قوانین سال ۱۳۱۶ش، وزارت کشور، تهران، ۱۳۱۶ش.
(۳۴) ظهیرالدین مرعشی، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، به کوشش عباس شایان، تهران، ۱۳۳۳ش.
(۳۵) ژاک مرگان، ایران، مطالعات جغرافیایی، ترجمۀ کاظم ودیعی، تبریز، ۱۳۳۸ش.
(۳۶) نصرتالله مشکٰوتی، فهرست بناهای تاریخی و اماکن باستانی ایران، تهران، ۱۳۴۹ش.
(۳۷) عبدالرزاق مفتون دنبلی، مآثر سلطانیه، به کوشش غلامحسین صدری افشار، تهران، ۱۳۵۱ش.
(۳۸) ملگونف گ، کرانههای جنوبی دریای خزر یا استانهای شمالی ایران، ترجمۀ امیرهوشنگ امینی، تهران، ۱۳۶۷ش.
(۳۹) اسماعیل مهجوری، تاریخ مازندران، ساری، ۱۳۴۲-۱۳۴۵ش.
(۴۰) حسین میرجعفری، تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دورۀ تیموریان و ترکمانان، اصفهان، ۱۳۷۵.
(۴۱) ناصرالدین شاه، روزنامۀ سفرمازندران، تهران، ۱۳۵۶ش.
(۴۲) ابراهیم نامی، سفرنامۀ استراباد و مازندران و گیلان، به کوشش مسعود گلزاری، تهران، ۱۳۵۵ش.
(۴۳) محمد نسوی، سیرت جلالالدین مینکبرنی، ترجمۀ کهن، به کوشش، مجتبیٰ مینوی، تهران، ۱۳۶۵ش.
(۴۴) نشریۀ دفتر تقسیمات کشوری، معاونت سیاسی اجتماعی وزارت کشور، تهران، ۱۳۷۹ش، شم ۲.
(۴۵) نظامالدین شامی، ظفرنامه، به کوشش پناهی سمنانی، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۴۶) نقشه تقسیمات کشوری، گیتاشناسی، تهران، ۱۳۷۷ش.
(۴۷) تئودُر نولدکه، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ترجمۀ عباس زریاب، تهران، ۱۳۵۸ش.
(۴۸) رضاقلی هدایت، سفارتنامۀ خوارزم، به کوشش علی حصوری، تهران، ۱۳۵۶ش.
(۴۹) Christensen, A, L’Iran sous les Sassanides, Copenhagen, ۱۹۳۶.
(۵۰) Markwart, J,Ërānšahr, Berlin, ۱۹۰۱.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بهشهر»، شماره۵۲۷۴.