• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تثلیث (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تثلیث از ریشه ثلث، در لغت به معنای سه انگاری و سه جزء قرار دادن و در اصطلاح، اعتقاد به سه مبدا و اقنوم اب و ابن و روح القدس است، چنان که مذهب تمامی طوایف مسیحیان (نسطوریه، ملکانیه، یعقوبیه) است. مقصود از تثلیث در این مدخل، معنای اصطلاحی آن است و از واژگان «ثالث ثلاثه» و «ثلاثه» استفاده شده است.





قرآن کریم در مضوع اعتقاد مسیحیان به تثلیث، چند آیه را مطرح می کند و به نقد اعتقاد آنان پرداخته و آن را رد می کند.

۱.۱ - در مسيحيت

•لقد کفر الذین قالوا ان الله هو المسیح ابن مریم وقال المسیح یا بنی اسرائیل اعبدوا الله ربی وربکم انه من یشرک بالله فقد حرم الله علیه الجنة وماواه النار وما للظالمین من انصار •لقد کفر الذین قالوا ان الله ثالث ثلاثة وما من اله الا اله واحد وان لم ینتهوا عما یقولون لیمسن الذین کفروا منهم عذاب الیم (كسانى كه گفتند خدا همان مسيح پسر مريم است قطعا كافر شده‌اند و حال آنكه مسيح مى‌گفت اى فرزندان اسرائيل پروردگار من و پروردگار خودتان را بپرستيد كه هر كس به خدا شرك آورد قطعا خدا بهشت را بر او حرام ساخته و جايگاهش آتش است و براى ستمكاران ياورانى نيست •كسانى كه تثليث قائل شده و     گفتند خدا سومين از     سه يا سه اقنوم     است قطعا كافر شده‌اند و حال آنكه هيچ معبودى جز خداى يكتا نيست و اگر از آنچه مى‌گويند باز نايستند به كافران ايشان عذابى دردناك خواهد رسيد.)
«همان طور که در سابق هم اشاره کرده‌ایم تاریخ مسیحیت می‌گوید: تثلیث در قرون نخستین و مخصوصا در عصر مسیح علیه‌السّلام وجود نداشت، و حتی در «اناجیل» کنونی با تمام تحریف هائی که در آن به عمل آمده است، کمترین سخنی از «تثلیث» دیده نمی‌شود، و خود محققان مسیحیت به این امر معترفند.
بنابراین، آنچه در آیه فوق در مورد پافشاری مسیح علیه‌السّلام و روی مساله توحید دیده می‌شود مطلبی است که با منابع موجود مسیحیت نیز هماهنگ است و از دلائل عظمت قرآن محسوب می‌شود.
ضمنا باید توجه داشت آنچه در این آیه مورد بحث واقع شده مساله غلو و وحدت مسیح با خدا و به عبارت دیگر «توحید در تثلیث» است.
ولی در آیه بعد به مساله «تعدد خدایان» از نظر مسیحیان یعنی «تثلیث در توحید» اشاره کرده، می‌فرماید: «آنها که گفته‌اند: خداوند سومین اقنوم از اقانیم سه گانه است به طور مسلم کافر شده‌اند» «لقد کفر الذین قالوا ان الله ثالث ثلاثة».
اما همان طور که سابقا هم گفتیم این برداشت از مسیحیت با حقیقت تطبیق نمی‌کند؛ زیرا اعتقاد به تثلیث در میان همه مسیحیان عمومیت دارد، همان طور که اعتقاد به توحید و یگانگی خدا در میان ما مسلمانان قطعی و مسلم است، منتها آنها در عین این که خدایان را حقیقتا سه گانه می‌دانند، یگانه حقیقی نیز می‌دانند و به اعتقاد آنها سه واحد حقیقی، یک واحد حقیقی را تشکیل می‌دهند!
دو آیه فوق، ظاهرا به دو جنبه مختلف این دو قضیه اشاره می‌کند: در آیه اول اشاره به وحدت خدایان سه گانه، و در آیه دوم اشاره به تعدد آنها است، و قرار گرفتن این دو بیان پشت سر هم در حقیقت، اشاره به یکی از دلائل روشن ابطال عقیده آنها می‌باشد که چگونه خداوند گاهی با مسیح (و روح القدس) حقیقتا یکی
و گاهی حقیقتا سه چیز می‌شود، مگر مساوی بودن سه با یک معقول است؟!
آنچه این حقیقت را تائید می‌کند این است که: ما در میان مسیحیان هیچ طایفه‌ای را نمی‌یابیم که به خدایان سه گانه قائل نباشند.»

۱.۲ - بطلان اعتقاد مسیحیان

•لقد کفر الذین قآلوا ان الله هو المسیح ابن مریم قل فمن یملک من الله شیئا ان اراد ان یهلک المسیح ابن مریم وامه ومن فی الارض جمیعا ولله ملک السماوات والارض وما بینهما یخلق ما یشاء والله علی کل شیء قدیر (كسانى كه گفتند خدا همان مسيح پسر مريم است مسلما كافر شده ‌اند بگو اگر (خدا) اراده كند كه مسيح پسر مريم و مادرش و هر كه را كه در زمين است جملگى به هلاكت رساند چه كسى در مقابل خدا اختيارى دارد فرمانروايى آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است از آن خداست هر چه بخواهد مى‌ آفريند و خدا بر هر چيزى تواناست.)
علامه طباطبایی می فرماید: «این جمله برهانی است بر بطلان عقیده مذکور مسیحیان، برهانی است که از راه تناقض بودن آن عقیده اقامه شده، چون بنابرآن عقیده مسیح از یک طرف اله و معبود است، و از طرفی دیگر یک فرد بشر و مخلوق، چون همواره از آن جناب بنام عیسی پسر مریم یاد می‌کنند، و همه عوارضی که برای سایر افراد بشر و هر انسان مفروضی که در روی زمین قرار داشته باشد جائز و ممکن می‌دانند، برای عیسی بن مریم نیز جائز و ممکن می‌دانند، و همه ساکنان روی زمین مانند خود زمین و سراپای آسمانها و اجزای موجود در بین آنها مملوک خدای تعالی و مسخر در تحت ملک و سلطنت خدای تعالی است، و در نتیجه خدای تعالی حق تصرف در آنها را دارد، هر تصرفی که بخواهد، و هر حکمی که براند چه به نفع آنها و چه به ضرر آنها و به همین دلیل او می‌تواند مسیح را که جزئی از این عالم است هلاک کند، همانطور که می‌تواند مادرش را و همه ساکنان زمین را هلاک کند، بدون اینکه بین مسیح و سایر اجزای عالم در این باره تفاوتی باشد، و مسیح بر سایرین مزیتی داشته باشد، خوب وقتی هلاکت برای مسیح از نظر عقل امری جائز و ممکن باشد، دیگر چگونه او می‌تواند معبود بوده باشد، پس اعتقاد به بشر بودن مسیح نقیض اعتقاد به خدا بودن وی است.
و اگر در جمله : ((ان اراد ان یهلک المسیح ابن مریم و امه، و من فی الارض جمیعا)) کلمه مسیح را مقید کرد به قید ( (ابن مریم))، برای این بود که دلالت کند بر اینکه مسیح یک بشر تمام عیار و مانند سایر موجودات و سایر افراد انسانها واقع است در تحت تاثیر ربوبی، و به همین منظور کلمه ((امه)) (مادرش) را بر آن عطف کرد، تا بفهماند مسیح هم مثل مادرش و از سنخ او است، و نیز جمله ((من فی الارض جمیعا)) را به آن عطف کرد تا بفهماند حکم در همه نامبردگان یکی و به یک اندازه است.
از همین جا روشن می‌شود که آن تقیید و این عطف، اشاره‌ای به برهان فلسفی معروف به برهان امکان دارد، و حاصل این برهان در مورد بحث این است که مسیح مثل مادرش شبیه و مماثل سایر افراد بشر است، در نتیجه هر حکمی و هر حادثه‌ای که در مورد سایر افراد بشر جائز و ممکن باشد در مورد او نیز ممکن است، برای اینکه به قول فلاسفه ((حکم الامثال فیما یجوز و فیما لا یجوز واحد))، و چون غیر مسیح جائز است که در تحت حکم هلاکت قرار گیرد، مسیح نیز جائز است که هلاک شود، و یا به عبارت ساده تر عقل هلاکت مسیح را نیز جائز و امری ممکن می‌داند و از نظر عقل هیچ مانعی از قبیل اجتماع نقیضین و امثال آن در کار نیست تا از هلاکت او جلوگیری کند، و اگر مسیح خدا بود عقل هلاکتش را ممکن و جائز نمی‌دانست پس معلوم می‌شود او خدا نیست...»



۱. مفردات، ص۸۱.    
۲. مائده/سوره۵، آیه۷۲.    
۳. مائده/سوره۵، آیه۷۳.    
۴. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۵، ص۴۹-۵۰.    
۵. مائده/سوره۵، آیه۱۷.    
۶. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج۵، ص۴۰۳.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «تثلیث ».    



جعبه ابزار