تست1111
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تَبَرُّک: درخواست
خیر و برکت از
خداوند، از طریق یک موجود مبارک است.
در اصطلاح دینی تیمن و برکت خواستن به واسطه موجودی که در پیشگاه خداوند از مقام والایی برخوردار است.
«تبرک» مصدر باب تفعّل از ریشه «ب ـ ر ـ ک» به معنای خیر کثیر و فزونی،
سینه شتر،
سعادت
و ثبات
است.
برخی معنای فراگیر برکت را فایده پایدار میدانند و باور دارند که این معنا با معانی دیگر آن سازگار است.
برخی نیز اصل آن را «پایداری» دانسته، بر این باورند که دیگر معانی با آن نزدیک هستند.
بعضی نیز اصل آن را فضل، خیر و افزونیِ مادی و معنوی میدانند.
آوردهاند که این واژه در اصل، سامی و به معنای نزدیکی و قرابت است و از واژههای راهیافته در
زبان عربی است.
برکت در اصطلاح متون دینی، عبارت است از پدید آمدن خیر الهی در امور
و فراوانی خیر و بسیار شدن آن
که شامل امور خیر دنیوی و اخروی از جمله پاداش اعمال، امنیت و مایه دوری انسان از دنیا است.
تبرک همچنین عبارت است از تیمن
و مبارک شمردن چیزی
و در اصطلاح متون دینی، یعنی طلب برکت و خیر الهی
که در یک موجود نهاده شده
و
خداوند برای او امتیازها و مقامهایی خاص قرار داده است،
خواه این برکت مادی باشد و خواه معنوی.
هم در
توسل و هم در تبرک،
انسان در پی دریافت خیری به واسطه یک موجود دیگر است. از این رو، این دو شباهت مفهومی و مصداقی فراوان با هم دارند؛ به ویژه آن جا که شخص در صدد دستیابی به خیر معنوی است. برخی باور دارند که حقیقت تبرک، توسل است؛ پس تفاوتی میان این دو نیست.
اما با فرض تفاوت این دو، توسل عبارت است از واسطه قرار دادن بزرگان دین در پیشگاه خداوند برای رسیدن به خواستهای. تبرک نیز یعنی طلب خیر و برکت مادی و معنوی که خداوند در انسانها یا اشیا قرار داده است.
تبرک به سهگونه تحقق مییابد:
گاه با تماس و لمس موجود مبارک صورت میپذیرد؛ همچون: لمس نمودن پیامبر
یا اجزای جدا شده از بدن ایشان
و یا اشیایی که با بدن وی تماس داشته است،
استلام حجرالاسود و ارکان کعبه
به دست زائران کعبه در
مناسک حج و
عمره، لمس ضریح یا صندوق قبر
امامان معصوم و اولیای الهی، لمس جای پای پیامبر(ص) در سنگی در بخش جنوبی
مسجدالحرام.
گاه در موارد مشابهت با موجودات و اشیای دارای برکت، آن شباهت افزون بر اینکه خود مایه برکت است، قدرت برکتدهی نیز دارد؛ همچون: طلب برکت از تصاویر
مکه و
مدینه که مسلمانان در خانههای خویش دارند یا تابوتوارههای همانند قبر و تابوت
امام حسین(ع) در مراسم تعزیه.
تبرک گاهی بر خواست و التفات شخصی استوار است. در این حالت، خداوند یا کسی که قدرت برکتبخشی دارد، آگاهانه کسی یا چیزی را متبرک میکند. ممکن است این کار تنها با بیان اراده یا با دست نهادن بر کسی یا چیزی و یا با دعای خیر و طلب برکت برای کسی یا چیزی صورت گیرد. در این حال، انتقال برکت به صورت ابتدایی و بدون درخواست شخص خواهان برکت است؛ همچون موردی که خداوند به یعقوب برکت داد
و نیز اسحاق(ع) به پسرش یعقوب برکت بخشید
و یعقوب(ع) با دعای خیر به پسرانش برکت بخشید و آنها را مبارک ساخت
و یا رسول خدا(ص) دختر و دامادش را متبرک نمود.
وجه مشترک در این سه نوع، وجود التفات و ارادهای از سوی خداوند یا شخصی مقدس است که مایه برکت میشود.
پیشینه برکت جستن در متون دینی آمده است. در
عهد عتیق، درباره احوال حضرت یعقوب و
یوسف، از تبرّک سخن رفته است.
در «ده فرمان»
حضرت موسی آمده که روز هفتم و سبَّت (شنبه) را مبارک قرار داده است.
در انجیل مرقس نیز بیان شده که
حضرت مسیح(ع) با کشیدن دست بر سر کودکان، به آنان برکت میداد.
در میان
بنیاسرائیل رسم بوده که برای تبرک جستن، با روغن زیتون متبرک، خود را روغنمالی میکردند. آوردهاند که وجه تسمیه حضرت عیسی به مسیح، همین است که با روغن زیتون متبرک، مسح شده است.
بر پایه دیدگاه رایج میان مسلمانان، زیارت قبور بزرگان و تبرک به آثار منسوب به ایشان، کاری پسندیده بوده است. برکت و مغفرت الهی به واسطه انبیا و اولیا نازل میگردد.
در این فرایند، واسطههایی از سوی خداوند قرار داده شدهاند که ریشه آن، برکت خداوند است
و امور مقدس که مسلمانان از آنها برکت میطلبند، شانی مستقل از خداوند ندارند. از این رو، تبرک جستن از آنها با
شرک ملازم نیست.
بر خلاف این دیدگاه، به باور
وهابیان، تبرک نوعی عبادت است؛ اما عبادت امری توقیفی است. پس تبرک جستن تنها در مواردی مانند نام خدا، قرآن، پیامبر در زمان زندگانی ایشان، و آثار مربوط به هنگام حیات پیامبر که دلیلی بر جواز آنها در
قرآن یا
سنت پیامبر و
صحابه یافت میشود، جایز است
و در موارد دیگر که نصی بر جواز آن در قرآن و سنت در دست نیست و پیشینهای میان سلف صالح وجود ندارد، تبرک غیر مشروع
و
بدعت است و هر بدعتی نیز ضلالت و گمراهی به شمار میرود.
از این رو، استلام دو رکن پیرامون حجرالاسود، دیوارهای کعبه،
مقام ابراهیم، صخره بیتالمقدس، و قبرهای پیامبران و صالحان بدعت و نادرست است.
از این رو، برخی از صحابه، لمس حجرالاسود را تنها به عنوان پیروی از رفتار پیامبر(ص) مفید میدانستند.
یکم. عبادت کاری است که به نیت پرستش خداوند انجام پذیرد؛ اما کسی که در صدد تبرکجویی از آثار بزرگان دین برمیآید، هرگز این افراد را دارای مقام الوهیت نمیداند و در تبرکجویی هرگز قصد عبادت ندارد. بنا بر این، کار او مصداق عبادت نیست
تا با توحید در الوهیت و عبودیت منافات داشته باشد یا غلوآمیز قلمداد گردد. شاهد این سخن، نهی نکردن پیامبر از مواردی است که در محضر ایشان به دست صحابه انجام میگرفته،
حال آنکه ایشان از برخی الفاظ غلوآمیز منع مینمودند.
دوم. با وجود ادله و شواهد گوناگون بر جواز این کار، نمیتوان آن را بدعتآمیز شمرد. از این گذشته، هرگونه بدعتی ناپسند و حرام نیست؛ بلکه بدعت ناپسند و حرام، امری جدید است که در دین درونی شود و دلیلی بر مشروعیت آن نباشد و با سنت سازگار نگردد.
تبرک را که دارای ادله و شواهد گوناگون از سنت و سیره مسلمانان است، نمیتوان بدعت ناپسند دانست؛ بلکه بر پایه نظر شافعی، بدعتی پسندیده است.
در مواردی هم که نصی بر جواز در میان نیست، بر خلاف نظر وهابیان، اصل عملی مورد استناد، اصل اباحه است که بر پایه آن، هر کاری که دلیلی استوار بر عدم جواز و حرمتش در دست نباشد، مجاز و مباح است.
از دیدگاه فقیهان شیعی، طلب برکت از چیزهایی که در شرع از قداست، عظمت و طهارت برخوردارند، جایز و بلکه راجح و مستحب است.
از دیدگاه ایشان، تبرک جستن به نام امامان: با نوشتن بر کفن و جریدتین (دو تکه چوب تازه)
و نیز به واسطه نامگذاری فرزندان به نام ایشان،
قرار دادن تربت در قبر به قصد تبرک،
تبرک به قرآن با نوشتن آن بر کفن
و مس کلمات و حروف آن
مستحب است.
علما و فقیهان اهل سنت، میان جواز و استحباب و کراهت تبرک به قبر رسول خدا(ص) اختلاف نظر دارند.
حکم به کراهت نیز شاید به علت ترس از منافات آن رفتار با ادبورزی در حق پیامبر باشد.
احمد بن حنبل تبرک به منبر و قبر پیامبر(ص) و بوسیدن آن را مجاز میداند.
شهاب الدین خفاجی حنفی نیز به کراهت مس و بوسیدن و چسباندن سینه به قبر پیامبر(ص) باور دارد.
برخی از فقیهان شافعی همانند رملی شافعی، لمس قبر نبی، ولیّ خدا یا عالم و نیز سردرهای ورودی قبر اولیا و بوسیدن آن را به قصد تبرک مجاز میداند.
محب الدین طبری شافعی نیز مس قبر و بوسیدن آن را جایز و موافق با سیره دانشوران و صالحان میشمرد.
زرقانی مالکی نیز باور دارد که بوسیدن قبر پیامبر(ص) به قصد تبرک ایرادی ندارد.
حکم به جواز تبرک، مستند به قرآن، سنت پیامبر(ص) و سیره پیوسته اهل شریعت است. در مواردی که جواز و صحت برکتجویی مشکوک باشد، اصل اباحه پشتوانه حکم به جواز است.
قرآن کریم در چند آیه به موضوع تبرک پرداخته است. تبرک یعقوب(ع) به پیراهن یوسف(ع) یکی از این موارد است. هنگامی که یوسف به برادرانش گفت که پیراهنش را بر چشمان پدرشان بیفکنند:
(سوره یوسف، آیه ۹۳) رحمت حق از مجرای پیراهن یوسف بر حضرت یعقوب جاری شد و یعقوب با برکت جستن از آن لباس،
بینایی خود را بازیافت.
نمونه دیگر، تبرک بنیاسرائیل به تابوت موسی بوده است. این تابوت، صندوقی بود که در آن، امور متعلق به خاندان موسی وهارون و الواح مقدس نازل شده بر موسی(ع) قرار داشت و موسی بن عمران(ع) آن را به یوشع بن نون سپرده بود.
بنیاسرائیل این صندوق را که مایه آرامش آنان بوده است، بسیار مقدس میدانستند و در نبرد با بتپرستان آن را با خود حمل مینمودند:
(سوره بقره، آیه ۲۴۸) و به آن تبرک میجستند.
این عمل ممکن است افزون بر تبرک، به قصد احترام و تعظیم نیز باشد؛ اما این قصد منافاتی با تبرک ندارد. پیدا است که حمل این تابوت به ویژه هنگام جنگ، جز به جهت تبرک و استمداد از آن وجهی نداشته است.
مقام ابراهیم(ع) نیز که اثر گامهای حضرت ابراهیم بر آن قرار دارد، به همین سبب محل نماز خواندن مردم گشته است:
(سوره بقره، آیه ۱۲۵)
به جهت تماس آن سنگ با پای حضرت ابراهیم(ع) مردم به آن تبرک میجویند.
از این روی، میتوان گفت که تبرک به محل نشستن و نماز پیامبر اسلام نیز مجاز است. در روایتی، میان حجرالاسود و مقام ابراهیم مدفن شماری فراوان از پیامبران خوانده شده که به همین جهت، مبارک است.
سنت پیامبر به عنوان یکی از پشتوانههای احکام شرعی، پشتوانه جواز تبرکجویی است. برخی روایات حکایت دارند که رسول خدا اصحاب را به این کار برمیانگیخت. متون تاریخی و حدیثی شیعه و سنی مواردی فراوان از این دست را گزارش نمودهاند.
برای نمونه، ایشان به اصحاب امر فرمود که از چاه ناقه صالح تبرک جوید. همین دلیل جواز تبرک به آثار پیامبران و صالحان است، اگر چه درگذشته باشند.
در شب ازدواج حضرت فاطمه(س) پیامبر پس از وضو، باقیمانده آب وضوی خویش را به سر و صورت و بدن حضرت زهرا و علی(ع) پاشید و از خداوند خواستار برکت برای ایشان و نسلشان شد.
امام علی روایت نموده که به برکت پیامبر و مسح ایشان در نبرد خیبر گرفتار چشمدرد و بیماری نشده است.
آوردهاند که پیامبر آب وضویش را بر فردی بیمار ریخت و او به برکت آن شفا یافت.
در چند روایت گزارش شده که ایشان پس از انجام اعمال حج، موهای خویش را تراشید و آنها را میان مسلمانان تقسیم نمود.
نیز ایشان در شب معراج، در مکانهای منسوب به پیامبران نماز خواند.
پیامبر به هنگام دفن فاطمه بنت اسد، او را با لباس خودش کفن نمود
و در قبر او خوابید تا به برکت ایشان سختی قبر بر وی آسان گردد.
عبدالله بن ابیّ نیز از حضرت درخواست کرد که او را در لباسی که بر تن داشته، به خاک بسپارد.
وی با این کار در پی تبرک به لباس رسول خدا و پیشگیری از عذاب الهی بوده است.
فرستاده قریش در رویداد صلح حدیبیه، اهتمام فراوان اصحاب برای تبرک به قطرات وضوی رسول خدا را حکایت میکند. این کار که در محضر حضرت اتفاق میافتاده، آن گاه که با عدم منع ایشان همراه میشود، میتواند ماخذ جواز برکتجویی قلمداد گردد. تبرک به آب وضوی رسول خدا و باقیمانده آن، نه تنها با نهی ایشان روبهرو نشد؛ بلکه گاه خود به اصحاب میفرمود که به آن آب تبرک جویند.
در متون روایی و تاریخی، مواردی فراوان از تبرکجویی اهل بیت و امامان شیعه به پیامبر(ص) گزارش شده است. فاطمه، دختر پیامبر، پس از وفات ایشان بر مزارش حضور مییافت و خاک آن را به نشانه تبرک بر سر و صورت خویش میمالید.
تبرکجویی به قبر شریف پیامبر، سیره پیوسته امامان معصوم و اهل بیت بوده است.
در منابع روایی، تبرک امام حسین،
امام صادق،
امام رضا
و امام جواد(ع)
به مزار پیامبر گزارش شده است. امام حسن(ع) نیز وصیت نمود که در صورت امکان، کنار مزار رسول خدا به خاک سپرده شود.
تبرک امام صادق(ع) به عصای پیامبر
و نیز تبرک حضرت علی به باقیمانده حنوط پیامبر
شواهد دیگر این سیره است. از دیگر موارد برکتجویی اهل بیت، تبرک به سنگی در خانه حضرت زهرا است که محل نشستن ایشان بوده است.
صحابه نیز همزمان با پیامبر و بعد از ایشان به وی تبرک میجستند. بررسی زندگانی پیامبر گرامی و چگونگی رفتار یاران ایشان حکایت از این دارد که مسلمانان در روزگار آغاز اسلام، به برکتجویی از وجود وی و امور متعلق به او اهتمام داشتهاند.
گاهی این اهتمام از سوی یک فرد چندان اوج میگرفت که گمان میرفت او مجنون شده است.
از همین رو، صحابه به نگهداری آثار حضرت و بزرگداشت آنها میپرداختند.
تبرک به ایشان افزون بر دریافت آثار معنوی و فیض الهی از مسیر غیر طبیعی، به انگیزه اظهار ارادت و محبت به پیامبر و اهل بیت ایشان، از سوی خداوند و پیامبر نیز توصیه شده است؛ زیرا احترام به پیامبران و اولیا و آثار ایشان از مصداقهای بزرگداشت شعائر الهی است
که قرآن بر آن تاکید کرده است: {{قلم رنگ|سبز|﴿وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللهِ فَاِنَّها مِنْ تَقْوَی الْقُلُوبِ) (سوره حج، آیه ۳۲) با دقت در موارد تبرکجویی اصحاب آشکار میشود که آنان افزون بر برکتجویی، در صدد بزرگداشت آن انسان بزرگ بودهاند. مواردی مانند تعظیم قبر و تربت مزار نبوی از سوی دختر پیامبر(ص)
و امامان شیعه:،
بر چشم نهادن موی پیامبر به دست احمد بن حنبل، و خودداری امام شافعی از اسبسواری در مدینه به این دلیل که آن جا محل گامهای رسول خدا بوده است،
نشان میدهد که مسلمانان آغاز اسلام برای مکانها و آثار منسوب به اولیای دین عظمتی خاص باور داشتهاند و این تعظیم به واسطه انتساب به ولیّ خدا بوده است.
تبرکجویی مسلمانان به رسول خدا بر سهگونه بوده است: تبرک به اجزایی از بدن ایشان، تبرک به اشیای متعلق به ایشان، و تبرک به مکانهای مرتبط با ایشان.
یکی از اشیای مورد اهتمام مسلمانان در تبرک
موهای پیامبر(ص) بوده است. اصحاب موی سر ایشان را برای تبرک و تیمن
نزد خویش نگاه میداشتند.
آوردهاند هنگامی که رسول خدا موی سرش را اصلاح میکرد، اصحاب گرد او میگشتند و هر تار مویی که بر زمین میافتاد، برای تبرک برمیداشتند.
خالد بن ولید برای تبرک و به امید پیروزی، در جنگها پیشانیبندی میبست که چند تار از موهای رسول خدا در آن قرار داشت.
احمد بن حنبل نیز به موی پیامبر تبرک میجسته است.
تبرک به عرق ایشان هم میان اصحاب گزارش شده است. تبرک انس بن مالک
و امّ سلیم
به عرق ایشان از گزارشهای معتبر در این زمینه است.
ناخن رسول خدا
که گاهی ایشان آن را برای تبرک میان اصحاب تقسیم مینمود،
باقیمانده آب آشامیدنی
ایشان،
آب بئر بضاعه
که با آشامیدن پیامبر متبرک شده است، و آب وضوی پیامبر از موارد تبرکجویی اصحاب بوده است.
حتی گاه اصحاب آب وضوی پیامبر را مینوشیدند.
آوردهاند که صحابه دهانه مشکی را که پیامبر از آن آب آشامیده بود، بریدند و به قصد تبرک بردند.
در منابع تاریخی، نام ۲۰ چشمه و چاه آمده که با آشامیدن پیامبر متبرّک شده و مورد اهتمام اصحاب بودهاند.
وسیلههای متعلق به پیامبر نیز مورد تبرک بوده است.
لباس،
عبا،
عمامه،
کفش
و سجاده نبوی
از جمله این موارد است. مسلمانان حتی به دستی که در بیعت با رسول خدا با ایشان در تماس بوده، تبرک میجستند.
مسلمانان آغاز اسلام به مکانهایی که با پیامبر نسبت داشت و ایشان در آن جا نماز خوانده
یا نشسته بود،
تبرک میجستند. آنان کوشیدند تا فهرست مکانهایی را که پیامبر بر آن گام نهاده بود، ثبت کنند. حتی در آغاز اسلام، برای زیارت مسجد قبا، درست همان کوچهها و راههایی را طی میکردند که رسول خدا پیموده بود.
فهرست این مکانها در سده سوم ق. به دست فاکهی با عنوان «المواضع التی دخلها رسول الله» ثبت گشته
و در برخی منابع دیگر یاد گشته است.
عبدالله بن عمر اهتمامی ویژه به این امر داشت و در مکانهای منسوب به پیامبر(ص) نماز میخواند.
البته برخی از مخالفان تبرکجویی، این کار وی را بر پایه اجتهاد شخصی میدانند. اما بعضی بر پایه همین روایات و نقلها بر آنند که پیجویی آثار پیامبر(ص) و تبرک به آن مستحب است.
برخی از این مکانها که در مکه قرار داشتهاند، عبارتند از:
محل تولد
و جایی که پیامبر شترهای خود را در حج قربانی میکرد
؛ مسجد محل آغاز هجرت پیامبر از مکه و نیز مسجد بنا شده در آن منطقه
؛ مسجد الغنم که پس از فتح مکه، مشرکان در آن جا با پیامبر بیعت کردند
؛ مسجد خَیْف که محل خطبه حجة الوداع
و نماز ۷۰۰ پیامبر است
و به نماز خواندن در آن بسیار سفارش شده است
؛ مسجد ردم الاعلی؛ مسجد مختفی؛ خانهامهانی؛ مسجدی در راه ذی طوی؛ مسجد عُرَیض
؛ خانه خدیجه(س) که مکان تولد فاطمه زهرا۳ بوده است
؛ خانه ارقم بن ابیارقم که محل پنهان شدن مسلمانان از هجوم مشرکان مکه بوده
؛ مسجد الغدیر در مکان خواندن خطبه غدیر
؛ مسجد الجن، جایگاه بیعت جنیان با پیامبر
؛ سنگ در نزدیک قبة الوحی در مسجدالحرام که به پیغمبر سلام نموده است
؛ سنگی نزدیک مکه که پیامبر در بازگشت از عمره روی آن استراحت نموده است
؛ سنگی در گوشه مسجدالحرام که نقش گامهای مبارک پیامبر بر آن قرار داشته است.
با وجود این پشتوانهها و سیره پیوسته و قطعی مسلمانان در برکتجویی، شماری از وهابیان باور دارند که تبرک جستن هنگام زندگانی پیامبر اسلام۹ به دلیل رفتار صحابه و عدم منع پیامبر مشروع بوده است؛ اما پس از وفات ایشان، صحابه و مسلمانان به صورت مطلق این رفتار را ترک نمودند. بنا بر این، برکتجویی ویژه دوران حیات پیامبر(ص) بوده که ولایت ایشان بر مسلمانان جریان داشته
؛ اما پس از وفات او جایز نیست.
افزون بر پشتوانههای یاد شده، پاسخ دیگر آن است که پیامبر اسلام(ص) دارای زندگانی برزخی است و بر پایه برخی روایات، ایشان سلام افراد به خود را میشنود و پاسخ میدهد.
پس ولایت او منحصر به هنگام حیاتش نیست و پس از وفاتش نیز جریان دارد. شواهد تاریخی نیز نشان میدهند که تبرکجویی همواره پس از وفات پیامبر مورد اهتمام اصحاب و تابعین بوده است.
یکی از دیگر مکانهای متبرک مدینه، منبر
و روضه نبوی است که دعا خواندن کنار آن از آداب دینی مورد اتفاق مسلمانان بوده است.
مسلمانان تربت پیامبر را برای تبرک برمیداشتند. این کار بهاندازهای رواج یافت که عایشه دستور داد دیواری پیشاپیش قبر پیامبر بنا نهند.
آوردهاند که چون صحابه به مسجدالنبی وارد میشدند، قسمتی از منبر را که کنار قبر پیامبر بود، میگرفتند و رو به قبله دعا میکردند.
هنگامی که مردم مدینه از خشکسالی شکایت داشتند، به سفارش عایشه، سوراخی بالای روضه پیامبر گشودند و به برکت قبر پیامبر بر مردم باران بارید.
اینکه ابوبکر و عمر خواستند کنار قبر پیامبر به خاک سپرده شوند، جز متبرک شدن به ایشان وجهی نداشته است.
از دیگر مکانهای متبرک مدینه، میتوان به این موارد اشاره کرد: غار ثور، غار حراء،
مسجد شجره که محل احرام پیامبر بوده است،
مسجد الاجابه که پیامبر در بازگشت از عمره در آن نماز خوانده بود و مردم آن را برای تبرک میبوسند،
مسجد البغله، مسجد الفتح،
مسجد قبا که نماز در آن پاداش فراوان دارد،
مشربهام ابراهیم،
مسجد فضیخ، قبور شهیدان احد، مسجد احزاب یا فتح،
مسجد عتبان بن مالک.
تبرک به این مکانها که یا پس از وفات پیامبر بنا شدهاند و یا پس از ایشان بازسازی گشتهاند، دلیل بطلان دیدگاه شماری از وهابیان است که باور دارند تبرک پس از وفات پیامبر تنها در باره آثاری مجاز است که با بدن پیامبر تماس داشته و صحابه نیز به این موارد تبرک میجستند.
آنها تبرک به مواردی مانند در و دیوار مسجدالحرام و مسجدالنبی و نیز ضریح نبوی(ص) را جایز نمیشمرند
و این کار را در زمره رفتار بتپرستان و مشرکان میدانند.
اما چنانکه گفتیم، ادله و شواهد آشکار بر جواز تبرک به آثار نبوی پس از زندگانی ایشان، حتی در مواردی که با بدن پیامبر در تماس نبوده، دلالت دارند. فتوای احمد بن حنبل در جواز مسح منبر و روضه نبوی نیز این سخن را تایید میکند.
نکته مغفول در نظر این گروه، تفاوت برکتجویی مسلمانان با کار مشرکان است. قصد مسلمانان در زیارت قبور و بارگاه اولیای دین، خود صاحب قبر و بارگاه است، نه سنگ و خاک و دیوار. اما مشرکان به خود بتها نظر دارند. ابوایوب انصاری در پاسخ به اعتراض مروان در باره قرار دادن صورتش بر قبر نبوی، بیان کرد که قصدش زیارت پیامبر است، نه زیارت سنگ و خاک.
مسلمانان افزون بر تبرک به پیامبر(ص)، به افراد یا چیزهای دیگر نیز تبرک میجستهاند. این رفتار در روزگار خود پیامبر نیز انجام میگرفته است. آوردهاند که پیامبر(ص) به عرق پیشانی حضرت علی(ع) تبرّک جسته است.
موارد دیگر تبرک به غیر پیامبر، عبارتند از: قرآن کریم،
حجرالاسود،
پرچم امام حسن و امام حسین(ع)، شمشیر جعفر طیار، قرآن منسوب به علی بن ابیطالب(ع)، پرده کعبه،
غذای اهل بیت:،
امام حسین(ع)، عباس بن عبدالمطلب، علی بن ابیطالب(ع)،
نیمخورده مؤمن،
آب فرات،
آب زمزم،
خاک مدینه،
خانه عقیل بن ابیطالب، مسجد کوفه.
تبرک به قبور نیز در میان مسلمانان منحصر به قبر پیامبر نبوده است. آنان به قبرهای صحابه و تابعین و صالحان نیز متبرک میشدند.
سبکی باور دارد که از دیدگاه دین، حتی تبرک به قبرهای برخی از اموات صالح جایز است.
شماری از موارد تبرکجویی صحابه و تابعین عبارتند از:
تربت امام حسین(ع)
و نیز مزارهای این افراد: علی بن موسی الرضا(ع)،
موسی بن جعفر(ع)،
حمزة بن عبدالمطلب در منطقه احد،
بلال حبشی در شام،
ابوایوب انصاری در استانبول،
سیده نفیسه
در مصر، سعید بن جبیر در واسط میان بصره و کوفه،
ابوعوانه از دانشمندان حدیث در اسفراین.
همچنین در عسقلان جایی به نام «مشهد راس الحسین» دارای ضریح و مسجدی است که برخی باور دارند سر مبارک امام حسین در آن جا است و مردم سرزمینهای گوناگون به آن تبرک میجویند.
قبرهای افرادی صالح در منطقه لوشه
و شیخ صالح قطب الدین بختیار کعکی در دهلی
نیز مورد تبرک بوده است.
با این ادله و شواهد، اختصاص تبرک به پیامبر(ص)
نادرست است. نیز نمیتوان ادعا کرد که صحابه به سبب پیشگیری از افتادن در شرک
و غلو
از تبرکجویی به غیر پیامبر خودداری مینمودند.
از همین روی، شماری از فقیهان اهل سنت فتوا دادهاند که تبرک به آثار صالحان
و قبر نبوی و مکانهای مشرفه
جایز است و حتی بوسیدن دست و پای صالحان و دانشوران نیز در باور برخی از دانشمندان اهل سنت جایز شمرده شده است.
علی بن میمون از امام شافعی گزارش میکند که او به ابوحنیفه متبرک میشده و برای گزاردن حاجت نزد قبر او میآمده است.
نیز آوردهاند که احمد بن حنبل لباس امام شافعی را شست و آب بازمانده از آن را نوشید.
تبرک سفیان ثوری، از افراد مورد احترام اهل سنت، به عمرو بن قیس
و نیز تبرک به لباس و خاک قدم ابواسحاق شیرازی در منابع روایی و تاریخی گزارش شده است.
در تشییع جنازه ابن تیمیه نیز برخی به جنازه او تبرک میجستند.
•
تبرک الصحابة بآثار رسول الله، محمد طاهر کردی مکی؛
•
التبرک، علی احمدی میانجی؛
•
التبرک المشروع و التبرک الممنوع، علی بن نفیع علیانی؛
•
التبرک انواعه و احکامه، ناصر بن عبدالرحمن جدیع؛
•
تبرک و قبور، سید حسن طاهری خرمآبادی؛
•
التوسل بالنبی(ص) و التبرک بآثاره، مرتضی عسکری؛
•
اقناع المؤمنین بتبرک الصالحین، عثمان بن شیخ شافعی؛
•
وهابیت و تبرک، علی اصغر رضوانی.
{{دانشنامه
| آدرس = http://phz.hajj.ir/۴۲۲/۷۵۲۸
| عنوان = تبرک
| نویسنده = حسن رضایی
}}
•
آثار اسلامي مكه و مدينه: رسول جعفريان، قم، مشعر، ۱۳۸۶ش؛
•
آثار البلاد: زكريا بن محمد القزويني (م.۶۸۲ق.)، ترجمه: ميرزا جهانگير، تهران، امير كبير، ۱۳۷۳ش؛
•
آلاء الرحمن: البلاغي (م.۱۳۵۲ق.)، تهران، بعثت، ۱۴۲۰ق؛
•
احسن الحديث: سيد علي اكبر قرشي، تهران، بنياد بعثت، ۱۳۶۶ق؛
•
احقاق الحق: نورالله الحسيني الشوشتري (م.۱۰۱۹ق.)، تعليقات: شهاب الدين نجفي، قم، مكتبة النجفي، ۱۴۰۶ق؛
•
احكام القرآن: ابن العربي (م.۵۴۳ق.)، به كوشش محمد عطاء، لبنان، دار الفكر؛
•
اخبار مكه: الازرقي (م.۲۴۸ق.)، به كوشش رشدي الصالح، مكه، مكتبة الثقافه، ۱۴۱۵ق؛
•
اخبار مكه: الفاكهي (م.۲۷۹ق.)، به كوشش ابن دهيش، بيروت، دار خضر، ۱۴۱۴ق؛
•
ارشاد الاذهان الي تفسير القرآن: محمد سبزواري (م.۱۴۰۹ق.)، بيروت، دار التعارف، ۱۴۱۹ق؛
•
ازالة الخفاء عن خلافة الخلفاء: ولي الله محدث دهلوي، پاکستان، سهيل اکيديمي، ۱۳۹۶ق؛
•
اسد الغابه: ابن اثير (م.۶۳۰ق.)، بيروت، دار الكتاب العربي؛
•
الاستيعاب: ابن عبدالبر (م.۴۶۳ق.)، به كوشش البجاوي، بيروت، دار الجيل، ۱۴۱۲ق؛
•
الاصابه: ابن حجر العسقلاني (م.۸۵۲ق.)، به كوشش علي معوض و عادل عبدالموجود، بيروت، دار الكتب العلميه، ۱۴۱۵ق؛
•
الاصول الاربعة في ترديد الوهابيه: حکيم معراج الدين (م.۱۳۴۶ق.)، به کوشش مولوي، استانبول، اشيق؛
•
الاعتصام: الشاطبي (م.۷۹۰ق.)، به كوشش عبدالرزاق المهدي، بيروت، دار الكتاب العربي، ۱۴۱۷ق؛
•
اقتضاء الصراط المستقيم: ابن تيميه (م.۷۲۸ق.)، به کوشش ناصر عبدالکريم، بيروت، دار عالم الکتاب، ۱۴۱۹ق؛
•
بحار الانوار: المجلسي (م.۱۱۱۰ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، ۱۴۰۳ق؛
•
البحر المحيط: ابوحيان الاندلسي (م.۷۵۴ق.)، بيروت، دار الفكر، ۱۴۱۲ق؛
•
البحر المديد: ابن عجيبه (م.۱۲۲۴ق.)، به كوشش القرشي، قاهره، حسن عباس زكي، ۱۴۱۹ق؛
•
البداية و النهايه: ابن كثير (م.۷۷۴ق.)، بيروت، مكتبة المعارف؛
•
البراهين الجليلة في رفع تشکيکات الوهابيه: محمد حسن قزويني، قاهره، ۱۳۹۷ق؛
•
تاريخ الخميس: حسين الدياربكري (م.۹۶۶ق.)، بيروت، مؤسسة شعبان، ۱۲۸۳ق؛
•
تاريخ المدينة المنوره: ابن شبّه (م.۲۶۲ق.)، به كوشش شلتوت، قم، دار الفكر، ۱۴۱۰ق؛
•
تبرک الصحابه: محمد طاهر بن عبدالقادر، جده، دار المنهاج، ۱۴۳۳ق؛
•
التبرک: صباح البياتي، مرکز الابحاث العقائديه؛
•
التبرك: علي الاحمدي الميانجي، تهران، مشعر، ۱۴۲۲ق؛
•
التبرک انواعه و احکامه: ناصر بن عبدالرحمن الجديع، رياض، مکتبة الرشد، ۱۴۲۱ق؛
•
التبرک و التوسل و الصلح مع العدوّ الصيهوني: فتح الله بن تقي النجار، تهران، مشعر، ۱۴۲۸؛
•
تبيين القرآن: سيد محمد الشيرازي، کربلا، المجتبي، ۱۳۸۹ق؛
•
التحقيق: المصطفوي، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۴ش؛
•
التحذير من تعظيم الآثار غير المشروعه: عبدالمحسن بن حمد العباد البدر، مصر، دار الحديثه، ۱۴۲۵ق؛
•
التذکرة في احوال الموتي و امور الآخره: قرطبي، المکتبة الاسلاميه؛
•
ترتيب المدارک: قاضي عياض (م.۵۴۴ق.)، به کوشش گروهي از نويسندگان، مغرب، مطبعة فضالة المحمديه، ۱۹۸۱م؛
•
تسنيم: جوادي آملي، قم، اسراء، ۱۳۷۸ش؛
•
تسهيل العقيدة الاسلاميه: عبدالله بن عبدالعزيز الجبرين، رياض، دار العصيمي؛
•
تفسير ابن كثير (تفسير القرآن العظيم): ابن كثير (م.۷۷۴ق.)، به كوشش شمس الدين، بيروت، دار الكتب العلميه، ۱۴۱۹ق؛
•
تفسير الجلالين: جلال الدين المحلي (م.۸۶۴ق.)، جلال الدين السيوطي (م.۹۱۱ق.)، بيروت، النور، ۱۴۱۶ق؛
•
تفسير القمي: القمي (م.۳۰۷ق.)، به كوشش الجزائري، قم، دار الكتاب، ۱۴۰۴ق؛
•
التفسير الكبير: الفخر الرازي (م.۶۰۶ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه، ۱۴۲۱ق؛
•
تفسير بيضاوي (انوار التنزيل): البيضاوي (م.۶۸۵ق.)، به كوشش مرعشلي، بيروت، دار احياء التراث العربي، ۱۴۱۸ق؛
•
تفسير سمرقندي (بحر العلوم): السمرقندي (م.۳۷۵ق.)، به كوشش عمر بن غرامه، بيروت، دار الفكر، ۱۴۱۶ق؛
•
تفسير شاهي (آيات الاحكام): ابوالفتح جرجاني (م.۹۷۶ق.)، به كوشش اشراقي، تهران، نويد، ۱۳۶۲ش؛
•
تفسير شريف لاهيجي: شريف لاهيجي (م.۱۰۸۸ق.)، به كوشش حسيني و آيتي، انتشارات علمي، ۱۳۶۳ش؛
•
تفسير قرطبي (الجامع لاحكام القرآن): القرطبي (م.۶۷۱ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، ۱۴۰۵ق؛
•
توحيد در قرآن: جوادي آملي، قم، اسراء، ۱۳۸۳ش؛
•
التوحيد: صالح بن فوزان، رياض، وزارت اوقاف، ۱۴۲۳ق؛
•
تهذيب الاصول: تقريرات بحث امام خميني۱، السبحاني، تهران، نشر آثار امام، ۱۴۲۳ق؛
•
تهذيب التهذيب: ابن حجر العسقلاني (م.۸۵۲ق.)، به كوشش مصطفي، بيروت، دار الكتب العلميه، ۱۴۱۵ق؛
•
جامع الاحاديث: جلال الدين السيوطي (م.۹۱۱ق.)؛
•
جامع العلوم و الحکم: عبدالرحمن السلامي (م.۷۹۵ق.)، به کوشش الارنؤوط و ابراهيم باجس، بيروت، الرساله، ۱۴۰۸ق؛
•
جغرافياي حافظ ابرو: عبدالله حافظ ابرو (م.۸۳۳ق.)، به کوشش سجادي، تهران، ميراث مکتوب، ۱۳۷۵ش؛
•
جلاء الافهام في الصلاة و السلام علي خير الانام: ابن قيم الجوزيه (م.۷۵۱ق.)، به کوشش الارنؤوط، کويت، دار العروبه، ۱۴۰۷ق؛
•
الجواب الباهر لزوار المقابر: ابن تيميه (م.۷۲۸ق.)؛
•
جوامع الجامع: الطبرسي (م.۵۴۸ق.)، به كوشش گرجي، تهران، ۱۳۷۸ش؛
•
جواهر الكلام: النجفي (م.۱۲۶۶ق.)، به كوشش قوچاني و ديگران، بيروت، دار احياء التراث العربي؛
•
حکم الجديرة بالاذاعه: عبدالرحمن السلامي (م.۷۹۵ق.)، به کوشش الارنؤوط، دمشق، دار المأمون، ۱۹۹۰م؛
•
دائرة المعارف بزرگ اسلامي: زير نظر بجنوردي، تهران، مركز دائرة المعارف بزرگ، ۱۳۷۲ش؛
•
الدر المنثور: السيوطي (م.۹۱۱ق.)، بيروت، دار المعرفه، ۱۳۶۵ق؛
•
دعائم الاسلام: النعمان المغربي (م.۳۶۳ق.)، به كوشش فيضي، قاهره، دار المعارف، ۱۳۸۳ق؛
•
دلائل النبوه: البيهقي (م.۴۵۸ق.)، به كوشش عبدالمعطي، بيروت، دار الكتب العلميه، ۱۴۰۵ق؛
•
رحلة ابن بطوطه: ابن بطوطه (م.۷۷۹ق.)، به كوشش التازي، الرباط، المملكة المغربيه، ۱۴۱۷ق؛
•
رحلة ابن جبير: محمد بن احمد (م.۶۱۴ق.)، بيروت، دار مكتبة الهلال، ۱۹۸۶م؛
•
روح المعاني: الآلوسي (م.۱۲۷۰ق.)، به كوشش عبدالباري، بيروت، دار الكتب العلميه، ۱۴۱۵ق؛
•
زيارة القبور و الاستنجاد بالمقبور: ابن تيميه (م.۷۲۸ق.)، رياض، ادارة العامه، ۱۴۱۰ق؛
•
سبل الهدي: محمد بن يوسف الصالحي (م.۹۴۲ق.)، به كوشش عادل احمد و علي محمد، بيروت، دار الكتب العلميه، ۱۴۱۴ق؛
•
السجود علي الارض: علي احمدي، بيروت، مرکز جواد، ۱۴۱۴ق؛
•
سفرنامه ناصر خسرو: ناصر خسرو (م.۴۸۱ق.)، تهران، زوّار، ۱۳۸۱ش؛
•
سلفيگري و پاسخ به شبهات: علي اصغر رضواني، قم، مسجد جمکران، ۱۳۸۴ش؛
•
سنن ابن ماجه: ابن ماجه (م.۲۷۵ق.)، به كوشش محمد فؤاد، بيروت، دار احياء التراث العربي، ۱۳۹۵ق؛
•
السنن الكبري: البيهقي (م.۴۵۸ق.)، بيروت، دار الفكر؛
•
سير اعلام النبلاء: الذهبي (م.۷۴۸ق.)، به كوشش گروهي از محققان، بيروت، الرساله، ۱۴۱۳ق؛
•
شذرات الذهب: عبدالحي بن العماد (م.۱۰۸۹ق.)، به كوشش الارنؤوط، بيروت، دار ابن كثير، ۱۴۰۶ق؛
•
شرح الزرقاني علي المواهب اللدنيه: محمد الزرقاني (م.۱۱۲۲ق.)، قاهره، دار الکتب العلميه، ۱۴۱۷ق؛
•
شرح نهج البلاغه: ابن ابيالحديد (م.۶۵۶ق.)، به كوشش محمد ابوالفضل، دار احياء الكتب العربيه، ۱۳۷۸ق؛
•
شفاء السقام: تقي الدين السبكي (م.۷۵۶ق.)، به كوشش الحسيني الجلالي، ۱۴۱۹ق؛
•
الشفاء بتعريف حقوق المصطفي۹: قاضي عياض (م.۵۴۴ق.)، بيروت، دار الفكر، ۱۴۰۹ق؛
•
الصحاح: الجوهري (م.۳۹۳ق.)، به كوشش العطار، بيروت، دار العلم للملايين، ۱۴۰۷ق؛
•
صحيح البخاري: البخاري (م.۲۵۶ق.)، بيروت، دار الفكر، ۱۴۰۱ق؛
•
صحيح مسلم بشرح النووي: النووي (م.۶۷۶ق.)، بيروت، دار الكتاب العربي، ۱۴۰۷ق؛
•
صحيح مسلم: مسلم (م.۲۶۱ق.)، بيروت، دار الفكر؛
•
صفة الصفوة: ابوالفرج الجوزي (م.۵۹۷ق.)، بيروت، دار الجيل، ۱۴۱۲ق؛
•
طبقات الشافعية الکبري: تاج الدين السبکي (م.۷۷۱ق.)، به کوشش الطناحي و عبدالفتاح، هجر للطباعة و النشر، ۱۴۱۳ق؛
•
الطبقات الكبري: ابن سعد (م.۲۳۰ق.)، بيروت، دار صادر؛
•
العبوديه: ابن تيميه (م.۷۲۸ق.)، به کوشش الشاويش، بيروت، المکتب الاسلامي، ۱۴۲۶ق؛
•
العلل و معرفة الرجال: احمد بن حنبل (م.۲۴۱ق.)، به کوشش وصي الله، بيروت، المکتب الاسلامي، ۱۴۰۸ق؛
•
عمدة القاري: العيني (م.۸۵۵ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي؛
•
الغدير: الاميني (م.۱۳۹۰ق.)، تهران، دار الكتب الاسلاميه، ۱۳۶۶ش؛
•
فتح الباري: ابن حجر العسقلاني (م.۸۵۲ق.)، بيروت، دار المعرفه؛
•
فتح القدير: الشوكاني (م.۱۲۵۰ق.)، بيروت، دار ابن كثير، ۱۴۱۴ق؛
•
الفتوح: ابن اعثم الكوفي (م.۳۱۴ق.)، به كوشش علي شيري، بيروت، دار الاضواء، ۱۴۱۱ق؛
•
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بيت: سيد محمود شاهرودي، قم، دائرة المعارف فقه اسلامي، ۱۳۸۲ش؛
•
فضائل الخمسة من الصحاح الستة و غيرها: مرتضي حسيني فيروزآبادي، بيروت، اعلمي، ۱۳۹۳ق؛
•
في ظلال التوحيد: جعفر سبحاني، قم، مؤسسه امام صادق۷، ۱۴۱۲ق؛
•
قاموس قرآن: علي اكبر قرشي، تهران، دار الكتب الاسلاميه، ۱۳۷۱ش؛
•
الكافي: الكليني (م.۳۲۹ق.)، به كوشش غفاري، تهران، دار الكتب الاسلاميه، ۱۳۷۵ش؛
•
كتاب مقدس: ترجمه
: فاضل خان همداني، ويليام گلن، هنري مرتن، تهران، اساطير، ۱۳۸۰ش؛
•كشف الارتياب
: سيد محسن الامين (م.۱۳۷۱ق.)، به كوشش امين، مكتبة الحريس، ۱۳۸۲ق؛
•كنز العمال
: المتقي الهندي (م.۹۷۵ق.)، به كوشش الدمياطي، بيروت، دار الكتب العلميه، ۱۴۱۹ق؛
•الكني و الالقاب
: شيخ عباس القمي (م.۱۳۵۹ق.)، تهران، مكتبة الصدر، ۱۳۶۸ش؛
•لسان العرب
: ابن منظور (م.۷۱۱ق.)، قم، ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق؛
•لغتنامه
: دهخدا (م.۱۳۳۴ش.) و ديگران، مؤسسه لغتنامه و دانشگاه تهران، ۱۳۷۷ش؛
•مجمع البيان
: الطبرسي (م.۵۴۸ق.)، بيروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق؛
•مجمع الزوائد
: الهيثمي (م.۸۰۷ق.)، بيروت، دار الكتاب العربي، ۱۴۰۲ق؛
•مجموع الفتاوي
: ابن تيميه (م.۷۲۸ق.)، به كوشش عبدالرحمن، مكتبة ابن تيميه؛
•مجموعه آثار
: مرتضي مطهري (م.۱۳۵۸ش.)، تهران، صدرا، ۱۳۷۷ش؛
•مختلف الشيعه
: العلامة الحلي (م.۷۲۶ق.)، قم، النشر الاسلامي، ۱۴۱۲ق؛
•مسالک الابصار في ممالک الامصار
: احمد العمري (م.۷۴۹ق.)، به کوشش الشاذلي، ابوظبي، المجمع الثقافي، ۱۴۲۳ق؛
•مستدرك الوسائل
: النوري (م.۱۳۲۰ق.)، بيروت، آل البيت:، ۱۴۰۸ق؛
•المستدرك علي الصحيحين
: الحاكم النيشابوري (م.۴۰۵ق.)، به كوشش مرعشلي، بيروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق؛
•مستمسك العروة الوثقي
: سيد محسن حكيم (م.۱۳۹۰ق.)، قم، مكتبة النجفي، ۱۴۰۴ق؛
•مسند احمد
: احمد بن حنبل (م.۲۴۱ق.)، بيروت، دار صادر؛
•مصباح الهدي في شرح العروة الوثقي
: ميرزا محمد تقي آملي، تهران، ناشر: مؤلف، ۱۳۸۰ش؛
•المعجم الكبير
: الطبراني (م.۳۶۰ق.)، به كوشش حمدي عبدالمجيد، دار احياء التراث العربي، ۱۴۰۵ق؛
•معجم مقاييس اللغه
: ابن فارس (م.۳۹۵ق.)، به كوشش عبدالسلام، قم، دفتر تبليغات، ۱۴۰۴ق؛
•المغني
: عبدالله بن قدامه (م.۶۲۰ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه؛
•مفاهيم يجب ان تصحح
: سيد محمد بن علوي المالکي الحسني، دبي، دائرة الاوقاف و الشؤون الاسلاميه، ۱۴۱۵ق؛
•مفردات
: الراغب (م.۴۲۵ق.)، نشر الكتاب، ۱۴۰۴ق؛
•من لا يحضره الفقيه
: الصدوق (م.۳۸۱ق.)، به كوشش غفاري، قم، نشر اسلامي، ۱۴۰۴ق؛
•المناقب
: الخوارزمي (م.۵۶۸ق.)، به كوشش مالك محمودي، قم، نشر اسلامي، ۱۴۱۱ق؛
•مواهب الجليل
: الحطاب الرعيني (م.۹۵۴ق.)، به كوشش زكريا عميرات، بيروت، دار الكتب العلميه، ۱۴۱۶ق؛
•المواهب اللدنيه
: القسطلاني (م.۹۲۳ق.)، قاهره، المکتبة التوفيقيه؛
•الموسوعة الفقهيه
: كويت، وزارة الاوقاف و الشؤون الاسلاميه، ۱۴۱۰ق؛
•الميزان
: الطباطبائي (م.۱۴۰۲ق.)، بيروت، اعلمي، ۱۳۹۳ق؛
•نخلگرداني
: علي بلوکباشي، تهران، دفتر پژوهشهاي فرهنگي، ۱۳۸۰ش؛
•نمونه
: مكارم شيرازي و ديگران، تهران، دار الكتب الاسلاميه، ۱۳۷۵ش؛
•النهايه
: مبارك ابن اثير (م.۶۰۶ق.)، به کوشش الزاوي و الطناحي، قم، اسماعيليان، ۱۳۶۷ش؛
•واژههاي دخيل در قرآن مجيد
: آرتور جفري، ترجمه: بدرهاي، توس، ۱۳۷۲ش؛
•وسائل الشيعه
: الحر العاملي (م.۱۱۰۴ق.)، قم، آل البيت، ۱۴۱۲ق؛
•وفاء الوفاء
: السمهودي (م.۹۱۱ق.)، به كوشش خالد عبدالغني، بيروت، دار الكتب العلميه، ۲۰۰۶م؛
•وفيات الاعيان
: ابن خلكان (م.۶۸۱ق.)، به كوشش احسان عباس، بيروت، دار صادر؛
•ينابيع الموده''': القندوزي (م.۱۲۹۴ق).