• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تسوج

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تسوج نیز یکی از تقسیمات جغرافیایی قدیم می‌باشد.




واژه طُسّوج معرّب لفظ فارسی تسو است.



در گذشته به جزئی از یک کوره که کوچک‌تر از رستاق بوده، طسّوج می‌گفته‌اند.
[۱] یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۴۱.




این تقسیمات بیش‌تر برای سرزمین‌های عراق عرب به‌کار می‌رفته است، مانند طسوج انبار در یمن و طسوج‌های بُزُرْج سابور، مَسْکِن، بُداة و جُبَّه در عراق.
[۲] ابن رسته، الاعلاق النفیسة، ج۱، ص۱۰۴.
[۳] ابن‌رسته، الاعلاق النفیسة، ج۱، ص۱۰۷.
[۴] یعقوبی، البلدان، ج۱، ص۳۰۹.

اما در ایران هم کاربرد داشته است، مانند طسوج‌های رُوَیْدشت و الرُّوذ در اصفهان و طسوج فارس.
[۵] ابن رسته، الاعلاق النفیسة، ج۱، ص۱۵۳.
[۶] ابن حوقل، صورة الارض، ج۱، ص۲۶۶.
[۷] ابن حوقل، صورة الارض، ج۱، ص۲۷۶.




از جغرافی نویسان متقدم، ابن رسته
[۸] ابن رسته، الاعلاق النفیسة، ج۱، ص۱۰۷.
واژه طسوج را به معنای ناحیه آورده و گفته است که هر کوره به شصت طسوج تقسیم می‌شود.



ظاهراً تقسیم اراضی به طسوج بر اساس آبیاری بوده و ربع دانگ اراضی را شامل می‌شده است.
[۹] دانشنامه فارسی، ذیل «طسوج».

بعضی محققان معاصر، تسوج را به معنای شهر ساحلی و کرانه دریا نیز آورده‌اند.
[۱۰] نادر میرزا قاجار، تاریخ و جغرافی دارالسلطنه تبریز ، ج۱، ص۱۰۷ ، پانویس، چاپ غلامرضا طباطبائی مجد، تبریز ۱۳۷۳ ش.
[۱۱] حمد اللّه مستوفی، نزهه القلوب، ج۱، ص۲۹۵، بهروز خاماچی، فرهنگ جغرافیایی آذربایجان شرقی، تهران ۱۳۷۰ ش.



 
۱. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۴۱.
۲. ابن رسته، الاعلاق النفیسة، ج۱، ص۱۰۴.
۳. ابن‌رسته، الاعلاق النفیسة، ج۱، ص۱۰۷.
۴. یعقوبی، البلدان، ج۱، ص۳۰۹.
۵. ابن رسته، الاعلاق النفیسة، ج۱، ص۱۵۳.
۶. ابن حوقل، صورة الارض، ج۱، ص۲۶۶.
۷. ابن حوقل، صورة الارض، ج۱، ص۲۷۶.
۸. ابن رسته، الاعلاق النفیسة، ج۱، ص۱۰۷.
۹. دانشنامه فارسی، ذیل «طسوج».
۱۰. نادر میرزا قاجار، تاریخ و جغرافی دارالسلطنه تبریز ، ج۱، ص۱۰۷ ، پانویس، چاپ غلامرضا طباطبائی مجد، تبریز ۱۳۷۳ ش.
۱۱. حمد اللّه مستوفی، نزهه القلوب، ج۱، ص۲۹۵، بهروز خاماچی، فرهنگ جغرافیایی آذربایجان شرقی، تهران ۱۳۷۰ ش.




دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تسوج»، شماره۳۵۵۰.    



جعبه ابزار