• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تعالیم مورتی درباره دین و خدا

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کریشنامورتی، آموزه‌های خود را نه زیرمجموعه روان‌شناسی و نه در مسیر ایجاد مذهب و تعالیم عرفانی می‌داند؛ اما با اندکی تأمل به‌راحتی می‌توان تعالیم او را در حوزه روان‌شناسی و عرفان قرار داد. بسیاری از عبارات او با موضوع مذهب و معنویت شکل می‌گیرد. اعم از اینکه در جهت ترویج گرایشی خاص، در حوزه معنویت است و یا به وضعیت مذهب و عرفان در عصر حاضر و گذشته می‌پردازد. در این مقاله سعی شده ابعاد مختلف عقیده کریشنامورتی، در زمینه ادیان و مذاهب را روشن شود و با بررسی و تحلیل آنها، خواننده بیشتر با عقاید او آشنا گردد، سپس کیفیت استدلال‌های او را بررسی می‌شود.



برای فهم تعالیم کریشنا مورتی می‌توان زندگی او را به دو دوره تقسیم کرد.

۱.۱ - دوره نخست

زمانی که او به‌عنوان رهبر انجمن «نظام ستاره شرق» دارای منزلت و نفوذ زیادی بود. انجمن مذکور، سازمانی معنوی است که هدف اصلی آن جمع‌آوری اشخاصی است که منتظر از راه رسیدن آموزگار بزرگ هستند. در این دوره بود که کریشنامورتی در یکی از اولین سخنرانی‌هایش ناگهان در صدایش تغییری ایجاد شد، او شروع به استفاده از ضمیر اول شخص مفرد کرد (به‌جای کاربرد همیشگی او از ضمیر سوم شخص مفرد) تا قبل از آن لحظه، او درباره آمدن آموزگار جهانی سخن نگفته بود؛ اما در آن لحظه، برای نخستین‌بار گفت: «من در شرف آمدن هستم». از آن لحظه به بعد بود که اعضای انجمن نظام ستاره باور آوردند که مراحل آمدن آموزگار آغاز شده است. آنی بزانت به یاد گفت‌وگویی می‌افتد که درست پس از این واقعه با کریشنامورتی داشت. آنی بزانت می‌گوید: «سپس کریشنامورتی به سمت صندلی خود رفت. من بعداً از او پرسیدم که آیا خودت هم فهمیدی که چه مطلبی را بیان کرده‌ای یا نه؟ او پاسخ داد: خیر. از او پرسیدم: چه احساسی داری؟ او گفت: احساس می‌کنم که تازه از خوابی عمیق بیدار شده‌ام. می‌گفت: هنوز دچار سرگیجه است»
[۱] میشل پیتر، کریشنامورتی راز سربه‌مهر، ترجمه، فریده مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات تیر، ۱۳۷۶، ص۳۷.


۱.۲ - دوره متأخر

دوره متأخر از تحول اساسی کریشنامورتی آغاز می‌شود. از آنجا که بعد از چندین سال رهبری معنوی پیروان خود، انجمن «نظام ستاره شرقی» را منحل اعلام کرد و در سخنرانی چنین گفت: «حقیقت حدومرزی ندارد؛ یکسره بی‌انتها و نامشروط است و از هیچ راه یا مسیری نمی‌توان به آن نزدیک شد. به هیچ عنوان قابل سازماندهی نیست. به همان نسبت هیچ سازمانی نباید تشکیل شود تا مردم را در راه یا مسیری به‌خصوص هدایت و یا آنان را ناگزیر به برگزیدن آن مسیر کند، اگر به حقیقت این موضوع پی ببرید، متوجه خواهید شد که سازمان دادن یک اعتقاد و باور، تا چه اندازه ناممکن است. اعتقاد موضوعی کاملاً شخصی و فردی است. شما نمی‌توانید و مجاز نیستید به آن شکل و ساختار مشخصی بدهید و سازمان‌دهی آن را بر عهده بگیرید. چنانچه مرتکب این عمل شوید، آن اعتقاد مرده و جامد خواهد شد و درواقع به یک فرقه یا عقیده مبدل می‌شود که به اجبار به‌دیگران تحمیل شده است»
[۲] میشل پیتر، کریشنامورتی راز سربه‌مهر، ترجمه، فریده مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات تیر، ۱۳۷۶، ص ۶۰.

این ایده بعدها توسط کریشنامورتی گسترش یافت و به همراه دیگر عقاید متشابه و یا مرتبط، مهم‌ترین عقیده نظری کریشنامورتی در تعالیم جدید او شد. شهرت جهانی او دقیقاً بعد از تغییر خط فکری‌اش افزایش می‌یافت؛ چنانکه امروزه کریشنامورتی را به دلیل عقاید، آموزه‌ها، سخنرانی‌ها و کتاب‌هایی می‌شناسند که همگی در دوره دوم زندگی حرفه‌ای او شکل‌گرفته است. مهم‌ترین بازخورد ایده‌ی مذکور کریشنامورتی، در موضع‌گیری او در برابر ادیان و مذاهب نمایان می‌شود که در آینده به تفضیل در مورد آن سخن می‌آید؛ اما نکته جالب آنکه بعد از گذشت چندین دهه در سال ۱۹۶۸، کریشنامورتی سازمان و نهادی را برای دسته‌بندی و ترویج عقاید خویش تأسیس کرده و در هر دوره شاگردانی را پذیرفته و به تعلیم آنان می‌پردازد.

۱.۳ - تحول اساسی

اما علت تغییر و تحول اساسی در روش تعالیم کریشنامورتی و رد منصب (معلم جهانی) از جانب او چیست؟ پيترميشل در کتاب «کریشنامورتی راز سربه‌مهر» اذعان می‌کند که تضاد و دوگانگی معمولی همواره در کریشنا وجود داشت. همان تضادی که میان سخنرانی‌ها و بحث‌هایش در ملاء عام، عمل و تجربه‌های شخصی وی وجود دارد. دقیقاً با همان دوران تحول درونی او مطابقت دارد. این حالت تناقض تا سال‌ها در وجود او باقی مانده بود.


کریشنامورتی بارها بیان کرده بود که در پی تأسیس مذهب و عرفان نیست. حتی تعالیم خود را با روان‌شناسی مرتبط نمی‌دانست! اما با توجه به کتاب‌های گوناگون که اکنون از او باقی مانده است، این سؤال همواره ذهن خوانندگان و مخصوصاً مشتاقان تعالیم او را به خود مشغول می‌کند که با توجه به ایده اساسی او و نوع پیچیدگی عمیقی که در تعالیم او وجود دارد، به‌راستی اساس تعالیم کریشنا چیست؟ یکی از علاقه‌مندان کریشنا، در یک سخنرانی از او می‌پرسد: نمی‌دانم در طول چند هفته دیگری که در هندوستان خواهید بود، فرصت هست که اصل تعالیم شما را روشن کنیم؟ ما حدود بیست تا بیست‌وپنج سال است که حرف‌های شما را می‌شنویم؛ به یک معنا بسیاری از ما توانسته‌ایم زمینه‌ی اساسی خط فکری شما را درک کنیم، اما هنوز یک پرسش برای من مطرح است که میل دارم از شما بپرسم: تعالیم شما چیست؟
کریشنا می‌گوید: از من می‌پرسید تعالیم من چیست؟ خودم هم نمی‌دانم. نمی‌توانم آن را در چند کلمه بگنجانم. می‌توانم؟ فکر می‌کنم این عقیده که یک نفر تعلیم می‌دهد و دیگری تعلیم می‌بیند اساساً اشتباه است- دست‌کم به نظر من اشتباه است- به عقیده من موضوع بیشتر جنبه «شرکت کردن بیشتر جنبه «سهیم‌بودن و همکاری دارد، تا جنبه تعلیم‌دادن» و دریافت‌کردن. پس آیا ما می‌توانیم در چیزی سهیم و شریک باشیم که در فکر و حیطه ما نیست و جهت و هدف ندارد؟ آیا می‌توانیم شریک باشیم، یا همه ما چنان سخت شرطی شده‌ایم که هیچ‌گاه نمی‌دانیم معنای شریک‌بودن چیست؟
[۳] مورتی کریشنا، تعالیم کریشنامورتی، ترجمه محمدجعفر مصفا، تهران، انتشارات قطره، ۱۳۸۳، ص ۲۲۳.


۲.۱ - ابهام در تعالیم

پرسش و پاسخ در چیستی تعالیم کریشنا، همچنان ادامه می‌یابد. در تمام پاسخ‌های کریشنامورتی نوعی ابهام، همانند پاسخ فوق وجود دارد. تا آنجا که پرسش‌کننده می‌گوید: وقتی من سؤال مطرح می‌کنم و نتیجه نمی‌گیریم، درواقع با بن‌بست مواجه می‌شوم. تنها چاره‌ای که برایم باقی می‌ماند این است که پرسش را پس بگیرم! کریشنامورتی می‌گوید: نه، نه لزوماً. شما می‌پرسید تعلیمات چیست؟ پاسخ این است: تعلیمات این است که نه تعلیم‌دهنده‌ای است و نه تعلیم‌گیرنده‌ای. خود این بخشی از تعلیمات است
[۴] مورتی کریشنا، تعالیم کریشنامورتی، ترجمه محمدجعفر مصفا، تهران، انتشارات قطره، ۱۳۸۳، ص ۲۲۷.
شما می‌پرسید: تعالیم تو چیست؟ درست است؟ من در چند کلمه آن را بیان می‌کنم. آن چند کلمه این است: آنجا که شما هستید دیگری نیست.
پرسش و پاسخ در مورد چیستی تعالیم کریشنا، همچنان ادامه می‌یابد تا آنکه سرانجام فرد دیگری وارد بحث می‌شود و می‌گوید: لزومی ندارد که انسان هرمطلبی را درک کند. کریشنامورتی در جواب ادعای فوق، عیناً همان مفاهیم گذشته را در قالب کلماتی دیگر بیان می‌کند و حضار را در سردرگمی عمیقی فرو می‌برد. وی در مورد تعالیم خویش معتقد است که تعلیمات مهم نیستند. آنچه ضرورت دارد شناخت هستی و خویشتن خویش است. سعی نکنید آنچه را درک کنید که من می‌گویم. این را درک کنید که آنچه من می‌گویم می‌تواند به‌عنوان آینده‌ای عمل کند که شما خود را در آن می‌بینید. وقتی شما از نزدیک و با دقت به خودتان نگاه کردید، آیینه دیگر اهمیتی نخواهد داشت. شما می‌توانید آن را دور بیندازید
[۵] مورتی کریشنا، تعالیم کریشنامورتی، ترجمه محمدجعفر مصفا، تهران، انتشارات قطره، ۱۳۸۳، ص ۲۲۷.


۲.۲ - خود ستایی

نکته جالب آنکه، آخرین اظهارات مورتی در مورد خود و تعالیم به‌جا مانده از خویش است. کریشنا مورتی در نُه روز باقیمانده از حیات خود می‌گوید: دیگر چنین کالبدی یافت نخواهد شد. ضمناً هیچ شعور و خردی این چنین والا و برین، در کالبد جسمانی، شروع به فعالیت نخواهد کرد. دست‌کم چند صدسال باید سپری شود تا چنین وضعیتی، دوباره امکان‌پذیر شود. شما دیگر با چنین وضعیتی مواجه نخواهید شد ... مردم همه وانمود خواهند کرد که دوباره قادر هستند با این «آگاهی و شعور خردمندانه» وارد ارتباط شوند؛ اما بسیار بعید به نظر می‌رسد. مگر آنکه بر اساس تعلیمات و آموزش‌های به‌جا مانده عمل کنند. اما هیچ‌کس موفق به این‌کار نمی‌شود. هیچ‌کس! هیچ‌کس نتوانست بر اساس این تعالیم زندگی کند. بنابراین دیگر حرفی باقی نمانده
[۶] پمیشل پیتر، کریشنامورتی راز سربه‌مهر، ترجمه، فریده مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات تیر، ۱۳۷۶،ص ۱۲۵.

این جملات باعث پریشانی و ناراحتی مسئولین و اعضای تمام مؤسسات و انجمن‌هایی شد که با نام کریشنامورتی به‌ حیات خود ادامه می‌دادند. از این‌رو سعی کردند، این جملات در جایی منتشر نشود. برخی از انجمن‌ها و شخصیت‌ها در بیوگرافی کریشنامورتی اظهار کردند که این هدف و نیت کریشنامورتی بود که جملات و تعالیمش را برای نسل‌های بعدی به‌جای بگذارد.

۲.۳ - نقد ابهام‌گویی

ابهام‌گویی‌های مذکور در بیان چیستی تعالیم کریشنامورتی تنها مختص این بخش نیست. کریشنامورتی در بسیاری از تعالیم خود، از عبارات مبهم و گنگ استفاده می‌کند و خوانندگان را در سردرگمی فرو می‌کشاند. اگر بخواهیم خوش‌بینانه نسبت به بسیاری از تعالیم کریشنا اظهارنظر کنیم و نگوییم که عبارات اینچنینی او خالی از هر مفهوم منطقی است، دست‌کم باید گفت در پشت این عبارات- که بیشتر به عبارات مجادله‌ای و مغالطه‌ای می‌ماند- مفاهیم انتزاعی وجود دارد که اگر قطره‌ای از حقیقت را چشیده باشند، آن‌قدر از فهم افکار عمومی به دور است که هیچگاه عبارات وی در مسیر راهگشایی معنوی به‌کار عوام مردم نمی‌آید. از دیگر سوی، لازم می‌آید که تعالیم او مختص اشخاصی باشد که عمری با سیره گفتاری و نوشتاری کریشنامورتی آشنا بوده‌اند؛ اما برخی از شاگردانش که مدت‌ها تحت تعالیم او پرورش یافته‌اند در نافهم بودن برخی از اصول اساسی مکتب کریشنامورتی اظهار هم‌دردی می‌کنند.

۲.۴ - نقد عرفانی‌بودن تعالیم

کریشنامورتی آموزه‌های خود را نه زیرمجموعه روان‌شناسی و نه در مسیر ایجاد مذهب و تعالیم عرفانی می‌داند. اما با اندکی درنگ به‌راحتی می‌توان تعالیم او را در حوزه روان‌شناسی و عرفان قرار داد. بسیاری از عبارات او با موضوعیت مذهب و معنویت شکل می‌گیرد. اعم از اینکه در جهت ترویج گرایشی خاص، در حوزه معنویت است و یا به وضعیت مذهب و عرفان در عصر حاضر و گذشته می‌پردازد. اگر به گفتار کریشنامورتی خوش‌بین باشیم، می‌توان گفت که کریشنا با اصل دین و معنویت در جامعه موافق است و آن را لازمه حیات انسانی می‌داند.
[۷] مورتی کریشنا، تاروپود اندیشه، رضا ملک‌زاده، تهران، انتشارات میترا، ۱۳۷۶، ص ۸۷.
اما در بُعد عمل، با اصل هیچ دین و مذهبی موافقت نکرد. اگر تعالیم کریشنامورتی را به‌عنوان یک عرفان و یا مذهب معرفی کنیم با اشکالاتی همچون موارد زیر برخورد می‌کنیم:
او هیچگاه تعالیم خود را عرفان و مذهب نخواند و همواره ادعا می‌کرد که برای تأسیس دین و مذهب فعالیت نکرده. در سند تأسیس بنیاد کریشنامورتی آمده است: «بنیاد کریشنامورتی سازمانی جدید، بدون کوچکترین ارتباط و شباهتی با سازمان‌های روانشناسی است. این سازمان، بدون کوچکترین وابستگی به مفاهیم روانی و عرفانی عمل خواهد کرد»
[۸] میشل پیتر، کریشنامورتی راز سربه‌مهر، ترجمه، فریده مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات تیر، ۱۳۷۶، ص ۸۰.
بسیاری از تعالیم کریشنامورتی سرشار از اغماض، پیچیدگی و جملات نامفهوم است. از این‌رو، خصوصیت مذهبی فراگیر را ندارد؛ زیرا پیروان خود را در سردرگمی و احتمالات گوناگون باقی می‌گذارد؛
کریشنامورتی معتقد بود که تعالیم او پس از مرگش کسی را به حقیقت متصل نخواهد کرد.




۳.۱ - ادیان عامل جنگ‌ها

کریشنامورتی می‌گوید: انسان در طلب چیزی است جاودانه و پایدار. در طلب آن چیز بی‌نام و نشان، کلیسا و معابدی ساخته است و با نام مذهب دست به‌کارهای فوق‌العاده‌ای زده است. جنگ‌های واقع‌شده که مذاهب مسئول آن بوده‌اند. انسان‌هایی شکنجه و سوزانده شده‌اند و به هلاکت رسیده‌اند و این بدان جهت است که ایده و نظریه، اهمیتی بیش از حقیقت مذهب پیدا کرده است
[۹] مورتی کریشنا، فراسوی خشونت، محمدجعفر مصفا، تهران، انتشارات قطره، ۱۳۸۴، ص ۵۹.
مذاهب سعی کرده‌اند تا عامل وحدت و یگانگی باشند، اما موجب گسیختگی و پراکندگی بیشتری شدند که جنگ‌ها، مظالم و عذاب‌ها را به همراه داشت
[۱۰] مورتی کریشنا، حقیقت و واقعیت، حبیب‌الله صیقلی، تهران، انتشارات میترا، ۱۳۷۸، ص ۲۰۷.

کریشنامورتی معتقد است که اصول اخلاقی که بزرگ داشته می‌شود و به‌وسیله گروه‌های سنتی تصویب شده است ضداخلاقی است و اصول اخلاقی انقلابی نیز به‌زودی، همانند اصول اخلاقی جامعه کنونی بزرگ داشته می‌شود و ضداخلاقی می‌شود. این اصول اخلاقی، فرد را بر آن می‌دارد که به جنگ برخیزد، بکشد، حریص و طالب قدرت باشد و اصل تنفر را بپذیرد که همگی به‌راستی ستمگری و بیدادگری اتوریته کنونی است.
[۱۱] مورتی کریشنا، ضرورت تغییر، ترجمه رضا ملک‌زاده، تهران، انتشارات میترا، ۱۳۸۲، ۶۵.


۳.۱.۱ - نفد دیدگاه

در کنار ادعاهای کریشنا مورتی در نظر گرفتن نکاتی ضروری است:
اینکه «همواره ادیان موجب ایجاد جنگ شده‌اند» ادعایی قدیمی است که کلیت ندارد؛
ادیان هرگز خواهان ایجاد جنگ نبوده‌اند، بلکه از جنگ به‌عنوان عاملی مخرب یاد می‌کردند؛
جنگیدن قبح ذاتی ندارد، از این‌رو برای دستگیری مظلوم و باز پس‌گیری حق وی، کوشش - در برخی موارد به‌واسطه جنگیدن - ارزشمند است؛
بسیاری از جنگ‌ها که به اسم دین صورت گرفته، به علت امیال نفسانی و خواسته‌های باطل متدینین آن مسالک بوده است. از این‌رو، نباید عامل اینگونه جنگ‌ها را اصل دین معرفی کرد، بلکه عامل اصلی، نفس منفعت‌طلب و خودخواه کسانی است که ادعای دینداری می‌کنند.

۳.۲ - دین و آزاداندیشی

کریشنامورتی می‌گوید: دین و مذهب نمی‌تواند آزادی بدهد؛ زیرا چنین کاری نقض غرض است. حکم «هرچه رشته، پنبه شده است» را دارد. آنان برده ستایشگر می‌خواهند. آن وقت بیایند به برده خود آزادی بدهند؟ آزادی در هیچ خانقاه و گوشه‌ای یافت نمی‌شود. از طریق هیچ سیستم و الگوی نظری یافت نمی‌شود .... من اکنون از آشرام‌هاها آنگونه فرار می‌کنم که از طاعون! من برای آرامش به‌سوی آنها رفتم و آنها به من مقداری تکلیف و تعلیمات دیکتاتورمابانه و سلطه‌جویانه دادند با مقداری وعده پوچ و عبث
[۱۲] مورتی کریشنا، شادمانی خلاق، محمدجعفر مصفا، تهران، انتشارات صفی علیشاه، ۱۳۷۸، ص ۱۵۳.

مرشدها که همه به انسان می‌گویند چنین‌وچنان کن و در ازا اطاعت از آنها به پیروان خود وعده مدینه فاضله می‌دهند. ما را تبدیل به ماشینی کور و مطیع می‌کنند. ریشه کلمه obey (اطاعت) به‌معنای گوش‌کردن و شنیدن است. وقتی دیگری چیزی را به‌طور مستمر به شخصی می‌گوید آن شخص رفته‌رفته میل اطاعت پیدا می‌کند و به‌سوی تسلیم، متمایل و کشانده می‌شود! وقتی من از درون آزاد باشم و از خودم چیزی بیاموزم، درباره دیگران نیز می‌آموزم. ذهن آزاد، اطاعت‌کننده نیست
[۱۳] مورتی کریشنا، فراسوی خشونت، محمدجعفر مصفا، تهران، انتشارات قطره، ۱۳۸۴، ص ۲۰۲.

کریشنامورتی می‌گوید: به‌محض اینکه ترس در شما پیدا می‌شود سعی می‌کنید با احساس مسئولیت و تعقیب سنتی آن را بپوشانید و بدین‌ترتیب خلاقیت و ابتکار را از دست می‌دهید، در نتیجه مقلد باقی می‌مانید و فاقد خلاقیت و ابتکار می‌شوید
[۱۴] مورتی کریشنا، زندگی پیش‌رو، ترجمه پیمان آزاد، تهران، انتشارات صدای معاصر،۱۳۷۶، ص ۱۹.


۳.۲.۱ - نقد دیدگاه

اما ادعای کریشنامورتی موجب برانگیختن چند پرسش و نکته می‌شود:
گفتار کریشنامورتی در مورد ادیان و مذاهب کلیت دارد و هیچ وجه افتراق و تمایزی بین ادیان بزرگ، مذاهب و گرایش‌های افراطی برخی از عرفان‌های هندو نمی‌بیند. آیا او به یکسان‌بودن تمام ادیان و مذاهب در تمام مسائل و جزئیات معتقد است؟!
تمام ادیان، هرچند دارای نقطه‌نظرات یکسان هستند؛ هرگز نمی‌توان از تمایزات آنان چشم‌پوشی کرد. برای مثال همه ادیان و مذاهب مانع آزاداندیشی و خلاقیت انسان‌ها نیستند. آیا مراد از آزاداندیشی و خلاقیت در امور دینی است یا غیردینی؟
برای نمونه اسلام به‌عنوان دینی بزرگ هیچ‌گاه مانع آزاداندیشی نیست، بلکه در بسیاری موارد به اندیشیدن سفارش می‌کند. حسن‌ بن‌ علی (علیه‌السلام) می‌فرماید: شما را به اندیشیدن مداوم سفارش می‌کنم؛ زیرا که اندیشیدن پدر و مادر همه خوبی‌ها است
[۱۵] ابن ابی-فراس، ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، بیروت، دارالتعارف و دارصعب، ج ۱،ص ۵۲.
و علی‌ بن‌ ابی‌ طالب (علیه‌السلام) می‌فرماید: ساعتی کوتاه اندیشه‌کردن بهتر از عبادتی طولانی است هرچند در دنیای امروز، از لحاظ اجتماعی - سیاسی تمام فرآیندها حدومرز دارد. اگر آزاداندیشی به فعالیت‌هایی ختم شود که باعث صدمه‌زدن به حریم نهادهای اجتماعی گردد. همان‌طور که هر قانون حقوقی غیردینی با چنین آزاداندیشی مقابله می‌کند، اسلام به‌عنوان دینی با آن مقابله می‌کند که در جهت تقویت جامعه، حکومت و ایجاد حقوق عادلانه است؛
زمانی که شخصی عضوی از نهاد و سازمان - اعم از دینی و غیردینی - می‌شود. از آنجا که هر سیستم، دارای نظام و قوانینی است؛ فرد باید از آن ضوابط پیروی کند. وجود قانون در یک سازمان به‌معنای مخالفت با آزاداندیشی افراد نیست؛ زیرا افراد می‌توانند از آن نهاد خارج شوند و در ورای آن مرتکب هر عمل منافی با ضوابط آن شوند؛ اما تا زمانی به قوانین آن باید پایبند باشند که به سیستمی اعتماد می‌کنند.

۳.۳ - ماهیت ادیان

کریشنامورتی می‌گوید: ما خواهان پدری با عظمت و قدرتمند هستیم که از ما حمایت کند و به ما بگوید که باید چه کنیم. حال برای آنکه تنها و بی‌یار و پشتیبان نمانیم، به خدا اعتقاد پیدا می‌کنیم که به ما در زندگی کمک کند با این‌همه ذهن ما است که این را آفریده است. این‌طور نیست؟ برای اینکه ما می‌ترسیم و دوست داریم هدایت شویم و به ما بگوید چه چیز درست و چه چیز غلط است. همچنان‌که بزرگ می‌شویم به‌اصطلاح مذهب را می‌سازیم که درواقع مذاهب حقیقی نیستند. مذهب به عقیده من، چیز یکسره متفاوتی است و برای اینکه به این چیز متفاوت دست پیدا کنیم که مذهب واقعی است باید به‌طورکلی از نظر ذهنی آزاد شویم و از مذهبی دست برداریم که ذهن آن را ساخته و اختراع کرده است
[۱۷] مورتی کریشنا، زندگی پیش‌رو، ترجمه پیمان آزاد، تهران، انتشارات صدای معاصر،۱۳۷۶، ص ۲۲۰.

تمامی باورها از مسیح‌گرایی، هندوییسم و آیین بودا پویش اندیشه‌اند که در راستای زمان، نوشتارها، نمادها و فرآوردهای دست و ذهن تداوم یافته‌اند و همه آنها در جهان مدرن کنونی نیز دین خوانده می‌شود. از دیدگاه کریشنامورتی، اینها به‌راستی دین نبوده، بلکه پنداری رمانتیک، احساساتی، تسکین‌دهنده و خرسندکننده است
[۱۸] مورتی کریشنا، تاروپود اندیشه، رضا ملک‌زاده، تهران، انتشارات میترا، ۱۳۷۶، ص ۱۲۱.


۳.۲.۱ - نقد دیدگاه

در گفتار کریشنامورتی مسائله‌ای پراهمیت وجود دارد. او هیچ‌گاه در مورد مذهب حقیقی خود سخن نمی‌گوید. بلکه همواره راه رسیدن به مذهب حقیقی را دست برداشتن از ادیان و مذاهب بزرگ معرفی می‌کند. حال آنکه چه دلیلی وجود دارد که مذهب حقیقی و یا هر تعلیمی که او از آن پیروی می‌کند و یا حتی اساس تعالیم او، ساخته ذهن و تخیل نباشد؟

۳.۴ - ادیان و حقیقت

کریشنامورتی معتقد است که همه سیاستمداران قبیله‌گرا هستند و قبیله‌گرایی تنها نام پرزرق‌وبرق ملی‌گرایی یافته است. بنابراین ما نمی‌توانیم به‌هیچ سیاستمدار، رهبر، یا هیچ کتابی که پیرامون معنویت نوشته شده، تکیه کنیم ...؛ زیرا هیچ‌یک از آنان یارای حل مسائل انسانی‌مان را نداشته‌اند
[۱۹] مورتی کریشنا، تاروپود اندیشه، رضا ملک‌زاده، تهران، انتشارات میترا، ۱۳۷۶، ص ۹۹.
انسان‌های عالم و سفسطه‌گر نیز به ما گفته‌اند که چه باید کرد، اما گفته آنها هم ما را جلوتر نرانده است. به ما گفته شده است که همه راه‌ها به حقیقت ختم می‌شود یعنی شما راه خود را به‌عنوان یک هندو می‌روید دیگری به‌عنوان یک مسیحی و یا یک مسلمان، در نهایت تمام راه‌ها به یک در منتهی می‌شود. دری که وقتی خوب به آن نگاه کنید به طرزی بسیار واضح به پوچی آن پی می‌برید. حقیقت، هیچ جاده‌ای ندارد و همین زیبایی حقیقت است. حقیقت زنده است. برای رسیدن به یک چیز مرده جاده وجود دارد؛ زیرا ایستا است. اما اگر پی ببرید که حقیقت چیزی زنده و متحرک است که هیچ قرارگاهی ندارد. نه معبد، مسجد، کلیسا، مذهب و نه معلم و نه فیلسوفی و در نتیجه هیچ‌کس نمی‌تواند شما را به‌سوی آن هدایت کند
[۲۰] مورتی کریشنا، رهایی از دانستگی، ترجمه مرسده لسانی، تهران، انتشارات بهنام، ۱۳۸۲، ص ۴۲.

کریشنامورتی می‌گوید: حقیقت سرزمینی است بدون معبر، راهی به‌سوی آن نیست. انسان نمی‌تواند از طریق تشکیلات مبتنی بر تشریفات، مسلک‌ها و ایدئولوژی‌ها، از طریق مرشدها، کشیش‌ها، ادوار و شعایرشان و نیز از طریق دانش‌های فلسفی یا تکنیک‌های روان‌شناسی به‌حقیقت برسد. شخص باید حقیقت را در آینه روابط کشف کند رابطه با خویشتن خود و با مجموعه قضایا و پدیده‌های زندگی
[۲۱] مورتی کریشنا، تعالیم کریشنامورتی، ترجمه محمدجعفر مصفا، تهران، انتشارات قطره، ۱۳۸۳، ص ۱۳.


۳.۵ - ادیان و انفعال انسان

کریشنا می‌گوید: در طول تاریخ ادیان، راهنمایان مذهبی این اطمینان را به ما داده‌اند که اگر تشریفات مذهبی خاصی را اجرا و دعاهای معینی را نیز تکرار و از الگوهای خاص پیروی کنیم و تمایلاتمان را سرکوب کرده و افکارمان را کنترل یا احساساتمان را منزه نگه‌داشته و خواست‌ها و آرزوهایمان را محدود کنیم و از زیاده‌روی در مسائل جنسی اجتناب بورزیم. پس از تحمل کلیه ریاضت‌های ذهنی و بدنی به چیزی ماورای این زندگی کوچک دست خواهیم یافت .... اما ذهنی شکنجه‌شده، شکسته و تقسیم‌شده، ذهنی که می‌خواهد از همه آشفتگی‌ها فرار کند. ذهنی که جهان بیرون را انکار کرده و به‌وسیله اجرای دیسیپلین و تطبیق دادن‌های خود سنگ شده است، چنین ذهنی هرچند هم که طلب و تلاش کند باز همه چیز را بر طبق تجربیات خود می‌بیند
[۲۲] مورتی کریشنا، رهایی از دانستگی، ترجمه مرسده لسانی، تهران، انتشارات بهنام، ۱۳۸۲، ص ۳۵.

علت اولیه اختلال و بی‌نظمی درون ما، جست‌وجوی واقعیتی است که توسط «دیگری» به ما وعده داده شده است. ما به‌طور کلیشه‌ی و مکانیکی از کسی پیروی می‌کنیم که ما را از یک زندگی معنوی بی‌دغدغه مطمئن می‌کند و این امریست غیرعادی
[۲۳] مورتی کریشنا، رهایی از دانستگی، ترجمه مرسده لسانی، تهران، انتشارات بهنام، ۱۳۸۲، ص ۳۷.
کریشنامورتی معتقد است: دیگر نمی‌توانم به هیچ سنتی وابسته باشم؛ زیرا سنت باعث به وجود آوردن تنبلی عظیمی می‌شود. من به هیچ‌وجه نمی‌توانم به دیگری اعم از معلم، خدا، اعتقاد، سیستم و یا هر نوع نفوذ و فشار خارجی تکیه کنم تا او برای تغییر به من کمک کند
[۲۴] مورتی کریشنا، رهایی از دانستگی، ترجمه مرسده لسانی، تهران، انتشارات بهنام، ۱۳۸۲، ص ۴۷.

اما باید گفت؛ بسیاری از دانشمندان، در طول اعصار گوناگون افرادی بسیار مذهبی و متدین بودند حال آنکه به نظر می‌رسد وجه اعتقاد مذهبی ایشان مانعی برای پیشرفت علمی آنها نبوده است. از طرفی، چنانچه گذشت برخی از ادیان و مذاهب برای اندیشه و تحصیل علم اهمیت زیادی قائل هستند.


در معنویت کریشنامورتی موجودیت خداوند، ساختار ادیان، مذاهب، فرامین، دستورات دینی و ... به محصول ذهن انسان‌ها تبدیل می‌شوند. از دیگر سوی ذهن را سازنده تخیلات تعریف می‌کنند. بدینسان او رویکرد معنوی معاصر و اعصار گذشته را ساخته ذهن تخیلی دانسته به «شک‌گرایی معنوی» دامن می‌زند.
کریشنامورتی تمام ارزش‌های دینی انسان را به اسم حقیقت قربانی می‌کند. او هیچ‌گاه تصویر روشنی از حقیقت عرضه نمی‌کند. آیا حقیقتی که او در ذهن می‌پروراند؛ اول. زاییده ذهن تخیلی او نیست؟ دوم. آن حقیقت ارزش قربانی کردن تمام معتقدات و آموزه‌های دینی- معنوی انسان‌ها را دارد؟ برای نمونه، اگر او راه رسیدن به سعادت را در مدیتیشن می‌داند؛ نخست اینکه انواع گوناگون مدیتیشن در مکاتب دینی- عرفانی قبل از کریشنامورتی وجود داشته، در نتیجه این ادعای جدیدی نیست؛‌ و دیگر آنکه آیا مدیتیشن می‌تواند و توانسته است تمام گرفتاری‌های مقلدین خود را حل کند؟


(۱) ابی الحسین ورّام بن ابی فراس (بی‌تا) تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، بیروت: دارالتعارف و دارصعب.
(۲) عبدالواحد الآمدی المیمی (۱۳۶۰) غررالحکم و دررالکلم، تحقیق مسیر سیدجلال‌الدین المحدث، تهران: الطبعه الثالثه.
(۳) مورتی کریشنا (۱۳۷۶ الف) تاروپود اندیشه، رضا ملک‌زاده، تهران: انتشارات میترا.
(۴) مورتی کریشنا (۱۳۷۶ ب) زندگی پیش‌رو، پیمان آزاد، تهران: انتشارات صدای معاصر.
(۵) مورتی کریشنا (۱۳۷۸ الف) حقیقت و واقعیت، حبیب‌الله صیقلی، تهران: انتشارات میترا.
(۶) مورتی کریشنا (۱۳۷۸ ب) شادمانی خلاق، محمدجعفر مصفا، تهران: انتشارات صفی علیشاه.
(۷) مورتی کریشنا (۱۳۸۲ الف) ضرورت تغییر، رضا ملک‌زاده، تهران: انتشارات میترا.
(۸) مورتی کریشنا (۱۳۸۲ ب) رهایی از دانستگی، مرسده لسانی، تهران: انتشارات بهنام.
(۹) مورتی کریشنا (۱۳۸۳) تعالیم کریشنامورتی، محمدجعفر مصفا، تهران: انتشارات قطره.
(۱۰) مورتی کریشنا (۱۳۸۴) فراسوی خشونت، محمدجعفر مصفا، تهران: انتشارات قطره.
(۱۱) میشل پیتر (۱۳۷۶) کریشنامورتی راز سربه‌مهر، فریده مهدوی دامغانی، تهران: انتشارات تیر.


۱. میشل پیتر، کریشنامورتی راز سربه‌مهر، ترجمه، فریده مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات تیر، ۱۳۷۶، ص۳۷.
۲. میشل پیتر، کریشنامورتی راز سربه‌مهر، ترجمه، فریده مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات تیر، ۱۳۷۶، ص ۶۰.
۳. مورتی کریشنا، تعالیم کریشنامورتی، ترجمه محمدجعفر مصفا، تهران، انتشارات قطره، ۱۳۸۳، ص ۲۲۳.
۴. مورتی کریشنا، تعالیم کریشنامورتی، ترجمه محمدجعفر مصفا، تهران، انتشارات قطره، ۱۳۸۳، ص ۲۲۷.
۵. مورتی کریشنا، تعالیم کریشنامورتی، ترجمه محمدجعفر مصفا، تهران، انتشارات قطره، ۱۳۸۳، ص ۲۲۷.
۶. پمیشل پیتر، کریشنامورتی راز سربه‌مهر، ترجمه، فریده مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات تیر، ۱۳۷۶،ص ۱۲۵.
۷. مورتی کریشنا، تاروپود اندیشه، رضا ملک‌زاده، تهران، انتشارات میترا، ۱۳۷۶، ص ۸۷.
۸. میشل پیتر، کریشنامورتی راز سربه‌مهر، ترجمه، فریده مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات تیر، ۱۳۷۶، ص ۸۰.
۹. مورتی کریشنا، فراسوی خشونت، محمدجعفر مصفا، تهران، انتشارات قطره، ۱۳۸۴، ص ۵۹.
۱۰. مورتی کریشنا، حقیقت و واقعیت، حبیب‌الله صیقلی، تهران، انتشارات میترا، ۱۳۷۸، ص ۲۰۷.
۱۱. مورتی کریشنا، ضرورت تغییر، ترجمه رضا ملک‌زاده، تهران، انتشارات میترا، ۱۳۸۲، ۶۵.
۱۲. مورتی کریشنا، شادمانی خلاق، محمدجعفر مصفا، تهران، انتشارات صفی علیشاه، ۱۳۷۸، ص ۱۵۳.
۱۳. مورتی کریشنا، فراسوی خشونت، محمدجعفر مصفا، تهران، انتشارات قطره، ۱۳۸۴، ص ۲۰۲.
۱۴. مورتی کریشنا، زندگی پیش‌رو، ترجمه پیمان آزاد، تهران، انتشارات صدای معاصر،۱۳۷۶، ص ۱۹.
۱۵. ابن ابی-فراس، ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، بیروت، دارالتعارف و دارصعب، ج ۱،ص ۵۲.
۱۶. آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم، ص۱۴۱.    
۱۷. مورتی کریشنا، زندگی پیش‌رو، ترجمه پیمان آزاد، تهران، انتشارات صدای معاصر،۱۳۷۶، ص ۲۲۰.
۱۸. مورتی کریشنا، تاروپود اندیشه، رضا ملک‌زاده، تهران، انتشارات میترا، ۱۳۷۶، ص ۱۲۱.
۱۹. مورتی کریشنا، تاروپود اندیشه، رضا ملک‌زاده، تهران، انتشارات میترا، ۱۳۷۶، ص ۹۹.
۲۰. مورتی کریشنا، رهایی از دانستگی، ترجمه مرسده لسانی، تهران، انتشارات بهنام، ۱۳۸۲، ص ۴۲.
۲۱. مورتی کریشنا، تعالیم کریشنامورتی، ترجمه محمدجعفر مصفا، تهران، انتشارات قطره، ۱۳۸۳، ص ۱۳.
۲۲. مورتی کریشنا، رهایی از دانستگی، ترجمه مرسده لسانی، تهران، انتشارات بهنام، ۱۳۸۲، ص ۳۵.
۲۳. مورتی کریشنا، رهایی از دانستگی، ترجمه مرسده لسانی، تهران، انتشارات بهنام، ۱۳۸۲، ص ۳۷.
۲۴. مورتی کریشنا، رهایی از دانستگی، ترجمه مرسده لسانی، تهران، انتشارات بهنام، ۱۳۸۲، ص ۴۷.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «نقد و بررسی تعالیم کریشنامورتی درباره دین و خدا»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۲/۷.    



جعبه ابزار