• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تعیّن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تعیّن، اصطلاحی در فلسفه و کلام و عرفان اسلامی است.




تعین در لغت به معنای مخصوص شدن چیزی از میان چیز‌ها، به یقین دیدن کسی یا چیزی، حصه و بهره و هر چیز مخصوص به کسی است.
[۱] عبدالرحیم بن عبدالکریم صفی پوری، منتهی الارب فی لغة العرب، ذیل «عین»، چاپ سنگی تهران ۱۲۹۷ـ ۱۲۹۸، چاپ افست ۱۳۷۷.
[۲] غیاث اللغات، چاپ منصور ثروت، تهران ۱۳۷۵ ش.
[۳] علی اکبر نفیسی، فرهنگ نفیسی، ذیل عین، تهران ۱۳۵۵ ش.




تعین در فلسفه و کلام به معنای امری است که یک شی ء با آن منفرد می‌گردد و از بقیه چیز‌ها امتیاز پیدا می‌کند، به طوری که دیگر اشیا در آن هیچگونه اشتراکی ندارند.
[۴] محمد بن محمد فارابی، التعلیقات، ج۱، ص۱۴۳، به ضمیمه کتاب التنبیه علی سبیل السعادة، چاپ جعفر آل یاسین، تهران ۱۳۷۱ ش.
[۵] علی بن محمد جرجانی، کتاب التعریفات، ج۱، ص۶۲، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
[۶] محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، ج۲، ص۱۵، تهران ۱۳۳۷ ش، چاپ افست قم.
به عبارت دیگر، به امتیاز و تمیّزِ یک موجود از همه موجودات دیگر، تعین گفته می‌شود
[۷] حسن بن یوسف علامه حلّی، ایضاح المقاصد من حکمة عین القواعد، ج۱، ص۴۸، یا، شرح حکمة العین، چاپ علینقی منزوی، تهران ۱۳۳۷ش.
[۸] علی بن محمد طوسی، تهافت الفلاسفة، ج۱، ص۱۹۷، چاپ رضا سعادت، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۱.
[۹] عبداللّه بن بیرمقلی زنوزی، لمعات الهیّه، ج۱، ص۷۶، چاپ جلال الدین آشتیانی، تهران ۱۳۵۵ ش.
[۱۰] تعلیقه سبزواری، ش ۱، ج۲، ص۱۵، محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، تهران ۱۳۳۷ ش، چاپ افست قم.




در متون فلسفه و کلام اسلامی لفظ تشخص و تعین به جای یکدیگر و به ترادف به کار رفته است و حتی برخی این دو را از حیث معنی و مفهوم عین یکدیگر تلقی کرده‌اند اما این دو با یکدیگر تفاوت دارند



حکیمان و متکلمان، بیش‌تر در مباحث راجع به ماهیت در باره تعین بحث کرده و از آن در اثبات وحدت واجب الوجود استفاده کرده اند.
[۱۱] ابن سینا، چاپ مجتبی زارعی، ج۱، ص۲۷۱، قم ۱۳۸۱ ش.
[۱۲] یحیی بن حبش سهروردی، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج۲، حکمة الاشراق، ص۱۲۲، ج ۲، چاپ ‌ها نری کور بن، تهران ۱۳۸۰ ش.




در منابع کلامی که به تعین پرداخته شده، بیش‌تر ثبوتی و وجودی یا سلبی و عدمی بودن تعین مطرح گشته است. برخی تعین را امری ثبوتی و در خارج، متحقق و موجود دانسته‌اند و بعضی دیگر آن را امری سلبی و در خارج، معدوم یا صرفاً اعتبار ذهن به شمار آورده و هر کدام برای عقیده خود استدلال‌ها یی کرده اند. یکی از استدلال‌ها ی مهم که از قائلان به نظریه ثبوتی یا وجودی بودن تعین نقل شده، این است که تعین نمی‌تواند امری عدمی باشد، زیرا امور عدمی در خارج، هویت و تعین ندارند و هر آنچه تعین نداشته باشد، نمی تواند موجب تعین دیگری گردد. پس اگر تعین امری عدمی باشد، در واقع تعین نیست.
[۱۳] حسن بن یوسف علامه حلّی، ایضاح المقاصد من حکمة عین القواعد، ج۱، ص۴۹، یا، شرح حکمة العین، چاپ علینقی منزوی، تهران ۱۳۳۷ش.

استدلال دیگرِ معتقدان به ثبوتی یا وجودی بودن تعین این است که موجود وقتی موجود است، ماهیتی کلی و مطلق نیست بلکه متعین است، پس تعین جزء موجودِ متعین است و چون جزء موجود، موجود است، بنابراین تعین موجود است.
[۱۴] محمد بن عمر فخررازی، المباحث المشرقیة فی علم الالهیات و الطبیعیات، ج۱، ص۷۴، حیدرآباد دکن ۱۳۴۳، چاپ افست قم ۱۴۱۱.
[۱۵] حسن بن یوسف علامه حلّی، ایضاح المقاصد من حکمة عین القواعد، ج۱، ص۴۹، یا، شرح حکمة العین، چاپ علینقی منزوی، تهران ۱۳۳۷ش.
در توضیح این استدلال باید گفت که مراد از موجود متعین، یک شخص (مثلاً زید) است که هیچ تردیدی در وجودش نیست و مفهوم آن قطعاً مفهوم انسان کلی نیست وگرنه در حالی که زید است بر عمرو نیز صدق می‌کند. پس موجود متعین مانند زید عبارت است از انسان با چیز دیگر که ما آن را تعین می‌نامیم. این چیز دیگر، یعنی تعین، جزء زید است، پس موجود است.
[۱۶] عبدالرحمان بن احمد عضدالدین ایجی، المواقف فی علم الکلام، ج۱، ص۶۶، بیروت: عالم الکتب.




از استدلال‌ها ی قائلان به سلبی یا عدمی بودن تعین نیز ذکر دو استدلالِ مهم لازم است: اگر تعین امری ثبوتی یا وجودی باشد، تعینات در یک ماهیت کلی به اسم تعین، مشترک می‌گردند اما در تعین خاص خود از یکدیگر تمایز پیدا می‌کنند. در این صورت، لازم می‌آید که این تعین نیز تعین دیگری داشته باشد و آن تعین دیگر نیز تعینی و برهمین قیاس؛ بدینسان تسلسل پیش می‌آید.
استدلال دوم این‌که اگر تعین امری ثبوتی یا وجودی باشد، انضمام آن به ماهیت جز بعد از موجود شدن ماهیت محال است، اما ماهیت فقط بعد از تعین یافتن موجود می‌شود. پس اگر این تعین همان تعین نخست باشد، دور لازم می‌آید و اگر غیر از آن تعین نخست باشد، شی ء واحد دو بار متعین می‌شود و این محال است.
[۱۷] علی بن عمر کاتبی قزوینی، حکمة العین، ج۱، ص۳۱، ترجمه عباس صدری، تهران ۱۳۷۵ ش.
[۱۸] مسعود بن عمر تفتازانی، شرح المقاصد، ج۱، ص۴۳۹ـ۴۴۰، چاپ عبدالرحمان عمیره، قاهره ۱۴۰۹/۱۹۸۹، چاپ افست قم ۱۳۷۰ـ۱۳۷۱ش.
[۱۹] شرح نصیرالدین طوسی، ابن سینا، ج۳، ص۴۹ـ۵۱، الاشارات و التنبیها ت، مع الشرح لنصیرالدین طوسی و شرح الشرح لقطب الدین رازی، تهران ۱۴۰۳.
[۲۰] محمد بن محمد نصیرالدین طوسی، تلخیص المحصّل، ج۱، ص۲۳۲، چاپ عبداللّه نورانی، تهران ۱۳۵۹ ش.
[۲۱] حسن بن یوسف علامه حلّی، ایضاح المقاصد من حکمة عین القواعد، ج۱، ص۵۱ ـ۵۲، یا، شرح حکمة العین، چاپ علینقی منزوی، تهران ۱۳۳۷ش.




عضدالدین ایجی
[۲۲] عبدالرحمان بن احمد عضدالدین ایجی، المواقف فی علم الکلام، ج۱، ص۶۷، بیروت: عالم الکتب.
نزاع ثبوتی یا سلبی و وجودی یا عدمی بودن تعین را لفظی دانسته و جرجانی
[۲۳] علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۳، ص۹۷، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/۱۹۰۷، چاپ افست قم ۱۳۷۰ ش.
در شرح سخن وی گفته است که جمعی تعین را امری وجودی می‌دانند؛ یعنی، معتقدند که تعین در خارج عین ماهیت است و فقط در ذهن از آن تمایز پیدا می‌کند و گروهی نیز بر این باورند که تعین امری عدمی است؛ یعنی، در خارج یک چیز موجود و زائد بر ماهیت و منضم به آن نیست، در حالی که این دو سخن با یکدیگر منافاتی ندارند. همچنین در باره این نزاع، علاءالدین علی طوسی
[۲۴] علی بن محمد طوسی، تهافت الفلاسفة، ج۱، ص۱۹۹، چاپ رضا سعادت، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۱.
بر آن است که اگر مراد قائلان به وجودی بودن تعین از گزاره «تعین جزئی از موجود متعین است» این باشد که تعین به عنوان جزئی از متعین در خارج موجود است، غلط است اما اگر منظور این باشد که تعین جزء موجود متعین در ذهن است، درست و مسلّم است. به عقیده وی،
[۲۵] علی بن محمد طوسی، تهافت الفلاسفة، ج۱، ص۱۹۹، چاپ رضا سعادت، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۱.
تعین جزء عقلی شخص است. بدین معنا که در خارج، نوع یک موجود و تعین آن جدا و مستقل از هم نیستند، بلکه موجود در خارج واحد و فرد است که عقل آن را به دو جزء تقسیم می‌کند: یکی ماهیت کلی یا نوع که میان آن موجود و موجودات نظیر آن مشترک است، دیگری یک امر مخصوص که آن موجود را از دیگران متمایز می‌کند. مثلاً، زید در خارج فردی واحد است که عقل آن را به دو جزء تقسیم می‌کند: انسان که میان زید و دیگران مشترک است، و تعین که زید را از غیر خود، مانند عمرو، متمایز می‌کند.



تعین به اعتبار علل و موجبات آن دارای انحای گوناگون است: در امور مادّی، علت تعینِ ماهیت، محل آن است.
یعنی، با تعدد محل‌ها و قابل‌ها، اَفرادِ ماهیت هم متعدد می‌شوند و این یا بالذات است (مانند نطفه ‌ها که پذیرای صورت‌ها ی انسانی متعددند) یا به واسطه اعراضی است که بر ماهیت عارض می‌گردد (مانند هیولای عناصر چها رگانه که واحد و مشترک است اما استعداد‌ها ی مختلف بر آن عارض می‌شود و ازاین‌رو اشخاص آن متعدد می‌گردد). نفوس ناطقه انسانی نیز اگرچه مجردند، چون به مادّه تعلق تدبیری دارند، با تعدد مادّه، آن‌ها نیز متعدد می‌شوند. در مجردات ــ که عاری از محل و قابل‌اند و ازاین‌رو محل ماهیت نمی‌تواند علت تعین آن باشد ــ علت تعین ماهیت، خودِ ماهیت یا لازم آن است و به این سبب ماهیتِ نوعیِ مجردات منحصر در فرد است و نمی‌تواند افراد متعدد داشته باشد. مانند تعین واجب الوجود که عین ماهیتش است و فرض اشتراک و احتمال شرکت در آن ذاتاً ممتنع است و نیز مانند عقول مجرد در نظر حکما.
[۲۶] مسعود بن عمر تفتازانی، شرح المقاصد، ج۱، ص۴۵۱ـ۴۵۲، چاپ عبدالرحمان عمیره، قاهره ۱۴۰۹/۱۹۸۹، چاپ افست قم ۱۳۷۰ـ۱۳۷۱ش.
[۲۷] علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۳، ص۹۷ـ۱۰۱، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/۱۹۰۷، چاپ افست قم ۱۳۷۰ ش.
[۲۸] علی بن عمر کاتبی قزوینی، حکمة العین، ج۱، ص۳۰، ترجمه عباس صدری، تهران ۱۳۷۵ ش.




صدرالدین شیرازی انحای تعین را به گونه ا ی دیگر مطرح کرده است. به نوشته وی
[۲۹] محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، ج۲، ص۱۵ـ۱۶، تهران ۱۳۳۷ ش، چاپ افست قم.
، تعین گاهی عین ذات است (مانند تعین واجب الوجود که ذاتاً از غیر خود ممتاز است و مانند تعینات ماهیات امکانی و مفهومات عقلی در ذهن)، گاهی امری زائد بر ذاتِ متعین است و فقط برای آن حاصل است (مثل امتیاز نویسنده از بی سواد به واسطه نوشتن) و گاهی به واسطه عدم حصول یک امر برای آن متعین است (مانند امتیاز بی سواد از نویسنده به واسطه عدم نوشتن). بدین ترتیب، تعین زائد گاهی به واسطه امری وجودی، گاهی عدمی و گاهی مرکّب از وجودی و عدمی است. تعین‌ها یی که زائد بر ذاتِ شی ء متعین اند، از عوارض ماهیت آن نیستند، بلکه مربوط به وجود آن شی ءاند، حتی امور عدمی نیز به سبب برخی از انتزاع‌ها ی وجودی امتیاز می‌یابند و عدم ملکه به تبع ملکه ممتاز می‌گردد.
یعنی، تمایز ذهنی عدم ملکه در حقیقت متعلق به طرف دیگر (ملکه) است. همچنین تعین در مواردی که زائد بر ذاتِ متعین باشد، به قسم دیگر تمایز که همان تمایز به ذات است، بازگشت می‌نماید، به این دلیل که آن امر زائد، به واسطه ذاتِ خود از غیر خود ممتاز است، زیرا در غیر این صورت برای تحقق یک تمایز، سلسله غیرمتناهی تمایز‌ها باید بالفعل بر یکدیگر مترتب شوند و این قسم از تسلسل محال است.
[۳۰] عبداللّه جوادی آملی، رحیق مختوم: شرح حکمت متعالیه، ج۲، بخش ۱، ص۸۳ ـ ۸۷، ج ۲، بخش ۱، قم ۱۳۷۶ ش.




سبزواری از تعین برای اثبات اشتراک معنوی وجود استفاده کرده است. وی
[۳۱] ‌هادی بن مهدی سبزواری، شرح المنظومه، ج۲، ص۸۱، چاپ حسن حسن زاده آملی، تهران ۱۴۱۶ـ ۱۴۲۲.
واژه خصوصیت در سخن کاتبی قزوینی را ــ که اگر وجود مشترک معنوی نباشد، با از بین رفتن اعتقاد به خصوصیت، اعتقاد به وجود هم زایل می‌شود ــ به معنای تعین گرفته و خود بر آن است که زوال اعتقاد به تعین موجب زوال اعتقاد به اصل وجود نمی‌شود و این به سبب اشتراک معنوی وجود است.
[۳۲] تعلیقه حسن زاده آملی، ش ۸، ج۲، ص۸۱، ‌هادی بن مهدی سبزواری، شرح المنظومه، چاپ حسن حسن زاده آملی، تهران ۱۴۱۶ـ ۱۴۲۲.




در متون عرفانی، تعین بیش‌تر به معنای تمیّز ذات حق تعالی در هر مرتبه از مراتب ظهور است
[۳۳] حسین بن حسن خوارزمی، شرح فصوص الحکم محی الدّین عربی، ج۱، ص۲۵، چاپ نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۶۴ ش.
[۳۴] عبدالرحمان بن احمد جامی، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ج۱، ص۳۴، چاپ ویلیام چیتیک، تهران ۱۳۷۰ ش.
و البته گاهی به علت وضوح معنا تعریف نشده و فقط اقسام آن ذکر گردیده و گاه مطابق با تعریف اهل فلسفه و کلام آمده است.
[۳۵] داوود بن محمود قیصری، شرح فصوص الحکم، ج۱، ص۸۱ـ۸۲، چاپ جلال الدین آشتیانی، تهران ۱۳۷۵ ش.
تعین، به عنوان اصطلاح عرفانی، قبل از شارحان آثار ابن عربی چندان مطرح نبوده



و در آثار ابن عربی اغلب از واژه ‌ها یی نظیر تجلی، ظهور و مظهر استفاده شده است
[۳۶] ابن عربی، فصوص الحکم و التعلیقات علیه بقلم ابوالعلاء عفیفی، ج۱، ص۶۱ـ۶۲، تهران ۱۳۷۰ ش.
[۳۷] ابن عربی، الفتوحات المکیه، سفر ۱، ص ۵۵، سفر ۱ـ۳، چاپ عثمان یحیی، قاهره ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
[۳۸] ابن عربی، الفتوحات المکیه، سفر ۱، ص ۲۷۱، سفر ۱ـ۳، چاپ عثمان یحیی، قاهره ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
[۳۹] ابن عربی، الفتوحات المکیه، ج۱، ص۸۴، سفر ۱ـ۳، چاپ عثمان یحیی، قاهره ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
[۴۰] ابن عربی، الفتوحات المکیه، ج۱، ص۳۶۴، سفر ۱ـ۳، چاپ عثمان یحیی، قاهره ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
[۴۱] ابن عربی، الفتوحات المکیه، ج۱، ص۵۱، سفر ۱ـ۳، چاپ عثمان یحیی، قاهره ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
[۴۲] ابن عربی، الفتوحات المکیه، ج۱، ص۸۱، سفر ۱ـ۳، چاپ عثمان یحیی، قاهره ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
تعین به معنای یاد شده امری حقیقی نیست، بلکه امری اعتباری است و صرفاً مبیّن مراتب ظهور حق تعالی است
[۴۳] محمود بن عبدالکریم شبستری، گلشن راز، ج۱، ص۳۲، چاپ احمد مجاهد و محسن کیانی، تهران ۱۳۷۱ ش.
[۴۴] محمود بن عبدالکریم شبستری، گلشن راز، ج۱، ص۵۱، چاپ احمد مجاهد و محسن کیانی، تهران ۱۳۷۱ ش.
[۴۵] محمد بن یحیی لاهیجی، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، ج۱، ص۱۹۹، چاپ محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران ۱۳۷۱ ش.
[۴۶] محمد بن یحیی لاهیجی، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، ج۱، ص۳۳۴، چاپ محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران ۱۳۷۱ ش.
، زیرا از نظر عارفان، در تمام وجود جز حق مطلق، که واحد است، چیز دیگری نیست، اما این حقیقت واحد در ظهور خود مراتبی دارد و تعین، تمیّزِ مراتب را از همدیگر نشان می‌دهد.
[۴۷] علی بن محمد ترکه اصف‌ها نی، تمهیدالقواعد، ج۱، ص۲۶۵ـ۲۶۶، چاپ جلال الدین آشتیانی، قم ۱۳۸۱ ش.
[۴۸] حسین بن حسن خوارزمی، شرح فصوص الحکم محی الدّین عربی، ج۱، ص۲۶، چاپ نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۶۴ ش.
[۴۹] عبدالرحمان بن احمد جامی، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ج۱، ص۲۹، چاپ ویلیام چیتیک، تهران ۱۳۷۰ ش.

تعین‌ها که در مراتب ظهور بر حقیقت مطلقِ واحد عارض می‌گردند و از حیث تقید و تمیّز هر مرتبه، غیر حق می‌نمایند، در واقع اعتبارات محض‌اند و وجودی مستقل از حق ندارند؛ یعنی، ذات واحدِ حق است که در هر مرتب‌ها ی به صورت تعینی ظاهر می‌گردد، مانند امواج که بر روی آب دریا پدیدار می‌شوند و در نگاه نخست غیر دریا و متمایز از آن دیده می‌شوند، اما در حقیقت همان دریاست که به صورت امواج متعین شده است
[۵۰] عبداللّه جوادی آملی، رحیق مختوم: شرح حکمت متعالیه، ج۱، ص۱۱۰، ج ۲، بخش ۱، قم ۱۳۷۶ ش.
[۵۱] عبداللّه جوادی آملی، رحیق مختوم: شرح حکمت متعالیه، ج۱، ص۲۰۷، ج ۲، بخش ۱، قم ۱۳۷۶ ش.
[۵۲] محمد بن یحیی لاهیجی، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، ج۱، ص۳۲۰ـ ۳۲۱، چاپ محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران ۱۳۷۱ ش.
[۵۳] محمد بن یحیی لاهیجی، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، ج۱، ص۳۳۴ـ ۳۳۵، چاپ محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران ۱۳۷۱ ش.
.



حق تعالی در کنه ذات و غیب هویت مطلق خود، معلوم و مفهوم و مُدرَک هیچ کسی نمی‌شود. در این مقام، که به آن حضرت غیب الغیب و لاتعین گویند، ذات حق از انتساب هر صفت و اعتبار و قیدی، حتی قید اطلاق، منزه است و هیچ لفظ و لغتی بیانگر او نیست.
این مقام و حضرت را هویت مطلقه و ابطن کل باطن نیز نامیده اند.
[۵۴] عبدالرحمان بن احمد جامی، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ج۱، ص۲۶، چاپ ویلیام چیتیک، تهران ۱۳۷۰ ش.
[۵۵] عبدالرحمان بن احمد جامی، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ج۱، ص۴۴، چاپ ویلیام چیتیک، تهران ۱۳۷۰ ش.
[۵۶] علی بن محمد ترکه اصف‌ها نی، تمهیدالقواعد، ج۱، ص۲۷۰، چاپ جلال الدین آشتیانی، قم ۱۳۸۱ ش.
[۵۷] محمداعلی بن علی تها نوی، موسوعه کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ذیل «الاحَدیة»، چاپ رفیق العجم و علی دحروج، بیروت ۱۹۹۶.
اولین جلوه حق تعالی بر خویش به صفت «وحدت» است؛ یعنی، اولین تعینی که از مقام غیب هویت و لاتعین آشکار می‌گردد، وحدت است که اصل و منبع همه قابلیت‌ها و جامع جمیع تعین‌ها ست. از آن‌جا که این مرتبه قابلیت ظهور و بطون، هر دو، را دارد، احدیت و واحدیت از آن نشئت می‌گیرد؛ بنابراین، تعین اول، یعنی وحدت، عبارت است از تمیّز ذات حق تعالی به اعتبار این‌که هم قابلیت بطون و غیب ذات و سلب کلیه اعتبارات از ذات و هم قابلیت ظهور ذات را دارد.
[۵۸] عبدالرزاق کاشی، لطائف الاعلام فی اشارات اهل الال‌ها م، ج۱، ص۱۶۸، چاپ مجید ‌ها دی زاده، تهران ۱۳۷۹ ش.
[۵۹] عبدالرحمان بن احمد جامی، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ج۱، ص۳۴، چاپ ویلیام چیتیک، تهران ۱۳۷۰ ش.

تعین اول، تعین ذات با تمام اسما و صفاتش است.
[۶۰] حسین بن حسن خوارزمی، شرح فصوص الحکم محی الدّین عربی، ج۱، ص۲۵، چاپ نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۶۴ ش.
در این مرتبه، ذات حق تعالی از مقام غیب الغیوب غیر متناهی به مقام تناهی توجه می‌کند، ذات بر خویش جلوه می‌نماید و شئون و احوال خود را‌ به‌طور اجمالی و اندماجی شهود می‌کند.
[۶۱] تعلیقه آشتیانی، ش ۹۷، ج۱، ص۲۷۹ـ ۲۸۰، داوود بن محمود قیصری، شرح فصوص الحکم، چاپ جلال الدین آشتیانی، تهران ۱۳۷۵ ش.
به تعین اول، مرتبه جمع و وجود و احدیت جامع و احدیت جمع و مقام جمع و برزخ اکبر و حقیقت محمدیه و مقام اَوْ اَدنی ' و طامّه کبرا نیز گفته اند.
[۶۲] حسین بن حسن خوارزمی، شرح فصوص الحکم محی الدّین عربی، ج۱، ص۲۶، چاپ نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۶۴ ش.
[۶۳] عبدالرحمان بن احمد جامی، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ج۱، ص۳۵ـ۳۷، چاپ ویلیام چیتیک، تهران ۱۳۷۰ ش.
[۶۴] علی بن محمد ترکه اصف‌ها نی، تمهیدالقواعد، ج۱، ص۶۷، چاپ جلال الدین آشتیانی، قم ۱۳۸۱ ش.
مرتبه دوم ذات، تعین ثانی است که اشیا با صفت تمیّز علمی در ذات آشکار می‌شوند و به همین سبب این مرتبه را «عالم معانی» و «حضرت علمیت» نامیده اند. تعین ثانی صورتِ تعین اول است، زیرا در تعین اول، کثرت و تمیّز و غیریت به نحو اجمالی موجود است نه‌ به‌طور تفصیلی، و چون در تعین ثانی، موارد مندرج در تعین اول‌ به‌طور تفصیلی و متمیز وجود می‌یابند، به همین سبب تعین ثانی ظل و صورت تعین اول دانسته می‌شود.
[۶۵] عبدالرزاق کاشی، لطائف الاعلام فی اشارات اهل الال‌ها م، ج۱، ص۱۶۸، چاپ مجید ‌ها دی زاده، تهران ۱۳۷۹ ش.
[۶۶] عبدالرحمان بن احمد جامی، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ج۱، ص۳۸، چاپ ویلیام چیتیک، تهران ۱۳۷۰ ش.
تعین ثانی، به اعتبار‌ها ی گوناگون، نام‌ها ی متعدد دارد، از جمله: مرتبه الوهیت، حضرت ارتسام، حضرت علم ازلی، مرتبه امکان، حضرت عمائیه، قاب قوسین و مجمع البحرین.
[۶۷] لطائف الاعلام فی اشارات اهل الالهام، چاپ مجید ‌ها دی زاده، تهران ۱۳۷۹ ش.
[۶۸] حسین بن حسن خوارزمی، شرح فصوص الحکم محی الدّین عربی، ج۱، ص۲۶، چاپ نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۶۴ ش.
[۶۹] عبدالرحمان بن احمد جامی، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ج۱، ص۳۸ـ۴۰، چاپ ویلیام چیتیک، تهران ۱۳۷۰ ش.

وجه تسمیه تعین ثانی به مرتبه الوهیت این است که آن اصل همه اسمای الاهی و منشأ ظهور تعینات و کمالات و مرجع و قبله توج‌ها ت آن‌ها ست. سبب نامگذاری آن به حضرت ارتسام، وجود کثرت اسمای الاهی و حقایق کَوْنی در آن است. همچنین به جهت آن‌که تعین ثانی میان وحدت و کثرت حایل و برزخ شده و از انتساب نقایص به حق تعالی ممانعت کرده، «حضرت عمائیه» خوانده شده است، همچنانکه عماء در لغت به ابر رقیقی گفته می‌شود که میان خورشید و ناظر حایل می‌شود و مانع رؤیت نور خورشید می‌گردد
[۷۰] عبدالرزاق کاشی، لطائف الاعلام فی اشارات اهل الالهام، ج۱، ص۱۶۹ـ۱۷۰، چاپ مجید ‌ها دی زاده، تهران ۱۳۷۹ ش.
[۷۱] عبدالرحمان بن احمد جامی، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ج۱، ص۳۸ـ۳۹، چاپ ویلیام چیتیک، تهران ۱۳۷۰ ش.
همچنین در مرتبه تعین ثانی، امها ت اسمای الاهی (مانند حی، عالم، مُقسط (دادگرمرید، قادر، جواد) و حقایق کونی متمیز می‌گردند.
[۷۲] عبدالرحمان بن احمد جامی، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ج۱، ص۴۰ـ۴۱، چاپ ویلیام چیتیک، تهران ۱۳۷۰ ش.

ذکر این نکته ضروری است که برخی مقام لاتعین را اولین مرتبه از مراتب ذات حق تعالی دانسته و مرتبه دوم را تعین اول و مرتبه سوم را تعین ثانی به شمار آورده اند.
[۷۳] عبدالرحمان بن احمد جامی، لوایح در عرفان و تصوف، ج۱، ص۴۴، چاپ محمدحسین تسبیحی، تهران (۱۳۴۲ ش).
[۷۴] عبدالرحمان بن احمد جامی، لوایح در عرفان و تصوف، ج۱، ص۴۶، چاپ محمدحسین تسبیحی، تهران (۱۳۴۲ ش).
[۷۵] محمداعلی بن علی تها نوی، موسوعه کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ذیل «الاحَدیة»، چاپ رفیق العجم و علی دحروج، بیروت ۱۹۹۶.
علاوه بر آن، عبدالرزاق کاشی
[۷۶] عبدالرزاق کاشی، لطائف الاعلام فی اشارات اهل الال‌ها م، ج۱، ص۱۷۱، چاپ مجید ‌ها دی زاده، تهران ۱۳۷۹ ش.
از دو اصطلاح دیگر نیز سخن گفته است: تعین جامع یا حقیقت اسم اللّه، که تعین ذات و تجلی آن از حیث جامعیت همه تعینات و تجلیات است؛ تعینات اسما و صفات، یعنی تعینات امها ت اسمای حق تعالی (حی، عالم، قادر، مرید و متکلم) که به مثابه کلید‌ها ی ظهور صفات الاهی، مانند حیات و علم و قدرت و اراده و کلام، است.



(۱) ابن سینا، الاشارات و التنبیها ت، مع الشرح لنصیرالدین طوسی و شرح الشرح لقطب الدین رازی، تهران ۱۴۰۳.
(۲) ابن سینا، چاپ مجتبی زارعی، قم ۱۳۸۱ ش.
(۳) مسعود بن عمر تفتازانی، شرح المقاصد، چاپ عبدالرحمان عمیره، قاهره ۱۴۰۹/۱۹۸۹، چاپ افست قم ۱۳۷۰ـ۱۳۷۱ش.
(۴) علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/۱۹۰۷، چاپ افست قم ۱۳۷۰ ش.
(۶) علی بن محمد جرجانی، کتاب التعریفات، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
(۷) عبداللّه جوادی آملی، رحیق مختوم: شرح حکمت متعالیه، ج ۲، بخش ۱، قم ۱۳۷۶ ش.
(۸) عبداللّه بن بیرمقلی زنوزی، لمعات الهیّه، چاپ جلال الدین آشتیانی، تهران ۱۳۵۵ ش.
(۹) ‌ها دی بن مهدی سبزواری، شرح المنظومه، چاپ حسن حسن زاده آملی، تهران ۱۴۱۶ـ ۱۴۲۲.
(۱۰) یحیی بن حبش سهروردی، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج ۲، چاپ ‌ها نری کور بن، تهران ۱۳۸۰ ش.
(۱۱) محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، تهران ۱۳۳۷ ش، چاپ افست قم.
(۱۲) عبدالرحیم بن عبدالکریم صفی پوری، منتهی الارب فی لغة العرب، چاپ سنگی تهران ۱۲۹۷ـ ۱۲۹۸، چاپ افست ۱۳۷۷.
(۱۳) علی بن محمد طوسی، ت‌ها فت الفلاسفة، چاپ رضا سعادت، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۱.
(۱۴) عبدالرحمان بن احمد عضدالدین ایجی، المواقف فی علم الکلام، بیروت: عالم الکتب.
(۱۵) حسن بن یوسف علامه حلّی، ایضاح المقاصد من حکمة عین القواعد، یا، شرح حکمة العین، چاپ علینقی منزوی، تهران ۱۳۳۷ش.
(۱۶) محمد بن جلال الدین غیاث الدین رامپوری، غیاث اللغات، چاپ منصور ثروت، تهران ۱۳۷۵ ش.
(۱۷) محمد بن محمد فارابی، التعلیقات، به ضمیمه کتاب التنبیه علی سبیل السعادة، چاپ جعفر آل یاسین، تهران ۱۳۷۱ ش.
(۱۸) محمد بن عمر فخررازی، المباحث المشرقیة فی علم الالهیات و الطبیعیات، حیدرآباد دکن ۱۳۴۳، چاپ افست قم ۱۴۱۱.
(۱۹) علی بن عمر کاتبی قزوینی، حکمة العین، ترجمه عباس صدری، تهران ۱۳۷۵ ش.
(۲۰) محمد بن محمد نصیرالدین طوسی، تلخیص المحصّل، چاپ عبداللّه نورانی، تهران ۱۳۵۹ ش.
(۲۱) علی اکبر نفیسی، فرهنگ نفیسی، تهران ۱۳۵۵ ش.
(۲۲) حیدر بن علی آملی، جامع الاسرار و منبع الانوار، چاپ ‌ها نری کور بن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران ۱۳۶۸ ش.
(۲۳) ابن عربی، الفتوحات المکیه، سفر ۱ـ۳، چاپ عثمان یحیی، قاهره ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
(۲۴) ابن عربی، فصوص الحکم و التعلیقات علیه بقلم ابوالعلاء عفیفی، تهران ۱۳۷۰ ش.
(۲۵) علی بن محمد ترکه اصف‌ها نی، تمهیدالقواعد، چاپ جلال الدین آشتیانی، قم ۱۳۸۱ ش.
(۲۶) محمداعلی بن علی تها نوی، موسوعه کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، چاپ رفیق العجم و علی دحروج، بیروت ۱۹۹۶.
(۲۷) عبدالرحمان بن احمد جامی، لوایح در عرفان و تصوف، چاپ محمدحسین تسبیحی، تهران (۱۳۴۲ ش).
(۲۸) عبدالرحمان بن احمد جامی، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، چاپ ویلیام چیتیک، تهران ۱۳۷۰ ش.
(۲۹) حسین بن حسن خوارزمی، شرح فصوص الحکم محی الدّین عربی، چاپ نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۶۴ ش.
(۳۰) محمود بن عبدالکریم شبستری، گلشن راز، چاپ احمد مجاهد و محسن کیانی، تهران ۱۳۷۱ ش.
(۳۱) عبدالرزاق کاشی، لطائف الاعلام فی اشارات اهل الال‌ها م، چاپ مجید ‌ها دی زاده، تهران ۱۳۷۹ ش.
(۳۲) داوود بن محمود قیصری، شرح فصوص الحکم، چاپ جلال الدین آشتیانی، تهران ۱۳۷۵ ش.
(۳۳) محمد بن یحیی لاهیجی، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، چاپ محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران ۱۳۷۱ ش.


 
۱. عبدالرحیم بن عبدالکریم صفی پوری، منتهی الارب فی لغة العرب، ذیل «عین»، چاپ سنگی تهران ۱۲۹۷ـ ۱۲۹۸، چاپ افست ۱۳۷۷.
۲. غیاث اللغات، چاپ منصور ثروت، تهران ۱۳۷۵ ش.
۳. علی اکبر نفیسی، فرهنگ نفیسی، ذیل عین، تهران ۱۳۵۵ ش.
۴. محمد بن محمد فارابی، التعلیقات، ج۱، ص۱۴۳، به ضمیمه کتاب التنبیه علی سبیل السعادة، چاپ جعفر آل یاسین، تهران ۱۳۷۱ ش.
۵. علی بن محمد جرجانی، کتاب التعریفات، ج۱، ص۶۲، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
۶. محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، ج۲، ص۱۵، تهران ۱۳۳۷ ش، چاپ افست قم.
۷. حسن بن یوسف علامه حلّی، ایضاح المقاصد من حکمة عین القواعد، ج۱، ص۴۸، یا، شرح حکمة العین، چاپ علینقی منزوی، تهران ۱۳۳۷ش.
۸. علی بن محمد طوسی، تهافت الفلاسفة، ج۱، ص۱۹۷، چاپ رضا سعادت، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۱.
۹. عبداللّه بن بیرمقلی زنوزی، لمعات الهیّه، ج۱، ص۷۶، چاپ جلال الدین آشتیانی، تهران ۱۳۵۵ ش.
۱۰. تعلیقه سبزواری، ش ۱، ج۲، ص۱۵، محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، تهران ۱۳۳۷ ش، چاپ افست قم.
۱۱. ابن سینا، چاپ مجتبی زارعی، ج۱، ص۲۷۱، قم ۱۳۸۱ ش.
۱۲. یحیی بن حبش سهروردی، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج۲، حکمة الاشراق، ص۱۲۲، ج ۲، چاپ ‌ها نری کور بن، تهران ۱۳۸۰ ش.
۱۳. حسن بن یوسف علامه حلّی، ایضاح المقاصد من حکمة عین القواعد، ج۱، ص۴۹، یا، شرح حکمة العین، چاپ علینقی منزوی، تهران ۱۳۳۷ش.
۱۴. محمد بن عمر فخررازی، المباحث المشرقیة فی علم الالهیات و الطبیعیات، ج۱، ص۷۴، حیدرآباد دکن ۱۳۴۳، چاپ افست قم ۱۴۱۱.
۱۵. حسن بن یوسف علامه حلّی، ایضاح المقاصد من حکمة عین القواعد، ج۱، ص۴۹، یا، شرح حکمة العین، چاپ علینقی منزوی، تهران ۱۳۳۷ش.
۱۶. عبدالرحمان بن احمد عضدالدین ایجی، المواقف فی علم الکلام، ج۱، ص۶۶، بیروت: عالم الکتب.
۱۷. علی بن عمر کاتبی قزوینی، حکمة العین، ج۱، ص۳۱، ترجمه عباس صدری، تهران ۱۳۷۵ ش.
۱۸. مسعود بن عمر تفتازانی، شرح المقاصد، ج۱، ص۴۳۹ـ۴۴۰، چاپ عبدالرحمان عمیره، قاهره ۱۴۰۹/۱۹۸۹، چاپ افست قم ۱۳۷۰ـ۱۳۷۱ش.
۱۹. شرح نصیرالدین طوسی، ابن سینا، ج۳، ص۴۹ـ۵۱، الاشارات و التنبیها ت، مع الشرح لنصیرالدین طوسی و شرح الشرح لقطب الدین رازی، تهران ۱۴۰۳.
۲۰. محمد بن محمد نصیرالدین طوسی، تلخیص المحصّل، ج۱، ص۲۳۲، چاپ عبداللّه نورانی، تهران ۱۳۵۹ ش.
۲۱. حسن بن یوسف علامه حلّی، ایضاح المقاصد من حکمة عین القواعد، ج۱، ص۵۱ ـ۵۲، یا، شرح حکمة العین، چاپ علینقی منزوی، تهران ۱۳۳۷ش.
۲۲. عبدالرحمان بن احمد عضدالدین ایجی، المواقف فی علم الکلام، ج۱، ص۶۷، بیروت: عالم الکتب.
۲۳. علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۳، ص۹۷، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/۱۹۰۷، چاپ افست قم ۱۳۷۰ ش.
۲۴. علی بن محمد طوسی، تهافت الفلاسفة، ج۱، ص۱۹۹، چاپ رضا سعادت، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۱.
۲۵. علی بن محمد طوسی، تهافت الفلاسفة، ج۱، ص۱۹۹، چاپ رضا سعادت، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۱.
۲۶. مسعود بن عمر تفتازانی، شرح المقاصد، ج۱، ص۴۵۱ـ۴۵۲، چاپ عبدالرحمان عمیره، قاهره ۱۴۰۹/۱۹۸۹، چاپ افست قم ۱۳۷۰ـ۱۳۷۱ش.
۲۷. علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۳، ص۹۷ـ۱۰۱، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/۱۹۰۷، چاپ افست قم ۱۳۷۰ ش.
۲۸. علی بن عمر کاتبی قزوینی، حکمة العین، ج۱، ص۳۰، ترجمه عباس صدری، تهران ۱۳۷۵ ش.
۲۹. محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، ج۲، ص۱۵ـ۱۶، تهران ۱۳۳۷ ش، چاپ افست قم.
۳۰. عبداللّه جوادی آملی، رحیق مختوم: شرح حکمت متعالیه، ج۲، بخش ۱، ص۸۳ ـ ۸۷، ج ۲، بخش ۱، قم ۱۳۷۶ ش.
۳۱. ‌هادی بن مهدی سبزواری، شرح المنظومه، ج۲، ص۸۱، چاپ حسن حسن زاده آملی، تهران ۱۴۱۶ـ ۱۴۲۲.
۳۲. تعلیقه حسن زاده آملی، ش ۸، ج۲، ص۸۱، ‌هادی بن مهدی سبزواری، شرح المنظومه، چاپ حسن حسن زاده آملی، تهران ۱۴۱۶ـ ۱۴۲۲.
۳۳. حسین بن حسن خوارزمی، شرح فصوص الحکم محی الدّین عربی، ج۱، ص۲۵، چاپ نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۶۴ ش.
۳۴. عبدالرحمان بن احمد جامی، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ج۱، ص۳۴، چاپ ویلیام چیتیک، تهران ۱۳۷۰ ش.
۳۵. داوود بن محمود قیصری، شرح فصوص الحکم، ج۱، ص۸۱ـ۸۲، چاپ جلال الدین آشتیانی، تهران ۱۳۷۵ ش.
۳۶. ابن عربی، فصوص الحکم و التعلیقات علیه بقلم ابوالعلاء عفیفی، ج۱، ص۶۱ـ۶۲، تهران ۱۳۷۰ ش.
۳۷. ابن عربی، الفتوحات المکیه، سفر ۱، ص ۵۵، سفر ۱ـ۳، چاپ عثمان یحیی، قاهره ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
۳۸. ابن عربی، الفتوحات المکیه، سفر ۱، ص ۲۷۱، سفر ۱ـ۳، چاپ عثمان یحیی، قاهره ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
۳۹. ابن عربی، الفتوحات المکیه، ج۱، ص۸۴، سفر ۱ـ۳، چاپ عثمان یحیی، قاهره ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
۴۰. ابن عربی، الفتوحات المکیه، ج۱، ص۳۶۴، سفر ۱ـ۳، چاپ عثمان یحیی، قاهره ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
۴۱. ابن عربی، الفتوحات المکیه، ج۱، ص۵۱، سفر ۱ـ۳، چاپ عثمان یحیی، قاهره ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
۴۲. ابن عربی، الفتوحات المکیه، ج۱، ص۸۱، سفر ۱ـ۳، چاپ عثمان یحیی، قاهره ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
۴۳. محمود بن عبدالکریم شبستری، گلشن راز، ج۱، ص۳۲، چاپ احمد مجاهد و محسن کیانی، تهران ۱۳۷۱ ش.
۴۴. محمود بن عبدالکریم شبستری، گلشن راز، ج۱، ص۵۱، چاپ احمد مجاهد و محسن کیانی، تهران ۱۳۷۱ ش.
۴۵. محمد بن یحیی لاهیجی، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، ج۱، ص۱۹۹، چاپ محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران ۱۳۷۱ ش.
۴۶. محمد بن یحیی لاهیجی، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، ج۱، ص۳۳۴، چاپ محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران ۱۳۷۱ ش.
۴۷. علی بن محمد ترکه اصف‌ها نی، تمهیدالقواعد، ج۱، ص۲۶۵ـ۲۶۶، چاپ جلال الدین آشتیانی، قم ۱۳۸۱ ش.
۴۸. حسین بن حسن خوارزمی، شرح فصوص الحکم محی الدّین عربی، ج۱، ص۲۶، چاپ نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۶۴ ش.
۴۹. عبدالرحمان بن احمد جامی، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ج۱، ص۲۹، چاپ ویلیام چیتیک، تهران ۱۳۷۰ ش.
۵۰. عبداللّه جوادی آملی، رحیق مختوم: شرح حکمت متعالیه، ج۱، ص۱۱۰، ج ۲، بخش ۱، قم ۱۳۷۶ ش.
۵۱. عبداللّه جوادی آملی، رحیق مختوم: شرح حکمت متعالیه، ج۱، ص۲۰۷، ج ۲، بخش ۱، قم ۱۳۷۶ ش.
۵۲. محمد بن یحیی لاهیجی، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، ج۱، ص۳۲۰ـ ۳۲۱، چاپ محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران ۱۳۷۱ ش.
۵۳. محمد بن یحیی لاهیجی، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، ج۱، ص۳۳۴ـ ۳۳۵، چاپ محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران ۱۳۷۱ ش.
۵۴. عبدالرحمان بن احمد جامی، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ج۱، ص۲۶، چاپ ویلیام چیتیک، تهران ۱۳۷۰ ش.
۵۵. عبدالرحمان بن احمد جامی، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ج۱، ص۴۴، چاپ ویلیام چیتیک، تهران ۱۳۷۰ ش.
۵۶. علی بن محمد ترکه اصف‌ها نی، تمهیدالقواعد، ج۱، ص۲۷۰، چاپ جلال الدین آشتیانی، قم ۱۳۸۱ ش.
۵۷. محمداعلی بن علی تها نوی، موسوعه کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ذیل «الاحَدیة»، چاپ رفیق العجم و علی دحروج، بیروت ۱۹۹۶.
۵۸. عبدالرزاق کاشی، لطائف الاعلام فی اشارات اهل الال‌ها م، ج۱، ص۱۶۸، چاپ مجید ‌ها دی زاده، تهران ۱۳۷۹ ش.
۵۹. عبدالرحمان بن احمد جامی، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ج۱، ص۳۴، چاپ ویلیام چیتیک، تهران ۱۳۷۰ ش.
۶۰. حسین بن حسن خوارزمی، شرح فصوص الحکم محی الدّین عربی، ج۱، ص۲۵، چاپ نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۶۴ ش.
۶۱. تعلیقه آشتیانی، ش ۹۷، ج۱، ص۲۷۹ـ ۲۸۰، داوود بن محمود قیصری، شرح فصوص الحکم، چاپ جلال الدین آشتیانی، تهران ۱۳۷۵ ش.
۶۲. حسین بن حسن خوارزمی، شرح فصوص الحکم محی الدّین عربی، ج۱، ص۲۶، چاپ نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۶۴ ش.
۶۳. عبدالرحمان بن احمد جامی، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ج۱، ص۳۵ـ۳۷، چاپ ویلیام چیتیک، تهران ۱۳۷۰ ش.
۶۴. علی بن محمد ترکه اصف‌ها نی، تمهیدالقواعد، ج۱، ص۶۷، چاپ جلال الدین آشتیانی، قم ۱۳۸۱ ش.
۶۵. عبدالرزاق کاشی، لطائف الاعلام فی اشارات اهل الال‌ها م، ج۱، ص۱۶۸، چاپ مجید ‌ها دی زاده، تهران ۱۳۷۹ ش.
۶۶. عبدالرحمان بن احمد جامی، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ج۱، ص۳۸، چاپ ویلیام چیتیک، تهران ۱۳۷۰ ش.
۶۷. لطائف الاعلام فی اشارات اهل الالهام، چاپ مجید ‌ها دی زاده، تهران ۱۳۷۹ ش.
۶۸. حسین بن حسن خوارزمی، شرح فصوص الحکم محی الدّین عربی، ج۱، ص۲۶، چاپ نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۶۴ ش.
۶۹. عبدالرحمان بن احمد جامی، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ج۱، ص۳۸ـ۴۰، چاپ ویلیام چیتیک، تهران ۱۳۷۰ ش.
۷۰. عبدالرزاق کاشی، لطائف الاعلام فی اشارات اهل الالهام، ج۱، ص۱۶۹ـ۱۷۰، چاپ مجید ‌ها دی زاده، تهران ۱۳۷۹ ش.
۷۱. عبدالرحمان بن احمد جامی، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ج۱، ص۳۸ـ۳۹، چاپ ویلیام چیتیک، تهران ۱۳۷۰ ش.
۷۲. عبدالرحمان بن احمد جامی، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ج۱، ص۴۰ـ۴۱، چاپ ویلیام چیتیک، تهران ۱۳۷۰ ش.
۷۳. عبدالرحمان بن احمد جامی، لوایح در عرفان و تصوف، ج۱، ص۴۴، چاپ محمدحسین تسبیحی، تهران (۱۳۴۲ ش).
۷۴. عبدالرحمان بن احمد جامی، لوایح در عرفان و تصوف، ج۱، ص۴۶، چاپ محمدحسین تسبیحی، تهران (۱۳۴۲ ش).
۷۵. محمداعلی بن علی تها نوی، موسوعه کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ذیل «الاحَدیة»، چاپ رفیق العجم و علی دحروج، بیروت ۱۹۹۶.
۷۶. عبدالرزاق کاشی، لطائف الاعلام فی اشارات اهل الال‌ها م، ج۱، ص۱۷۱، چاپ مجید ‌ها دی زاده، تهران ۱۳۷۹ ش.




دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تعیّن»، شماره۳۶۵۲.    



جعبه ابزار