• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تملق

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



یکی از رذایلی که در اثر انحراف قوه شهویه اثرات ناگواری بر زندگی دینی و دنیایی شخص می‌گذارد و او را از نظرها ساقط و از درجه اعتبار پایین می‌­آورد چاپلوسی و تملق­‌های بی‌جایی است که شخص مرتکب آن شده و آبرو و حیثیت خود را به حراج می‌گذارد که این خود نشان از شرک خفی در نهاد او دارد.




جوهری در صحاح می­‌گوید: «رجلٌ مُلِق. یعنی چیزی را می­‌گوید که قلباً به آن اعتقاد ندارد.»
البته این قول، تفسیر به لازم أعم است که با زبان می‌­باشد و معنای دقیق آن چنین است: اظهار لطف و محبت و دوستی که با خضوع مخلوط شده باشد با آن‌که در قلب چنین نیست.
[۲] امام خمینی، روح‌الله؛ چهل حدیث، ص۳۷۱.

تعریف و تمجیدهای بی­‌موردی که از دیگری می­‌شود نشان از خفت و خواری چاپلوس و مبتلا شدنش به شرکی است که ثمره آن در اعمال و رفتار وی ظهور پیدا کرده، ننگ و عار را برای او به ارمغان آورده است.



هدف انسانی که طالب رضا و خشنودی مردم است و توجه به جلب نظر و قلوب مردم دارد، آن است که آن‌ها را مؤثر در اموری می‏داند که مورد طمع اوست. مثلا کسانی­‌که پول‌پرست و مال‌دوست هستند، پیش ارباب ثروت خاضع بوده از آن‌ها تملق می­‌گویند و برای آن‌ها فروتنی می­‌نمایند و کسانی که طالب ریاست و احترامات ظاهری هستند از مریدان و پیروان خود تملق‌ها کرده، فروتنی‌ها می­‌نمایند تا قلوب آن‌ها را به هر ترتیبی که هست به سوی خویش جلب کنند اما در مقابل کسانی هستند که با ریاضات شرعیه خود را تربیت کرده، طالب رضای حق‏اند و زینت­‌های دنیا آن‌ها را نلرزانده، در ریاست، طالب رضای حق هستند و هنگامی که زیر دستند حق­جو و حق‌طلب بوده هم‌چون آدم‌های شریف گذران عمر می­‌کنند.
[۳] امام خمینی، روح‌الله؛ چهل حدیث، ص۵۶۱.

البته ناگفته نماند که گاهی شیطان افراد را به بهانه تواضع به این بلیه دچار کرده مشغولشان می­‌کند و حال آن‌که مابین آن دو فاصله‌هاست: تواضع مبدأش علم به خدای تعالی و نفس بوده، غایتش هم خدا است یا کرامت خدا و نتیجه‏اش کمال نفسانی است. درحالی که تملّق، مبدأش شرک و جهل بوده، غایتش نفس است و ثمره‏اش خفّت و خواری می‌­باشد. به هرحال باید دانست که چاپلوسی از آبشخور نفاق و خودخواهی سیراب شده است.
[۴] امام خمینی، روح‌‌الله؛ شرح‏حدیث‏ جنود عقل ‏و جهل، ص۳۳۵-۳۵۶.

متأسفانه گاهی، عادت بعضی از مردم شده است که چرب زبانی و تملّق را دلیل بر مردم‏داری و حسن خلق تلقّی کرده، خلاف آن را نشانه حقارت و کم‌ارزشی و نبود شخصیّت می­‌پندارند.
[۵] حسینی طهرانی، علامه سید محمد حسین؛ رساله لب اللباب، ص۶۶.




مهم‌ترین اثر، این است که ملکه اخلاص را از کف داده و چشم نیاز به عنایت و بخشش مخلوقی هم‌چون خود می­‌دوزد که حکایت از شرک پوشیده و خفی وی می­‌کند. چرا که وی در توحید افعالی دچار مشکل شده است و دیگران را مؤثر در امور جاری در عالم می‌‌بیند.
گاهی خود را برده پستی می‏نمایاند تا از متاع او چیزی نصیبش گردد. در تملّق بی‏سروپائی هزار دروغ می­‌گوید، تا قلب او را به دست آورد که نتیجه­‌ای جز خواری و ذلت خود و احساس شخصیتی کاذب و توخالی در نوع تعریف شدگان به بار نخواهد گذاشت که نتیجه آن، برهم خوردن تعادل جامعه و رفتن آن به سوی حالتی دروغین و مسموم خواهد بود.



گفته شد که منشأ تعریف و تمجیدهای نادرست از مردم، دوری از حق و غوطه‌­ور شدن در منجلاب دنیا و مادیات است اما باید متذکر شویم که نوعی تملق هم هست که نه تنها ناپسند نبوده بلکه ممدوح و گوارا است و در دعاها و روایات ما به آن اشاره و ترغیب شده است و آن چاپلوسی و تملق کردن به هنگام راز و نیاز با خدا است. البته چنین عرض حاجتی به بارگاه دوست، لطیف نمودن معانی تضرع،توسل و تسلیم می‌باشد.امام حسین (ع) عرضه می‌دارد: «یا من اذاق احبّاءه حلاوة المؤانسة فقاموا بین یدیه متملّقین؛ ای کسی که حلاوت انس را به دوستانش چشانده تا در مقابلش به تملق ایستاده‏اند.»
[۶] شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، دعای عرفه.
[۷] محدث بندرریگی،ابراهیم؛ ترجمه المراقبات، ص۳۳۸.
خداوند به حضرت عیسی علیه السّلام وحی نمود: «عیسی مانند غریق غمزده‏ای که یاوری ندارد، به درگاه من دعا و دلت را برایم خوار کن و در خلوت بسیار بیاد من باش و بدان من با چاپلوسی کردن تو خوشحال می‏شوم. با زنده دلی و نشاط این عمل را انجام بده و صدای غمناک خود را به من برسان».
[۸] محدث بندرریگی،ابراهیم؛ ترجمه المراقبات، ص۲۴۳.




برای علاج این خصلت ناپسند باید در دو میدان قدم زد: اول این‌که شخص چاپلوس در آثار و مفاسد این صفت خوب بیندیشد و با خود بنگرد که آیا می­‌ارزد در عوض مال یا جاه و مقامی که بر فرض اثرگذاری چاپلوسی­اش نصیب او می‌­شود بین خدا و خلق خدا، خود را ذلیل و خوار کند و در وادی شرک داخل شود که عقاب و رسوایی هر دو جهان را در پی ­خواهد داشت.
باید با یاد حق تعالی دل را از ظواهر فریبنده دنیا منصرف کند و تمام جهان و جهانیان را از نظرش بیندازد و دلبستگی به احدی غیر از حق پیدا نکند و خود را به واسطه آن‌ها بزرگ و بزرگوار نشمارد و هر چه غیر از حق و آثار جمال و جلال او است در نظرش کوچک باشد و این خود، منشأ تواضع برای حق و به تبع آن برای خلق می­‌گردد. زیرا که خلق را نیز از حق می­‌بیند و این خود، منشأ عزت نفس و بزرگواری او می­‌شود؛ دیگر مقابل کسی سر خفت و خواری کج نمی­‌کند و تملق هر بی سروپایی را به جان نمی‌خرد. از طرفی باید روح قناعت را در خود پرورش داده و شکوفا سازد چون «هر که بنای قناعت بگذارد، برای گذران زندگی به زحمت نمی‏افتد(هر چند عیال‌مند باشد) در نتیجه از ا حتیاج به مردم خلاص می‏شود و از چاپلوسی و تملّق ناکسان، فراغت می‏یابد و در نزد خالق و خلق، عزیز می‏گردد.»
[۹] امام خمینی؛ شرح‏حدیث ‏جنود عقل ‏و جهل، ص۳۳۸.
و همان‌طور که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: ‏«الفقر خیر من حسد الجیران و جور السلطان و تملق الإخوان.» فقر و ناداری را بر تملق دیگران برگزیند.

اگر چاپلوسی او برگرفته از عادات و رسوم نادرست رایج بین مردم که آن را مردم داری می‌پندارند باید کمر همت ببندد و حق را هدف خود قرار دهد و این رسم نادرست را به هیچ انگارد و در این کار از هیچ نیروئی بیم و هراس نداشته باشد و از مذمّت و سرزنش مردم نهراسد.
[۱۱] حسینی طهرانی، علامه سید محمد حسین؛ رساله لب اللباب، ص۶۶.

این صفت خبیثه -که به زبان آوردن مطالبی است در مورد دیگران، در حالی که به آن اعتقادی ندارد- نهری است جاری از دریای وسیع محبت دنیا و خصلتی است به ودیعه گرفته شده از خصلتهای سگان، چرا که آداب سگان است که در انتظار لقمه‏ای دُم خود را می‏جنبانند و تملق و چاپلوسی می‏کنند.
[۱۲] نراقی، ملااحمد؛ معراج السعاده، ص۲۲۵.




 
۱. الصحاح جوهری، ج۴، ص۱۵۵۶.    
۲. امام خمینی، روح‌الله؛ چهل حدیث، ص۳۷۱.
۳. امام خمینی، روح‌الله؛ چهل حدیث، ص۵۶۱.
۴. امام خمینی، روح‌‌الله؛ شرح‏حدیث‏ جنود عقل ‏و جهل، ص۳۳۵-۳۵۶.
۵. حسینی طهرانی، علامه سید محمد حسین؛ رساله لب اللباب، ص۶۶.
۶. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، دعای عرفه.
۷. محدث بندرریگی،ابراهیم؛ ترجمه المراقبات، ص۳۳۸.
۸. محدث بندرریگی،ابراهیم؛ ترجمه المراقبات، ص۲۴۳.
۹. امام خمینی؛ شرح‏حدیث ‏جنود عقل ‏و جهل، ص۳۳۸.
۱۰. عدة الداعی، ص۹۷.    
۱۱. حسینی طهرانی، علامه سید محمد حسین؛ رساله لب اللباب، ص۶۶.
۱۲. نراقی، ملااحمد؛ معراج السعاده، ص۲۲۵.




سایت پژوهه    



جعبه ابزار