طمع
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تمایل شدید
نفس از روی
آزمندی را طمع گویند.
"طمع" در لغت تمایل نفس به چیزی از روی
آرزوی شدید و آزمندی است.
و در اصطلاح قرآنی توقع داشتن و
حریص بودن در اموال و زندگی مردم است.
واژه طمع را در
آیات قرآن مورد بررسی قرار میگیرد.
«لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلی ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ وَ لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِلْمُؤْمِنِینَ»
«(بنا بر این) هرگز
چشم خود را به نعمتهای (مادی) که به گروه هایی از آنها (
کفار) دادیم میفکن، و بخاطر آنچه آنها دارند غمگین مباش و بال و پر خود را برای
مؤمنین فرود آر».
آیه مذکور دستور مهمی به
پیامبر (ص) میدهد، میفرماید هرگز چشم خود را به نعمتهای مادی که به گروه هایی از کفار دادهایم میفکن این نعمتهای مادی نه پایدارند، نه خالی از درد سر، حتی در بهترین حالاتش نگاهداری آن سخت مشکل است، بنابراین چیزی نیست که چشم تو را به سوی خود جلب کند و در برابر آن
موهبت بزرگ معنوی (
قرآن) که
خدا به تو داده است، قابل اهمیت باشد، سپس اضافه میکند، هرگز به خاطر این
مال و
ثروت و نعمتهای مادی که در دست آنهاست، غمگین مباش، در حقیقت دستور اول راجع به چشم ندوختن به نعمتهای مادی است، و دستور دوم درباره
غم نخوردن در برابر محرومیت از آن است.
«اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِکَ وَ أَجْلِبْ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِکَ وَ رَجِلِکَ وَ شارِکْهُمْ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ وَ عِدْهُمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلاَّ غُرُوراً»
«هر کدام از آنها را میتوانی با صدای خودت تحریک کن، و لشکر سواره و پیادهات را بر آنها گسیل دار، و در ثروت و فرزندانشان شرکت جوی، و آنها را با وعده ها سرگرم کن ولی
شیطان جز
فریب و
دروغ وعدهای نمیدهد».
جالب اینکه قرآن در آیه فوق به چهار بخش مهم و اصولی از این وسائل، اشاره میکند و به انسانها میگوید که از چهار طرف مراقب خویش باشند:
جمله «وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِکَ » که بعضی از مفسران آن را تنها به معنی نغمه های هوسانگیز
موسیقی و
خوانندگی تفسیر کردهاند معنی وسیعی دارد که هر گونه
تبلیغات گمراه کننده را که در آن از وسائل صوتی و سمعی استفاده میشود شامل میگردد. به این ترتیب نخستین برنامه شیطان، استفاده از این وسائل است. این مساله مخصوصا در دنیای امروز که دنیای فرستنده های رادیویی و دنیای تبلیغات گسترده سمعی و بصری است، از هر زمانی روشنتر و آشکارتر است، چرا که شیاطین و احزاب آنها در شرق و غرب جهان بر این وسیله مؤثر تکیه دارند، و بخش عظیمی از سرمایه های خود را در این راه مصرف میکنند، تا بندگان خدا را
استعمار کنند و از راه حق که راه
آزادی و
استقلال و
ایمان و
تقوی است منحرف سازند و به صورت بردگانی بی اراده و
ناتوان درآورند.
این منحصر به عصر و زمان ما نیست که
شیاطین برای یافتن منطقه های نفوذ به قدرت نظامی متوسل میشوند، همیشه بازوی نظامی یکی از بازوهای مهم و خطرناک همه جباران و ستمگران جهان بوده است.
یکی دیگر از وسائل مؤثر نفوذ شیطان از طریق شرکت در
اموال و نفوس است، باز در اینجا میبینیم بعضی از مفسران شرکت در اموال را منحصرا به معنی "
ربا"، و شرکت در
اولاد را فقط به معنی فرزندان نامشروع دانستهاند در حالی که این دو کلمه معنی بسیار وسیعتری دارد که همه
اموال حرام و فرزندان نامشروع و غیر آن را شامل میشود.
مثلا در عصر و زمان خود میبینیم که شیاطین جهانخوار، مرتبا پیشنهاد سرمایهگذاری و تاسیس شرکتها و ایجاد انواع
کارخانه ها و مراکز تولیدی در کشورهای ضعیف میکنند، و زیر پوشش این شرکتها انواع فعالیتهای خطرناک و مضر را انجام میدهند، جاسوسهای خود را به نام کارشناس فنی یا مشاور اقتصادی و مهندس و تکنیسین به این کشورها اعزام میدارند، و با لطائف الحیل آخرین رمق آنها را میمکند و از
رشد و
نمو و
استقلال اقتصادی آنها جلوگیری میکنند.
استفاده از وعده های مغرور کننده و انواع فریبها و نیرنگها یکی دیگر از برنامه های شیطانها است، آنها روانشناسان و روانکاوان ماهری را برای
اغفال و
فریب مردم سادهدل و حتی هوشیار تربیت کردهاند، گاهی به نام اینکه دروازه تمدن بزرگ در چند قدمی آنها است، و یا اینکه در آینده نزدیکی در ردیف اولین کشورهای متمدن و پیشرو قرار خواهند گرفت، و یا اینکه
نسل آنها نسل نمونه و بینظیری است که میتواند در پرتو برنامه های آنان به اوج عظمت برسد و امثال این خیالات و پندارها، آنها را سرگرم میسازند که همه در جمله "و عدهم" خلاصه میشود!
و گاهی به عکس از طریق
تحقیر و تضعیف روحیه و اینکه آنها هرگز توانایی
مبارزه با قدرتهای عظیم جهانی را ندارند و میان تمدنشان با تمدن کشورهای پیشرفته صدها سال فاصله است آنان را از هر گونه
تلاش و
کوششی باز میدارند.
«وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلی حَیاةٍ وَ مِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَ ما هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذابِ أَنْ یُعَمَّرَ وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِما یَعْمَلُونَ»
«آنها را حریصترین مردم حتی حریصتر از
مشرکان بر زندگی (این
دنیا و
اندوختن ثروت) خواهی یافت (تا آنجا) که هر یک از آنها دوست دارد هزار سال
عمر کند در حالی که این عمر طولانی او را از
عقاب خداوند باز نخواهد داشت و خداوند به اعمال آنها بینا است».
از تاریخ زندگی
یهود- علاوه بر آیات مختلف
قرآن مجید- چنین بر میآید که آنها خود را یک نژاد برتر میدانستند، و معتقد بودند گل سر سبد جامعه انسانیتند،
بهشت به خاطر آنها آفریده شده!، و
آتش جهنم با آنها چندان کاری ندارد! آنها فرزندان خدا و دوستان خاص او هستند، و خلاصه آنچه خوبان همه دارند آنها تنها دارند! این خود خواهی ابلهانه در آیات مختلفی از قرآن که سخن از یهود میگوید منعکس است.
در آیه۱۸
سوره مائده میخوانیم:
«نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ و احبائه»
«ما فرزندان خدا و دوستان خاص او هستیم».
و در آیه۱۱۱ سوره بقره
میخوانیم:
«وَ قالُوا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصاری»
«آنها گفتند کسی در بهشت داخل نمیشود مگر اینکه یهودی یا نصرانی باشد».
و در آیه ۸۰
سوره بقره میخوانیم:
«وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّاماً مَعْدُودَةً»
«آتش دوزخ جز چند روزی به ما اصابت نخواهد کرد».
این پندارهای موهوم از یک سو آنها را به
ظلم و
جنایت و
گناه و
طغیان دعوت میکرد، و از سوی دیگر به
کبر و
خودپسندی و خود برتربینی.
آیه مورد بحث از
حرص شدید آنها به مادیات چنین سخن میگوید:"تو آنها را حریصترین مردم بر زندگی میبینی" حتی حریصتر از مشرکان در اندوختن مال و ثروت،
حریص در قبضه کردن دنیا، حریص در انحصارطلبی، آنها حتی از مشرکان که طبعا میبایست در جمعآوری اموال از همه حریصتر باشند و از هر راه بدست آورند باکی نداشته باشند حریصترند. آن چنان
علاقه به دنیا دارند که هر یک از آنها دوست دارد هزار
سال عمر کند. برای جمع ثروت بیشتر یا به خاطر ترس از
مجازات! آری هر یک تمنای عمر هزار ساله دارد" ولی این عمر طولانی او را از عذاب
خداوند باز نخواهد داشت و اگر گمان کنند که خداوند از اعمالشان آگاه نیست، اشتباه میکنند "خداوند نسبت به اعمال آنها
بصیر و
بینا است" (وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِما یَعْمَلُونَ).
۱. حرص انسان را به
رنج و
زحمت ابدی گرفتار میسازد؛
۲. حریص هرگز سیر نمیشود و به همین دلیل اگر
مالک تمام دنیا گردد باز
فقیر است؛
۳. حریص همچون فقیران زندگی می کند و همچون فقیران میمیرد، ولی همچون
اغنیا در
قیامت محاسبه میشود؛
۴. حرص انسان را به
هلاکت میافکند، زیرا شخص حریص به خاطر دلباختگی به دنیا خطراتی را که در اطراف او وجود دارد نمیبیند و با
عجله و
شتاب به پیش میتازد؛
۵. حرص
آبروی انسان را میریزد و ارزش او را در نظرها پایین میآورد، چرا که شخص حریص برای رسیدن به مقصود خود حتّی ملاحظات اجتماعی را کنار میگذارد و همچون
اسیری که
زنجیر به
گردن او افکنده باشند به این سو و آن سو کشیده میشود؛
۶. طمع، انسان را آلوده به انواع
گناهان مانند:
دروغ،
خیانت،
ظلم و
غصب حقوق دیگران میکند، چرا که اگر بخواهد
حلال و
حرام خدا را رعایت کند به مقصودش نمیرسد؛
۷. حرص، انسان را از
خدا دور میسازد، در نظر بندگان خدا کوچک میکند،
آرامش را از او سلب مینماید و زندگی توأم با
ناراحتی و
شکنجه برای او به بار میآورد؛
۸. حریص اموالی را میاندوزد که زحمت و مسؤولیّتش از آن اوست و
سود و استفادهاش از آن دیگران؛
۹. طمع نتیجه
سوء ظنّ به خداست و محصولش تشدید این سوء ظنّ میباشد.
همین معنی به صورت دیگری در فرمان مالک اشتر در
نهج البلاغه آمده است آنجا که
امام(ع)
مالک اشتر را از
مشورت با
بخیلان و افراد ترسو و حریصان برحذر میدارد، سپس میافزاید:
«اِنَّ الْبُخْلَ وَ الْجُبْنَ وَ الْحِرْصَ غَرَائِزٌ شَتَّی یَجْمَعُهَا سُوءُ الظَّنِّ بِاللهِ»
«
بخل و
ترس و
حرص،
غرایز مختلفی هستند که یک ریشه دارند و آن سوء ظنّ به خداست!»
دانشنامه موضوعی قرآن.