تناسخ عرفانی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در تاریخ
تصوف اسلامی، به سبب خلط اولیه معنای
حلول و
تناسخ و قوّت بحث حلول در میان
صوفیه، بحث در تناسخ اهمیت داشته است.
علی بن عثمان هجویری (متوفی قرن پنجم) در
کشف المحجوب در ذکر
صوفیان از
حلولیه نام میبرد که دستهای از آنان خود را به
ابوحلمان دمشقی منسوب میکنند و او را به حلول و
نسخ ارواح متهم میدارند. اعتقاد به تجلی
خداوند در مظاهر مختلف، صوفیان را با
اتهام تناسخ روبرو میکرده
و به پاسخگویی وا میداشته است.
بعلاوه، وجود فرقههایی چون
اهل حق که از سویی معتقد به تناسخ بوده و از سوی دیگر عناصری از
تصوف در خود داشتهاند، از دیگر وجوه اهمیت این بحث است.
طبعاً به سبب رواج عقیده به تناسخ،
صوفیان مسلمان بااین عقیده و انواع آن آشنایی داشتهاند. بخصوص مفهوم دینی
مسخ در میانایشان متداول بوده که آن را با آموزه
تجسم اعمال و خُلقیات بویژه در باطن افراد مرتبط کردهاند.
علاءالدوله سمنانی (متوفی قرن هشتم) همین
مسخ باطن را حجتی در رد تناسخ شمرده است. وی در محاجه با
بوداییان تناسخی بهاین عقیده صوفیهاشاره میکند و میگوید سالکان طریقت در بدن واحد بر همه صورتها غلبه میکنند، وقتی صفات ناپسندی مییابند مثلاً
غضب بر آنان چیره میشود، خود را به صورت حیواناتی چون
سگ میبینند و وقتی به صفات نیکو آراسته شوند خود را به صورت
ملائک میبینند، پس چه نیازی هست که با رفع هر صفتی از نفس، بدن هم مطابق عقیده تناسخیان تغییر کند.
بعضی بزرگان تصوف به شرح و رد تناسخ پرداختهاند و گاه دلایلی عرفانی در رد آن آوردهاند، چنانکه
عبدالعزیز نسفی،
صوفی قرن هفتم و پیرو و شارح
ابن عربی، بسیاری از فصول
کشف الحقایق را به بیان مذهب اهل تناسخ اختصاص داده است و
هجویری و
شیخ محمود شبستری (متوفی اوایل قرن هشتم) به محاجه بااین عقیده پرداختهاند.
اما بهطور کلی باید گفت اصولاً نظام فکری صوفیان مسلمان از پذیرفتن چنین عقیدهای مانع میشود؛
(متوفی ۳۷۸) در اللمع فی التصوف
اهل تناسخ و گروههای دیگر را که در باره ماهیت و سرنوشت
روح استدلال کردهاند بر خطا خوانده و خطای آنان رااین دانسته که در امری بری از کیفیت و احاطه علم بشری وارد شدهاند.
مستملی بخاری (متوفی ۴۲۹) در شرح التعرف
به همین اکتفا کرده است که بر اساس دلایل نقلی به مخلوق و محدَث بودن روحایمان بیاوریم و در کیفیت و ماهیت آن وارد نشویم. اما بر اساسِ همین اعتقاد به حدوث روح و بهطور کلی
حدوث ماسوی اللّه، نظر تناسخیانِ معتقد به
قِدم روح هم نفی میشود.
از دلایل
عرفانی رد تناسخ میتوان به سخن شیخ
محمود شبستری در
گلشن راز اشاره کرد: «تناسخ زان جهت شد کفر و باطل/ که آن از تنگ چشمیگشت حاصل». در شرح این بیت آمده که منظور از تنگ چشمی، عقاید تناسخیان است، از جملهاینکه بدن را منحصر به جسم مادّی پنداشته و از
بدن مثالیِ برزخی غافل بودهاند.
دیگراینکه نفوس را
قدیم و منحصر به تعدادی متناهی پنداشتهاند در حالی که حق در هر لحظه شئون و ظهوری دارد و با تجلی تازهای متجلی میگردد، یعنیاینان از عموم
فیض الاهی که در هر لحظه به موجودات میرسد
غفلت کرده واین
فیض را با فرضِ تناهیِ نفوس،
محدود شمردهاند.
همچنین استقلال
روح را
نفی کرده و آن را مقید به
جسم و در بقا محتاج به آن پنداشتهاند.
دلیل دیگر، سخن
علاءالدوله سمنانی است که پس از ذکر دلیلی کلامی
در تکمیل آن میگوید نفوس کامل به بدن دنیوی تعلق دوباره نمییابند، زیرا شایسته نیست که پس از حصول کمال، نفس سیر قهقرایی در پیش گیرد. کمال نامتناهی نیست و افقِ اعلایی دارد که نفس با رسیدن به آن سیر استکمال را به پایان میرساند. دراین صورت نفسی کامل، مثلاً نفس
پیامبر اسلام، که در همین بدن دنیوی به
کمال رسیده است نمیتواند به نقصان باز گردد و وارد بدنی دیگر شود.
(۱) ابونصر سراج، کتاب اللّمع فی التصوف، چاپ رینولد آلن نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴، چاپ افست تهران.
(۲) علی بن
محمد ترکهاصفهانی، اطوار ثلاثه، چاپ حسین داوودی، در معارف، دوره ۹، ش ۲ (مرداد ـ آبان ۱۳۷۱).
(۳)
محمود بن عبدالکریم
شبستری، مجموعه آثار شیخ
محمود شبستری، چاپ صمد موحد، تهران ۱۳۶۵ ش.
(۴)
احمد بن
محمد علاءالدوله سمنانی، مصنفات فارسی، چاپ نجیب مایل هروی، ۷: بیان الاحسان لاهل العرفان، تهران ۱۳۶۹ ش.
(۵) داوود بن
محمود قیصری، شرح فصوص الحکم، چاپ جلال الدین آشتیانی، تهران ۱۳۷۵ ش.
(۶)
محمد بن یحیی لاهیجی، مفاتیح الاعجاز فی بشرح گلشن راز، چاپ کیوان سمیعی، تهران ۱۳۷۴ ش.
(۷) محمدصالح بن
احمد مازندرانی، بشرح اصول الکافی، با تعلیقات ابوالحسن شعرانی، چاپ علی عاشور، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰.
(۸) اسماعیل بن
محمد مستملی، شرح التعرف لمذهب التصوف، چاپ
محمد روشن، تهران ۱۳۶۳ـ ۱۳۶۶ ش.
(۹)
احمد بن یحیی مهدی لدین اللّه، کتاب المنیة و الامل فی شرح الملل و النحل، چاپ محمدجواد مشکور، ۱۹۸۸.
(۱۰) علی بن عثمان هجویری، کشف المحجوب، چاپ و ژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ افست تهران ۱۳۷۶ ش.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تناسخ»، شماره۳۹۰۹.