• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تواضع در قرآن خام

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تواضع مصدر باب تفاعل از ريشه «و ـ ض ـ ع» است. وضع به معناى نهادن و پايين آوردن چيزى است.[۱]    



تواضع در لغت به معناى فرونهادن خويش، تذلّل، فروتنى و شكسته نفسى [۲]     است.


تواضع در اصطلاح علم اخلاق، از فضايل ارزشمند اخلاقى و به اين معناست كه انسان داراى ملكه شكسته نفسى باشد، به گونه اى كه براى خود مزيتى بر ديگران نبيند و با كردار و گفتار خويش ديگران را بزرگ شمرده، به آنان احترام بگذارد [۳]    ، بنابراين، معناى لغوى تواضع اعم از معناى اصطلاحى آن بوده و تواضع در برابر خدا را نيز شامل مى شود، چنان كه واژه تواضع در برخى روايات [۴]     و عبارات مفسران [۵]     و اخلاق پژوهان [۶]     به همين معنا به كار رفته است. در اين مقاله، معناى اصطلاحى مورد نظر است و از «تواضع براى خدا» در مقاله خشوع بحث مى شود.


اخلاق پژوهان پس از تعريف تواضع، به تعيين دقيق تر مرزهاى آن پرداخته و براى تواضع دو طرف افراط و تفريط ذكر كرده اند كه هر دو از رذايل اخلاقى به شمار مى آيند، زيرا افراط در تواضع، مانند تواضع براى متكبّران، موجب پستى و ذلّت است و تفريط در آن باعث تكبر و غرور و خودبينى است [۷]    ؛ همچنين از آنجا كه تشخيص تواضع معمولاً دشوار است و ممكن است شخصى خود را صاحب ملكه تواضع بپندارد در حالى كه واقعا متواضع نيست، برخى اخلاق پژوهان نشانه هايى براى تواضع برشمرده اند؛ مانند اينكه امورى چون مقدم شدن امثال وى بر او در مجالس، راه رفتن پشت سر ديگران، پيشى گرفتن بر ديگران در سلام و اجابت فقير بينوايى كه وى را به مهمانى دعوت كرده، بر او دشوار نباشد.[۸]    


در قرآن كريم واژه تواضع به كار نرفته است؛ ولى موضوع تواضع را از واژه هايى مانند «هون» (فرقان:۶۳) و تعبيراتى مانند «خفض جَناح» (شعراء: ۲۱۵) (حجر:۸۸) مى توان استفاده كرد؛ همچنين در آياتى پرشمار، مانند آيه ۳۷ اسراء(اسراء: ۳۷)، ۱۴ مريم(مریم:۱۴) و ۱۸ لقمان(لقمان:۱۸)، تكبر• نكوهش شده كه لزوم تواضع از آن برداشت مى شود.[۹]    


از ديدگاه قرآن كريم، تواضع از برجسته ترين صفات نيكوى انسانى است كه همه مؤمنان بايد به آن آراسته باشند. فرمان خداوند به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله اين است كه بال خويش را براى پيروان مؤمنت فرود آور: «واخفِض جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ المُؤمِنين». (شعراء:۲۱۵) و نيز حجر:۸۸) بسيارى از مفسران اين تعبير را كنايه از لزوم تواضع و نرمى و حسن خلق پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله با مؤمنان دانسته اند.[۱۰]     كاربرد اين تعبير از آن روست كه پرنده هنگام فرود آمدن، بال خود را مى شكند و پايين مى آورد [۱۱]     يا آنكه هرگاه بخواهد جوجه هايش را در پناه خود گيرد، بالش را باز كرده، سپس پايين مى آورد. با توجه به دو قيد «ايمان» و «پيروى از پيامبر صلى الله عليه و آله » در آيه فوق، برخى چنين برداشت كرده اند كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در برابر كسانى كه با زبان ايمان آورده بودند ولى در حقيقت منافق يا فاسق بودند و از پيامبر صلى الله عليه و آله پيروى نمى كردند و نيز كسانى كه از پيامبر صلى الله عليه و آله پيروى مى كردند ولى پيروى آنان به جهت امرى غير از دين بود، مأمور به تواضع نبود.[۱۲]     اين احتمال نيز داده شده كه مقصود از مؤمنان آن دسته از پيروان رسول اكرم صلى الله عليه و آله باشند كه هنوز ايمان نياورده ولى در آستانه ايمان آوردن بودند.[۱۳]     بر اساس اين احتمال، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى بايست در برابر اين دسته نيز تواضع داشته باشد.
در آيه اى ديگر به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دستور داده شده كه به مردم اعلام كند او نيز بشرى مانند آنان است: «قُل اِنَّما اَنا بَشَرٌ مِثلُكُم...». (فصّلت/۴۱،۶) به گفته اى، خداوند با اين آيه به

پيامبرش تواضع آموخت.[۱۴]     تواضع پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله براى مؤمنان، سبب گرايش مردم به دين آن حضرت مى شد.[۱۵]     در منابع اسلامى مصاديق گوناگونى از تواضع پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله ذكر شده است؛ مانند اينكه آن حضرت دعوت بردگان را مى پذيرفت، با مساكين همنشينى مى كرد و با آنان همغذا مى شد، هرگاه وارد مجلسى مى شد پايين مجلس مى نشست، در خانه كار مى كرد، در سلام كردن و دست دادن پيشى مى گرفت و هيچ گاه پاهايش را نزد اصحاب دراز نمى كرد.[۱۶]    
در قرآن كريم مؤمنانى خاص كه ايمانى كامل تر دارند به فضيلت تواضع نيز ستوده شده اند. در آيه اى در وصف برترين بندگان الهى [۱۷]    ، پيش از هرچيز از تواضع آنان ياد شده است [۱۸]    : «و عِبادُ الرَّحمـنِ الَّذينَ يَمشونَ عَلَى الاَرضِ هَونـًا». (فرقان:۶۳) در تفسير اين آيه گفته شده: آنان روى زمين با نرمى و تواضع و وقار راه مى روند [۱۹]     و قدم هايشان را با تكبر بر زمين نمى كوبند.[۲۰]     آيه اى ديگر از آمدن مؤمنانى برجسته در آينده خبر داده كه از فضل الهى بهره مندند و يكى از اوصاف آنان نرمخويى و تواضع در برابر مؤمنان است [۲۱]    : «فَسَوفَ يَأتِى اللّهُ بِقَومٍ يُحِبُّهُم و يُحِبّونَهُ اَذِلَّةٍ عَلَى المُؤمِنين ... ذلِكَ فَضلُ اللّهِ يُؤتيهِ مَن يَشاءُ». (مائده:۵۴) برخى با توجه به اينكه واژه «اذلّة» در لغت با حرف «ل» به كار مى رود، استعمال آن در آيه با حرف «على» را براى اشاره به اين معنا دانسته اند كه تواضع مؤمنان از علوّ و شرف آنان بوده، در حقيقت عزّت است نه پستى و ذلّت؛ ضمن آنكه واژه ياد شده در اين آيه متضمن معناى رحمت و شفقت (كه با حرف «على» به كار مى روند) نيز هست، چنان كه در آيه اى ديگر همراهان پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله با يكديگر مهربان دانسته شده اند [۲۲]    : «مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ والَّذينَ مَعَهُ اَشِدّاءُ عَلَى الكُفّارِ رُحَماءُ بَينَهُم». (فتح:۲۹) از آنجا كه اهل بيت نبوت عليهم السلام مصداق بارز و كامل بندگان ويژه الهى اند [۲۳]    ، از فضيلت تواضع نيز بيش از ديگران بهره مند بودند و روايات بسيار در تواضع آنان نقل شده است.[۲۴]    

مفسران، لزوم تواضع را از آيات ديگرى نيز برداشت كرده اند؛ مانند ۱. «وفَوقَ كُلِّ ذى عِلمٍ عَليم» (يوسف:۷۶) كه بر اساس آن هركس كه داراى علمى است كسى ديگر هست كه از او عالم تر است و كمال در علم، در غير خدا تحقق پذير نيست. طبق احتمالى، اين آيه به عالمان تواضع مى آموزد.[۲۵]     ۲. «واقصِد فى مَشيِكَ واغضُض مِن صَوتِك ...» (لقمان:۱۹) كه طبق آن لقمان عليه السلام ضمن سفارش هايى به فرزند خويش او را به ميانه روى در راه رفتن و پايين آوردن صدا دعوت كرده است. «ميانه روى در راه رفتن» در اين آيه، به راه رفتن با تواضع تفسير شده [۲۶]     و راز سفارش به پايين آوردن صدا نيز نزديك تر بودن آن به تواضع دانسته شده است.[۲۷]    


از ديدگاه قرآن كريم انسان بايد در برابر همه مؤمنان متواضع باشد؛ ولى قرآن در دو مورد، از تواضع به خصوص ياد كرده است كه مى تواند تأكيدى بر اهميت تواضع در اين دو مورد و نيز بيانگر لزوم تواضع بيش از حدّ معمول در اين دو مورد باشد:

۶.۱ - تواضع فرزند براى پدر و مادر

از نظر قرآن انسان بايد نهايت تواضع در گفتار و كردار را در برابر پدر• و مادر• خويش داشته [۲۸]    ، با مهربانى از آنان اطاعت كند و با آنان مخالفت نورزد [۲۹]    : «واخفِض لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحمَة». (اسراء:۲۴) در اين آيه نيز از تواضع فرزند به «پايين آوردن بال» تعبير شده كه شبيه تعبير به كار رفته براى بيان تواضع پيامبراكرم صلى الله عليه و آله است. در توضيح مقصود از اين آيه افزون بر نكته پيش گفته، كه پرنده هرگاه بخواهد فرود آيد بالش را پايين مى آورد [۳۰]    ، گفته شده: همان گونه كه پدر و مادر در زمان كوچكى ات تو را در پناه خود گرفتند تو نيز مانند پرنده اى كه جوجه هايش را به خود نزديك مى كند، آنان را در پناه خود درآور.[۳۱]     برخى ديگر گفته اند: همان گونه كه جوجه بالش را پايين مى آورد تا عواطف مادرش را برانگيزد و به او غذا دهد، در برابر پدر و مادرت تواضع كن.[۳۲]     در آيه اى جبّار بودن از يحيى عليه السلام نفى شده است: «و لَم يَكُن جَبّارًا عَصيـّا» (مريم:۱۴) كه برخى مقصود از آن را تواضع يحيى عليه السلام براى خدا و پدر و مادر و اطاعت وى از آنان دانسته اند [۳۳]    ؛ همچنين ابراهيم عليه السلام پس از آنكه عمويش آزر او را به سنگسار كردن تهديد كرد (مريم:۴۶) به جهت حق پدرى كه بر وى داشت، با تواضع او را اكرام كرد: «قالَ سَلـمٌ عَلَيك...». (مريم:۴۷)[۳۴]    


۶.۲ - تواضع شاگرد براى استاد

قرآن كريم در بيان قصه موسى عليه السلام كه قصد فراگيرى دانش از خضر عليه السلام را داشت، تواضع موسى عليه السلام را به تصوير كشيده كه لزوم تواضع براى عالم از آن برمى آيد [۳۵]    : «قالَ لَهُ موسى هَل اَتَّبِعُكَ عَلى اَن تُعَلِّمَنِ مِمّا عُلِّمتَ رُشدا». (كهف:۶۶) بر اساس اين آيه و ديگر آيات اين داستان، موسى عليه السلام نهايت تواضع و ادب را برابر خضر عليه السلام مراعات كرد، به گونه اى كه مى توان سراسر گفتار وى با خضر عليه السلام را بر مبناى تواضع دانست، زيرا او خود را جاهل و خضر عليه السلام را عالم دانست و حتى براى پيروى كردن از خضر عليه السلام نيز از ايشان اجازه خواست و از خضر عليه السلام خواست تا وى را ارشاد كند و تنها بخشى از علم او را طلب كرد نه تمام آن را و... .[۳۶]     در روايات نيز بر تواضع شاگرد براى استاد تأكيد شده است.[۳۷]    


آداب الصلوه، امام خمينى قدس سره (م. ۱۳۶۸ ش.)، نشر آثارالامام قدس سره، ۱۳۷۸ ش؛ احكام القرآن، الجصاص (م. ۳۷۰ ق.)، به كوشش عبدالسلام محمد، بيروت، دار الكتب العلمية، ۱۴۱۵ ق؛ احياء علوم الدين، الغزالى (م. ۵۰۵ ق.)، بيروت، دار المعرفه؛ اخلاق اهل البيت عليهم السلام ، سيد مهدى الصدر (م. ۱۳۵۸ ق.)، بيروت، النعمان، ۱۴۱۳ ق؛ الاسلام و بناء الشخصيه، احمد عمر هاشم، عالم الكتب، ۱۴۱۷ ق؛ انوار التنزيل، البيضاوى (م. ۶۸۵ ق.)، بيروت، اعلمى، ۱۴۱۰ ق؛ بحارالانوار، المجلسى (م. ۱۱۱۰ ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربى، ۱۴۰۳ ق؛ البحرالمحيط، ابوحيان الاندلسى (م. ۷۵۴ ق.)، به كوشش عادل احمد و ديگران، بيروت، دار الكتب العلمية، ۱۴۲۲ ق؛ التبيان، الطوسى (م. ۴۶۰ ق.)، به كوشش احمد حبيب العاملى، بيروت، دار احياء التراث العربى؛ تفسير راهنما، هاشمى رفسنجانى و ديگران، قم، دفتر تبليغات، ۱۳۷۳ ش؛ تفسير الصافى، الفيض الكاشانى (م. ۱۰۹۱ ق.)، بيروت، اعلمى، ۱۴۰۲ ق؛ تفسير فرات الكوفى، الفرات الكوفى (م. ۳۰۷ ق.)، به كوشش محمد كاظم، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۴ ش؛ تفسير القمى، القمى (م. ۳۰۷ ق.)، به كوشش الجزايرى، لبنان، دارالسرور، ۱۴۱۱ ق؛ التفسير الكبير، الفخر الرازى (م. ۶۰۶ ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربى، ۱۴۱۵ ق؛ جامع البيان، الطبرى (م. ۳۱۰ ق.)، بيروت، دار الكتب العلمية، ۱۴۲۰ ق؛ جامع السعادات، محمد مهدى النراقى (م. ۱۲۰۹ ق.)، به كوشش كلانتر، بيروت، اعلمى، ۱۴۰۸ ق؛ الجامع لاحكام القرآن، القرطبى (م. ۶۷۱ ق.)، بيروت، دار الكتب العلمية، ۱۴۱۷ ق؛ حاشية شيخ زاده، محمدبن مصطفى القوجوى (م. ۹۵۱ ق.)، به كوشش محمد شاهين، بيروت، دار الكتب العلمية، ۱۴۱۹ ق؛ الذريعة الى مكارم الشريعه، الراغب (م. ۵۰۲ ق.)، به كوشش ابواليزيد العجمى، مصر، دارالوفاء، ۱۴۰۸ ق؛ روح المعانى، الآلوسى (م. ۱۲۷۰ ق.)، به كوشش محمد حسين، بيروت، دار الفكر، ۱۴۱۷ ق؛ زادالمسير، ابن الجوزى (م. ۵۹۷ ق.)، به كوشش محمد عبدالرحمن، بيروت، دار الفكر، ۱۴۰۷ ق؛ السيرة النبويه، زينى دحلان، بيروت، دار احياء التراث العربى؛ شرح چهل حديث، امام خمينى قدس سره(م. ۱۳۶۸ ش.)، تهران، نشر آثار امام قدس سره، ۱۳۷۶ ش؛ الكشاف، الزمخشرى (م. ۵۳۸ ق.)، قم، بلاغت، ۱۴۱۵ ق؛ كشف الاسرار، ميبدى (م. ۵۲۰ ق.)، به كوشش حكمت، تهران، امير كبير، ۱۳۶۱ ش؛ گناهان كبيره، سيد عبدالحسين دستغيب، قم، انتشارات اسلامى؛ لسان العرب، ابن منظور (م. ۷۱۱ ق.)، به كوشش على شيرى، بيروت، دار احياء التراث العربى، ۱۴۰۸ ق؛ لغت نامه، دهخدا (م. ۱۳۳۴ ش.) و ديگران، تهران، مؤسسه لغت نامه و دانشگاه تهران، ۱۳۷۳ ش؛ مجمع البيان، الطبرسى (م. ۵۴۸ ق.)، بيروت، دار المعرفة، ۱۴۰۶ ق؛ المدخل، محمد بن محمد ابن الحاج (م. ۷۳۷ ق.)، دار الفكر، ۱۴۰۱ ق؛ مستدرك الوسائل، النورى (م. ۱۳۲۰ ق.)، بيروت، آل البيت عليهم السلام لاحياء التراث، ۱۴۰۸ ق؛ مشكاه الانوار، الطبرسى (م. قرن ۷)، به كوشش هوشمند، دارالحديث؛ معجم مقاييس اللغه، ابن فارس (م. ۳۹۵ ق.)، به كوشش عبدالسلام محمد، قم، دفتر تبليغات، ۱۴۰۴ ق؛ معراج السعاده، احمد نراقى (م. ۱۲۴۵ ق.)، قم، هجرت، ۱۳۷۸ ش؛ الميزان، الطباطبايى (م. ۱۴۰۲ ق.)، بيروت، اعلمى، ۱۳۹۳ ق؛ نظم الدرر، البقاعى (م. ۸۸۵ ق.)، به كوشش غالب المهدى، بيروت، دار الكتب العلمية، ۱۴۱۵ ق.


[۳۸]     مقاييس اللغه، ج۶، ص۱۱۷؛ لسان العرب، ج۱۵، ص۳۲۵، «وضع».
[۳۹]     لغت نامه، ج۴، ص۶۲۱۱، «تواضع»؛ لسان العرب، ج۱۵، ص۳۲۷، «وضع».
[۴۰]     جامع السعادات، ج۱، ص۳۹۳؛ معراج السعاده، ص۲۷۹؛ اخلاق اهل البيت عليهم السلام، ص۴۰.
[۴۱]     مشكاة الانوار، ص۳۹۷ ؛ بحارالانوار، ج۱۳، ص۳۳۸.
[۴۲]     جامع البيان، ج۱۶، ص۲۲۳؛ الكشاف، ج۱، ص۶۴۹؛ مجمع البيان، ج۶، ص۶۸۸.
[۴۳]     احياء العلوم، ج۳، ص۹۵؛ المدخل، ج۱، ص۲۴، ۲۳۶؛ آداب الصلاة، ص۸۰، ص۱۱۴.
[۴۴]     الذريعه، ص۲۹۹؛ جامع السعادات، ج۱، ص۳۹۷ - ۳۹۸؛ اخلاق اهل البيت عليهم السلام، ۴۰ - ۴۱.
[۴۵]     احياء العلوم، ج۱۱، ص۵۷ - ۵۸؛ جامع السعادات، ج۱، ص۳۸۹ - ۳۹۶؛ گناهان كبيره، ج۱، ص۱۵۵.
[۴۶]     الكشاف، ج۳، ص۴۹۷؛ تفسير قرطبى، ج۱۱، ص۶۰؛ مجمع البيان، ج۶، ص۶۴۱.
[۴۷]     التبيان، ج۶، ص۳۵۳؛ مجمع البيان، ج۷، ص۳۲۳؛ تفسير بيضاوى، ج۲، ص۳۸۸.
[۴۸]     الكشاف، ج۳، ص۳۴۰؛ التفسير الكبير، ج۸، ص۵۳۶؛ نظم الدرر، ج۵، ص۳۹۸.
[۴۹]     الكشاف، ج۳، ص۳۴۱؛ التفسير الكبير، ج۸، ص۵۳۶؛ روح المعانى، ج۱۹، ص۲۰۴.
[۵۰]     الكشاف، ج۳، ص۳۴۱؛ تفسير بيضاوى، ج۳، ص۲۶۷؛ روح المعانى، ج۱۹، ص۲۰۴.
[۵۱]     كشف الاسرار، ج۸، ص۵۱۹؛ تفسير قرطبى، ج۱۵، ص۲۲۲؛ البحرالمحيط، ج۹، ص۲۸۶.
[۵۲]     مجمع البيان، ج۶، ص۵۳۱؛ الاسلام و بناء الشخصيه، ص۱۸۱.
[۵۳]     السيرة النبويه، ج۲، ص۳۵۱ - ۳۵۵؛ بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۲۴ - ۲۳۰؛ چهل حديث، ص۹۵-۹۶؛ الاسلام و بناء الشخصيه، ص۱۸۱.
[۵۴]     مجمع البيان، ج۷، ص۲۷۹؛ الكشاف، ج۳، ص۲۹۱.
[۵۵]     راهنما، ج۱۲، ص۴۷۱؛ الاسلام و بناء الشخصية، ص۱۸۰.
[۵۶]     جامع البيان، ج۱۹، ص۴۳؛ التبيان، ج۷، ص۵۰۴؛ التفسير الكبير، ج۹، ص۴۸۰.
[۵۷]     الكشاف، ج۳، ص۲۹۱؛ البحرالمحيط، ج۸، ص۱۲۶؛ روح المعانى، ج۱۹، ص۶۴.
[۵۸]     التبيان، ج۳، ص۵۵۶.
[۵۹]     الكشاف، ج۱، ص۶۴۸؛ التفسير الكبير، ج۴، ص۳۸۱؛ نظم الدرر، ج۲، ص۴۸۳.
[۶۰]     تفسير قمى، ج۲، ص۱۱۶؛ تفسير فرات الكوفى، ص۲۹۳؛ الصافى، ج۴، ص۲۳.
[۶۱]     اخلاق اهل البيت عليهم السلام، ص۴۲ - ۴۳.
[۶۲]     زادالمسير، ج۴، ص۱۹۷ - ۱۹۸.
[۶۳]     جامع البيان، ج۲۱، ص ۹۲.
[۶۴]     احكام القرآن، ج۳، ص ۴۵۹.
[۶۵]     الكشاف، ج۲، ص۶۵۸؛ مجمع البيان، ج۶، ص۶۳۱؛ الميزان، ج۱۳، ص۸۰.
[۶۶]     جامع البيان، ج۱۵، ص۸۴ ـ ۸۵.
[۶۷]     حاشية شيخ زاده، ج۵، ص۳۷۳.
[۶۸]     مجمع البيان، ج۶، ص۶۳۱.
[۶۹]     الميزان، ج۱۳، ص۸۰.
[۷۰]     جامع البيان، ج۱۶، ص۷۳.
[۷۱]     التبيان، ج۷، ص۱۳۱.
[۷۲]     البحر المحيط، ج۷، ص۲۰۵.
[۷۳]     التفسير الكبير، ج۷، ص۴۸۳؛ تفسير بيضاوى، ج۳، ص۲۹؛ الميزان، ج۱۳، ص۳۴۳.
[۷۴]     مستدرك الوسائل، ج۱۱، ص۳۰۲ - ۳۰۳.



جعبه ابزار