• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تکامل‌پذیری فهم قرآن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تکامل پذیری فهم قرآن؛ تکامل پذیری فهم قرآن
فهم قرآن کریم، تکامل پذیر می باشد. در این مقاله به مراحل و مراتب و کیفیت این تکامل می پردازیم.



فهم قرآن، تکامل پذیر است. انبیای الهی آمده‌اند گنجینه‌های فکر و عقل بشر را بشورانند تا انسان‌های با فطرتی شکوفا، اصول و معارف ثابت دین را دریابند و خاتم پیامبران، حضرت محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با معجزه ختمیه خود، قرآن، برترین، ژرفترین و دقیقترین معارف الهی را از نزد «مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ»؛ خداوند مالک مقتدر و از مقام «لَدُنْ» برای بشر به ارمغان آورد.
آیات قرآن کریم با دست اعجاز الهی به گونه‌ای تنظیم شده که تا پایان جهان، معارف نورانی آن فرا راه انسان است و در هر زمان، فهم از قرآن چه از نظر کیفی و چه از نظر کمی در تکامل و زیادشدن است. هر چه فطرت انسان‌ها شکوفاتر می‌شود و عقل و علم آنان از انسان و جهان، افزون‌تر می‌گردد، فهم از قرآن نیز شکوفاتر می‌شود و نه تنها تعداد یافته‌های او از این کتاب جاودانه رو به فراوانی می‌نهد که فهم‌های گذشته او نیز ژرفتر و پر فروغتر می‌گردد.

۱.۱ - حالات خداوند

به عنوان مثال، زمان و مکان نداشتن ذات مقدس خدا که اکنون از مسائل روشن و بدیهی صاحب نظران علمی است و هر کس که اندکی با مسائل الهی آشنا باشد، می‌داند که ذات مقدس خدا دور از خصوصیات جسم‌ها است و به همین دلیل دارای وضع، کم، کیف و مکان و زمان نیست.
همین مسئله که اکنون برای بسیاری بدیهی و ضروری است، در صدر اسلام چنین نبود بلکه در شمار مسائل نظری آن زمان بود. مرحوم کلینی نقل می‌کند که امام صادق (سلام‌الله‌علیه) بر دیواری تکیه زده بود، در این حال، زراره در مورد یکی از مسائل توحیدی، سخنی گفت که دلالت بر زمان‌مند یا متمکن بودن خداوند داشت! امام (علیه‌السّلام) با شنیدن آن سخن، از حالت تکیه زدن خارج شده و به حالت استوار درآمد و به زراره فرمود: ‌ای زراره حرف محالی زدی، مگر می‌شود برای خدا جسم یا مکان و زمانی باشد. «فاستوی جالسا و قال: احلت یا زرارة».
آنچه را که امام صادق سلام‌الله‌علیه به زراره فرمود اکنون از بدیهیات است و هیچ فرد مبتدی که آشنایی با مسائل الهی داشته باشد، آن طرز تفکر زراره در صدر اسلام را ندارد و این نشانگر توسعه یافتن ظرفیت‌ها و متکامل شدن فهم‌های جامعه انسانی از قرآن است و اگر نظرات مفسرین در طول تاریخ اسلام ملاحظه شود، این مسئله بهتر آشکار می‌گردد.

۱.۲ - بشارت به تکامل افکار

درباره نزول سوره مبارکه «توحید» و آیات اولیه سوره «حدید» «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ... وَ هُوَ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ»؛ اول و آخر و پیدا و پنهان اوست، و او و آنچه در دل و سینه‌ها وجود دارد دانا هست هم مرحوم کلینی و هم شیخ صدوق روایتی را از امام زین العابدین (علیه‌السّلام) نقل می‌کنند که آن حضرت فرمودند : «ان الله عزوجل علم انه یکون فی آخر الزمان اقوام متعمقون فانزل الله تعالی «قال: هو الله احد» و الایات من سورة الحدید الی قوله «علیم بذات الصدور» فمن رام وراء ذلک فقد هلک» یعنی خدای عزوجل می‌دانست که در آینده دور متعمقان و ژرف اندیشانی خواهند بود، پس نازل فرمود سوره توحید و آیاتی از اول سوره حدید را تا آنجا که می‌فرماید: «علیم بذات الصدور» پس هر کس بیش از این معارف را قصد کند تحقیقا هلاک شده است.


طرز تفکر اخباریگری در فهم روایات این است که: ما باید تابع فهم افراد ساده یا متوسطین از مسلمانان صدر اسلام باشیم و هر چه آنان از آن روایات فهمیدند، همان را حفظ نموده، عمل کنیم.
این طرز تفکر نه تنها در فهم روایات، که در فهم قرآن کریم نیز مورد قبول نیست، زیرا فهم‌ها مختلف هستند و وحی الهی همانند باران رحمتی است که از آسمان غیب می‌بارد. و دل‌های مفسران همانند ظرف‌های گوناگون که هر کس به اندازه ظرفیت خود بهره می‌برد، شاید آیندگان بتوانند معارف الهی را چه در قرآن و چه در روایات اهل بیت عصمت و طهارت، به نحو دقیق‌تر و عمیق‌تری از گذشتگان خود بفهمند و آیات الهی نیز به گونه‌ای است که فهم هر مرتبه از آن، راه را برای فهم مرتبه‌های بالاتر هموار می‌سازد.

۲.۱ - هماهنگی درجات قرآن و عترت

قبلا گذشت که طبق حدیث رسیده، درجات بهشت به عدد آیات قرآن است و حضرت امیرالمؤمنین (سلام‌الله‌علیه) به فرزندش «محمد بن حنفیه» فرمود: در بهشت به قاری قرآن می‌گویند «اقرء ارق» بخوان و بالا برو. اگر قاری قرآن از یک آیه ده مطلب فهمید، ده درجه بالا می‌رود و اگر از آیات قرآن هزار مطلب فهمید، هزار درجه بالا می‌رود. پس هم درجات قرآن بی نهایت است و هم درجات بهشتی که هماهنگ با درجات قرآن است؛
و این اختصاصی به قرآن ندارد، احادیث رسیده از اهل بیت (سلام‌الله‌علیهم) نیز چنین هستند؛ زیرا منبع اصلی احادیث همان قرآن کریم است که اهل بیت عصمت (علیهم‌السّلام) از آن با بیان ویژه، استنباط فرموده به امت اسلامی اعلام داشته‌اند، لذا درجات آن‌ها نیز همتای درجات قرآن خواهد بود. از این جهت تحمل و ادراک برخی از مرتبه‌های والای حدیث، مقدور همگان نیست، زیرا بعضی از مراحل علمی عترت (علیهم‌السّلام) را فقط انبیا و فرشتگان و عبد مؤمنی که قلب او با تقوای الهی امتحان شده باشد احتمال و پذیرش دارند.


پیرامون تکامل پذیری فهم قرآن تذکر نکاتی ضروری می نماید:

۳.۱ - حقیقت علم

یکم: فهم (علم) چون از سنخ هستی (وجود) است نه چیستی (ماهیت) لذا محکوم به احکام ماهوی نخواهد بود و آنچه از حقیقت عینی علم برگرفته می‌شود همانا مفهوم است نه ماهیت، البته مفهوم در برخی از احکام، شریک ماهیت است، مثلا حصول در ذهن و ادراک حصولی مفهوم علم، حکم مشترک مفهوم و ماهیت است.

۳.۲ - تجرد علم

دوم: فهم (علم) چون از صنف هستی مجرد است نه مادی لذا محکوم به احکام موجودی مادی نخواهد بود، تجزی و قسمت پذیری از لوازم موجود مادی است، و هیچ علمی از آن جهت که موجود مجرد است و در ظرف روح انسانی مثلا یافت می‌شود هرگز به نصف و ثلث و ربع و مانند آن تجزیه نمی‌شود.
تحول و تغیر خواه دفعی (کون و فساد) و خواه تدریجی (حرکت) از احکام ویژه موجود مادی است و هرگز علم که از سنخ وجود مجرد است متحول و متغیر نخواهد شد. خواه به نحو تکامل و خواه به نحو نقص، یعنی شدت و ضعف در آن راه ندارد تا نظیر دمای آب یا هوا گاهی افزایش و زمانی کاهش یابد بلکه از ثابت که ویژگی موجود مجرد است برخوردار می‌باشد و چون دور از مقدار و کمیت متصل یا منفصل است، احکام کم متصل یا منفصل بر چنین موجود مجردی مترتب نخواهد بود.
لذا می‌توان گفت که فهم (علم) از آسیب تغییر تکاملی یا تناقصی (کیفی) و همچنین از گزند زیادشدن یا کم شدن (کمی) محفوظ خواهد بود.

۳.۳ - شدت و ضعف علم

سوم: فهم (علم) چون از سنخ وجود است و حقیقت وجود، مشکک است حتی در مراحل تجردی آن دارای شدت و ضعف است، لذا ممکن است علمی شدیدتر از علم دیگر باشد. البته برای پیدایش علم شدید که درجه برتر از علم است شرائط و اسبابی است که با فقدان آنها چنین دانش برینی پدید نمی‌آید.

۳.۴ - تکامل پذیری عالم

چهارم: چون نفس انسانی «جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء» است لذا قابل تکامل و تحول کمالی است و تکامل آن در این است که به وجود شدید علمی برسد و پایین آمدن او در این خواهد بود که فاقد علم باشد یا به مرتبه ضعیف از وجود علمی برسد، بنابراین، تحول در عالم رواست گرچه در علم نارواست.

۳.۵ - کثرت غیر کمی علم

پنجم: چون علم، وجود مجرد است، کثرت آن از سنخ زیادی کمی نخواهد بود یعنی اگر کسی به مطلبی آگاه شد آنگاه به لوازم، ملزوم‌ها، ملازم‌های علتی و معلولی آن پی برد، نمی‌توان گفت چنین علمی زیادی کمی یافته است؛ زیرا کمیت، خواه متصل و خواه منفصل، هرگز عارض موجود مجرد نمی‌شود؛ البته علم، کثرت پذیر خواهد بود، لیکن هر کثرتی از سنخ کم نیست، بلکه برخی از انحای کثرت مخصوص موجودهای مجرد است و در موجود مادی راه ندارد، پس گرچه هرگونه تعدد کمی، کثرت است، لیکن هر کثرتی، به عنوان ازدیاد کمی محسوب نمی‌گردد.
در نتیجه، علم دارای کثرت غیر کمی است چنانکه دارای درجات شدید و ضعیف است گرچه از زیادشدن و کم شدن کمی و از شدت و ضعف کیفی و مانند آن محفوظ است.

۳.۶ - کثرت تشکیکی علم

ششم: درجات وجودی علم را می‌توان از احساس، خیال، وهم، تعقل و نیز از انشعاب علم به حصولی و حضوری و همچنین از درجات گوناگون یقین مانند علم الیقین و عین الیقین و حق الیقین یاد کرد و آنها را شاهد کثرت تشکیکی حقیقت علم قرار داد.

۳.۷ - تحول عالِم به علم دیگر

هفتم: برای تحول عالِم از علمی به علم دیگر، علت‌ها و سبب‌های فراوانی وجود دارد که تاثیر اصیل آن به عهده دگرگونی مقدمات تصوری و تصدیقی هر مطلب می‌باشد و ارتباط معارف به نحو موجبه جزئیه (فی الجملة) نه به نحو موجبه کلیه (بالجمله) سهم خاص خود را خواهد داشت که بازگشت آن نیز به تحول در برخی از مقدمات است.


۱. قمر/سوره۵۴، آیه۵۵.    
۲. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، دار الاحیاء التراث، ج۵۴، ص۱۶۰.    
۳. حدید/سوره۵۷، آیه۳و ۶.    
۴. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ط الاسلامیة، ج۱، ص۹۱، ح ۳.    
۵. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ط مؤسسةالوفاء، ج۹۲، ص۱۸۸.    
۶. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ط مؤسسةالوفاء، ج۷، ص۲۰۸، ح ۹۷.    
۷. امام علی علیه‌السّلام، نهج البلاغه، گردآوری:سید رضی، تحقیق:الحسون، خطبه ۱۸۹، ص۴۳۶.    



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «تکامل‌پذیری فهم قرآن»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۴/۱۱/۲۱    



جعبه ابزار