• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تیه (خام)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تِيْه :بيابانى كه بنى اسرائيل در پى نافرمانى خداوند چهل سال در آن سرگردان شدند
فرهنگ نويسان عربى، تيه را در اصل، مصدرِ «تاهَ يَتيهُ»[۱]     و به معناى سرگشته و سرگردان به راهى رفتن دانسته [۲]     و برخى گمراه شدن در پى آن را نيز افزوده اند.[۳]     معناى سرگردانى و گمراهى (حاصل مصدر) و حركت با حالت سرگشته و سرگردان در پى گم كردن راه [۴]     هم گفته شده است.[۵]     بر اساس معانى ياد شده و به عنوان اسم صفت [۶]    ، بيابانى كه به سبب نبود نشان راه [۷]    ، آدمى در آن گم و سرگردان شود نيز «تِيه» خوانده شده است [۸]     و سرانجام در كاربردى ديگر و با اثرپذيرى از قرآن (مائده:۲۶) به عنوان اسم خاص [۹]     به بيابانى گفته مى شود كه بنى اسرائيل• در پى خروج از مصر و بر اثر نافرمانى خداوند، ۴۰ سال در آن سرگردان و از ورود به سرزمين مقدس محروم شدند.[۱۰]    
اين بيابان را در شبه جزيره سينا دانسته اند. جغرافيدانان عرب آن را صحراى بنى اسرائيل نيز خوانده اند.[۱۱]     بيابان ياد شده ميان أيله، مصر، درياى قُلْزم (سرخ) و كوه هاى سرات شام قرار دارد و گستره آن از اطراف به جفار، كوه طور و سرزمين فلسطين منتهى مى شود.[۱۲]     اين وادى، جنوبى ترين بخش فلسطين [۱۳]     و بيشتر آن شنزار و فاقد پوشش گياهى است.[۱۴]     مساحت آن را به ابعاد ۴۰ فرسنگ در ۴۰ فرسنگ گفته اند.[۱۵]    
تيه در تورات:
راز محروميت ۴۰ ساله بنى اسرائيل از ورود به كنعان، سرگردانى آنان در بيابان و انبوهى از رخدادهاى تلخ و شيرين اين سال ها به شكل مبسوطى در عهد عتيق گزارش شده است. «سِفر اعداد» كه بخش عمده آن روايتگر اين دوره از تاريخ بنى اسرائيل است، در تورات عبرى، با نام «در بيابان» خوانده مى شده است.[۱۶]    
بنا به روايت تورات، بنى اسرائيل در پى خروج از مصر (۱۴۴۶ ق. م.) و با عبور از درياى سرخ، مناطقى چون كوه طور (سينا)، بخش هاى گوناگون صحراى سينا همانند بيابان هاى سين، فاران و توقفگاه هاى متعدد آن را پشت سر گذاشته، به بيابانى به نام «قادش برنيع» مى رسند كه نزديك ترين بخش صحراى سينا به مرزهاى جنوبى كنعان و پس از كوه سينا، مشهورترين مكان در تاريخ سرگردانى آنان است. بيشترين سال هاى سرگردانى ۴۰ ساله بنى اسرائيل در اين منطقه سپرى شده است.[۱۷]     اينجاست كه موسى عليه السلام ۱۲ نفر از سران قبايل را براى بررسى شرايط جغرافيايى، اقتصادى، امكانات و وضعيت دفاعى سرزمين كنعان به سمت مرزهاى جنوبى آن روانه مى كند (۱۴۴۳ ق. م.). آنان پس از ۴۰ روز بازگشته، از حاصلخيزى و جنگجويان غول پيكر و نيرومند آن سرزمين و حصارهاى دفاعى بلند و مستحكم شهرها خبر مى دهند. از اين افراد تنها دو نفر به نام هاى يوشَع بن نون و كاليب ابن يَفُنَّه با اعتماد به خدا و يادآورى امدادها و وعده هاى الهى، بنى اسرائيل را براى فتح سرزمين موعود ترغيب مى كنند؛ اما ۱۰ نفر ديگر كه با ديدن آن اوضاع، به هراس افتاده بودند، با سخنان خود و شكست ناپذير خواندن دشمن، بنى اسرائيل را نيز دچار رعب و وحشت مى كنند، براى همين آنان كشته شدن مردان و اسارت زنان و فرزندان قوم را نتيجه محتوم رويارويى با چنين دشمنى خوانده، از فرمان خدا مبنى بر جنگ با آنان سر باز مى زنند. تلاش موسى عليه السلام ، هارون عليه السلام و يوشع و كاليب نيز در اين باره ثمرساز نشد و بنى اسرائيل با ابراز ندامت از ترك مصر و با طرح ايده انتخاب رهبرى جديد، به فكر بازگشت دوباره به مصر افتادند.
به كيفر اين بى ايمانى و تمرد آشكار كه به رغم مشاهده معجزات و امدادهاى فراوان الهى صورت مى گرفت، خداوند از محروميت ۴۰ ساله قوم از ورود به سرزمين موعود و مرگ همه افراد ۲۰ ساله و بالاتر از ۲۰ سال به جز يوشع و كاليب در طى اين مدت خبر مى دهد. بنى اسرائيل با آگاهى از اين كيفر الهى و نادم از نافرمانى خويش، براى جنگ اعلام آمادگى كرده، به رغم نهى موسى عليه السلام در تلاشى ناموفق براى ورود به سرزمين مقدس با عمالقه و كنعانى ها درگير و از سوى آنان مورد يورش و تعقيب قرار مى گيرند.[۱۸]     آن ها در ادامه تلاش براى ورود به كنعان، پس از درگيرى با ساكنان «عراد» در جنوب اورشليم كه مانع عبور بنى اسرائيل از سرزمين خويش شدند، ناگزير به سمت جنوب بحرالميت تغيير مسير مى دهند تا از راه كشور «أدوم» (بخشى از اردن كنونى) وارد سرزمين موعود شوند. با ممانعت پادشاه «ادوم»، بنى اسرائيل كشور ياد شده را دور زده، در موازات بحرالميت به سوى سرزمين «عمون» واقع در مرز شمالى اردن با سوريه حركت مى كنند. پيمايش اين مسير طولانى و سختى هاى راه، آنان را به شدت دچار فرسايش مى كند.
قوم سرگردان پس از شكست «امورى ها» و «عمونى ها» و نيز تصرف سرزمين «باشان» واقع در مرزهاى جنوبى سوريه با اردن و شرق رود اردن، در دشت هاى موآب (كرانه هاى غربى و شرقى رود اردن) روبه روى شهر اريحا اردو مى زنند.[۱۹]     تلاش پادشاه موآب براى شكست بنى اسرائيل به كمك نفرين بلعم باعورا، انحراف شمار زيادى از قوم به وسيله زنان و دختران مديان، بت پرستى و خوردن از گوشت قربانيان بت به دعوت آن ها و در نتيجه مرگ شمار انبوهى بر اثر بيمارى وبا و به كيفر اين گناهان در دشت هاى ياد شده رخ مى دهند (۱۴۰۷ ق. م.).
سرگردانى قوم در اينجا پايان مى يابد و نسل جديد كه خداوند در مدت سرگردانى، حضور خود را در آتش و ابر بر آنان آشكار مى ساخت و بر همراهى و يارى آنان تأكيد مى كرد، پس از مرگ موسى عليه السلام و به فرماندهى يوشع از آنجا وارد سرزمين موعود مى شوند [۲۰]     (۱۴۰۶ ق. م.).
در دوره ۴۰ ساله سرگردانى، حوادث تلخ و شيرين و جنگ و گريزهاى فراوانى رخ مى دهد و خداوند به تدريج آموزه هاى اعتقادى و احكام عملى را براى بنى اسرائيل مى فرستد.[۲۱]     ميزان طاعت و بندگى آنان بارها آزموده مى شود و خداوند به كرّات عهد خويش با ابراهيم و فرزندان او را به آنان يادآورى مى كند.[۲۲]     رخدادهاى مهمى چون نزول مَنّ و سلوى [۲۳]    ، شكافتن چشمه آب از سنگ با عصاى موسى [۲۴]    ، آمدن ابر آتشين براى هدايت قوم [۲۵]    ، نزول عذاب هاى متعدد [۲۶]    ، مرگ مريم [۲۷]     (خواهر موسى)، هارون و موسى عليهماالسلام [۲۸]     همه در اين دوره تاريخى رخ داده است.
تيه در قرآن:
واژه تيه به معناى بيابانى كه بنى اسرائيل در آن سرگردان شدند، در قرآن نيامده، بلكه از تعبير «يَتيهونَ فِى الاَرض» (مائده:۲۶) گرفته شده است. مورخان مسلمان [۲۹]     و مفسران شيعه [۳۰]     و سنى [۳۱]     به تبع مفسران نخستين، سايه افكندن ابر بر سر بنى اسرائيل، نزول مَنّ و سلوى و پيدايش چشمه هاى دوازده گانه از سنگ براى آنان (بقره:۵۷؛ بقره:۶۰؛ اعراف:۱۶۰؛ طه:۸۰)، همچنين مرگ موسى و هارون عليهماالسلام را در بيابان ياد شده دانسته اند.
گزارش قرآن درباره سبب سرگردانى بنى اسرائيل و مدت زمان ۴۰ ساله آن هماهنگ با تورات است. هنگامى كه آنان به مرزهاى فلسطين رسيدند [۳۲]    ، به تصريح قرآن فرمان يافتند كه با ورود به سرزمين مقدس با ساكنان آن به نبرد پرداخته، آنجا را براى سكونت خويش تصرف كنند؛ اما آنان به بهانه نيرومندى و تنومندى ساكنان شهر، به نام عمالقه و به رغم هشدار صريح موسى عليه السلام ، ضمن ناديده گرفتن فرمان الهىِ آن حضرت و امتناع شديد از ورود به شهر و جنگ با كافران، رفتن به آنجا را به خروج قوم ياد شده مشروط كرده، از موسى عليه السلام خواستند تا خود با خداى خويش به جنگ آنان برود (مائده:۲۱ ـ ۲۴) كه بنى اسرائيل به كيفر اين گناه و نافرمانى صريح كه اساس دعوت موسى عليه السلام را به خطر مى افكند [۳۳]     و با نفرين آن حضرت ۴۰ سال از ورود به بيت المقدس و سكونت در آن محروم و به عنوان عذاب در بيابان ها سرگردان شدند [۳۴]    : «قالَ رَبِّ اِنّى لا اَملِكُ اِلاّ نَفسى و اَخى فَافرُق بَينَنا وبَينَ القَومِ الفـسِقين • قالَ فَاِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَيهِم اَربَعينَ سَنَةً يَتيهونَ فِى الاَرضِ فَلا تَأسَ عَلَى القَومِ الفـسِقين». (مائده:۲۵ ـ ۲۶) از گوساله پرستى بنى اسرائيل به مدت ۴۰ روز [۳۵]     و نفرين بلعم باعورا [۳۶]     نيز به عنوان سبب گرفتارى در تيه ياد شده است. بنابر ديدگاه نخست، بنى اسرائيل در برابر هر روز گوساله پرستى به كيفر يك سال سرگردانى در تيه دچار آمدند. اين دو ديدگاه با آيات مربوط و ديدگاه اكثر قريب به اتفاق مفسران سازگار نيست.
ابن خلدون كه با نگاه جامعه شناسانه به اين دوره از حيات اجتماعى بنى اسرائيل مى نگرد، درباره حكمت سرگردانى و حرمت ۴۰ ساله ورود به سرزمين مقدس ديدگاهى درخور توجه و پذيرفتنى دارد. وى در تحليل كاركرد اجتماعى عصبيت به نقش كليدى آن در همبستگى اجتماعى و ايجاد انگيزه دفاع و حمايت از جامعه و مقاومت در راه حفظ حيات آن اشاره كرده، تحقير و خوار ساختن يك قوم و سرسپردگى و وابستگى آنان را از زمينه هاى ضعف و زوال عصبيت و در نتيجه اضمحلال قدرت و حاكميت آنان مى داند. وى بر همين اساس معتقد است كه بنى اسرائيل از يك سو به سبب سال ها بردگى، تحقير شدن و استثمار، عصبيت قومى خود را از دست داده بودند و از سوى ديگر هنوز ايمان مذهبى كاملى نداشتند و در نتيجه از دفاع، پايدارى و نبرد براى حفظ حيات اجتماعى و مستقل خود و تصرف سرزمين موعود ناتوان بودند، از اين رو حكمت خداوند مى طلبيد كه نسل خو گرفته با خوارى، قهر، غلبه و بردگى از بين برود و نسل جديدى بدون داشتن خلق و خوى نياكان و بر اساس باورهاى محكم دينى، بتوانند شالوده و بنيان جامعه اى جديد و مستقل و مقتدر را پى ريزى كنند.[۳۷]    
بخش پايانى آيه ۲۶ مائده نشان مى دهد كه حضرت موسى عليه السلام با آگاهى از محروميت ۴۰ ساله قوم از ورود به سرزمين مقدس، از نفرين خود نادم و اندوهگين شد، از اين رو خداوند وى را دلدارى داده، بنى اسرائيل را به سبب فسق و نافرمانى آنان درخور چنين مجازاتى مى داند.[۳۸]    
هرچند درباره مسائلى چون تشريعى يا تكوينى بودن تحريم، چگونگى اعمال تحريم تكوينى و عدم امكان برونرفت از بيابان، مسافت طى شده در طول ۴۰ سال و حوادث رخ داده در آن، گزارش صريحى در قرآن نيامده است؛ اما مفسران به موارد ياد شده پرداخته اند كه ديدگاه آنان گاه متفاوت و گاهى نيز هماهنگ با ظاهر آيات است.
برخلاف ديدگاه ابوعلى جبايى مبنى بر تشريعى بودن تحريم ورود به سرزمين مقدس و سرگردانى در وادى تيه [۳۹]    ، بيشتر مفسران [۴۰]     شيعه [۴۱]     و سنى [۴۲]     هماهنگ با ظاهر آيه (مائده:۵)، آن را تكوينى خوانده اند، بر اين اساس عدم راهيابى بنى اسرائيل به سرزمين مقدس و سرگشتگى آنان در بيابان از سر اراده و اختيار نبوده است و آن ها به مدت ۴۰ سال بدون هيچ توفيقى در جست و جوى راه برونرفت از صحرا بوده اند.[۴۳]     در بيان چگونگى آن و اينكه چگونه از ميان آن همه انسان، كسى در مدت ۴۰ سال نتوانست راه بيرون رفتن از بيابان را پيدا كند شمارى از مفسران [۴۴]     به پيروى از مفسران نخستينى چون مجاهد، حسن و ابوعلى جبائى [۴۵]     گفته اند: بنى اسرائيل در اين مدت هر روز پس از پيمودن مسافتى، شب را كه به صبح مى رساندند، بامدادان خود را در همان نقطه آغاز حركت مى يافتند. در تبيين اين پديده شمارى از مفسران [۴۶]     و برخى احاديث اسلامى [۴۷]     به چرخش زمين در زير پاى بنى اسرائيل به فرمان خداوند اشاره كرده اند؛ همچنين آن را به سبب از بين رفتن نشانه هاى راه يا عدم تشخيص بخش هاى گوناگون بيابان از يكديگر به سبب همانند بودن نيز امكان پذير خوانده اند.[۴۸]     در هر صورت، بيشتر مفسران پديده ياد شده را امرى خارق عادت، فراطبيعى و متأثر از اراده خاص خداوند دانسته اند. هرچند برخى مفسران در تفسير تحريم تكوينى، آوارگى قوم در بيابانى محدود و چرخش زمين زير پاى آنان را به دليل عدم منافات آن با قرآن و نيز آكنده بودن تاريخ بنى اسرائيل از حوادث شگفت و خارق عادتى از اين دست، قابل پذيرش دانسته اند [۴۹]    ؛ در مقابل، مؤيّد قرآنى نيز براى آن نمى توان يافت. قرآن فقط به سرگردانى ۴۰ ساله آنان اشاره مى كند، به ويژه اينكه شناسايى سرزمين مقدس از سوى فرستادگان موسى عليه السلام و در نتيجه آگاهى بنى اسرائيل از شرايط ساكنان آن از آيات قرآن قابل برداشت است (مائده:۲۲ ـ ۲۴)، از اين رو به نظر مى رسد سرگردانى قوم و عدم راهيابى آنان به سرزمين مقدس به سبب ممانعت اقوام ساكن در سرزمين هاى مرزى فلسطين بوده و تحريم تكوينى خداوند به اين شكل عينيت يافته است و بنى اسرائيل ناگزير در تلاش براى ورود به آنجا و احيانا در جست و جوى چراگاه براى حيوانات خود در بيابان ها حركت كرده، با قبايل گوناگون درگير مى شده اند. زندگى آنان نه شهرنشينى بوده است و نه مانند قبايل بدوى و بيابان نشين.
رخدادهاى تيه:
قرآن پاره اى از حوادث و معجزات رخ داده براى بنى اسرائيل در مسير حركت به سرزمين موعود را گزارش مى كند. هرچند بيان و دلالت صريحى در آيات مبنى بر وقوع آن ها در وادى تيه و دوران سرگردانى در آن وجود ندارد (بقره:۵۷؛ بقره:۶۰؛ اعراف:۱۶۰؛ طه:۸۰)، بر اساس گزارش تورات، سياق آيات مربوط، تصريح شمار چشمگيرى از مفسران نامدار شيعه و سنى و پاره اى قراين ديگر، حوادث و معجزات ياد شده در وادى تيه روى داده است، به ويژه آنكه مدت زمانى كه بنى اسرائيل پس از خروج و پيش از دچار شدن به سرگردانى در بيابان سپرى كردند، در مقايسه با دوران ۴۰ ساله تيه بسيار اندك و ناچيز بوده است. حوادث و معجزات ياد شده از اين قبيل اند:
۱. سايه بانى ابر:
خداوند سايه افكندن ابر بر سر بنى اسرائيل در بيابان را به عنوان يكى از نعمت هاى خويش، به آنان يادآورى مى كند: «و ظَـلَّلنا عَلَيكُمُ الغَمام...». (بقره:۵۷) گروهى از مفسران شيعه [۵۰]     و سنى [۵۱]     به تبع مفسران صحابى و نخستينى چون ابن عباس، وهب بن منبه، ربيع و ابن اسحاق، نعمت ياد شده را مربوط به دوران سرگردانى در تيه دانسته اند.[۵۲]     هنگامى كه بنى اسرائيل نادم از نافرمانى خويش، از گرماى خورشيد بيابان نزد موسى عليه السلام شكوه كردند، خداوند به وسيله ابر بر آنان سايه افكند.[۵۳]    
۲. نزول منّ و سلوى:
نزول «منّ» (دانه هايى به اندازه تخم گشنيز، سفيد مايل به زرد با طعم نان روغنى)[۵۴]     و «سلوى» (بلدرچين) از ديگر نعمت هاى خدا بر بنى اسرائيل در بيابان است: «... و اَنزَلنا عَلَيكُمُ المَنَّ والسَّلوى كُلوا مِن طَيِّبـتِ ما رَزَقنـكُم ...». (بقره:۵۷) بيشتر مفسران شيعه [۵۵]     و سنى [۵۶]     بر نزول منّ و سلوى در دوران سرگردانى در تيه تصريح كرده اند. بنى اسرائيل در بيابان فقط با منّ و سلوى تغذيه مى كردند، از اين رو با يادآورى غذاهاى متنوعى چون سبزى، خيار، سير، عدس و پياز كه در مصر به خوردن آن عادت كرده بودند، از يكنواختى غذا شكوه كرده، خواستار تنوع غذايى شدند [۵۷]    : «و اِذ قُلتُم يـموسى لَن نَصبِرَ عَلى طَعامٍ و احِدٍ فَادعُ لَنا رَبَّكَ يُخرِج لَنا مِمّا تُنبِتُ الاَرضُ مِن بَقلِها وقِثّائِها وفومِها و عَدَسِها وبَصَلِها...» (بقره:۶۱)؛ اما بر اساس گزارش تورات، نزول منّ و سلوى براى نخستين بار ۴۵ روز پس از خروج در صحراى «سين» واقع در ميان «ايليم» و كوه سينا و پيش از گرفتارى تيه بوده است.[۵۸]     هنگامى كه بنى اسرائيل با يادكرد ديگ هاى پرگوشت در مصر و سخن گفتن از مرگ خويش در بيابان بر اثر گرسنگى، به موسى عليه السلام اعتراض كردند، خداوند انبوهى از منّ و سلوى را فرستاد و قوم سرگردان تا پايان ۴۰ سال از نان «من» كه همه روزه به جز روزهاى شنبه نازل مى شد، تغذيه مى كرد.[۵۹]     (=>مَنّ و سلوى)
۳. جارى شدن چشمه از سنگ:
هنگامى كه بنى اسرائيل از نبود آب و تشنگى در بيابان شكوه كردند [۶۰]    ، حضرت موسى عليه السلام در پى درخواست آب از خدا و با هدايت وحى الهى، عصاى خود را بر سنگ كوبيد و ۱۲ چشمه به تعداد ۱۲ قبيله بنى اسرائيل جارى شد كه همگى از آن سيراب شدند: «و اَوحَينا اِلى موسى اِذِ استَسقـهُ قَومُهُ اَنِ اضرِب بِعَصاكَ الحَجَرَ فَانبَجَسَت مِنهُ اثنَتا عَشرَةَ عَينـًا قَد عَلِمَ كُلُّ اُناسٍ مَشرَبَهُم ...». (اعراف:۱۶۰ ؛ بقره:۶۰) به اعتقاد اغلب مفسران نخستينى چون ابن عباس، سدى، مجاهد، قتاده، ابن زيد [۶۱]     و مفسران متأخر شيعه [۶۲]     و سنى [۶۳]    ، جارى شدن چشمه هاى ياد شده نيز در زمان سرگردانى آنان بوده است. البته چنان كه برخى نيز گفته اند، در آيه دليلى بر ديدگاه ياد شده وجود ندارد [۶۴]    ؛ اما قراين پيشگفته نشان مى دهند كه در وادى تيه بوده است.
افزون بر نعمت ها و معجزات ياد شده، امور شگفت آور و افسانه گونى هم از دوران تيه گزارش شده اند؛ پوسيده و چركين نشدن لباس هاى بنى اسرائيل [۶۵]    ، بلند نشدن مو و ناخن آنان، تولد كودكان همراه با نوعى پوشش به عنوان لباس و بزرگ شدن آن به موازات رشد آن ها [۶۶]     و هدايت قوم به وسيله ستونى از نور در شب ها از اين قبيل اند.[۶۷]     هرچند قرآن در نفى و اثبات گزارش هاى ياد شده سخنى نگفته و تاريخ زندگى بنى اسرائيل به ويژه دوران حضور حضرت موسى عليه السلام هم آكنده از رخدادهاى شگفت انگيز و خارق عادت است، به نظر مى رسد چنين باور تاريخى بيشتر بازتابى از تفسير ياد شده از تحريم تكوينى (سرگردانى و حركت در مسيرى معين و محدود) و پرسش هاى برخاسته از آن است؛ به اين معنا كه بنى اسرائيل در طول ۴۰ سال و بدون ارتباط با هيچ قوم و قبيله و شهر و آبادى اى چگونه لباس هاى مورد نياز خود را تأمين مى كردند؟
۴. مرگ موسى و هارون عليهماالسلام:
بيشتر [۶۸]     مفسران شيعه [۶۹]     و سنى [۷۰]     هماهنگ با گزارش تورات [۷۱]     و با پذيرش ديدگاه ابن عباس [۷۲]     معتقد به حضور و مرگ موسى و هارون عليهماالسلام در دوران تيه هستند. اين ديدگاه از سوى پاره اى از احاديث منسوب به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و ائمه اطهار عليهم السلام نيز تأييد شده است.[۷۳]     در مقابل، برخى چون زجّاج با استناد به نفرين موسى عليه السلام (مائده:۲۶) و تفسير آن به درخواست جدايى از بنى اسرائيل و نيز با اشاره به عذاب بودن دوران تيه و معذب نشدن پيامبران، اعتقاد به حضور آن دو در تيه را برنتابيده اند.[۷۴]     در پاسخ اين استدلال، بر تفسيرِ ديگرى كه براى نفرين موسى عليه السلام گفته اند تأكيد شده است و اينكه تحمل دوران تيه همانند خنك شدن آتش بر ابراهيم عليه السلام براى موسى و هارون عليهماالسلامآسان و موجب ارتقاى درجات معنوى آنان شد [۷۵]    ؛ همچنين شمارى از مفسران با پذيرش ديدگاه قتاده بر اين باورند كه افزون بر موسى و هارون عليهماالسلام، همه افراد بيرون آمده از مصر نيز در دوران تيه مردند و تنها يوشع و كالب زنده مانده، همراه نسل جديد بنى اسرائيل به سرزمين مقدس قدم نهادند.[۷۶]     اين ديدگاه همان گزارش تورات است كه برخى با اعتقاد به مرگ بيشتر و نه همه افراد ياد شده، آن را نپذيرفته اند.[۷۷]    
قرآن هرچند در اين باره گزارشى ندارد، بر اساس ظاهر برخى آيات (بقره:۵۸ ـ ۵۹؛ اعراف:۱۶۱) در كنار تفسير مفسران از آن مى توان گفت كه همه افراد آمده از مصر در تيه نمردند و گروهى از آنان وارد سرزمين مقدس شدند. (=>باب حطّه) البته هويت تاريخى و دينى يكسانى كه قرآن براى همه نسل هاى بنى اسرائيل ترسيم كرده و با مخاطب قرار دادن يهوديان عصر نزول، به نعمت و لغزش ها و انحرافات نسل هاى پيشين آنان اشاره مى كند، مطلب ياد شده را به چالش مى كشد. (بقره:۴۰ ـ ۶۵)

فهرست مندرجات

۱ - فهرست‌منابع


ارشاد العقل السليم، ابوالسعود (م. ۹۸۲ ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربى، ۱۴۱۱ ق؛ الاصفى، الفيض الكاشانى (م. ۱۰۹۱ ق.)، به كوشش مركز الابحاث والدراسات، قم، مكتب الاعلام الاسلامى، ۱۴۱۸ ق؛ انوار التنزيل، البيضاوى (م. ۶۸۵ ق.)، به كوشش عبدالقادر، بيروت، دار الفكر، ۱۴۱۶ ق؛ البدء والتاريخ، المقدسى (م. ۳۵۵ ق.)، بيروت، دارصادر، افست، ۱۹۰۳ م؛ البداية والنهايه، ابن كثير (م. ۷۷۴ ق.)، به كوشش على محمد و عادل احمد، بيروت، دار الكتب العلمية، ۱۴۱۸ ق؛ تاريخ ابن خلدون، ابن خلدون (م. ۸۰۸ ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربى؛ تاريخ الامم والملوك، الطبرى (م. ۳۱۰ ق.)، بيروت، دار الكتب العلمية، ۱۴۱۷ ق؛ تاريخ اورشليم، سيد جعفر حميدى، تهران، اميركبير، ۱۳۶۴ ش؛ التبيان، الطوسى (م. ۴۶۰ ق.)، به كوشش احمد حبيب العاملى، بيروت، دار احياء التراث العربى؛ التحقيق، المصطفوى، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۴ ش؛ ترتيب العين، خليل (م. ۱۷۵ ق.)، به كوشش بكايى، قم، نشر اسلامى، ۱۴۱۴ ق؛ التعاريف، المناوى (م. ۱۰۳۱ ق.)، به كوشش رضوان الداية، بيروت، دار الفكر المعاصر، ۱۴۱۰ ق؛ التفسير التطبيقى للكتاب المقدس، شركة ماستر ميديا، قاهره؛ تفسير جوامع الجامع، الطبرسى (م. ۵۴۸ ق.)، بيروت، دارالاضواء، ۱۴۰۵ ق؛ تفسير الصافى، الفيض الكاشانى (م. ۱۰۹۱ ق.)، بيروت، اعلمى، ۱۴۰۲ ق؛ تفسير القرآن العظيم، ابن كثير (م. ۷۷۴ ق.)، به كوشش مرعشلى، بيروت، دار المعرفة، ۱۴۰۹ ق؛ تفسير القرآن الكريم، ابوحمزة الثمالى (م. ۱۴۸ ق.)، گردآورى عبدالرزاق حرزالدين، به كوشش معرفت، قم، الهادى، ۱۴۲۰ ق؛ تفسير القمى، القمى (م. ۳۰۷ ق.)، به كوشش الجزايرى، لبنان، دارالسرور، ۱۴۱۱ ق؛ التفسير الكبير، الفخر الرازى (م. ۶۰۶ ق.)، قم، دفتر تبليغات، ۱۴۱۳ ق؛ تفسير نورالثقلين، العروسى الحويزى (م. ۱۱۱۲ ق.)، به كوشش رسولى محلاتى، اسماعيليان، ۱۳۷۳ش؛ جامع البيان، الطبرى (م. ۳۱۰ ق.)، به كوشش صدقى جميل، بيروت، دار الفكر، ۱۴۱۵ ق؛ الجامع لاحكام القرآن، القرطبى (م. ۶۷۱ ق.)، بيروت، دار الكتب العلمية، ۱۴۱۷ ق؛ الجواهر الحسان، الثعالبى (م. ۸۷۵ ق.)، به كوشش ابومحمد الغمارى، بيروت، دار الكتب العلمية، ۱۴۱۶ ق؛ دايرة المعارف فارسى، مصاحب و ديگران، تهران، اميركبير، ۱۳۵۶ ش؛ زادالمسير، ابن الجوزى (م. ۵۹۷ ق.)، بيروت، المكتب الاسلامى، ۱۴۰۷ ق؛ الصحاح، الجوهرى (م. ۳۹۳ ق.)، به كوشش عبدالغفور، بيروت، دارالعلم للملايين، ۱۴۰۷ ق؛ قاموس الكتاب المقدس، بطرس عبدالملك و ديگران، القاهرة، دارالثقافة، ۱۹۹۴ ق؛ القاموس المحيط، الفيروزآبادى (م. ۸۱۷ ق.)، به كوشش مرعشلى، بيروت، دار احياء التراث العربى، ۱۴۱۷ ق؛ الكافى، الكلينى (م. ۳۲۹ ق.)، به كوشش غفارى، تهران، دار الكتب الاسلامية، ۱۳۷۵ ش؛ الكتاب المقدس، بيروت، دارالكتاب المقدس فى شرق الاوسط، ۱۹۹۳ م؛ الكشاف، الزمخشرى (م. ۵۳۸ ق.)، قم، بلاغت، ۱۴۱۵ ق؛ لسان العرب، ابن منظور (م. ۷۱۱ ق.)، به كوشش على شيرى، بيروت، دار احياء التراث العربى، ۱۴۰۸ ق؛ لغت نامه، دهخدا (م. ۱۳۳۴ ش.) و ديگران، تهران، مؤسسه لغت نامه و دانشگاه تهران، ۱۳۷۳ ش؛ مجمع البيان، الطبرسى (م. ۵۴۸ ق.)، بيروت، دار المعرفة، ۱۴۰۶ ق؛ المصباح المنير، الفيومى (م. ۷۷۰ ق.)، قم، دارالهجرة، ۱۴۰۵ ق؛ معالم التنزيل، البغوى (م. ۵۱۰ ق.)، بيروت، دار الكتب العلمية، ۱۴۱۴ ق؛ معجم البلدان، ياقوت الحموى (م. ۶۲۶ ق.)، بيروت، دارصادر، ۱۹۹۵ م؛ معجم الفروق اللغويه، ابوهلال العسكرى (م. ۳۹۵ ق.)، قم، انتشارات اسلامى، ۱۴۱۲ ق؛ معجم مقاييس اللغه، ابن فارس (م. ۳۹۵ ق.)، به كوشش عبدالسلام محمد، قم، دفتر تبليغات، ۱۴۰۴ ق؛ المعجم الوسيط، ابراهيم انيس و ديگران، تهران، فرهنگ اسلامى، ۱۳۷۵ ش؛ مفردات، الراغب (م. ۴۲۵ ق.)، به كوشش صفوان داودى، دمشق، دارالقلم، ۱۴۱۲ ق؛ المواعظ والاعتبار، المقريزى (م. ۸۴۵ ق.)، به كوشش خليل المنصور، بيروت، دار الكتب العلمية، ۱۴۱۸ ق؛ الميزان، الطباطبايى (م. ۱۴۰۲ ق.)، بيروت، اعلمى، ۱۳۹۳ ق.
[۷۸]     العين، ج۱، ص۱۱۲؛ لسان العرب، ج ۱۳، ص ۴۸۲؛ الصحاح، ج ۶، ص ۲۲۲۹، «تيه».
[۷۹]     الصحاح، ج ۶، ص۲۲۲۹؛ الفروق اللغويه، ص۴۴۵؛ التحقيق، ج ۱، ص ۴۰۶، «تيه».
[۸۰]     لسان العرب، ج ۱۳، ص ۴۸۳؛ المصباح، ص ۷۹، «تيه».
[۸۱]     المعجم الوسيط، ج ۱، ص ۹۲، «تاه».
[۸۲]     مفردات، ص ۷۶؛ الفروق اللغويه، ص ۴۴۵؛ القاموس المحيط، ج ۲، ص ۱۶۳۴، «تيه».
[۸۳]     لغت نامه، ج ۵، ص ۶۳۵۷، «تيه».
[۸۴]     التوقيف، ج ۱، ص ۲۱۸؛ المصباح، ص ۷۹، «تيه».
[۸۵]     مقاييس اللغه، ج ۱، ص ۳۶۱؛ الصحاح، ج ۶، ص ۲۲۲۹؛ لغت نامه، ج ۵، ص ۶۳۵۷، «تيه».
[۸۶]     لغت نامه، ج ۵، ص ۶۳۵۷.
[۸۷]     جامع البيان، ج ۱، ص ۴۲۴؛ مجمع البيان، ج ۱، ص ۲۲۵؛ معجم البلدان، ج ۲، ص ۶۹.
[۸۸]     تاريخ اورشليم، ص ۳۲۴؛ دايره المعارف فارسى، ج ۱، ص ۷۱۱.
[۸۹]     معجم البلدان، ج ۲، ص ۶۹، «تيه».
[۹۰]     تاريخ اورشليم، ص ۳۲۴؛ دايره المعارف فارسى، ج ۱، ص ۷۱۱.
[۹۱]     دايره المعارف فارسى، ج ۱، ص ۷۱۱؛ معجم البلدان، ج ۲، ص ۶۹، «تيه».
[۹۲]     معجم البلدان، ج ۲، ص ۶۹؛ المواعظ والاعتبار، ج ۱، ص۳۹۳ - ۳۹۴.
[۹۳]     قاموس الكتاب المقدس، ص ۶۰۹.
[۹۴]     التفسير التطبيقى، ص ۲۷۰ - ۲۷۱؛ الكتاب المقدس، خروج ۱۵: ۲۲؛ الكتاب المقدس، اعداد ۱۰: ۱۱ - ۱۲؛ الكتاب المقدس، اعداد ۱۰: ۳۳؛ الكتاب المقدس، اعداد ۲۰: ۱.
[۹۵]     الكتاب المقدس، اعداد ۱۳: ۱ - ۳۳؛ الكتاب المقدس، اعداد ۱۴: ۱ - ۴۵؛ الكتاب المقدس، تثنيه ۱ - ۳.
[۹۶]     التفسير التطبيقى، ص ۲۷۰ - ۲۷۱؛ الكتاب مقدس، اعداد ۲۰: ۱۴ - ۲۱؛ الكتاب المقدس، اعداد ۲۱ : ۱ - ۳۵.
[۹۷]     الكتاب المقدس، اعداد ۲۲ : ۱ - ۲۰؛ الكتاب المقدس، اعداد ۲۳ : ۱ - ۱۲؛ الكتاب المقدس، اعداد ۲۵ : ۱ - ۹.
[۹۸]     الكتاب المقدس، اعداد ۵ : ۵ - ۳۱؛ الكتاب المقدس، اعداد ۶ : ۱ - ۲۱، الكتاب المقدس، اعداد ۱۵ : ۱ - ۳۱؛ الكتاب المقدس، اعداد ۱۵ : ۲۸ - ۳۱؛ الكتاب المقدس، اعداد ۲۹ : ۱ - ۴۰.
[۹۹]     الكتاب المقدس، خروج ۱۹ : ۱ - ۸؛ الكتاب المقدس، خروج ۲۳ : ۲۰ - ۲۶.
[۱۰۰]     الكتاب المقدس، اعداد ۱۱ : ۴ - ۳۲.
[۱۰۱]     الكتاب المقدس، اعداد ۲۰ : ۲ - ۱۲؛ الكتاب المقدس، قضاة ۱۵: ۱۹.
[۱۰۲]     الكتاب المقدس، اعداد ۹ : ۱۵ - ۲۳.
[۱۰۳]     الكتاب المقدس، اعداد ۱۱ : ۱ - ۲؛ الكتاب المقدس، اعداد ۱۱ : ۳۳ - ۳۵؛ الكتاب المقدس، اعداد ۲۵ : ۱ - ۹.
[۱۰۴]     الكتاب المقدس، اعداد ۲۰: ۲.
[۱۰۵]     الكتاب المقدس، اعداد ۲۰ : ۲۲ - ۲۹؛ الكتاب المقدس، تثنيه ۳۴ : ۴ - ۶.
[۱۰۶]     تاريخ طبرى، ج ۱، ص ۲۵۴؛ تاريخ طبرى، ج ۱، ص ۲۵۶ - ۲۵۷؛ البداية والنهايه، ج ۱، ص ۲۴۹؛ البداية والنهايه، ج ۱، ص ۲۸۰؛ البدء والتاريخ، ج ۳، ص ۸۷.
[۱۰۷]     مجمع البيان، ج ۱، ص ۲۲۴ - ۲۲۶؛ مجمع البيان، ج ۱، ص ۲۳۲؛ مجمع البيان، ج ۳، ص ۳۰۹؛ التبيان، ج ۱، ص ۲۵۹؛ التبيان، ج ۱، ص ۲۶۹؛ التبيان، ج ۳، ص ۴۹۰؛ الصافى، ج ۱، ص ۱۳۵؛ الصافى، ج ۲، ص ۲۶؛ الصافى، ج ۲، ص ۲۴۵.
[۱۰۸]     جامع البيان، ج ۱، ص ۴۳۸ - ۴۴۲؛ جامع البيان، ج ۶، ص ۲۴۹؛ تفسير قرطبى، ج ۱، ص ۴۰۶؛ تفسير ابن كثير، ج ۱، ص ۹۸ - ۱۰۱.
[۱۰۹]     تاريخ طبرى، ج ۱، ص ۲۳۱؛ اريخ طبرى، ج ۱، ص ۲۵۴؛ البداية والنهايه، ج ۱، ص ۲۴۵؛ البداية والنهايه، ج ۱، ص ۲۸۰؛ البدء والتاريخ، ج ۳، ص ۸۷.
[۱۱۰]     الميزان، ج ۵، ص ۲۹۳.
[۱۱۱]     جامع البيان، ج ۱، ص ۴۲۴؛ التبيان، ج ۱، ص ۲۵۹؛ مجمع البيان، ج ۱، ص ۲۲۵.
[۱۱۲]     التبيان، ج ۳، ص ۴۹۱.
[۱۱۳]     زادالمسير، ج ۲، ص ۳۲۹ ـ ۳۳۰؛ تفسير قرطبى، ج ۷، ص ۳۱۹؛ التفسير الكبير، ج ۱۵، ص ۵۴.
[۱۱۴]     تاريخ ابن خلدون، ج ۱، ص ۱۴۱ - ۱۴۲.
[۱۱۵]     الكشاف، ج ۱، ص ۶۲۳؛ التفسير الكبير، ج ۱۱، ص ۲۰۱؛ تفسير ابى السعود، ج ۳، ص ۲۵ - ۲۶.
[۱۱۶]     التبيان، ج ۳، ص ۴۹۰؛ مجمع البيان، ج ۳، ص ۳۱۳؛ تفسير قرطبى، ج ۶، ص ۱۲۹.
[۱۱۷]     التبيان، ج ۳، ص ۴۹۰؛ تفسير قرطبى، ج ۶، ص ۱۲۹؛ التفسير الكبير، ج ۱۱، ص ۲۰۱ - ۲۰۲.
[۱۱۸]     التبيان، ج ۳، ص ۴۹۰؛ مجمع البيان، ج ۳، ص ۳۱۳؛ الميزان، ج ۵، ص ۲۹۴ - ۲۹۵.
[۱۱۹]     التفسير الكبير، ج ۱۱، ص ۲۰۱ ـ ۲۰۲؛ تفسير قرطبى، ج ۶، ص ۱۲۹.
[۱۲۰]     مجمع البيان، ج ۳، ص ۳۱۴؛ زادالمسير، ج ۲، ص ۳۲۹ - ۳۳۰؛ الصافى، ج ۲، ص ۲۵ - ۲۶.
[۱۲۱]     جامع البيان، ج ۱، ص ۴۲۴؛ جوامع الجامع، ج ۱، ص ۴۹۱؛ تفسير بغوى، ج ۲، ص ۲۰.
[۱۲۲]     التبيان، ج ۳، ص ۴۹۰؛ مجمع البيان، ج ۳، ص ۳۱۴.
[۱۲۳]     مجمع البيان، ج ۳، ص ۳۱۴ - ۳۱۳؛ جامع البيان، ج ۱، ص ۴۲۴؛ تفسير بغوى، ج ۲، ص ۲۰.
[۱۲۴]     تفسير ابو حمزه ثمالى، ص ۱۵۵.
[۱۲۵]     مجمع البيان، ج ۳، ص ۳۱۴؛ التفسير الكبير، ج ۱۱، ص ۱۵۹.
[۱۲۶]     الميزان، ج ۵، ص ۲۹۶.
[۱۲۷]     التبيان، ج ۱، ص ۲۶۹؛ مجمع البيان، ج ۱، ص ۲۲۴ - ۲۲۵؛ الميزان، ج ۱۸، ص ۱۴۱.
[۱۲۸]     جامع البيان، ج ۹، ص ۱۲۰؛ الكشاف، ج ۱، ص ۶۲۲ - ۶۲۳؛ تفسير بيضاوى، ج ۲، ص ۳۱۴.
[۱۲۹]     جامع البيان، ج ۱، ص ۴۲۴ - ۴۲۵؛ التبيان، ج ۱، ص ۲۵۸.
[۱۳۰]     جامع البيان، ج ۱، ص ۴۲۴؛ مجمع البيان، ج ۱، ص ۲۲۴ - ۲۲۵؛ الكشاف، ج ۱، ص ۶۲۲ - ۶۲۳؛ لكشاف، ج ۲، ص ۱۶۰.
[۱۳۱]     الكتاب المقدس، اعداد ۱۱: ۷ - ۸؛ قاموس الكتاب المقدس، ص ۸۳۹، «مَنّ».
[۱۳۲]     التبيان، ج ۱، ص ۲۵۹؛ مجمع البيان، ج ۱، ص ۲۲۵؛ الميزان، ج ۶، ص ۲۲۶.
[۱۳۳]     جامع البيان، ج ۱، ص ۴۲۴؛ تفسير ابى السعود، ج ۶، ص ۳۳؛ الكشاف، ج ۱، ص ۶۲۲ - ۶۲۳.
[۱۳۴]     جامع البيان، ج ۱، ص ۴۴۱ - ۴۴۲؛ مجمع البيان، ج ۱، ص ۲۳۸ - ۲۳۹؛ التفسير الكبير، ج ۳، ص ۹۸ - ۹۹ ؛ الكتاب المقدس، اعداد ۱۱ : ۴ - ۱۵؛ الكتاب المقدس، اعداد ۱۱ : ۳۱ - ۳۳.
[۱۳۵]     الكتاب المقدس، خروج ۱۶ : ۱ - ۱۶.
[۱۳۶]     الكتاب المقدس، خروج ۱۶: ۱ - ۲۵.
[۱۳۷]     جامع البيان، ج ۱، ص ۴۳۸؛ مجمع البيان، ج ۱، ص ۲۳۲؛ التفسير الكبير، ج ۳، ص ۹۴.
[۱۳۸]     جامع البيان، ج ۱، ص ۴۳۸ - ۴۳۹؛ التبيان، ج ۱، ص ۲۶۹.
[۱۳۹]     مجمع البيان، ج ۱، ص ۲۲۵؛ الصافى، ج ۱، ص ۱۳۶؛ الصافى، ج ۲، ص ۲۴۵؛ الميزان، ج ۶، ص ۲۲۶.
[۱۴۰]     جامع البيان، ج ۱، ص ۴۳۸ - ۴۳۹؛ التفسير الكبير، ج ۳، ص ۹۴؛ تفسير بغوى، ج ۲، ص ۱۷۳.
[۱۴۱]     التفسير الكبير، ج ۳، ص ۹۵؛ الكشاف، ج ۱، ص ۱۴۴؛ تفسير ابى السعود، ج ۱، ص ۱۰۵.
[۱۴۲]     جامع البيان، ج ۱، ص ۴۲۴ - ۴۲۵؛ التبيان، ج ۱، ص ۲۶۹؛ مجمع البيان، ج ۳، ص ۳۰۹.
[۱۴۳]     جوامع الجامع، ج ۱، ص ۴۹۱؛ جامع البيان، ج ۱، ص ۴۲۴ - ۴۲۵؛ الكشاف، ج ۱، ص ۶۲۳.
[۱۴۴]     جامع البيان، ج ۱، ص ۴۲۵؛ الكشاف، ج ۱، ص ۶۲۳؛ تفسير ابى السعود، ج ۳، ص ۲۵.
[۱۴۵]     مجمع البيان، ج ۳، ص ۳۱۳؛ مجمع البيان، ج ۱، ص ۲۲۵؛ البداية والنهايه، ج ۱، ص ۲۷۷؛ تفسير بيضاوى، ج ۲، ص ۳۱۴.
[۱۴۶]     التبيان، ج ۳، ص ۴۹۰؛ تفسير قمى، ج ۱، ص ۱۶۵؛ الاصفى، ج ۱، ص ۲۷۰.
[۱۴۷]     تفسير قرطبى، ج ۱۴، ص ۲۵۱؛ تفسير ثعالبى، ج ۱، ص ۲۴۷؛ التفسير الكبير، ج ۳، ص ۸۸.
[۱۴۸]     الكتاب المقدس، تثنيه ۳۴: ۴ - ۶.
[۱۴۹]     جامع البيان، ج ۶، ص ۲۴۹؛ مجمع البيان، ج ۳، ص ۳۰۹؛ زادالمسير، ج ۲، ص ۲۶۲.
[۱۵۰]     الكافى، ج ۳، ص ۱۱۱ ـ ۱۱۲؛ نورالثقلين، ج ۱، ص ۶۰۸؛ الصافى، ج ۲، ص ۲۶ ـ ۲۷.
[۱۵۱]     مجمع البيان، ج ۳، ص ۳۱۳؛ التفسير الكبير، ج ۱۱، ص ۲۰۱؛ تفسير ابى السعود، ج ۳، ص ۲۶.
[۱۵۲]     تفسير بغوى، ج ۲، ص ۲۶؛ تفسير بيضاوى، ج ۲، ص ۳۱۴.
[۱۵۳]     مجمع البيان، ج ۳، ص ۳۰۹؛ التفسير الكبير، ج ۱۱، ص ۲۰۱؛ تفسير بيضاوى، ج ۲، ص ۳۱۴.
[۱۵۴]     مجمع البيان، ج ۳، ص ۳۰۹.
http://maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/۹/۲۷.htm



جعبه ابزار