جایگاه زن در ادیان مختلف
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
زن حقيقتي است كه در طول تاريخ، فراز
و نشيبهاي فراواني را تحمل كرده
و از زنده به گور شدن تا خدايي شدن را به خود ديده است.هويت
زن، هويت جامعه است
و در واقع،ارزش گذاشتن به
زن و كمالات
و خدمات بي پايان او،ارزش گذاشتن به تمام اقشارجامعه است. با نظري به تاريخ حيات
زن،اين نكته آشكار ميشود كه هرگاه
زن جان
و روان خويش را پاك نمايد، به عوالم روحاني گرايد
و هربار كه ضمير خويش را از نگار هوس
و ظاهرسازيها بزدايد، چنان با عظمت
و نيرومند ميشود كه حتي ممكن است تعيين سرنوشت تاريخ ملتي، به اراده او بستگي پيدا كند.
در این جا ارزش وجایگاه
زن را در ادیان مختاف جهان مورد بررسی قرار می دهیم.
در اين مسلك اگر چه
زن موجودي است با ظاهر
فرشتگان، امادر اعماق عميق قلبش روح شيطاني
و دام خطرناك
شیطان نهفته
و گسترده است. از اين رو تا مدتي هيچ زني را به كيش خود نميپذيرفتند
و اظهار ميداشتند: «خدايا ما را از شر شيطان
و نفس لئيم
و زن، حفظ كن.»
و شعار آنان اين بود: «نجات، در مصاحبت با
زن تحصيل نميشود!»
اگر چه
بودا زنان را هم براي ترك دنيا به نحوي قبول ميكند، اما اين پذيرفتن مشروط به دو شرط است:
۱) بايد سلوكِ
زن، به طور كلي تحت نظر مردان راهب اداره شود.
۲) در هر پانزده روز، حتماً خود
و اعمالش را به مردان راهب عرضه كند.
زماني كه آناندا يكي از گراميترين پيروان بودا سؤال ميكند كه چرا زنان محرومند؟ بودا اين طور جواب ميدهد: «از
زن به كلي بر حذر باش اي آناندا! زنان شرورند، زنان حسودند، زنان بخيل
و پستند، زنان از خرد
و انديشه به دورند.» وقتي آناندا ميپرسد كه اگر به حكم ضرورت با زني مواجه شدم چه ميشود. بودا پاسخ ميدهد: «كاملاً بيدار باش، اگر پيرند با آنان چون مادر سلوك كن
و اگر جوانند آنها را خواهر بدان، چون
زن مثل تمساح
و نهنگ سهمگين
و خونآشام است كه در رود زندگي مينشيند تا شناوري را صيد
و طمعهي خويش سازد.»
←در يكي از بخشهاي
اوستا كه به «يسنا» يا «گاتها» معروف است، در «گات» ۴۶ گفته شده است: «منم
زرتشت ،آن برانگيزانندهي اهورا مزدا كه براي نخستين بار،آموختم كه تويي مزداي بيهمتا آن داور بيهمال كه مردم را به توسط من به ميانجي، منش نيك
و بهترين راستي به كار
و كوشش به روي زمين خواندي ،...،اين چنين كسان، مردان
و زناني كه دستورات دين را به كار برند، رستگار خواهند بود
و به پاداش به گزينيشان در آن سرزمين جاويداني اهورايي وارد شوند
و همهي آناني كه آيين پذيرند نيز رستگاري يابند
و... .» در این فراز، از زنان
و مردان وتمام کسانی یاد می شود كه به اين آيين بپيوندند
و دستورات اين
آیین را رعايت كنندکه درنتیجه مسير تكامل را خواهند گذراند، يعني تفاوتي ميان
زن و مرد در دينداري
و پيروي از اين آيين وجود ندارد
و به صورت مشترك به آن تصريح شده است.
←در «گات» ۵۳ که بيشتر به جايگاه اجتماعي
زن و مرد اشاره شده است چنین آمده است: «اينك اي دختران شويكننده
و اي جواناني كه پيوند زناشويي ميبنديد، سخنان مرا خوب به ياد بسپاريد، با آموزههاي دين راه نيكمنشي را بگزينيد
و از روي مهر
و فرزانگي هر يك از شما بايد بر آن باشد كه در مهرورزي، پاكي
و درستي
و پارسايي بر ديگري پيشي جويد، چه اين بهترين شيوهي كامياري در زندگي خواهد بود.»
تمام آن چيزي كه در متن اوستا در مورد
زن و مرد وجود دارد، همين دو فراز است
و از همين دو متن كلي ،برابري
و همانندي ميان
زن و مرد برداشت شده است.
←در متون ديگر زرتشتيان ،مطالب تحقيرآميز فراواني ميان
زن و مرد ديده ميشود. در كتاب ماديكان هزار دادستان نوشته ی «كريستيان پارتلمه»آمده است؛
زن شخصيت حقوقي نداشته
و به عنوان شخص شناخته نميشده
و در حكم شي، مطرح بوده است.
← بر اساس عقايد زرتشتيان اگر زني از خود پسري نداشته باشد، بسيار دشوار خواهد بود كه از پلي كه در رستاخير به
بهشت متصل است، عبور كند، يعني تنها داشتن فرزند پسر، عامل نجات
و گذر از پل صراط فرض شده است.
تصوير
حوّا، در روايات يهودي به عنوان يك وسوسهگر، منتج به ديدي بينهايت منفي، نسبت به زنان شده است
و همهي زنان به عنوان كساني تصور شدهاند كه از مادرشان، يعني حوّا، گناه، حيله
و تلبيس را به ارث برده
و در نتيجه همهي آنان نادرستكار
و از نظر اخلاقي، پَست
و گناكارند.
← براي روشن شدن نقش به غايت منفي وارثان مؤنث حوّا، به ذكر يك موعظه از «مواعظ
سلیمان» ميپردازيم:
«
و زني را كه مثل دامهاست
و دلش تلههاست
و دستهايش كمندهاست يافتم، كه تلختر از مرگ است. كسي كه در حضور خدا پسنديده است از او رهايي خواهد يافت، اما گناهكار گرفتار وي خواهد شد، اينك واعظ ميگويد؛ كه اين را دريافتم، بعد از شمردن چيزها يك به يك تا آن كيفيت حساب را دريابم، كه جان من الي الآن در جستجويش ميباشد
و نمييابد. اين است كه يك مرد از هزار پيدا كردم، از تمامي آنها زني را پيدا نكردم.»
← در بخش ديگري از ادبيات عبري كه در
انجیل کاتولیک [سومين قسمت از عهد عتقيق از مجموعهي کتب مقدس است و ۱۱۸۷.در عهد عتيق، (انجيل كاتوليك) در بين سرود سليمان و مرائي واقع شده است و مترجمين مسيحي انگليسي آن را بين مزامير و مواعظ سليمان قرار دادهاند.
]
يافت ميشود، ميخوانيم:«هيج شرارتي، در هيچ جايي به پاي شرارت زنان نميرسد... گناه با يك
زن شروع شد
و به لطف اوست كه همهي ما مجبوريم بميريم!»
← ربيهاي
یهود ۹ لعنت را كه خداوند همراه با مرگ به زنان، به خاطر هبوط
و سقوطشان، تحميل کرده است چنين برميشمارند؛
۱)تحمل بارداري
۲)تحمل درد زايمان
۳)تحمل بزرگ كردن فرزند
۴)اين كه به عنوان گواه
و شاهد پذيرفته نميشود
۵)پس از همهي اينها مرگ پاداش اوست
و...»
← ربيهاي يهود، اين را به عنوان وظيفهاي براي مردان ميدانند كه براي تكثير نژاد منشأ زاد
و ولد باشند
و رجحان واضحشان را براي فرزندان مذكر پنهان نميكنند؛«براي آناني كه فرزندشان، مذكراست، خوشي
و براي آنهايي كه فرزندشان، مؤنث است، ناخوشي است. هنگام تولد پسر همه خوش حالند
و هنگام تولد دختر همه غمزدهاند. هنگامي كه پسري پا به جهان ميگذارد صلح به جهان ميآورد
و هنگامي كه دختري متولد ميشود، هيچ!»
← قلب يهود، تورات است
و تورات يعني قانون،اما بر طبق تلمود
زنان از مطالعهي تورات معافند. بعضي از ربيهاي يهود به شدت تابع اين عقيدهاند كه «بهتر است كلمات تورات به آتش بسوزد تا اين كه زنان از آن بهرهمند شوند.
و هر كس دخترش را تعليم دهد مانند اين است كه او را وقاحت، تعليم نموده است.»
← زنان در جامعهي يهودي قديم اجازهي شهادت نداشتهاند
و ربيها ميگفتند؛ زنان به خاطر چند لعنتي كه بر آنها تحميل شده است حق شهادت ندارند، زنان در اسرائيل كنوني نيز حق شهادت دادن در دادگاه ربيون را ندارند.
← در يهود، نظارت پدر بر دختر،آن اندازه مطلق است كه حتي اگر بخواهد، ميتواند دخترش را بفروشد
و اين نكته در نوشتههاي ربيون آمده است؛«مرد ميتواند دخترش را بفروشد، اما
زن نميتواند، مرد ميتواند دختر را نامزد كند، اما
زن نه.»
← ربيون يهود، حق شوهر بر داراييهاي همسرش را به عنوان يك نتيجهي فرعي از مالكيت شوهر بر همسر ميدانند. اگر شخصي، مالك زني شود آيا به اين نتيجه نميرسيم كه او مالك داراييهاي او نيز هست؟
و اگر او
زن را به دست آورد. آيا دارايي او را به دست نميآورد؟
← تلمود، وضعيت دارايي
و مالي همسر را اينگونه شرح ميدهد:
«چگونه
زن ميتواند چيزي از خود داشته باشد، در صورتي كه او مال شوهرش است؟ هر چيزي در شوهر است براي شوهر است
و هر چه با اوست (همسر) نيز براي شوهر است... در آمد
و هر چه در خيابانها به دست ميآورد مال شوهر است. متاع در خانه، حتي خردهنانهاي روي ميز مال اوست (شوهر)... . او (همسر) اگر مهماني را به خانه كند
و غذايش دهد از شوهر خويش دزدي نموده است.»
← يهود،
طلاق را بدون هيچ استثنايي جايز ميشمارد، عهد قديم، اين حق را به شوهر ميدهد كه حتي اگر زنش را دوست نداشته باشد او را طلاق دهد. «مكتب شمايی
ميگويد: كه مرد نبايد زنش را طلاق دهد، مگر اينكه گناهي از نوع «سوءرفتار جنسي» از او ببيند، در حالي كه مكتب هيلّل
ميگويد: كه او ميتواند زنش را صرفاً براي اين كه غذايش را فاسد كرده طلاق دهد. ربّي اَخيبا
ميگويد:او حتي اگر ديد كه
زن ديگري زيباتر از
زن خودش است ميتواند او را طلاق دهد.»
عهد جديد، نظر شمايي را پذيرفت، در حالي كه قانون يهود نظر هيلل
و ربي اخيبا را پيروي نمود.
← گناه حوّا نقش اساسي در ايمان همهي مسيحيان دارد، زيرا به تصور مسيحيان علت مأموريت
عیسی مسیح(ع) بر روي زمين،از نافرماني
و سرپيچي حّوا از دستور خداوند سرچشمه ميگيرد. او گناه كرد
و سپس آدم را اغوا نمود كه درخواستش را اجابت كند. بنابراين خداوند هر دوي آنان را از آسمان به زمين هبوط داد، آن دو، گناهانشان را كه از سوي خداوند بخشيده نشده بود به همهي نسلهايشان واگذار نمودند
و بنابراين تمام انسانها زاييده ميشوند
و براي پاك كردن انسان از
گناه نخستین، خداوند مجبور بود كه عيسي مسيح(ع) را كه به منزلهي پسر خدا بود به صليب قرباني نمايد.
← «
و بايد كه
زن به آرامي
و با كمال اطاعت گيرد
و زن را به تعليم دادن اجازت نميدهيم تا آن كه زير دست مرد باشد، بلكه سكوت اختيار كند، آدم خلق شد
و حوّا، آدم فريفته نشد، بلكه
زن فريفته شد
و از حد تجاوز نمود.
»
← مارتين لوتر
هيچ سودي جز بچهدار شدن
و به دنيا آوردن كودكان تا سر حد امكان، بدون توجه به جوانب آن، براي زنان قائل نيست؛«اگر آنها از پا در آمدند
و يا حتي مُردند، مسئلهاي نيست، بگذاريد آنان در زايمان بميرند، زيرا اين دليل بودن آنها در اينجاست.»
← انجيل كاتوليك ميگويد:«زايش دختر يك خسارت است.»
← دختر به عنوان مولودي دردناك
و منبعي نهايي براي آبروريزي پدرش به حساب آمده است:«دختر تو نافرمان است؟ به شدت مراقب او باش كه باعث نشود تو سبب خندهي دشمنانت واقع شوي
و سر زبانها بيفتي
و در معرض شايعات مردم، قرار گيري
و آبروي خود را در ميان مردم بريزي.»
← اگر يك مرد،زنش را متهم به بيعفتي نمايد، شهادت آن
زن، به هيچوجه مورد ملاحظه قرار نخواهد گرفت.
زن متهم شده، بايد مورد محاكمهي سختي قرار گيرد تا مشخص شود او مُجرم است يا بيگناه.»
← بر طبق انجيل، اگر مردي عهدي با خدا بست، بايد به طور كامل آن را عمل نمايد
و نبايد عهدش را بشكند، اما نذر
زن براي او الزامآور نيست . اگر در خانهي پدري زندگي ميكند بايد با موافقت پدرش باشد واگر ازدواج كرده است بايد با موافقت شوهرش باشد.
و چنانچه پدر
و يا شوهر عهد
و نذر او را باطل بدانند هر گونه ضمانتي كه توسط او انجام گرفته، پوچ
و بيمعنا خواهد بود.
← مسيحيت روي هم رفته از طلاق نفرت
و انزجار دارد، عهد جديد صريحاً از ازدواج لاينحل
و ابدي جانبداري ميكند. اين نسبتي است كه به عيسي(ع) ميدهند، او گفته است:
«اما من به شما ميگويم؛ هر كس زنش را طلاق دهد، مگر در مورد بيايماني در امر ازدواج، باعث گرديده كه او به انحراف كشيده شود
و هر كس
زن طلاق داده شده را به نكاح در آورد مرتكب انحراف شده است.»
اجبار نمودن زوجهاي از هم بريده به ماندن در كنار هم
و مقاومت كردن در مقابل خواستهها، نه مؤثر است
و نه عقلاني، تعجب ندارد كه جهان مسيحيت مجبور به
طلاق کلیسایی شده است.
← تلمود، چندين عمل جزئي
و كوچك را مطرح نموده كه شوهران را مجبور ميسازد تا زنان را طلاق دهند:«اگر در خيابان غذا خورد، اگر نوشيدنش در خيابان طولاني شد، اگر در خيابان فرزندش را شير داد، در هر مورد، ربيمير
ميگويد:بايد شوهرش را ترك كند.»
← زني كه در طول ده سال نزايد، ربيها به ما تعليم نمودهاند كه اگر يك مرد زني را گرفت
و با او به مدت ده سال زندگي كرد
و او بچهدار نشد، مرد بايد او را طلاق دهد.»
← «
و نيز مرد به جهت
زن آفريده نشد، بلكه
زن براي مرد.»
← مطابق كتاب مقدس
زن، پس از ده بار طلاق ناپاك ميشود.»
اسلام در حق
زن نظريهاي ابداع كرده كه از روزي كه جنس بشر پا به عرصهي دنيا گذاشت تا آن روز، چنين طرز تفكري در مورد
زن وجود نداشت. اسلام در اين نظريهي خود، با تمام مردم جهان در افتاده
و زن را آن طور كه هست
و بر آن اساسي كه آفريده شده به جهان معرفي كرده اساسي كه به دست بشر منهدم شده
و آثارش نيز محو گشته بود. اسلام عقايد
و آرائي كه مردم دربارهي
زن داشتند
و رفتاري كه عملاً با
زن ميكردند را بياعتبار نمود
و خط بطلان بر آنها كشيد.
← «
و اي
آدم، تو با جفت خود در بهشت منزل گزينيد
و از هر چه بخواهيد تناول كنيد، ليكن نزديك اين درخت نرويد كه بدعمل شده، بر خويش ستم خواهيد كرد. آنگاه شيطان هر دو را به وسوسه انداخت
و فريب داد تا زشتيهاي پوشيدهي آنان پديدار شود
و به دروغ گفت: خدا شما را از اين درخت نهي نكرد جز براي آن كه مباد دو پادشاه شويد يا عمر جاويدان يابيد.
و براي آن دو سوگند ياد كرد كه من خيرخواه شما هستم
و شما را به خير
و صلاح دلالت ميكنم. پس راهنمايي به فريب
و دروغ كرد تا چون از آن درخت تناول كردند، زشتيهايشان آشكار گرديد
و بر آن شدند كه از برگ درختان بهشت خود را بپوشانند. خداوند ندا كرد؛ آيا من شما را از اين درخت منع نكردم
و نگفتم كه شيطان سخت دشمن شماست؟ گفتند: خدايا ما بر خويش ستم كرديم
و اگر تو ما را نبخشي
و به ما رأفت
و محبت نفرمايي سخت از زيانكاران شدهايم.»
←
قرآن با كمال صراحت در آيات متعددي ميفرمايد: كه زنان را از جنس مردان
و از سرشتي نظير سرشت مردان آفريدهايم.
- قرآن دربارهي آدم اول ميگويد: «همهي شما را از يك پدر آفريديم
و جفت آن پدر را از جنس خود او قرار داديم.»
- دربارهي همهي آدميان ميگويد: «خداوند از جنس خود شما براي شما همسر آفريد.»
← ديدگاه قرآن نسبت به زنان متفاوت از مردان نيست. آنها هر دو، مخلوقات خداوند هستند كه هدف والاي آنها بر روي زمين عبادت خداوند
و عمل صالح و پرهيز از شيطان
و بدي است. آنها هر دو، بر طبق آن پاداش ميگيرند.
- قرآن هرگز نميگويد كه زنان دروازهي شيطان هستند
و يا طبيعتاً اغواگر
و فريبكارند
و نيز نميگويد كه مرد تمثال خداست. همه بر طبق قرآن مخلوقات خداوندند.
- نقش
زن بر روي زمين فقط زاييدن نوزاد نيست. او بايسته است كه همان اعمال خوبي كه مردان انجام ميدهند را انجام دهد.
- قرآن هرگز نميگويد كه هيچ
زن درستكاري وجود ندارد. در مقابل، قرآن همهي مؤمنان را، چه مرد
و چه
زن، به تبعيت از آن دسته از زنان كه مانند
حضرت مریم(س)
و آسيه
زن فرعون هستند راهنمايي ميكند «
و باز خداوند مثل ميزند براي مؤمنان
آسیه زن فرعون را هنگامي كه (از شوهرش بيزاري جست)
و عرض كرد: بار الها (من از قصر فرعون
و عزّ دنيوي گذشتم) تو براي من خانهاي در بهشت بنا كن
و مرا از شر فرعون
کافر و كردارش
و از قوم ستمكار او نجات بخش،
و يادآور عمل مريم دختر
عمران را كه رحمش را پاكيزه داشتيم، آن گاه در او روح قدسي خويش دميديم كه آن مريم تصديق كرد كلمات پروردگار خود
و كتب آسماني را با كمال ايمان
و از بندگان فرمانبردار ما بود.»
«پس خدا دعاهاي ايشان را اجابت كرد كه البته من كه پروردگارم عمل هيچ كس از مرد
و زن، بي مزد نگذارم، بعضي از مردم بر برخي برتري ندارند مگر به طاعت
و معرفت.»
«هر كس از مرد
و زن، كار نيكي، به شرط ايمان به خداي، به جاي آورد، ما او را در زندگي خوش
و با سعادت زنده ميگردانيم
و اجري بسيار بهتر از عمل نيكي كه كرده به او عطا ميكنيم.»
«مردان
و زنان مؤمن همه ياور
و دوستدار يكديگرند، خلق را به كار نيكو وادار
و از كار زشت منع ميكنند
و نماز به پاي ميدارند
و زکات ميدهند
و در هر حال خدا
و رسول را اطاعت ميكنند. آنان را البته خدا مشمول رحمت خود خواهد گردانيد كه خدا صاحب اقتدار
و درست كردار است.»
←
اسلام هيچ تفاوتي بين پسر
و دختر قايل نيست
و حتي تولد دختر را هديه از جانب خداوند ميداند؛ همانند تولد يك پسر، در قرآن حتي به تولد دختر به عنوان يك هديه اشاره ميكند.
- «خداست تنها مالك آسمانها
و زمين، هر چه را كه بخواهد ميآفريند، به هر كه بخواهد فرزند دختر
و به هر كس بخواهد فرزند پسر عطا ميكند.»
- «هر كس دخترش را بزرگ گرداند
و با او رفتار نيك داشته باشد، آنها از جانب خداوند، در مقابل آتش
دوزخ حراست خواهند شد.»
[كنزالعمال، ج ۱۶، ص ۴۵۲.
]
← در اسلام
نذر و پيمان هر مسلماني، چه مرد
و چه
زن، براي خودش الزامآور است
و عدم پايبندي به
عهد و نذر، چه براي مرد
و چه براي
زن، مستوجب
کفّاره است.
قرآن در اينباره ميفرمايد: «خداوند به قسمهاي لغو
و بيهوده (كه به زبان است نه به دل) شما را مؤاخذه نخواهد كرد ولي آن قسمي كه از روي عقيدهي قبلي ياد كنيد مؤاخذه خواهد نمود. كفارهي آن قَسَم، طعام ده فقير است؛ از آن طعام متوسط كه براي اهل خود غالباً تهيه ميكنيد
و يا جامه بر آنها (فقيران) پوشانيده
و يا بندهاي آزاد كنيد ...»
← اسلام شخصيت مستقل
زن را تضمين كرده است. شوهر اجازه ندارد كه سهمي در
مایملک همسرش داشته باشد، مگر آنهايي را كه همسر با رضايت كامل
و آزادانه به او تقديم كرده است.
- «
و مهريه زنان را در كمال رضايت
و طيب خاطر بپردازيد، پس اگر چيزي از مهر خود را از روي رضا
و خشنودي به شما بخشيدند برخوردار شويد كه آن شما را حلال
و گوارا خواهد بود.»
- زوج
و زوجه هر دو از يكديگر ارث ميبرند، علاوه بر اين، در اسلام،
زن متأهل استقلال شخصيتي
و قانونياش را
و نام
و نامخانوادگياش را حفظ ميكند.
← در خصوص طلاق، اسلام براي هر دو حق در نظر ميگيرد. اسلام حق طلاق را به شوهر ميدهد
و به
زن نيز حق
فسخ ازدواج را به طريقي كه به آن
خلع ميگويند ميدهد.
- «
و اگر خواستيد زني را رها كرده
و زني ديگر به جاي او به همسري اختيار كنيد
و مال بسيار بر او مهر قرار دادهايد، البته نبايد چيزي از مهر او باز گيريد، آيا به وسيلهي تهمت زدن به
زن مهر او را ميگيريد؟
و اين عمل گناهي بزرگ
و زشتي آن آشكار است.»
- در برخي موارد،
زن مسلمان دوست دارد زندگي زناشويي را حفظ كند اما به خاطر دلايلي از قبيل ظلم شوهر
و يا بيوفايي
و ترك بيمورد شوهر يا ناتواني شوهر در امر زناشويي
و ... مجبور به تقاضاي طلاق ميشود. در اينگونه موارد، دادگاه اسلامي ازدواج را فسخ ميكند.
بنابر آنچه گفته شد ثابت ميشود كه مرد
و زن دو فرد، از يك نوع
و از يك جوهرند، جوهري كه نامش انسان است، چون تمامي آثاري كه از انسانيت در صنف مرد مشاهده شده، در صنف
زن نيز مشاهده شده است، (اگر در مرد فضائلي از قبيل سخاوت، شجاعت، علم، خويشتنداري
و امثال آن ديده شده در صنف
زن نيز ديده شده است) آن هم بدون هيچ تفاوت، بطور مسلم ظهور آثار نوع، دليل بر تحقق خود نوع است، پس صنف
زن نيز انسان است، بله اين دو صنف در بعضي از آثار مشتركه (نه آثار مختصه از قبيل حامله شدن
و امثال آن) از نظر شدت
و ضعف اختلاف دارند ولي صرف شدن
و ضعف در بعضي از صفات انسانيت، باعث آن نميشود كه بگوييم نوعيت در صنف ضعيف باطل شده
و او ديگر انسان نيست.
و با اين بيان روشن ميشود كه رسيدن به هر درجه از كمال كه براي يك صنف ميسر
و مقدور است براي صنف ديگر نيز ميسور
و ممكن است
و يكي از مصاديق آن استكمال معنوي، كمالاتي است كه از راه ايمان به خدا
و اطاعت
و تقرب به درگاه او حاصل ميشود . بنابراين «اني لا اضيع عمل عامل منكم من ذكراو انثي، بعضكم من بعض»
همانطور كه گفته شد
زن در
ادیان توحیدی و غيرتوحيدي داراي جایگاه
و منزلت متفاوتي است. در آيين بودا
زن مانند تمساح
و نهنگ مخوف در رود زندگي منتظر مينشيند تا شناوري را شكار كند. در آيين تحريف شدة يهود، براي
زن هيچگونه شخصيت
و منزلتي قائل نبودند. البته شكي نيست كه تمام
پيامبران، مدافع ارزش
و مقام
زن و مخالف ستم به او بودهاند، ولي قانونهاي تحريف شده كتابهاي مقدس، سبب شد در آيين يهود
زن و دختر را مايه ننگ بدانند
زن در آيين زرتشت نه انسان، بلكه شيء به شمار ميآمد.
زن به اندازهاي كم ارزش بود كه حتي در انديشه
و سخن
و رفتارش از خود ارادهاي نداشت
و ديديم در آيين مسيحيت نيز گرچه سراسر مهرباني
و رحمت است
و در آن به مدارا با زنان سفارش شده، ولي پس از تحريف، ارزش
زن در آن بسيار پايين آمد.
زن شري ضروري، وسوسهاي طبيعي
و ... است
و زن را همان «حواي مجسم» ميدانند كه آدم را از فردوس برين محروم ساخت
و هنوز آلتي در دست شيطان است.
اما با ظهور اسلام، دريچههاي روشنايي به سوي
زن باز شد. در اسلام ارزش ويژهاي به
زن بخشيده شد
و يازده امام را از
صلب دخترش
رسول خدا(ص) قرار داد. پيامبر اسلامي با گراميداشت زنان
و به ويژه تكريم دخترش
فاطمه(س) نقش مؤثري در باطل كردن سنتهاي خرافي
جاهلیت داشت.
پيامبر(ص) ميفرمايند: «دختران خود را ناپسند مدانيد، به درستي كه دختران، مونس انسان
و گران بهايند.»
رسول گرامي(ص) در گراميداشت
و احترام به دخترش فاطمه(س) پيش گام
و الگوي ديگران بود
و ميفرمايد: «در هديه دادن به فرزندانتان برابري را رعايت كنيد، ولي اگر ناگزيريد برخي از آنها را بر ديگري ترجيح دهيد، دختران را بر پسران مقدم داريد.»
برخلاف ديدگاههايي كه همسر را همچون شيء ميدانست
و براي او ارزشي قائل نبود. پيامبر گرامي(ص) ميفرمايد: «بهترين شما كسي است كه براي
زن و دخترانش بهترين باشد.»
پس از رسول خدا(ص)، جانشينان آن حضرت، يعني امامان معصوم(ع) بر كرامت
و منزلت
زن تأكيدكردهاند:
امام صادق(ع) ميفرمايد: «بهترين زنان كساني هستند كه در هنگام نعمت، شكرگزار باشند
و در صورت نداري، راضي
و خشنود باشند.»
[كشكول، ج ۲، ص ۵۰.
]
و نيز ميفرمايد: «مردي كه زنان را بيشتر دوست داشته باشد، ايمانش فزوني مييابد.»
حضرت مهدی(عج) ميفرمايد: «دختر پيامبر براي من الگويي نيكوست.»
اين اوج شخصيت
و ارزش انساني
زن را نشان ميدهد.
بنابراين پيامبر دين مبين اسلام
حضرت محمد(ص) با سيره رفتاري خويش به زنان همچون مردان ارزش بخشيد، چنان كه در جريان بيعت، زنان نيز همپاي مردان، با ايشان بيعت كردند. در جريان ظهور
و قيام منجي جهان نيز خواهند بود
و بر اساس روايت، پنجاه
زن در ركاب ايشان به همراه مردان، خواهند جنگيد. در سرتاسر قرآن كريم از زنان، همسان
و همدوش با مردان ياد شده است، آنجا كه ميخوانيم: «همانا كليه مردان
و زنان مسلمان، مردان
و زنان با ايمان
و مردان
و زنان اهل طاعت
و عبادت
و مردان
و زنان راستگوي
و مردان
و زنان صابر
و مردان
و زنان خدا ترس
و خاشع
و مردان
و زنان خيرخواه مسكين نواز
و مردان
و زنان روزهدار
و مردان
و زنان خوددار از تمايلات حرام
و مردان
و زناني كه ياد خدا بسيار كنند، براي همهي آنها خدا مغفرت
و پاداش بزرگ مهيا ساخته است.»
خلاصه اينكه صدق
و ایمان،
خشوع و صبر و تمام برتريها
و ويژگيها در دين مبين اسلام، ميان مردان
و زنان به صورت برابر بيان شده است
و اين نشاندهندهي استعداد
و توانايي زنان در رسيدن به مراتب والاي كمال
و قرب الهي است. نيك به خاطر داريم كه
حضرت امام خمینی(ره) فرموند: از دامن
زن، مرد به
معراج مي رود.
سایت پژوهه