• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

جبار(اسمای الهی)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



جبّار به معنای بسيار جبران كننده و مرمّت بخش كاستى ها و شكستگى ها و از اسماء و صفات الهى می‌باشد.
جبّار صيغه مبالغه از «ج ـ ب ـ ر» ضد كسر [۱]     و به معناى اصلاح [۲]    ، اصلاح از راه قهر و غلبه [۳]     و عظمت و برترى و استقامت [۴]     يا برگرفته از اجبار به معناى قهر و غلبه و اكراه [۵]     است كه جبر نيز گاهى در آن استعمال مى شود؛ مانند جبر در برابر تفويض [۶]    ، بنابراين جبار كسى است كه كار او اصلاح بسيار يا نفوذ او آشكار، حكم او غالب و امر او برتر است [۷]     و نيز كسى يا چيزى است كه بر اثر عظمت و بلندى، از دسترس دور است، چنان كه به نخل، اسب، شتر و مرد بلند قامت و عظيم الجثه به ترتيب «نخلة جبّارة»، «فرس جبّار»، «ناقة جبّارة» و «رجل جبّار» گفته مى شود.[۸]    
جبّار از اسماى حسناى الهى است كه يك بار در قرآن به صراحت در رديف برخى ديگر از اسماى خداوند آمده است: «هُوَ اللّهُ الَّذى لا اِلـهَ اِلاّ هُوَ المَلِكُ القُدّوسُ السَّلـمُ المُؤمِنُ المُهَيمِنُ العَزيزُ الجَبّارُ المُتَكَبِّرُ سُبحـنَ اللّهِ عَمّا يُشرِكون». (حشر:۲۳) در بسيارى از روايات نيز اسم جبّار ضمن اسماء و صفات خداوند ذكر شده است. از امام صادق عليه السلام از پدرانش نقل شده كه براى خداوند ۹۹ اسم است و آن ها عبارت اند از اللّه ، عزيز، جبار و ... .[۹]    
تبيين اسم جبار:
جبار مانند واژه جبروت از جبر به معناى تلافى و تدارك اشتقاق يافته و هرگز از جبر به معناى اضطرار گرفته نشده است، آن گونه كه اشاعره پنداشته اند كه بندگان در افعال خويش مجبورند. در هيچ جاى قرآن نيز نيامده است كه خدا بر چيزى اجبار مى كند، بلكه در قرآن از قاهريت او نسبت به بندگانش: «و هُوَ القاهِرُ فَوقَ عِبادِهِ» (انعام:۱۸) و نيز از مسخر بودن همه چيز تحت فرمان و امر او: «والشَّمسَ والقَمَرَ والنُّجومَ مُسَخَّرتٍ بِاَمرِهِ» (اعراف:۵۴) سخن به ميان آمده است. [۱۰]    
بنابراين جبار بودن خداوند بدين معناست كه او نقصان ذاتى ماهيات را كه مقتضى روى آوردن آن ها به سوى عدم است با وجود بخشيدن به آن ها و نيز قوه ذاتى مواد را كه موجب نابودى و هلاك آن هاست با فعليت بخشيدن به آن ها تدارك [۱۱]     و سرانجام هر كاستى و كمبودى را جبران و هر شكستگى را ترميم مى كند [۱۲]    ، چنان كه در اسم ديگرى خداوند «جابر العَظْم الكَسير» يعنى ترميم كننده استخوان شكسته خوانده شده، چه جابر نيز مانند جبّار از جبر به معناى تلافى مشتق شده است.[۱۳]    
گفتنى است كه در كاربرد جبّار درباره غير خداوند بايد معناى ريشه را جز آن دانست، گرچه لازم است شخص مؤمن از باب تخلق به اخلاق الهى مظهر جباريت خدا باشد و موجبات تسلى خاطرهاى آزرده را فراهم سازد و اين خود از آثار شناخت اسم جبار است.[۱۴]    
بر اين اساس به خوبى روشن مى شود كه در تفسير اسم جبار به قهار و مانند آن، ويژگى خاص آن لحاظ نشده و مرز دقيق بين معناى اين اسم و اسم هايى مانند قهار، عزيز و متكبر مشخص نگشته است.[۱۵]    
گروهى با ملاحظه كردن معناى قهر و غلبه و اكراه در ريشه اسم جبار آن را چنين معنا كرده اند كه جبار كسى است كه خلق را به بعضى از امور غيراختيارى وا مى دارد [۱۶]     يا مشيت وى بالاجبار در همگان نافذ است و كسى به حريم او دسترسى ندارد.[۱۷]     اينان نيز استعمال جبار را در بنده قبيح دانسته اند، زيرا بنده، مقهور و محكوم سلطنت پروردگار است.[۱۸]     البته ممكن است خداوند به بنده اى از بندگان خود مال، عنوان، علم، قدرت و حكومتى عطا كند كه در اين صورت لازم است آن ها را در مسير خواست خدا صرف كند. [۱۹]    
گروه ياد شده همچنين افزوده اند: هنگامى كه خداوند وصف جبّار را از پيامبر گرامى خويش سلب كرده است حال ديگران معلوم است [۲۰]    : «وما اَنتَ عَلَيهِم بِجَبّارٍ» (ق:۴۵)، از اين رو به كارگيرى واژه جبار درباره انسان: «واِذا بَطَشتُم بَطَشتُم جَبّارين؛ و چون به خشم دست مى گشاييد مانند گردنكشان (بيرحمانه) دست مى گشاييد» (شعراء:۱۳۰) از باب مذمت اوست [۲۱]     كه مى خواهد نقص خود را با ادعا كردن منزلتى از تعالى و برترى جبران كند كه استحقاق آن را ندارد [۲۲]    ، از اين رو در آيه ۳۲ مريم(مریم:۳۲) از حضرت عيسى عليه السلام نقل كرده كه خداوند هرگز مرا جبار شقى قرار نداده است [۲۳]    : «ولَم يَجعَلنى جَبّارًا شَقيـّا» و در آيه ۱۴ همان سوره(مریم:۱۴) بر آن مهر تأييد زده است: «ولَم يَكُن جَبّارًا عَصيـّا».
برخى ديگر به ذكر هر دو احتمال در معناى اسم مورد بحث بسنده كرده و گفته اند: جبار مبالغه از جبرِ كسر (شكستگى) يا به معناى كسى است كه اراده او نافذ است و بر هرچه بخواهد اجبار مى كند [۲۴]    ، در هر صورت جباريت خداوند به اقتضاى واجب الوجود بودن اوست، زيرا وجوب وجود مستلزم استناد هر چيزى (كمال و تكميلى) به خداست.[۲۵]    
فهرست منابع:
اسماء الله الحسنى، تاج الدين نوفل، دارالامين، ۱۴۱۸ ق؛ بصائر ذوى التمييز، الفيروز آبادى (م. ۸۱۷ ق.)، به كوشش محمد على، بيروت، المكتبة العلميه؛ التحقيق، المصطفوى، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۴ ش؛ التفكر فى الأسماء طريق العلماء، ضياءالدين الجماس، بيروت، دارالهجرة، ۱۴۱۰ ق؛ شرح الاسماء، هادى السبزوارى (م. ۱۲۸۹ ق.)، به كوشش حبيبى، دانشگاه تهران، ۱۳۷۵ ش؛ شرح توحيد الصدوق، قاضى سعيد قمى (م. ۱۱۰۷ ق.)، به كوشش حبيبى، تهران، وزارت ارشاد، ۱۴۱۵ ق؛ الصحاح، الجوهرى (م. ۳۹۳ ق.)، به كوشش احمد العطار، بيروت، دارالعلم للملايين، ۱۴۰۷ ق؛ علم اليقين فى اصول الدين، الفيض الكاشانى (م. ۱۰۹۱ ق.)، به كوشش بيدارفر، قم، بيدار،۱۳۷۷ ش؛ الكافى، الكلينى (م. ۳۲۹ ق.)، به كوشش غفارى، بيروت، دارالتعارف، ۱۴۱۱ ق؛ كشف المراد، العلامة الحلى (م. ۷۲۶ ق.)، به كوشش حسن زاده آملى، قم، نشر اسلامى، ۱۴۱۹ ق؛ كنزالعمال، المتقى الهندى (م. ۹۷۵ ق.)، به كوشش صفوة السقاء، بيروت، الرسالة، ۱۴۱۳ ق؛ لسان العرب، ابن منظور (م. ۷۱۱ ق.)، به كوشش على شيرى، بيروت، دار احياء التراث العربى، ۱۴۰۸ ق؛ المصباح المنير، الفيومى (م. ۷۷۰ ق.)، قم، دارالهجرة، ۱۴۰۵ ق؛ معجم الفروق اللغويه، ابوهلال العسكرى (م. ۳۹۵ ق.)، قم، انتشارات اسلامى، ۱۴۱۲ ق؛ معجم مقاييس اللغه، ابن فارس (م. ۳۹۵ ق.)، به كوشش عبدالسلام محمد، قم، دفتر تبليغات، ۱۴۰۴ ق؛ مفردات، الراغب (م. ۴۲۵ ق.)، به كوشش صفوان داودى، دمشق، دارالقلم، ۱۴۱۲ ق؛ المقام الاسنى، الكفعمى (م. ۹۰۵ ق.)، به كوشش فارس الحسون، مؤسسة قائم آل محمد(عج)؛ موسوعة له الاسماء الحسنى، احمد الشرباصى، بيروت، دارالجيل، ۱۴۱۶ ق؛ الميزان، الطباطبايى (م. ۱۴۰۲ ق.)، بيروت، اعلمى، ۱۳۹۳ ق؛ النكت والعيون، الماوردى (م. ۴۵۰ ق.)، بيروت، دارالكتب العلمية، ۱۴۱۲ ق.


[۲۶]     موسوعة له الاسماء الحسنى، ج ۱، ص ۷۴.
[۲۷]     المصباح، ص ۸۹؛ الصحاح، ج ۲، ص ۶۰۷، «جبر».
[۲۸]     مفردات، ص ۱۸۳، «جبر»؛ بصائر ذوى التمييز، ج ۲، ص ۳۶۰.
[۲۹]     مقاييس اللغه، ج ۱، ص ۵۰۱؛ التحقيق، ج ۲، ص ۴۵ - ۴۶، «جبر».
[۳۰]     لسان العرب، ج ۲، ص ۱۶۵، «جبر».
[۳۱]     بصائر ذوى التمييز، ج ۲، ص ۳۶۱.
[۳۲]     الصحاح، ج ۲، ص ۶۰۷؛ المصباح، ص ۸۹؛ التحقيق، ج ۲، ص ۴۵ - ۴۶.
[۳۳]     لسان العرب، ج ۲، ص ۱۶۶؛ مقاييس اللغه، ج ۱، ص ۵۰۱.
[۳۴]     شرح توحيد الصدوق، ج ۳، ص ۲۱۰؛ الكافى، ج ۱، ص ۱۱۲؛ كنز العمال، ج ۱، ص ۴۴۸.
[۳۵]     شرح الاسماء، ص ۶۱۵ - ۶۱۶.
[۳۶]     شرح الاسماء، ص ۶۱۵ - ۶۱۶.
[۳۷]     التفكر فى الاسماء، ص ۱۳۸؛ اسماء اللّه الحسنى، ص ۶۷.
[۳۸]     شرح الاسماء، ص ۶۱۵ - ۶۱۶.
[۳۹]     التفكر فى الاسماء، ص ۱۴۰.
[۴۰]     بصائر ذوى التمييز، ج ۲، ص ۳۶۰؛ تفسير ماوردى، ج ۵، ص ۵۱۴؛ المقام الاسنى، ص ۳۴.
[۴۱]     شرح توحيد الصدوق، ج ۳، ص ۲۸.
[۴۲]     علم اليقين، ج ۱، ص ۱۶۹.
[۴۳]     بصائر ذوى التمييز، ج ۲، ص ۳۶۱؛ التحقيق، ج ۲، ص ۴۶.
[۴۴]     التحقيق، ج ۲، ص ۴۶، «جبر».
[۴۵]     التحقيق، ج ۲، ص ۴۶، «جبر».
[۴۶]     الفروق اللغويه، ص ۱۵۴؛ مفردات، ص ۱۸۴، «جبر».
[۴۷]     بصائر ذوى التمييز، ج ۲، ص ۳۶۱.
[۴۸]     الفروق اللغويه، ص ۱۵۴.
[۴۹]     الميزان، ج ۱۹، ص ۲۲۲.
[۵۰]    . الفروق اللغويه، ص ۱۵۳؛ كشف المراد، ص ۴۱۶.



جعبه ابزار