جمالالدین ساوجی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جمال الدین ساوَجی، سید
جمال
الدین محمد بن یونس ساوجی (ساوی)، مشهور به
جمال
الدین مجرد،
زاهد،
عارف و از اقطاب
طریقت قلندریه در قرنهفتم.
درباره تاریخ تولد،
خانواده و سلسله طریقتی او اطلاع
موثقی در دست نیست. از ابیاتیدر قلندرنامه خطیب فارسی در سیرت
جمال الدین ساوجی،
چنین بر میآید که گرایشی به
اهل بیت داشته است.
سوانح زندگی
جمال
الدین ساوجی در کتاب قلندرنامه خطیب فارسی
افسانه آمیز مینماید و با خطاهای تاریخی بسیار همراه است.
بنا بر آنچه منابع بر آن اتفاق دارند، ساوجی پس ازاتمام تحصیلات مقدماتی، به
دمشق سفر کرد و احتمالاً بین۶۰۷ تا ۶۲۲ در آنجا به تحصیل
علوم شرعی پرداخت.
مدتی در زاویه
شیخ عثمان رومی (متوفی۶۸۴) در
کوه قاسیون اقامت گزید.
ظاهراً در همین دوره، در دمشق گروه کوچکی از
مریدان وفادار را دور خود جمع کرده بود و مانند زاهدی نیمه
دیوانه زندگی میکرد.
آنگاه زاویه را ترک، و در
گورستانی اقامت کرد. مدت زیادی را نیز به
ریاضت در
قُبه
زینب علیهاالسلام گذراند.
در این دوره با قلندرمعروفی به نام
جلالالدین دَرگزینی آشنا شد که این آشنایی در شخصیت و منش زاهدانه
جمال
الدین سخت تأثیر گذاشت.
به گزارش برخی منابع،
او پس از گذراندن این دوره، موی
سر و
صورت و ابروان خود را تراشید و گروهی نیز در این کار از او پیروی کردند، ولی از نوشته ابن بطوطه
برمیآید که
جمال
الدین در ساوه برای مصون ماندن از لغزش، موی سر و روی خود را سترد. فرشته
همین قول را صحیح شمرده، ولی مکان واقعه را در مصر ذکر کرده است.
بههر حال،
جمال
الدین در حدود ۶۲۰ شناخته شده بود و یاران بسیاری داشت.
جمال الدین سپس به مصررفت و در مقبرهای در دمیاط اقامت گزید.
وی در برابر انکار و مخالفتهای متشرعان
کراماتی نشان داد که آنان را مجاب ساخت.
بنا بر روایت فرشته،
او قبل از تحولروحی، در مصر اقامت گزیده بود و چون در برابر هر مسئلهای، بدون مراجعه به کتاب،
فتوا میداد، مصریان او را «کتابخانهروان» میخواندند. تحول او و سر و روی تراشیدنش در مصر روی داده است.
جمال
الدین تا پایان عمر در دمیاط عزلت گزید و مریدان وی، از
جمله محمد بلخی، در دمشق باقی ماندند و به توصیه ساوجی،
رهبری و ارشاد
طریقت را برعهده گرفتند. ظاهراً محمد بلخی با دستورها و اختیاراتی که از طرف ساوجی داشت، بعدها
فرقه جوالقیه (
جوالپوشان) را تأسیس کرد.
علاوه بر جلال
الدین درگزینی و شیخمحمد بلخی،
شیخ ابوبکر اصفهانی (نیکساری) و سید محمد
بخارایی نیز از اقطاب قلندریه و از معاصران
جمال
الدین بودند.
غلام سرور لاهوری،
لعل شهباز قلندر (متوفی۷۲۴) را از مریدان سید
جمال مجرد دانسته است.
ظهور سید
جمال
الدین ساوجی نقطه عطفی در تاریخ قلندریه بود و آن را به دو مرحله متمایز قبل و بعد از او تقسیم کرد.
در واقع، جریان قلندریه که در ابتدا به فعالیتهای افرادی در نواحی شرقی جهان اسلام (
خراسان،
ترکستان) محدود بود، با فعالیتهای
جمال
الدین، در اوایل قرن هفتم گسترش یافت. ساوجی با نظام مند کردن و افزودناجزایی به این طریقت، عملاً آن را به صورت جدیدی جلوهگر ساخت.
تراشیدن موهای سر و صورت، به انگیزه کاهش زیبایی چهره، به ویژه از دوره ساوجی به بعد، در میان قلندران رواج یافتو احتمالاً برخی دیگر از شعائر قلندری، چون پوشیدن جولق و خاموشی و ریاضت و فقر و جز آنها، نیز پساز ظهور او تحکیم و تأیید شده است.
گفتهاند در عهد
جمال
الدین، اساس تعلیم قلندران تخریب عادات و آداب مرسوم بود.
ظهور
جمال
الدین و رواج قلندریاز قرنهفتم به بعد را میتوان نمایانگر واکنش شدید اجتماع در برابر فشارهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی
حکومت تازه تأسیس
ایلخانی دانست.
جمال
الدین در حدود ۶۳۰ در دمیاط مصر درگذشت و در
خانقاهخود در اینشهر دفنشد.
ظاهراً جلال
الدین درگزینی و محمدبلخیجانشیناو شدند.
بهعقیدهصفدی
محمد بلخیجولق پوشی را مرسوم کرد و طریقتقلندری را گسترشبسیار داد.
از
جمال
الدیناثر مکتوبی بر جاینماندهاست، زیرا قلندرانمعتقد بودند اسرار طریقت را باید چون «
لوحمحفوظ» در سینهها با اینحال، شمس
الدین جَزری در بخشیاز کتاب تاریخش به نام حوادثالزمان (کهاینبخشاز میانرفته) دستنوشتههایی را در
تفسیر قرآنبهساوجی نسبتدادهاست.
منابع:
(۱) ابنبطوطه، رحلةابنبطوطة، چاپمحمد عبدالمنعمعریان، بیروت۱۴۰۷/ ۱۹۸۷.
(۲) شیرین بیانی،
دین و دولت در عهد ساسانی و چند مقالهدیگر، مقاله۵ : «فرقهقلندریهدر عهد ایلخانی»، تهران۱۳۸۰ ش.
(۳) خطیبفارسی، قلندرنامهخطیبفارسی، یا، سیرت
جمال
الدین ساوجی، چاپحمید زرینکوب، تهرانش.
(۴) محمدبناحمد ذهبی، تاریخالاسلامو وفیاتالمشاهیر و الاعلام، چاپعمر عبدالسلامتدمری، حوادثو وفیات۶۲۱ـ۶۳۰ ه، بیروت۱۴۱۸/۱۹۹۸.
(۵) عبدالحسینزرینکوب، جستجو در تصوفایران، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۶) صفدی، الوافی.
(۷) هاشمعثمان، مشاهد و مزاراتو مقاماتآلالبیت (ع) فیسوریه، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴.
(۸) غلامسرور لاهوری، خزینةالاصفیا، کانپور ۱۳۳۲/۱۹۱۴.
(۹) محمدقاسمبنغلامعلیفرشته، تاریخفرشته، یا، گلشنابراهیمی، چاپسنگیلکهنو ۱۲۸۱.
(۱۰) فریتسمایر، ابوسعید ابوالخیر: حقیقتو افسانه، ترجمه مهرآفاقبایبوردی، تهران۱۳۷۸ ش.
(۱۱) احمدبنعلیمقریزی، کتابالخططالمقریزیة، ج۴، مصر ۱۳۲۶.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «»، شماره۴۸۲۷.