جهانیشدن (علم اقتصاد)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جهانیشدن (Globalization) یکی از اصطلاحات
علم اقتصاد و به معنای تشدید
جریان کالا، خدمات، اطلاعات،
سرمایهگذاری و
عوامل تولید در سطح بینالمللی دلالت دارد که منجر به یکپارچگی اقتصادی جهان میشود.
جهانیشدن اقتصاد دو بعد دارد: بعد اول مفهوم
گسترش جغرافیایی را دربر دارد. پس جهانیشدن اقتصاد، بهطور فزایندهای فضای جغرافیایی گستردهتری را اشغال میکند؛ در بعد دوم، جهانیشدن اقتصاد، مفهوم فزایندهای را دارد که شدت فشردهشدن وابستگیها، پیوندها و تعاملات بین اقتصادی را دربرمیگیرد. نتیجه وضعیت بالا این است که توان نظم بخشیدن به اقتصادهای ملی از بین میرود و نظام اقتصادی جهانی جایگزین آن میشود.
جهانیشدن یا Globalization عبارت از روندی چند بعدی است که وابستگی متقابل میان منطقههای مختلف جهان و جنبههای گوناگون زندگی اجتماعی را بهوجود میآورد. تعادلهای نسبی درونی و گوناگونیهای تمام
جامعه، اعم از بسیار پیشرفته و عقبمانده در این روند عمیق زیرورو میشود.
جهانیشدن به دنیایی اشاره دارد که در آن جوامع، فرهنگها، حکومتها و اقتصادها تا حدودی بههم نزدیکتر شدهاند. بنا بهگفته
گیدنز، این مفهوم را میتوان بهعنوان تشدید روابط اجتماعی جهانی تبیین کرد بهگونهای که مکانهای دوردست را به هم پیوند دهد و بهموجب آن، رویدادهای محلی که کیلومترها از هم فاصله دارند، تحت تاثیر حوادثی شکل گیرد.
ولی این مفهوم فقط به در هم تنیدگی جهانی اشاره ندارد. جهانیشدن در بهترین صورت به عنوان ابزار جنبههای بنیادین فاصله انداختن زمانی-مکانی بهکار میرود. جهانیشدن به تلاقی حضور و غیاب، پیوند رویداهای اجتماعی و روابط اجتماعی دور از هم با بافتهای محلی مربوط میشود.
تا پیش از قرن شانزدهم بهجای یک
نظام جهانی، چندین نظام منطقهای وجود داشت. کشورهای اروپایی به هیچوجه با بسیاری کشورها به عمل متقابل نمیپرداختند و هیچ تمایل چشمگیری نیز با آفریقای جنوب، صحرا یا با آسیای شرقی و جنوب شرقی نداشتند. از اوایل قرن نوزدهم، پیشرفتهای فنآوری در کنار
ثروت روزافزون قدرتهای صنعتی، ابزارهایی برای قدرتهای بزرگ فراهم آورد؛ تا از نفوذ خود برای استقرار نظامی جهانی استفاده کنند و نظامی مبتنی بر تعاملات گسترده را در جهان برپا سازند.
خاستگاههای جهانی شدن را میتوان در آثار بسیاری از روشنفکران قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم پیدا کرد؛ از
کارل مارکس (Karl Marx: ۱۸۱۸-۱۸۸۳) و جامعهشناسانی مثل
سن سیمون (Claude Henri Saint-Simon: ۱۷۶۰-۱۸۲۵) گرفته تا پژوهندگان جغرافیای سیاسی نظیر
مک کیندر (Sir Halford John Mac Kinder: ۱۸۶۱-۱۹۴۷) که به چگونگی تلفیق
جهان از راه
مدرنیته پی برد.
سن سیمون معتقد بود، بهواسطه عملکرد نیروهای جهانساز و همگونآفرین، حد و مرزهای سیاسی، فرهنگی، بیش از پیش تضعیف شده و جامعهای جهانی شکل خواهد گرفت. وی دو نیروی مؤثر در فرآیند جهانیشدن را علمالاجتماع و صنعتی شدن ذکر کرده است. بهنظر سن سیمون صنعتی شدن در ذات خویش فرآیندی گسترشطلب است و گسترش چنین فرآیندی، در جوامع غیراروپایی، فراگیر شدن فرهنگ اروپایی را در پی خواهد داشت. به این ترتیب، صنعت و اقتصاد در خدمت همگونی فرهنگی و بنابراین در خدمت شکلگیری جامعه جهانی قرار خواهند گرفت. علمالاجتماع هم که انسان را مانند یک موجود اجتماعی و بدون توجه به علایق فرهنگی بررسی میکند، نقش مهمی در متحد کردن انسانها بازی خواهد کرد.
دورکهایم (Emile Durkheim: ۱۸۵۸-۱۹۱۷) پدیدههای اجتماعی را زمینهساز و تسهیلکننده فروپاشی مرزهای فرهنگی-سیاسی و همگونی جهانی میدانست. البته خود این پدیده اجتماعی، محصول فرآیند نوسازی است؛ که بنیادهای نظم اجتماعی در جوامع سنتی را سست و ویران میکند.
ماکس وبر، نوسازی و تجدد را عواملی بسیار مؤثر در فرآیند جهانی شدن میدانست. این تاثیر در درجه نخست بهواسطه گسترش عقلانیت امکانپذیر است. از دیدگاه وبر، با گسترش
فرآیند عقلانیت، همه فرهنگها کم و بیش ویژگیهای مشترک پیدا میکنند.
از دیدگاه مارکس، جهانی شدن فرآیندی است که به تقریب همزمان با شکلگیری
سرمایهداری آغاز شده، در
نظام سرمایهداری حفظ ارزش و اعتبار
سرمایه، مستلزم انباشت است و سرمایه همواره نیازمند بازارهایی جدید برای سرمایهگذاری و فروش کالاهای تولیدشده است. بنابراین سرمایه خواه یا ناخواه از مرزهای ملی فراتر میرود و روابط و نهادهای مناسب برای رشد و گسترش خود را در سرزمینهای جدید مستقر میکند. با توجه به این ویژگی سرمایهداری است که مارکس و انگلس نظام مورد نظر را متولی یکپارچهسازی جهان دانستهاند.
رایجترین دیدگاه جهانگستری از آن اقتصاددانهایی است که بر پایه همبستگی بیش از پیش اقتصادی و ادغام همه اقتصادهای ملی در یک اقتصاد و در محدوده
بازار سرمایهداری به آن مینگرند. بر اساس گفته
لنین (Velademir Ilyich Lenin: ۱۸۷۰-۱۹۲۴)، در پیشرفتهترین مرحله سرمایهداری، هنجارها را تحمیل و برنامههای اجتماعی را طرح میکند.
بحث جهانیشدن از مفاهیمی است که در دهه پایانی قرن بیستم بسیاری از جریانات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی را تحتالشعاع خود قرار داد. جهانیشدن از یک سو دارای چارچوب مفهومی برای تبیین واقعیتهای جاری جهان و از سوی دیگر مبین نوعی
جهانبینی و اندیشیدن درباره جهان بهعنوان یک منظومه کلان و به هم پیوسته است. البته سابقه امر به دورانهای قبل باز میگردد و
نظریه دهکده جهانی مک لوهان (Herbert Marshall McLuhan: ۱۹۱۱-۱۹۸۰) در دهه ۱۹۶۰ تنها تظاهرات جدید آن است.
شماری از نظریهپردازان اعتقاد دارند که با شکلگیری تجدد، فرآیند جهانیشدن نیز آغاز شد.
بهعنوان مثال گیدنز (Anthony Giddens) متولد ۱۹۳۸ فرآیند جهانی شدن را چیزی جز گسترش تجدد نمیداند. مارکس و انگلس (Frederich Engels: ۱۸۲۰-۱۸۹۵) نیز درک تاریخی جهانی شدن و آغاز این فرآیند را مستلزم درک و شناخت تاریخی سرمایهداری میدانند؛ چون از دیدگاه آنان، نظام سرمایهداری همواره دستاندرکار یکپارچه سازی اقتصادی و فرهنگی جهان بوده است. پس با توجه به این دیدگاه، جهانی شدن را باید همزاد سرمایهداری دانست.
در رایجترین کاربرد، اصطلاح جهانیشدن را در زبان روزمره، معادل بینالمللی شدن تصور کردهاند. جهانیشدن از این دیدگاه، افزایش تعامل میان کشورهای گوناگون است. در واقع در دهههای اخیر، افزایش قابل ملاحظهای در مبادلات برونمرزی رخ داده است. بنابراین منطقی است که بسیاری از مردم، اصطلاح جهانیشدن را بهمعنای بینالمللی شدن بگیرند.
تعریف دیگری که
نولیبرالها آنرا مطرح کردهاند؛ جهانیشدن بهمعنای آزادسازی است. از این دیدگاه، دنیای جهانی شده، فاقد موانع کنترلکننده برای انتقال منابع میان کشورها است.
در برداشت سوم، جهانی شدن بهعنوان جهانگستری در نظر گرفته شده است. تاریخ معاصر نشان میدهد که اشخاص و پدیدههای فرهنگی، بسیاری در مقایسه با گذشته در نقاط مختلف زمین سکنی گزیدهاند. بنابراین حرکت در جهت جهانگستری، مختص دنیای معاصر نیست.
در تعریفی دیگر، جهانی شدن بهعنوان غربیسازی در مباحث گوناگون درباره
امپریالیسم مابعد استعماری مطرح شده است. در اغلب موارد، جهانی شدن به فرآیند همگنسازی پیوند میخورد که در آن همه دنیا بهشکل غربی، مدرن و خصوص آمریکایی درمیآید.
مفهوم بهتری که در حال حاضر ارائه شده، جهانی شدن بهعنوان قلمروزدایی است. جهانی شدن در این کاربرد، حاکی از نوعی تغییر گسترده در ماهیت فضای اجتماعی است. انتشار و گسترش ارتباطات فوق قلمروی، موجب پایان یافتن
قلمروگرایی، یعنی وضعیتی که در آن جغرافیای اجتماعی بهطور کامل مربوط به یک سرزمین یا قلمرو است، خواهد شد گرچه همواره تاکید میشود که قلمرو جغرافیایی در دنیای جهانی شونده باقی خواهد ماند؛ اما دیگر کل جغرافیای ما را تشکیل نخواهد داد.
پیشبینیهای مربوط به پدیده جهانی شدن و قضاوتهای خوب یا بد نسبت به پیامدهای نهایی آن دشوار است. تفکر درباره حذف مرزهای سیاسی و فراسوی آن، بیانگر وابستگی متقابل کشورها به یکدیگر است و همین برتریهایی که کشورها در زمینههای خاصی دارند؛ موجب برقراری اکثر ارتباطات میشود. در وضعیت جدید، کشورها به پدیده جهانی شدن توجه میکنند و توانایی برقراری ارتباط مؤثر را کسب کردهاند در عین حال به فرهنگ و ارزشهای دیگر کشورها احترام خواهند گذاشت.
فرآیندهای جهانی شدن در زمینههای
تولید کالا،
حمل و نقل،
ارتباطات و
مبادلات مالی، توسعهیافته و بهصورت آشکاری بر توسعه اقتصادی تاثیر گذاشته است. کشورها، مناطق و مراکز صنعتی برای توسعه، با حداقل ثابت نگهداشتن ظرفیتهای اقتصادی خود، در حال رقابتاند.
گزارش
بانک جهانی با نام "جهانیشدن،
رشد اقتصادی و
فقر: ایجاد یک اقتصاد جهانی فراگیر" حکایت از آن دارد که اگرچه جهانیشدن باعث کاهش فقر در بسیاری از
کشورهای در حال توسعه شده، ولی این فرآیند، باید بهگونهای هدایت شود که زندگی افراد فقیر و حاشیهنشین کشورهای دنیا بهبود یابد. براساس این گزارش، همه کشورها با موفقیت در اقتصاد جهانی ادغام نشدهاند.
در این گزارش برای کمک به کلیه کشورهای در حال توسعه، در بهرهگیری بهتر از مزایای جهانیشدن و در عین حال مهار خطرات آن، یک برنامه ۷ محوری ارائه شده است. این ۷ محور عبارتند از: دورهای توسعهای در مذاکرات تجاری، اصلاح شرایط و محیط سرمایهگذاری در کشورهای در حال توسعه، بهبود خدمات آموزشی و بهداشتی، فراهم کردن تامین اجتماعی برای کارگران، لزوم افزایش کمکهای توسعهای کشورهای ثروتمند، تعدیل بدهیها برای اصلاحگران و توجه به گازهای گلخانهای.
سرمایهداری نه تنها علت اصلی بلکه پیامد عمده جهانی شدن است. رشد فضاهای جهانی شدن دامنه انباشت مازاد را گسترش داده و موجب تعمیق جایگاه آن در اقتصاد جهان شده است. تجدید قوای سرمایهداری از راه ظهور جهانیشدن، با بیثباتی و بحرانهای دورهای چشمگیر همراه بوده است. همانطور که سازمان توسعه و همکاری اقتصادی اعلام کرده است؛ جهانی شدن شامل: فرآیند متلاطم پیدایش و متلاشیشدن شرکتها، ظهور و سقوط بخشهای گوناگون فعالیتها و
توزیع مجدد تولید درون و میان نواحی و کشورها بوده است.
جهانیشدن آثار مهم و گوناگونی برای کلیه نظامهای اقتصادی جهان دربرداشته است. جهانیشدن روی تولید کالا و خدمات،
اشتغال کامل و نهادههای فرآیند تولید، سرمایهگذاری فیزیکی و انسانی، فنآوری و انتقال بینالمللی آن و همچنین روی کارآیی، بهرهوری و رقابتپذیری تاثیر میگذارد. تاثیر جهانی شدن بر اقتصاد ملی کشورها، توجه ویژهای را میطلبد:
۱) یکی از این آثار، رشد عظیم سرمایهگذاری مستقیم خارجی در حدی بهمراتب بیشتر از
رشد تجارت جهانی است؛ این نوع سرمایهگذاری، نقش اساسی در انتقال فنآوری، بازسازی صنعتی و تشکیل شرکتهای جهانی ایفا میکند و همه اینها آثار مهمی در سطح ملی دربردارند.
۲) دومین اثر جهانیشدن به
نوآوری فنآورانه مربوط میشود. فنآوریهای جدید یکی از عوامل پیشرفت جهانیشدن بودهاند؛ ولی جهانیشدن و فشار
رقابت نیز به پیشرفت بیشتر فنآوری و انتشار آن در درون کشورها بهوسیله سرمایهگذاری مستقیم خارجی کمک کرده است.
۳) سومین اثر جهانیشدن،
رشد تجارت خدمات، از جمله انواع مختلف خدمات مالی، حقوقی، اداری و اطلاعاتی است که به بخش عمده تجارت بینالملل تبدیل شده است.
جهانیشدن یعنی گسترش و تعمیق پیوندها و وابستگیهای متقابل در سطح جهان. اما در حوزه اقتصادی، جهانیشدن مفهوم خاصی دارد. در بسیاری از نظریهها و تعاریف جهانی شدن بر عنصر اقتصادی این فرآیند تاکید شده و نظریهپردازان بسیاری، وجه غالب جهانی شدن را اقتصادی میدانند. از نظر تاریخی نیز تقدم و برتری به جهانیشدن اقتصادی تعلق دارد.
فنآوری نوین و
نظامهای سیاسی و اقتصادی جدید، از دانش و بینش غربی سر بر زده و همه این نوآوریها بر امید و آرزوی بهتری دامن زده است. امروزه در
تمدن غربی،
جهان غیرصنعتی وجود ندارد. در این تمدن همه در یک دهکده اقتصادی بسیار بزرگ که دارای ابعاد جهانی است، زیست میکنند.
جهانیشدن اقتصاد یعنی اینکه فرآیند
تولید و توزیع کالاها و خدمات در سطح جهانی و بدون توجه به مرزهای جغرافیایی سیاسی انجام میگیرد.
جهانیشدن اقتصاد دو بعد دارد: بعد اول مفهوم گسترش جغرافیایی را دربر دارد. پس جهانی شدن اقتصاد، بهطور فزایندهای فضای جغرافیایی گستردهتری را اشغال میکند؛ در بعد دوم، جهانی شدن اقتصاد، مفهوم فزایندهای را دارد که شدت فشرده شدن وابستگیها، پیوندها و تعاملات بین اقتصادی را دربرمیگیرد. نتیجه وضعیت بالا این است که توان نظم بخشیدن به اقتصادهای ملی از بین میرود و نظام اقتصادی جهانی جایگزین آن میشود.
در طی سه دهه گذشته، اقتصاد جهان بهطور قابل توجهی بهسمت جهانیشدن حرکت کرده است. ادغام فزاینده اقتصادهای ملی در
بازارهای جهانی، حجم و ماهیت جریانهای منابع بینالمللی را تغییر داده است. بهدلیل اینکه گسترش تجارت جهانی در اصل بهوسیله بخش بانکی تامینکننده منابع مالی معاملات بینالمللی، محدود میشود؛
مقیاس،
رقابتپذیری و پراکندگی
بازارهای مالی و
بینالمللی منابع مالی را از اقتصادهای کم درآمد به اقتصادهای پیشرفتهتر جهت میدهد.
جهانیشدن بازارهای بینالمللی، هزینههای معاملاتی تجاری را برای کشورهایی که دسترسی به بازارهای بینالمللی دارند، کاهش میدهد و بهعکس هزینهها را برای کشورهایی که از منابع جهانیشدن محرومند، بالا میبرد.
بنابراین خصوصیات جهانی شدن اقتصاد را میتوان به شکل زیر برشمرد:
۱. جهانیشدن بازارهای مالی؛
۲. جهانی شدن استراتژی شرکتها در درون یک
بازار رقابتی؛
۳. انتشار فنآوری همراه با فرآیند تحقیق و توسعه در سطح جهان؛
۴. شکلگیری الگوهای مصرف جهانی همراه با
بازارهای مصرفی جهان
۵. جایگزین شدن توان نظم بخشیدن به
اقتصاد ملی، توسط
اقتصاد سیاسی جهانی؛
۶. کاهش نقش
دولت-
ملت در طراحی قانونهای تدبیر جهانی؛
۷. افزایش شکافهای طبقاتی در درون جوامع، اعم از توسعهیافته یا در حال توسعه؛
۸. حاشیهایتر شدن جوامع کمتر توسعهیافته؛
۹. برتری سرمایه نسبت به
نیروی کار و در نتیجه، تضعیف یا بهطور دقیقتر، قدرتزدایی از تشکلات صنفی و کسانی که فاقد سرمایهاند و بهشکلی در نوک پیکان تحولات سرمایهداری قرار نگرفتهاند.
در اقتصاد جهانیشده (از لحاظ نظری) انتظار میرود، همچنانکه ارزش واقعی
متغیرهای کلیدی اقتصادی (تولید،
قیمتها،
دستمزدها و
نرخهای بهره) به رقابت جهانی پاسخ میدهند، نیروهای بازار جهانی بر شرایط اقتصادی ملی برتری یابند. الگوهای جهانیشدن اقتصادی معاصر، شبکههای نیرومند و پایداری را در سراسر مناطق اصلی جهان به یکدیگر مرتبط کردهاند.
سرنوشت اقتصادی این شبکهها بهشدت بههم پیوسته است؛ اگرچه ممکن است اقتصاد جهانی بهاندازه قویترین اقتصادهای ملی، یکپارچه نباشند، ولی بهنظر
جهانیگرایان، گرایشهای موجود بهروشنی به تشدید یکپارچگی در داخل و میان مناطق اشاره میکند؛ برای مثال فعالیت بازارهای مالی، سبب همگرایی در نرخ بهره میان نظامهای اقتصادی اصلی شده است، در حالیکه نظامهای
نرخ ارز ملی، بر اساس اصل نرخهای شناور تنظیم یافتهاند.
سازمانهای اقتصادی مهمی در سطح جهان به فعالیت جهانی مشغولند؛ که فهرستوار به آنها اشاره میشود:
۱:
سازمان بینالمللی کار۲:
صندوق بینالمللی پول۳:
کمیسیون اقتصادی سازمان ملل متحد برای اروپا۴:
سازمان خواروبار و کشاورزی سازمان ملل متحد۵:
سازمان تجارت جهانی۶:
کمیسیون اقتصادی سازمان ملل متحد برای آمریکای لاتین و کاراییب۷:
اتحادیه اقتصادی بنلوکس۸:
برنامه عمران ملل متحد۹:
شرکت مالی بینالمللی۱۰:
جامعه اقتصادی اروپا۱۱:
کمیسیون اقتصادی سازمان ملل متحد برای آفریقا۱۲:
موسسه بینالمللی توسعه۱۳:
اتحادیه تجارت آزاد اروپا۱۴: سازمان کشورهای صادرکننده نفت (
اوپک)
۱۵:
بازار مشترک آمریکای مرکزی۱۶:
سازمان همکاری و توسعه اقتصادی۱۷:
برنامه جهانی غذا۱۸:
سازمان همکاری منطقهای برای توسعه۱۹:
بانک توسعه عمران آفریقا۲۰:
سازمان توسعه صنعتی ملل متحد۲۱:
بانک توسعه عمران آسیا۲۲:
مجمع کشورهای جنوب شرقی آسیا۲۳:
کمیسیون اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد برای غرب آسیا۲۴:
جامعه اقتصادی کشورهای غرب آفریقا۲۵:
بانک بینالمللی ترمیم و توسعه بانک جهانی.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «جهانی شدن»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۰۲/۲۵.