• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حاکمیت خدا (فقه سیاسی)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





حاکمیت خدا، یعنی حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست.
این اصل، زیربنای نظام جمهوری اسلامی ایران است.
توحید مستلزم هدفمندی و هدایت جهان تحت مشیت حکیمانه خداوند است.
حاکمیت تکوینی خدا شامل تمام هستی است؛ در مورد اعمال انسان، ولایت تشریعی الهی جایگزین جبر شده است.
اطاعت از غیر خدا در چارچوب شریعت، شرک است.
حاکمیت تشریعی از طریق اطاعت از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)، امامان (علیهم‌السلام) و ولی فقیه اعمال می‌شود و ولی فقیه در زمان غیبت، نایب امام زمان (عج‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) در اجرای امور حکومتی است.



حاكميت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست.
بنابراين اعتقاد، هستى جهان آفرينش از اوست و دستگاه عظيم خلقت تماما از او نظام يافته است.
فرمان تنها از خداوند است، به حق فرمان مى‌راند و او بهترين حكم‌فرمايان است؛ هيچ‌كس جز خداوند ولى مردم نيست و هرگز كسى را در حكومت به شريكى خويش برنگزيند.
پس حكم تنها از آن خداوند برتر بلندمرتبه است.


اين اصل زيربناى تشكيل حکومت اسلامی است؛ چون جمهورى اسلامى ايران نظامى است (كه) بر پايه ايمان به خداى يكتا (لا اله الا الله) و اختصاص حاكميت و تشريع به او و لزوم تسليم در برابر امر او بنا شده است.
پس در اين نظام، قدرت و حاكميت در الله خلاصه مى‌شود. (۱)
حاكميت مطلق خدا بر جهان آفرينش نتيجه منطقى دلائل متقن توحید، نخستين اصل اعتقادى اسلام است.


معناى توحيد «تنها خالق بودن» خدا نيست، بلكه هدفدار بودن جهان، وابستگى كل نظام آفرینش به مبدأ حكيم وحی، قيوم، حركت موزون و حساب‌شده كاروان هستى است.
تحت يک مشيت حكيمانه و هدايت هماهنگ همه موجودات به سمت كمالات شايسته‌اى كه از «او» آغاز و به سوى «او» كشيده مى‌شوند.
((إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَيْهِ رٰاجِعُونَ‌)) ، از لوازم اجتناب‌ناپذير جهان‌بينى توحيدى و اسلامى است.
((رَبُّنَا اَلَّذِي أَعْطىٰ كُلَّ شَيْ‌ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدىٰ‌.))


هيچ موجودى از ذرات بى‌مقدار و بى‌جان گرفته تا پيچيده‌ترين پديده‌هاى جاندار آفرينش از حوزه قدرت و قلمروى نفوذ علم خدا بيرون نيست.
((لاٰ يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقٰالُ ذَرَّةٍ فِي اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ لاٰ فِي اَلْأَرْضِ‌.))


خداوند حکیم، هم خالق جهان است، هم رب و پرورش‌دهنده و هدايت‌كننده موجودات جهان و اختيار جهان در دست قدرت اوست.
((فَسُبْحٰانَ اَلَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْ‌ءٍ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ‌.))
هم اوست كه زمام حركت و حيات هر جنبده‌اى را در سراسر قلمروهاى هستى در اختيار دارد.
((مٰا مِنْ دَابَّةٍ إِلاّٰ هُوَ آخِذٌ بِنٰاصِيَتِهٰا))
مالک حقيقى جهان، حاكم مقتدر بر آن است ((تَبٰارَكَ اَلَّذِي بِيَدِهِ اَلْمُلْكُ وَ هُوَ عَلىٰ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيرٌ.)) و هر لحظه كه غايت و مشيت الهى از جهان گرفته شود، نيست و نابود خواهد شد.
اين نوع ولايت و حاكميت مطلقه خدا بر جهان آفرينش تكوينى است ((إِنَّمٰا أَمْرُهُ إِذٰا أَرٰادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ.))‌ ولايت خدا بر حيات و مرگ و قضا و قدر تكوينى نسبت به انسان از همين مقوله است.


در مورد اعمال انسان خداوند به جاى اعمال حاكميت و ولایت قهر و جبرى چون سنتش بر آزادى و اختیار او قرارگرفته نوع ديگرى از حاكميت را جايگزين كرده است كه از آن به ولايت و حاكميت تشريعى تعبير مى‌شود.
به موجب آن اطاعت غير خدا شرک («من اطاع جبارا فقد عبده»)، و كفر به ولایت طاغوت لازمه ايمان است ((فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطّٰاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللّٰهِ‌! فَقَدِ اِسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ اَلْوُثْقىٰ‌.))
خداوند از راه فرستادن پيامبران و وحى، چگونه بودن و چگونه زندگى كردن را به انسان آموخته است.
او را با يك سلسله قوانين و مقررات و موازين مشخص در مسير تكاملى اش هدايت كرده است و انسان را در برابر اين احكام آسمانى مسئول شمرده و از پيمودن راه غير خدا و اطاعت از دستورى به جز دستور خدا منع كرده است.
((يٰا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا اِسْتَجِيبُوا لِلّٰهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذٰا دَعٰاكُمْ لِمٰا يُحْيِيكُمْ‌.))


خداوند با فرمان ((أَطِيعُوا اَللّٰهَ وَ أَطِيعُوا اَلرَّسُولَ وَ أُولِي اَلْأَمْرِ مِنْكُمْ‌)) حاكميت تشريعى خود را از سه‌راه اعمال كرده است و به تعبير ديگر به انسان اجازه داده است كه از سه طريق اطاعت خدا را انجام دهد:
الف. اطاعت از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) كه ولايت مستقيم از خداوند دارد ((اَلنَّبِيُّ أَوْلىٰ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ‌)


ب. اطاعت از امامان معصوم (علیهم‌السلام) كه ولايت از نبى اكرم دارند («من كنت مولاه فهذا على مولاه») امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: («ولايتنا ولاية الله التى لم يبعث نبيا قط الا بها»

ج. اطاعت از ولی‌فقیه عادل كه در زمان غيبت امام زمان (عج‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) به نيابت از آن حضرت ولايت امر و امامت امت بر عهده وى است.

در شرايط زمان ما اعمال حاكميت خدا بصورت نيابى از طرف امام زمان (عج‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) توسط فقیه جامع‌الشرایط صورت مى‌گيرد و اطاعت از فقيه عادل اطاعت از امام معصوم (علیه‌السلام) و در نتيجه اطاعت از پيامبر اكرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) و قبول حاكميت خدا تلقى مى‌شود.

۸.۱ - مستندات روایی ولایت فقیه

چند نمونه از مدارك و دلائل ولايت‌فقيه را در اينجا بررسى مى‌كنيم:
رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) فرمود: («الفقهاء امناء الرسول ما لم يدخلوا فى الدنيا.»)
(علی علیه‌السلام) فرمود: («العلماء حكام على الناس.»)
حسین بن علی (علیه‌السلام) فرمود: (مجارى الامور بيد (على ايدى) العلماء بالله الامناء على حلاله و حرامه).
امام صادق (عليه‌السلام) فرمود: («ينظرالى من كان منكم ممن قد روى حديثنا و نظر فى حلالنا و حرامنا و عرف احكامنا فليرضوا به حكما فانى قد جعلته عليكم حاكما.»)
در توقيع شريف مولانا امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف آمده است: («و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فيها الى رواة حديثنا (احاديثنا) فانهم حجتى عليكم وانا حجة الله عليهم.»)


بر اساس اين روايات، فقهايى كه داراى شرايط ذكر شده در اين احاديث باشند، از طرف امام معصوم (عليه‌السلام) براى امور حكومتى و قضاى مسلمانان تعيين‌شده و مسلمان‌ها حق ندارند به غير او رجوع كنند.
[۲۳] عمید زنجانی، عباس‌علی، فقه سیاسی، ج۱، ص۲۵۰-۲۵۳.



۱. البقرة/سوره۲، آیه۱۵۶. (صفحه ۲۴)    
۲. طه/سوره۲۰، آیه۵۰. (صفحه ۳۱۴)    
۳. سبأ/سوره۳۴، آیه۳. (صفحه ۴۲۸)    
۴. یس/سوره۳۶، آیه۸۳. (صفحه ۴۴۵)    
۵. هود/سوره۱۱، آیه۵۶. (صفحه ۲۲۸)    
۶. الملک/سوره۶۷، آیه۱. (صفحه ۵۶۲)    
۷. یس/سوره۳۶، آیه۸۲. (صفحه ۴۴۵)    
۸. طبرسی، احمد بن علی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۳۹۱.    
۹. البقرة/سوره۲، آیه۲۵۶. (صفحه ۴۲)    
۱۰. الأنفال/سوره۸، آیه۲۴. (صفحه ۱۷۹)    
۱۱. النساء/سوره۴، آیه۵۹. (صفحه ۸۷)    
۱۲. الأحزاب/سوره۳۳، آیه۶. (صفحه ۴۱۸)    
۱۳. امینی، عبدالحسین، الغدیر، ص۲۷۵.    
۱۴. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ص۴۳۷.    
۱۵. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ص۴۶.    
۱۶. محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۳، ص۱۲۴.    
۱۷. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، ص۳۶.    
۱۸. ابن‌شعبه، حسن بن علی، تحف العقول، ج۱، ص۲۳۸.    
۱۹. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۳۰۰.    
۲۰. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۲، ص۴۷۰.    
۲۱. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۱۴۰.    
۲۲. خمینی، سید روح‌الله، ولایت فقیه، ج۱، ص۹۱-۹۲.    
۲۳. عمید زنجانی، عباس‌علی، فقه سیاسی، ج۱، ص۲۵۰-۲۵۳.



عمید زنجانی، عباس‌علی، فقه سیاسی، برگرفته از مقاله حاکمیت خدا، ج۱، ص۶۷۱-۶۷۲.    


رده‌های این صفحه : اصطلاحات فقهی | فقه سیاسی




جعبه ابزار