حدیث من اطاع علیا فقد اطاعنی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یکی از روایاتی که عصمت مطلق
امیرمؤمنان (علیهالسّلام) را به اثبات میرساند،
روایت «مَنْ اَطَاعَ عَلِیًّا فَقَدْ اَطَاعَنِی» است؛ این روایت، با سند معتبر در منابع
اهلسنت نقل شده است.
یکی از روایاتی که عصمت مطلق
امیرمؤمنان (علیهالسّلام) را به اثبات میرساند،
روایت «مَنْ اَطَاعَ عَلِیًّا فَقَدْ اَطَاعَنِی» است؛ چرا که طبق این روایت اطاعت مطلق از آن حضرت واجب شده است و
اطاعت از شخصی، عصمت مطلق او را ثابت خواهد کرد.
این روایت با سند صحیح در منابع
اهلسنت نقل شده است که دو سند آن را بررسی خواهیم کرد:
حَدَّثَنَا اَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ، ثنا اِبْرَاهِیمُ بْنُ سُلَیْمَانَ الْبُرْنُسِیُّ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ اِسْمَاعِیلَ، ثنا یَحْیَی بْنُ یَعْلَی، ثنا بَسَّامٌ الصَّیْرَفِیُّ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَمْرٍو الْفُقَیْمِیِّ، عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ ثَعْلَبَةَ، عَنْ اَبِی ذَرٍّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ لِعَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: «مَنْ اَطَاعَنِی فَقَدْ اَطَاعَ اللَّهَ، وَمَنْ عَصَانِی فَقَدْ عَصَی اللَّهَ، وَمَنْ اَطَاعَکَ فَقَدْ اَطَاعَنِی، وَمَنْ عَصَاکَ فَقَدْ عَصَانِی».
ابوذر غفاری از
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شده است که به
علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) فرمود: هرکس از من اطاعت کند، به راستی که از
خداوند اطاعت کرده است، و هر کس از (فرمان) من سرپیچی کند، به راستی که از (فرمان) خداوند سرپیچی کرده است، هر کس از تو اطاعت کند به راستی که از من اطاعت کرده، هر کس از (فرمان) تو سرپیچی کند، از (فرمان) من سرپیچی کرده است.
حاکم نیشابوری بعد از نقل این روایت میگوید:
هَذَا حَدِیثٌ صَحِیحُ الاِسْنَادِ، وَلَمْ یُخَرِّجَاهُ.
این روایت سندش صحیح است؛ ولی
بخاری و
مسلم نقل نکردهاند.
ذهبی درباره او مینویسد:
الاصم محمد بن یعقوب بن یوسف بن معقل بن سنان الامام المحدث مسند العصر رحلة الوقت ابوالعباس الاموی مولاه السنانی المعقلی النیسابوری الاصم ولد المحدث الحافظ ابی الفضل الوراق...
وکان محدث عصره ولم یختلف احد فی صدقه وصحة سماعاته وضبط ابیه یعقوب الوراق لها وکان یرجع الی حسن مذهب وتدین وبلغنی انه اذن سبعین سنة فی مسجده قال وکان حسن الخلق سخی النفس وربما کان یحتاج الی الشیء لمعاشه فیورق ویاکل من کسب یده...
محمد بن یعقوب، پیشوا محمد، کسی که همه مردم به او سند میدادند و برای یاد گرفتن روایت به او مراجعه میکردند...
او محدث زمان خودش بود، هیچ کس در راستگویی و صحت آن چه او شنیده و همچنین در آنچه پدرش یعقوب وراق ضبط کرده تردیدی ندار. در انتخاب
مذهب و تدین تلاش میکرد، به من خبر رسیده است که او هفتاد سال در مسجدش
اذان گفته است. او دارای اخلاق خوب و سخاوتمند بود، هر زمان که به چیزی برای گذران زندگیاش احتیاج داشت، کتاب مینوشت و از دسترنج خودش غذا میخورد.
خطیب بغدادی درباره او مینویسد:
البرلسی هو ابراهیم بن سلیمان بن داود الاسدی... وکان ثقة متقنا حافظاللحدیث.
ابراهیم بن سلیمان، مورد اعتماد، مطمئن و حافظ حدیث بود.
ابراهیم بن ابی داود البرلُّسیّ.
هو ابراهیم بن سلیمان بن داود الاسدی الکوفیّ الاصل، الحافظ ولد بصور. وعنی بهذا الشان ورحل الی العراق ومصر... قال ابن یونس: هو احد الحفّاظ المجوّدین. توفّی بمصر فی شعبان سنة سبعین. وقال ابن جوصا: ذاکرته، وکان من اوعیة الحدیث.
ابراهیم بن سلیمان، حافظ بود و در صور به دنیا آمد. به نقل حدیث عنایت داشت و به
عراق و
مصر مسافرت کرد.
ابنیونس گفته: او یکی از حافظانی بود که روایت را خوب نقل و حفظ میکرد.
ابنجوصا گفته: با او مذاکره کردم، او از سرچشمههای حدیث بود.
البخاری شیخ الاسلام وامام الحفاظ ابو عبدالله محمد بن اسماعیل بن ابراهیم بن المغیرة بن بردزبه الجعفی مولاهم البخاری صاحب الصحیح والتصانیف... وکان راسا فی الذکاء راسا فی العلم وراسا فی الورع والعبادة.
بخاری، شیخ الاسلام و پیشوای حافظان بود. او در هوش،
دانش،
تقوا و
عبادت سرآمد زمان خود بود.
یحیی بن یعلی المحاربی الکوفی عن ابیه وزائدة وعنه البخاری وابو حاتمثقةتوفی ۲۱۶ خ م د س ق.
یحیی بن یعلی که بخاری و
ابوحاتم از او روایت نقل کردهاند، ثقه است.
یحیی بن یعلی المحاربی الکوفی عن ابیه وزائدة وعنه البخاری وابو حاتم ثقة توفی ۲۱۶ خ م د س ق.
بسام بن عبدالله الصیرفی عن عکرمة وعطاء وعنه الفریابی وخلاد بن یحیی وجماعة ثقةس.
بسام بن عبدالله الصیرفی الکوفی ابو الحسن صدوق من الخامسة س.
الحسن بن عمرو الفقیمی الکوفی عن ابراهیم ومجاهد وعنه بن المبارک وابن فضیل ثقة توفی ۱۴۲ خ د س ق.
الحسن بن عمرو الفقیمی بضم الفاء وفتح القاف الکوفیثقة ثبتمن السادسة مات سنة ثنتین واربعین خ د س ق.
ابنحبان بستی شافعی نام او را در زمره راویان ثقه آورده است:
معاویة بن ثعلبة یروی عن ابی ذر روی عنه ابو الجحاف داود بن ابی عوف.
(۴۵۵۶)(۳: ۱۱۸) اَخْبَرَنَا اَبُو اَحْمَدَ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الشَّیْبَانِیُّ مِنْ اَصْلِ کِتَابِهِ، ثنا عَلِیُّ بْنُ سَعِیدِ بْنِ بَشِیرٍ الرَّازِیُّ بِمِصْرَ، ثنا الْحَسَنُ بْنُ حَمَّادٍ الْحَضْرَمِیُّ، ثنا یَحْیَی بْنُ یَعْلَی، ثنا بَسَّامٌ الصَّیْرَفِیُّ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَمْرٍو الْفُقَیْمِیِّ، عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ ثَعْلَبَةَ، عَنْ اَبِی ذَرٍّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: «مَنْ اَطَاعَنِی فَقَدْ اَطَاعَ اللَّهَ، وَمَنْ عَصَانِی فَقَدْ عَصَی اللَّهَ، وَمَنْ اَطَاعَ عَلِیًّا فَقَدْ اَطَاعَنِی، وَمَنْ عَصَی عَلِیًّا فَقَدْ عَصَانِی».
ابوذر از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل کرده است که فرمود: هرکس از من اطاعت کند، از خداوند اطاعت کرده است، هر کس از فرمان من سرپیچی کند، به راستی که از فرمان خداوند سرپیچی کرده است. هر کس از علی اطاعت کند، از من اطاعت کرده است، هر کس از فرمان او سرپیچی کند، به راستی که از فرمان من سرپیچی کرده است.
هَذَا حَدِیثٌ صَحِیحُ الاِسْنَادِ، وَلَمْ یُخَرِّجَاهُ.
شمس الدین ذهبی در
تلخیص المستدرک این روایت را تصحیح کرده است.
البانی وهابی تلاش کرده که ثابت کند که حاکم و ذهبی در تصحیح روایت اشتباه کردهاند، وی ادعا کرده است که یحیی بن یعلی در سند این روایت، همان
یحیی بن یعلی اسلمی است که علمای اهل سنت بر تضعیف او اجماع دارند و حتی خود ذهبی نیز او را تضعیف کرده است.
وقال الحاکم: «صحیح الاسناد»! ووافقه الذهبی!
قلت: انی له الصحة؛ ویحیی بن یعلی - وهو الاسلمی - ضعیف؟! کما جزم به الذهبی فی حدیث آخر تقدم برقم (۸۹۲)، وهو شیعی متفق علی تضعیفه کما بینته ثمة.
وسائر الرواة ثقات؛ غیر معاویة بن ثعلبة؛ لا تعرف عدالته، کما تاتی الاشارة الی ذلک فی الحدیث الذی بعده.
حاکم گفته: سند روایت صحیح است و ذهبی نیز موافقت کرده است.
من میگویم: چگونه صحیح است؛ در حالی که یحیی بن یعلی که همان اسلمی باشد، ضعیف است؟ چنانچه خود ذهبی در روایتی که گذشت، به آن تصریح کرده است، او شیعی است و تمام علما بر تضعیف او
اجماع دارند؛ چنانچه کمی جلوتر آن را بیان کردیم.
سایر راویها نیز ثقه هستند؛ غیر از
معاویة بن ثعلبه که عدالت او مشخص نشده است؛ چنانچه در حدیث بعدی به این مطلب اشاره خواهد شد.
در حالی که خود البانی در تشیخیص این راوی اشتباه کرده است. یحیی بن یعلی در این روایت، اسلمی نیست؛ بلکه به قرینه روایت قبلی حاکم که تصحیح آن گذشت،
یحیی بن یعلی المحاربی، استاد محمد بن اسماعیل بخاری است، نه یحیی بن یعلی الاسلمی؛ چرا که همین روایت را محمد بن اسماعیل بخاری از استاد خودش یحیی بن یعلی محاربی نقل کرده است.
حاکم و ذهبی نیز اگر تصحیح کردهاند، به همین خاطر بوده است و قطعا ذهبی بهتر از البانی راویان روایت را میشناخته است.
اما متاسفانه البانی وهابی برای این که مردم را گمراه کند، اصلا روایت قبلی حاکم را که تنها چند صفحه قبل از آن آمده و شخصیت اصلی یحیی بن یعلی را مشخص میکند، ذکر نکرده است.
اشکال او بر معاویة بن ثعلبه نیز وارد نیست؛ چرا که ابنحبان او را توثیق کرده، حاکم نیشابوری و ذهبی نیز روایتش را تصحیح کردهاند؛ پس راوی موثق است.
خداوند در
قرآن کریم، اطاعت از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را اطاعت از خود معرفی کرده است:
«مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ اَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّی فَما اَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفیظاً؛
کسی که از پیامبر اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده و کسی که سرباز زند، تو را نگهبان (و مراقب) او نفرستادیم (و در برابر او، مسئول نیستی).»
این آیه از آیاتی است که
عصمت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را ثابت میکند؛ چنانچه
فخرالدین رازی تفسیرپرداز شهیر اهلسنت در اینباره میگوید:
قوله: «مَّنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ اَطَاعَ اللَّهَ» من اقوی الدلائل علی انه معصوم فی جمیع الاوامر والنواهی وفی کل ما یبلغه عن الله، لانه لو اخطا فی شیء منها لم تکن طاعته طاعة الله وایضا وجب ان یکون معصوما فی جمیع افعاله، لانه تعالی امر بمتابعته فی قوله: «فَاتَّبَعُوهُ»
والمتابعة عبارة عن الاتیان بمثل فعل الغیر لاجل انه فعل ذلک الغیر، فکان الآتی بمثل ذلک الفعل مطیعاً لله فی قوله: «فَاتَّبَعُوهُ» فثبت ان الانقیاد له فی جمیع اقواله وفی جمیع افعاله، الا ما خصه الدلیل، طاعة لله وانقیاد لحکم الله.
این گفته خداوند «من یطع الرسول...» از قویترین دلایل بر عصمت پیامبر خدا است در تمام اوامر و نواهی و همه چیزهایی که از جانب خداوند ابلاغ میکند؛ چرا که اگر او در یکی از اینها اشتباه کند، اطاعت از او، اطاعت از خداوند نخواهد بود. همچنین طبق این
آیه، واجب است که در تمام کارهایش نیز
معصوم باشد؛ چرا که خداوند در جمله «فاتبعوه» دستور به پیروی از او را داده است و پیروی عبارت است از انجام کارها همانند کارهای که پیامبر خدا انجام داده؛ پس کسی که کردارش همانند پیامبر باشد، در حقیقت از خداوند در جمله «فاتبعوه» اطاعت کرده است؛ در نتیجه پیروی مطلق از رسول خدا در گفتار و رفتار؛ مگر در چیزهایی که با دلیل از این عموم خارج شود، اطاعت از خداوند و گردن نهادن بر فرمان خداوند است.
قرطبی، مفسر پرآوازه اهل سنت برای اثبات
عصمت پیامبران اینگونه استدلال کرده است:
وقال جمهور من الفقهاء من اصحاب مالک وابی حنیفة والشافعی: انهم معصومون من الصغائر کلها کعصمتهم من الکبائر اجمعها؛ لانا امرنا باتباعهم فی افعالهم وآثارهم وسیرهم امرا مطلقا من غیر التزام قرینة فلو جوزنا علیهم الصغائر لم یمکن الاقتداء بهم اذ لیس کل فعل من افعالهم یتمیز مقصده من القربة والاباحة او الحظر او المعصیة ولا یصح ان یؤمر المرء بامتثال امر لعله معصیة.
جمهور فقها از طرفداران مالک،
ابوحنیفه و شافعی گفتهاند: پیامبران از تمام
گناهان صغیره معصوم هستند؛ همانطوری که از تمام
گناهان کبیره معصوم هستند؛ چرا که خداوند به صورت مطلق به ما دستور داده است که از کردار، آثار و روش آنها پیروی کنیم و هیچ قرینهای بر خلاف آن نیز نیاورده است؛ پس اگر انجام صغیره برای آنها جایز باشد، پیروی از آنها ممکن نیست؛ چرا که در این صورت ممکن است هر فعلی از افعال آنها ممکن است به قصد قربت باشد، یا عملی است
مباح،
مکروه و یا
حرام و سزاوار نیست که خداوند ما را به امتثال از امری دستور دهد که احتمال
معصیت در آن وجود دارد.
حال اگر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) طبق این آیه و به خاطر این که خداوند اطاعت مطلق از او را واجب کرده است، معصوم باشد؛ پس
امیرمؤمنان (علیهالسّلام) نیز معصوم خواهد بود؛ چرا که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، طبق روایتی که صحت سند آن ثابت شد، همین اطاعت را برای امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) نیز ثابت کرده است.
بنابراین، اگر به گفته فخررازی، اطاعت مطلق از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، قویترین دلیل برای عصمت آن حضرت است، همین نوع اطاعت مطلق برای امیرمؤمنان (علیهالسّلام) نیز ثابت است و در نتیجه او نیز همانند پیامآور خدا معصوم از هرگونه خطا و اشتباه است.
به عبارت دیگر: خداوند به همه ما دستور داده است که از تمام فرمانهای امیرمؤمنان (علیهالسّلام) اطاعت کنند؛ همانطوری که لازم است از تمام دستورهای خدا و پیامبرش اطاعت کنیم.
حال اگر امیرمؤمنان، معصوم از خطا و اشتباه نباشند، ممکن است دستوری بر خلاف دستور خدا یا پیامبرش به عمد یا به سهو بدهد، در این صورت یا اطاعت از او واجب است یا واجب نیست، اگر واجب باشد، لازمهاش این است که بگوییم خداوند اجازه گناه به همه داده و بلکه واجب کرده است و چنین ملازمهای از دیدگاه
عقل و
شرع مردود است. اگر اطاعت از آن حضرت واجب نباشد، با روایتی که صحت آن ثابت شد، در تضاد خود بود.
مرحوم
مظفر در کتاب
عقائد الامامیه در اینباره مینویسد:
والدلیل علی وجوب العصمة: انه لو جاز ان یفعل النبی المعصیة او یخطا وینسی، وصدر منه شئ من هذا القبیل، فاما ان یجب اتباعه فی فعله الصادر منه عصیانا او خطا او لا یجب، فان وجب اتباعه فقد جوزنا فعل المعاصی برخصة من الله تعالی بل اوجبنا ذلک، وهذا باطل بضرورة الدین والعقل، وان لم یجب اتباعه فذلک ینافی النبوة التی لا بد ان تقترن بوجوب الطاعة ابدا.
علی ان کل شئ یقع منه من فعل او قول فنحن نحتمل فیه المعصیة او الخطا فلا یجب اتباعه فی شئ من الاشیاء فتذهب فائدة البعثة، بل یصبح النبی کسائر الناس لیس لکلامهم ولا لعملهم تلک القیامة العالیة التی یعتمد علیها دائما. کما لا تبقی طاعة حتمیة لاوامره ولا ثقة مطلقة باقواله وافعاله.
وهذا الدلیل علی العصمة یجری عینا فی الامام، لان المفروض فیه انه منصوب من الله تعالی لهدایة البشر خلیفة للنبی، علی ما سیاتی فی فصل الامامة.
دلیل وجوب عصمت این است که: اگر انجام معصیت،
خطا و
نسیان برای پیامبر جایز باشد و از او چنین اعمالی سر بزند، دو حالت دارد:
۱. یا اطاعت و پیروی از او در این
گناه و خطایی که از او سر زده، واجب است، در این صورت انجام گناه و معصیت برای ما با اجازه خداوند جایز و بلکه واجب است و این مطلب به ضرورت
دین و عقل باطل است.
۲. اطاعت (از چنین پیامبری) واجب نباشد و این با اصل نبوتی که لازم است با اطاعت مطلق و ابدی همراه باشد، در تضاد خواهد بود.
به هر حال، وقتی کاری از او سر میزند یا سخنی میگوید، ما احتمال میدهیم در این گفتار یا کردار، معصیت و یا اشتباه کرده باشد؛ پس پیروی از او در هیچ چیز واجب نیست، در نتیجه فایده
بعثت از بین میرود؛ بلکه
پیامبر همانند سایر مردم خواهد شد که گفتار و دانش آنها آن قدر ارزش ندارد که همیشه بتوان بر آن اعتماد کرد؛ چنانچه لزوم اطاعت از اوامر او نیز از بین میرود و دیگر اعتماد مطلق به گفتار و کردار او وجود نخواهد داشت.
این دلیل بر عصمت (پیامبر) برای
امام نیز جاری است؛ چرا که فرض ما این است که امام از جانب خداوند برای
هدایت بشر بعد از پیامبر انتخاب شده است که تفصیل این مطلب در فصل امام خواهد آمد.
بنابراین، اگر اطاعت مطلق از امام واجب است؛ پس باید معصوم نیز باشند تا اطاعت مطلق از آنها امکانپذیر باشد.
این روایت سندش صحیح است و عصمت امیرمؤمنان (علیهالسّلام) و لزوم اطاعت از او را بر همه
مسلمانان ثابت میکند.
موسسه ولیعصر، برگرفته از مقاله «آیا روایت «من أطاع علیا فقد أطاعنی» با سند معتبر در منابع اهل سنت نقل شده است؟».