حسن بن سهل
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حسن بن سهل، از دولتمردان برجسته عباسی در
قرن دوم و سوم بوده و در
سال ۱۶۵یا ۱۶۶ به
دنیا آمده است. او ایرانی بود و خاندانش را از بازماندگان خاندانهای حکومتگر
ایران دانستهاند.
از زندگی حسن بن سهل پیش از ورود به دربار عباسیان، اطلاعات اندکی وجود دارد. اما در برخی منابع آمده است که حسن و برادرش، فضل از منجمان مجوسی بودند که از طریق طالعبینی گذران زندگی میکردند.
آنان هنگامی به دربار راه یافتند که پدرشان، سهل، مورد توجه یحیی بن خالد برمکی، وزیر معروف
هارون، قرار گرفت و در پی آن، حسن و فضل نیز به خدمت پسران وی درآمدند.
ظاهراً از دوره عباسیان بود که خاندان سهل تغییر کیش را ضروری دیدند. در اغلب منابع به
اسلام آوردن سهل و پسرانش در زمان هارون اشاره شده است.
حسن نیز مانند فضل، بعد از سقوط برمکیان، به
مامون پیوست و در مقام یکی از مشاوران
خلیفه، او را در سفر به
خراسان همراهی کرد. گفته شده است که مامون برای چارهاندیشی در برابر تهدیدات
امین، با حسن بن سهل مشورت نمود و او خلیفه را تشویق به مقاومت کرد.
از اینرو حسن نیز، مانند فضل، در تحکیم پایههای خلافت مامون مؤثر بوده است. اولین منصب رسمی حسن در دربار مامون، ریاست دیوان
خراج در سال ۱۹۶بود.
وی دو سال در این سمت باقی ماند تا این که مامون، بعد از مرگ امین در ۱۹۸، او را به امارت مناطق وسیعی شامل
عراق، جبال، حجاز، یمن،
فارس و
اهواز منصوب کرد.
با ماموریت طاهر بن حسین از رقه و فراخواندن هرثمة بن اعین به خراسان، تمام عراق، فارس،
حجاز و
یمن در اختیار حسن بن سهل قرار گرفت واگذاری امارت به حسن بن سهل، واکنشهای مختلفی در پی داشت. اولین مخالفت از سوی امیران مامون، یعنی طاهر بن حسین و هرثمة بن اَعْین بود که زحمت فتح بسیاری از این مناطق و استوار کردن خلافت مامون در آنجاها را متحمل شده بودند.
مردم عراق نیز از همان آغاز، بیزاری خود را از حکومت حسن بن سهل اعلام داشتند. آنان برکناری طاهر و امارت حسن بن سهل بر عراق را به سلطهجویی فضل بن سهل بر مامون نسبت میدادند و حتی فضل را مسبب جدایی
خلیفه از خاندانش میدانستند. از اینرو، بنای ناسازگاری گذاشتند و فتنههایی پدید آمد.
اقدامات حسن بن سهل نشان داد که وی توانایی لازم برای اداره غرب خلافت اسلامی را ندارد، زیرا با ورود او بحران و آشوب منطقه را فرا گرفت. اولین کسی که از اوضاع آشفته عراق در سال ۱۹۹ق بهرهبرداری نمود، ابنطباطبا بود. شروع این
قیام در سال ۱۱۹، با قیام محمد بن ابراهیم علوی معروف به ابن طباطبا و سبب قیام به شکلی با عزل طاهر بن حسین مرتبط بود.
ابن طباطبا ابتدا
کوفه را تصرف کرد و عامل حسن بن سهل را از کوفه بیرون کرد. سپس با پیوستن به سری بن منصور شیبانی، مشهور به ابوالسّرایا، وسعت گرفت، بر
بصره و کوفه تسلط یافتند،
به نظر ابن طباطبا مردم
بغداد از نفوذ فضل بن سهل بر مامون خشمگین شده و با آمدن حسن بن سهل بر این مخالفت افزودند و در همین راستا جرات مخالفت با وی را به دست آوردند. حسن بن سهل چندین بار سپاهیانش را برای سرکوب این
شورش اعزام میکرد، و هر بار شکست میخوردند ابن طباطبا در یکی از این نبردها کشته شد و پس از درگذشت ابن طباطبا، کودک کم سن و سالی از سادات حسینی را، که نامش محمد بن محمد، بن یحیی بن زید بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب بود به پیشوایی خود برگزیدند، ولی فرماندهی و رهبری واقعی آنان را ابوالسرایا به دست گرفته بود و از آن پس، داعیان و هواداران خود را به شهرهای اطراف فرستاد و مردم را به
بیعت فراخواند.
وی دارای شوکتی زیاد شد، و مردم را برای خلافت یکی از
اهل بیت دعوت کرد، ولی حسن بن سهل با وی به جنگ برخاست، حسن بن سهل به ناچار هرثمه ابن اعین را که عازم خراسان بود با تهدید و تطمیع به جنگ ابوالسرایا و ابن طباطبا اعزام کرد هرثمه، به رغم کدورتی که از حسن به دل داشت، به حمایت او شتافت و ابوالسرایا را شکست داد و کوفه را تصرف کرد، ابوالسرایا به اهواز گریخت و در جلولا در حالی که به سختی
مریض بود، در سال ۲۰۰ دستگیر شد و به فرمان حسن بن سهل به قتل رسید.
سپس حسن به سرکوب علویانی پرداخت که در مناطقی چون بصره، مکه و یمن درصدد انتقام از عباسیان برآمدند، از جمله ابراهیم بن موسی، زید بن موسی، معروف به زیدالنار، حسین بن حسن اَفْطَس و محمد بن جعفر.
اعتبار بیش از حد فضل بن سهل سبب شده بود که فضل به علت کدورتی که با طاهر پیدا کرده بود، برادرش حسن بن سهل را به حکومت بغداد و عراق منصوب و طاهر را مامور
جنگ با
نصر بن شبث در رقه کند. مامون بدونه هیج قید و بندی تمام امور کشور را در اختیار وی قرار داده بود.
به علاوه استیلا و نفوذ وی در خلیفه به حدی بود که نمیگذاشت احدی به درگاه او راه یابد به همین دلیل هرثمه بن اعین که از وضعیت آشفته بغداد و اعتراض مردم برای نفوذ فضل بر مامون به خشم آمده بود، کوشید تا به هر شکل ممکن به نزد خلیفه راه یابد و شرح دقیقی از تمام وقایع رخ داده را به عرض خلیفه برساند، زیرا وی نیز هم مانند
طاهر بن حسین چندان تمایلی به حسن بن سهل و اطاعت از فرمان وی نداشت، و به همین سبب، هنگامی که عازم خراسان بود، به نامههای حسن سهل برای جنگیدن با ابوالسرایا چندان توجهی نکرد. اما با تهدیدات وی خود را به نبرد با
ابوالسرایا راضی ساخت.
اما بیدرنگ بعد از پیروزی توجهی به فرمان بازگشت حسن بن سهل و نامههای پی در پی در به دست گرفتن حکومت
شام و حجاز نکرد.
هرثمه قصد داشت مامون را از آن چه مردم دربارۀ او و فضل بن سهل میگویند، مطلع سازد، اما فضل که خود رضایتی به حضور و گزارش وی نداشت، مامون را نسبت به نافرمانی وی تحریک کرد و نیز شورش ابوالسرایا را به دستور او دانست. مامون در بدو ورودش وی را به
اتهام یاری علویان و ابوالسرایا زندانی کرد و در
زندان توسط فضل بن سهل کشته شد.
در همان ایام سال ۲۰۰، گروهی از سپاهیان بغداد، به نام حربیه، شوریدند و کارگزاران حسن را از بغداد اخراج کردند. پرداخت نکردن مقرری سپاهیان و اعتراض آنان به
قتل هرثمة در همان سال را از مهمترین دلایل این شورش دانستهاند.
این شورش چنان ناامنی و فساد اجتماعی را در بغداد گسترش داد که اهالی آنجا را به ستوه آورد.
گفته شده است که حسن ابتدا با دادن وعدههای مالی و مکاتبه با فرماندهان شورشیان توانست تا حدی آنان را آرام کند، اما انتشار خبر قتل هرثمة، که حسن و فضل در مظانّ اتهام آن بودند، دوباره حربیه را تهییج و شورش ایشان را تشدید کرد.
همچنین با پیوستن
محمدبن ابیخالد (یکی از کارگزاران حسن بن سهل) و پسرانش به حربیه، شورش قوّت یافت. محمد بن ابیخالد، به سبب آن که علی بن هشام او را استخفاف میکرد، و
زهیر بن المسیب به سبب خلافی که پیش آمده بود. او را
تازیانه زده بود، برآشفت، و به حربیه پیوست، و اعلام نبرد کرد. مردم نیز بر او گرد آمدند، چنان که
علی بن هشام در صرصر هم نتوانست قرار گیرد. بعضی گویند که علی بن هشام، عبدالله بن علی بن عیسی را حد زد، و این سبب خشم حربیه و راندن او از بغداد گردید.
محمد بن ابیخالد رهبری این گروه را بر عهده گرفت. او بعد از اخراج جانشین حسن از بغداد و پس از تسلط بر کوفه، عازم نبرد با نیروهای حسن شد، اما اندکی بعد به قتل رسید. در این نبرد، مردم بغداد به یاری حربیه شتافتند و اعلام کردند که حکومت حسن بن سهل مجوسی را نمیپذیرند و بدینسان، بار دیگر مقبول نبودن حسن در بغداد را آشکار ساختند. دامنه این نارضایی به حدی بود که بغدادیان در ۲۰۱با منصور بن مهدی، به عنوان امیر مامون در بغداد، بیعت کردند.
با این حال، مصالحه عیسی بن محمد (پسر محمد بن ابیخالد) و منصور بن مهدی با حسن بن سهل اوضاع را به نفع حسن تغییر داد.
چون خبر اخراج علی بن هشام بن حسن بن سهل که در مداین بود رسید، در آغاز سال ۲۰۱به واسط گریخت. محمد بن ابیخالد نیز از پی او راند، و زمام کارهای مردم را به دست خود گرفت. و
منصور بن المهدی و
فضل بن الربیع و
خزیمة بن خازم در بغداد بودند.
این تغییر وضع دیری نپایید، زیرا اعلام ولیعهدی
امام رضا علیهالسّلام و اقدام حسن مبنی بر بیعت گرفتن از بغدادیان، اهالی بغداد و بهویژه عباسیان را، که این امر را دسیسه خاندان سهل میدانستند، برآشفت؛ از اینرو، نه تنها حسن بن سهل را از بغداد اخراج کردند، بلکه مامون را از خلافت خلع و با ابراهیم بن مهدی به عنوان خلیفه بیعت نمودند. نتیجه این اقدام، وقوع جنگ بین سپاه حسن بن سهل و طرفداران ابراهیم بن مهدی بود که تا آمدن مامون به بغداد در سال ۲۰۴، بهطول انجامید.
مامون از خلع خود در بغداد و هم چنین نارضایی مردم آنجا از حکومت حسن بن سهل آگاهی چندانی نداشت، زیرا فضل بن سهل اخبار بغداد را از خلیفه پنهان میکرد. ظاهراً انگیزه فضل از این پنهانکاری حفظ حکومت برادرش در بغداد و جلوگیری از تغییر نگرش خلیفه به حکومت حسن بن سهل بود. سرانجام، امام رضا علیهالسّلام مامون را از نارضایی مردم بغداد و به خلافت نشستن ابراهیم بن مهدی آگاه کرد.
در مسیر حرکت مامون به بغداد در سال ۲۰۳، فضل بن سهل در سرخس به قتل رسید. مامون برای تبرئه خویش از قتل فضل و جلوگیری از شورش حسن از وی دلجویی کرد و سر قاتلان فضل را به همراه حکم وزارت برای وی فرستاد.
مامون پس از فضل بن سهل برادرش حسن بن سهل را به وزارت برگزیده
و چون فضل را کشته بود، حسن بن سهل را مورد توجّه قرار داد، و از این راه تلافی نمود. حسن بن سهل در دوره وزارت بسیار مورد توجه و احترام مامون بود و خلیفه او را به
ذوالکفایتین ملقب نمود.
ازدواج مامون با پوران، دختر حسن بن سهل، نیز در افزایش محبوبیت حسن نزد خلیفه مؤثر بود
و برای این منظور خود و خویشان و اصحاب و امرا و سپاهیانش جملگی به «فم الصّلح» در واسط رهسپار شدند. حسن بن سهل نیز در مهمانی و پذیرایی ایشان کوشش فراوان به خرج داد، حسن بن سهل نیز در مهمانی و پذیرایی ایشان کوشش فراوان به خرج داد، و چندان اموال صرف نمود و مروارید نثار کرد که نهایت نداشت. مهمانی حسن بن سهل در تجمّل و فراوانی چندان با اهمیّت بود که از حدّ تجاوز کرده بود، تا جایی که مامون درباره آن حسن بن سهل را به
اسراف نسبت داد.
(این اسراف به حدی رسیده بود که در الفخری آمده است: حسن بن سهل در آن مهمانی گویهایی از عنبر ساخته در وسط هر یک از آنها رقعهای نهاد که نام دیهی از دهکدههایش در آن نوشته شده بود، سپس آن گویها را نثار کرد، و هر کس از آن گویها به دستش میافتاد آن را میگشود، و مزرعهای را که نامش در رقعه نوشته شده بود، تصرّف میکرد)
حسن بن سهل نزد مامون مقامی بس عظیم داشت، مامون شیفته مصاحبت همنشینی با وی بود، ازین رو هر گاه حسن نزد مامون میآمد، مامون سخن را طولانی میکرد، و هر گاه حسن میخواست برخیزد مامون وی را از رفتن باز میداشت. حسن بن سهل بدین ترتیب روزگاری را گذراند تا آن که ملازمت مامون برایش مشکل شد، بدین جهت از حضور یافتن نزد مامون پهلو تهی کرد، و همواره یکی از دبیران خود مانند احمد بن ابیخالد، و احمد بن یوسف و جز ایشان را به جای خود میفرستاد، سپس سودایی که منشا آن بیتابی و اندوه از
مرگ برادرش فضل بود عارض وی شد،
بدین ترتیب روزگاری را گذراند تا آن که ملازمت مامون برایش مشکل شد، و به قصد علاج در خانه نشست، و یکباره از مردم روی پنهان نمود. ولی با این وصف در میان خلق منزلتی بس بزرگ داشت. در این وقت مامون احمد بن ابی خالد را به وزارت برگزید، و احمد پیوسته در همه وقت به خدمت حسن بن سهل میشتافت، حسن نیز هر گاه نزد مامون حضور مییافت مقامش از هر کس نزد وی بالاتر بود.
حسن بن سهل در هنگام مرگ مامون در سال ۲۱۸قمری زنده بود و پس از آن نیز هفده سال زندگی کرد و روزگار خلافت
معتصم،
واثق و
متوکل را نیز درک کرد و سرانجام در روزگار متوکل عباسی دهمین خلیفه عباسیان (۲۳۲ـ۲۴۷) در
سامرا، به خاطر نوشیدن بیش از حد دارو، در بامداد
روز پنجشنبه، بیست و پنجم ذی القعده، سال ۲۳۶ قمری درگذشت،
تاریخ مرگ حسن، به اختلاف، سال ۲۳۴، ۲۳۵ و ۲۳۶ ذکر شده است، اما عمدتآ درباره سال ۲۳۶ اتفاقنظر وجود دارد.
محل درگذشت وی را ناحیه سرخس دانستهاند.
ولی با توجه به سکونت حسن بن سهل در قریه فَمُ الصِّلح نزدیک واسط و بعد
سامرا و نیز روایت طبری درخصوص نظارت متوکل بر مراسم دفن وی، محل درگذشت او، به احتمال بسیار منطقه عراق بوده است. به هنگام دفن وی، طلبکارانش اجتماع نموده و مانع دفن و درخواست طلبکاری خویش پیش از دفنش گردیدند و یک وضعیت ناخوشایندی به وجود آمد. ولی با پادرمیانی یحیی بن خاقان برادر فتح بن خاقان، کارپرداز اصلی متوکل و ابراهیم بن عتاب و مردی به نام برغوث، این مشکل حل شد و
بدن حسن بن سهل، دفن گردید.
چون روز بعد شد نامه متصدی برید مدینة السلام آمد درباره وفات محمد بن اسحاق که پس از نیمروز به روز پنج شنبه، پنج روز رفته از ذی حجه رخ داده بود. متوکل بر او سخت بنالید و گفت: «تبارک الله و تعالی، چگونه مرگ حسن و محمد بن اسحاق به یک وقت در رسید.»
حسن بن سهل، علاوه بر فرماندهی نظامی و مدیریت سیاسی و زمامداری، از
علم و دانش نیز برخوردار بود. مورخان خوشخلقی،
خرد و به ویژه گشادهدستی فراوان حسن را ستودهاند.
البته
سخاوت او به سبب ثروت سرشارش نیز بود که تشریفات عروسی دخترش با مامون گویاترین سندِ آن است.
از دیگر خصایص او، علم دوستیاش بوده گفتهاند که آشنایی با
نجوم در خانواده او ریشهدار بود.
از مناسبات نزدیک وی با دانشمندانی چون
حارث منجم،
ابوعثمان سهل بن بشر،
هیثم بن عدی و
سهل بن هارون یاد کرده است.
هم چنین آوردهاند که وی به
تفحص در معانی
قرآن علاقهمند بود و پرسشهای مکرر وی در این باره، فَرّاء را بر آن داشت تاکتاب معانی القرآن را تالیف کند.
او در فن کتابت نیز مهارت داشت و مدتی یکی از کاتبان مامون بود.
گفته شده است، که وی
کتاب "جاویدان خرد"را که حکمای قدیم ایران برای هوشنگ شاه فرزند کیومرث، دومین پادشاه پیشدادی ایران نوشته بودند، برای مامون عباسی به عربی ترجمه و تلخیص کرد و
ابوعلی بن مسکویه رازی، آن را در مقدمه کتابش "آداب عرب و فارس" آورده است.
حسن و فضل به زندقه نیز متهم شدند،
اگرچه مجوسی بودن این خانواده تا روزگار
هارون ، همنشینی حسن با کسانی چون سهل بن هارون که در زمره شعوبیان بودند
و تمایلات فضل به احیای آداب و رسوم ایرانی،
به احتمال بسیار، از دلایل چنین اتهامی بوده، اما رقابتهای سیاسی و درباری رقبای بنی سهل نیز بی تاثیر نبوده است.
سایت پژوهه، برگرفته شده از مقاله «حسن بن سهل»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۲/۱۱.