• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حضرت قیدار

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حضرت قیدار، وصی حضرت اسماعیل (علیه‌السلام) بود، نه نبی و پیامبر؛ در منابع روایی دلیلی بر پیامبربودن قیدار، وجود ندارد.



با جست‌وجویی که در منابع روایی انجام گرفته، مطلبی که دلالت کند قیدار پیامبر بوده، یافت نشده است؛ بلکه در روایتی آمده است او وصی حضرت اسماعیل (علیه‌السلام) بود، نه نبی و پیامبر. («...انّک وصیّ نبیّ و لا یفتح هذا التابوت الّا نبی فادفعه الی ابن عمّک یعقوب اسرائیل اللّه»).


در سلسله پدران و اجداد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) از شخصیتی به نام «قَیدَارِ بْنِ‌ اِسْمَاعِیلَ» یا «قَیذَارِ بْنِ اِسْمَاعِیل» نام برده شده است.


حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) وقتی نور نبوت را در صورت اسماعیل نظاره کرد، به او فرمود: «به‌به، گوارا باد بر تو‌ای اسماعیل! خداوند تو را به نور پیامبرش محمد مخصوص گردانیده است و من از تو در این ‌باره عهد و پیمان می‌گیرم». پس اسماعیل این عهد را گرفت و به آن پای‌بند بود تا با‌ هاله دختر حارث ازدواج نمود و قیدار از او متولد شد و نور رسول خدا در چهره او نمایان شد. اسماعیل آن نور را در چهره او دید و تابوت (امانات) را به وی داد و او را به دین و سنت خداوند توصیه نمود. به او فرمان داد که این نور را جز در پاک‌ترین زنان به ودیعت نسپارد.


قیدار (علیه‌السلام) بزرگ قوم و گروه خود بود. قیدار ویژگی‌های منحصر به فردی در مورد شکار کردن، تیراندازی، صلابت، قوت و شجاعت، دلیری در جنگ و فروتن بودن داشت.


ماجرای ازدواج قیدار بدین شرح است:
وقتی قیدار یک روز به شکار رفت، وحوش و درندگان و پرندگان صحرا از هر مکانی با او ملاقات کردند و به زبان آدمی به او گفتند: ‌ای قیدار! عمر تو گذشت، آیا نزدیک نشده که راجع به نور محمد فکری کنی که آن‌ را به نسل بعد تحویل دهی؛ آن نور برای چه به تو به امانت سپرده شده؟!
قیدار (علیه‌السلام) با غم و ‌اندوه به منزل خود برگشت و به خدای ابراهیم قسم خورد که هیچ‌گاه غذایی نخورد، با زنی هم‌بستر نشود تا (از طرف خدا) راجع به آنچه که از زبان وحوش و طیور شنیده بود، دستوری برای او صادر گردد، دائماً در بیابانی می‌نشست، تا این‌که ناگاه خدا ملکی از ملائکه هوا را به شکل مردی از اهل زمین نزد او فرستاد.
قیدار فردی را به خوش‌صورتی و خوش‌هیکلی و خوش‌اخلاقی او ندیده بود. آن ملک پایین آمد و بر قیدار سلام کرده، نزد او نشست و گفت: ‌ای قیدار! تو به قوت و شجاعت آراسته شدی و شهرها را در سیطره خویش درآوردی و نور محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) به تو منتقل گردید و پسری از غیر نسل اسحاق (علیه‌السلام) نصیب تو خواهد شد، اگر برای خدای ابراهیم (علیه‌السلام) نذر و قربانی نمایی و از خدا درخواست کنی تا شخصی که شایسته همسری با تو است معلوم شود، از این‌که نسبت به حاجت خود سستی نمایی بهتر است. آن فرشته این دستور را داد و به طرف مقام خود بالا رفت.


پس قیدار، در همان ساعت از جای خود برخاست. قیدار موهای بلند و صورتی زیبا و با جمال و کمال و نورانی داشت. در آن روز تعداد هفتصد قوچ از قوچ‌هایی را که از حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) به ارث برده بود، برای قربانی حاضر و آماده کرد. هر قوچی را که قربانی می‌کرد، آتش قرمز و بدون دودی با زنجیرهای سفیدی از آسمان می‌آمد و آن قوچ قربانی‌شده را می‌گرفت و به سوی آسمان بالا می‌برد، قیدار هم‌چنان به قربانی کردن ادامه می‌داد تا این‌که نداکننده‌ای از آسمان ندا داد: ‌ای قیدار! همین مقدار قربانی کردن تو را کفایت کرد؛ زیرا که خدا دعای تو را مستجاب و قربانی تو را قبول کرد. همین حالا با شتاب نزد درختی که وعده‌گاه است برو و نزد آن بخواب و آنچه که در خواب دیدی، به آن عمل کن.

۶.۱ - ازدواج با غاضره

قیدار آمد تا نزد آن درخت رسید و پای آن درخت به خواب رفت، شخصی به خواب او آمد و گفت: ‌ای قیدار! این نوری که در پشت تو می‌باشد، همان نوری است که خدا به وسیله آن، همه درها را باز کرد و همه دنیا را فقط به خاطر وجود آن آفرید.
بدان که خدا یکی از دختران جوان عرب را حامل آن نور خواهد کرد؛ پس تو زن پاک و پاکیزه‌ای را از عرب برای خویشتن برگزین که نام او «غاضره» باشد. پس قیدار با خوشحالی از خواب بیدار شد و به سوی منزل خود رهسپار گردید، پیک‌هایی را روانه کرد تا زنی را از عرب برای او خواستگاری نمایند که نامش غاضره باشد. قیدار تنها به آنها که فرستاده بود اکتفا نکرد؛ بلکه خود بر اسبی سوار شد؛ در حالی که شمشیر را از غلاف کشیده بود و مشغول جست‌وجوی قبیله‌های عرب بود، بر قومی وارد می‌شد و (از نزد آنان) به سوی قوم دیگر حرکت می‌کرد تا این‌که بر پادشاه حرمین که از فرزندان ذهل بن عامر بن یعرب بن قحطان بود وارد شد.
ذهل را دختری بود که او را غاضره می‌گفتند و از زیباترین زنان بود. قیدار با آن زن ازدواج کرده، او را به محل زندگی خود آورد و با او هم‌بستر شد و آن زن به حمل (پسر قیدار) حامله گردید. آن‌گاه نور محمدی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) از صورت قیدار ناپدید شد. همین ‌که قیدار نگاه کرد، دید آن نور در صورت غاضره جای‌گزین شده؛ پس آن ‌حضرت را از مشاهده این موضوع بسیار خوشحال شد.


قیدار پس از این‌که از دنیا رفت، او را غسل و کفن و حنوط کردند و در کوه ثَبیر دفن گردید.


۱. مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیة، ص۹۸، انصاریان، قم، ۱۴۲۶ق.    
۲. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۵، ص۱۰۷، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.    
۳. مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیة، ص۹۷، انصاریان، قم، ۱۴۲۶ق.    
۴. مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیة، ص۹۷، انصاریان، قم، ۱۴۲۶ق.    
۵. مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیة، ص۹۷-۹۸، انصاریان، قم، ۱۴۲۶ق.    
۶. مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیة، ص۱۰۰، انصاریان، قم، ۱۴۲۶ق.    



پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «حضرت قیدار»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۵/۲۶.    



جعبه ابزار