حفص بن ولید حضرمی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حَفْص بن ولید بن سیف/ یوسف حضرمی،،
کنیهاش ابوبکر، از امرای
اموی و از
والیان مصر بود.
نسب وی به
سهل بن زید بن حَضْرَموْت میرسد.
در بیشتر منابع، نام جد وی را سیف نوشتهاند،
اما
کندی نام او را یوسف ذکر کرده است. از وی با نسبت مصری نیز یاد کردهاند.
حضرمی معتمَد
بنیامی ه
و از بزرگان مصر به شمار میرفت.
حضرمی در امارت کوتاهمدت
محمد بن عبدالملک اموی در مصر (
شوال ۱۰۵)، صاحب
شرطه شد.
حرّ بن یوسف اموی ، جانشین محمد بن عبدالملک، او را در مقام خود ابقا کرد.
بهطور کلی، در دوران
خلافت پنج
خلیفه آخر اموی،
حضرمی سه بار به حکومت مصر رسید.
اولینبار در
ذیقعده ۱۰۸، مناسبات حرّ بن یوسف و
عبیداللّه بن حَبْحاب (مسئول
خراج آن دیار) تیره شد و خلیفه هشام، حرّ بن یوسف را در پی شکایت عبیداللّه برکنار کرد و حکومت مصر را به حضرمی سپرد. امارت حضرمی چندان بهطول نینجامید و او پس از چند هفته، در دهم یا آخر
ذیحجه ۱۰۸ برکنار شد، زیرا عبیداللّه بن حبحاب، و عدهای از اوباش از او به
هشام بن عبدالملک شکایت کردند. به گفته ابنحبحاب، با انتصاب حضرمی،
در واقع حرّ برکنار نشده بود.
پس از آن، هشام خواست حضرمی را به ولایت
خراسان منصوب کند، اما وی نپذیرفت.
هشام او را مأمور لشکرکشی برضد ترکان کرد. چون حضرمی بازگشت، خلیفه در سال ۱۱۹، وی را فرمانده
نیروی دریایی مصر کرد و او با همراهی مصریان، در این سال و سال ۱۲۱ در حملات دریایی شرکت کرد. در سال ۱۲۲ نیز از
اسکندریه حرکت نمود و ظاهرآ در
جزیره کرت با ترکان نبرد کرد و با اسیرانی بازگشت. او در سال ۱۲۳، حمله دشمن را به شهر ساحلی بُرْلُس دفع کرد و تا قبرس آنان را تعقیب نمود، اما بر ایشان دست نیافت و بازگشت.
در سال ۱۲۴، هشام دوباره حضرمی را به حکومت مصر منصوب کرد، زیرا
حَنظَلَة بن صَفوان ، والی مصر، را به ولایت افریقیه منصوب کرده بود (۷
ربیعالآخر ۱۲۴). حنظله، حضرمی را به جای خود قرار داد و خلیفه او را تأیید نمود و حکومت و مسئولیت خراج را به وی سپرد.
حضرمی مأمورانی برای دیوانهای گوناگون، از جمله
دیوان شُرطه و خراج و زِمام، تعیین کرد
و ارزاق
مسلمانان را، که از دوازده پیمانه به ده
پیمانه کاهش یافته بود، دوباره دوازده پیمانه کرد.
همچنین دستور داد که تقسیم
میراث اهل ذمه بنابر تقسیمبندی میراث مسلمانان صورت گیرد.
عربها و
قبطیان مصر نیز همه تحت فرمان حضرمی قرار گرفتند.
این دوره حکومت حضرمی بر مصر، همزمان با حرکت پیروان
بنیعباس از خراسان به
کوفه و گرفتن
بیعت برای بنیعباس بود.
در سال ۱۲۵، هشام بن عبدالملک درگذشت و
ولید بن یزید بن عبدالملک به خلافت رسید و حضرمی را در حکومت بر مصر باقی گذاشت.
حضرمی هم عهدهدار امارت و هم عهدهدار خراج بود.
به روایت کندی،
ولید دستور داد شامیانِ لشکر مصر را اخراج کنند تا به نواحی خود بازگردند.
شامیان سرپیچی نمودند و حضرمی را در خانهاش محاصره کردند، اما در نیمه
رجب ۲۵ سرکوب شدند و رهبرشان کشته شد.
در
ماه شوال ،
عیسی بن ابیعطا وارد مصر شد و به فرمان خلیفه، خراج مصر را برعهده گرفت و حضرمی فقط عهدهدار امارت گردید.
پس از آن، حضرمی به شام نزد ولید بن یزید رفت و عُقبة بن نُعیم رُعَینی را به قائممقامی خود برگزید.
هنگامی که حضرمی به دمشق رسید، مردم ولید بن یزید را از خلافت عزل کردند و در اواخر
جمادیالآخر ۱۲۶ او را کشتند.
پس از او،
یزید بن ولید بن عبدالملک به خلافت رسید که به حضرمی دستور بازگشت به مصر را داد. حضرمی از مردم مصر برای یزید بیعت گرفت. سپس به کار سپاه رسیدگی نمود و عاملانی برای نواحی صعید و سفلای مصر تعیین کرد،
اما خلافت یزید بن ولید نیز طولی نکشید و در
ذیحجه ۱۲۶ کشته شد.
پس از او،
ابراهیم بن ولید دو ماه خلافت کرد، تا اینکه مروان بن محمد او را خلع کرد و خود در
صفر ۱۲۷ به خلافت رسید. حکومت حضرمی در این نوبت حدود سه سال به درازا کشید.
او چون وضع دولت اموی را آشفته دید، در نامهای به مروان، از حکومت مصر استعفا کرد،
اما جمعی از امرای مصر برضد حسّان بن عَتاهیه (حاکم جدید) و برضد مروان قیام و حسّان را از
دارالاماره اخراج کردند و حضرمی را، به رغم خواست وی، باز گرداندند.
حضرمی نیز با شماری از امرا و بزرگان مصر در خلع مروان همراه شد. مروان در سال ۱۲۸ حضرمی را عزل کرد و حَوثَرَة بن سهیل را به جای او برگزید.
حوثره نیز حضرمی و شماری دیگر از اشراف مصر را که با مروان مخالفت کرده بودند، در دوم شوال ۱۲۸ کشت.
اما به روایت
یعقوبی ،
در دوران حکومت یزید بن ولید بن عبدالملک، هنگامی که سراسر قلمرو او دستخوش آشوب شد، مصریان نیز سر به شورش برداشتند و حضرمی را کشتند.
حضرمی را قاری و فاضل و
موثق خواندهاند.
حدیثی مسند از وی نقل شده است.
حضرمی از کسانی همچون
ابن شِهاب زُهْری و
هلال بن عبدالرحمان قُرَشی روایت کرده است.
از راویان وی نیز
لیث بن سعد ،
یزید بن ابیحبیب و
عمرو بن حارث بودهاند.
منابع :
(۱) ابنتغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، قاهره ۱۳۸۳ ـ ۱۳۹۲/ ۱۹۶۳ـ۱۹۷۲.
(۲) ابنحجر عسقلانی، کتاب تهذیب التهذیب، چاپ صدقی جمیل عطار، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
(۳) ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۵ـ۱۴۲۱/ ۱۹۹۵ـ ۲۰۰۱.
(۴) ناصر انصاری، موسوعه حکّام مصر من الفراعنة الی الیوم، قاهره ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.
(۵) عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، حسن المحاضرة فی تاریخ مصر و القاهرة، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، (قاهره) ۱۳۸۷.
(۶) محمد بن یوسف کندی، ولاة مصر، چاپ حسین نصّار، بیروت ۱۳۷۹/۱۹۵۹.
(۷) احمد بن علی مقریزی، کتاب المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار، المعروف بالخطط المقریزیة، بولاق ۱۲۷۰، چاپ افست بغداد (۱۹۷۰).
(۸) یعقوبی، تاریخ یعقوبی.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حفص بن ولید حضرمی»، شماره۶۳۰۱. span class=span class=