• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حکم التقاط (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حکم التقاط
۸۴۲. نهی خداوند، از آمیختن حق به باطل و ارائه آن به جای حق:
«ولا تلبسوا الحق بالبـطـل وتکتموا الحق وانتم تعلمون؛و حق را با باطل نیامیزید، و حقیقت را با اینکه می‌دانید کتمان نکنید.»
«... افتؤمنون ببعض الکتـب وتکفرون ببعض فما جزاء من یفعل ذلک منکم الا خزی فی الحیوة الدنیا ویوم القیـمة یردون الی اشد العذاب وما الله بغـفل عما تعملون؛ ...آیا به بعضی از دستورات کتاب آسمانی ایمان می‌آورید و به بعضی کافر می‌شوید؟! برای کسی که این عمل (تبعیض در میان احکام و قوانین خدا) را انجام دهد جز رسوائی در این جهان، و باز گشت به شدیدترین عذابها در روز رستاخیز ، چیز دیگری نخواهد بود، و خداوند از اعمال شما غافل نیست.»
تبعیض در احکام خدا و انگیزه آن
گفتیم قرآن مجید یهود را در برابر اعمال ضد و نقیض و تبعیضشان در میان احکام خدا شدیدا مورد سرزنش قرار داده و به اشد مجازات تهدید می‌کند، به خصوص اینکه آنها احکام کوچکتر را عمل می‌کردند اما در برابر احکام مهمتر یعنی قانون تحریم ریختن خون یکدیگر و آواره ساختن هم مذهبان از خانه و دیارشان، مخالفت می‌کردند.
در حقیقت آنها تنها برای دستوراتی ارج و بها قائل بودند که از نظر زندگی دنیا به نفعشان بود، آنجا که منافعشان اقتضا می‌کرد خون یکدیگر را می‌ریختند اما چون احتمال اسارت برای همگی وجود داشت به منظور نجات از اسارت احتمالی آینده از دادن فدیه برای آزاد ساختن اسیران مضایقه نداشتند.
اصولا عمل کردن به دستوراتی که به سود انسان است نشانه اطاعت از فرمان خدا محسوب نمی‌شود، زیرا انگیزه آن فرمان خدا نبوده بلکه حفظ منافع شخصی بوده است، زمانی فرمانبردار از عاصی و گنهکار شناخته می‌شود که عمل به دستوری بر خلاف منافع شخصی باشد، آنها که از چنین قانونی پیروی کنند، مؤمنان راستین هستند و آنها که تبعیض کنند سرکشان واقعی می‌باشند، بنابر این تبعیض در اجرای قوانین نشانه روح تمرد و احیانا عدم ایمان است.
و به تعبیر دیگر اثر ایمان و تسلیم ، آنجا ظاهر می‌شود که قانونی بر ضد منافع شخصی انسان باشد و آنرا محترم بشمرد، و گرنه عمل به دستورات الهی در آنجا که حافظ منافع انسان است نه افتخار است و نه نشانه ایمان، و لذا همیشه مؤمنان را از منافقان از این طریق می‌توان شناخت، مؤمنان در برابر همه قوانین الهی تسلیمند و منافقان طرفدار تبعیض.
و همانطور که قرآن می‌گوید: نتیجه این عمل، رسوائی و ذلت و بدبختی است، ملتی که جز به جنبه‌های مادی دین آن هم فقط از دریچه منافع شخصی و خصوصی، نمی‌اندیشد دیر یا زود در چنگال ملتی قوی پنجه اسیر می‌گردد، از اوج عزت به زیر می‌آید و در جوامع انسانی رسوا می‌گردد.
این از نظر دنیا و اما از نظر آخرت همانگونه که قرآن می‌گوید شدیدترین مجازات در انتظار این گونه تبعیض گران است.
البته این قانون مخصوص بنی اسرائیل نبوده برای همگان و برای ما مسلمانان امروز نیز ثابت است، و چه بسیارند تبعیض گران، و چه بدبخت و رسوایند این گروه؟!
«یـاهل الکتـب لم تلبسون الحق بالبـطـل وتکتمون الحق وانتم تعلمون؛ ای اهل کتاب! چرا حق را با باطل (می‌آمیزید و) مشتبه می‌کنید (تا دیگران نفهمند و گمراه شوند)، و حقیقت را پوشیده می‌دارید در حالی که می‌دانید؟!»
کلمه لبس (به فتح لام) که فعل مضارع «تلبسون» از آن مشتق شده، به معنای القای شبهه و آرایش باطل به صورت حق و یا به عکس است، می‌فرماید: «ای اهل کتاب چرا حق را در صورت باطل جلوه می‌دهید؟» و جمله : «و انتم تعلمون» دلالت و یا حداقل اشاره‌ای دارد بر اینکه مراد از لبس، کتمان مسائل مربوط به معارف دینی است نه آیاتی که دیدنی و به چشم مشاهده کردنی است، مانند آن آیاتی که خودشان تحریف و یا کتمان کردند و یا به غیر آنچه منظور بود تفسیر نمودند.
«ان الذین یکفرون بالله ورسله ویریدون ان یفرقوا بین الله ورسله ویقولون نؤمن ببعض ونکفر ببعض ویریدون ان یتخذوا بین ذلک سبیلا• اولـئک هم الکـفرون حقـا واعتدنا للکـفرین عذابـا مهینا؛ کسانی که خدا و پیامبران او را انکار می‌کنند و می‌خواهند در میان آنها تبعیض قائل شوند، و می‌گویند به بعضی ایمان داریم و بعضی را انکار می‌کنیم و می‌خواهند در میان این دو، راهی برای خود انتخاب کنند• آنها کافران حقیقی‌اند و برای کافران مجازات توهین آمیزی فراهم ساخته‌ایم.»
میان پیامبران تبعیض نیست
در این چند آیه توصیفی از حال جمعی از کافران و مؤمنان و سرنوشت آنها آمده است و آیات گذشته را که درباره منافقان بود تکمیل می‌کند.
نخست بحال کسانی که میان پیامبران الهی فرق گذاشته، بعضی را بر حق و بعضی را بر باطل می‌دانند اشاره کرده، می‌فرماید: آنها که به خدا وپیامبرانش کافر می‌شوند و می‌خواهند میان خدا و پیامبران تفرقه بیندازند و اظهار می‌دارند که ما نسبت به بعضی از آنها ایمان داریم اگر چه بعضی دیگر را به رسمیت نمی‌شناسیم، و به گمان خود می‌خواهند در این میان راهی پیدا کنند، آنها کافران واقعی هستند.
در حقیقت این جمله حال یهود و مسیحیان را روشن می‌سازد و یهود، مسیح را به رسمیت نمی‌شناختند، و هر دو، پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را، در حالی که طبق کتب آسمانی آنها نبوت این پیامبران بر ایشان ثابت شده بود، این تبعیض در قبول واقعیتها، که از هوا و هوس و تعصبات جاهلانه و احیانا حسادت و تنگ نظریهای بی دلیل سرچشمه می‌گیرد، نشانه عدم ایمان به پیامبران و خدا است، زیرا ایمان آن نیست که آنچه مطابق میل انسان است بپذیرد، و آنچه بر خلاف میل و هوای او است رد کند، این یکنوع هوا پرستی است نه ایمان، ایمان واقعی آن است که انسان حقیقت را بپذیرد خواه مطابق میل او باشد یا بر خلاف میل او، و لذا قرآن در آیات فوق این گونه افراد را با اینکه دم از ایمان به خدا و بعضی از انبیا می‌زدند، بطور کلی کافر دانسته و می‌گوید : «ان الذین یکفرون بالله و رسله...»
بنابراین ایمان آنها حتی در مواردی که نسبت به آن اظهار ایمان می‌کنند، بی ارزش قلمداد شده است، چرا که از روح حقجوئی سرچشمه نمی‌گیرد.

فهرست مندرجات

۱ - پانویس
۲ - منبع


۱. بقره/سوره۲، آیه۴۲.    
۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص۲۰۸.    
۳. بقره/سوره۲، آیه۸۵.    
۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص۳۳۱.    
۵. آل عمران/سوره۳، آیه۷۱.    
۶. طباطبائی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۳، ص۴۰۴.    
۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲، ص۶۱۲.    
۸. نساء/سوره۴، آیه۱۵۰.    
۹. نساء/سوره۴، آیه۱۵۱.    
۱۰. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۴، ص۱۸۸.    
۱۱. طباطبائی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۵، ص۲۰۶.    
۱۲. سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج، ص.    
۱۳. فیض کاشانی، محسن، تفسیر صافی، ج۱، ص۵۱۵.    
۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۳، ص۲۲۷.    
۱۵. حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلین، ج۱، ص۵۶۸.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «حکم التقاط».    



جعبه ابزار