• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خانه در جنوب و جنوب شرق آسیا

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



معماری خانه‌ها در افغانستان متأثر از تاریخ و شیوه زندگی اقوام گوناگون آن، و هماهنگ با آب‌ و هوا و مصالح ساختمانیِ در دسترس بوده است.
[۱] عمادی، ج۱، ص۱۱۱.




درباره خانه در افغانستان تا پیش از دوره معاصر اطلاع چندانی در دست نیست. همین‌قدر می‌دانیم که از حدود ۲۲۳۰ تا ۲۱۱۰ پیش از میلاد، آثاری از خانه‌های تک و چند اتاقه خشتی در قندهار، و از قرن ششم تا چهارم پیش از میلاد بقایای خانه باشکوهی در شمال غربی بلخ در اَلتِن/ آلتین‌تپه، کشف شده است. نقشه این خانه به سبک هخامنشی است، یعنی حیاط مرکزی با یک حوض در وسط و اتاق‌های بسیار در گرداگرد آن.
[۲] ایرانیکا، ج۱، ص۵۲۸ـ۵۳۰.



هیوئن‌تسانگ، سیاح بودایی که در سال نخست هجری از منطقه دیدن کرده، به خانه‌هایی محصور با دیوارهای کوتاه اشاره نموده که در ساخت آن‌ها از خشت، چوب و کاشی استفاده شده است.
[۳] ایرانیکا، ج۱، ص۷۴.
بیهقی نیز در قرن پنجم، خانه صاحب برید بلخ را که بسیار مجلل و بزرگ بوده، وصف کرده است.
[۴] ایرانیکا، ج۱، ص۱۷۸.



عبدالرحمان خان بارکزایی (حک: ۱۲۹۷ـ۱۳۱۹) که پس از تبعید در آسیای مرکزی به امارت افغانستان رسیده بود، نقشه خانه‌های سنّتی را کنار گذاشت و قصرهای طاق و گنبددار طراحی کرد که دارای باغ‌های انگلیسیِ مزیّن به آب‌نما بودند. نخستین خانه اروپایی در کابل نشانه آغاز دوره استفاده از طرح‌های هندی ـ بریتانیایی بود. این سبک پس از جنگ کوتاه ۱۳۳۷/ ۱۹۱۹ بین افغانستان و انگلستان، از رواج افتاد و شاه امان‌اللّه (حک: ۱۳۳۷ـ۱۳۴۸)، با الهام گرفتن از سبک باشکوه قرن هجدهم اروپا، به آمیزه‌ای از عناصر نوکلاسیک و روکوکونَما، گرایش یافت. در میانه قرن چهاردهم/ بیستم این سبک پرکار جای خود را به الگوهای غیرتجملی شوروی و اروپای مرکزی داد که هنوز هم بر خانه‌ها و ساختمان‌های عمومی مسلط است. در خانه‌های سنّتی، هر اتاق چند منظوره است. دیوارهای سفید با نقش‌های گیاهی در گچ‌بری‌ها و تزیینات قالبی، مزیّن شده است. در خانه‌های جدید کابل، اتاق‌ها به اهداف معیّنی اختصاص یافته‌اند و گچ‌بری جای خود را به کاغذ دیواری و تخته کوبهای چوبی یا مرمری داده است.
[۵] فرهنگ هنر، ج۱، ص۲۰۸.



پس از جنگ جهانی دوم (۱۹۳۹ـ۱۹۴۵)، در جنوب غربی افغانستان خانه‌هایی با نقشه مستطیل شکل، با طاق گهواره‌ای، با یا بدون پنجره رواج یافت.
[۶] دوپری، ج۱، ص۱۳۴.
در همین دوره، استفاده از شیشه و بتون در ساختمان‌های مرتفع رایج شد.
[۷] ماگنوس و نبی، ج۱، ص۲۱.
در دشت ترکستان و در مرز ایران و افغانستان، خانه‌هایی مربع شکل با بام گنبدی وجود دارد که احتمالا از سکونت گاه‌های مخروطی شکل رایج در آناطولی و شمال سوریه اقتباس شده‌اند. بادگیرها جریان هوا و نور را به داخل و دود را به خارج می‌برند.
[۸] دوپری، ج۱، ص۱۳۴.



فنون ساختمان‌سازی در افغانستان، در طول زمان حفظ شده و به سوی اصلاح طرح‌های موجود حرکت کرده است. معماران برای مبارزه با شرایط محیطی متنوع و غالبآ سخت افغانستان می‌کوشند. خانه‌ها با دیوارهای ضخیم گلی، به سبب فراوانی و در دسترس بودن مصالح، مقرون به صرفه و بی‌نیاز از مهارت‌های تخصصی ساخت و سازند و اسکلت آن‌ها معمولا چوبی و سقف آن‌ها پوشیده از گل است. گاه یک ورقه پلاستیکی برای عایق بندی بام در زیر لایه‌های گل نصب می‌شود.
[۹] عمادی، ج۱، ص۱۱۳ـ۱۱۴.

روش رایج در خانه سازی در مناطق شهری و پر جمعیت، سِنج نام دارد. در این روش، اسکلت ساختمان چوبی است با تیرک‌های حائل دو جداره که بین آن‌ها با خشت پر می‌شود. به این ترتیب، ساختاری به وجود می‌آید که تحمل اتاق‌ها یا طبقات اضافی را دارد. سقف از تیرهای چوبی و شاخه‌های خشک و لایه‌های نی ساخته و با لایه‌های گل پوشانده می‌شود.
[۱۰] عمادی، ج۱، ص۱۲۲.



از تزیینات بناها گچ‌بری و آیینه‌کاری به سبک ایرانی و آسیای مرکزی،
[۱۱] ماگنوس و نبی، ج۱، ص۲۱.
چوب‌های منبت کاری شده با طرح‌های ظریف و زیبا برای نرده‌ها و سقف، فلزات برای حفاظ پنجره‌ها، و موزاییک‌ها و کاشی‌های رنگی برای کفپوش است.
[۱۲] عمادی، ج۱، ص۱۱۷.
در مناطقی که چوب کمیاب است، ساخت سقف‌های مسطح که به پایه‌های چوبی نیاز دارند، رایج نیست و سقف‌های گنبدی و طاق ضربی کاربرد بیشتری دارند. در این مناطق دیوارها کاه گلی و سقف آجری است که سبک‌تر از گل است و شکل خمیده را بهتر تشکیل می‌دهد. سقف گنبدی روی بناهای مربع‌شکل، و طاق ضربی روی بناهای مستطیل شکل ساخته می‌شود. هوای گرم درون خانه از دریچه کوچکی در بالای گنبد خارج و به این طریق هوای اتاق خنک می‌شود. دیوارهای ضخیم نیز در هوای سرد از خروج هوای گرم ممانعت می‌کنند.
[۱۳] عمادی، ج۱، ص۱۲۰ـ۱۲۱.
[۱۴] عمادی، ج۱، ص۱۲۴.



فرسایش ناشی از رطوبت زمین مشکل اصلی در ساختمان‌های گلی است. به همین سبب، برای مستحکم ساختن دیوارهای ضخیم گلی که پَخسَه نامیده می‌شوند، خندقی حدود نیم متر در زمین حفر و آن را تا بالاتر از سطح زمین با سنگ پر می‌کنند. به این ترتیب، دیوار بالاتر از سطح زمین قرار می‌گیرد. سقف‌ها کاملا مسطح نیستند تا از تجمع آب باران بر روی سقف جلوگیری شود. معمولا هر بهار پس از پایان فصل بارندگی، لایه دیگری از گل بر دیوار و سقف گذاشته می‌شود.
[۱۵] عمادی، ج۱، ص۱۱۹.
[۱۶] عمادی، ج۱، ص۱۲۲.



کابل به دو بخش قدیم و جدید تقسیم می‌شود. در بخش قدیم، الگوی خانه‌های سنّتی متداول است. این بخش شامل بازارها و خانه‌های دو طبقه است که مغازه در طبقه اول و خانه در طبقه دوم آن‌ها قرار دارد.
[۱۷] عمادی، ج۱، ص۱۲۳.
خانه‌های امروزی کابل در اندازه‌ها و اشکال متفاوت با سقف‌های نسبتآ مسطح و دیوارهای آجری دو تا سه متری است. بلا فاصله پس از ورودی خانه، اتاق پذیرایی قرار دارد که در آن مردان از مهمانان استقبال می‌کنند. اتاق پذیرایی گاه به حیاط راه دارد. زنان در اتاق دیگری در داخل خانه و پنهان از دید نامحرمان حضور دارند. یک آشپزخانه کوچک با اجاق، سومین مکان مهم خانه است. در دهه ۱۳۵۰ش، در کابل آپارتمان‌های پنج طبقه ساخته شد که ساکنان آن عمدتآ از طبقات متوسط بوده‌اند،
[۱۸] عمادی، ج۱، ص۱۲۳.
اما مردم افغانستان زندگی در خانه‌های حیاط‌ دار تک خانواری را ترجیح می‌دهند.
[۱۹] اروین گروتس‌باخ، جغرافیای شهری در افغانستان، ج۱، ص۲۳۷.
[۲۰] اروین گروتس‌باخ، جغرافیای شهری در افغانستان، ج۱، ص۲۳۹.



معمول‌ترین خانه‌ها در مناطق مرتفع و خشک افغانستان مربع یا مستطیل شکل با بامهای غالبآ مسطح‌اند.
[۲۱] دوپری، ج۱، ص۱۳۴.
در محلات قدیم‌تر کابل، خانه‌ها الگوی نامنظم و اندازه‌های متفاوتی دارند. اتاق‌ها تنگاتنگ یکدیگر در اطراف حیاط مرکزی قرار گرفته‌اند. بام با کاه‌گل پوشانده می‌شود و تیرک‌های چوبی تکیه‌گاه سقف است. در ساختمان‌های جدیدتر در ساخت بام از حلبی استفاده می‌کنند. در بخش‌های قدیم شهر، ساختمان‌ها چنان به هم نزدیک‌اند که لبه بام‌ها در خیابان‌های باریک با هم تلاقی می‌کنند. این خانه‌ها به سبب کمبود زمین کوچک‌ترند و حیاط اگر وجود داشته باشد، کوچک است. از بام برای کار و تفریح و خواب در تابستان استفاده می‌شود.
[۲۲] عمادی، ج۱، ص۱۲۴.



شیعیان هزاره در گذشته به‌طور گروهی در قلعه‌های مستحکم زندگی می‌کردند. پس از تخریب این قلعه‌ها به دستور امیر عبدالرحمان خان، آنان خانه‌های خود را با سنگ و گل بنا می‌کنند. برای مقابله با سرما، خانه و طویله زیر یک سقف ساخته می‌شود. خانه‌ها غالبآ یک طبقه و شامل گاو خانه یا مال خانه، محل علوفه، اتاق نشیمن، اتاق خواب و آشپزخانه است. افراد مرفه‌تر اتاقی به نام تاوخانه یا تابه خانه دارند که چوب زیرکف آن می‌سوزد و دود از منفذهای مارپیچ کف اتاق می‌گذرد و از راه دودکش بین دیوار خارج می‌شود و کف اتاق و فضای آن را گرم می‌کند
[۲۳] محمدحسین فرهنگ، جامعه‌شناسی و مردم‌شناسی شیعیان افغانستان، ج۱، ص۴۱۷ـ۴۱۸.
[۲۴] حسن پولادی، تاریخ هزاره‌ها، ج۱، ص۴۲۲.
[۲۵] حسن پولادی، تاریخ هزاره‌ها، ج۱، ص۴۲۴.
ساخت تاوخانه در دره کابل، میدان، لوگر، غزنی و ننگرهار نیز رایج است.
[۲۶] دوپری، ج۱، ص۱۳۸.
در اتاق‌های خانه‌های مردم هزاره، تاقچه‌هایی در دیوار ساخته می‌شود که محل نگهداری چراغ و اشیای خانگی است. کف اتاق مسطح و از خاک رس است. کف و دیوارها با لایه‌های نازکی از گل پوشانده و سپس صاف و صیقلی می‌شود.
[۲۷] حسن پولادی، تاریخ هزاره‌ها، ج۱، ص۴۲۵.



سبک ساخت خانه‌های روستایی در طول قرن‌ها تغییر چندانی نکرده است.
[۲۸] عمادی، ج۱، ص۱۱۴.
در روستاهای کابل و قندوز و گذرگاه سالنگ، خانه‌ها معمولا به شکل پلکانی و با فاصله از یکدیگر در سراشیبی قرار گرفته‌اند. بسیاری از خانه‌ها از سنگ و قطعات چوب یا گل که فضای بین سنگ‌ها را پر می‌کند، ساخته می‌شوند. سقف از تیرک‌های چوبی با لایه‌هایی از نی و گل بنا می‌گردد. در گذرگاه سالنگ، دیوارهای ضخیم و روزنه‌های کوچک خانه‌ها نشان دهنده انزوا طلبی و اهمیت حریم خصوصی در خانواده‌هاست. دیوارهای سنگی گاه پایه‌هایی با یک متر ضخامت دارند و برای حفظ گرما در زمستان مناسب‌اند، اما ضخامت دیوار مانع پنجره‌گذاری می‌شود.
[۲۹] عمادی، ج۱، ص۱۲۷.



سکونتگاه‌های روستایی پشتون‌ها به شکل قلعه‌ای آجری یا خشتی است. گاه صد تَن از نسل‌های مختلف در یک قلعه بزرگ زندگی می‌کنند. بسیاری از قلاع، مسجد کوچکی هم دارند. در قلعه‌های پشتون، اتاق‌ها رو به حیاط است و دیوار پشتی اتاق‌ها بخشی از دیواری به بلندی حدود سه متر را تشکیل می‌دهد و دروازه‌ای که شب‌ها بسته می‌شود، راه رفت و آمد افراد و حیوانات است. هر خانواده بخشی را عمدتآ برای خواب و ذخیره اموال شخصی در اختیار دارد، اما آشپزخانه، سرویسهای بهداشتی، انبار مواد خوراکی و بخش مهمانان مشترک است.
[۳۰] ماگنوس و نبی، ج۱، ص۱۹.
اتاق مهمان معمولا در بالای طاق قوسی دروازه قلعه قرار دارد و پلکانی در قسمت ورودی، مستقیمآ مهمان را به طبقه بالا راهنمایی می‌کند. راهروی ورودی به محل زندگی خانواده، دارای یک خمیدگی است که مانع از دید فرد به درون حیاط می‌شود.
[۳۱] عمادی، ج۱، ص۱۲۷.



در نواحی امن‌تر از قبیل اطراف قندهار و هرات، ساختمان‌ها عمدتآ گنبدی یا طاق ضربی، یک طبقه و از خشت‌اند. دیواری با یک دروازه ممکن است چند بنا را به هم ملحق سازد. خانواده‌های مرفه‌تر بناهای جداگانه‌ای برای پذیرایی از مهمانان مرد دارند.
[۳۲] ماگنوس و نبی، ج۱، ص۱۹.

در جنوب و مغرب هندوکش، دیوارهای گلی حیاط کوچک خانه‌ها را محصور می‌کنند. معمولا در حیاط، آغل، انبار، مطبخ، قسمتی برای کار و تفریح خانواده و گاه یک حوض کوچک یا جوی برای وضو و شستشوی ظروف و لباس قرار دارد. یک کلبه روستایی معمولا دو یا سه اتاقه است. هرچه از دشت‌ها به نواحی کوهستانی پیش برویم، دیوارها بیش‌تر از سنگ رودخانه‌ها ساخته می‌شوند. در پنجشیر، بیشتر خانه‌ها دو طبقه‌اند و در زمستان احشام در طبقه همکف نگهداری می‌شوند تا گرمای بدن آن‌ها طبقه بالا را، که محل زندگی خانواده است، گرم کند.
[۳۳] دوپری، ج۱، ص۱۳۶.
[۳۴] دوپری، ج۱، ص۱۳۸.
[۳۵] دوپری، ج۱، ص۱۴۰.

در روستاهای نورستان در دامنه کوه‌های پرشیب و جنگلی هندوکش، استادکاران و سازندگان بیش از هر چیز در پی مقاوم ساختن ساختمان‌ها در برابر زلزله‌های مکرر این ناحیه زلزله‌خیز بوده‌اند.
[۳۶] ادلبرگ و جونز، ج۱، ص۱۱۳ـ۱۱۴.
ساختن خانه‌ها در شیب صخره‌ها که معمولا پشت سرهم و به شکل زنجیره‌ای مارپیچ ساخته می‌شوند، از اتلاف زمین‌های کشاورزی جلوگیری می‌کند.
[۳۷] ادلبرگ و جونز، ج۱، ص۵۲.
[۳۸] دوپری، ج۱، ص۱۴۲.
این خانه‌ها با چوب و سنگ بنا می‌گردند و معمولا دو یا سه طبقه‌اند. بام آن‌ها مسطح و کاملا متصل به یکدیگر است. اتاق همکف معمولا محل نگهداری دام و انبار هیزم و مانند آن است. یک نردبان چوبی و یک دریچه، دستیابی به طبقه بالا و محل اصلی زندگی خانواده را امکان‌پذیر می‌سازد.
[۳۹] عمادی، ج۱، ص۱۲۶.
طبقه بالا معمولا دارای ایوان است. ایوان دارای ردیفی از ستون‌های چوبی منبت‌کاری شده است و به ویژه در تابستان ، محل تجمع و فعالیت‌های عمومی است.
[۴۰] ادلبرگ و جونز، ج۱، ص۲۹.



اقوام چادرنشین افغانستان در چادر، یورت یا کلبه‌های قابل حمل و نقل زندگی می‌کنند. سه نوع چادر وجود دارد: سیاه چادر در جنوب و مغرب؛ چادرهای کتانی یا پشمی سفید در مشرق و شمال؛ و چادرهایی با طاق گهواره‌ای در بلوچستان. هر چادر معمولا ۲۵ مترمربع مساحت زمین را می‌پوشاند.
[۴۱] عمادی، ج۱، ص۱۲۸.
چوپان‌های چادرنشین پشتون در سراسر سال در چادرهای سیاهِ بافته شده از موی بز که طاقِ ضربی یا نوک تیز دارند، زندگی می‌کنند. آنان برای سهولت حمل و نقل، حداقلِ چوب را در ساخت چادرهای خود به کار می‌برند. فروشندگان و فالگیرهای دوره‌گرد از چادرهای کتانی استفاده می‌کنند.
[۴۲] ماگنوس و نبی، ج۱، ص۲۰.

در نواحی سردتر شمالی و در مناطقی که کشاورزان خانه‌های تابستانی و زمستانی دارند، یورت رایج است. یورت که مهاجران ترکمنستان به این نواحی وارد کرده‌اند، دایره‌ای شکل است و با شاخه‌های باریک، که با طناب به هم متصل شده‌اند، ساخته می‌شود و قابل حمل‌ونقل است. سطح خارجی یورت با لایه‌هایی از نمد پوشانده می‌شود. در بالای آن حفره‌ای برای خروج دود قرار دارد. سطح داخلی ممکن است با پارچه های پشمی و قالی تزیین شود.
[۴۳] ماگنوس و نبی، ج۱، ص۲۰ـ۲۱.
[۴۴] دوپری، ج۱، ص۱۷۲ـ۱۷۳.



کلبه ساختاری مدور، چند ضلعی یا مستطیل شکل با سقف منحنی و درِ چوبی دارد و چهارچوبش معمولا چوبی و گاهی از نی است. کلبه‌های مدور سه شکل دارند: لاچِق، کاپای چامشی و چَپَری. لاچق ساختاری سبک و ارزان از حصیر یا علوفه دارد و ساخت آن نیازمند مهارت خاصی نیست. این کلبه تابستانی در میان ازبکها، عربها، تاجیکها و ترکمنها رواج دارد. کاپای چامشی از بوریا ساخته می‌شود که تا حدی مانع سرماست اما در برابر باد و باران مقاوم نیست و حمل و نقل آن نیز دشوار است و گاه، وقتی دیگر به آن نیازی نیست، برای در راه ماندگان یا اقامت کارگران نیمه چادرنشین به جای گذارده می‌شود. چپری دارای تیرک‌های چوبی و دیوارهایی از حصیر و سقفی از پوشال و قطعات نمد است که میان هزاره‌های دامدار شمال رایج است.
[۴۵] عمادی، ج۱، ص۱۳۰ـ۱۳۱.
[۴۶] حسن پولادی، تاریخ هزاره‌ها، ج۱، ص۴۲۳.

کلبه‌های چندضلعی به دو شکل‌اند: کاپای عرب، و چوب‌داره. کاپای عرب شامل مجموعه‌ای از تیرکهای چوبی است که به هم متصل‌اند و دیوارهایی از حصیر اطراف آن‌ها را فراگرفته است و گله‌داران عرب چادرنشین هنگام کوچ به مراتع بدخشان از آن‌ها استفاده می‌کنند. چهارچوب چوب داره از چوب است و دیوارها و بام آن از حصیر ساخته می‌شود. این ساختار بیش‌تر برای انبار یا طویله به‌کار می‌رود.
[۴۷] عمادی، ج۱، ص۱۳۱ـ۱۳۲.

کلبه‌های مستطیل شکل در غرب افغانستان از شاخه‌های گز ساخته می‌شوند و کُدَی، کُدِیک و کاپا نام دارند. تاجیکها نیز آن‌ها را کاپا می‌نامند. این کلبه‌ها شامل مجموعه‌ای از تیرکها هستند که با فواصل مساوی به شکل مستطیل قرار می‌گیرند و با دیوارهای حصیری پوشانده می‌شوند. این دیوارها چندان محکم نیستند و به‌سبب قابلیت حمل‌ونقل و قیمت ارزانشان کاربرد فراوان دارند.
[۴۸] عمادی، ج۱، ص۱۳۲.



در برخی از نواحی ماسه‌سنگی، غارهای مسکونی نیز یافت می‌شود که دهانه آن‌ها ممکن است با ابزاردستی وسیع گردد. این نوع سکونت‌گاهها که پیش از جنگ فقط برای دام‌ها استفاده می‌شدند، در ناحیه هزاره جات در بامیان سرپناه برخی خانواده‌های فقیرند.
[۴۹] عمادی، ج۱، ص۱۲۲.
[۵۰] دوپری، ج۱، ص۱۴۲.



(۱) بیهقی.
(۲) حسن پولادی، تاریخ هزاره‌ها: اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، ترجمه علی عالمی کرمانی، تهران ۱۳۸۱ش.
(۳) محمدحسین فرهنگ، جامعه‌شناسی و مردم‌شناسی شیعیان افغانستان، قم ۱۳۸۰ش.
(۴) اروین گروتس‌باخ، جغرافیای شهری در افغانستان، ترجمه محسن محسنیان، مشهد ۱۳۶۸ش.
(۵) The Dictionary of art, ed Jane Turner, New York: Grove, ۱۹۹۸, sv AfghanistanII۳: after c ۱۹۰۰" (by N Hatch Dupree).
(۶) Louis Dupree, Afghanistan, Karachi ۱۹۹۷.
(۷) Lennart Edelberg and Schuyler Jones, Nuristan, Graz ۱۹۷۹.
(۸) EIr sv "Afghanistan VIII: archeology" (by N H Dupree).
(۹) Hafizullah Emadi, Culture and customs of Afghanistan, Westport, Conn ۲۰۰۵.
(۱۰) Hiuen Tsiang, Si - Yu - Ki Buddhist records of the Western world, translated from the Chinese of Hiuen Tsiang (AD۶۲۹) by Samuel Beal, London ۱۸۸۴, repr New Delhi ۲۰۰۳.
(۱۱) Ralph H Magnus and Eden Naby, Afghanistan: Mullah, Marx, and Mujahid, Boulder, Col ۲۰۰۲.


۱. عمادی، ج۱، ص۱۱۱.
۲. ایرانیکا، ج۱، ص۵۲۸ـ۵۳۰.
۳. ایرانیکا، ج۱، ص۷۴.
۴. ایرانیکا، ج۱، ص۱۷۸.
۵. فرهنگ هنر، ج۱، ص۲۰۸.
۶. دوپری، ج۱، ص۱۳۴.
۷. ماگنوس و نبی، ج۱، ص۲۱.
۸. دوپری، ج۱، ص۱۳۴.
۹. عمادی، ج۱، ص۱۱۳ـ۱۱۴.
۱۰. عمادی، ج۱، ص۱۲۲.
۱۱. ماگنوس و نبی، ج۱، ص۲۱.
۱۲. عمادی، ج۱، ص۱۱۷.
۱۳. عمادی، ج۱، ص۱۲۰ـ۱۲۱.
۱۴. عمادی، ج۱، ص۱۲۴.
۱۵. عمادی، ج۱، ص۱۱۹.
۱۶. عمادی، ج۱، ص۱۲۲.
۱۷. عمادی، ج۱، ص۱۲۳.
۱۸. عمادی، ج۱، ص۱۲۳.
۱۹. اروین گروتس‌باخ، جغرافیای شهری در افغانستان، ج۱، ص۲۳۷.
۲۰. اروین گروتس‌باخ، جغرافیای شهری در افغانستان، ج۱، ص۲۳۹.
۲۱. دوپری، ج۱، ص۱۳۴.
۲۲. عمادی، ج۱، ص۱۲۴.
۲۳. محمدحسین فرهنگ، جامعه‌شناسی و مردم‌شناسی شیعیان افغانستان، ج۱، ص۴۱۷ـ۴۱۸.
۲۴. حسن پولادی، تاریخ هزاره‌ها، ج۱، ص۴۲۲.
۲۵. حسن پولادی، تاریخ هزاره‌ها، ج۱، ص۴۲۴.
۲۶. دوپری، ج۱، ص۱۳۸.
۲۷. حسن پولادی، تاریخ هزاره‌ها، ج۱، ص۴۲۵.
۲۸. عمادی، ج۱، ص۱۱۴.
۲۹. عمادی، ج۱، ص۱۲۷.
۳۰. ماگنوس و نبی، ج۱، ص۱۹.
۳۱. عمادی، ج۱، ص۱۲۷.
۳۲. ماگنوس و نبی، ج۱، ص۱۹.
۳۳. دوپری، ج۱، ص۱۳۶.
۳۴. دوپری، ج۱، ص۱۳۸.
۳۵. دوپری، ج۱، ص۱۴۰.
۳۶. ادلبرگ و جونز، ج۱، ص۱۱۳ـ۱۱۴.
۳۷. ادلبرگ و جونز، ج۱، ص۵۲.
۳۸. دوپری، ج۱، ص۱۴۲.
۳۹. عمادی، ج۱، ص۱۲۶.
۴۰. ادلبرگ و جونز، ج۱، ص۲۹.
۴۱. عمادی، ج۱، ص۱۲۸.
۴۲. ماگنوس و نبی، ج۱، ص۲۰.
۴۳. ماگنوس و نبی، ج۱، ص۲۰ـ۲۱.
۴۴. دوپری، ج۱، ص۱۷۲ـ۱۷۳.
۴۵. عمادی، ج۱، ص۱۳۰ـ۱۳۱.
۴۶. حسن پولادی، تاریخ هزاره‌ها، ج۱، ص۴۲۳.
۴۷. عمادی، ج۱، ص۱۳۱ـ۱۳۲.
۴۸. عمادی، ج۱، ص۱۳۲.
۴۹. عمادی، ج۱، ص۱۲۲.
۵۰. دوپری، ج۱، ص۱۴۲.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «خانه در کشورهای مسلمان (۷)»، شماره۶۸۸۰.    



جعبه ابزار