• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خواجه اسحاق ختلانی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



خُتَّلانی، خواجه اسحاق، صوفی جنجال برانگیز طریقت کبرویه در قرن هشتم و نهم بود.



درباره احوال وی اطلاعات چندانی در دست نیست.
ظاهرآ وی در ختّلان به دنیا آمده بود و مدتی در اسپیجاب، نزدیک تاشکند، سکونت داشت.
پدرش، اسماعیل آتا، از خلفا و مریدان سیدآتا (خلیفه دوم زنگی آتا از مشایخ نقش بندیه ) بود.
[۱] علی بن حسین فخرالدین صفی، رشحات عین الحیات، ج۱، ص۲۵، چاپ علی اصغر معینیان، تهران ۱۳۵۶ش.
[۲] علی بن حسین فخرالدین صفی، رشحات عین الحیات، ج۱، ص۲۷ـ۲۸، چاپ علی اصغر معینیان، تهران ۱۳۵۶ش.

ابن کربلائی
[۳] ابن کربلائی، روضات الجنان و جناتالجنان، ج۲، ص۲۴۴، چاپ جعفر سلطانالقرائی، تهران ۱۳۴۴ـ۱۳۴۹ش.
نام پدر خواجه اسحاق را امیر اَرآمشاه ذکر کرده است.
بنابراین، احتمال دارد اسماعیل آتا لقب طریقتیِ وی بوده باشد.
امیر ارآمشاه از مخالفان سلطنت امیرتیمور گورکان (متوفی ۸۰۷) بود.
جد خواجه اسحاق، امیرعلیشاه، نیز مردی سرشناس بود و گویا خاندان علیشاهی از امیران ناحیه ختّلان بودند.
شاید به همین سبب، میرسید علی همدانی (متوفی ۷۸۶) از آن‌ها به بزرگی یاد کرده است.
[۴] نورالدین جعفر بدخشی، خلاصةالمناقب: در مناقب میرسیدعلی همدانی، ج۱، ص۲۹۱، چاپ سیدهاشرف ظفر، اسلام آباد ۱۳۷۴ش.
[۵] ابن کربلائی، روضات الجنان و جناتالجنان، ج۲، ص۲۰۹، چاپ جعفر سلطانالقرائی، تهران ۱۳۴۴ـ۱۳۴۹ش.
[۶] ابن کربلائی، روضات الجنان و جناتالجنان، ج۲، ص۲۴۳ـ۲۴۴، چاپ جعفر سلطانالقرائی، تهران ۱۳۴۴ـ۱۳۴۹ش.



خواجه اسحاق مرید و داماد میرسیدعلی همدانی بود.
او پس از تحمل ریاضت های بسیار چنان در نظر میرسیدعلی ارج و قرب یافت که سید وی را پهلوان نامید و پس از این‌که به اتفاق از سفر حج بازگشتند، او را شیخ ختّلان و خراسان و ماوراءالنهر و بسیاری از بلاد دیگر کرد.
[۷] پیشگفتار سیدهاشرف ظفر، ص۱، ج۱، ص۲۹۳، نورالدین جعفر بدخشی، خلاصةالمناقب: در مناقب میرسیدعلی همدانی، چاپ سیدهاشرف ظفر، اسلام آباد ۱۳۷۴ش.
[۸] ابن کربلائی، روضات الجنان و جناتالجنان، ج۲، ص۲۴۳، چاپ جعفر سلطانالقرائی، تهران ۱۳۴۴ـ۱۳۴۹ش.
[۹] ابن کربلائی، روضات الجنان و جناتالجنان، ج۲، ص۲۴۵ـ ۲۴۶، چاپ جعفر سلطانالقرائی، تهران ۱۳۴۴ـ۱۳۴۹ش.

میرسیدعلی تمایلات شیعی داشت و تأثیر آن در تربیت و ارشاد عرفانی مریدانش، خصوصآ خواجه اسحاق، مشهود بود.


خواجه اسحاق ختّلانی بیش از پنجاه سال در مقام ارشاد بود و شاگردان زیادی تربیت کرد، از جمله زین الدین ابراهیم مبارک ، خواجه خورد ، میردرویش بدخشانی ، حاجی حسین ختلانی ، حاجی محمد (فرزند خواجه اسحاق)، سیدمحمد نوربخش و سیدعبداللّه برزش آبادی .
[۱۰] ابن کربلائی، روضات الجنان و جناتالجنان، ج۲، ص۲۴۷ـ ۲۴۸، چاپ جعفر سلطانالقرائی، تهران ۱۳۴۴ـ۱۳۴۹ش.



خواجه اسحاق بعد از میرسیدعلی همدانی طریقت کبرویه را به تشیع نزدیکتر ساخت و رفته رفته این طریقت در زمان حیات خواجه اسحاق به ذهبیه معروف شد.
گفتنی است، در اواخر حیات خواجه اسحاق یا مقارن وفات وی، قسمتی از کبرویه به نام نوربخشیه و نوریه (پیروان سیدمحمد نوربخش) و قسمتی از آن به نام ذهبیه (پیروان سیدعبداللّه برزش آبادی) منشعب شدند، هرچند نوربخشیه خود را ذهبیه نیز می‌خواندند.
[۱۱] عبدالحسین زرین کوب، دنباله جستجو در تصوف ایران، ج۱، ص۱۸۳، تهران ۱۳۶۲ش.

به گفته ابن کربلایی ابن کربلائی،
[۱۲] روضات الجنان و جناتالجنان، ج۲، ص۲۳۷، چاپ جعفر سلطانالقرائی، تهران ۱۳۴۴ـ۱۳۴۹ش.
[۱۳] ابن کربلائی، روضات الجنان و جناتالجنان، ج۲، ص۲۴۹، چاپ جعفر سلطانالقرائی، تهران ۱۳۴۴ـ۱۳۴۹ش.
، خواجه اسحاق به سبب کهولت سن، رسیدگی به امور درویشان را برعهده برزش آبادی گذاشته و آنان را به امتثال اوامر و نواهی وی امر کرده بود.
از سوی دیگر، شوشتری
[۱۴] نوراللّه بن شریف الدین شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۱۴۴، تهران ۱۳۵۴ش.
نقل کرده است که خواجه آخرین خرقه میرسیدعلی همدانی را به نوربخش پوشاند و وی را بر مسند ارشاد نشاند و امور خانقاه را به او واگذار کرد.


خواجه اسحاق ختّلانی، همچون پدرش، از حکومت تیموریان ناراضی بود، چنانکه یک بار بر سر اقامت میرسیدعلی همدانی در ختّلان و هجوم مردم برای زیارت وی، با شخص تیمور درگیر شد و عاقبت با پرداخت جریمه رهایی یافت.
علاوه بر این، تیمور هم بیم آن داشت که گرایش مردم به میرسیدعلی و ارادت علیشاهیان خصوصآ خواجه اسحاق به وی، سلطنتش را با خطر مواجه سازد.
[۱۵] ابن کربلائی، روضات الجنان و جناتالجنان، ج۲، ص۲۴۴ـ۲۴۵، چاپ جعفر سلطانالقرائی، تهران ۱۳۴۴ـ۱۳۴۹ش.
[۱۶] نورالدین جعفر بدخشی، خلاصةالمناقب: در مناقب میرسیدعلی همدانی، ج۱، ص۲۶۵، چاپ سیدهاشرف ظفر، اسلام آباد ۱۳۷۴ش.



طبق برخی منابع،
[۱۷] ابن کربلائی، روضات الجنان و جناتالجنان، ج۲، ص۲۴۴، چاپ جعفر سلطان القرائی، تهران ۱۳۴۴ـ۱۳۴۹ش.
[۱۸] کامل مصطفی شیبی، الصلة بین التصوف و التشیع، ج۲، ص۲۹۷ـ۲۹۸، بیروت ۱۹۸۲.
نوربخش که سخت به تشیع گرایش داشت و همچون پیران خود عمامه سیاه بر سر می‌گذاشت در ۸۲۶ ادعای مهدویت کرد؛ اما داعیه مهدویت او به معنای خروج مهدی موعود نبود.
به گفته شوشتری،
[۱۹] نوراللّه بن شریف الدین شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۱۴۷، تهران ۱۳۵۴ش.
نوربخش با این داعیه درصدد نوعی اصلاح‌طلبی و قیام علیه ظلم بود و سخنان نوربخش مبنی بر امام آخرالزمان و مهدی موعود بودنِ وی
[۲۰] محمد بن محمد نوربخش خراسانی، تحقیق در احوال و آثار سیدمحمد نوربخش اویسی قهستانی، ص۷۵-۷۶، چاپ جعفر صدقیانلو، تهران ۱۳۵۱ش.
، مربوط به نسخه‌های متأخر آثار اوست که احتمالا برخی از هوادارانش اضافه کرده‌اند.
به هر صورت، خواجه اسحاق ختّلانی ادعای نوربخش را تأیید نمود و وی را ترغیب کرد که بر سلطان وقت، شاهرخ میرزا، خروج کند.
گویی خواجه اسحاق با تأیید دعوی نوربخش، درصدد براندازی حکومت وقت و تشکیل حکومت جدیدی به دست صوفیان بود.
[۲۱] ابن کربلائی، روضات الجنان و جناتالجنان، ج۲، ص۲۴۹، چاپ جعفر سلطان القرائی، تهران ۱۳۴۴ـ۱۳۴۹ش.
[۲۲] کامل مصطفی شیبی، الصلة بین التصوف و التشیع، ج۲، ص۲۹۷، بیروت ۱۹۸۲.

اگرچه نوربخش حکومت صوفیانه را از مقدرات الهی می‌دانست، به دلیل قدرتمندی شاهرخ، زمان خروج را مناسب نمی‌دید.
اما خواجه اصرار ورزید و با نوربخش به عنوان پیشوای نهضت، نه به عنوان پیر و مرشد خود، بیعت کرد.
[۲۳] ابن کربلائی، روضات الجنان و جناتالجنان، ج۲، ص۲۴۴ـ۲۴۵، چاپ جعفر سلطان القرائی، تهران ۱۳۴۴ـ۱۳۴۹ش.
[۲۴] ابن کربلائی، روضات الجنان و جناتالجنان، ج۲، ص۲۴۹ـ۲۵۰، چاپ جعفر سلطان القرائی، تهران ۱۳۴۴ـ۱۳۴۹ش.
[۲۵] نوراللّه بن شریف الدین شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۱۴۴ـ۱۴۵، تهران ۱۳۵۴ش.
[۲۶] کامل مصطفی شیبی، الصلة بین التصوف و التشیع، ج۲، ص۲۹۸، بیروت ۱۹۸۲.
[۲۷] عبدالحسین زرین کوب، دنباله جستجو در تصوف ایران، ج۱، ص۱۸۴، تهران ۱۳۶۲ش.

در این میان، برزش آبادی از بیعت با نوربخش سرباز زد و باعث تفرقه در طریقت کبرویه شد.
به همین سبب پیروان نوربخش وی را مرتد شناختند و حتی علیه او اقوالی از جانب خواجه ساختند تا به گونه‌ای تمرّد برزشآبادی را ناحق و نوربخش را به حق جلوه دهند
[۲۸] ۱۴۸، نوراللّه بن شریف الدین شوشتری، ج۲، ص۱۴۴ـ۱۴۵و۱۴۸، مجالس المؤمنین، تهران ۱۳۵۴ش.
[۲۹] محمد بن محمد نوربخش خراسانی، تحقیق در احوال و آثار سیدمحمد نوربخش اویسی قهستانی، ص۶۵، چاپ جعفر صدقیانلو، تهران ۱۳۵۱ش.

به هر حال، خواجه به همراه نوربخش و بعضی از مریدانش به منطقه کوهستانی و صعب العبور کوه تیری، نزدیک ختّلان، رفتند و خروج خود را رسمآ اعلام کردند.
هنگامی که سلطان بایزید (نایب شاهرخ و فرمانروای ختّلان) از قضیه آگاه شد، بیدرنگ آن‌ها را دستگیر و روانه هرات کرد.
سپس خواجه اسحاق را به عنوان محرک نهضت در ۹۶ سالگی، در سال ۸۲۶ یا ۸۲۷ به قتل رساند.
[۳۰] ابن کربلائی، روضات الجنان و جناتالجنان، ج۲، ص۲۵۰، چاپ جعفر سلطان القرائی، تهران ۱۳۴۴ـ۱۳۴۹ش.
[۳۱] نوراللّه بن شریف الدین شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۱۴۵ـ ۱۴۶، تهران ۱۳۵۴ش.

خواجه را در نزدیکی سمرقند به خاک سپردند.
بعد از مرگ کراماتی به او نسبت دادند.
[۳۲] ابوطاهر بن ابوسعید سمرقندی، سمریه: در بیان اوصاف طبیعی و مزارات سمرقند، ج۱، ص۱۰۵ـ۱۰۶، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۴۳ش.



از آثار خواجه اسحاق اطلاع دقیقی در دست نیست.
دو رساله به نام مَحرمنامه در شرح مبانی حروف (تألیف ۸۳۱) و وصیتنامه به وی نسبت داده‌اند،
[۳۳] کامل مصطفی شیبی، الصلة بین التصوف و التشیع، ج۲، ص۲۰۹ـ ۲۱۰، بیروت ۱۹۸۲.
[۳۴] کامل مصطفی شیبی، الصلة بین التصوف و التشیع، ج۲، ص۳۸۷، بیروت ۱۹۸۲.
اما این دو رساله را سیداسحاق (متولد ۷۷۱)، از پیروان فضلاللّه حروفی (متوفی ۷۹۶)، تألیف کرده است.
[۳۵] سیداسحاق، محرمنامه، ج۱، ص۴۳ـ۴۴، در مجموعه رسائل حروفیه، چاپ کلمان هوار، لیدن: بریل، ۱۳۲۷/ ۱۹۰۹، چاپ افست تهران ۱۳۶۰ش.
[۳۶] هلموت ریتر، آغاز فرقه حروفیه، ج۱، ص۶۱، ترجمه حشمت مؤید (بی‌جا، بی‌تا).



(۱) ابن کربلائی، روضات الجنان و جناتالجنان، چاپ جعفر سلطان القرائی، تهران ۱۳۴۴ـ۱۳۴۹ش.
(۲) نورالدین جعفر بدخشی، خلاصةالمناقب: در مناقب میرسیدعلی همدانی، چاپ سیدهاشرف ظفر، اسلام آباد ۱۳۷۴ش.
(۳) هلموت ریتر، آغاز فرقه حروفیه، ترجمه حشمت مؤید (بی‌جا، بی‌تا).
(۴) عبدالحسین زرین کوب، دنباله جستجو در تصوف ایران، تهران ۱۳۶۲ش.
(۵) ابوطاهر بن ابوسعید سمرقندی، سمریه: در بیان اوصاف طبیعی و مزارات سمرقند، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۴۳ش.
(۶) سیداسحاق، محرمنامه، در مجموعه رسائل حروفیه، چاپ کلمان هوار، لیدن: بریل، ۱۳۲۷/ ۱۹۰۹، چاپ افست تهران ۱۳۶۰ش.
(۷) نوراللّه بن شریف الدین شوشتری، مجالس المؤمنین، تهران ۱۳۵۴ش.
(۸) کامل مصطفی شیبی، الصلة بین التصوف و التشیع، بیروت ۱۹۸۲.
(۹) علی بن حسین فخرالدین صفی، رشحات عین الحیات، چاپ علی اصغر معینیان، تهران ۱۳۵۶ش.
(۱۰) محمد بن محمد نوربخش خراسانی، تحقیق در احوال و آثار سیدمحمد نوربخش اویسی قهستانی، چاپ جعفر صدقیانلو، تهران ۱۳۵۱ش.


۱. علی بن حسین فخرالدین صفی، رشحات عین الحیات، ج۱، ص۲۵، چاپ علی اصغر معینیان، تهران ۱۳۵۶ش.
۲. علی بن حسین فخرالدین صفی، رشحات عین الحیات، ج۱، ص۲۷ـ۲۸، چاپ علی اصغر معینیان، تهران ۱۳۵۶ش.
۳. ابن کربلائی، روضات الجنان و جناتالجنان، ج۲، ص۲۴۴، چاپ جعفر سلطانالقرائی، تهران ۱۳۴۴ـ۱۳۴۹ش.
۴. نورالدین جعفر بدخشی، خلاصةالمناقب: در مناقب میرسیدعلی همدانی، ج۱، ص۲۹۱، چاپ سیدهاشرف ظفر، اسلام آباد ۱۳۷۴ش.
۵. ابن کربلائی، روضات الجنان و جناتالجنان، ج۲، ص۲۰۹، چاپ جعفر سلطانالقرائی، تهران ۱۳۴۴ـ۱۳۴۹ش.
۶. ابن کربلائی، روضات الجنان و جناتالجنان، ج۲، ص۲۴۳ـ۲۴۴، چاپ جعفر سلطانالقرائی، تهران ۱۳۴۴ـ۱۳۴۹ش.
۷. پیشگفتار سیدهاشرف ظفر، ص۱، ج۱، ص۲۹۳، نورالدین جعفر بدخشی، خلاصةالمناقب: در مناقب میرسیدعلی همدانی، چاپ سیدهاشرف ظفر، اسلام آباد ۱۳۷۴ش.
۸. ابن کربلائی، روضات الجنان و جناتالجنان، ج۲، ص۲۴۳، چاپ جعفر سلطانالقرائی، تهران ۱۳۴۴ـ۱۳۴۹ش.
۹. ابن کربلائی، روضات الجنان و جناتالجنان، ج۲، ص۲۴۵ـ ۲۴۶، چاپ جعفر سلطانالقرائی، تهران ۱۳۴۴ـ۱۳۴۹ش.
۱۰. ابن کربلائی، روضات الجنان و جناتالجنان، ج۲، ص۲۴۷ـ ۲۴۸، چاپ جعفر سلطانالقرائی، تهران ۱۳۴۴ـ۱۳۴۹ش.
۱۱. عبدالحسین زرین کوب، دنباله جستجو در تصوف ایران، ج۱، ص۱۸۳، تهران ۱۳۶۲ش.
۱۲. روضات الجنان و جناتالجنان، ج۲، ص۲۳۷، چاپ جعفر سلطانالقرائی، تهران ۱۳۴۴ـ۱۳۴۹ش.
۱۳. ابن کربلائی، روضات الجنان و جناتالجنان، ج۲، ص۲۴۹، چاپ جعفر سلطانالقرائی، تهران ۱۳۴۴ـ۱۳۴۹ش.
۱۴. نوراللّه بن شریف الدین شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۱۴۴، تهران ۱۳۵۴ش.
۱۵. ابن کربلائی، روضات الجنان و جناتالجنان، ج۲، ص۲۴۴ـ۲۴۵، چاپ جعفر سلطانالقرائی، تهران ۱۳۴۴ـ۱۳۴۹ش.
۱۶. نورالدین جعفر بدخشی، خلاصةالمناقب: در مناقب میرسیدعلی همدانی، ج۱، ص۲۶۵، چاپ سیدهاشرف ظفر، اسلام آباد ۱۳۷۴ش.
۱۷. ابن کربلائی، روضات الجنان و جناتالجنان، ج۲، ص۲۴۴، چاپ جعفر سلطان القرائی، تهران ۱۳۴۴ـ۱۳۴۹ش.
۱۸. کامل مصطفی شیبی، الصلة بین التصوف و التشیع، ج۲، ص۲۹۷ـ۲۹۸، بیروت ۱۹۸۲.
۱۹. نوراللّه بن شریف الدین شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۱۴۷، تهران ۱۳۵۴ش.
۲۰. محمد بن محمد نوربخش خراسانی، تحقیق در احوال و آثار سیدمحمد نوربخش اویسی قهستانی، ص۷۵-۷۶، چاپ جعفر صدقیانلو، تهران ۱۳۵۱ش.
۲۱. ابن کربلائی، روضات الجنان و جناتالجنان، ج۲، ص۲۴۹، چاپ جعفر سلطان القرائی، تهران ۱۳۴۴ـ۱۳۴۹ش.
۲۲. کامل مصطفی شیبی، الصلة بین التصوف و التشیع، ج۲، ص۲۹۷، بیروت ۱۹۸۲.
۲۳. ابن کربلائی، روضات الجنان و جناتالجنان، ج۲، ص۲۴۴ـ۲۴۵، چاپ جعفر سلطان القرائی، تهران ۱۳۴۴ـ۱۳۴۹ش.
۲۴. ابن کربلائی، روضات الجنان و جناتالجنان، ج۲، ص۲۴۹ـ۲۵۰، چاپ جعفر سلطان القرائی، تهران ۱۳۴۴ـ۱۳۴۹ش.
۲۵. نوراللّه بن شریف الدین شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۱۴۴ـ۱۴۵، تهران ۱۳۵۴ش.
۲۶. کامل مصطفی شیبی، الصلة بین التصوف و التشیع، ج۲، ص۲۹۸، بیروت ۱۹۸۲.
۲۷. عبدالحسین زرین کوب، دنباله جستجو در تصوف ایران، ج۱، ص۱۸۴، تهران ۱۳۶۲ش.
۲۸. ۱۴۸، نوراللّه بن شریف الدین شوشتری، ج۲، ص۱۴۴ـ۱۴۵و۱۴۸، مجالس المؤمنین، تهران ۱۳۵۴ش.
۲۹. محمد بن محمد نوربخش خراسانی، تحقیق در احوال و آثار سیدمحمد نوربخش اویسی قهستانی، ص۶۵، چاپ جعفر صدقیانلو، تهران ۱۳۵۱ش.
۳۰. ابن کربلائی، روضات الجنان و جناتالجنان، ج۲، ص۲۵۰، چاپ جعفر سلطان القرائی، تهران ۱۳۴۴ـ۱۳۴۹ش.
۳۱. نوراللّه بن شریف الدین شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۱۴۵ـ ۱۴۶، تهران ۱۳۵۴ش.
۳۲. ابوطاهر بن ابوسعید سمرقندی، سمریه: در بیان اوصاف طبیعی و مزارات سمرقند، ج۱، ص۱۰۵ـ۱۰۶، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۴۳ش.
۳۳. کامل مصطفی شیبی، الصلة بین التصوف و التشیع، ج۲، ص۲۰۹ـ ۲۱۰، بیروت ۱۹۸۲.
۳۴. کامل مصطفی شیبی، الصلة بین التصوف و التشیع، ج۲، ص۳۸۷، بیروت ۱۹۸۲.
۳۵. سیداسحاق، محرمنامه، ج۱، ص۴۳ـ۴۴، در مجموعه رسائل حروفیه، چاپ کلمان هوار، لیدن: بریل، ۱۳۲۷/ ۱۹۰۹، چاپ افست تهران ۱۳۶۰ش.
۳۶. هلموت ریتر، آغاز فرقه حروفیه، ج۱، ص۶۱، ترجمه حشمت مؤید (بی‌جا، بی‌تا).



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «خواجه اسحاق ختلانی»، ج۱، ص۶۹۱۸.    



جعبه ابزار