• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

دانش مبهمات قرآن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



دانش مبهمات یکی از دانش‌های سودمند قرآنی ، و هدف آن برطرف کردن ابهام از الفاظ مبهم قرآن کریم است که به لحاظ مشخص نبودن مصداق یا مصادیق خاص عینی و خارجی آن، مبهم خوانده می‌شوند.



باید توجه داشت که اصطلاح «مبهمات قرآن» اصطلاحی علوم قرآنی و ناظر است به نام‌ها و صیغه‌های عام، مطلق و کلی که به لحاظ مشخص نبودن مصداق یا مصادیق خاص عینی و خارجی آن، مبهم خوانده می‌شود؛ و نباید این اصطلاح را با مبهم به معنای روشن نبودن معنای آیات قرآن و اجمال در آن‌ها اشتباه گرفت؛ بنابراین، هرگز مراد از مبهمات، آن معنای نادرستی نیست که امام باقر - علیه السلام- انتساب آن به قرآن را نفی کردند. آن حضرت در ضمن روایتی فرمودند: «فمن زعم ان کتاب الله مبهم فقد هلک و اهلک : هرکس بپندارد که کتاب خدا مبهم است هم خود هلاک شده و هم دیگران را به هلاکت افکنده است».
دانش مبهمات یکی از دانش‌های سودمند قرآنی، و هدف آن برطرف کردن ابهام از الفاظ مبهم قرآن کریم است. الفاظ مبهم مورد بحث در این دانش عبارت است از موصول ، ضمیر ، اسم اشاره و طور کلی هر لفظی که به صورت نامشخص به فرد یا افراد یا یک شی ء خارجی اشاره دارد. (محمد خزائلی دراعلام قرآن، ۱۱ مورد از این نام‌های مبهم را که به مکان اشاره دارد و ۴۹ مورد که کنایه از افرادی است که پیش از عصر پیامبر می‌زیسته‌اند و ۴۹ مورد نیز که کنایه ازافراد معاصر پیامبر اسلام بودند، شناسانده است که البته به یقین بیش از این‌ها در قرآن وجود دارد.
[۲] اعلام قرآن، ص۷۰۱- ۷۲۶.
برخی، این دانش را از شریف‌ترین دانش‌های قرآنی دانسته‌اند که از صدر اسلام و زمان پیامبر اسلام و نزول قرآن ، مفسران در پی شناخت آن بوده‌اند.
[۳] التکمیل والاتمام، ص۱۴.



مبهم در لغت، اسم مفعول و مشتق از ابهام به معنای روشن، و واضح نیاوردن امری است. ابن منظور برای این کلمه، کاربردهای گوناگونی را گزارش کرده است؛ برای مثال «باب مبهم» یعنی در بسته یا «حائط مبهم» یعنی دیوار بدون در، و «کلام مبهم» یعنی سخنی که معنایی روشن از آن به دست نیاید و «امر مبهم» یعنی چیزی که راهی به آن نباشد. او هم چنین می‌گوید: در حدیثی از علی علیهالسّلام آمده که هرگاه یکی از امور مبهم یعنی مسائل دشوار و مشکل بر وی فرود می‌آمد، از آن پرده برمی داشت و روشن می‌کرد؛
[۵] لسان العرب، ج۱، ص۵۲۴.
بنابراین در رایج‌ترین کاربرد، مبهم به معنای امر غیر آشکار است؛

۲.۱ - تعریف سهیلی

گویا نخستین بار سهیلی (م. ۵۹۱ ق.) واژه ابهام را درباره کلماتی از قرآن که به صورت غیر مشخص به کسانی یا چیزهایی اشاره دارد، به کار برد و بدین ترتیب، اصطلاحی خاص پدیدار شد؛ اما نخست بار، اصطلاح «مبهمات قرآن» را به طور صریح جاری بر قلم برهان الدین زرکشی می‌بینیم.
[۶] البرهان فی علوم القرآن، ج۱، ص۲۴۲.

سهیلی هم چنین در مقدمه کتابش سخنی دارد که می‌توان آن را تعریفی از اصطلاح مبهمات قرآن به شمار آورد. او می‌نویسد:
در این کتابم هر آن کس یا چیزی را که در قرآن به او اشاره رفته، اما نام علم وی نیامده است یاد می‌کنم؛ خواه آن چیز پیامبر باشد یا ولی یا غیر آن دو؛ آدم باشد یا فرشته یا جن ؛ شهر باشد یا درخت یا ستاره یا حیوانی که دارای اسم علم است و همه این‌ها نزد ناقلان اخبار و عالمان شناخته شده است.
[۷] التعریف والاعلام، ص۵۰.


۲.۲ - تعریف ابن عسکر

ابن عسکر که پس از سهیلی بوده، تعریفی خاص‌تر از مبهمات ارائه داده است. گویا وی نیز درصدد معرفی این دانش بوده است، نه ارائه تعریفی جامع. او نوشته است: علم مبهمات، دانشی است که در پرتو آن، نام‌های کسانی که آیاتی از قرآن در شان آنان نازل شده و سبب بعضی اخبار و حوادث بوده‌اند، روشن می‌شود.
[۸] التکمیل والاتمام، ص۳۴.
بنا به تعریف سهیلی و ابن عسکر از دانش مبهمات، این دانش درباره شناسایی نام افراد و جای‌ها و اشیای خاص مورد اشاره قرآن بحث می‌کند. همین تعریف نیز مبنای سهیلی در تالیف کتابش بوده و در همین چارچوب نیز بحث کرده است. پس از ابن عسکر، ابن جماعه هم دامنه تعریف را گسترده‌تر ساخته و معدود و زمان مبهم را نیز در تعریف خود از مبهمات گنجانده و هم بر مباحث این دانش افزوده است. وی می‌گوید: مبهمات قرآن واژگانی است که از نظر مسما یا معدود یا زمان، مخفی است؛
[۹] غررالتبیان، ص۱۹۱.
اما در مقام بحث از این حد نیز فراتر رفته؛ به طوری که حجم قابل توجهی از مباحث کتاب خود را به تفسیر کلمات مبهمی از قرآن اختصاص داده که بر هیچ یک از سه حوزه تعریف (مسما، معدود و زمان) منطبق نیست؛ از قبیل بحث درباره اسمایی که خداوند به آدم آموخت یا تفسیر «الصلوة الوسطی» در آیه ۲۳۸ بقره ، به نماز عصر ، تفسیر کلمه «ملا» در آیه ۲۴۶ بقره به اشراف، تفسیر کلمه « تابوت » و « بقیه » در آیه ۲۴۸ بقره و ده‌ها مورد دیگر. این گستردگی در تعریف و حدود دانش مبهمات را در کتاب‌های پس از ابن جماعه نیز می‌بینیم.
به هر حال، در عین حالی که هیچ یک از این تعریف‌ها جامع و کامل نیست، مجموع هر سه تعریف می‌تواند تصویری روشن از دانش مبهمات ارائه دهد؛ ناگفته نماند بسیاری از نام‌هایی که این دانش مندان به تفسیر آن پرداخته‌اند، از نظر لفظی هرگز مبهم نیست؛ مانند واژه فاسق ، شانئک ، امراة ، انسان ، و ده‌ها نام دیگر؛ بلکه این‌ها نام‌ها و اوصافی روشن است و احکامی که به آن‌ها نسبت داده شده نیز قاعده‌ای کلی است که تا قیامت هرکس مصداق این اوصاف قرار گیرد، مشمول حکم آن آیه نیز خواهد شد؛ ازاین رو افرادی که به صورت تفسیر و مصداق این آیات معرفی شده‌اند، در زمان نزول آیات قرآن محور حوادثی بوده‌اند که سبب نزول آیات پیشین شده‌اند و ابن عسکر با دقت و ریزبینی به این نکته توجه کرده است.


سابقه تفسیر مبهمات قرآن به عهد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم باز می‌گردد و روایاتی در این باره به ایشان منسوب است. در روایات فراوانی که از طرق متعدد و صحیح از‌ام سلمه ، عایشه ، انس بن مالک ، ابوسعید ، ابوهریره ، ابی الحمراء واثلة بن اسقع ، سعد و زید بن ارقم نقل شده است، رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم پس از نزول آیه ۳۳ احزاب : «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» اهل بیت را به فاطمه ، علی ، حسن و حسین علیهمالسّلام تفسیر کرد.
[۱۷] تفسیرابن کثیر، ج۳، ص۴۹۲- ۴۹۴.
[۱۸] جامع البیان، مج ۱۲، ج۲۲، ص۹- ۱۲.
نیز از حضرت تفسیر «مغضوب علیهم» و «ضالین» در سوره فاتحه و نیز « مقتسمین » در آیه ۹۰ حجر ؟ به یهود و نصارا نقل شده است.
[۲۱] الاتقان، ج۲، ص۴۳۵.

در تفسیر مبهمات قرآن، روایات دیگری نیز از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم نقل شده است که برخی از آن‌ها ضعیف یا مجعول است. سیوطی بخشی از آن‌ها را در الاتقان گرد آورده است.
[۲۲] الاتقان، ج۲، ص۴۳۵.

پس از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم صحابه ، عهده دار تفسیر مبهمات بودند؛ چنان که بسیاری از روایات مستند این دانش از امام علی علیهالسّلام و دیگر صحابه رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم هم چون ابن مسعود ، ابن عباس ، ابوسعید خدری ، جابربن عبدالله انصاری و سایر مفسران آن عهد نقل شده است. پس از صحابه، نوبت به مفسران تابعی می‌رسد که روایات بسیاری در این باب نیز به آنان منسوب است.


مجموع روایات مربوط به دانش مبهمات که از پیامبر، صحابه و تابعان نقل می‌شد، در آغاز در کتاب‌های حدیث ، تفسیر و کتاب‌های سیره پراکنده شد. نخستین نگاشته‌های مستقل در این باب را به سبب ارتباطی که میان این دانش و دانش اسباب نزول است، باید با تالیف کتاب‌های مستقل درباره اسباب نزول یکی دانست و نخستین تالیف در موضوع اسباب نزول از آن علی بن مدینی (م. ۲۳۴ ق.) استاد و شیخ بخاری است؛ اما نخستین تالیف مستقل در تفسیر مبهمات بنا به تصریح ابن عسکر از آن عبدالرحمن بن عبدالله سهیلی (م. ۵۹۱ ق.) با نام التعریف والاعلام فیما ابهم فی القرآن من الاسماء والاعلام است. وی می‌گوید: نخستین بار شیخ شیوخ ما و استاد استادان ما عالم اصل و امام اکمل، ابوزید عبدالرحمن بن ابی الحسن سهیلی به تالیف کتابی مستقل درباره این موضوع مبادرت کرد.
[۲۳] التکمیل والاتمام، ص۳۴.
[۲۴] الاتقان، ج۲، ص۳۱۴.
[۲۵] البرهان فی علوم القرآن، ج۱، ص۲۴۲.


۴.۱ - کتاب سهیلی در تفسیر مبهمات

کتاب سهیلی در تفسیر مبهمات قرآن، کتابی مختصر است و فقط ۲۹۴ آیه مشتمل بر اسم مبهم را تفسیر کرده است. وی از سوره فاتحه آغاز کرده و تا سوره فلق ادامه داده است و مجموع سوره‌هایی را که وی به تفسیر مبهمات آن‌ها پرداخته، ۸۶ سوره است. سهیلی در پایان کتابش درباره سبب تالیف کتاب می‌نویسد: این کتاب را بر کسی که از من خواسته بود نام‌های مبهم در قرآن را برای وی گرد آورم، املا کردم. من نیز آن چه را در حفظ داشتم یا با مطالعه در کتاب‌های تفسیر و اخبار و کتاب‌های روایی به دست آورده بودم، در این کتاب جمع کردم و در مواردی که راویان در تفسیر نامی، هم رای نبودند، به جای آن که همه آرا را بیان کنم، فقط آن معنای شایسته و درست تر را در تفسیر مبهم آن آیه نقل کردم؛ هم چنین برای مختصر شدن کتاب، از آوردن سند روایات صرف نظر کردم؛ زیرا این کتاب صرفا پاسخی بود به یک سؤال کننده و طالب این دانش.
[۲۶] التعریف والاعلام، ص۴۰۱- ۴۰۲.


۴.۲ - التکمیل والاتمام لکتاب التعریف والاعلام

پس از سهیلی، ابوعبدالله محمد بن علی بن خضر اندلسی ، معروف به ابن عسکر (م ۶۳۶ ق.) کتاب التکمیل والاتمام لکتاب التعریف والاعلام را نوشت. وی با ملاحظه نقایص کتاب التعریف سهیلی، درصدد تکمیل و رفع نواقص آن برآمد که به تالیف کتاب التکمیل انجامید.
ابن عسکر در مقدمه کتابش با ستایش از کتاب سهیلی، درباره انگیزه خودش از تالیف کتاب التکمیل می‌نویسد:
اگرچه کتاب سهیلی کم حجم و کوچک است، هم چون ستاره‌ای در آسمان ابداع و نوآوری طلوع کرده و من از زمانی که درخشش آن را دیده و مقصود شریفش را فهمیده‌ام، همواره از مخزن‌های دانش او مکیده و از میوه‌های باغ دانش او خوشه چینی کرده‌ام و هر زمان که دیگر کتاب‌های تفسیری و روایی را مطالعه کرده‌ام با نام‌هایی روبه رو شده‌ام که در قرآن کریم به صورت مبهم آورده شده و سهیلی نیز از بیان آن غفلت کرده و قفل آن را باز نکرده است. این نام را نیز به کتاب وی ملحق کردم تا شمار بسیاری از نام‌های مبهم قرآن فراهم شد؛ آن گاه استخاره کردم و از خداوند کمک خواستم که آن‌ها را در کتابی گرد آورم تا تکمله‌ای برای کتاب التعریف و الاعلام وی باشد و فایده این بحث کامل شود و در این کتاب، به تفسیر آن بخش از مبهماتی که در کتاب سهیلی از آن‌ها یاد نشده بود،
بسنده کردم؛ مگر آن که نکته خاصی در میان بوده یا توضیحی لازم، که در این صورت، سخن سهیلی را آورده و به قدر توان توضیح داده‌ام.
[۲۷] التکمیل والاتمام، ص۳۵- ۳۶.

شمار آیاتی که ابن عسکر به تفسیر نام مبهم آن پرداخته ۴۷۹ آیه است و در حقیقت، این تعداد آیه بیش از چیزی است که سهیلی آورده است. وی هم چنین در پایان کتابش به مهم‌ترین منابع و مصادر کتاب خود اشاره کرده است.

۴.۳ - کتاب ابن فرتون

پس از ابن عسکر، در قرن هفتم، احمد بن یوسف بن احمد السلمی ، معروف به ابن فرتون (م. ۶۶۰ ق.) کتابی را در تکمیل و استدراک بر کتاب سهیلی با عنوان الاستدراک والاتمام للتعریف والاعلام فیما ابهم من الاسماء والاعلام نگاشت
[۲۸] الاعلام، ج۱، ص۲۷۴.
که در دسترس نیست.
[۲۹] مبهمات القرآن، ج۱، ص۴۹.


۴.۴ - کتب الشامی

پس از وی، ابوعبدالله محمد بن علی، معروف به الشامی. (م ۷۱۵ ق.) کتابی در تفسیر مبهمات نوشت که آن نیز استدراک دیگری بر کتاب سهیلی بود؛ سپس بدرالدین بن جماعه (م. ۷۳۳ ق.) در این موضوع به نگارش دست زد. به ابن جماعه دو کتاب نسبت داده‌اند: یکی التبیان فی مبهمات القرآن که اکنون در دست نیست
[۳۰] مبهمات القرآن، ج۱، ص۵۰.
[۳۱] علوم القرآن بین البرهان والاتقان، ص۱۵۶- ۱۵۷.
و دیگری غررالتبیان فی من لم یسم بالقرآن که بنا به تصریح ابن جماعه ، خلاصه‌ای از کتاب اول او است. وی در مقدمه غررالتبیان می‌نویسد: مضمون این کتاب، خلاصه‌ای از کتابی است که پیش از این در موضوع مبهمات نگاشتم.
[۳۲] غررالتبیان، ص۱۹۱.
ابوعبدالله محمدبن علی بلنسی (م. ۷۸۲ ق.) کتابی در تفسیر مبهمات با عنوان صلة الجمع و عائد التذییل لموصول کتابی الاعلام والتکمیل نگاشت. بلنسی مطالب دو کتاب التعریف والاعلام بلنسی و التکمیل والاتمام ابن عسکر را در کتابش جمع کرده و مواردی (بیش از ۱۰۰ مورد) را بر آن افزوده است. کتاب بلنسی گسترده‌ترین و جامع‌ترین کتاب در موضوع تفسیر مبهمات است. پس از وی، بدرالدین زرکشی است که درباره این دانش به تالیف دست زد. وی نوع ششم از کتاب معروفش البرهان فی علوم القرآن را به بحث درباره دانش مبهمات قرآن اختصاص داد. زرکشی برخلاف پیشینیان فقط درباره مسائل نظری این دانش، به ویژه علل و اسباب ابهام در قرآن بحث کرد، بدون آن که بخواهد مبهمات قرآن را تفسیر کند؛ ازاین رو، وی نخستین مفسر و قرآن پژوهی است که دانش مبهمات قرآن را به صورت یکی از مباحث علوم قرآنی شناساند و آن را در کنار دیگر مباحث علوم قرآنی جای داد.
جلال الدین سیوطی (م. ۹۱۱ ق.) به پیروی از زرکشی، یکی از مباحث علوم قرآنی را علم مبهمات قرآن قرار داد و آن را در نوع هفتادم کتاب الاتقان جای داد و خلاصه‌ای از مباحث نظری دانش مبهمات را که زرکشی در البرهان بدان پرداخته بود، در این کتاب آورد. باید یادآور شویم که آن چه سیوطی در نوع هفتادم الاتقان آورده، خلاصه‌ای از کتاب دیگری با نام مفحمات الاقران فی مبهمات القرآن است که خود، پیش تر به صورت مستقل آن را در موضوع مبهمات قرآن تالیف کرده بود. آن چه در این کتاب سیوطی تازگی دارد، نسبت دادن هر نظری به قائل آن است.
از دیگر آثار در این موضوع، کتاب الاحکام لبیان ما فی القرآن من الابهام، تالیف حافظ احمدبن علی کتانی عسقلانی (م. ۸۵۲ ق.) ، تلخیص التعریف والاعلام فیما ابهم فی القرآن من الاسماء والاعلام از آن محمدبن عمر حضرمی، معروف به شیخ بحرق (م. ۹۳۰ ق.) ،
[۳۳] الاعلام، ج۶، ص۳۱۵- ۳۱۶.
[۳۴] مبهمات القرآن، ج۱، ص۵۲.
کشف غوامض القرآن از فخرالدین طریحی
[۳۵] الذریعه، ج۴، ص۲۹۷.
[۳۶] معجم مصنفات، ج۳، ص۱۳۴.
[۳۷] بینات، ش ۲۰، ص۱۵۵.
(م. ۱۰۸۵ ق.) ، ترویح اولی الدمائه بمنتقی الکتب الثلاثه، عبدالله بن سلامه ادکاوی (م. ۱۱۸۴ ق.) و کتاب الیاقوت والمرجان فی تفسیر مبهمات القرآن ، تالیف عبدالجواد خلف که در پاکستان به چاپ رسیده است. از مؤلف کتاب غرائب القرآن و مشکلاته و بیان شانه و نزول آیاته و معانیه و بعض لغاته و شرح مبهماته و نیز کتابی با عنوان مبهمات القرآن نام برده نشده و فقط نسخه‌ای خطی از کتاب اخیر در کتاب خانه سلیمانیه استانبول معرفی شده است.
[۳۸] مبهمات القرآن، ج۱، ص۵۲- ۵۵.



قرآن پژوهان معاصر نیز از تالیف در موضوع مبهمات قرآن غفلت نکرده و تالیفات ارزش مندی را به شکل‌های گوناگون عرضه کرده‌اند. این کتاب‌ها، همان گونه که پیش تر اشاره شد، بحث خود را به شناسایی و تفسیر نام‌های مبهم قرآن محدود نکرده و ذیل هر نامی، شرحی مختصر درباره آن آورده است؛ به طوری که از این کتاب‌ها نوعی تفسیر موضوعی و به عبارت دیگر، نوعی دائرةالمعارف گونه با موضوع خاصی ساخته است. از این کتاب‌ها پیش تر در بخش اعلام قرآن یاد کردیم. کتاب معروف دیگر در این موضوع، رجال انزل الله فیهم قرآنا، تالیف عبدالرحمن عمیره است که در ۱۲ جزء و سه مجلد عرضه شده و جزء دهم آن درباره نام‌های زنان است.


۱. بحارالانوار، ج۸۹، ص۹۰.    
۲. اعلام قرآن، ص۷۰۱- ۷۲۶.
۳. التکمیل والاتمام، ص۱۴.
۴. المصباح، ج۱، ص۶۴.    
۵. لسان العرب، ج۱، ص۵۲۴.
۶. البرهان فی علوم القرآن، ج۱، ص۲۴۲.
۷. التعریف والاعلام، ص۵۰.
۸. التکمیل والاتمام، ص۳۴.
۹. غررالتبیان، ص۱۹۱.
۱۰. بقره/سوره۲، آیه۲۳۸.    
۱۱. بقره/سوره۲، آیه۲۴۶.    
۱۲. بقره/سوره۲، آیه۴۸۲.    
۱۳. حجرات/سوره۴۹، آیه۶.    
۱۴. کوثر/سوره۱۰۸، آیه۳.    
۱۵. نساء/سوره۴، آیه۱۰۸.    
۱۶. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۸.    
۱۷. تفسیرابن کثیر، ج۳، ص۴۹۲- ۴۹۴.
۱۸. جامع البیان، مج ۱۲، ج۲۲، ص۹- ۱۲.
۱۹. الدرالمنثور، ج۶، ص۶۰۴- ۶۰۵.    
۲۰. حجر/سوره۱۵، آیه۹۰.    
۲۱. الاتقان، ج۲، ص۴۳۵.
۲۲. الاتقان، ج۲، ص۴۳۵.
۲۳. التکمیل والاتمام، ص۳۴.
۲۴. الاتقان، ج۲، ص۳۱۴.
۲۵. البرهان فی علوم القرآن، ج۱، ص۲۴۲.
۲۶. التعریف والاعلام، ص۴۰۱- ۴۰۲.
۲۷. التکمیل والاتمام، ص۳۵- ۳۶.
۲۸. الاعلام، ج۱، ص۲۷۴.
۲۹. مبهمات القرآن، ج۱، ص۴۹.
۳۰. مبهمات القرآن، ج۱، ص۵۰.
۳۱. علوم القرآن بین البرهان والاتقان، ص۱۵۶- ۱۵۷.
۳۲. غررالتبیان، ص۱۹۱.
۳۳. الاعلام، ج۶، ص۳۱۵- ۳۱۶.
۳۴. مبهمات القرآن، ج۱، ص۵۲.
۳۵. الذریعه، ج۴، ص۲۹۷.
۳۶. معجم مصنفات، ج۳، ص۱۳۴.
۳۷. بینات، ش ۲۰، ص۱۵۵.
۳۸. مبهمات القرآن، ج۱، ص۵۲- ۵۵.



اعلام القرآن،فرهنگ و معارف قرآن،ج۱، ص۳۳.    



جعبه ابزار