راههای درمان اخلاق بد
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اخلاق بد یکی از رزائل اخلاقی میباشد، برای شناخت و درمان
اخلاق بد راههایی بیان شده است که در این مبحث به برخی از آنها اشاره میشود.
۱. تقویت
عقل ؛ ۲.
تفکر پیش از عمل؛ ۳. بدبینی به نفس؛ ۴. مراجعه به طبیب روحانی؛ ۵. مراجعه به دوست دانا و دل سوز؛ ۶. از عیب دیگران پند گرفتن؛ ۷. از انتقاد پند گرفتن؛ ۸. نشانه بیماری
قلب را مشاهده کردن.
بزرگترین مانع برای کسب صفات نیک، عدم قابلیت نفس است، دلی که در اثر ارتکاب
گناه آلوده و تاریک شده نمیتواند مرکز تابش انوار الهی باشد. در خانهای که سگ است فرشتگان داخل نمیشوند.
تعلقات مادی؛ چون علاقه به مال،
ثروت ،
همسر ، فرزند، خانه، مقام و ریاست و... مانع بزرگی در راه نیک شدن آدمی است.
امام صادق علیهالسّلام فرمود: «محبت دنیا، ریشه همه گناهان است».
پیروی از هوای نفسانی به سان آن است که
انسان در فضای آلوده نفس میکشد، هوای نفس چون دودهای غلیظ، خانه دل را تیره و تار میسازند، ظرف دل
انسان جایگاه یک چیز است؛ یا روشنایی یا تاریکی. وقتی تاریکی باشد، روشنایی راه ندارد.
سخنان غیر ضروری؛ یکی از موانعی که توفیق خوش خویی را از انسان میگیرد، زیاده گویی، بیهوده گویی و لغو است، چه رسد به محرمات زبانی چون
دروغ ،
تهمت ،
غیبت ، فحش، توهین،
استهزا و....
حب ذات؛ کسی که در مقام خودسازی است، باید از این مرحله بگذرد وگرنه تلاشش بی ثمر است. کسی که میخواهد متخلق به
اخلاق نیک قرآنی شود، باید حب ذات را به حب خدا تبدیل نماید و همه کارهایش را صرفا برای رضای خدا انجام دهد.
علی علیهالسّلام فرمود: مردی یهودی از
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم چند
دینار طلب کار بود، روزی طلب خود را تقاضا کرد. حضرت فرمود: فعلا ندارم. گفت: از شما جدا نمیشوم تا بپردازید، فرمود: من هم در این جا با تو مینشینم، به اندازهای نشست که
نماز ظهر و عصر، مغرب و عشا، و
نماز صبح روز بعد را همان جا خواندند، اصحاب، یهودی را
تهدید کردند، پیامبر به آنها فرمود: این چه کاری است میکنید؟! عرض کردند: یک یهودی شما را بازداشت کند؟ فرمود:
خداوند مرا مبعوث نکرده تا به کسانی که معاهده مذهبی با من دارند یا غیر آنها
ستم روا دارم.
صبح روز بعد تا برآمدن و بالا رفتن آفتاب نشست. در این هنگام یهودی گفت: «اشهد ان لا اله الا الله واشهد ان محمدا رسوله»، نیمی از اموال خود را در راه خدا دادم. عرض کرد: به خدا سوگند، این کاری که نسبت به شما کردم نه از نظر جسارت بود، بلکه خواستم اوصاف شما را با آنچه در
تورات آمده مطابقت کنم. در آن جا خواندهام: محمد بن عبدالله(ص) در مکه متولد میشود و به
مدینه هجرت میکند، درشت خو و بداخلاق نیست. با صدای بلند سخن نمیگوید، ناسزاگو و بدزبان نیست. اکنون به یگانگی خدا و پیامبری شما گواهی میدهم، تمام
ثروت من در اختیارتان است و هرچه خداوند دستور داده درباره آن عمل کنید.
ابن سنان از
امام صادق علیهالسّلام نقل کرده است که آن جناب فرمود: برای حضرت رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلّم خبر آوردند که سعد بن معاذ فوت شده است. پیامبر با اصحاب آمدند و دستور دادند او را
غسل دهند.
خودشان کنار در ایستادند و پس از آن که مراسم غسل و
کفن تمام شد او را در تابوت گذاشته برای دفن کردن حرکت دادند. پیامبر در
تشییع جنازه او با پای برهنه بدون ردا حرکت میکرد، گاهی طرف چپ و گاهی طرف راست تابوت را میگرفت تا نزدیک قبرستان و قبر سعد رسید. رسول الله داخل قبر شدند و با دست مبارک خودشان لحد را ساختند و خشت بر آن گذاشتند.
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم میفرمود: خاک و گل به من بدهید و با گل میان خشتها را پر میکرد، همین که لحد را تمام کرد و خاک بر آن ریخت فرمود: میدانم به زودی این خشت و گل کهنه خواهند شد؛ ولی
خداوند دوست دارد هر کاری که بنده اش انجام میدهد محکم باشد.
در این هنگام مادر سعد کنار
قبر آمد و گفت: سعد!
بهشت بر تو گوارا باد. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم فرمود: مادر سعد! با چنین
یقین از طرف خداوند خبر مده. اکنون سعد از فشار قبر رنج دید و آزرده شد.
حضرت رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلّم برگشت، مردم نیز مراجعت کردند. در بازگشت عرض کردند: یا رسول الله! عملی با سعد انجام دادی که نسبت به دیگری سابقه نداشت، با پای برهنه و بدون ردا جنازه اش را تشییع کردی، گاهی طرف راست و گاهی طرف چپ جنازه را میگرفتی. پیامبر فرمود:
فرشتگان نیز عاری از ردا و کفش بودند و من به آنها اقتدا کردم و چون دستم در دست
جبرئیل بود هر طرف که او میرفت، من هم میرفتم. عرض کردند: یا رسول الله! بر جنازه اش
نماز خواندید و او را با دست مبارک خود در قبر گذاشتی، قبرش را با دست خود درست کردی، باز میفرمایی: سعد به فشار قبر دچار شد؟ فرمود: آری! سعد مقداری بدخلقی در خانواده اش داشت و این فشار از آن جهت بود.
عربی خدمت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم آمد و تقاضای کمک مالی کرد. حضرت به اندازه کفایت به او بخشید و فرمود: به تو احسان کردم؟ عرض کرد: نه، بلکه کار خوبی هم نکردی. اطرافیان
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم با آشفتگی از جای حرکت کردند تا او را کیفر دهند. حضرت اشاره کرد: خودداری کنید، آن گاه وارد منزل شد مقداری دیگری به عطای خویش افزود و به اعرابی داد، بعد فرمود: اکنون احسان کردم؟ گفت: آری!
خداوند پاداش نیکویی به شما عنایت کند.
به اعرابی فرمود: تو نزد اصحابم سخنی گفتی که باعث کدورت آنها شد، اکنون اگر صلاح بدانی همین حرف را پیش آنها بزن تا کدورت آنها برطرف شود. فردا صبح اعرابی هنگامی که اصحاب حضور داشتند خدمت پیامبر(ص) رسید. فرمود: دیروز این مرد حرفی زد، پس از آن که به عطایش اضافه کردم، گفت که از من راضی شده است، رو به او کرد و فرمود: همین طور است؟ عرض کرد: آری، خداوند به شما خیر عنایت کند.
آن گاه پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم به اصحاب فرمود: مثل این مرد مانند کسی است که شترش رم کرده و مردم از پی آن
شتر بروند، هرچه بیشتر ازدحام کنند، آن حیوان فرارش زیادتر میشود. صاحب شتر فریاد میکند: مرا با شتر واگذارید. من راه رام کردنش را بهتر میدانم، آن گاه خودش پیش میرود گرد و غبار از پیکر او میزداید تا آرام شود، کم کم او را خوابانده جهاز بر او میگذارد و سوار میشود. من هم اگر شما را آزاد میگذاشتم وقتی این مرد آن حرف را زد او را میکشتید و بیچاره به
آتش جهنم میسوخت.
دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، سایت بلاغ، برگرفته از مقاله«راههای درمان اخلاق بد».