رد الشمس
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
از حوادث سال هفتم هجری از چیزهایی که در
اخبار مستفیضه و
روایات علما و سیرهنگاران و اشعار شعرا آشکار و بارز است، بازگشت
خورشید برای
علی (علیهالسّلام) است؛ فضیلتی که در گذشته، کسی جز
یوشع بن نون وصی موسای نبی (علیهالسّلام)، بدان نایل نیامد.
این واقعه دو بار برای حضرت اتفاق افتاد، یکبار در زمان حیات
پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و زمانی دیگر بعد از وفات ایشان.
كازرونى و ديگران و
علامه طحاوى در کتاب
مشكلالآثار (به نقل
احقاقالحق) به سند خود از
اسماء بنت عميس روايت كرده است. «گروهی از
اصحاب روایت کردهاند که: روزی
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در منزل نشسته بودند و
علی (علیهالسّلام) نیز در خدمتشان بود در این هنگام
وحی نازل شد و چون در حالت نزول وحی آرامشی بر حضرت عارض میشد که ناچار به جایی تکیه میکردند، در اینجا زانوی
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) را تکیهگاه خود قرار دادند و سر برنداشتند تا اینکه
خورشید غروب کرد، امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) چون نمیتوانست سر رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را بر
زمین بگذارد به ناچار
نماز عصر را نشسته خواندند و
رکوع و سجودش را با اشاره به جا آوردند؛
چون حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به حالت عادی برگشتند به امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) فرمودند: «
خدا را بخوان تا خورشید را برایت باز گرداند تا تو نمازت را به حالت ایستاده در وقتش بخوانی،
خداوند تعالی بخاطر طاقتت برای خدا و رسولش تو را اجابت میکند.» پس حضرت علی (علیهالسّلام) از خدا خواست که خورشید را برای او برگرداند، خداوند هم خورشید را بر او باز گرداند تا اینکه به موضعش در
آسمان در وقت عصر رسید، پس حضرت
نماز عصرشان را خواندند سپس خورشید، غروب کرد.»
«اما برگشت خورشید برای حضرت علی (علیهالسّلام) پس از وفات پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چنان بود که چون در
شهر بابل در نزدیک
کوفه آن حضرت خواست از
شط فرات عبور کند بسیاری از همراهان او سرگرم گذراندن چهارپایان و اثاثیه خود از
آب بودند، حضرت به همراه عدهای معدود که با او بودند، نماز عصر را بجا آوردند.
سپاهیان از عبورشان از رودخانه فارغ نشده بودند که خورشید غروب کرد و نماز اول وقت بسیاری از آنها فوت شد و از فضیلت
نماز جماعت با حضرت محروم شدند آنها در اینباره با هم گفتگو میکردند، پس چون حضرت کلامشان را شنید، از خدا خواست که خورشید را بر او برگرداند تا همه اصحاب نماز را در وقتش به جا آورند خداوند دعای حضرت را مستجاب کرد و خورشید را بر او برگرداند اصحاب در آن
روز بسیار
تسبیح و
تهلیل کردند و
استغفار کردند.»
مرحوم
شیخ صدوق در کتابش
من لایحضره الفقیه این جریان را به نحو دیگری نیز، بیان کرده است.
در روایت «اسماء» این اتفاق، در صهباء در
غزوه خیبر رخ داده است
و نقل میکند: «دیدم خورشید غروب کرده است، سپس دیدم بعد غروب دوباره طلوع کرد و بین کوهها و زمین قرار گرفت.»
روایت ردالشمس از بسیاری از اصحاب با اندکی تفاوت روایت شده، من جمله از اسماء بنت عمیس،
ام سلمه،
جابر بن عبدالله انصاری،
ابوسعید خدری و
ابوهریره و...
شاید همین تعدد روایات و اختلافات جزئی بین این روایات باعث شده که
ابن شهر آشوب گمان کند که «چندین بار بر حضرت رد الشمس صورت گرفته است از جمله در بساط،
خندق،
حنین،
خیبر،
قرقیسیاء،
براثا،
غاضریه،
نهروان،
بیعت رضوان،
صفین،
نجف، بنیمازر، وادی عقیق واحد.» ایشان در ادامه آوردهاند؛ «اما معروف دوبار است یک بار در زمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در کراع غمیم و بار دیگر بعد وفات ایشان در بابل.»
حدیث رد الشمس درباره علی (علیهالسّلام) موضوعی است که شکی در آن نیست
و بسیاری از مورخان و سیرهنگاران در کتابهایشان مفصل به این موضوع، پرداختهاند؛ به گونهای که ادعا شده، مفسران و علمای
اهل سنت در وقوع این واقعه، اجماع دارند.
جالب اينجاست كه
سبط بن جوزى، يكى از بزرگان اهل سنت، به دنبال داستان حديث رد شمس داستان جالب ديگرى نقل كرد و مىگويد:
جمعى از مشايخ و بزرگان ما در
عراق نقل كردهاند كه هنگام عصرى بود كه ابو منصور مظفر بن اردشير عبادى
واعظ در محله ناجيه بر فراز
منبر نشسته بود و مشغول ذكر فضايل
اهلبيت و نقل داستان رد شمس بود و با بيان شيوا و سحرآميز خود دلها را به خود جذب كرده بود كه ناگاه ابر سياه و غليظى قسمت مغرب را پوشاند و خورشيد را از نظرها پنهان كرد و چندان طول كشيد و هوا تاريك شد كه مردم گمان كردند خورشيد غروب كرده، در اين وقت ابو منصور واعظ روى منبر ايستاد و با دستخود به سوى خورشيد اشاره كرد و گفت: اى خورشيد غروب نكن تا
مدح من درباره اهلبيت پيغمبر و فرزندان او پايان يابد، و عنان خود باز گردان اگر بيان ثناى آنها را خواهى؟ آيا فراموش كردهاى توقف خود را براى پيغمبر؟ اگر براى مولى توقف كردى و ايستادى براى پيروان و نزديكان او نيز بايد بايستى.
راويان مزبور گفتهاند: در اين وقت ناگهان ديدند ابرها به يكسو رفت و خورشيد بيرون آمد.
و
ابن حجر عسقلانى -با شدت تعصبى كه دارد- داستان رد شمس را در كتاب
الصواعق المحرقه، ذكر كرده و آن را از كرامات على (علیهالسّلام) دانسته و به دنبال آن داستان ابو منصور واعظ را نيز از
تذكرة الخواص نقل نموده است.
از میان بزرگان اهل سنت تنها چهار نفرند که این فضیلت را رد کردهاند:
ابن حزماندلسی، ابن جوزی،
ابن تیمیه و
ابنکثیر. خواننده با خواندن درشت گوییهای آنها میپندارد که
عقیده بازگشت خورشید به خاطر علی (علیهالسّلام)، تنها از خصوصیات
شیعه است و
اعتقاد به چنین امری، سخنی زننده و بیدلیل است که
اسلام معتقدان این گفته را ارج نمینهد و یا او را شایسته دشنام و نسبتهای زشت میداند. حدیث ردالشمس را گروهی از حافظان موثق به اسناد فراوانی نقل کردهاند که گروهی از کارشناسان حدیث پارهای از اسناد را صحیح تلقی میکنند و پارهای آن را حسن تعبیر کردهاند و بر کسانی که بر آن ایراد گرفته و اسنادش را ضعیف میدانند، سخت به انکار و مخالفت برخاستهاند. این منکران صحت حدیث، عبارتند از: ابن حزم و...در همین میان عدهای از بزرگان پیدا شدند که انکار این فضیلت نبوی و کرامت علوی را که از نظر روایات، امری قطعی است بر آنها گران آمده و تالیف خود را به آن اختصاص دادهاند تا در آن اسناد و طرق حدیث رد الشمس را به تفصیل بیان نمایند.
ابوبکر ورّاق کتابی به نام «من روی ردالشمس» نوشته،
ابوالقاسم حسکانی و ابو عبدالله بصری بغدادی کتابی به نام «جواز رد الشمس» تالیف کردند و ابوالحسن شاذان فضیلی و حافظ ابوالفتح ازدی و دیگران نیز کتابها و رسایلی در باب ردالشمس به رشته تحریر در آوردهاند.
زندگانى حضرت محمد(ص)، ابن هشام، ترجمه هاشم رسولی محلاتی.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «معجزات پيامبر(ص)(رد الشمس و شق القمر)»، تاریخ بازیابی ۹۵/۶/۰۷. سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «رد شمس»، تاریخ بازیابی ۹۵/۶/۰۷.