زبانهای رایج خراسان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
زبانهای عربی، ترکی و لری در خراسان، رایج است.
تاریخ رخنه تدریجی اقوام مختلف به سرزمین خراسان در دوره اسلامی هنوز کاملا روشن نیست، اما به نظر میرسد نخستین قوم غیرفارس،
مسلمانان عرب بودند که در سدههای نخست هجری در سرزمین خراسان سکنا گزیدند.
آنان از جنوب خراسان وارد این ناحیه شدند و پس از فتح
طبس و
قهستان به سوی نواحی شمالی رفتند.
بیشتر ساکنان عرب کنونی جنوب خراسان بازماندگان مهاجرانی هستند که در قرون اولیه اسلامی از بصره و کوفه به این ناحیه آمدند.
در چند قرن اخیر تراکم جمعیت ساکنان عربزبان در برخی از نواحی جنوب خراسان به اندازهای بوده که از آن با نام عربخانه یاد شده است.
در حال حاضر عربخانه یکی از دهستانهای شهرستان نهبندان، از توابع استان
خراسان جنوبی، است که برخی از ساکنان آن عرباند
عربهای بازمانده در خراسان بسیار اندکاند و به صورت پراکنده در برخی از نواحی شهرستانهای نهبندان و درمیان، در استان خراسان جنوبی، و در شهر
سرخس، در استان خراسانی شمالی، سکنا گزیدهاند
به لحاظ نسبشناسی عربهای شمال خراسان با عربهای جنوب خراسان متفاوتاند؛ عربهای شمال خراسان از نوادگان عربهایی هستند که در زمان
نادرشاه افشار (حک: ۱۱۴۸ـ۱۱۶۰) از خوزستان به سرخس کوچانده شدند.
در حال حاضر فقط عربهای جنوب خراسان به زبان عربی تکلم میکنند.ایوانفVladimir Ivanov, "Further notes on gypsies in Persia", J (R) ASB, new series,
در وصف زبان آنها نوشته که زبان این عربها نامفهوم و خشک است و واژگان آن تقریبآ فارسی، اما دستورزبان (نحو) آن عربی است. آوازها و حتی لالاییهای این زبان به فارسی است و زبان عربی واقعی، مطلقآ برای آنها قابل فهم نیست. عباسی
واژگان زبان مردم این ناحیه را بسیار کهن دانسته است. به نظر وی اغلب واژههای رایج در این زبان از واژههای کهنه زبان عربی محسوب میشوند که امروز به کار نمیروند و بسیاری از عربزبانان حتی قادر به فهم آن نیستند. اسماعیل جانی
با تأیید این موضوع، نمونههایی از این گویش را ذکر کرده است. برای مثال مردم این منطقه واژه «ظالع» را به صورت aleo (انسان گنگ)، واژه «یَخبطُ» را به صورت «یتْخَبَّطْ» (yetxabbat: شبانگاه و کورکورانه حرکت کردن) و «فحلاه» را به صورت مِخلا (mexla: توبره علف) به کار میبرند. جانی
معتقد است که با تدقیق در پیکره زبانی گویش عربی درمیان به شباهتهای بسیاری میان این گویش و لهجه بنیتمیم (قبایل عراقی که در قرون اولیه اسلامی به خراسان هجرت کردند) دست یافته و عربهای شهرستان درمیان را به
قبیله تمیم منسوب کرده است (رجوع- کنید به ادامه مقاله). دالگرن ضمن تأیید این مطلب که این گویش تأثیرات بسیاری از زبان فارسی پذیرفته، آن را گویشی از گویشهای عربی سرزمین عراق دانسته است.
گویشهای عربی درمیان و عربخانه شباهتها و در عین حال تفاوتهای بسیاری باهم دارند. دستگاه واجی این دو گویش به شدت تحت تأثیر دستگاه واجی زبان فارسی قرار گرفتهاند. در گویش عربی درمیان از چهار واج فارسی p/پ، z/ژ، g/گ، و c/ چ فقط واج z وام گرفته نشده است،
درحالی که در گویش عربی عربخانه این واج نیز دیده میشود. در این گویش به جای واج J/ جدر عربی امروز، واج z/ ژ میآید. برای مثال hazara (سنگ) تلفظ واژه حجاره در عربی قدیم و امروز است.
در این دو گویش، همخوانهای/ ذ، z/ ز، d/ ض، z/ظ و t/ ط، t/ ت و /ث، s/س، s/ ص، برخلاف زبان عربی رسمی و تحت تأثیر دستگاه صوتی زبان فارسی، اغلب به یک شکل تلفظ میشوند.
گویش عربیِ درمیان دارای ۲۴ همخوان و ۱۰ واکه است
که عبارتاند از:a، i، u، o، o، e، e، a، a و واکه مرکّب ow؛ واکههای ow, o, e, aدر زبان عربی رسمی وجود ندارد.
در گویش عربیِ عربخانه واکه مرکّب owوجود ندارد در حالی که دو واکه U (مانند zuft: زوج) و (مانند ctab: کتاب) در دستگاه واکهایِ این گویش وجود دارد که در گویش عربیِ درمیان وجود ندارد.
در این دو گویش فرایندهای واجی نظیر ابدال، ادغام، قلب، حذف و افزایش به وفور دیده میشود. نمونههایی از
ابدالهای همخوانی مشترک میان این دو گویش ابدال q/ ق به g/ گ. گویش عربیِ درمیان: qalb (قلب) galb (گلب)؛ گویش عربی عربخانه: aqra (اقرا) agra (اگرا)، و ابدال k «ک» به c «چ» است. گویش عربیِ درمیان: ekkin (ثکیّن) eccin (ثچیّن) در صورتی که حرکت همخوان قبل از واج
kفتحه یا
کسره باشد؛ گویش عربی عربخانه: aktab (اکتاب) actab (اچتاب). این ابدالها تحت تأثیر آشکار زبان فارسی است.
یکی از ابدالهای واکهای رایج در گویش عربی درمیان ابدال «همزه» به «عین» است. این ابدال در زبان عربی به ابدال عنعنه مشهور است و قدما آن را به دو قبیله تمیم و
قیسبن عیلان نسبت دادهاند.
فرایند واجی ادغام در افعال نیز در این گویش رایج است. مانند latehell (لاتحلّ) به جای لاتحلل. این فرایند امکان انتساب این گویش را به گویش عربی قبیله تمیم تقویت میکند.
در دستگاه ساختواژی گویش عربیِ درمیان و عربخانه ساختار مثنی وجود ندارد و به جای آن از شکل جمع استفاده میشود. برای مثال در جمله zuft lahzat anna (ما دو گویش داریم) به جای عبارت Iahzenشکل جمع آن (lahzat) آمده است. البته در گویش عربی عربخانه فقط اعداد با علامت شکل مثنی به کار میروند.
.
در این گویش برای جمع بستن اسامی تنها نشانههای جمع عربی به کار میرود و واژههای مفرد فارسی نیز با نشانههای عربی جمع بسته میشود. برای مثال الکشورات به جای کشورها.
ضمایر شخصی منفصل و متصل در گویش عربی درمیان و عربخانه با یکدیگر تفاوتهایی دارند. ضمایر متصل مفرد در گویش عربخانه متناسب با اینکه پس از واکه واقع شوند یا همخوان تفاوت دارند
در هر دو گویش، در صرف افعال، صیغه های مفرد مذکر مخاطب (m tt: خوابیدی «مذکر») و متکلم وحده (m tt: خوابیدم)، یکسان است و با قرینه موجود در جمله باید آنها را از هم تمییز داد.
در گویش عربی در میان برای ساخت ماضی بعید از فعل کمکی «کُن» (kon ¬ can) به علاوه
اسم فاعل استفاده میشود و برای منفی کردن آن قبل از فعل کمکی حرف
نفی «ما» اضافه میشود، مانند ما چن ضاربین (ma can darbin: نزده بودند). برای ساخت
ماضی استمراری نیز فعل کمکی can به علاوه فعل
ماضی ساده به کار میرود.
تأثیر ساختار زبان فارسی در ساختار افعال و جملات گویش عربخانه نیز دیده میشود. در گویش عربخانه، جملات اسنادی به دو شیوه بیان میشوند: از طریق فعل فارسی «هست» که با یک پسوند صرف میشود، یا از طریق پسوندهای ویژه، برای مثال، من هلاکم ana halak hasti (اَنَا هلاک هستی)؛ و او (مؤنث) هلاک است ehey halak hasta (اِهی هلاک هستَ؛
درباره تاریخ حضور اقوام ترک در خراسان اقوال مختلفی وجود دارد. ایوانوف
ترکهای خراسان را بازمانده مهاجمان ترکی دانسته که در قرن سوم از
ترکستان به خراسان حمله کردند. فرای و صاییلی
تاریخ حضور ترکان در خراسان و ماوراءالنهر را به قبل از ورود اسلام به ایران نسبت دادهاند. در منابع جغرافیایی قرون اولیه هجری نیز درباره حضور ترکان
خلج در مناطقی از خراسان بزرگ مطالبی آمده است.
به نظر یوهانسون،
مت اعظم ترکهای ایران از اخلاف سلجوقیاناند.
سلجوقیان از قبایل غز بودند و ترکهای خراسان در اصل بازمانده دستهای از این ترکان غز محسوب میشوند.
شمار ترکزبانان خراسان از قرن چهارم تا ششم افزایش درخور توجهی یافت.
امروزه ترکزبانان خراسان به گویشهای متعددی تکلم میکنند که با
ترکی آذری و گویش ترکمنی خراسان تفاوت دارد.
گفتنی است که گویش ترکمنی شمال خراسان یکی دیگر از زیرشاخههای زبانهای ترکی ـ ایرانی است
که در این مقاله به سبب در دسترس نبودن منابع داده بنیادی که این گویش را مطالعه کرده باشند، از شرح ویژگیهای آن خودداری شده است.
به نظر ویندفور ترکی خراسانی زیرشاخهای از زبانهای ترکی ایران است که گویشهای مختلف این گروه علاوه بر شمال شرق ایران (خراسان) در ترکمنستان و شمال غرب افغانستان نیز رواج دارد. وی ترکی خراسانی را به شش گویش تقسیم کرده است
؛
:
۱) گویش بجنوردی، در شمال غربی خراسان؛ ۲) گویش قوچانی، در شمال خراسان.
۳) گویش گوجگی، در شمال شرقی خراسان (گوجک آبادی بزرگی در کنار جاده مشهدـ کلات نادری است).
۴) گویش سلطانآباد (ترکی جنوب خراسان؛ سلطانآباد در نزدیکی سبزوار است. این گویش به لحاظ زبانی حدفاصل گویش آذری و ترکمنی است، اما گویش هیچیک از آن دو محسوب نمیشود)
۵) گویش خاروعلیا (ترکی جنوبشرقی).
۶) گویش لنگر (روستایی در منطقه بجنورد خراسان در دره سلمقان).
ترکزبانان خراسان بیشتر در مناطق شمال خراسان (بجنورد، شیروان، قوچان، درگز، کلات و اسفراین) و شمال سبزوار و نیشابور (یعنی سرولایت، خور و جُوَین، رباط، مشکان و روستاهای اطراف) سکونت دارند.
آمار دقیق و به روزی از جمعیت این ترکزبان در دست نیست.
تعداد گویشوران این زبان را در شمال خراسان نزدیک به دو میلیون تن دانسته، و هیئت
شمار آنان را یک میلیون تن برآورد کرده است. در >دایرةالمعارف جهانی زبانشناسی<
براساس آماری از ۱۳۵۶ش/ ۱۹۷۷ تعداد این گویشوران قریب به چهارصد هزار تن برآورد شده است.
سخنگویان زبان ترکی خراسانی اغلب به زبان فارسی نیز سخن میگویند
. یوهانسون
زبان ترکی خراسانی را یکی از زیرشاخههای زبان ترکی غز دانسته است که در ایران رواج دارد. گویشهای ترکی اوغوزی رایجترین گویشهای ترکی در ایران محسوب میشوند. در یک سوی پیوستارِ این گویشها، ترکی آذری و در سوی دیگر ترکی خراسانی و ترکمنی شمال خراسان قرار دارد. این طیف از زبانهای ترکی به گویشهای ترکی ـ ایرانی نیز شهرت دارند که کمابیش تحت تأثیر زبان فارسی قرار گرفتهاند. این تأثیر به ویژه در حوزه واژگان است که در زبان خلجی (خلج) و ترکی خراسان جنوبی بیشتر و در ترکمنی کمتر محسوس است. البته دستگاه واجی و در حد کمتر از آن، دستگاه ساختواژی و نحوی این گویشها نیز تحت تأثیر ساختمان زبان فارسی است. ترکزبانان خراسان از زبان اقوام همجوار، نظیر کردها، تاتها و بلوچها نیز تأثیر پذیرفته و در عین حال تأثیرات بسیاری بر این زبانها گذاشتهاند
برای مقایسه ساختار گویشهای ترکی خراسان با سایر گویشهای ترکی ایران Doerfer، ۲۰۰۶).
در گویشهای متعدد ترکی خراسانی، تفاوتهایی در
صرف افعال و پسوندهای تصریفی وجود دارد، علاوه بر این در سطح واژگان نیز اختلافاتی میان آنها دیده میشود.
در دستگاه آوایی گویشهای ترکی خراسانی واکهها همانند دیگر گویشهای ترکی رایج در ایران (مانند آذری) است، اما تفاوتهایی در نظام همخوانی دیده میشود. دو واج خیشومی ـ نرمکامی و خیشومی ـ کامی که در این گویشها وجود دارد در برخی دیگر از گویشهای ترکی ایران وجود ندارد. در این گویشها علاوه بر واج ملازی ـ سایشیِ بیواک x، جفت واکدار آن (y) نیز واجی مستقل است. پایانههای حالت اسامی در گویش ترکی خراسان تاحدودی با دیگر گویشهای ترکی متفاوتاست
.
ضمایر شخصی و علامت مصدر در ترکی خراسانی، تفاوت چندانی با دیگر گویشهای ترکی ایران ندارد (د. ایرانیکا؛
.
براساس بیشتر منابع موجود
کردهای خراسان در قرون دهم و یازدهم به این ناحیه انتقال یافتهاند،
اما جغرافیدانانی نظیر
اصطخری و ابنحوقل
از وجود قبایل چادرنشین کرد در غرب خراسان نیز خبر دادهاند. در این منابع محل سکونت کردهای خراسان نخست مناطق بیابانی حدفاصل شهرها و روستاهای
قهستان یعنی ایالت همجوار با کرمان و سپس در بیابانهای حوالی شهرهای اشتروج و اندخود (شهرهایی در جنوب خراسان) ثبت شده است. از سرنوشت این کردها اخبار قطعی در دست نیست، اما قدر مسلّم آن است که کردهای امروز خراسان ــکه در شمال خراسان متمرکزندــ از تبار کردهایی هستند که شاهان صفوی در اوایل قرن دهم برای دفاع از مرزهای شمال خراسان در مقابل هجوم
ازبکها و
ترکمنها آنان را از کردستان به این منطقه کوچاندند. مهاجرت کردها به خراسان تا قرون یازدهم و دوازدهم (در زمان نادرشاه) نیز ادامه یافت
).
گویش کردی رایج در خراسان متعلق بهگروه شمالی زبان کردی است که این زبان نیز به نوبه خود به خانواده شمالغربی زبانهای ایرانی وابستهاست. کردی شمالی، هم ازلحاظ آوایی و هم از لحاظ ساختواژی، از گونههای دیگر زبان کردی قدیمتر و اصیلتراست
نیز رجوع، کنید به کردی، زبان و ادبیات). با توجه به اینکه گویشوران این گویش، دیگر با کردهای کردستان تعامل ندارند و از سوی دیگر با سایر زبانهای رایج در خراسان از جمله فارسی و ترکی تعامل بسیار داشتهاند، این گویش برخی ویژگیهای اولیه خود را از دست داده و ویژگیهای دیگری پذیرفته است.
نظامآوایی
کردی کرمانجی خراسان به میزان درخور توجهی تحت تأثیر قوانین آوایی فارسی خراسانی قرار گرفته به گونهای که ایوانوف
معتقد است نظام آوایی کردی خراسانی مستقل نیست و در واقع قواعد آوایی فارسی رایج در روستاهای خراسان را داراست. واژگان کردی خراسانی، در مناطق جنوبیتر مملو از واژگان فارسی و در مناطق شمالیتر مملو از واژگان ترکی است.
نخستین مهاجران کردی که در خراسان سکنا گزیدند، به لهجههای متفاوتی تکلم میکردند اما اقامت طولانی آنها در خراسان و تعاملات آنان با یکدیگر، گویشی تقریبآ معیار برای این گویشوران به وجود آورده است. اینگونه معیار در برنامه رادیویی کرمانجی مرکز خراسان نیز به کار میرود. دوزبانگی و چندزبانگی در بین کردهای خراسان رایج است و بسیاری از آنها علاوه بر کردی به ترکی و فارسی محلی خراسانی نیز سخن میگویند و همین امر موجب تأثیرپذیری زبان کردی کرمانجی از این زبانها شدهاست. البته این تأثیر متقابل بوده است.
در برخی مناطق، تأثیر زبان ترکی بر کرمانجی بسیار زیاد بوده است به گونهای که از میان چهار قبیله کرد اولیه که به خراسان آمدند (یعنی عمارلو، زعفرانلو، شادیلو و کیوانلو)، دو قبیله زعفرانلو و شادیلو در حال حاضر بیشتر به ترکی صحبت میکنند و تقریبآ کرد محسوب نمیشوند.
کردهایی که به گویش کردی کرمانجی سخن میگویند در حال حاضر در شهرستانهای چناران، درگز، بخشهایی از
سبزوار و
نیشابور، قوچان و کلات (در استان خراسان رضوى) و شهرستانهای بجنورد، شیروان، اسفراین و فاروج (در استان خراسان شمالى) سکونت دارند.
آمار مستقلی از جمعیت کردهای خراسان در دست نیست.
به نظر میرسد اختلافات اندکی در نظام آوایی گویشوران مناطق مختلف کردنشین خراسان وجود دارد. تعداد واکههای گویش کرمانجی خراسان بین هشت تا ده واج و مشتمل است بر: i, U, u, aª, a, , oª, o, eª, e
ص س؛.
در نظام همخوانی گویش کرمانجی خراسان، علاوه بر ۲۳ همخوانی که در نظام همخوانی فارسی معیار وجود دارد، واجهای دیگر نیز دیده میشود: همخوانهای انسدادی بیواک و نادمیده k¨, t¨, p¨ که واجهای متناظر آنها در زبان فارسی k, t, p است؛ همخوان سایشی، نرمکامی و واکدار y/غ؛ همخوان انسدادی ـ سایشی، کامی ـ لثوی، بیواک و حلقی شده c؛ همخوان خیشومی، نرمکامی و واکدار که تلفظ آن شبیه تلفظ واژه ban (بانگ) فارسی است، در این گویش این همخوان در جایگاه آغازین هجا قرار نمیگیرد و در واژههایی مانند a man (گاو ماده) و aw (سنگینی) وجود دارد؛ همخوان لثوی، کناری و واکدار lکه شبیه به «ل» مفخم در زبان عربی است، این همخوان در واژههای tel (طُرّه مو) و K¨el (سرمه) دیده میشود؛ همخوان لثوی، لرزشی و واکدار r که کاملا غلتان است و با لرزش مکرر نوک زبان تولید میشود؛ و نیم واکه دو لبی wکه واژههایی مانند daw (دوغ)، wara (بیا) و xaw (خواب) وجود دارد.
در دستگاه ساختواژی گویش کردی کرمانجی برخی ویژگیهای زبانهای ایرانی کهن باقی ماندهاست. تمایز میان حالتهای مستقیم و غیرمستقیم ضمایر
و تمایز میان جنس (مذکر و مؤنث) و کاربرد حروف اضافه پسایند و پیشایند و استفاده همزمان این دو نوع حروف اضافه از جمله این ویژگیهاست.
در اکثر فعلهای کرمانجی، ضمایر گروه اول (حالت مستقیم) با افعال لازم و ضمایر گروه دوم (حالت غیرمستقیم) با افعال متعددی به کار میروند.
یکی از مهمترین ویژگیهای نحوی گویش کردی کرمانجی خراسان دارا بودن حالت ارگتیواست. در این گویش تطابق
فعل با
مفعول صورت میگیرد، مانند me t¨ di (من تو را دیدم)؛ و me hun din (من شما را دیدم؛.
علاوه بر زبانهایی که در بخش پیشین مقاله به آنها اشاره شد، در نواحی مختلف خراسان به گویشهای متنوعی تکلم میشود، از جمله گویشهای
تاتی،
هزارگی،
بلوچی، گویش
کولیان خراسان و مجموعه گویشهایی که در این مقاله تحت عنوان گویشهای خراسانی نامگذاری شدهاند و همگی آنها با زبان فارسی دری ارتباط تنگاتنگی دارند. به سبب اختلافنظر زبانشناسان درباره منشأ و ریشه گویش تاتی و هزارگی، این دو گویش در این دستهبندی به صورت مجزا آمده و ذیل گویشهای خراسانی قرار نگرفته است.
جدا از لهجههای مختلف گویش تاتی (رجوع- کنید به تات) که در نواحی شمالغربی ایران رواج دارند، در شمال خراسان نیز گونههایی از این گویش وجود دارد. چگونگی حضور اقوام تات در خراسان مشخص نیست. تاتزبانهای خراسان بیشتر در نواحی شمالی آن و در مناطق مختلف شهرستانهای بجنورد، اسفراین، جاجرم و شیروان زندگی میکنند.
آمار مشخصی از جمعیت تاتزبانهای خراسان در دست نیست، اما به گفته صفرزاده
در شهرستان جاجرم، واقع در شمال مشرق بجنورد، جلگه پهناوری به نام جلگه شوقان و منطقه ای به نام چهاردهِ سنخواست وجود دارد که اغلب ساکنان این مناطق به گویش تاتی تکلم میکنند. روستاهای این منطقه حدود ۰۰۰، ۲۵ تن جمعیت دارد.
در دستگاه واجی گویش تاتی نظام همخوانی همانند زبان فارسی است، اما در نظام واکهای اختلافاتی دیده میشود. در این گویش تقابل میان واکههای کوتاه و بلند ــکه خاص زبانهای ایرانی میانه است ــ تاحدودی حفظ شدهاست؛ یعنی علاوه بر واکههای زبان فارسی، دو واکه کشیده e و o نیز در دستگاه واکهای این گویش وجود دارد. چهار مصوت مرکّبow , ay, ey aw , در این گویش دیده میشود. در این گویش همانند بسیاری از گویشهای خراسانی (رجوع- کنید به ادامه مقاله)، در قیاس با فارسی معیار، فرایندهای آوایی بسیاری دیده میشود. برای مثال a فارسی معیار پیش از واکههای v, b پایانی به شکل مصوت مرکّبow نمایان میشود. برای مثال xab (خواب) derafs, xow , derowsتلفظ میشود. معادل واکه u در فارسی معیار در بسیاری از کلمات گویش تاتی i است، مانند xinبه جای sizun, xun به جای suzan و kica به جای kuce. علاوه بر ابدالهای واکهای، در بین همخوانها نیز ابدالهایی دیده میشود: ابدال Jفارسی به c مانند CiJa به جای JuJa، ابدال t به d (مانند tid به جای tut) و ابدال rبه l (مانند balg به جای barg). در این گویش در سطح
صرف نیز تفاوتهایی با فارسی معیار وجود دارد. علامت جمع اسامی در این گویش پسوند -u است؛ برای مثال palivu (پهلوها) صورت جمع paliاست.
واژههای کهن بسیاری در این گویش دیده میشود که امروزه در معرض فراموشی و نابودی است، مانند laqska (پنجره)، fittik (سوت)، xesil (جو نارس) و meska (کره). بسیاری از واژههای کهن این گویش با زبان تاجیکی مشترک است. مانند پرمه (مته)، پشخم (پنهان)، پلته (فتیله). علاوه بر این واژههای کهن بسیاری در این گویش وجود دارند که امروزه متروک شدهاند، مانند برغ (سد و بند خاکی)، غو (فریاد و جیغ و داد)، غیژیدن (لغزاندن؛).
برخی از ویژگیهای نحوی این گویش عبارتاند از: کاربرد نشانه مفعول صریح re مانند xuna-re atis dayen (خانه را آتش زدهاند)؛ استفاده از اضافه بنوّت حسین ابراهیم
و کاربرد مصدر «شدن» به معنی «رفتن» : علی شو (به جای «شد» به معنای رفت )
نظام آوایی و واژگانی گویش تاتی شمال خراسان به
فارسی دری و تاجیکی نزدیک است
؛
هزارگی گویش
اقوام هزاره یا بربری است که از ۱۳۱۱، پس از رویدادهای داخلی کشور افغانستان، به شمالشرق ایران مهاجرت کردند و در نواحی مشهد، نیشابور و قوچان ساکن شدند
. این هزارهها به
خاوری نیز شهرت دارند. هزارههای ساکن در ایران پس از ورود به ایران همچنان هویت قومی و گویش هزارگی خود را حفظ کردند. برخی از محققان مردم هزاره را از نژاد
مغول دانستهاند،
اما برخی دیگر گفتهاند که شواهد کافی برای اثبات این ادعا وجود ندارد.
موسوی
تعداد هزارههای ساکن در ایران را براساس سرشماری سال ۱۳۳۵ش، سیصدهزار تن و باتوجه به رشد جمعیت تعداد آنان را در سالهای اخیر چیزی در حدود نیم میلیون نفر یا بیشتر تخمین زدهاست.
برخی از محققان با قطعیت گویش مردم هزاره را در زمره لهجههای کهن فارسی دری خراسانی دانستهاند، اما بررسی نژادشناسی اقوام هزاره از یکسو و وجود واژهها، اصطلاحاتو ترکیبات بسیاری که از زبانهای ترکی، مغولی و پشتو دراین زبان
و وجود آواهای برگشتی نظیر tو q در این گویش، قرار گرفتن گویش هزارگی در زمره گویشی از گویشهای فارسی دری را با تردید مواجه میسازد
ایوانوف
در توصیف زبان هزارههای خراسان نوشته است که زبان بربرها آمیختهای از زبان فارسی است و اثری از زبان مغولی آغازین هزارهها در آن یافت نمیشود.
به گفته پولادی
، معلوم نیست که هزارهها چه زمانی زبان مغولی را از یاد برده و به
فارسی سخن گفتن را آغاز کردهاند. مأخذی درباره آنها از زمان استقرارشان در ولایت هزارهجات
(در قرن هفتم) تا زمانی که بابریان (در قرن دهم) به آنها حمله کردند، در دست نیست. هزارهها در زمان بابریان، هنوز به زبان مغولی صحبت میکردند. به نظر میرسد آنها زبان اولیه خود را در فاصله قرون دهم تا سیزدهم به منظور فراگیری زبان جدید (هزارگی) از دست دادهاند. دولینگ
اوایل قرن سیزدهم را تاریخ تغییر زبان اولیه هزارهها ذکر کرده است. او
معتقد است که زبان ساکنان ناحیه هزارهجات در قرون وسطا ترکیبی از لهجه فارسی و هندی بوده و زبان فارسی به تدریج غالب شده است. دولینگ وجود کلمات بسیاری در این گویش را که ریشه
سنسکریت دارند، دلیلی برای اثبات ادعای خود دانسته است.
محمدتقی خاوری
معتقد است که زبان هزارگی یکی از لهجههای فارسی دری و به لهجه بخارایی شبیه است و اگر در نظام ساختاری نثر قرار گیرد به زبان نوشتاری چیزی شبیه نثر حدودالعالم من المشرق الی المغرب خواهد شد. او شباهت های بسیاری را از دو گویش هزارگی و بخارایی ارائه کرده است.
در نظام آوایی گویش هزارگی علاوه بر همخوانهای موجود در فارسی معیار، واج سایشی و واکدار /y/ «غ»، نیم مصوت دولبی w و واجهای برگشتی t و d نیز وجود دارند. به نظر محمدتقی خاوری
این همان واجهایی است که در اوستایی و سنسکریت وجود داشته و امروزه هندیان نیز آنها را به همین صورت تلفظ میکنند.
واکه های مرکّب ay، aw و ew در دستگاه واجی گویش هزارگی دیده میشود، برخلاف نظام واکه ای فارسی دری در این گویش کشش واکهای تمایزدهنده نیست؛ اما واکههای میانی باقیماندهاند و همانند زبان تاجیکی به جای واکه a در فارسی دری و معیار، واکه گرد o وجود دارد
. واکههای بسیط گویش هزاره i, e, u, uª, o, a است (uª و eواکههای میانی هستند). ساختار دستوری گویش هزارگی بسیار به ساخت دستوری فارسی دری شبیه است
. نجیب مایل هروی
به سبب همین شباهت، گویش هزارگی را دارای اصیلترین و کهنترین خصیصههای زبان فارسی دانسته است. به نظر وی ویژگیهای معمول در گونههای زبان فارسی سده چهارم و پنجم مانند فعل مرکّب به جای فعل بسیط، حروف، قیود، ادات تنبیه قدیم، کاربردهای افعال پیشوندی قدیم، تکرارهای فعلی، ضمایر قدیم و ابدالهای قابل توجه در این گویش رواج دارد.
در گویش هزارگی مشخصههای آوایی متنوعی وجود دارد که در بسیاری از گویشهای خراسانی نیز دیده میشود: حذف واج h در آغاز و وسط کلمه مانند azara (ازاره) به جای hazara (هزاره)؛ قرارگرفتن واکه مرکّب aw به جای واجهای b و f در مقایسه با فارسی رسمی مانند تلفظ واژه sabz (سبز) به صورت sawz (سوز)؛ ابدال واجهای r به L و nبه L مانندbalg (بلگ) barg→ (برگ) و yalimat (غلیمت) yanimat→ (غنیمت)؛ ابدال واج sبه s، این ابدال در تمام صیغههای ماضی مطلق، استمراری و نقلی و بعید که از مصدر «نشستن» به صورت «شیشتن» (با ابدال e به i) درمیآید، وجود دارد، مانند sista-bud-am.
در نظام صرفی گویش هزارگی نیز ویژگیهای متمایزی دیده میشود، در این گویش جانداری یک مشخصه تمایزدهنده است؛ پسوند جمع در گویش هزارگی برای اسامی بیجان (kitob→ kitobo) O و برای اسامی جاندار uªاست (biror→ biroruª؛
ضمایر شخصی منفصل در گویش هزاره ma simu، mu, i/u، tu، وyo/wo و ضمایر ملکی متصل -um (i) si/is، tuª,-muª,- (i) si/-is -it، هستند
، برای مثال siدر xotu-si (خاتونش، همسرش) ضمیر شخصی متصل است. ضمایر اشاره این گویشena (این)، ona (آن)، ena-mi (اینها) و ona-mu (آنها) هستند.
کاربرد حروف اضافه نیز با زبان فارسی معیار کنونی تفاوت دارد. حرف اضافه da به جای «در» و «به» استفاده میشود.
افعال و صرف آنها از قوانین کلی زبان فارسی پیروی میکند، اما اختلافاتی نیز دیده میشود. در این گویش همانند زبان فارسی دری استفاده از افعال مرکّب به جای افعال بسیط (مانند ترس خوردن، به جای ترسیدن) رواج دارد. صرف فعل در زمان
ماضی مستمر ، شکل متمایزی دارد. چنانکه داشتم میخواندم، xonda rahi budom (خوانده رهی بودم) و داشتند میخواندند، xonda rahi budan (خوانده رهی بودن) گفته میشود. در ساختمان مضارعالتزامی
فعل کمکی «توانستن» برخلاف فارسی معیار، پس از
فعل اصلی میآید. مانند xorda meª-tana (خورده مِتَنه) به جای میتواند بخورد.
واژههای گویش هزاره به لحاظ ریشهشناسی به چند دسته تیم میشود:
واژههایی که از زبان مغولی (زبان هزارههای پیشین) در این گویش برجای ماندهاند، مانند abaye (اَبَغِه = عمو)، xotu (خوتو = همسر)، qacar (قَچَر: پیشانی).
واژههایی که ریشه ترکی دارند و امروزه در این گویش بسیار پرکاربردند مانند aba (اَبَه: مادر)، ata (اَتَه: پدر) qos (قوش: ابرو)
واژههای پشتو، مانند cuki (چوکی: صندلی)، degli (دگلی: دیگ آشپزی)، gadvad (گَدْوَدْ: مخلوط)
از واژههایی که ریشه سنسکریت و
اردو دارند، مانند alay،
palol (پلول: حصیر)، vala (وَلَه: مالک، صاحب مال و مکان)؛ و واژههای دخیل دیگری که از زبانهای انگلیسی، روسی و عربی به این گویش وارد شدهاند.
امثال و حکم و مَثَلهای مردم هزاره فراوان، شاعرانه و فلسفی است درواقع مَثَلهای هزارهها بسیار معروف و شعر و موسیقی آنان مبتنی بر آنهاست
بلوچی یکی از گویشهای ایرانی نو است که جمعیت و قدمت گویشوران آن در خراسان درخور توجه است. بلوچها بیشتر در نواحی شمال خراسان در شهرهای سرخس (نزدیک مرزهای روسیه) و در برخی مناطق نزدیک به
نیشابور و سبزوار و
جوین و تربت حیدریه و در جنتآباد (مرز افغانستان) مستقرند. البته در نواحی جنوب خراسان مانند بیرجند و قاین نیز قبایلی از بلوچها سکونت دارند. در گذشته بیشتر بلوچها چادرنشین بودهاند، اما امروزه بسیاری از آنها زندگی شهرنشینی را برگزیدهاند. در طی چند نسل بلوچهای خراسانی که مهاجرانی از بلوچستان محسوب میشوند، ارتباط خود را با بلوچها از دست داده و بسیار به فارسها شبیه شدهاند و زبان آنها تغییرکرده است
زبان بلوچی به دو گروه لهجههای اصلی تیم میشود: گروه شمالی یا شمالشرقی و گروه جنوبی یا جنوب غربی (مکرانی). لهجه بلوچی خراسانی همانند گویش بلوچی ترکمنستان در زمره لهجه جنوب غربی قرار میگیرد.
در حال حاضر زبان بلوچی جنوب خراسان در مقایسه با بلوچی شمال خراسان به گویش مکرانی نزدیک تر است. بلوچهای شمال خراسان نیز به واسطه همجواریشان با اقوام مختلف کرد و ترک و فارس تأثیرات بسیاری از این تعدد زبانی ـ قومی پذیرفتهاند. تحقیقات زبانشناختیِ داده بنیادِ مستقلی بر روی گویش بلوچی خراسان صورت نگرفته است.
کولیان خراسان مردمانی دوره گرد هستند که در تمامی ایالت خراسان پراکندهاند. بنابه گزارش ایوانوف
کولیان خراسان در شهرهای نیشابور و سبزوار محلههای اختصاصی دارند، در حالی که مرکز زمستانی آنها در جنوب سربیشه، بیرجند و در مسیر سیستان است.ایوانوفVladimir Ivanov, "Further notes on gypsies in Persia", J (R) ASB, new series,
معتقد است که این کولیان زبان آمیختهای مخصوص به خود دارند که میتوان آن را گونه کولیشده لهجهها و زبانهای محلی این مناطق دانست، نه بازمانده واقعی زبان کولیان اولیه.
زبانی که نیاکان این کولیها بدان تکلم میکردند، عضوی از شاخه مرکزی زبانهای هندوآریایی بودهاست که
رومانو نامیده میشود. زبانهای
اردو، پنجابی، راجستانی، گجراتی و هندینو از دیگر زبانهای مهم این شاخه زبانی است
تعدادی از واژههای گویش کولیان خراسان مشخصآ ریشه هندی دارد که ممکن است بازمانده زبان کولیان اولیه باشد، اما بخش اصلی اینگونه آمیخته مبتنی بر دستور و واژگان زبانهای گفتاری مردمی است که کولیان در میان آنها زندگی میکنند، نظیر فارسی، ترکی، کردی، بلوچی. کولیها معمولا از عامیانهترین صورتهای گفتاری این زبانها استفاده میکنند. به همین سبب قواعد آوایی و دستوری آنها معمولا کوتاه شدهاست، ترتیب واجها و هجاها در درون کلمات بازسازی میشود، واجها یا هجاهای جدید به واژه افزوده یا از درون آن حذف میگردد. خوشههای همخوانی و واکهای برعکس میشوند یا پسوندهای خاصی نظیر-dew, -huz, ce, -ci, -tok, -cok, -nok, -ok, -kom, -kim, -tom, -tumبه واژهها افزوده میشود.
اگرچه نظامآوایی گویش کولیان خراسان به شدت تحتتأثیر لهجههای محلی فارسی رایجِ منطقه قرار گرفته است، اما در پارهای از موارد آثار برخی از آواهای هندیالاصل در این گویش یافت میشود. مانند آواهای برگشته q و t در گویش کولیهای قائنات، نرمکامی و دمیدگی اختیاری انسدادیهای لبی p¨و b¨در گویش کولیهای قائنات، سبزوار و نیشابور.
به نظر ایوانوف
تلفظ واج در این گویش پسکامی است و با تلفظ واج نرمکامی در گویشهای کردی و ترکی منطقه کاملا متفاوت است.
در نظام صرفی گویش کولیان خراسان،
ضمایر شخصی منفصل عبارتاند از: meri (من) teri (تو) uri (او)، mori (ما) و sumori (شما) است. اعداد یک تا ده در گویش کولیان خراسان به شکل زیر است
:
yakot و ۱=duyot و ۲=sot و ۳= corot و ۴=panot و ۵ =si-sot و ۶=hafot و ۷= hasot =۸ و nuot و ۹= daot۱۰ =
اختلافهای آوایی و صرفی اندکی میان گویش کولیان مناطق مختلف خراسان وجود دارد. این اختلافها ممکن است ناشی از تأثیر همجواری کولیان این مناطق با گویشوران دیگر زبانهای رایج در این حوزهها باشد. با مقایسه صورت آوایی فهرست زیر که از برخی واژههای موجود و با ریشه اصیل هندوآریایی (رومانو) در گویش کولیان سه منطقه سبزوار، نیشابور و قائنات ارائه شدهاست، میتوان تاحدودی به اختلافات آوایی این سه لهجه واقف شد
:
صرف افعال در گویش کولیان قائن، نیشابور و سبزوار شبیه است، اما در گویش کولیان قائن قواعد دستوری اندکی تحتتأثیر فارسی محلی قرار گرفته است.
علاوه بر واژگان بسیاری که در این گویش از زبان فارسی و دیگر زبانهای منطقه نظیر ترکی، کردی و عربی وام گرفته شده، ریشه بسیاری از واژگان مشخص نیست و احتمالا ساختگی است، که مهمترین ویژگی صرفی گویش کولیان خراسان به شمار میرود.
(لطفاً برای دیدن کلمات و واج های گویش های مختلف به کتاب مراجعه نمایید).
(۱) ابنحوقل، المسالک والممالک.
(۲) اصطخرى، مسالک الممالک .
(۳) اعتمادالسلطنه، المآثر و الآثار.
(۴) يوسيف ميخائيلوويچ اورانسكى، زبانهاى ايرانى، ترجمه على اشرف صادقى، تهران ۱۳۷۸ش.
(۵) همو، مقدمه فقهاللغه ايرانى، ترجمه كريم كشاورز، تهران ۱۳۵۸ش.
(۶) كليفورد ادموند باسورث، تاريخ سيستان: از آمدن تازيان تا برآمدن دولت صفاريان، ترجمه حسن انوشه، تهران ۱۳۷۰ش.
(۷) محمدتقى بهار، سبكشناسى، يا، تاريخ تطور نثر فارسى، تهران ۱۳۵۵ـ۱۳۵۶ش.
(۸) حسن پولادى، تاريخ هزارهها: اجتماعى، سياسى، فرهنگى، اقتصادى، ترجمه على عالمى كرمانى، تهران ۱۳۸۱ش.
(۹) حسنعلى ترقىاوغاز، «برخى ويژگيهاى آوايى، ساختواژى و نحوى كرمانجى خراسانى»، در مجموعه مقالات نخستين همانديشى گويششناسى ايران، ۹ تا ۱۱ ارديبهشت ۱۳۸۰، به كوشش حسن رضائى باغبيدى، تهران : فرهنگستان زبان و ادب فارسى، ۱۳۸۱ش.
(۱۰) همو، «پيشينه پژوهشهاى زبانشناختى درباره گويش كرمانجى خراسانى»، خراسانپژوهى، سال ۳، ش ۲ (پاييز و زمستان ۱۳۷۹الف).
(۱۱) همو، «ساختمان فعل در گويش كرمانجى خراسان»، مجله زبانشناسى، سال ۱۵، ش ۲ (پاييز و زمستان ۱۳۷۹ب).
(۱۲) همو، «مقايسه ساخت فعل در كرمانجى خراسانى، كردى كرمانشاهى و كردى مهابادى»، پاياننامه كارشناسى ارشد آموزش زبان فارسى به غيرفارسىزبانان، دانشكده ادبيات و علوم انسانى دكتر شريعتى، دانشگاه فردوسى مشهد ۱۳۷۹ش ج.
(۱۳) لطفى تميرخانوف، تاريخ ملىهزاره، ترجمه عزيز طغيان، ] قم [ ۱۳۷۲ش.
(۱۴) كليماللّه توحدى، حركت تاريخى كرد به خراسان در دفاع از استقلال ايران، مشهد ۱۳۵۹ـ۱۳۷۳ش.
(۱۵) اسماعيل جانى، «بررسى و توصيف گويش عربى شهرستان درميان»، پاياننامه كارشناسى ارشد آموزش زبان و ادبيات عربى، دانشكده ادبيات و علوم انسانى دكتر شريعتى، دانشگاه فردوسى مشهد ۱۳۸۷ش.
(۱۶) على جلايرلان، «بررسى گويش كرمانجى شمال خراسان»، پاياننامه كارشناسى ارشد فرهنگ و زبانهاى باستانى، دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران ۱۳۷۶ش.
(۱۷) احمدرضا حسنپور اميرى گليان، «واژهنامه ريشه شناسانه گويش كردى كرمانجى شيروان خراسان همراه با توصيف صوتى آن»، پاياننامه كارشناسى ارشد فرهنگ و زبانهاى باستانى، دانشگاه شيراز ۱۳۷۴ش.
(۱۸) محمدتقى خاورى، مردم هزاره و خراسان بزرگ، تهران ۱۳۸۵ش.
(۱۹) محمدجواد خاورى، امثال و حكم مردم هزاره، تهران ۱۳۸۰ش.
(۲۰) همو، دو بيتىهاى عاميانه هزارگى، تهران ۱۳۸۲ش.
(۲۱) حسن رضائى باغبيدى، «بررسى و طبقهبندى گويشهاى كوليان ايران»، در مجموعه مقالات نخستين همانديشى گويششناسى ايران، همان.
(۲۲) عبدالحسين زرينكوب، تاريخ ايران بعد از اسلام، تهران ۱۳۸۰ش.
(۲۳) محسن صادقى، «بررسى گويش كردى كرمانژى»، پاياننامه كارشناسى ارشد فرهنگ و زبانهاى باستان ايران، دانشگاه شيراز ۱۳۷۷ش.
(۲۴) حبيب صفرزاده، «پژوهشى در گويش تاتى شمال خراسان و كاربرد آن در تصحيح و شرح متون ادب فارسى»، مجله دانشكده ادبيات و علومانسانى دانشگاه فردوسى مشهد، سال ۴۰، ش ۴ (زمستان ۱۳۸۶).
(۲۵) همو، «تاتى : گويشى در شمال خراسان»، فرهنگ خراسان، سال ۲، ش ۷ و ۸ (پاييز و زمستان ۱۳۸۱).
(۲۶) همو، گويش تاتى شمال خراسان، مشهد ۱۳۸۲ش.
(۲۷) حبيباللّه عباسى، «نگاهى به پيشينه تاريخى اعراب جنوب خراسان»، در ديار آفتاب (خراسانشناسى)، به اهتمام محمد عزيزى، تهران: روزگار، ۱۳۷۷ش.
(۲۸) فرهنگ جغرافيايى آباديهاى كشور: استان خراسان جنوبى، شهرستان نهبندان، تهران: سازمان جغرافيايى نيروهاى مسلح، ۱۳۸۸ش.
(۲۹) فرهنگ جغرافيايى آباديهاى كشور: استان خراسان رضوى، شهرستان چناران، همان، شهرستان درگز، همان، شهرستان سبزوار، همان، شهرستان سرخس، همان، شهرستان قوچان، تهران: سازمان جغرافيايى نيروهاى مسلح، ۱۳۸۴ش.
(۳۰) فرهنگ جغرافيايى آباديهاى كشور: استان خراسان شمالى، شهرستان اسفراين، همان، شهرستان بجنورد، همان، شهرستان جاجرم، همان، شهرستان شيروان، همان، شهرستان مانه و سملقان، تهران: سازمان جغرافيايى نيروهاى مسلح، ۱۳۸۴ش.
(۳۱) الى ايوانوويچ كالسنيكوف، «قوميتهاى خراسان از ديدگاه جغرافىدانان مسلمان سدههاى ۹ـ۱۳م (۳ـ۷ق) در خراسان»، ترجمه محسن سليم و محمدعلى موسوى، فرهنگ خراسان، سال ۲، ش ۵ و ۶ (بهار و تابستان ۱۳۸۱).
(۳۲) احمد كسروى، مجموعه زبان پاك: آذرى يا زبان باستان آذربايگان، نامهاى شهرها و ديههاى ايران، به كوشش عزيزاللّه عليزاده، تهران ۱۳۷۸ش.
(۳۳) نجيب مايل هروى، سايه به سايه: دفتر مقالهها و رسالههاى عرفانى، ادبى و كتاب شناختى، تهران ۱۳۷۸ش.
(۳۴) حسين مصطفوىگرو، «بررسى تاريخى نظام آوايى گويش كرمانجى خراسان»، مجله دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه فردوسى مشهد، سال ۴۰، ش ۴ (زمستان ۱۳۸۶).
(۳۵) جواد هيئت، سيرى در تاريخ زبان و لهجههاى تركى، تهران ۱۳۶۵ش.
(۳۶) ياقوت حموى، معجم البلدان.
(۳۷) چارلز ادوارد ييت، سفرنامه خراسان و سيستان، ترجمه قدرتاللّه روشنى زعفرانلو و مهرداد رهبرى، تهران ۱۳۶۵ش.
(۳۸) Sven-Olof Dahlgren, "On the Arabic of Arabkhane in eastern Iran", in Linguistic convergence and areal diffusion: case studies from Iranian, Semitic and Turkic, ed. Eva Agnes Csato, Bo Isaksson, and Carina Jahani, London: Routledge Curzon, ۲۰۰۵.
(۳۹) Gerhard Doerfer, "Iran'da Turkler", Turk dili, no.۴۳۱ (Kasim ۱۹۸۷) .
(۴۰) idem, "Irano-Turkic", in Turkic-Iranian contact areas: historical and linguistic aspects, ed. Lars Johanson and Christiane Bulut, Wiesbaden: Harrassowitz Verlag, ۲۰۰۶.
(۴۱) idem, "Turkic languages of Iran", in The Turkic languages, ed. Lars Johanson and Eva A. Csato, London: Routledge, ۱۹۹۸.
(۴۲) G. K. Dulling, The Hazaragi dialect of Afghan Persian,
۱۹۷۳ .
(۴۳) EIr., s.vv. "Arab.IV: Arab tribes of Iran" (by P. Oberling), "Baluchistan.III: Baluchi language and literature" (by J. Elfenbein), "Hazara.IV. Hazaragi dialect" (by Charles M. Kieffer), "Iran.VII: non-Iranian languages of Iran" (by Gernot Windfuhr) .
(۴۴) EI۲, s.vv. "Kurds, Kurdistan.V: language" (by D.N. Mackenzie), "Luli" (by V. Minorsky-
P. Elwell- Sutton ) .
(۴۵) Richard N. Frye and A. M. Sayili, "The Turks in Khurasan and Transoxania at the time of the Arab conquest", The Moslem world, XXXV, no.۴ (Oct.۱۹۴۵) .
(۴۶) Geoffrey Haig, "Turkish influence on Kurmanji: evidence from the Tunceli dialect", in Turkic-Iranian contact areas, ibid.
(۴۷) International encyclopedia of linguistics, ed. William Bright, New York: Oxford University Press, ۱۹۹۲.
(۴۸) Vladimir Ivanov, "Further notes on gypsies in Persia", J
[۳] ASB, new series, vol.۱۶, no.۷ (۱۹۲۰) .
(۴۹) idem, "Notes on Khorasani Kurdish", ibid, new series, ۲۳, no.۱ (۱۹۲۷) .
(۵۰) idem, "Notes on the ethnology of Khurasan", The Geographical journal, vol.۶۷, no.۲ (Feb. ۱۹۲۶) .
(۵۱) Lars Johanson, "Code-copying in Irano-Turkic", Language sciences, vol.۲۰, no.۳ (۱۹۹۸) .
(۵۲) idem, "Historical, cultural and linguistic aspects of Turkic-Iranian contiguity", in Turkic-Iranian contact areas, ibid, ۲۰۰۶.
(۵۳) Sayed Asker Mousavi, The Hazaras of Afghanistan: an historical, cultural economic and political study, Richmond ۱۹۹۸.
(۵۴) Michael Weiers, "Moghol", in The Mongolic languages, ed. Juha Janhunen, London: Routledge, ۲۰۰۳.
(۵۵) Ehsan Yarshater, A grammar of southern Tati dialects, The Hague ۱۹۶۹.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «»، شماره۶۹۶۲.