• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سامان دهی جمعیت(خام)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



دانشمندان و کارشناسان مسائل جمعیتی، سالهاست که آژیر خطر (انفجار جمعیت) را به صدا در آورده اند و برای رویارویی با پیامدها و بحران ناشی از آن، نگهداشت سفارشهای ایمنی را خواستار شده اند. آنان بر این باورند:
رشد گروه های مردم و سکنه زمین، ناگزیرترین و فوری ترین مسأله ای است که بشر در حال حاضر با آن روبه روست و در بسیاری از جاها و سرزمینهای جهان، رشد و بالا رفتن شمار ساکنان و زاد و ولد، گیج کننده و فشار بر منابع موجود بی اندازه است.(صبوری، ص۶۲۲)
رشد گروه های انسانی در جامعه ها و کشورها، به شیوه ای شتاب گیرنده رخ می دهد.
یک افسانه کهن ایرانی به روشن کردن این گزاره کمک می کند:
یکی از درباریان پادشاهی، از پادشاه خواست: در برابر کارهایی که انجام می دهد، به شمار خانه های شطرنج، به او برنج بدهد;به گونه ای که شمار دانه های برنج در هر خانه شطرنج، دو برابر خانه پیشین باشد.
شاه، در حالی که گمان می کرد، قرارداد خوبی است، پذیرفت و دانه ای برنج در نخستین خانه شطرنج گذاشت و فرمان داد که از انبارهایش برنج بیاورند. در خانه بیست و یکم، انبارهایش خالی شدند. خانه چهلم ده میلیارد دانه برنج لازم داشت….
بی کم و کاست، همین اصل بر رشد جمعیت برابری می کند.(صبوری، ص۶۲۶)
رشدِ ناترازمند و ناهماهنگ مردمان و زاد و ولد، هزینه های همگانی: آموزش و پرورش، بهداشت، ساخت مسکن، و تهیه آب را به گونه جدی افزایش می دهد.
همبستگی شدیدی بین بهداشت کودک و خانوار وجود دارد. رشد پرشتاب گروه خردسالان، در یک کشور، پیشرفتهای فرهنگی را به واپس می اندازد.(طهوریان، ص۴۹-۵۰)
(امروزه، سرعت افزایش جمعیت جهان بسیار زیاد است. بر اساس گزارش(صندوق جمعیت ملل متحد)(UNFPA) زیر عنوان (وضع جمعیت جهان)، در سال ۱۹۹۵ در هر دقیقه ۱۸۰ نفر، در هر روز ۲۶۰ هزار نفر و در هر سال ۹۵ میلیون نفربه جمعیت کره زمین افزوده می شود.)(تقوی، ص۴۰)
(جمعیت به نسبت تناسب هندسی(۱،۲،۴،۸،…) افزایش می یابد، در حالی که مواد غذایی به نسبت عددی یا حسابی (۱،۲،۳،۴،…)رشد می کند.)(تقوی، ص۶۵)
(جمعیت در هر ۲۵ سال یک بار، دو برابر می گردد و در طول یک سده ۱۶برابر می شود، در حالی که تولیدات غذایی در این مدت تنها ۵برابر می شود.)(تقوی، ص۶۵)
(این تصور که امنیت غذایی تمام مردم جهان بدون اتخاذ سیاستی از پیش تعیین شده، و تنها از طریق قانونهای بازار حل خواهد شد، توهمی بیش نیست و موجب بروز فاجعه های انسانی بیش تر و گسترش شکاف میان شمال و جنوب خواهد شد.)(روزنامه اطلاعات، ص۱۲، ۸شهریور ۱۳۷۴، مقاله: (انفجار جمعیت و امنیت غذایی))
پیشینه طرح چنین دیدگاهی، نخستین بار، در دویست و اندی سال پیش(۱۷۹۸م.) به نام: (رابرت مالتوس)، کشیش اقتصاد دان انگلیسی، ثبت شده است.
طرح یاد شده از زمان انتشار، در عرصه دین و اقتصاد، ناسازگاران و سازگارانی داشته و هر کدام از چشم اندازی مسأله را به بوته بررسی و کند و کاو قرار داده و در رد یا ثابت کردن و پذیرش آن قلم فرسایی کرده اند.
در دهه های اخیر، شتاب چرخه رشد نرخ جمعیت و گسترش تهدیدهای ناشی از آن،سبب توجه بیش تری به نظریه مالتوس شده و در بین جامعه شناسان، اقتصاددانان، و سیاسیون، هواداران زیادی پیدا کرده و از مخالفان آن به شدت کاسته شده است.
بر خلاف پذیرش نظریه یادشده در انجمنهای علمی و دانشگاهی دنیا، هنوز در حوزه های دینی این گمان و دودلی وجود دارد که آیا از چشم انداز ادیان الهی چنین نظریه ای پذیرفته است یا نه؟ نگارنده، تلاش خواهد ورزید، در این میان دیدگاه اسلامی را تا جایی که ممکن باشد و در توان، به بوته بحث و بررسی قرار دهد و جمع بندی از آن ارائه دهد. امّا پیش از وارد شدن به اصل موضوع، (انفجار جمعیت) و (سیاستهای جمعیتی) می باید به درستی شناسایی و شناسانده شود که در زیر به اجمال به آن می پردازیم:
انفجار جمعیت
هنگامی که در جامعه نرخ مرگ و میر کاهش یابد، اما نرخ زاد و ولد بالا باشد، افزایش بی سابقه ای در شمار ساکنان کشورها و کره زمین، پیدا می شود که به (انفجار جمعیتی) معروف است. شمار زیاد مردم در این هنگام، سبب می شود که:
۱. از منابع و سرچشمه های طبیعی و انسانی به گونه بی رویه، بهره برداری شود.
۲. در آمد سرانه کشور و خانوارها کاهش یابد.
۳. نابرابریهای اجتماعی- اقتصادی و سیاسی افزایش یابد.
۴. تمام و یا بخش درخوری از بودجه دولت در راه بر آوردن پایین ترین حدّ از خدمات به کار گرفته شود.
۵. گنجایی سرمایه گذاریهای اقتصادی کاهش یابد.
۶. هزینه غذا، آموزش و پرورش، درمان و مسکن بالا رود.
۷. نرخ بیکاری غیر درخور تحمل شود.
۸. تمام کارها و پیش گامیها در امر برنامه ریزی بی نتیجه ماند.
در این هنگام است که تدوین سیاست جمعیتی و اجرای برنامه های خانواده (یا جلوگیری از گسترش زاد و ولد) ضرورت پیدا می کند.(تقوی، ص۱۲)
سیاستهای جمعیتی
سیاست جمعیتی(populatation policy) مجموعه اصول، چاره جوییها، آهنگها و اراده های نگاشته و گرد آوری شده جمعیتی است که از سوی دولتها در پیش گرفته می شود و قلمرو و حد و مرز تلاشهای او را در پیوند با مسایل و یا کارهایی که نتیجه های جمعیتی دارند، روشن می کند. هدف سیاست جمعیتی، منطقی و هماهنگ سازی دگرگونیهای جمعیتی با زمینه های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه است، تا رفاه و بهروزی بیش تر جمعیت را فراهم سازد.(تقوی، ص۵۸)
تاریخچه سیاستهای جمعیتی در جهان
بیان نظریه های بنیان گذاشته شده بر سیاست جمعیتی از سوی دانشمندان و اجرای آن به دست زمامداران در دوره ها و زمانهای گوناگون تاریخی، بیان گر وجود چنین تفکر و سیاستی از گذشته های بسیار دور بوده است.
افلاطون (و.ـ۴۲۷ ف.۳۴۷ق م.) و ارسطو (و.ـ۳۸۴ـ ف.۳۲۲ق م.) عقیده داشتند که شمار مردم، نه آن قدر اندک باشد که استقلال سیاسی و اقتصادی جامعه را به خطر اندازد و نه آن اندازه زیاد که اصول حکومت دموکراتیک کشور را متزلزل کند.(تقوی، ص۶۸)
آگوست {اغسطس (۶۳ق.م ـ۱۴م.)} امپراطور روم، برای نخستین بار در تاریخ، اصول یک سیاست جمعیتی را به وجود آورد. برابر دستور او، شخصی که فرزندان بسیار داشت از پرداخت مالیات و خدمت سربازی بخشیده می شد، و امتیازهای اجتماعی و سیاسی ویژه ای به او تعلق می گرفت.(تقوی، ص۵۷)
در سراسر سده های میانه، افزایش جمعیت هدف اساسی بود و این سیاست از مسیحیت الهام می گرفت.
ابن خلدون، اندیشه ور اسلامی، عقیده داشت: جمعیتی که به حد کافی انبوه و انباشته باشد امکان می یابد تا از نیروی کار خود استفاده بهتری برد. به نظر او جمعیت مهم ترین وسیله برقراری امنیت سیاسی و نظامی جامعه است.(تقوی، ص۵۸)
همزمان با نخستین انقلاب صنعتی، توماس رابرت مالتوس، (۱۷۶۶ـ ۱۸۳۴م.) براساس آمارهای علمی خود در نظریه مشهور خویش مقرر داشت:
(نسبت افزایش جمعیت جهان از رشد تولید زراعی بیش تر است و این جریان، آینده انسان را با قحطی وحشتناکی که ناشی از زیادی مردم بر مواد غذایی است، مواجه می سازد…. مردم را به محدود ساختن امر تولید و تناسل دعوت کرد و برای این دعوت، اسلوب خاص سیاسی و اقتصادی و اخلاقی خویش را مقرر داشت.)(موسوی، ج۱، ص۱۰)
وی که کشیش بود، هرگز از جلوگیری از زاد و ولد، از راه طبیعی و یا ساختگی دفاع نکرد. اما پیروان مالتوس در این زمینه بازداری کم تری داشتند. اینان همچون مالتوس استدلال می کردند: جلوگیری از رشد زاد و ولد، برای دستیابی به سطح زندگی بهتر، بایسته است و برخلاف او، از سقط جنین و جلوگیری از بارداری برای کاهش باروری، دفاع می کردند.(آزاد، ص۱۴۳)
خروشچف، رهبر اتحاد جماهیر شوروی پیشین در سال ۱۹۵۵ اعلام کرد:
(فکر محدود کردن توالد و تناسل، یک تئوری آدم خواری است که ایدئولوژی بورژوازی (سرمایه داری) آن را اختراع کرده است.)(پیرموسی، ص۱۰۷)
پرزیدنت (ژنرال دوگل) مبارزه گسترده ای را برای جلوگیری از مصرف قرصهای ضد بارداری کرد، تا مادران را راضی کند که فرزندان بیش تری بزاند. البته این مبارزه، درست هنگامی شروع شد که توجه زنان فرانسوی به طرف این قرصها کشیده شده بود.
او می خواست زاد و ولد در فرانسه زیاد شود، و در نظر داشت که خانواده های بزرگ از برتریها و پاداشهای بیش تر مالیاتی، مدرسه و خانه برخوردار گردند.(روزنامه کیهان، ۲۵/۷/۱۳۴۶، به نقل از: مجله مکتب اسلام، شماره۱/۳، سال۹، آذرماه ۱۳۴۶.)
پذیرش اندیشه های مالتوس در کشورهای رو به توسعه، بویژه در سده اخیر، برنامه ریزان اقتصادی را بر آن داشت که برنامه خود را بر پایه سیاست کاهش زه و زاد، سامان دهی کنند.
در پی کشورهای رو به توسعه و همزمان با پایان جنگ جهانی دوم، کشورهای کم تر توسعه یافته نیز، به پشتیبانی از سیاست جلوگیری از رشد زه و زاد برخاسته و آن را در سرلوحه برنامه ریزیهای خود، قرار دادند.
هند از نخستین کشورهایی بود که سیاست مهار رشد جمعیت، یا ثبات جمعیت را در پیش گرفت (۱۹۵۲) و کشورهای اندونزی، بنگلادش، تایلند، فیلیپین، مکزیک و ترکیه نیز، از سیاست کاهش جمعیت، پیروی کردند.
در سالهای ۱۳۵۷ـ۱۳۴۶ش. در ایران نیز، همراه با پخش قرصهای ضد بارداری و کاندوم، تبلیغات گسترده ای با شعار: فرزند کم تر، زندگی بهتر، آغاز شد، که به دلیل فرهنگ موجود، باورها، سنتها و بی اعتمادی مردم به سیاستهای رژیم پهلوی، چندان مورد توجه همگان مردم قرار نگرفت.
پیروزی انقلاب اسلامی و به دنبال آن شروع جنگ تحمیلی، که با فراموشی سیاستهای جمعیتی تا سال ۱۳۶۸ش. در جمهوری اسلامی ایران همراه بود، رشد جمعیت حدود ۴درصدی را به کشور ما بار کرد.
برابر نظر معاون تحقیقات و فن آوری وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، به خاطر نپاییدن و پاس نداشتن سیاست سامان دهی خانواده در سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۸، جمهوری اسلامی ایران، هم اینک ۱۰میلیون به شمار ساکنان کشور افزوده شده است; یعنی سالانه ۸۰۰هزار کودک اضافه در کشور، چشم به جهان گشوده اند.(روزنامه نوروز، ۲۶دی ۱۳۸۰)به دنبال انتشار نتیجه های سرشماری سال ۱۳۶۵ در سال ۱۳۶۷، و روشن شدن ویژگیهای چندی و چونی شمار سکنه کشور و آثار و پیامدهای آن در سطح ملی، دولت جمهوری اسلامی ایران سیاست بنیان گذاشته شده بر کاهش را پیش گرفت و دنبال کرد. در سال ۱۳۶۹ (شورای تحدید موالید) با تصویب دولت و به ریاست وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی تشکیل گردید و در سال ۱۳۷۰ (اداره کل جمعیت و تنظیم خانواده) پدید آمد. قانون تنظیم خانواده در سال ۱۳۷۲ در مجلس پذیرفته و در همان سال به تأیید شورای نگهبان رسید.(تقوی، ص۱۶)
علمای اسلامی و سامان دهی جمعیت
الف. پیش از انقلاب اسلامی
برنامه های سامان دهی خانواده که از آغاز دهه ۱۹۵۰م. به آرامی آغاز شده بود، در دهه های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ شتاب بیش تری به خود گرفت. بیش از یکصد کشور در حال توسعه جهان، از جمله کشور ایران، آن را به مورد اجرا گذاشتند.
به دنبال اجرای برنامه سامان دهی خانواده در ایران و دیگر کشورهای اسلامی، علمای دینی، برابر اندیشه و تخصص علمی خود، دیدگاه های گوناگونی را در این باره ابراز داشته اند که یادآور می شویم:
محمدتقی جعفری، در حدود سال ۱۳۳۴ش. می نویسد:
(ممکن است گفته شود: ما در حرمت سقط جنین تردیدی نداریم; ولی طبق محاسبه بعضی از متفکران که گفته اند: (افزایش خواربار در روی زمین با تصاعد حسابی است و افزایش نفوس با تصاعد هندسی و نتیجه آن انفجار زمین از گرسنگی می باشد) مسأله وارد باب تزاحم می گردد که قانون اقتضا می کند که اهم را بر مهم مقدم بداریم.
می گوییم: آیاتی در قرآن خبر از نامحدودیت روزی می دهد… در این مورد بسیار مناسب است جمله ای را از سخنان یکی از صاحب نظران علوم انسانی بیاوریم، او می گوید:
اگر یک صدم گریه ای که در طول تاریخ درباره شکم های گرسنه و بدنهای برهنه ریخته شده است به ارواحی که گرسنه معرفت و تقوای انسانی هستند، ریخته می شد، نه شکمی گرسنه می ماند و نه بدنی برهنه و نه ارواح گرسنه.)(جعفری، ج۱، ص۲۴۷)
شهید محمدباقر صدر:
(نوع و هدفهای برنامه، برحسب ضرورتها و شرایط موضوعی هر جامعه، تعیین می گردد، و از آن جا که ماهیت مشکلات و مسائل، از جایی تا جایی و از زمانی تا زمانی دیگر فرق می کند، سیاستهای اقتصادی هم با یکدیگر متفاوت می باشد; فلذا در ممالک پر جمعیت، اقدامات ویژه ای متناسب با شرایط اجتماعی لازم است که در ممالک کم جمعیت تجویز نمی شود.
سیاست اقتصادی جزئی از مکتب اقتصادی نیست و تعیین آن هم وظیفه مکتب اقتصادی نمی باشد. کار مکتب اقتصادی تعیین هدفهای کلی سیاست اقتصادی است. تعیین جزئیات سیاست اقتصادی به طوری که با اوضاع و احوال روز مناسب باشد و نیز مسؤولیت اجرای آن، با مقامات دولتی می باشد.)(محمدباقر صدر، ج۲، ص۲۷۵)
(وقتی بخواهیم عقیده اسلام را درباره نظریه افزایش جمعیت (رابرت مالتوس) بدانیم، ممکن است با در نظر گرفتن نحوه اندیشه ای که اسلام در سیاست عمومی خود، درباره تحدید توالد و تناسل دارد، بر آن آگاه شویم.)(محمدباقر صدر، ج۱، ص۱۳)
سید موسی صدر:
(نسبتی را که مالتوس برای افزایش جمعیت جهان بیان داشته، تاکنون حتی در یک نقطه جهان و در یک زمان معین، مصداق پیدا نکرده است. آماری که از تعداد نفوس جهان در آغاز قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم به دست آمده و همین طور نمودارهای منتشر شده درباره افزایش مواد غذایی، پایه های پیش بینی مالتوس را متزلزل کرده است.
به طور کلی می توان گفت: رابطه ثابت و محکمی بین افزایش جمعیت جهان و زیادتی مواد غذایی وجود دارد. و هرچه جمعیت زیاد شد، به تدریج کشت زیاد می شود. زمینهای بایر، دایر می گردد. زمینهای غیر قابل کشت، با طرق علمی کاشته می شود، از زمینهای موجود با وسایل جدید بهره برداری بیش تری می شود و بالاخره، برای تهیه مواد غذایی از غیر زمین، مثل آب دریا و هوا، علم به انسان کمک می کند.
و با کمال وضوح، می توان دریافت که کمبود مواد غذایی، خود به خود، سبب کمبود افراد بشر و کمی توالد و تناسل و در نتیجه، حفظ تعادل خواهد گردید.)(موسی صدر، ص۳۶-۳۷)
مجله مکتب اسلام:
(… در کنار این موضوع; یعنی وحشت از ازدیاد جمعیت، موضوعات دیگری نیز وجود دارد که شاید تأثیر آنها در مسأله کنترل جمعیت، کم تر از آن نباشد، بلکه در بعضی از موارد، نقش اصلی را بازی می کند و آن توجه زیاد به راحتی های فردی و کسب آزادی بیش تر برای استفاده از لذات زندگی و فراموش کردن مصالح اجتماعی می باشد. زیرا بدیهی است کثرت فرزندان یک خانواده، به این گونه آزادیها و راحتی ها لطمه می زند.
… طبق آماری که اخیراً از طرف مقامات مسؤول وزارت آب و برق انتشار یافت، زمینهای کشور ما می تواند، با همین آبهای موجود، به خوبی ۵۰میلیون نفر را غذا دهد… با این حال روشن است که ترس تقلیدی مزبور، مخصوصاً در مورد ممالکی مانند مملکت ما بسیار بی مورد است.
… به هر حال، پر ارزش ترین و مؤثرترین منابع حیاتی و امیدبخش یک مملکت، همان ذخایر انسانی آن است که یکی از سرچشمه های اصلی هرگونه موفقیت و پیروزی محسوب می شود. و از این بیان به خوبی نتیجه می گیریم که مبارزه با افزایش جمعیت کشور ما که از ناحیه افراد بی اطلاع صورت می گیرد، مبارزه با عظمت کشور ماست.)(مجله مکتب اسلام، شماره۴، ص۲۱ـ۶)
شهید سید عبدالکریم هاشمی نژاد:
(… ما اعتراف می کنیم که خطر گرسنگی مردم بعضی از کشورهای آسیایی و آفریقایی را تهدید می کند; اما معتقدیم که این وضع اسفناک به علت افراط و تفریط نفرت انگیزی است که در جهان ما حکم فرماست و اگر روزی، همه ملتها، به طور جدی، در صدد برآیند تا جلو این همه اسراف کاریها را بگیرند و در تقسیم مواد غذایی عدالت را رعایت نمایند، بدون تردید در آن روز دیگر کمبود مواد غذایی احساس نخواهد شد، تا به بهانه آن جهان مجبور گردد از راه های خطرناک و مشکوک، با افزایش جمعیت و تکثیر نسل به مبارزه برخیزد.)(مجله مکتب اسلام، شماره۴، ص۹۵)
شهید مطهری:
(یکی از موضوعاتی که در اروپا سر و صدا راه انداخته و به همین جهت، گفته اند: دین به طور مطلق پای بند زندگی است و با مقتضیات و شرایط زمان تطبیق نمی کند، مسأله ازدیاد نفوس است. این مسأله یکی دو قرن است که برای بشر مطرح است. ازدیاد نفوس از یک حد معینی را برای بشریت خطر می شمارند….
لهذا پیشنهاد می کنند که جلوی موالید گرفته بشود… این یک مسأله جدیدی است. این مسأله فقط در عصر ما مطرح است و در گذشته مطرح نبود، چون اولاً در سابق به آن پی نبرده بودند، ثانیاً در سابق ازدیاد موالید خطری نداشت، مرگ و میر طبیعی، خود به خود، جمعیت را کم می کرد، ولی حالا این طور نیست….
جراید و مجلات، خیلی علیه ازدیاد نفوس تبلیغ می کنند، ولی این را توجه داشته باشید که مسأله ازدیاد نفوس که اسمش را می گذارند (بمب جمعیت) و آن قدر هم گفته اند که یک حس تنفر از بچه در این مردم ایجاد کرده اند، در کشور ما صادق نیست، یعنی کشورهای اسلامی، هنوز به حد نصاب جمعیت نرسیده است. این یک نیرنگ استعماری است که غربیان به کار می برند….
درباره ایران این طور می گویند که: استعداد ۶۰میلیون جمعیت را دارد که نان بدهد، در صورتی که اکنون حداکثر ۲۵میلیون نفر است.
… اسلام هرگز جلوی راه بشر یک چیزی نگذاشته است که با مقتضیات ضروری که در زمان پیش می آید بجنگد، یعنی با ضرورتهای اجتماعی و اقتصادی بشر بجنگد.)(مطهری، خاتمیت، ص۷۸-۸۴)
نوری همدانی:
(عده ای از لحاظ این که جمعیت روی زمین به سرعت رو به افزایش می رود، چنین فکر می کنند که زمانی فرا خواهد رسید که مردم از جهات اقتصاد زندگی به مضیقه خواهند افتاد و زمین قدرت تغذیه و تأمین لوازم زندگی بشر را نخواهد داشت و لذا مردم را به جلوگیری از افزایش نسل تشویق، بلکه وادار می کنند. به علاوه، متأسفانه (سقط جنین) را یک عمل منطقی و موجه جلوه می دهند. ولی این عقیده همان طور که بعضی از دانشمندان هم تصریح کرده اند درست نیست; زیرا سطح زمین به اندازه ای وسیع است که به ۵۰۰ میلیون کیلومتر بالغ می شود و اگر آن را به طور تساوی میان جمعیت فعلی روی زمین تقسیم کنیم، به هر فردی ۵هکتار از خشکی و تقریباً ۱۲هکتار از دریاها می رسد; علاوه گنج های فراوان و معادن بسیار زیادی در آن قرار داده شده است. در این صورت اگر تمام قدرتهای علمی و امکانات صنعتی خود را در راه بهره برداری از این منابع خداداد به کار بیندازند، زمین می تواند چندین برابر جمعیت کنونی را به طور کامل اداره کند.)(حسین نوری، ص۲۸۸)
علی حجتی کرمانی:
(مالتوسیانیسم، علاوه بر این که دارای هیچ گونه پشتوانه علمی نیست، بلکه این نظریه ریشه استعماری دارد و شخص مالتوس عامل دست انگلستان بوده است…)
و از قول ژوزوئه دوکاسترو و (فرمول م) و (گت) که تئوری (حد توان حیاتی خاک) را به باد انتقاد گرفته اند چنین می آورد:
(چنین حدی وجود ندارد و می توان محصول را با همین تکنیک امروز، پنج تا شش برابر افزایش داد. البته نمی گویم: این توانایی بی نهایت است، اما تردیدی نیست که خاک بیش از میزان امروز توان تولید دارد.)(موسی صدر، ص۳۲-۳۳)
مجله مکتب اسلام:
(ما عقیده داریم اگر روزی کارد به استخوان برسد و مجبور به مبارزه با افزایش جمعیت شویم (ولی ما عقیده نداریم که امروز آن روز است) بهترین راه که هم با موازین اسلامی سازگار است و هم عکس العمل نامطلوب اجتماعی ندارد، همان روش جلوگیری از انعقاد نطفه است که با وسایل نسبتاً سالمی که در دست است از انعقاد نطفه فرزندان اضافی جلوگیری شود، و مطمئناً اگر وسایل ساده و سالمی برای پیش گیری در اختیار همگان باشد و تبلیغ صحیح روی این موضوع بشود، کاملاً نتیجه بخش خواهد بود. با وجود چنین طریق ساده ای، نوبت به جنایاتی همچون سقط جنین و عقیم ساختن زنان و مردان یا کارهای خطرناکی همچون افزایش سن ازدواج نخواهد رسید. و باز تأکید می کنیم: مطالعه روی افزایش سطح تولید از همه اینها بهتر است.)(مجله مکتب اسلام، شماره۱، ص۳، سال۱۴)
شهید بهشتی:
(اگر واقعاً مطالعات کارشناسان اجتماعی با ایمانِ با بصیرتِ واقع بینِ همه سونگر و محاسب، به این نتیجه رسید که اگر در جامعه اسلامی تیراژ فرزندان از عدد معینی بالاتر رود جان این جامعه و هستی این جامعه و سلامت این جامعه در معرض خطر است، به راحتی می توان فتوا داد که بر این امت واجب است که میزان فرزندان را در حد معین نگه دارد; چون ما با نصوص اسلامی فراوان دریافته ایم که جان جامعه از جان فرد محترم تر است)(بهشتی، ص۳۱۱-۳۲)
احمد بهشتی:
(همیشه اصل و قاعده بر این است که به وجود فرزندان زیاد افتخار کنند; اما در عصر ما که همه چیز در معرض تحول است، این عقیده هم تغییر کرده. غالب خانواده ها داشتن فرزندان زیاد را دلیل عقب افتادگی و دوری از تمدن می دانند… نمی خواهم در مورد صحت و سقم این مسأله و طرز تفکر سخنی بگویم. البته بشر عاقل باید مصلحت اندیش باشد، هر بذری که می کارد و هر کاری که می کند لازم است براساس صلاح اندیشی و درایت باشد. او باید توجه کند که هر چیزی و هر کاری دارای اندازه و مقدار معینی است، نه بیش، نه کم!…)(مجله مکتب اسلام، شماره۹، ص۳۷، سال۱۵)
دیدگاه های یاد شده، دیدگاه های شماری از عالمان، دانشوران و فرهیختگان تشیع در ایران بود که می شود گفت: کم و بیش نمایندگی فکری بخش گسترده ای از عالمان، دانشوران و فرهیختگان حوزه های علمیه را بر عهده داشتند و سخن گوی جریانهای فکری گوناگون در حوزه های علمیه بودند.
در جمع بندی دیدگاه های مطرح شده، گزاره های زیر دارای اهمیت است:
۱. نسبت به حد توان حیاتی خاک، کم و بیش دیدگاه ها از هماهنگی برخوردارند.
۲. اندازه مناسب جمعیت برای کشور ایران ۵۰تا۶۰ میلیون براورد شده است.
۳. عامل فقر در پاره ای از کشورها را، بیش تر، در سرشکن نامناسب تواناییها و ثروت جهانی دانسته اند، تا زیادی مردم و ساکنان آن کشورها.
۴. به نظریه مالتوس، بیش تر به دیده تردید نگریسته شده است.
۵. بیش تر بینش آرمان گرایی حاکم بر مسأله بوده و نسبت به پاک کردن صورت مسأله توجه شده است، تا پاسخ گویی به آن; مگر در دیدگاه های شهیدان: صدر، بهشتی و مطهری، که پاسخ روشنی از سخنان آنان استفاده می شود.
ب. دیدگاه علمای اسلامی، پس از انقلاب اسلامی
۱. دهه اول بعد از انقلاب اسلامی
در بررسی دیدگاه علمای اسلامی، درباره جلوگیری از رشد روزافزون زاد و ولد، پس از انقلاب اسلامی، لازم به یادآوری است که بحرانهای آغازین روزها و ماه های انقلاب مقدس اسلامی و بروز جنگ نابرابر و ناخواسته علیه ایران، و تبلیغات منفی علیه جلوگیری از زاد و ولد، در پیش از انقلاب اسلامی، از انگیزه ها و سببهای مهم و بازدارنده ای بود که به یک دهه سکوت صاحب نظران، استادان، دانشمندان اقتصادی و جامعه شناسی و در پی آن به بوته فراموشی سپاری سیاستگذاران جمعیتی انجامید.
روشن است وقتی که کارشناسان و صاحب نظران و دسته های گوناگون اجتماعی، اقتصادی، و سیاسی، بنا به دلیلهایی از طرح و روشن گری پیچیدگیها و بحرانهای در شُرف پدیداری و به دیگر سخن، از حوادث واقعه خودداری ورزند، دیگر بیان و ارائه دیدگاه های اجتهادی سازوار با گزاره جدید، انتظار و چشمداشت بی جایی بیش نخواهد بود.
بنابراین، جامعه ایران، در دهه اول پس از انقلاب به خاطر بی اهمیت جلوه دادن موضوع، چندان شاهد اظهارنظرهایی در این مورد نبوده و گاهی هم که با طرح دیدگاه هایی رو به رو شده، در ردیف همان دیدگاه هایی است که پیش از آن، با آن آشنایی داشته است.
در این دوره (سال ۱۳۶۴ش) آقای نوری همدانی، در سلسله مقاله های: (در راه ریشه کن ساختن فقر) به موضوع جمعیت و مواد غذایی پرداخته و می نویسد:
(روزانه صدها هزار نفر در جهان از گرسنگی جان می دهند و این در حالی است که ۷۰۰ میلیون نفر دچار سوءتغذیه بوده و ۵/۱ میلیارد نفر از جمعیت جهان به خدمات پزشکی دسترسی ندارند، طبق این گزارش ۲/۱ میلیارد نفر در مکانهای فاقد آب لوله کشی زندگی می کنند و ۲۵۰ میلیون کودک در کشورهای جهان سوم فاقد مدرسه هستند.)(مجله پاسدار اسلام، شماره۱۳، ص۲۸)
(طبق گزارش یونیسف از ۱۲۵ میلیون نوزاد متولد در سال، ۱۷میلیون به پنج سالگی نمی رسند.)(مجله پاسدار اسلام، شماره۱۴، ص۲۸)
(فقر، هرگز مولود عوامل خلقت و طبیعت نبوده و نیست; زیرا همه دلایل عقلی و علمی و منطقی حکم و اثبات می کند که خداوند فیاض، جهان خلقت را طوری از لحاظ امکانات و مواهب و نعمتهای غنی و سرشار و مستعد آفریده است که می تواند احتیاجات افراد بشر را هرچند، به چند برابر جمعیت فعلی برسند، تأمین کند… اگر افراد بشر بتوانند تمام زمینهای مستعد را زیر کشت ببرند و این زراعت را نیز با اصول علمی و ابزار صنعتی و تکنیک های کامل هماهنگ سازند، احتیاجات آنها به طور کامل تأمین خواهد شد.
به طور کلی اگر نقشه جهان فقر و گرسنگی را مطالعه کنیم و عوامل فقر و گرسنگی را در آن نواحی مورد بررسی قرار دهیم، به وضوح خواهیم دید که گرسنگی دسته جمعی، یک پدیده طبیعی نیست، بلکه پدیده ای است اجتماعی که به طور کلی پیدایش آن یا نتیجه سیاستهای استکباری و استعماری است و یا معلول استفاده نادرست از امکانات و منابع طبیعی است و یا مولّد توزیع غلط موادی است که به دست می آید.)(مجله پاسدار اسلام،شماره۱۴، ص۳۳ـ۱۶.)
امام خمینی در سال ۱۳۵۸، در پاسخ وزیر بهداری و بهزیستی درباره پیش گیری از بارداری می نویسد:
(در صورتی که از نظر بهداشتی ضرری متوجه بانوان نباشد و شوهر نیز با این امر موافق باشد، حل این مشکل شرعاً جایز است.)(امام خمینی، استفتاءات، ج۳، ص۲۸۱-۲۹۲)
و در پاسخ به استفتایی چنین پاسخ می دهد:
(جلوگیری از انعقاد نطفه اگر موجب فساد عضو و عقیم شدن نشود، با رضایت شوهر، مانع ندارد; ولی از لمس و نظر حرام باید اجتناب شود.)(امام خمینی، رساله نوین، ج۳، ص۱۰۰)
در پاسخ به کسانی که نظر ایشان را درباره جلوگیری از رشد زاد و ولد خواسته بودند، یادآور شد:
(راجع به موالید، تابع آن است که حکومت چه تصمیمی بگیرد.)(امام خمینی، صحیفه نور، ج۴، ص۳۹)
جعفر سبحانی:
(…صاحب نظران می گویند: اگر در این مملکت (ایران) رودخانه ها سدبندی شود، زمینهای بایر، آباد گردند، از تمام زمینهای زراعتی به خوبی استفاده شود، صید ماهی به صورت صحیح اداره گردد، و سطح فکر مردم بالا برود، این مملکت قادر به اداره ۱۵۰ میلیون نفر خواهد بود.
کشور ایران هم اکنون دچار کمبود نیروی انسانی است. در همین سالهای اخیر، متجاوز از یک میلیون کارگر خارجی در نقاط مختلف کشور مشغول کار و بازار کار گرم، و نیروی انسانی کمیاب بود ـ مع الوصف ـ چگونه دم از کنترل ازدیاد جمعیت می زنیم، در حالی که نیاز مبرم به نیروی انسانی داریم؟
در این کشور، کمبود پزشک و مهندس، تکنسین و استادکار برای همه ملموس است و هر روز دست نیاز به خارج دراز کرده و دسته دسته دکتر و مهندس و… وارد می کنیم.
کشورهای پیشرو که برای جلوگیری از ازدیاد جمعیت در کشورهای در حال رشد، کارشناس می فرستند، بهتر است جمعیت خود را در حد فعلی نگاه دارند، تا جمعیت دیگر کشورها به نیمی از جمعیت آنان برسد، سپس برای آنان طرح و برنامه بریزند.
بهتر نیست که بودجه ای که در راه کنترل جمعیت مصرف می شود، در راه فراهم ساختن وسایل زندگی خانواده های فقیر مصرف گردد، و به جای انسان کشی، به احیاء انسانهای فقیر و بی دفاع بپردازیم.)(سبحانی، ص۸۲)
عبدالکریم بی آزار شیرازی:
(… چه قدر در اشتباهند کسانی که تحت تأثیر تبلیغات استعمارگران و یا از ترس فقر، خود را عقیم می سازند و یا نسل خود را تهدید می کنند. البته کسانی که به علل شخصی یا ناتوانیهای جسمی و یا بیماری، از وسایل جلوگیری از آبستنی استفاده می کنند و یا آبستنی خود را به عقب می اندازند، این عمل آنان، با شرایطی از نظر امام خمینی جایز است.)(امام خمینی، رساله نوین، ج۳، ص۱۰۰)
مجله حوزه:
(مسأله افزایش جمعیت و تأثیر بر برنامه های دراز مدت اقتصادی، امری است که اخیراً تکیه خاصی روی آن شده است و از سوی جناحهای مختلف در مورد آن اظهارنظر گردیده است. یکی از ریشه های این مشکل نیز، ابهام فقهی مسأله است. تحدید یا عدم تحدید نسل، از نظر فقهی، حکم روشنی ندارد. برخی، با استناد احادیثی چند تکثیر نسل را امری مطابق با شرع و ممدوح می شمارند و آن را توصیه می کنند و برخی دیگر از زاویه دیگری بدان می نگرند و آینده پر ابهام و تاریکی را ترسیم می کنند و گاه از این مسأله به مثابه حربه سیاسی نیز، استفاده می گردد. به هر حال، حکم قاطع فقهی در این باب تأثیر عمیق خواهد داشت بر زمینه های مختلف برنامه های جمعیتی و جهت گیری آن.)(مجله حوزه، شماره۲۵، ص۱۲۵، سال پنجم)
۲. دهه دوم پس از انقلاب، تاکنون در فرایند دهه دوم انقلاب، حرکت شتابان رشد زاد و ولد، همه نگاه ها را به سوی خود کشاند. همه اندیشه وران، چه آنان که با انبوه شدن و بسیاری زاد و ولد مخالف بودند و چه آنان که موافق، ناگاه با زه و زاد گسترده و روزافزونی رو به رو شدند که تواناییهای موجود کشور: آموزشی، بهداشتی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، حقوقی و… به هیچ روی پاسخ گوی خواسته های به حق آنان نخواهد بود.
بنابراین، علما و فقهای اسلامی که پیش از این مخالف سیاست سامان دهی خانواده و جلوگیری از گسترش زاد و ولد بودند، بیش تر، با درک نیازها و بایسته های زمانی و درنگ و دقت روی نظر دانشمندان جامعه شناسی و اقتصادی، به این نتیجه رسیدند که بدون نگهداشت و به مهار درآوردن رشد زاد و ولد، برنامه ریزی صحیح و حفظ تمامیت نظام ممکن نیست. بر این اساس، یا از دیدگاه های پیشین خود برگشتند و یا به دلیل پذیرش مردمی نداشتن، ناسازگارگویی را مصلحت ندیدند.
در این دوره، در بین عالمان دینی، تنها، آقای حسینی تهرانی به روشنی با سیاست سامان دهی خانواده به ناسازگاری برخاست و با نگارش (رساله نکاحیه) و (کاهش جمعیت ضربه ای سهمگین بر پیکر مسلمین)، سیاست مهار زاد و ولد و پذیرندگان آن را به باد انتقاد شدید گرفت و نوشت:
(امروز، مسأله کنترل جمعیت و شعار: جمعیت کم تر، زندگی بهتر، به قدری جدی گرفته شده و هیاهو و تبلیغات بر سر عواقب و خطراتی که برای آن شمرده می شود به قدری فراگیر گشته که کم تر کسی مجال تفکر، تحلیل، و یا احیاناً تشکیک در این مسأله را درمی یابد و متأسفانه این جوّزدگی، چنان حاکم گشته که حتی از سوی کسانی که انسان کوچک ترین شکی در خلوص نیت و دلسوزی شان برای جامعه و اسلام ندارد، عکس العمل های انفعالی و جانبداری مشاهده می شود، تا حدی که گاه انسان متحیر می ماند که چگونه عقل سلیم و ذهن حکیم تحت تأثیر تبلیغات فریبنده ای قرار گیرد که با اندکی توجه و دقت، نادرست بودنشان قابل تشخیص است.)(تهرانی، ص۱۰۸)
(محدوده کشور ایران، به تصدیق کارشناسان داخلی و خبرگان خارجی، از جهت استعداد و کثرت زمینهای حاصلخیز و قابل کشت و زراعت و باغداری و دامداری وفور آب و رودخانه ها و امکان آبگیرها، و از جهت انواع معادن، می توان از مرغوب ترین کشورهای جهان به حساب آورد و ظرفیت آن را دارد که به آسانی و راحتی ۲۰۰میلیون نفر را در مهد خود بپذیرد و بپرورد.
اما امروزه می بینیم که از جهت کمبود افراد کشاورز در کشتزارها و باغها، و از جهت کمبود افراد کارگر در کارخانجات، در مضیقه ای عجیب به سر می بریم.)(تهرانی، ص۶)
(زنان باید پیوسته، یا حامله باشند و یا شیر بدهند، تا کاروان انسانیت و حرکت به سوی معبود و محبوب و قبله مشتاقان و کعبه عاشقان و پویندگان به سوی حرم امن و امان او، با مردان هماهنگ باشند.)(تهرانی، ص۴۲)
وی، استفاده از قرصهای ضد بارداری را حرام می داند.(تهرانی، ص۱۷۶)به روا بودن ریختن مَنی به خارج از رَحِم اشکال می کند.(تهرانی، ص۳۸)سیاست سامان دهی خانواده را، سیاست القا شده از سوی استکبار می انگارد که با رحلت امام خمینی، در کشور مطرح و به اجرا گذاشته شد.(تهرانی، ص۱۲۹)
مکارم شیرازی:
(یکی از اصول مهم مدیریت، ایجاد توازن میان امکانات و نیازها می باشد و در صورت عدم موفقیت ایجاد توازن میان امکانات و نیازها، نظام مدیریت دچار اشکال می شود. در حال حاضر، کارشناسان جمعیتی، معتقدند که موازنه جمعیتی کشورها به هم خورده، برای ایجاد هماهنگی، دو کار می توانیم انجام دهیم، یا این که امکانات مان را افزایش دهیم و یا از نیازهای مان بکاهیم. در کوتاه مدت، نمی توانیم امکانات را افزایش دهیم، پس چاره ای نداریم جز این که نیازها را کاهش دهیم. آنچه در کشور ما مشکل جمعیت را پیچیده می کند، رشد تصاعدی جمعیت است و دیگر این که کنترل جمعیت با مسائل اعتقادی و عاطفی مردم مرتبط است; لذا باید کار با دقت، ظرافت و مطالعه بیش تر و عمیق تری صورت گیرد.
در روایات و قرآن، کمیت جمعیت به عنوان یک اصل مطرح نیست و جز در یک مورد استثنایی که مربوط به قوم بنی اسرائیل است، بر افزایش جمعیت تأکید نکرده است; بنابراین چیزی به نام فزونی جمعیت در قرآن نمی بینیم.
اصولاً یکی از اصول شناخته شده در قرآن، توجه زیاد به کیفیت است، و بر روی (فرزندان صالح) تأکید شده است. آنچه اسلام برای آن صلاحیت قایل شده فزونی شایستگی و کیفیتهاست…)(روزنامه سلام، شماره۶۱۶، ۱و۴، ۲۱ تیرماه)
محمد یزدی:
(ایجاد تعادل بین رشد جمعیت و نیازمندیهای جامعه، بخصوص در زمینه تغذیه، آموزش و پرورش و بهداشت و درمان، از ضروریات اجتناب ناپذیر است و اگر این تعادل و توازن رعایت نشود، پی آمد آن انحطاط اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی است و در چنین صورتی در آینده با عواملی مواجه خواهیم شد که با ماهیت جرم زایی خود، امنیت و ثبات جامعه را نیز دستخوش خطرات تازه ای خواهد کرد.
… توجه مردم مسلمان و آگاه کشور را به اهمیت والای تربیت فرزندان در اسلام و تعالیم عالیه آن جلب می کنم، تا با عنایت به نیاز جامعه اسلامی، که در حال توسعه و بازسازی است، فرزندانی بپرورند که هرچند از نظر تعداد قلیل، ولی از نظر کیفیت و بهره دهی از توان بالایی برخوردار باشند.)(روزنامه همشهری، ۲۲تیر، ص۲)
سید محسن خرازی:
(کثرت اولاد سبب افتخار پیامبر و تقویت مسلمانان است، همان طور که در روایات صحیح فراوان و مورد اتفاق، به این مطلب تصریح شده است.
البته اگر وضعیت مسلمانان به صورتی باشد که جمعیت زیاد موجب اختلال در نظام جامعه و یا سبب به وجود آمدن مفاسد می شود، فراوانی فرزند، رجحان و برتری خود را از دست می دهد.)(فقه اهل بیت، سال ششم، شماره۲۱، ص۴۸ـ۴۹؛ فقه اهل بیت، سال ششم، شماره۲۱، ص۵۱ ـ۵۲)

آراء و دیدگاه های یاد شده، که دستاورد دهه دوم و اوایل دهه سوم بعد از انقلاب اسلامی ایران است، به نسبت به دوره های پیش، ناسانی و فرق ماهوی زیادی را سازوار با زمان و نیازها و خواسته های روز نشان می دهد.
در این دوره، جز یکی از عالمان، دیگران، نسبت به در پیش گرفتن سیاستهای جمعیتی و بایستگی پدیداری همسنگی بین تواناییها و شمار مردمان، هماهنگی دارند.
دیدگاه های فقیهان اهل سنت:
در سال ۱۴۰۰ هجری، مجلس مجمع فقهی اسلامی در مکه مکرمه برگزار گردید و قطعنامه زیر به امضای ۱۷تن از فقیهان اهل سنت در باره جلوگیری از رشد زاد و ولد و زیاد شدن نسل، یا به اصطلاح سامان دهی خانواده صادر گردید:
(نظر به این که شریعت اسلام، ترغیب کننده به فزونی نسل مسلمانان و انتشار آن است و تحدید نسل و جلوگیری از آبستنی، مخالف فطرت انسانی و شریعت اسلامی می باشد، و نظر به این که هدف جلوگیری از افزایش جمعیت مسلمین، نیرنگی برای کاهش دادن نیروی انسانی آنها و تقویت سلطه استعمارگران به کشورهای اسلامی و بهره برداری بیش تر از ثروتهای آنان است، و نیز نظر به این که جلوگیری از نسل، به نوعی عمل جاهلی و بدگمانی به خدای تعالی است، مجلس مجمع فقهی اسلامی به اتفاق آراء مقرر می دارد که: تحدید نسل مطلقاً جایز نیست و جلوگیری از آبستنی در صورتی که انگیزه آن ترس از فقر و کمبود باشد، حرام است.)(امام خمینی، رساله نوین، ج۳، ص۹۸)
محمدسعید رمضان البوطی:
(… ان الاقدام علی ذلک من النسل     بشکل فردی، ولدوافع فردیه، مرخّص فیه، بالشروط التی ذکرناها; وذلک تحقیقاً لقاعدة رفع الحرج، استجابة للظروف الشخصیة الطارئه.
فأما السعی الی الحد من النسل بشکل کلّی وعلی مستوی الأمة او البلدة بأسرها، فذلک سعی محرم، یحرم الاقدام علیه، وتحرم الاستجابة له.)(البوطی، ص۱۵)
کاهش زاد و ولد به شکل فردی و با انگیزه های شخصی، برابر شرایطی که گفتیم، مجاز است. و آن از روی تحقیق، بر مبنای اصل رفع حرج، و تاب آوردن رویدادهای پیش بینی نشده فردی است. اما تلاش برای کاهش جمعیت به شکل کلی و در سطح جامعه و کشور، تلاش حرامی است; و پذیرش و گام پیش گذاردن برای آن نیز، حرام است.
شیخ محمدامین:
(لقد اختلف العلماء فی حکم تنظیم النسل لاختلافهم فی فهم الاحادیث المتعلقه بحکم العزل، فقد صحت احادیث فی اباحته منها، ولکن منهم من قال بنسخها ومنهم من استدل بها).
… بعد استقراء للموضوع من جمیع جوانبه یتبین انّه ـ والله اعلم ـ لامانع من تحدید النسل. فالصواب فی هذه المسأله الجواز لعدم وجود ای دلیل صریح علی التحریم.)
عالمان، در حکم سامان دهی زاد و ولد، به دلیل برداشتهای ناسان از احادیث عزل، اختلاف نظر دارند. آنان احادیثی را که روا بودن بیرون ریختن منی را می رسانند، درست انگاشته اند; اما شماری به نسخ آنها باور دارند; در حالی که شماری دیگر بدان استدلال می کنند.
پس از بررسی موضوع از جنبه های گوناگون، روشن می شود که بازدارنده ای بر سر راه سامان دهی زاد و ولد، وجود ندارد. ـ خدا داناتر است ـ حق این است که رواست. زیرا دلیلی روشن بر ناروایی آن وجود ندارد.
محمد سید طنطاوی:
(ان الاسلام لایرفض تنظیم الاسرة ولاحرج علی الزوجین من ان یجعل فترة معینة بین طفل وآخر…)
اسلام، سامان دهی خانواده را رد نمی کند; بنابراین، بر زن و شوهر، باکی نیست که بین دو بارداری، جدایی بیندازند.
شیخ محمود شلتوت:
وی که سالیان ریاست دانشگاه الازهر را به عهده داشت، در کتاب خود: (آیین اسلام و تنظیم خانواده) نوشته است:
(دین اسلام، هرگز خواهان یک اکثریت ضعیف و ناتوان نیست، بلکه خواهان آن است که اجتماع اسلامی یک اجتماع سالم و نیرومند باشد و این امر تنها از راه تنظیم خانواده امکان پذیر است).(احمد کتابی، ص۳۷)
خالد محمد خالد:
ایشان، در نگاشته خود: (از این جا آغاز کنیم)، یادآور می شود:
(این مطلب، باید به طور کامل به مردم تفهیم شود که افزایش بی حساب جمعیت، نه تنها قابل ستایش نیست، بلکه از نظر اجتماعی و اقتصادی زیانبار است. متأسفانه ملل اسلامی این امر مهم اجتماعی را به خوبی درنیافته اند…از این جهت مجبورم نظر صحیح اسلام را در این باره اعلام دارم: تعلیمات اسلامی، چه به لحاظ منافع شخصی و چه به خاطر مصالح اجتماعی، تنظیم خانواده را لازم می شمارد. بر طبق تعلیمات اسلامی هرگونه افزایشی در جمعیت که با پیشرفت اقتصادی و برنامه ریزی اجتماعی هم آهنگ نباشد، بلایی آسمانی شمرده می شود.)(احمد کتابی، ص۳۷)
نظریه کنفرانس اسلامی(رباط):
در کنفرانس اسلامی، که در شهر (رباط) در سال ۱۳۵۰ با شرکت نمایندگان ۲۳ کشور اسلامی و با حضور شماری از صاحب نظران پزشکی، رهبران مذهبی و استادان دانشکده های الهیات تشکیل شد، پس از شش روز گفت و گو، سرانجام قطعنامه ای پذیرفته شد که سر عنوانهای گزاره های آن به شرح زیر است:
الف. کنفرانس، هرگونه پیش گیری از باروری متداول امروزه را مورد تأیید قرار می دهد.
ب. کنفرانس، سقط جنین را در مواردی که سلامت مادر مورد نظر باشد، روا می داند.
ج. عقیم کردن نیز در حالی که قابل برگشت باشد، از نظر کنفرانس، بدون مانع است.(احمد کتابی، ص۳۸)
بررسی مبانی اختلاف آراء در جلو گیری از زاد و ولد
بی گمان هر دانشی را دانشورانی و هر فنی را فن آورانی است که می توانند با فرضیه آفرینیهای بسیار و با مجموعه دانستنیها و ساز و کارهای علمی و راهبردی، در فرآیند مسأله ای تحقیق به عمل آورده و نظریه اعلام نمایند. روشن است هرگاه نظریه از پشتوانه دقیق علمی بی بهره باشد و نتیجه سیر منطقی در روش تحقیق نباشد، از وجاهت علمی بی بهره است و اعتباری نخواهد داشت.
لازمه نظریه پردازی، داشتن دانش و اطلاعات لازم و قدرت تجزیه و تحلیل مجموعه ای از واقعیتها از لحاظ پیوند آنها با یکدیگر است. نظریه های استوار شده بر آرای غیر کارشناسی و زاییده فرضیه های غیر علمی، از آن روی که پیوند منطقی پدیده هاو داد و ستد آنها با همدیگر، چندان مورد توجه نیست، بیش تر تک بعدی و یک سونگرانه و در گره گشایی و حلّ پیچیدگیها و دشواریها ناکارامدند.
شهید مطهری، بر این باور بود:
(در دنیای امروز، دیگر فکر فرد و عمل فرد ارزش ندارد، از تک روی کاری ساخته نیست. علماء و دانشمندان هر رشته دائماً مشغول تبادل نظر با یکدیگرند، محصول فکر و اندیشه خود را در اختیار سایر اهل نظر قرار می دهند…متأسفانه در میان ما هنوز نه تقسیم کار و تخصّص پیدا شده و نه همکاری و همفکری…
اگر مدعی هستیم که فقه مانیز، یکی از علوم واقعی دنیاست، باید از اسلوب هایی که در سایر علوم پیروی می شود پیروی کنیم; اگر پیروی نکنیم معنایش این است که از ردیف علوم خارج است.)(جمعی از نویسندگان، ص۶۵)
و می نویسد:
(فقیه و مجتهد کارش استنباط و استخراج احکام است، اما اطلاع و احاطه او به موضوعات و به اصطلاح، طرز جهان بینی اش در فتواهایش زیاد تأثیر دارد. فقیه باید احاطه کامل بر موضوعاتی که بر آن موضوعات فتوا صادر می کند داشته باشد.)(مرتضی مطهری، ده گفتار، ص۱۰۰)
و در ذیل حدیث شریف از امام صادق(ع):
(العالم بزمانه لاتهجم علیه اللوابس.)
می افزاید:
(یعنی کسی که زمان خودش را بشناسد و بفهمد و درک کند، امور مشتبه و گیج کننده به او هجوم نمی آورند. کلمه هجوم را ما در عرف فارسی خود در مورد هر حمله شدید به کار می بریم، اما در عربی به معنی حمله ای است که ناگهانی و غفلتاً بشود و طرف را غافلگیر کند. امام می فرماید: اگر کسی به وضع زمان خود آشنا باشد، امور مشتبه ناگهان بر سرش نمی ریزد که یک مرتبه دست و پای خود را گم کند و نتواند قوای خود را و فکر خودش را جمع و جور کند و راه حلی پیدا کند. بسیار کلام بزرگی است این کلام.
ما… از اول تا آخر، از صدر تا ساقه، من الباب الی المحراب، از زمان خود بی خبریم. همین طور نشسته و چرت می زنیم، یک مرتبه مواجه می شویم; مثلاً با این مسأله که زمینها باید تقسیم شود و باید اصلاحات ارضی بشود. این مسأله غفلتا بر ما هجوم می آورد; چون از زمان خودمان بی خبریم، قبلاً پیش بینی نکرده بودیم و حساب نکردیم که تکلیف چیست؟ و چه باید کرد؟…باز هم پشت سر هم از این لوابس خواهد آمد و ما بی خبریم.)(مرتضی مطهری، ده گفتار، ص۱۷۷)
شهید مطهری، در جای دیگر، سخن خود را این گونه کامل می کند:
(…بدون شک ما از نظر فقه و اجتهاد در عصری شبیه به عصر شیخ طوسی زندگی می کنیم. دچار نوعی جمود و اِعراض از مواجهه با مسائل مورد نیاز عصر خود هستیم. ما نمی خواهیم زحمت گام برداری در راه های نرفته را که عصر ما پیش پای ما گذاشته به خود بدهیم. همه علاقه ما این است که راه های رفته را برویم و جاده های هموار و کوبیده را بپیماییم. ما ترجیح می دهیم راه هفتصد ساله حل شبهه (ابن قبه) را طی کنیم و حال آن که امروز صدها شبهه از شبهه ابن قبه مهم تر و اساسی تر و وابسته تر به زندگی علمی خود داریم. شیخ الطایفه، بلکه شیخ الطایفه هایی برای قرن چهاردهم هجری ضروری است که:
اولاً با ضمیری روشن، نیازهای عصر خویش را درک کنند.
ثانیاً با شجاعت عقلی و ادبی از نوع شجاعت شیخ الطایفه دست به کار شوند.
ثالثاً از چهارچوب کتاب و سنت خارج نگردند.)(مرتضی مطهری، ده گفتار، ص۱۰۰؛ مطهری، تکامل، ص۱۸۸-۱۹۰)
بنا بر این، برای خارج شدن از عرصه بی خبری و حضور در صحنه زمان، به دست آوردن آگهی های جهانی و پردازش داده های مختلف، رویکرد آرام بخشی است که در راهیابی به پیشامدهای اجتماعی و رسانایی رسالت دینی، فراروی محققان و اندیشوران اسلامی گشوده است.
امروز به گفته امام خمینی:
(اجتهاد مصطلح در حوزه ها کافی نمی باشد، بلکه یک نفر اگر اعلم در علوم معهود حوزه ها هم باشد، ولی نتواند مصلحت جامعه را تشخیص دهد…مجتهد نیست).(روزنامه کیهان، شماره ۱۴۰۴۲، ۱۶آبان، ص۱۶)
لازمه شناخت مصالح جامعه، بهره گرفتن از دیدگاه های دانشمندان و کار شناسان در حوزه های مورد نظر است.
(موضوع (جمعیت) و (تنظیم جمعیت) و شناخت پدیده های اجتماعی و کشف قوانین تحول و تکامل اجتماعات و مطالعات و بررسی نهادهای اجتماعی را دانشی به نام (جامعه شناسی) بر عهده دارد.)(ترابی، ص۹)
(در جامعه، یعنی در زندگانی اجتماعی و شبکه روابط انسانها، با تمام پیچیدگیهایی که در حیات جامعه، به نظر می رسد، قوانین و نوامیس مسلمی حکم فرما هستند، و امور و پدیده ها و سیر تکامل جامعه از آنها تبعیت می کنند، و…روشن نمودن نظم و ترتیب و همبستگی و روابط درونی و اساسی پدیده ها از میان آن همه به هم ریختگی ها و پیچیدگیهای حرکات جامعه و شبکه مناسبات اجتماعی، وظیفه جامعه شناسی است.)(ترابی، ص۱۳)
(زندگی اجتماعی، به سه عامل مهم بستگی دارد: محیط جغرافیایی، جمعیت و تراکم آن، کار و شیوه های تولید. بدین معنی که حیات اجتماعی بیرون از چهارچوب محیط جغرافیایی و بیرون از طبیعت و بدون استفاده از منابع و ثروتهای طبیعی نمی تواند وجود داشته باشد. همچنین بدون گرد آمدن جمعیتی کم، یا بیش، در خور توجه، تشکیل جامعه امری غیر قابل تصور خواهد بود….
طبیعت و اجتماع، همیشه روابطی با همدیگر داشته و تأثیراتی روی یکدیگر بر جای گذاشته اند و می گذارند;منتها تأثیر طبیعت روی اجتماع غالبا در دوره های بسیار قدیم، بی اندازه گسترده و عمیق بود و انسانها غالباً اسیر طبیعت و نیروهای مهار نشده طبیعی بودند; ولی این تأثیر در پرتو پیشرفت فرهنگها و تکامل اجتماعات مداوم محدود و محدودتر گردیده است.)(ترابی، ص۲۴)
(دانش امروز مسلم می داردانسان با توجه به قوانین عینی حاکم بر حیات اجتماعی و مقتضیات جدید تحول جامعه، تحت شرایط محیط خویش (که در میان شرایط مزبور، ضرورت اقتصادی عامل اساسی است)تاریخ خود را می سازد.)(ترابی، ص۴۵)
با این وصف، برای گذر از مرحله تئوری پردازیهای ذهنی، تا کشف حکم روشن اسلام، به چهارچوب و به اندازه در آوردن زاد و ولد و جلوگیری از فزونی و سامان دهی خانواده، داده پردازیهای علمی و توجه به دیدگاه های کارشناسان: جامعه شناسی، اقتصادی و سیاسی و توجه به نیاز و بایسته های زمانی و شرایط حاکم بر پدیده ها، ضرورت انکارناپذیری است که اصرارها و پافشاریهای امام خمینی و شهید مطهری بر آن گزاره را، در بالا آوردیم و اینک باز فرازهای دیگر از سخنان امام، برای روشن شدن فکرها:
(فقیه به کسی اطلاق می شود که نه فقط عالم به قوانین و آیین دادرسی در اسلام، بلکه عالم به عقاید و قوانین و نظامات و اخلاق باشد; یعنی دین شناس به تمام معنی کلمه باشد.)(امام خمینی، ولایت فقیه، ص۷۸)
(حوزه ها و روحانیت باید نبض تفکر و نیاز آینده جامعه را همیشه در دست داشته باشند و همواره، چند قدم جلوتر از حوادث، مهیای عکس العمل مناسب باشند.
چه بسا شیوه های رایج اداره امور مردم در سالهای آینده تغییر کند و جوامع بشری، برای حل مشکلات خود به مسائل جدید اسلام نیاز پیدا کند. علمای بزرگوار اسلام، از هم اکنون باید برای این موضوع فکری کنند.)(روزنامه اطلاعات، شماره۱۸۶۹۶، ص۸ و ۱۳ و ۶)
روشن است آن گاه که نظریه پردازیهای حوزوی، بویژه در عصری که مسائل نوپیدا، یکی پس از دیگری، پا به عرصه وجود می گذارند، بدون موضوع شناسی دقیق و بدون توجه به معیارهای واقعی و بدون مشاوره با خبرگان در آن موضوع انجام پذیرد، احکام صادره از ورود به دایره زندگی و حیات انسانی باز خواهند ماند.
در اساس، مبنای گوناگونی دیدگاه ها در موضوع جلوگیری از رشد زاد و ولد، از آن جا ناشی شده است که شماری از عالمان و فقیهان، برخلاف روشن گویی دانشمندان جامعه شناسی و اقتصاددانان، خواسته اند با انکار اصل موضوع و پاک کردن صورت مسأله از پاسخ گویی به این نیاز زمان خودداری ورزیده و با تحلیل و تفسیرهای یک بعدی از آیات و روایات و به گونه ذهنی، برداشتهایی یک سویه را در قالب دیدگاه اسلامی در میان بیاورند و از ده ها مشکل و فاجعه مهم اجتماعی که مسأله زیاد شدن گروه های انسانی، برای حیات انسانی به ارمغان آورده است، تنها به رابطه غذا و جمعیت پرداخته و با دستاویز قرار دادن آمار و ارقام پردازش نشده، مشکل را به طور کامل ساختگی و استعماری جلوه دهند.
به گونه ای که دیدیم، دیدگاهی با حساب و کتاب دقیق به این نتیجه می رسد که در تقسیم بندی سطح زمین، با توجه به شمار مردمان و مساحت روی زمین، هر انسانی در ۳۳سال پیش، دارای ۵هکتار از خشکی و ۱۲هکتار از دریا بود که با کار در روی آن می توانست چندین بار جمعیت کنونی را تغذیه بکند.
صاحبان این دیدگاه و دیدگاه های همانند، زمانی که در کنار علت و معلول ها، پیوندهای حاکم بر پدیده ها، زمینه های جغرافیایی و طبیعی، زمینه های اجتماعی و سیاسی و… قرار می گیرند با انبوه پرسشها و خرده گیریهایی روبه رو می شوند که پاره ای از آنها از این قرارند:
۱. امروز با توجه به دو برابر شدن سکنه کره زمین (نسبت به زمان طرح دیدگاه یاد شده)، آیا تقسیم بندی و ارث بری از زمین به نصف کاهش یافته است یا نه؟ و اگر کاهش یافته که چنین است، آیا با ادامه مسیر کنونی، امکان کم تر شدن آن همچنان می رود یا نه؟ (در ادامه مقاله، شرح بیش تری در این باره خواهد آمد.)
۲. در حالی که برای چرای یک گاو، حدود ۵هکتار و برای چرای یک گوسفند یک هکتار چراگاه مورد نیاز است و شمار آنها، کم و بیش، با نفوس انسانی برابری می کند، آیا برای انسان وارث ۵/۲ هکتار از سطح زمین، که آن هم آمیخته ای از انواع کویر، کوه، سنگلاخ، زیست گاه حیوانات اهلی و وحشی، جایگاه های صنعتی، نظامی و زمینهای غیر درخور سکنی گزینی در قطبهای شمالی و جنوبی و… است، اکنون امکان حرکتی پیش بینی می شود؟
۳. نه تنها طول و عرض جغرافیایی یک ناحیه در زندگی ساکنان آن اثرگذار می افتد، بلکه ارتفاع آن ناحیه نیز در وضع جمعیت بی اثر نیست. خشکیهای کره زمین از لحاظ ارتفاع نسبی تنوع دارند. ارتفاعی که برای زندگی انسانی (و تولیدات گیاهی و دامی) مناسب است، در ناحیه های استوایی و تبت بین ۱۲۰۰۰ و ۱۵۰۰۰ پاست. در حالی که تقریباً ارتفاع نیمی از سطح زمین نسبت به سطح دریا از ۱۰۰۰پا در نمی گذرد. به طور کلی باید گفت که ۶۸درصد جمعیت زمین در ۸درصد زمینهای مایه ور سیاره ما انبوه شده اند.(آگ برون، ص۳۰۳)
بنابراین،در این روزگار و حتی در آینده نزدیک، آیا امکان زیستمند کردن مناطق کم ارتفاع و مناطق قطبی و استوایی ممکن است یا نه؟
۴. در دیدگاه مخالفان مهار کردن زاد و ولد، حل مشکل جمعیتی با خلق مدینه فاضله، با توسعه فرضی تواناییها در آینده و با گمان بَریهای دوری نوید داده شده است. حال پرسش این است که آیا به امید عملی شدن این فرضیه های گمان زده شده، می توان دنیایی را سر در گم نگه داشت و همه روزه گسترش فاجعه و بحران جمعیت را نظاره کرد؟
به بیانی دیگر، آیا در ملاکها و معیارهای احکام، زمان بروز موضوع (حوادث واقعه) مد نظر است، یا آینده ای بسیار مبهم و تاریک با سرهم کردن قضایای شرطیه بسیار و اگر و مگر برای نادیده گرفتن موضوع!
مولانا، چه زیبا می سراید:
ییک غریبی خانه می جست از شتاب
گفت: او این را اگر سقفی بُدی
هم عیال تو بیاسودی اگر
ور رسیدی میهمان روزی تورا
کاشکی معمور بودی این سرا
گفت: آری پهلُوی یاران خوش است
و ده ها پرسش و ایراد دیگر که برای رسیدن به واقعیت موضوع،و کشف حکمِ در پیوسته به آن، علما و فقها را ناگزیر از مشاوره با خبرگان و کارشناسان می کند، که فردا دیر است.
دکتر شریعتی می نویسد:
(هنگامی که مسأله جمعیت مطرح است و رسالت و مسؤولیت، اگر کسی بگوید زود است، یا متوجه گذشت زمان و حساسیت موضوع نیست و زمان و جهان را نمی شناسد، یا برای فرار و آلوده نشدن و حفظ حیثیت بومی و عامی خویش، دست به توجیه آبرومندانه می زند و گرنه همه چیز دیر است.)(شریعتی، درس ششم)
قرآن و مسأله جمعیت
روشن است که قرآن، کتاب جامعه شناسی نیست، تا از آن، موضوع پردازی درباره جمعیت و بیان چگونگی پدیده های اجتماعی را چشم داشت; بلکه کتابی است پنددهنده و یادآورنده که بیش تر هدفهای تربیتی، معنوی و اخلاقی را برای اصلاح رفتار و پیوستگیهای اجتماعی و پیوند مبدأ و معاد، مطرح فرموده، و در لابه لای پنددهیها و یادآوریهای اجتماعی و معنوی، به فراخور گزاره و سازوار با فهم انسانی، سخن را با پیش زمینه ها و پس زمینه هایی از قصص، مثالها و نظام مندی آفرینش، آذین بسته، تا مایه روشن گری باشد و عبرت بخشد و راه بنماید.
با این وصف، چون مخاطب قرآن، انسان و جامعه است و آیاتش نیز در آن تبلور می یابد، چنانچه قرآن را برنهنده علم جامعه شناسی و تاریخ بدانیم، سخنی به گزاف نگفته ایم و اگر در داوری نظریه های جمعیتی، آیاتی را دربردارنده آن بیابیم، باز هیچ به خطا نرفته ایم; زیرا در تکلیف یابی گزاره ها و رویدادهای مهم زندگی بشر; قرآن پیام دارد و روشن گر است:
(ونزّلنا علیک القرآن تبیاناً لکلّ شیء.)(نحل:۷۹)
ما قرآن را که روشن گر هر چیزی است بر تو فرو فرستادیم.
در جاودانگی این کتاب وحی همین بس که احکام و پیامهای آن در قالب زمان و مکان خاصی نمی گنجد. قرآن برای هر عصری، کلامی و سازوار با فهم و اندیشه هر نسلی، پیامی دارد. گسترش و ترقی دانشهای گوناگون، به هیچ روی، توانایی رویارویی با دلیلها و برهانهای آن را نداشته و ندارد.
از این روی، امام رضا(ع) می فرماید:
(…فهو فی کل زمان جدید، وعند کل قوم غض الی یوم القیامة.)(عباس قمی، ج۲، ص۴۱۳)
قرآن در هر عصری، جدید و تا پایان روزگار، پیش هر نسلی تازه و شاداب است.
ـ و ابن عباس، شاگرد هوشمند مکتب علی(ع) می گوید:
(القرآن یفسره الزمان.)(شیرازی، تفسیر، ج۱، ص۱۶)
قرآن را زمان تفسیر می کند.
براساس همین تفسیرگویی زمانه از قرآن است که علما گاهی در کتابهای خود بابی را با عنوان: (ان کل واقعة تحتاج الیها الامه لها حکم شرعی) باز کرده و بدان پرداخته اند.(مجلسی، ج۱۹؛ حر عاملی، الفصول، ص۳۵)
و حضرت امام علی(ع) چنین فرموده است:
(فی القرآن نبأ ماقبلکم وخبر مابعدکم وحکم مابینکم.)(صبحی صالح، حکمت۳۱۳؛ فیض الاسلام، حکمت۳۰۵)
در قرآن خبر پیشینیان و آیندگان و حکم مسائل مورد احتیاج شما وجود دارد.
امروزه، رشد زاد و ولد و بسیاری مردمان، فاجعه آمیزترین و خطرناک ترین حادثه و مسأله گریبان گیر جامعه ماست که حیات بشری و نظام اجتماعی را مورد تهدید جدی قرار داده است.
علمای اسلامی در واکنش به این موضوع مهم، با استفاده از آیات و روایات دیدگاه های گوناگون و ناسانی را ابراز داشته اند که ابتدا دیدگاه هایی که از قرآن سرچشمه می گیرد، به بوته نقد و بررسی می نهیم:
دلیلهای مخالفان سازمان دهی زاد و ولد
۱. حکمت و فلسفه ازدواج، پدیدآوری و ادامه نسل است.
مخالفان جلوگیری از زاد و ولد و بسیار شدن نسل، می گویند: هدف تکوینی ازدواج، دوام نوع و ماندگاری نسل است و در اساس، از فلسفه های مهم روا شمردن اسلام ازدواج با یک، یا چهار زن، و روا شمردن ازدواجهای موقت، همان زاد و ولد و افزون کردن نسل است. بنابراین، کسانی که، به هر دلیلی، از فرزندداری جلوگیری می کنند با این قانون و سنت الهی درستیزند:
۱ـ۱. (وانکحوا الایامی منکم والصالحین من عبادکم وامائکم ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله والله واسع علیم).(نور:۳۲)
بی جفتان تان را و بردگان و کنیزان شایسته تان را همسر دهید. اگر تهی دست باشند، خداوند از فزونی خویش، بی نیازشان کند. خداوند، گشایش بخش و داناست.
۲ـ۱. (…فانکحوا ما طاب لکم من النساء مثنی وثلاث ورباع فان خفتم الا تعدلوا فواحدة او ما ملکت ایمانکم ذلک ادنی الاّ تعولوا.)(نسا:۳)
از زنان ـ چندان که شما را نیکوست ـ به زنی گیرید: دو دو، سه سه، چار چار. اگر بترسید داد نکنید; پس یکی، یا کنیزانی که به دست آوردید.
۳ـ۱. (نساؤکم حرث لکم فأتوا حرثکم انی شئتم…)(بقره:۲۲۳)
زنان شما کشتزار شمایند، به کشتزار خویش آیید، از هرجا که خواهید.
۴ـ۱. (والله جعل لکم من انفسکم ازواجاً وجعل لکم من ازواجکم بنین وحفدة).(نحل:۷۲)
خداوند هم از خودتان، برای تان جفتهایی نهاده و از جفتهاتان، شما را فرزندانی و نوادگانی داده.
۵ ـ۱. (فما استمعتم به منهن فآتوهن اجورهن فریضة…)(نسا:۲۴)
آن چه از ایشان بدان بهره برده اید، مزدشان را چون کابینی بایسته به ایشان بدهید.
۶ ـ۱. (یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحدة وخلق منها زوجها و بثّ منهما رجالاً ونساء…)(نسا:۱)
ای مردم، پروا کنید از پروردگارتان، که شما را از یک تن آفرید و جفت اش را از آن پدید کرد و از آن دو، مردان و زنان بسیار بپراکند.
پاسخ:
بله، این که می گویند: حکمت آفرینش از تعبیه غریزه جنسی در وجود آدمی و ازدواج بین زن و مرد، همانا پایندگی و ماندگاری نسل بشری است، بسیار روشن و جای هیچ گونه تردید و مناقشه ای نیست. آنچه ابهام آمیز می نماید این است که چرا در دیدگاه آنان، نظریه جلوگیری از فزونی ناقانون مند نسل، با اصل ازدواج و تولید نسل، یکسان و موازی مطرح گردیده است؟ در حالی که بین آن دو، ناسازگاری دیده نمی شود. به هر حال، در پاسخ به مستندهای آنان نکته های زیر را یادآور می شویم:
۱. فلسفه ازدواج، بسیاری فرزند نیست: قرآن، در آیات یاد شده، با تأکید بر اصل ازدواج، تنها به ساختار وجودی زنان که آمادگی آنان است برای زه و زاد، اشاره کرده، و در این که باید فرزند داشته باشند و شمار آنها، از ظاهر آیات، چیزی به دست نمی آید. مگر در جمله پایانی آیه سوم سوره نساء که درباره شمار همسران است: (ذلک ادنی الا تعولوا)
یعنی برابر تفسیر شماری از مفسران(فیض کاشانی، تفسیر، ج۱، ص۴۲۱؛ فتح الله کاشانی، ج۳، ص۴۳؛ فاضل مقداد، ج۱، ص۱۳۹-۱۴۰؛فاضل مقداد، ج۲، ص۱۳۹-۱۴۰): داشتن یک زن، برای پیشگیری از بسیار فرزندان، مناسب تر است.
صاحب جواهر، می نویسد:
(یافتن فرزند، علت مستحب بودن امر به ازدواج نیست، تا حکم دایرمدار آن باشد، بلکه حکمت آن است، و نگهداشت همیشگی آن لزومی ندارد.)(پیام زن، سال اول، شماره۱۰، ص۵۳، سال۷۷)
۲. جلوگیری از به دنیا آمدن فرزند، دست اندازی و داخل شدن در کار خدا و قانون طبیعت است:
پاسخ چنین برداشتی از قرآن و معارف عالیه اسلام را شهید مطهری چنین بیان می کند:
(…می گویند: دخالت کردن افراد بشر در این کار، دخالت کردن در کار خداست. مرگ و میر و زاد و ولد کار خداست و کسی حق ندارد در کار خدا مداخله بکند، کسی حق ندارد مثلاً با قرصهای ضد آبستنی جلوی تولید نسل را بگیرد….
پایه این فکر از نظر اسلام غلط است. کار خداست یعنی چه؟ البته همه چیز کار خداست و ما هم بنده خدا هستیم. مگر گیاه ها که از زمین می رویند به اذن و اجازه خدا نمی رویند؟ مگر شما، فرضاً، کشاورز هستید و امسال این قسمت زمین را کشت و کار می کنید و سال دیگر، قسمت دیگر را، امسال گندم و سال دیگر جو می کارید، و سال بعد چغندر، در کار خدا مداخله کرده اید که امسال این زمین را می کارید و سال بعد آن زمین را می کارید، و یا در نوع بذر به دلخواه خودتان رفتار می کنید؟ کار خدا این است که جهانی به این عظمت آفریده است و آن را با قوانین محکم و لایزال خود به گردش درآورده است. محال است که بشر بتواند در کار خدا مداخله کند; یعنی آفریننده و گرداننده جهان بشود. بشر و فکر و اراده و نبوغ و ابتکار بشر همه جزئی از جهان و نظام الهی است. هر کاری که بشر می کند، در حقیقت، قضا و قدر الهی را اجرا می کند. جهان و قوانین جهان، همه متساویاً مخلوق خدا است، ما هم بنده خدا هستیم، ما و اراده ما و قدرت ما و نیروی ما و همه چیز ما را خدا خلق کرده است. دست ما هم دست خداست، در کار خدا مداخله کردن معنی ندارد; یعنی کاری که برخلاف قضا و قدر الهی و برخلاف علم ازلی الهی باشد در دنیا واقع نمی شود.)(مطهری، خاتمیت، ص۸۰)
همان طور، طبیعت زلزله و طبیعت سیل بنیان کنی است; اما مقاوم سازی ساختمانها، جهت رویاروی با ویران گری، زلزله، و سدبندی و ساختن سیل گیرها برای جلوگیری از ویران گری و بنیان کنی سیل، و صدها برنامه ریزی دفاعی و سنگربندیها برای رویاروی با آفات و بلاهای ارضی و سماوی، نه تنها دخالت در کار خدا نیست، بلکه دستور و فکر خدایی است; زیرا که خداوند آن را در فطرت گوناگون آفریده ها، از جمله انسان، به ودیعت نهاده است.(مصباح یزدی، ص۲۶۷)علماء دینی با توجه به وجود چنین ویژگی در ذات انسانی از آن به مسأله (دفع ضرر محتمل) تعبیر کرده اند.
جالب این که شماری برخلاف اعتقاد به این مسأله و شرح این که (احکام اسلامی دفعی است نه رفعی) یعنی نمی گذارد خطر وارد گردد; نه این که پس از ورود خطر درصدد رفع و برداشتن آن برآید، در مسأله جمعیت، آزادی بی حد و مرز زاد ولد را سفارش می کند، اما بر عهده حکومت اسلامی می داند که اگر زیانی داشت، جلوی زیان را بگیرد. باید بدون اجرای سیاست مهار زاد و ولد، برابر با افزایش زاد و ولد، امکان یابی و برنامه ریزی کند.(تهرانی، ص۲۷۵)
۳. بسیاری فرزندان، مایه قدرت و اقتدار: برخلاف صاحب نظرانی که پسندیده بودن زیادی فرزند را از آیات قرآنی استنباط کرده و بسیاری مردمان یک سرزمین را عامل پیروزی در صحنه های سیاسی و نظامی و اقتصادی قلمداد کرده اند، ما در کاوش قرآنی خود، نه تنها به چنین نتیجه ای دست نیافتیم، بلکه، برعکس، آنچه به آن دست یافتیم نکوهشِ داشتن فرزند بسیار بود:
۱ـ۳. (کالذین من قبلکم کانوا اشدَّ منکم قوةً واکثر اموالاً واولاداً… اولئک حبطت اعمالهم فی الدنیا والآخرة).(توبه:۶۹)
مانند آن کسان که پیش از شما بوده اند که به نیرو از شما سخت تر و به خواسته و فرزند فزون تر… کارشان در این زندگی و زندگی پسین، تباه شده است.
۲ـ۳. (و قالوا نحن اکثر اموالاً و اولاداً و ما نحن بمعذّبین.)(سبا:۳۵)
و گفتند: ما به خواسته و فرزند بیش تریم و ما عذاب شونده نئیم.
ظاهر آیات و سیاق ورود آنها، بیان گر آن است که قرآن مجید، تنها داشتن بنیه اقتصادی و کسان را عامل اقتدار و پیروزی در جبهه های اقتصادی، نظامی و فرهنگی، نمی داند و چه بسا، آنها را عامل شکست و خسران اجتماعی می شناساند. آیات دیگری هم که درباره این موضوع در قرآن آمده است، دلیل روشنی بر ادعای مطرح شده است که برای روشن گری بیش تر، پاره ای از آنها را یادآور می شویم:
(یا ایها الذین آمنوا انّ من ازواجکم واولادکم عدواً لکم فاحذروهم.)(تغابن:۱۴)
ای کسانی که گرویده اید، شماری از زنان و فرزندان تان، دشمن شمایند، از آنان بپرهیزید.
(انما اموالکم واولادکم فتنه.)(تغابن:۱۵)
همانا خواسته ها و فرزندان تان، آزمونی بیش نیند.
(فلا تعجبک اموالهم ولا اولادهم انما یرید الله لیعذبهم بها فی الحیوة الدنیا.)(توبه:۵۵)
خواسته ها و فرزندان شان، تو را به شگفت نبرد. خدا جز این نخواهد که در جهان فرودین بیازاردشان.
(وما اموالکم ولا اولادکم بالتی تقربکم عندنا زلفی.)(سبا:۳۷)
خواسته ها و فرزندان تان چیزی نیست که شما را به جایگاه، نزد ما نزدیک دارد.
(کم من فئة قلیلة غلبت فئة کثیرة باذن الله، والله مع الصابرین.)(بقره:۲۴۹)
بسا گروهی اندک که بر گروهی بسیار، به فرمان خدا چیره می شود. خداوند با شکیبایان است.
در بررسی آیات و حتی روایاتی که پس از این به آنها خواهیم پرداخت، به این نتیجه می رسیم که قرآن کریم، نه تنها دعوتی به افزایش شمار فرزندان ندارد، بلکه به هیچ روی، ستایشی هم از آن نکرده است. آنچه از تفاخر و پشتگرمی به فرزندان، در آن دیده می شود، سخن جاهلانه گروه های غیر توحیدی است که به عنوان نفی چنین دیدگاه هایی و فرهنگ سازی توحیدی، در آیات الهی بازتاب یافته است.
۴. زمین گنجایش و درخور تغذیه آفریدگان عالم را هرچند که به ارقام نجومی هم برسد، دارد: مخالفان با سامان دهی خانواده و مهار فزونی ناقانون مند زاد و ولد، برای ثابت کردن این مدعا، به آیات زیر استناد می کنند:
۱ـ۴. (الم نجعل الارض کفاتا. احیاءً وامواتاً.)(مرسلات:۲۵-۲۶)
آیا زمین را فراگیر نساختیم؟ مر زندگان را، و مر مردگان را.
۲ـ۴. (وما من دابة فی الارض الاّ علی الله رزقها.)(هود:۶)
هیچ جنبنده ای در روی زمین نیست، جز این که روزی اش بر خداست.
۳ـ۴. (وفی السماء رزقکم وما توعدون.)(الذاریات:۲۲)
روزی تان و آن چه وعده تان دهند در آسمان است.
۴ـ۴. (انّ الله هو الرزاق ذوالقوة المتین.)(الذاریات:۵۸)
همانا خداوند روزی ده توانا و نیرومند است.
۵ ـ۴. (…ومن یتق الله یجعل له مخرجاً ویرزقه من حیث لایحتسب.)(طلاق:۲-۳)
…هرکه پروای خدا کند، خداوند برای او راه برون رفتنی نهد. و از جایی که گمان نَبَرَد، روزی اش دهد.
شیخ سعدی در برداشتِ زمانی خود از آیات چنین می سراید:(بوستان سعدی شیرازی، باب ششم در قناعت.)
یکی طفل دندان برآورده بود
که من نان و برگ از کجا آرمش
چو بیچاره گفت این سخن نزد جفت
مخور هول ابلیس تا جان دهد
پاسخ:
زمین دارای پهنا و درازای روشنی است. که در بخشهای پیشین مقال، بدان پرداختیم و نیازی به بازگو کردن نیست; اما تنها از باب تأکید و روشن گری بیش تر به صاحب نظرانی که برخلاف جهش ۵/۱ میلیارد ساکن زمین در قرن پیشین به ۶میلیارد ساکن در قرن کنونی، هنوز نسبت به افزایش روزافزون ساکنان زمین و نسبت به ناگنجایی زمین در برابر روند نرخ رشد کنونی ساکنان زمین تردید دارند، محاسبه ها و حسابرسیهای زیر را می آوریم:
(ارلیش) در دهه ۱۹۶۰ حالی که رشد زاد و ولد و ساکنان زمین خیلی پایین تر از امروز بود     محاسبه کرد که اگر نرخ رشد جمعیت [همچنان} ادامه پیدا کند، ۹۰۰ سال دیگر به طور کلی دوره ای طولانی در تاریخ جهان نیست     ۶۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ میلیارد     نفر بر روی زمین حضور خواهند داشت، تقریباً در هر مترمربع سطح کره زمین، اعم از دریا و خشکی، یکصد نفر حضور خواهند داشت.
ییک فیزیکدان به نام (فرملین) محاسبه کرده است که برای مسکن دادن به چنین جمعیتی، نیاز به ساختمانی ۲۰۰۰ طبقه است که سراسر سطح کره زمین را بپوشاند. حتی در چنین ساختمان شگفت انگیزی، تنها دو تا سه متر فضا برای هر نفر موجود خواهد بود.)(صبوری، ص۶۲۳)
آمادگی و شایستگی زمین برای خورانش و خوراندن آفریده ها، اندازه دارد و آن هم، کم. و قانون روزی رسانی خداوند متعال برای آفریدگان، در همان حد و مرز سازوار با تواناییهای طبیعی جواب می دهد، نه بیش از آن.
باید توجه داشت:
(از مجموع ۱۳۵۰۰ میلیون هکتار مساحت خشکیهای کره زمین، به اندازه ۴۷۰۰ میلیون هکتار قابل کشاورزی است و از این مقدار سالانه حدود ۱۴۰۰ میلیون هکتار زیر کشت محصولات زراعی قرار می گیرد که شامل ۲۳۰ میلیون هکتار اراضی دیم است. ۳۳۰۰ میلیون هکتار دیگر هم، اغلب به صورت مراتع فصلی و دایمی مورد استفاده قرار می گیرد که تبدیل آنها به اراضی کشاورزی، یا غیر اقتصادی است و یا به فرسایش آبی، بادی و کاهش کیفیت خاک منجر می شود. بنابراین، تمرکز تولید محصولات کشاورزی جهان به همان ۱۴۰۰ میلیون هکتار اراضی زراعی سالانه محدود می شود و به لحاظ همین محدودیت، افزایش جمعیت به کوچک تر شدن واحد سرانه زمین و کاهش بازدهی آن منجر می شود.)(روزنامه اطلاعات، شماره۲۰۷۰۵، ص۵، ۲۸بهمن)
بنابراین، می توان گفت، هرچند خداوند، زمین را مرکز اجتماع انسانها قرار داده و برای آنان محل سکونت و روزی پیش بینی کرده است; اما به طوری که در پیش از این نیز شرح دادیم، یک سویه نگری به آیات قرآنی، سرانجام بدان جا ختم می شود که در روزگاری، آیات الهی، ناسازگار با واقعیتهای زمانه جلوه کند و مانایی آن نیز در دگردیسیهای اجتماعی و علمی مورد تردید واقع شود و در نتیجه، به انزوای بیش تر قرآن در جامعه های انسانی و اسلامی بینجامد. در حالی که رسول اکرم می فرماید:
(القرآن لیصدق بعضه بعضاً.)(فاضل هندی، ج۱، ص۶۱۹)
یا:
(القرآن یفسر بعضه بعضاً.)(این عبارت را تفسیر نمونه در مقدمه خود بدون ذکر مأخذ به عنوان حدیث معروف آورده است. اما نگارنده در منابع حدیثی بدان دست نیافتم. علامه مجلسی هم در بحارالانوار، آن را به عنوان عبارت غیر حدیثی آورده است.(حر عاملی، بحار، ج۵۴، ص۲۱۸))
و علامه طباطبایی، در مقدمه تفسیر المیزان، آن جا که سرچشمه اختلاف مفسران را یادآور می شود، می نویسد:
(…تمام اختلافات در مصادیق و مواردی است که مضمون آیات بر آنها تطبیق می گردد… پس باید به این نکته توجه داشته باشیم که آنچه در صدق یک نقطه معتبر است، همان نتیجه و فایده مخصوص آن است، ولی متأسفانه اُنس و عادتها به یک یا چند مصداق خاص، ما را از این حقیقت دور می سازد و همین امور باعث شده که عده ای… جمود خاصی بر الفاظ کنند، گرچه باید این را جمود بر عادت نام گذارد، نه جمود بر لفظ! [۵]     قرآن را با قرآن تفسیر کنیم و توضیح آیه را به وسیله تدبر و دقت (که قرآن به آن دستور داده) از آیه دیگر بخواهیم و مصادیق را به وسیله خواصی که خود آیات به دست می دهند بشناسیم… چگونه ممکن است قرآن مایه هدایت و میزان سنجش خوب و بد و وسیله روشنی برای عالمیان باشد، ولی در موضوع فهم خود آیات قرآن که جهانیان احتیاج شدید به آن دارند، آنها را مستغنی نسازد؟)(مکارم شیرازی، ترجمه المیزان، ص۸-۱۱)
در اساس، سازواره قرآنی بر چنین اصلی استوار است که آیات در کنار همدیگر و در فرایندی هماهنگ و پیوسته، گزاره های دینی را تعریف می کند و معنی می بخشد. در ژرفای قرآنی و در قانون فرهنگ وحی، علم گریزی و جامعه ستیزی محلی از اعراب ندارد. این است که هیچ گاه کلام الهی را ناسازگار با بود و هست و واقعیتهای زمانه نخواهیم یافت، مگر این که آیات را ناتمام بنگریم و با همان بافت سنتی و کلیشه ای، خود را به قرآن عرضه بداریم:
پاسخهای قرآنی:
با توجه به اصول زیر، قرآن کریم، دلیلهای قرآنی مخالفان را مردود می شمارد:
۱. اصل اندازه دار بودن پدیده ها
۱ـ۱. (وانّا کل شیء خلقناه بقدر.)(قمر:۵۴)
ما هر چیزی را به اندازه آفریدیم.
۲ـ۱. (وکل شیء عنده بمقدار.)(رعد:۸)
هر چیزی در نزد او به اندازه است.
۳ـ۱. (قد جعل الله لکلّ شیء قدرا.)(طلاق:۲)
خداوند برای هر چیزی اندازه ای قرار داده.
۴ـ۱. (وان من شیء الاّ عندنا خزائنه وما ننزّله الاّ بقدر معلوم.)(حجر:۲۱)
هیچ چیز نیست جز آن که انباشته های آن نزد ماست و ما جز به اندازه دانسته فرو نفرستیم اش.
۵ ـ۱. (وقدر فیها اقواتها فی اربعة ایام سواء للسائلین.).(فصلت:۱۰)
روزیهای آن را به اندازه نهاده است، به چهار روز، یک سان برای خواهندگان.
۶ ـ۱. ( الذی خلق فسوی والذی قدّر فهدی.)(اعلی:۳)
آن که بیافرید و بیاراست و آن که اندازه نهاد و راه نمود.
و آیات بسیاری که جملگی حاکی از وجود حد و مرز و حساب و کتابی در آفریده های خداوندی است که براساس خواست الهی و نظام مندی جهان هستی، از آن حدود و اندازه فراتر نمی روند و درنمی گذرند.
علامه طباطبایی، در تفسیر واژه (قدر) می نویسد:
(خداوند از برای هر چیزی قدر و اندازه ای قرار داده است. و بدیهی است، قدر هر حادثه ای از حوادث، همان اندازه وجودی اوست که به واسطه علل و شرایط وجود او تعین پیدا می کند، چنانکه انسان در خصوصیات دید و شنید و رفت و آمد و کار و کوشش و تغذیه و هضم و غیره، محدود با حدود و اندازه هایی است که غیر آنها برایش میسر نیست. حال همه موجودات ما از همین قرار است. و هر موجودی در فعالیت وجودی خود محدود و محکوم یک اندازه ای بوده، و محدودیتش نیز در اثر محدودیت داخلی و خارجی او و به عبارت دیگر علل و اسباب پیدایش افعال و آثار او می باشد.)(طباطبائی، المیزان، ج۱، ص۲۹۹)
تفسیر نمونه، در شرح آیات یاد شده چنین نتیجه گیری می کند.
(این درس را می توانیم بیاموزیم که جامعه انسانیت که جزئی از مجموعه نظام هستی است، اگر بخواهیم سالم زندگی کند باید این اصل: (کل شیء عنده بمقدار) بر سراسر آن حکومت داشته باشد، از هر گونه افراط و تفریط و کارهایی که حساب و کتاب در آن نیست بپرهیزد، و در تمام نهادهای اجتماعی حساب و کتاب را حاکم سازد.)(شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۰، ص۱۳۸)
ارسطو، در این زمینه می گوید:
(به حکم تجربه، دشوار و حتی محال است که بتوان کشور پرجمعیت را خوب اداره کرد. هیچ یک از کشورهایی که در سیاست و تدبیر سرآمد دیگرانند جمعیت بیرون از اندازه ندارند. در این جا خرد نیز با تجربه سازگاراست. زیرا قانون; یعنی نظم و قانون خوب، آفریننده نظم استوار است; اما نظم را نمی توان میان گروه بی شماری از مردم بر پای داشت. فقط نیروی پروردگار که سراسر جهان را از موهبت نظم بهره مند کرده است بر این کار تواناست… اندازه یک کشور مانند اندازه چیزهای دیگر، مانند گیاهان و جانوران و افزارها، حدی دارد…)(عنایت، ص۲۹۲)
۲. اصل پرهیز از اسراف
انسان در استفاده از تواناییها و نعمتهای طبیعی، غریزه ها و نواختهای الهی، وظیفه دارد و باید از اندازه درنگذرد: (کلوا واشربوا ولاتسرفوا)
زیرا مازاد بر نیاز و مازاد بر گنجاییهای شخصی و اجتماعی در هر موردی زیان آفرین است و از سوی آفریننده هستی نیز، نکوهش شده است: (انه لایحب المسرفین.)(اعراف:۳۱)
زیاده روی در هر چیزی، نه تنها ناپسند و نارواست، بلکه استفاده در حد اندازه گنجاییها هم در قالب اسراف تعریف می شود. اسراف در کلام امام علی(ع) عبارت است از:
(مافوق الکفاف اسراف.)(آمدی، ص۳۵۹، ح۸۱۱۷)
آنچه بیش از بسندگی باشد، اسراف است.
بنابراین، بهره برداری خارج از میانه روی و بسندگی در خوردن، آشامیدن، پوشیدن، آمیزش کردن و… در کلام امام صادق(ع) حرام(بحرانی، ج۲، ص۱۰) و در کلام وحیانی، فسادانگیزی در روی زمین بوده و اسراف کاران، تباهی آفرینان در روی زمین:
(لاتطیعوا امر المسرفین الذین یفسدون فی الارض ولایصلحون.)(شعراک۱۵۱-۱۵۲)
فرمان فزون کاران را مبرید. آنان که در زمین تباهی کنند و راست نیارند.
حال که سامانه اسلام و طبیعت، بر اصل حفظ اندازه ها و پرهیز از اسراف استوار است، آیا کدام رواشمارنده عقلی و شرعی، نگهداشت آن را در زاد و ولد، که پیامدها، فسادها و تباهی آفرینیهای آن، دامن گیر جامعه های انسانی، بویژه جمهوری اسلامی ایران شده است، جدا می کند و نادیده می انگارد؟
۳. اصل آینده نگری در مورد فرزندان و دیگر امور زندگی
۱ـ۳. (ولیخشَ الذین لو ترکوا من خلفهم ذُریة ضِعافاً خافوا علیهم فلیتّقوا اللّه ولیقولوا قولاً سدیداً.)(نساء:۹)
و باید بترسند آنان که اگر پس از خود، فرزندانی ناتوان بر جای نهند، بر آنان بیمناکند. باید پروا کنند و سخنی استوار گویند.
آیه شریفه در باره ارث یتیمان است. بیم و هشدار به کسانی که دست می یازند به ارث کودکان پدر مرده. آیه هشدار می دهد به انسانها که پروا پیشه کنند و به کودکان یتیم مهر ورزند و به دارایی آنان دست نبرند و حقوق آنان را پایمال نکنند. که اگر این رویه را پیش بگیرند، بر سر فرزندان و یتیمان ناتوان آنان نیز همین بلا و گرفتاری خواهد آمد۱۱۷ و گریبان آنان را کرکسهای حرام خوار خواهند گرفت و مال شان را یغما خواهند برد.
شاید از این آیه بشود استفاده کرد که باید برای آینده فرزندان خود، با رفتار استوار و دقیق و هدف مند، کاخ سعادت را پی ریخت و نگذاشت آینده ای سیاه و مرداب گون داشته باشند.
از جمله بی برنامگیهایی که آینده فرزندان را خراب می کند و فراروی آنان باتلاق تباهی را می آفریند و فقر و فاقه را برای آنان رقم می زند، رشد ناقانون مند و ناترازمندِ زاد و ولدهاست. باید زاد و ولد، به گونه ای سامان یابد که مساحت، آب، هوا و زمین کشور بتواند پاسخ گو باشد و رفاه تک تک کسانی را که چشم به گیتی می گشایند، برآورد.
۲ـ۳. (ولتنظر نفس ما قدّمت لغد.)(حشر:۱۸)
هرکس باید بنگرد، که برای فردای خویش چه پیش داشته است.
۳ـ۳. (ولا تجعل یدک مغلولة الی عنقک ولاتبسطها کلّ البسط فتقعد ملوما محسورا.)(اسرا:۲۹)
دست خود را به گردنت بسته مَنِه و چندان گشاده مدار، تا نکوهیده و درمانده نشینی.
پیش بینی آینده و سامان دهی برنامه های سازوار با تواناییهای موجود، از اصول فطری و حیاتی بشری است که به توشیح عقل و شرع نیز رسیده و به مناسبتهای گوناگون در آیه هایی از قرآن شریف و فرازهایی از سخنان معصومان، بدانها سفارش و تأکید شده است.
۴. اصل نفی عسر و حرج
۱ـ۴. (یرید الله بکم الیسر ولا یرید بکم العسر.)(بقره:۱۸۵)
خداوند برای تان آسانی خواهد، نه دشواری.
۲ـ۴. (ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج.)(مائده:۶)
خداوند نمی خواهد در تنگناتان نهد.
۳ـ۴. (وما جعل علیکم فی الدین من حرج.)(حج:۷۸)
و در دین بر شما تنگنایی ننهاده.
در قاموس فرهنگ اسلام، احکام تکلیفی، همواره، بر آسانی استوار بوده و به طور کلی از سخت گیریهای بی مورد در آن اثری یافت نمی شود. برابر تشریع قرآنی، فرمانهایی که با حال جسمی، روحی، زمانی و مکانی مکلف، سازگاری نداشته باشد، یا کنار زده می شود و از عهده مکلف خارج می گردد و یا به پایین ترین حدّ خود فرود می آید.
امروزه، با توجه به ویژگیهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی حاکم بر جهان و دشواریهای ویژه زندگانی، تربیتی، بهداشتی و محیط زیستی و… بسیاری فرزند، افزون بر پدر و مادر و محیط خانواده، بر کل جامعه: دولت و ملت، آسب می زند و دشواریهای بسیاری را پدید می آورد که جز به وابستگی و به بن بست کشاندن برنامه ها و سیاست گذاری ملی و منطقه ای، نتیجه ای برای کشور به بار نخواهد آورد. این، بزرگ ترین عسر و حرجی است که نظام ما را تهدید می کند.
سامان دهی زاد و ولد، از چشم انداز روایات
در مروری به آیات قرآنی، دریافتیم که خداوند متعال، نه تنها شوق انگیز بندگان خود برای داشتن فرزندان بسیار نبوده و برتری به دارندگان فرزندان بسیار نمی دهد، بلکه نازندگان به فرزندان بسیار را سرزنش کرده است.
۱. ازدواج با زنان زایا
از جمله لذتها و دلخوشی های فطری زندگی انسانی، پس از مرحله ازدواج، نعمت فرزند است که همه زوجها، حتی پدر و مادر آنان، در آرزوی آن به سر می برند و امید می برند که هرچه زودتر، زندگی فرزندان شان به چشم گشودن کودکی به گیتی، فروزان تر شود. این قضیه از آنچنان جایگاه و اهمیتی برخوردار است که همواره پایندگی و شیرینی زندگی مشترک، بستگی به آبستنی و زایمان زنان، پس از ازدواج دارد. در غیر این صورت، چه بسا که به جدایی زن و مرد می انجامد.
با توجه به این خواست فطری و بستگی پایندگی و ماندگاری زندگانی مشترک به آن، پیشوایان شریعت اسلام، در آموزه های خود، زنان زایا را بهترین زنان می دانند; همانان که سبب زایندگی زندگی و پایندگی نسل بشرند.
بچه آوری زنان، همواره از بروز بدترین و نفرت انگیزترین حلال ها، که همانا طلاق است و از هم پاشیدگی خانواده ها پیش گیری می کند.
بر این اساس است که پیامبر خدا(ص) می فرماید:
۱ـ۱. (خیر نسائکم الولود الودود العفیفه…)(کلینی، ج۵، ص۳۲۴)
بهترین زنان شما آنانند که بچه آور و مهربان و پاکدامن هستند.
۲ـ۱. (تناکحوا وتناسلوا تکثروا فانی اباهی بکم الامم یوم القیامة ولو بالسقط.)(مجلسی، سفینة، ج۱، ص۵۶۱)
ازدواج کنید تا نسل شما فزونی گیرد، همانا من در روز قیامت حتی به فرزندان سقط شده شما به دیگر امتها می نازم.
۳ـ۱. (تزوّجوا بکراً ولوداً ولاتزوّجوا حسناء جمیلة عاقراً فانّی اُباهی بکم الامم یوم القیامة.)(عاملی، وسائل، ج۱۴، ص۳۳)
با دوشیزه بچه زا ازدواج کنید. و با زن زیباروی نازا ازدواج نکنید; زیرا من در قیامت با بسیاری شما به امتهای دیگر افتخار می کنم.
این حدیث، برخلاف راویان ثقه در سلسله روایی آن، از جهت متن (مدلّس) است. زیرا سفارش به ازدواج با دختران زایا، در حالی که شناسایی چنین دخترانی با وجود ترقی و گستردگی شگفت انگیز علم پزشکی،در روزگار ما، تاکنون، ناممکن بوده است.
به هر حال، گیریم که شناسایی دختران زایا ممکن باشد، با استدلال ما ناسازگاری ندارد. به طور کلی فرزندخواهی و فرزندداری در طبیعت ازدواج نهفته و خواسته فطری بشر است.
روایتهای یاد شده و دیگر روایتها، که در این معنی از معصومان وارد شده، آن گونه که در بخش قرآنی هم یادآور شدیم، بیش تر تأکید بر بسیاری و پایندگی نسل دارند; چیزی که بین مخالفان و موافقان نظریه قانون مند کردن زاد و ولد، اختلاف نظری وجود ندارد. گفت وگو در این است که آیا فرزندخواهی حد و مرزی می شناسد یا نه؟ و اگر نه، با تنگناهای موجود طبیعی و اجتماعی چگونه سازگاری دارد؟
در بررسی آیات قرآنی، به این نتیجه رسیدیم که جهان، جهان اندازه هاست. خداوند متعال، تمام پدیده های روی زمین را به اندازه و با حد و مرز، برای استفاده خردمندانه، با برنامه و به دور از اسراف و تبذیر بشری آفریده است و در هیچ آیه ای از آیات قرآنی، نه دلیل و دستوری درباره زاد و ولد بسیار دیده می شود و نه از خوشایندی آن سخنی به میان آمده است. درباره روایات هم، اگر روی درستی آنها، ویژگیها و زمینه های زمان صدور، توجه شود، از این نظر، ناسازگاری دیده نخواهد شد.
(در شرایط کنونی که کمیتها نقش خویش را به کیفیتها داده است، گسترش دامنه جمعیت، اگر هماهنگ با رشد تولید و امکانات زندگی نباشد، گذشته از این که مایه رشد و عزت نیست، عامل عمده و مهمی در عقب راندن جامعه و افزایش فقر و محرومیت، تشدید نیاز به کفار و ضعف مسلمانان و موقعیت اسلام به شمار می رود.
پیامبر گرامی اسلام(ص) با توصیه به تکثیر اولاد، در رشد جمعیت مسلمانان صدر اسلام، عظمت و سیادت آنان را جست وجو می کرد، ولی چنانچه در عصر و شرایط دیگری زیادی جمعیت و سطح بالای آن، به جای این که مایه قدرت و پیشرفت باشد، زاینده فقر و عقب ماندگی شود و به جای این که عظمت و بزرگی بیافریند، مستلزم ذلت و حقارت باشد، آیا باز هم مطلوب خواهد بود؟
ممکن است گفته شود: از این روایات استفاده می شود که افزایش جمعیت، خود به خود، امری مطلوب است، چرا که می فرماید: من در قیامت به جمعیت زیاد شما مباهات می کنم.
پاسخ این است که: اگر افزایش جمعیت، امری مطلوب است، آیا عظمت، استقلال و غنای مسلمانها مطلوب نیست؟ آیا در مقام تزاحم، کدام یک مقدم است؟)(مجله پیام زن، سال اول، شماره۹/۵۴، مقاله: (کنترل جمعیت، ضرورتها و شرایط))
همچنین در بازکاوی این حدیث شریف، پرسش دیگر به ذهن می آید و آن این که، آیا نازیدن پیامبر خدا در روز قیامت، دربرگیرنده یزید و یزیدیان، مفسدان و منافقان، اشرار، بی دینان، مسلمانان شناسنامه ای، معتادان و جاهلان و… که به هر عنوانی به جامعه اسلامی بستگی دارند و مسلمان زاده خوانده می شوند، خواهد بود، یا نه؟
اگر چنین برداشتی از این روایات داشته باشیم، آیا در حق پیامبر خدا، دروغ نگفته و جفا نکرده ایم؟ در حالی که سالم سازی محیط اجتماعی رشد گروه صالحان و تربیت درست و ترازمند فرزندان، بیش ترین دغدغه فکری و هدف رسالتی پیامبر خدا(ص) بوده است، تا جایی که سینه اش لبالب از اندوه می شده، اندوه کشنده و تباه کننده.( لعلک باخع نفسک الا یکونوا مؤمنین(شعرا:۳)چنین دغدغه و رسالتی است که همواره حضرتش و ائمه اطهار(ع) نسبت به پرهیز از آمیزش با زنان غیر حلال(امام رضا: (…وحرم الله الزنا لما فیه من الفساد من قتل النفس، وذهاب الانساب وترک التربیة الاطفال…)عاملی، وسائل، ج۱۴، ص۲۳۴.)، آمیزش در روزهای حیض(امام صادق: (لایبغضنا الا من خبث ولادته او حملت به امه فی حیضها) (شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۱۴۹.)، فرزندخواهی از زنان مجنون(عاملی، وسائل، ج۱۴، ص۵۷؛ کلینی، فروع، ج۵، ص۳۵۴)، عقب مانده ذهنی(امیرالمؤمنین(ع): (ایاکم وتزویج الحمقاء فان صحبتها بلاء وولدها ضیاع) (کلینی، روع، ج۵، ص۵۶.))، بی شرم و فحاش(امام موسی بن جعفر(ع): (لابأس بالعزل فی ستة وجوه… والمرأة السلیطة والبذیة…)(صدوق، خصال، ج۱، ص۳۶۶))،دارای بیماریهای خاص، و نگهداشت ساعتها و زمانهای همبستری را سفارش و تأکید می فرمایند.
پیامبر خدا(ص) به قدری از احتمال رشد جمعیت نادان و لاابالی در بین امت خود نگران بوده است که در هشداری جدی، به امت خویش می فرماید:
(لا یلقی الله سبحانه احد بذنب اعظم من جهالة اهله و اولاده.)(محسن کاشانی، المحجة، ج۳، ص۷۳)
خداوند سبحان را کسی به گناهی بزرگ تر از نادانی و تربیت نادرست اعضای خانواده اش دیدار نمی کند.
۲. آسیب پذیری خانواده های پر فرزند
۱ـ۲. مردی را در حضور پیامبر خدا(ص) از تولد دختری خبر دادند، رنگش پرید و ناراحت شد. حضرت فرمود:
(چه شده مگر؟ زمین حملش می کند، آسمان سایه اش می افکند، و خدا هم روزیش را می رساند. او ریحانه ای است که بویش می کنی.)
سپس رو به اصحاب کرد و فرمود:
(…من کان له ابنة واحدة فهو مقروح، ومن کان له ابنتان فیاغوثاه بالله، ومن کان له ثلاث بنات وضع عنه الجهاد وکل مکروه، ومن کان له اربع بنات فیا عبادالله اعینوه، یا عبادالله اقرضوه، یا عبادالله ارحموه.)(صدوق، من لا یحضر الفقیه، ج۳، ص۳۵۵)
آن که یک دختر دارد، زخمدار است. آن که دو دختر داشته باشد، پس پناه بر خدا. کسی که دارای سه دختر باشد، از جهاد و کارهای سنگین و مکروه بخشیده است. و هر که را چهار دختر باشد، پس ای بندگان خدا، یاری اش کنید، وامش دهید، و رحم بر او آورید.
۲ـ۲. حضرت امیرالمؤمنین(ع):
(ثلاث من اعظم البلاء، کثرة العائلة. وغلبة الدین، ودوام المرض.)(آمدی، ص۴۰۷، ح۹۳۴۸)
سه چیز از بزرگ ترین بلاهاست: زیادی نانخور، قرض انبوه و بیماری مزمن.
۳ـ۲. رسول الله(ص):
(استعیذوا بالله من الفقر والعیلة.)(پاینده، ص۵۴، ح۲۷۸)
از فقر و بسیاری نانخوران به خدا پناه ببرید.
۴ـ۲. رسول الله(ص) و امام علی و امام جعفر صادق(ع):
(قلة العیال احد الیسارین.)(پاینده، ص۴۴۷، ح۲۱۰۰؛ صدوق، خصال، ج۲، ص۶۱۰؛ فیض الاسلام، کلمات قصار۱۴۲؛ مجلسی، بحار، ج۷۱، ص۱۰۱)
کمی نانخوران، یک نیمه توانگری است.
۵ ـ۲. رسول الله(ص):
(ان الولد مبخلة، مجبنة، مجهلة، محزنة.)(پاینده، ص۱۶۹، ح۸۳۷)
فرزند، سبب بخل، ترس، نادانی و غم است.
۶ ـ۲. امام رضا(ع):
(جدّم، امام جعفر صادق(ع) در کوچه با صیادی رو به رو شد، از او پرسید: بیش ترین جانوران که به دام تو می افتد، از کدام گونه اند؟
صیاد گفت: پرندگانی که جوجه دارند.
حضرت از او گذشت در حالی که می فرمود:
(هلک صاحب العیال، هلک صاحب العیال.)(مجلسی، بحار، ج۷۲، ص۱۰۴، ح۱۲)
۷ـ۲. رسول الله(ص):
(اللهم اعوذبک من جهد البلهاء، قالوا: ماجهد البلهاء، یا رسول الله؟ قال قلة المال وکثرة العیال.)
خداوندا! پناه می برم به تو از کوشش ابلهان.
پرسیدند: یا رسول الله! کوشش ابلهان چیست؟
فرمود: کمی ثروت و زیادی نانخوران.
۸ ـ۲. حضرت علی(ع):
(الفقر هو الموت الاکبر. وقلّة العیال احد الیسارین وهو نصف العیش…. وما عال امرؤا اقتصد.)(حرّانی، ص۱۵۳)
گرسنگی و ناچیزی مرگ بزرگی است. کمی نانخوران، یکی از دو فراخ دستی و نیمی از زندگی است. مردی که میانه روی کند، نیازمند نشود.
با توجه به تواتر روایات، در ستایش از مسلمانانی که به فرزند کم بسنده می کنند، علامه مجلسی در بحارالانوار، بابی را زیر عنوان: (باب فضل توسعة العیال ومدح قلة العیال) گشوده است.(مجلسی، بحار، ج۶۹، ص۱۰۴)
۹ـ۲. و جالب تر این که، پیامبر خدا(ص) ضمن دعایی، دشمنان پیامبر و آل پیامبر را به داشتن مال و فرزندان بسیار نفرین کرده و می فرماید:
(اللهم ارزق محمداً وآل محمد ومن احب محمداً وآل محمد علیهم السلام العفاف الکفاف وارزق من ابغض محمداً وآل محمد کثرة المال والولد)(نوری، مستدرک، ج۲، ص۶۱۵)
خدایا محمد و آل محمد و دوستان آنان را همراه با عفت و بسندگی روزی دِه و زیادی مال و فرزندان را بهره دشمنان محمد و آل محمد فرما.
۳. آینده نگری و دوراندیشی
سامانه زندگی انسان همواره بر اصلِ (دوراندیشی) و (برنامه ریزی) در امور استوار است. روشن کردن خط مشی، یا حدود عملیات برای پیاده کردن هدفهای زندگی، از ارکان اصلی برنامه ریزی انسانی به شمار می رود.
برنامه ریزیها هر چقدر هم از جامعیت، آینده نگری و واقع بینی برخوردار باشند، اثرگذاری دیرپا و بلند مدت خود را بروز خواهند داد. در جامعیت برنامه ریزیها همین بس که در آنها ارزشهای حاکم بر جامعه، چشمداشتها، منبعها و تواناییها و مصالح همگانی، در نظر گرفته شده باشد.
از آن جایی که پیش بینیهای صحیح، یعنی تدبیر در پیش زمینه ها و ارزیابی دستاوردها و نتیجه ها، نقش مهمی در برنامه ریزی و رسم کردن خط مشی امور دارد و بدان اعتبار بیش تری می بخشد; افزون بر قرآن، که پیامهای آن را در این باره از نظر گذراندیم، از پیشوایان اسلام نیز سفارشها و هشدارهای اکیدی را زیر عنوان بایستگی دوراندیشی در امور، دوراندیشی در زندگانی، آینده نگری، چگونگی گرایی، میانه روی، به سامانی اقتصادی، سامان دهی مصرف و… که همگی در سیاستهای سامان دهی خانواده مصداق عینی می یابند، شاهد هستیم که به نمونه هایی اشارت می کنیم:
۱ـ۳. رسول گرامی اسلام:
(من فقهک، رفقک فی معیشتک.)(حکیمی، الحیاة، ج۴، ص۲۵۸)
از دین شناسی تو این است که با مدارا و ملاحظه زندگی بکنی.
۲ـ۳. رسول گرامی اسلام:
(التقدیر نصف المعیشة.)(حکیمی، الحیاة، ج۴، ص۲۵۶)
برنامه ریزی نیمی از زندگی است.
۳ـ۳. امام علی(ع):
(فی صفة اللبیب: (راقب فی یومه غده، ونظر قدما امامه.)(حکیمی، الحیاة، ج۱، ص۳۲۸)
انسان خردمند، در امروز مراقب فردای خویش است و از هم اکنون آنچه در پیش دارد، می بیند.
۴ـ۳. امام علی(ع):
(سوءالتدبیر مفتاح الفقر.)(آمدی، ص۳۵۴)
کج اندیشی و بدی مدیریت، کلید فقر است.
۵ ـ۳. امام علی(ع):
(آفة المعاش سوء التدبیر.)(آمدی، ص۳۵۴)
بلای زندگی، برنامه ریزی نادرست است.
۶ ـ۳. امام علی(ع):
(من استقبل الامور ابصر ومن استدبر الامور تحیر.)(حکیمی، الحیاة، ج۱، ص۳۲۹)
هرکه کارها را پیش بینی کند، بینا می شود و هرکه از نتیجه کارها روی گردان شود، سرگردان می شود.
۷ ـ۳. امام صادق(ع):
(من الدین التدبیر فی المعیشة.)(حکیمی، الحیاة، ج۴، ص۲۵۷)
دوراندیشی در زندگی، از دین است.
۸ ـ۳. امام صادق(ع):
(…وجوز لهم ان یاکلوا قصداً، ویشربوا قصداً، ویلبسوا قصداً، وینکحوا قصداً…)(حکیمی، الحیاة، ج۱، ص۲۳۹)
خداوند، بر شما روا شمرده: خوردن، آشامیدن و ازدواج، به اندازه.
۹ـ۳. پیامبر(ص):
(ان ما قلّ وکفی، خیر مما کثر والهی.)(مجلسی، سفینة، ج۲، ص۴۵۸)
آنچه کم و کافی است، بهتر است از آنچه زیاد و مشغول کننده است.
تمامی شاهدها و دلیلهای قرآنی و روایی که در این جُستار بدان استناد جستیم، بیان گر بایستگی پدید آوردن سازواری بین تواناییها، سرچشمه ها و منبعهای پایان پذیر زندگی و واجب بودن سامان دهی خانواده بودند.
حال، با پی بردن به این که افزایش بی رویه جمعیت در نظام جمهوری اسلامی ایران، اجرای برنامه ها و سیاستهای تدوین شده را از هم گسسته و امنیت کشور را با خطر جدی و کمبود منبعها، سرچشمه ها و تواناییها رو به رو کرده است، بایسته می نماد، نظر اسلام را درباره راهکارهای ارائه شده برای سامان دهی زاد و ولد، به بوته بررسی قرار دهیم:
روشهای پیش گیری از بارداری
از دیرباز تا به کنون، برای پرهیز از بارداری ناخواسته، شیوه های گوناگونی رایج بوده است که می توان آنها را در روشهای پنجگانه زیر خلاصه کرد:
۱. استفاده از داروهای ضد باروری، خوراکی یا تزریقی.
۲. استفاده از ابزار بهداشتی گوناگون برای جلوگیری از رسیدن اسپرماتوزویید به داخل رحم (مانند کاندوم و ابزار داخل رحمی)
۳. عزل(به خارج از رحم ریختن اسپرم)
۴. سترون سازی (عقیم سازی) کوتاه مدت، یا همیشگی زن و مرد
۵. افکندن جنین
آرای فقهی در پیشگیری از بارداری
روشهای یاد شده، از ۱ـ۳، به اجماع فقیهان، اگر زن و مرد هم رأی و هماهنگ باشند، رواند. مرد می تواند و بر او رواست که مَنی خود در بیرون از رحم بریزد.
اما اگر زن به این کار راضی نباشد، دست بالا، مکروه است. بنابراین، چون در موردهای سه گانه، چندان سخن و گفت وگو و مناقشه ای وجود ندارد، از پرداختن به آنها چشم می پوشیم و دو روش دیگر را به بوته بررسی می نهیم:
عقیم سازی:
عقیم سازی مردان (وازکتومی) و یا عقیم سازی زنان (توبکتومی) که در دانش پزشکی امروز، رایج است و از بهترین و خاطرجمع ترین شیوه پیشگیری از بارداری شناخته شده است، به دو گونه ممکن است: کوتاه مدت و همیشگی.
با توجه به این که چنین روشهایی در دورانهای پیشین انجام نمی گرفته، در کتابهای مرجع و مورد استفاده، در این باره مطلبی برای استناد حکم شرعی دیده نمی شود. بیش تر فقیهان روزگار ما، با استدلال بر این که عقیم سازی همیشگی گونه ای زیان رساندن به نفس به شمار می آید و زیان به نفس هم از نظر شرعی، حرام است، حرام بودن آن را استنباط کرده اند. در برابر اینان، فقیهانی هستند که عقیم سازی را حلال می دانند.
شهید بهشتی می نویسد:
(در مورد پیش گیری از باردار شدن زن، با استفاده از راه های گوناگون، آنچه که از ادله فقهی ما استنباط می شود جواز همه انواع پیش گیری است. تنها مسأله و مطلبی که وجود دارد این است که در میان زن و شوهر اختلاف نظری در این زمینه نباشد.
در مورد تعقیم طبی مرد، یا زن با اسلوب جدید نیز مستفاد ما از ادله، حرمت چنین تعقیمی نیست، یعنی دلیل کافی بر حرمت این گونه تعقیم وجود ندارد. بنابراین، این امر بر طبق قواعد کلی حلیت، محکوم به جواز و اباحه است و اشکالی ندارد.)(بهشتی، ص۸۳)
از شیخ جواد تبریزی پرسیده شده است:
(آیا برای جلوگیری از بچه دار شدن، می توان لوله زنان یا مردان را بست؟)
وی در پاسخ می نویسد:
(چنانچه جنایت بر نفس حساب نشود، مثل این که چند بچه داشته باشند و تحمل بیش از آن برایشان حرجی باشد، بستن لوله، فی نفسه، مانعی ندارد)۱۵۴
از مقام معظم رهبری پرسیده شده است:
(بستن لوله منی مرد، برای جلوگیری از افزایش جمعیت، چه حکمی دارد؟)
وی در پاسخ می نویسد:
(اگر این کار با یک غرض عقلانی صورت بگیرد، و ضرر قابل ملاحظه ای هم نداشته باشد، فی نفسه، اشکال ندارد.)(خامنه‌ای، اجوبة، ص۲۷۷، مسأله۱۲۵۵)
البته شایان ذکر است که در استنباط باورمندان به حرام بودن سترون سازی و نازایی، پیامدهای جانبی و احتمالی آن در نظر بوده است که برابر نظر پزشکان (انجام عمل وازکتومی) یک راه ساده، راحت برای پیش گیری از بارداری است و نه تنها اثر ناگواری بر جسم، روح و روان فرد ندارد، بلکه به دلیل آرامش خیالی که در وی پدید آمده، برای روح و روان وی، مفید خواهد بود و بر آن اثر خوشایندی خواهد گذاشت.(روزنامه اطلاعات، شماره۲۱۱۰۳، ۲۹تیر ۱۳۷۱)
سقط جنین:
سقط جنین، چه سالم و چه ناسالم آن، نتیجه بارداریهای ناخواسته است که سالانه در جهان تا ۸۰میلیون مورد اتفاق می افتد، و بیش از نیمی از آنها با سقط جنین پایان می یابد.
براساس برآوردهای سازمان جهانی بهداشت، سالانه حدود ۲۰میلیون سقط جنین ناسالم (بدون مراقبت های پزشکی) در جهان صورت می گیرد.(شیخی، ص۱۱۹)
در جمهوری اسلامی ایران، برابر تحقیقها و پژوهشهای انجام شده، ۴۰درصد بارداریها، ناخواسته است.(روزنامه اطلاعات، شماره۲۰۵۲۸/۵، ۲۷تیرماه ۱۳۷۴.)
ییعنی از ۲میلیون نوزادی که سالانه بر جمعیت کشور افزوده می شود(روزنامه سلام، شماره۶۱۷، ۲۲تیرماه ۱۳۷۲، صفحه اخبار اقتصادی)، حدود ۸۰۰ هزار نفر آن جزو نوزادان ناخواسته اند.
آمار سقط جنین در ایران، به علت غیر قانونی بودن عمل سقط و انجام پنهانی و ناسالم آن، چندان روشن نیست; اما کارشناسان، برابر نشانه ها و قرینه های موجود، در آمارهایی اتفاق نظر دارند که حاکی از هم برابری با آمارهای جهانی و فراگیر بودن مسأله در بین شمار زیادی خانواده های جامعه اسلامی ایران است که برخلاف گرایش باطنی، ناخشنودی و احساس گناه و گمان بر پیامدهای ناگوار جانبی، اما از روی نیاز و ناچاری و رو به رو بودن با دشواریها، نابسامانیها، ناهنجارهای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، تن به این کار می دهند.
بازکاوی دیدگاه اسلام در مسأله سقط جنین، شاید با پیامهای جدید و کارسازانه ای همراه باشد که ما برای گشودن باب این گفت وگوی فقهی، به دستاوردهای پژوهشی خود، اشارت می کنیم:
اسلام و سقط جنین:
الف. سقط جنین در قرآن: نه تنها در ظاهر آیات قرآنی، از حکم سقط جنین، سخنی به میان نیامده است، بلکه در تأویل و تفسیر آیات الهی، از معصومان(ع) هم روایتی در این باب وجود ندارد، تا بتوان براساس آن، نظر قرآنی را کشف و نتیجه گیری کرد.
حتی مفسران هم در برداشتهای قرآنی، و کندوکاوگران در باب آیات الاحکام نیز تا قرن اخیر، سخنی در این باره به میان نیاورده اند. در حالی که موضوع مورد نیاز جامعه ها و ملتهای اسلامی، از دورانهای دور بوده است.
لیک در پاره ای از تفسیرهای جدید، در تفسیر آیه هایی که گروندگان به اسلام را از پیروی آیین جاهلی; بویژه فرزندکشی، باز می دارند، سقط جنین نیز، مصداق فرزندکشی دانسته شده است.
۱. (ولاتقتلوا اولادکم من املاق.)(انعام:۱۵۱)
فرزندان تان را به خاطر تنگدستی مکشید.
۲. (ولاتقتلوا اولادکم خشیة املاق.)(اسراء:۳۱)
فرزندانتان را از بیم نداری مکشید.
۳. (واذا الموؤدة سئلت بای ذنب قتلت.)(تکویر:۹؛ تکویر:۸)
و آن گاه که زان دخت زنده به گور پرسند: به کدام گناه کشته شده است.
۴. (یا ایها النبی اذا جائک المؤمنات یبایعنک علی ان لایشرکن بالله شیئاً ولایسرقن ولایزنین ولایقتلن اولادهن و…)(ممتحنه:۱۲)
ای پیامبر، هرگاه زنان گرویده برای بستن پیمان نزد تو آیند، برای این که هیچ چیز را با خدا انباز نکنند، و دزدی نکنند و زنا نکنند و فرزندان شان را نکشند و….
علامه طباطبایی در تفسیر، آیه چهارم (ممتحنه،۱۲) می نویسد:
(ولایقتلن اولادهن بالوأد وغیره واسقاط الاجنّة.)(طباطبائی، المیزان، ج۱۹، ص۲۷۹)
فرزندان خود را به وسیله زنده به گور کردن و غیر آن و سقط جنین نکشید.
در تفسیر نمونه، در شرح آیه نخست (انعام:۱۵۱) آمده است:
(با نهایت تأسف، این عمل جاهلی در عصر و زمان ما در شکل دیگری تکرار می شود، و به عنوان کمبود احتمالی مواد غذایی روی زمین، کودکان بی گناه در عالم جنینی از طریق (کورتاژ) به قتل می رسند)(شیرازی، تفیر نمونه، ج۶، ص۳۴)
در همان تفسیر در شرح آیه سوم (تکویر، ۸ ـ۹) می خوانیم:
(…با نهایت تأسف این مسأله به اشکال دیگری در جاهلیت قرون اخیر نیز خودنمایی می کند، در شکل آزادی سقط جنین که به صورت قانونی در بسیاری از کشورهای به اصطلاح متمدن رواج یافته، اگر عرب جاهلی بعد از تولد، نوزادان را می کشت، انسان های متمدن عصر ما آن را در شکم مادر می کشند!)(شیرازی، تفیر نمونه، ج۲۶، ص۱۷۸)
محمدتقی شریعتی در تفسیر نوین در شرح آیه چهارم (ممتحنه، ۱۲) می نویسد:
(اگر تازیان نادان فقط دختر را می کشتند انسان زمان ما هم دختر را و هم پسر را می کشد. مگر کورتاژ و سقط جنین در بزرگ ترین ممالک متمدن فراوان نیست؟…)(شریعتی، ص۵۸)
در منشور جاوید در تفسیر آیه نخست (انعام:۱۵۱) آمده است:
(از آن جا که عرب جاهلی با وسائل امروزه پزشکی مجهز نبود و از وضع جنین در رحم مادر آگاهی زیادی نداشت و نمی دانست جنین دختر است یا پسر، از این جهت بردباری به خرج می داد، تا جنین چشم به جهان بگشاید، سپس دست خود را به خون جگرگوشه خود آلوده سازد.
ولی بشر امروز، گام به پیش نهاده و با کمال قساوت آماده می شود که جگرگوشه او در رحم قطعه قطعه گردد و بیرون کشیده شود…)(سبحانی، ج۱، ص۸۰)
روشن است که چنین برداشتهایی از آیات قرآنی هرچند نوپردازانه و همراه با نگرش به رویدادهای اجتماعی است، اما چون مستند به کلام وحی و دلیلهای چهارگانه فقهی نیستند، در نتیجه، حکم شرعی موضوع از آنها به دست نخواهد آمد.
زیرا به جنین در حالتهای ابتدایی، از نظر لغوی، عرفی و شرعی انسان گفته نمی شود. از این روی، در روایات تا پیش از حلول روح، از احکام جداگانه برخوردار است. و چون انسان نیست، افکندن آن هم، در حکم کشتن نفس و در حکم (موؤده) (دختر زنده به گور شده) نخواهد بود.
فاضل مقداد، روایتی شاهد بر درستی این سخن، به شرح زیر آورده است.
(روی ان الصحابه اختلفوا فی الموؤدة ماهی؟ وهل الاعتزال وأد؟ وهل اسقاط المرءة جنینها عمداً وأد؟ فقال علی(ع) انها لاتکون موؤدة حتی یاتی علیه التارات السبع، فقال له عمر: صدقت اطال الله بقاءک، واراد(ع) طبقات الخلق السبع المبنیة فی الآیة المذکورة، فاشار(ع) الی انه اذا استهل بعد الولادة ثم دفن فهو وأد فلایکون الحامل المسقط قد وأدت).(فاضل مقداد، ج۲، ص۳۷۵)
روایت شده: صحابه در معنای موؤدة اختلاف داشتند که چیست؟ آیا بیرون ریختن مَنی و افکندن جنین، از نمونه ها و مصداقهای (زنده به گور کردن) است، یا خیر؟
علی(ع) فرمود: تا هنگامی که رده ها و مرتبه های هفت گانه آفرینش را سپری نکرده (موؤدة) به او گفته نمی شود.
عمر گفت: راست گفتی عمرت دراز باد!
سپس علی(ع) افزود: آفرینش انسان رده های هفت گانه دارد که در آیه یاد شده است و آن گاه اشاره کرد به این که: هر کودک پس از ولادت گریه کرد و پس از آن دفن شد، او زنده به گور شده است. پس زن بارداری که بچه اش را می افکند، زنده به گورکننده نیست.
شهید بهشتی، در پاسخ به علمایی که دلیلهای قتل نفس را به تمام رده ها و مرتبه های شکل گیری جنین گسترش می دهند، می گوید:
(از نظر موازین ما، فقاهت ما، استحسان است; استنباط نیست. هیچ یک از این بحثها را نمی توان دلیل فقهی شمرد; یعنی ما در مباحث دیگر فقه به این گونه استیناسها، می گوییم استحسان و آنها را سند کافی برای استنباط یک حکم نمی شمریم. این جا هم همین طور، هیچ فرقی نمی کند. ما وقتی می گوییم انسان در مراحل مختلف، دارای احکام مختلف است، یکی از احکام قتل نفس است. باید دید حرمت قتل نفس با آن تأکید، مربوط به کدام مرحله است. به صرف این که ما استیناس می کنیم که در فلان جا هم می شود گفت (انسان) کافی نیست که ادله حرمت قتل نفس را به او هم تعمیم بدهیم.)(بهشتی، ص۱۰۸)
و می افزاید:
(چنانکه از کلام محقق حلی و شهید ثانی و صاحب جواهر و دیگران دانستید، آنان اسقاط علقه و مضغه را محکوم به حکم قتل نمی دانند.)(بهشتی، ص۱۹۳)
سقط جنین در روایات:
آنچه در روایات درباره سقط جنین دیده می شود، همه، گزاره های مربوط به حقوق جنین است که تنها دیه جنین سقط شده در رده های گوناگون را روشن می کند; یعنی غیر از آن سخن دیگری به میان نیامده است.
دین مقدس اسلام که باید و نبایدهای آن در چهارچوب احکام پنجگانه تکلیفی، حتی در کوچک ترین مسائل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، بهداشتی و… به طور کامل روشن است، در این مسأله مهم و مورد نیاز مردمان، جز بیان جریمه، تکلیفی را نفرموده و یا به قدری کم رنگ از آن سخن به میان آورده که جز دلیل بر مکروه بودن موضوع، استنباطی از آن بهره نمی گردد. بنابراین، شهرت تحریمی سقط جنین، نشأت گرفته از جریمه هایی است که در روایات گوناگون وارد شده و یا بر برداشتهای ذهنی و قیاس آن با قتل نفس استوار است که درنگ بیش تری را می طلبد.
برای روشن گری موضوع، چند روایت را درمی نگریم:
۱. امام صادق(ع):
(دیة الجنین خمسة اجزاء: خمس للنطفة عشرون دیناراً وللعلقة خمسان اربعون دیناراً، وللمضغة ثلاثة اخماس ستون دینارا، {وللعظم اربعة اخماس ثمانون دیناراً} واذا تم الجنین کانت له مئة دینارا، فاذا انشیء فیه الروح فدیته الف دینار او عشرة آلاف درهم ان کان ذکراً، وان کان انثی فخمسمائه دینارا…)(عاملی، وسائل، ج۱۹، ص۱۶۹)
دیه جنین پنج قسمت دارد: ۱ برای نطفه (۲۰ دینار ) برای علقه: ۲ (۴۰دینار) برای مضغه: ۳ (۶۰دینار) برای استخوان: ۴ (۸۰ دینار) و زمانی که جنین کامل شد بر آن ۱۰۰ دینار است. پس آن گاه که روح در آن دمیده شد، دیه اش ۱۰۰۰ دینار یا ۱۰۰۰۰ درهم است، اگر پسر شد و اگر دختر باشد ۵۰۰ دینار.
۲. امام صادق(ع):
(انّ فی النطفة عشرین دیناراً وفی العلقة اربعین دیناراً وفی المضغة ستین دیناراً فاذا کسا اللحم فمائة ثم هی مائة حتی یستهل فاذا استهل فالدیة کاملة.)(صدوق، من لایحضر الفقیه، ج۴، ص۱۲۰)
جریمه سقط در حالت نطفه ۲۰دینار، در علقه ۴۰دینار، در مضغه ۶۰دینار، در استخوان ۸۰دینار و در پوشیده شدن استخوان با گوشت ۱۰۰دینار است، باز صد دینار است تا زمانی که بچه متولد شده و بانگ برآورد. پس زمانی که بانگ برآورد کرد     جریمه انسان کامل بر عهده اوست.
۳. محمد بن مسلم می گوید از امام باقر(ع) پرسیدم:
(عن الرجل یضرب المراة فتطرح النطفة فقال علیه عشرون دیناراً فقلت یضربها فتطرح العلقه فقال علیه اربعون دیناراً، فقلت فیضربها فتطرحه وقد صار له عظم، فقال علیه الدیه کاملة…)(عاملی، وسائل، ج۱۹، ص۲۳۸)
از حکم مردی که زنی را زده، به گونه ای که به انداختن نطفه انجامیده است.
فرمود: بر عهده اوست ۲۰دینار.
پس گفتم: اگر به انداختن علقه بینجامد.
فرمود: بر عهده اوست ۴۰دینار.
گفتم: اگر آنچه در شکم دارد بیندازد به حالتی که استخوان شده است.
فرمود: دیه او کامل خواهد بود.
۴. از امام صادق(ع) پرسیده شد:
(فی امراة شربت دواء وهی حامل لتطرح ولدها، قال ان کان له عظم قد نبت علیه اللحم وشق له السمع والبصر فانّ علیها دیة تسلّّّّّّّّّّّّّّمها الی ابیه، قال: وان کان علقة او مضغة فانّ علیها اربعین دیناراً، او غرّة تسلّّّّّّّّّّّّّّمها الی ابیه، فقلت: فهی لاترث من ولدها من دیته؟ قال لا، لانها قتلته.)(صدوق، من لا یحضر الفقیه، ج۴، ص۱۲۱)
در باره زن بارداری که برای انداختن بچه اش دارویی به کار برده باشد.
فرمود:اگر بچه انداخته شده استخوانی داشته که گوشت بر آن روییده بوده و گوش و چشم بر آن ظاهر شده است، جریمه ای دارد که به پدرش پرداخت کند و اگر علقه یا مضغه باشد، پس بر عهده اوست، چهل دینار یا بنده ای.
راوی می پرسد، آیا مادر از فرزندش ارث نمی برد؟
امام فرمود:نه، زیرا او فرزندش را کشته است.
بین روایاتی که یاد شد و روایاتی که در کتابهای روایی و جود دارند، ناسازگاریهایی دیده می شود که جمع آنها چندان آسان نمی نماید. گاه دیه کامل، برای جنین دارای روح است و گاه به جنین استخوان برآورده، گاه آنچه بر عهده می آید، درهم و دینار است ، گاه آزاد کردن برده.
پیشینیان از فقهاء، ناسازگاری در این موضوع را، بیش تراز باب تقیه دانسته اند، ولی به نظر شهید مطهری، ناسازگاریها در مسائل مختلف به دلیل بیان مسأله و یا وقوع مسأله در زمانها و مکانهای گوناگون بوده است.(مرتضی مطهری، اسلام و مقتضیات زمان، ج۲، ص۳۲)
به هر حال، چون بحث در این مقوله، خارج از چارچوب تحقیقی این جُستار است، از پرداختن به بیش از آنچه مطرح شد، چشم می پوشیم و نگاهی می افکنیم به دیدگاه های فقیهان اهل سنت و تشیع.
سقط جنین در فقه اسلامی:
الف. در فقه اهل سنت:
۱. مذهب شافعی:
(ذهب فقهاء الشافعیه الی انّ الاجهاض اذا تمّ خلال اربعین یوماً من بدء العلوق وکان ذلک برضی من الزوجین، و بوسیلة قال عنها طبیبان عادلان انها لاتعقب ضرراً یصب الحامل، کان مکروهاً کراهیة تنزیه، ولم یکن محرماً فان مضی علی بدء الحمل اربعون یوماً، حرم الاسقاط مطلقاً…)(البوطی، ص۷۲)
فقیهان مذهب شافعی بر این باورند که انداختن جنین، در صورتی که نطفه تا قبل از چهل روزگی است و با رضامندی و خرسندی زن و شوهر و یا با نظر دو طبیب عادل که بر این نظرند زیانی به زن باردار ندارد، مکروه است و حرام نیست. پس اگر چهل روز از بارداری زن گذشته باشد، انداختن آن، در هر حال، حرام است.
از علمای مذهب شافعی، تنها امام غزالی است که به حرام بودن ریختن مَنی به خارج از رحم و انداختن نطفه، در تمام حالتهای آن باور دارد.(البوطی، ص۷۴)
۲. مذهب حنفی:
علمای مذهب حنفی در انداختن جنین اختلاف نظر دارند. شماری از ابتدای تشکیل نطفه، آن را حرام می دانند. در برابر اینان، شماری تا چهل روزگی، و شماری دیگر تا رسیدن نطفه به ۱۲۰روزگی، انداختن آن را جایز می شمارند; اما اجماع نظر علمای مذهب حنفی بر این است که: انداختن جنین، تا قبل از حلول روح، روا، و پس از آن حرام است.(البوطی، ص۷۷-۷۸)
۳. مذهب حنبلی:
علمای مذهب حنبلی، بیش تر، بر این قول اتفاق نظر دارند که انداختن جنین، تا پیش از دمیده شدن روح در آن، رواست مگر (ابن الجوزی) که آن را در هر حال، حرام دانسته است.(البوطی، ص۸۰)
۴. مذهب مالکی:
فقیهان مذهب مالکی، بیش تر، انداختن جنین را در تمام حالتهای جنین حرام دانسته اند، مگر (دسوقی) که به مکروه بودن آن تا قبل از چهل روزگی باور دارد.(البوطی، ص۸۰)
۵. اجماع فقیهان اهل سنت:
(حکم اسقاط الحمل: بعد استقرار النطفة فی الرحم لایحل اسقاط الجنین بعد مضی مائة وعشرین یوماً، فانه حینئذ یکون اعتداء علی نفس یستوجب العقوبة فی الدنیا والآخرة.
اما اسقاط الجنین، او افساد اللقاح قبل مضی هذه المدة، فانه یباح اذا وجد ما یستدعی ذلک، فان لم یکن ثمة سبب حقیقی فانّه یکره).(فقه السنة، ج۲، ص۲۳۴)
پس از گذشت ۱۲۰روز از قرار و آرام گرفتن نطفه در رحم مادر، انداختن آن جایز نیست. انداختن آن در این هنگام، جفا بر نفس است و سزاوار عقاب در دنیا و آخرت.
اما انداختن جنین، یا از بین بردن نطفه، پیش از مدت یاد شده، رواست، هنگامی که دلیلی بر آن یافت شود. پس اگر سبب حقیقی قانع کننده علمی و عقلی     نداشته باشد، آن وقت مکروه است.
شیخ عبدالمجید سلیم، مفتی اعظم مصر (در سال ۱۹۷۵م.) در پاسخ این پرسش: نظر اسلام درباره جلوگیری از بارداری و انداختن جنین از نظر جنبه های پزشکی و اجتماعی چیست؟ می نویسد:
(۱. هریک از زوجین، مختارند که برای جلوگیری از بارداری به دلایل پزشکی یا اجتماعی، تدابیر فردی اتخاذ کنند. توافق طرفین اجباری نیست.
۲. استفاده از داروها و تدابیر مؤثر در سقط جنین تا قبل از شانزدهمین هفته شروع بارداری مجاز است، مشروط به آن که توصیه های ضروری انجام گیرد و جان مادر را به خطر نیاندازد.
۳. همه پیشوایان دینی برابر حکم که بعد از گذشت این مدت، سقط جنین تحت هیچ عنوان نباید صورت پذیرد، اتفاق نظر دارند.)(کتابی، ص۳۵)
ب. سقط جنین در فقه شیعه:
در فقه شیعه هم، گوناگونی روایات، گوناگونی آراء و دیدگاه ها را، همواره، به دنبال داشته است. شیخ مفید و شیخ طوسی و پیروان آنان: (ابن البراج، ابوالصلاح حلبی و سلار دیلمی) و ابن ادریس و همه پسینیان، دیه جنین را پس از کامل شدن و پیش از دمیده شدن روح در آن، ۱۰۰دینار گفته اند و ابن جنید و جمهور فقیهان بر این باورند که دیه جنین، در هر حال، غُرّه (بنده و کنیز) است.(شهید ثانی، مسالک، ج۲، ص۵۰۶-۵۰۷)ما در بُعد تحریمی آن، هیچ سخنی به میان نیاورده و هیچ بحثی را باز نکرده اند.
شهید بهشتی در باره مسأله انداختن جنین در فقه شیعه، بیان تحقیقی کافی و رسایی دارد که بهتر است با توجه به اهمیت، سنگینی، تازگی و حساسیت بحث، رشته کلام را به ایشان بسپاریم و مطلب را از زبان آن فقیه فقید بازگو کنیم:
(مسأله سقط جنین در عصر خود پیامبر(ص) مطرح شده و در عصر مولی علی(ع) و در دوران قضا و داوری آن حضرت مطرح شده، در عصر ائمه(ع) مطرح شده و روایات زیادی در این زمینه از شیعه و سنی در دست است. فقهای فریقین نیز، مسأله را از قدیم الایام طرح کرده اند و در این باره نظر داده اند. ولی مسأله، چه در روایات و چه در کلام فقها، از دید حقوقی مطرح شده است. مسأله به این شکل مطرح شده که اگر کسی بچه ای انداخت، دیه دارد یا ندارد و دیه اش چقدر است. دیه، یک جنبه حقوقی است. این که آیا اگر زنی با اجازه و رضایت شوهر بچه را انداخت، گناهی مرتکب شده یا نه; هیچ مطرح نیست، جز در یک روایت که نقل خواهم کرد. در کلمات فقها، حتی آن یک روایت هم مطرح نیست و اصلاً چیزی نیافتم ـ باز با تتبع وسیعی که کردم.
حتی در رساله های عملی امروز، بحث به عنوان دیه مطرح است. در عروةالوثقی، در تحریرالوسیله، در این کتابهای مفصل فقهی امروز، که رساله عملیه است، تحت عنوان دیةالجنین مطرح است که چقدر است. اگر نطفه بود چقدر، اگر علقه بود چقدر، اگر مضغه بود چقدر، اگر استخوان داشت چقدر، و اگر کامل بود چقدر. اما این که حرام و گناه است یا نه؟ طرح نشده….
بنابراین، مسأله سقط جنین از دید حرمت ذاتی و گناه بودن یک مسأله فقهی بکر و نو است. مسأله ای است که باید یک فقیه امروز آن را بررسی کند. این است که اگر کسی در این زمینه نظر به حرمت بدهد و بگوید حرام است، نمی شود گفت وی در سیاق فقهای گذشته ـ رضوان الله علیهم اجمعین ـ فتوا داده است; و نه اگر کسی گفت حرام نیست، نمی شود گفت وی برخلاف فقهای گذشته ـ رحمةالله علیهم اجمعین ـ فتوا داده است. این مسأله، مسأله ای است نو. در کتابهای فقهی که در اختیار من بود و ابواب گوناگون آنها را بررسی کردم، اصلاً تحت این عنوان، فقیهی نظری ندارد….
در مورد سقط جنین مسأله از دو دید مطرح می شود:
۱. آیا سقط جنین خود به خود گناه است؟
۲. آیا سقط جنین اعتداء و تجاوز به حق کسی است و از نظر تجاوز به حق کسی گناه است؟
… من گمان می کنم در هرجا در سطح متعارف مطرح بکنید که آیا سقط جنین گناه است یا نه، شائبه قتل نفس در آن است. … خوب، اگر مسأله از نظر قتل نفس مطرح باشد، باید عرض کنم: مستفاد از دلایل فقهی ما و عبارات برخی از فقهای بزرگ قرنهای اخیر، این است که سقط جنین قبل از آن که روح در او دمیده شود، قتل نفس نیست….
حالا عنایت بفرمایید به عبارت صاحب جواهر، در شرح عبارت شرایع:
(وکیف کان، فلا کفارة علی الجانی عندنا، بل الاجماع بقسمیه علیه، لعدم صدق القتل بعد فرض عدم ولوج الروح)
می گویند در دیه جنین که تا صد دینار بود (نه آن که هزار دینار و پانصد دینار است) یعنی آن که قبل از ولوج روح است، کفاره نیست. فقط دیه است بلکه اجماع محصل و اجماع منقول بر این مطلب هست. چرا؟ چون در فرضی که روح در او ولوج پیدا نکرده و وارد نشده، قتل صدق نمی کند… لذا ادله حرمت قتل نفس شامل او نمی شود.)(بهشتی، ص۵۲-۶۳)
روایی، یا ناروایی انداختن جنین:
شهید بهشتی در ادامه بحث می نویسد:
(واما جهت دوم بحث، بررسی مطلب است از نظرهای دیگر; مثلاً سقط جنین قبل از چهار ماهگی، آدمکشی نیست، ولی آیا حرام است یا نه؟ ممکن است، آدم کشی نباشد; اما حرام باشد. ما برای حرام بودن هنوز دلیل کافی در فقه پیدا نکرده ایم. یک سلسله روایات است که می گوید: جنین را قبل از چهارماهگی، حتی آن وقتی که هنوز در رحم مادر به صورت نطفه ای است، اگر کسی سبب شد در همان روزهای اول سقط شود بر او دیه لازم است و باید دیه بپردازد. این روایات از پیغمبر و از ائمه است و مفادشان هم تقریباً یکی است….
آیا از این روایات که دیه را مقرر می کنند می توانیم حرام بودن را بفهمیم؟
پاسخ: بله. از این روایات می فهمیم که سقط جنین حرام است، حتی قبل از این که روح در آن دمیده شود; اما نه به عنوان قتل نفس و نه به هیچ عنوان دیگر، فقط به عنوان تجاوز و اعتداء….
این در قوانین فقهی ما مقرر است; وقتی که قتل از نظر زیان اقتصادی مورد توجه قرار می گیرد، چه عمدش و چه خطایش، موجب پرداخت غرامت می شود. ـ دیه، یعنی غرامت.
بنابراین، توجه می فرمایید که از دیه نمی شود حرمت و حرام بودن را استنباط کرد. اگر جنین را که روزی انسان کارایی می شود، سقط کردی باید در مراحل مختلف دیه بپردازی. واجب کردن دیه نمی تواند منشایی برای استنباط حرام بودن و حرمت تکلیفی باشد، مگر از نظر تجاوز; یعنی بگوییم آقا، تو که آمدی جنینی را در مرحله خون بسته بودن انداختی، به مال دیگری تجاوز کرده ای، پس این گناه است. از نظر تجاوز به مال غیر گناه است. خوب، این جا این سؤال پیش می آید که اگر صاحبان این مال، که پدر و مادر تلقی می شوند (چون دیه را باید به آنها داد) رضایت دادند چه؟ آیا اگر طرفین توافق کردند باز هم تجاوز است؟)(بهشتی، ص۸۹-۹۳)
سکوت حاکم بر روایات وارد شده در بیان حکم انداختن جنین در گاهِ راضی بودن زن و شوهر و جهت گیری روایات نسبت به بیان حکم حقوقی انداختن جنین به دست دیگران و یا پا پیش گذاردن یک جانبه پدر و مادر، نشان گر آن است که حرام بودن و جریمه انداختن جنین از باب نگهداشت حقوق والدین است، نه حقوق نطفه; از این روی، دور نیست که در صورت رضایت زن و شوهر و شور علمی و تخصصی، حرام نباشد و جریمه برداشته شود. همان گونه که در مقام شیر دادن و مدت آن نیز چنین است. خداوند متعال در قرآن کریم، ضمن دستور به شیر دادن کودکان تا مدت دو سال کامل، اجازه می دهد که کاستن از این مدت، در صورتی که با رضا و خرسندی زن و شوهر و مشورت همدیگر انجام پذیرد، رواست و باکی بر آن نیست:
(فان ارادا فصالاً عن تراض منهما وتشاور فلا جناح علیهما.)(بقره:۲۳۳)
پدر و مادر اگر بخواهند، با همداستانی و رایزنی خویش، کودک را از شیر باز گیرند، گناهی بر ایشان نَبُوَد.
شهید بهشتی در باره انداختن جنین، با رضامندی پدر و مادر، می نویسد:
(وقتی که جنینی بی اذن پدر و مادر، هر دو، اسقاط شود، ستمی بر هر دو، یا بر یکی در صورت رضایت دیگری، می رود. به همین دلیل، اسلام برای چنین عملی دیه مقرر کرده و آن را ستم و حرام دانسته است. امّا اگر پدر و مادر، هر دو، به این کار رضایت دهند عنوان ستم و عدوان صادق نیست و از این جهت حکم حرمت بر آن بار نمی شود.)(بهشتی، ص۱۹۸)
صرف نظر از مبانی قرآنی و روایی که در این باره و دیگر گزاره های مربوط به سامان دهی خانواده و زاد و ولد، بدان پرداختیم،مبانی اصولی دیگر از جمله، (حجیت عقل) (قاعده ملازمه) (ظهور تزاحم) و از همه مهم تر (اختیارات حاکم اسلامی) راهکارهای کارگشای دیگری هستند که شارع مقدس اسلامی، در گاه نبود دستورهای وحیانی و یا در گاه نیاز و مصالح عمومی، فراروی اندیشوران اسلامی گشوده است. گاه حرام بودن و مباح بودن احکام از آن پیروی می کند. از این جاست که:
محمدحسین فضل الله: در پاسخ به پرسش: آیا رواست انداختن جنینی که از حرام، یا از ازدواج پنهانی بسته شده و آشکار شدن آن در بین قوم و قبیله، سبب خطر و حرج خواهد شد؟ می نویسد:
(یجوز لها ذلک، اذا کان بقاء الحمل یؤذی الی خطر علی حیاتها، او الی عار کبیر او حرج لا یتحمل عادة، ولکن بشرط ان لایکون الجنین فی المرحلة التی یعبر عنها بمرحلة (نفخ الروح)، ففی هذه المرحلة لایجوز ذلک الاّ فی حالة الخطر المحقق علی الحیاة.)(فضل اللّه، فقه، ص۱۶۲)
زمانی که ماندگاری جنین، برای حیات زن، خطرآفرین باشد، یا ننگ و عاری به بار آورد که نشود آن را تاب آورد، به شرط آن که جنین وارد رده ای که از آن به نفخ روح تعبیر می کنند، نشده باشد، انداختن آن جایز است. و در رده و مرتبه نفخ روح، انداختن آن جایز نیست، مگر در حالت خطر حتمی جانی.
امام خمینی:
(اگر ضرر و خطر جانی برای مادر دارد، قبل از دمیده شدن روح در جنین، اسقاط جایز است.)(خمینی، رساله نوین، ج۳، ص۱۰۱)
سید محمدرضا گلپایگانی:
(در صورتی که مادر ناچار از معالجه است و معالجه مستلزم اسقاط جنین است، قبل از ولوج روح، سقط جنین جایز است.)(گلپایگانی، ص۶۳۸)
محمد فاضل لنکرانی:
(…در صورت عدم دمیده شدن روح، اگر طبق تشخیص دکتر متخصص و مورد اطمینان، بقای حمل برای مادرش خطر جانی داشته باشد، یا مستلزم ضرر، یا درد غیر قابل تحمل باشد، اسقاط مانعی ندارد.)(لنکرانی، ج۱، ص۵۴۸)
مقام معظم رهبری:
(اگر تشخیص بیماری در جنین قطعی است و داشتن و نگهداشتن چنین فرزندی موجب حرج می باشد، در این صورت جایز است قبل از دمیده شدن روح، جنین را اسقاط کنند، ولی بنابر احتیاط، دیه آن باید پرداخت شود.)
(…بعد از دمیده شدن روح، جایز نیست، حتی اگر ادامه حاملگی برای حیات مادر خطرناک باشد، مگر آن که استمرار بارداری، حیات مادر و جنین هر دو را تهدید کند و نجات زندگی طفل به هیچ وجه ممکن نباشد، و نجات زندگی مادر به تنهایی با سقط جنین امکان داشته باشد.)(خامنه‌ای، اجوبة، ص۲۸۰)
نتیجه سخن:
کابوس زیاد شدن سکنه زمین و کشورها، در حالی به هیولایی دگر شده است که کشورهای اسلامی، بویژه کشور جمهوری اسلامی ایران، در رشد نرخ زه و زاد، راس هِرَم آن را به خود ویژه ساخته اند. افزایش بی رویه جمعیت، از زاویه های گوناگون، دشواریهایی را فرا راه توسعه اقتصادی، اجتماعی، امنیتی و حتی فرهنگی کشورمان قرار داده است; به گونه ای که برنامه ریزیها و اجرای سیاستهای برنامه ای را با گسیختگی بزرگی رو به رو ساخته است که اگر ادامه چنین روندی را تهدید جدی برای پایداری کلیت نظام به شمار آوردیم، هرگز سخنی به گزاف نگفته ایم.
مصلحت نظام، که به گفته امام راحل، از امور مهمه ای است که گاهی غفلت از آن موجب شکست اسلام عزیز می گردد;(خمینی، صحیفه، ج۲، ص۱۶۷)ایجاب می کند که در برابر خطر انفجار جمعیتی نیز چاره ای فراخور اندیشیده شود.
خوشبختانه، متنها،منبعها و مأخذهای فقه اسلامی، که برنامه های نرم افزاری جامعه های اسلامی را در خود نهفته دارند، پاسخ گوی پردازشگری هستند که همواره بازخوردها را در کانون توجه دارد.
(قوانین اسلامی، به اصطلاح امروز، در عین این که آسمانی است، زمینی است; یعنی براساس مصالح و مفاسد موجود در زندگی بشر است. به این معنی که جنبه مرموز و صد در صد مخفی و رمزی ندارد که بگوید: حکم خدا به این حرفها بستگی ندارد، خدا قانونی وضع کرده و خودش از رمزش آگاه است، نه، اسلام اساساً خودش بیان می کند که هرچه قانونی من وضع کرده ام، براساس همین مصالحی است که به جسم شما مربوط است یا به روح شما، به اخلاق شما، به روابط اجتماعی شما، به همین مسائل مربوط است; یعنی یک امور به اصطلاح مرموزی که عقل بشر هیچ به آن راه نداشته باشد نیست.)(مطهری، اسلام و مقتضیات زمان، ج۲، ص۲۷)
(عقل در موارد زیادی می تواند در احکام دخالت کند….(مطهری، اسلام و مقتضیات زمان، ج۲، ص۲۸)یعنی هرجا که عقل، یک مصلحت ملزمی را کشف کند، ما می دانیم که شرع هم حکم هماهنگ با آن دارد و هرجا که عقل یک مفسده ملزمی را کشف کند، ما می فهمیم که شرع هم در این جا هماهنگ است ولو اساساً در قرآن و حدیث و کلمات علما، یک کلمه در این زمینه نیامده باشد. و به همین دلیل، ممکن است عقل یک مصلحت ملزم، یا یک مفسده ملزمی را در موردی کشف کند که این مصلحت ملزم، یا مفسده ملزم، با حکمی که اسلام بیان کرده تزاحم پیدا کند; یعنی حکمی که اسلام بیان نکرده و عقل کشف کرده، یا حکمی که اسلام بیان کرده تزاحم پیدا کند; و آنچه که اسلام بیان نکرده مهم تر باشد از آنچه که بیان کرده است; یعنی آنچه که عقل از اسلام کشف کرده مهم تر باشد از آنچه که اسلام بیان کرده است; این جا حکم عقل می آید آن حکم بیان شده شرع را محدود می کند.)(مطهری، اسلام و مقتضیات زمان، ج۲، ص۳۰)
بنابراین، اگر نبود این همه مستنداتی که در این جستار بدانها پرداختیم و نظر اسلام را، که همانا، روا شماری سامان دهی جمعیت است، نتیجه گیری کردیم، حکم عقلی، در ملازمه عقل و شرع، خود، به چنین فتوایی می رسید; لیک وجود دلیلهای فراوان قرآنی و روایی که خردورزی و ژرفکاوی در آنها ما را در رسیدن به حکم شرعی خارج از قاعده حجیت عقل رهنمون بوده است، به این جا رسانید که:
۱. رشد پر شتابِ زه و زاد و ساخت جوان آن در جامعه، در صورتی که از حد خوشایند و ترازمند فراتر رود، اثرها و پیامدهای ناگواری دارد که عبارتند از: افزایش مصرف، کاهش پس انداز، کاهش سرمایه گذاری، عقب ماندگی و رشد فقر، رشد تضادهای درونی، افزایش بیکاری، رشد نارضایی، خودباختگی، کاهش قدرت نظامی، کاهش اعتبار بین المللی.(رجب زاده، ج۱، ص۵۰-۶۵)
۲. هرچند نواختها و نعمتهای الهی در جهان، بی پایان و غیر درخور شمارش هستند; اما آفریدگار هستی که این کره خاکی را زیست گاه انسانی قرار داده، نظام آن را بر اندازه هایی استوار ساخته است که خارج شدن از آن، هرگز ممکن نیست و بشر ناگزیر از نگهداشت اصول حاکم بر آن اندازه ها و گنجاییهاست; زیرا که میزان ساکنان آن نیز، تابع و پیروی از آن گنجاییهاست.
۳. بازشناسی موضوع بحران جمعیتی در صلاحیت کارشناسان و سیاستگذاران جمعیتی است که فقیهان می باید به دیدگاه آنان، اهمیت بدهند.
۴. در نصها و متنهای روشن، دلیلی بر بازداشتن از سامان دهی خانواده، دیده نمی شود.
۵. پیش گیری از بارداری، بیرون ریختن مَنی، عقیم سازی و… که مبنای اصلی در سامان دهی خانواده به شمار می رود، از نظر شرع، با رضا و خرسندی زن و شوهر، رواست.
۶. انداختن جنین پس از تکامل آن در رحم مادر و دمیده شدن روح در آن، حرام و به عنوان قتل نفس، دیه، کفاره و قصاص را در پی دارد.
۷. انداختن جنین، پیش از دمیده شدن روح در آن، هرچند قتل نفس به شمار نمی رود; اما در صورتی که با رضامندی، هماهنگی و خرسندی زن و شوهر همراه نباشد، سزاوار دیه ای است که باید آن که سبب گردیده جنین بیفتد، به پدر و مادر آن، بپردازد. اگر یکی از پدر و مادر، بدون راضی کردن دیگری، جنین را بیندازد، واجب است دیه را به دیگری بپردازد.
۸.بر حرام بودن انداختن جنین، پیش از کامل شدن و دمیده شدن روح در آن، با رضامندی زن و شوهر، دلیل شرعی وجود ندارد.
۹. ولی امر مسلمانان، وظیفه دارد براساس درک مصالح و مفاسد همگانی، احکامی را، هرچند ناسازگار با نصوص اسلامی، بنهد و به مورد اجرا بگذارد. اجرای این حکمها و قانونها، بایسته و لازم و همانند شریعت، از اعتبار برخوردارند.
منابع:
(۱)قرآن کریم؛
(۲)منوچهر صبوری، جامعه شناسی، آنتونی گیدنز، نشر نی، تهران، ۱۳۷۸؛
(۳)جواد طهوریان، کشورهای جهان سوم، جی ای گلدتورپ (۱۳۷۰)، معاونت فرهنگی آستان قدس رضوی، ۱۳۷۰؛
(۴)نعمت الله تقوی، جمعیت و تنظیم خانواده،جامعه پژوه و نشر دانیال، ۱۳۷۹؛
(۵)سید محمدباقر صدر و محمدکاظم موسوی، اقتصاد ما، نشر برهان و اسلامی، ۱۳۵۰؛
(۶)غلامرضا آزاد، اقتصادشناسی توسعه نیافتگی، دیوید کلمن و فورد نیکسون؛
(۷)پیرموسی، ترجمه خلیل ملکی و ب مهرگانملل فقیر، بی تا؛
(۸)روزنامه کیهان؛
(۹)روزنامه نوروز؛
(۱۰)روزنامه سلام؛
(۱۱)روزنامه همشهری؛
(۱۲)روزنامه اطلاعات؛
(۱۳)محمدتقی جعفری، رسائل فقهی، نشر کرامت، ۱۳۷۷؛
(۱۴)سید موسی صدر و علی حجتی کرمانی، اقتصاد در مکتب اسلام، انتشار، تهران، ۱۳۵۰؛
(۱۵)حسین نوری، جهان آفرین؛
(۱۶)مجله مکتب اسلام؛
(۱۷)سید محمدحسینی بهشتی، بهداشت و تنظیم خانواده، بقعه، تهران، ۱۳۷۹؛
(۱۸)مجله پاسدار اسلام؛
(۱۹)امام خمینی، استفتاءات، جلوگیری از بارداری و سقط جنین، انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین قم؛
(۲۰)امام خمینی، رساله نوین، تهیه و تنظیم بی آزار شیرازی، ج ۳ / ۱۰۰، دفتر نشر فرهنگ اسلامی؛
(۲۱)امام خمینی، صحیفه نور، ارشاد اسلامی؛
(۲۲)امام خمینی، ولایت فقیه، آزادی؛
(۲۳)جعفر سبحانی، منشور جاوید، اصفهان، کتابخانه امام امیرالمؤمنین علی(ع)، ۱۳۶۰؛
(۲۴)مجله حوزه؛
(۲)سید محمدحسین حسینی تهرانی، کاهش جمعیت ضربه ای سهمگین بر پیکر مسلمین، حکمت، تهران؛
(۲۶)فقه اهل بیت؛
(۲۷)محمد سعید البوطی، مسأله تحدید النسل وقایة وعلاجاً، دمشق، مکتبة الفارابی، ۱۴۰۸هـ؛ ۱۹۸۸م؛
(۲۸)احمد کتابی، نظریات جمعیت شناسی، اقبال، تهران، ۱۳۶۴؛
(۲۹)مرجعیت و روحانیت، جمعی از نویسندگان، شرکت سهامی انتشار، تهران، ۱۳۴۱؛
(۳۰)مرتضی مطهری، ده گفتار، حکمت، تهران، ۱۳۵۶؛
(۳۱)مرتضی مطهری، تکامل اجتماعی انسان، صدرا؛
(۳۲)مرتضی مطهری، خاتمیت، صدرا، ۱۳۴۷؛
(۳۳)مرتضی مطهری، اسلام و مقتضیات زمان؛
(۳۴)علی اکبر ترابی، جامعه شناسی دینامیسم اجتماع، چهر، تبریز، ۱۳۵۵؛
(۳۵)آگ برون و نیم کوف، ا.ح. زمینه جامعه شناسی، آریان پور، دهخدا، تهران، ۱۳۵۵؛
(۳۶)علی شریعتی، اسلام شناسی، درس ششم، بی تا؛
(۳۷)شیخ عباس قمی، سفینة البحار، فراهانی، چاپ قدیم، بی تا؛
(۳۸)آیت الله مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، تهران؛
(۳۹)محمدباقر مجلسی، بحارالانوار؛
(۴۰)شیخ حر عاملی، الفصول المهمه، کانون علمی و تربیتی جهان اسلامی، اصفهان، ۱۳۴۹؛
(۴۱)حر عاملی، وسائل الشیعه، دار احیاء التراث العربی، بیروت؛
(۴۲)صبحی صالح، نهج البلاغه؛
(۴۳)فیض الاسلام، نهج البلاغه؛
(۴۴)فیض کاشانی، تفسیر الصافی، الاعلمی للمطبوعات، بیروت؛
(۴۵)فتح الله کاشانی، منهج الصادقین، اسلامیه، تهران، ۱۳۴۶؛
(۴۶)مولی محسن کاشانی، المحجةالبیضاء، مؤسسه الاعلمی، بیروت؛
(۴۷)فاضل مقداد، کنز العرفان، مکتبة المرتضویه، تهران، ۱۳۴۳؛
(۴۸)پیام زن، از: سید مهدی موسوی؛
(۴۹)محمدتقی مصباح یزدی، تفسیر المیزان علامه طباطبائی،دارالعلم، قم، ۱۳۴۶؛
(۵۰)بوستان سعدی شیرازی؛
(۵۱)آنتونی گیدنر، جامعه شناسی، منوچهر صبوری/۶۲۳، نشر نی، ۱۳۷۸؛
(۵۲)فاضل هندی، کنز العمال، مؤسسة الرسالة، ۱۳۹۹هـ؛ ۱۹۷۹م؛
(۵۳)ناصر مکارم شیرازی، المیزان علامه طباطبائی، دارالعلم، قم، بی تا؛
(۵۴)حمید عنایت، سیاست ارسطو، تهران؛
(۵۵)عبدالواحد آمدی، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، ۱۳۶۶؛
(۵۶)سید هاشم بحرانی، تفسیر البرهان، دارالهادی، بیروت؛
(۵۷)محمد بن یعقوب کلینی، فروع کافی، دارالکتب الاسلامیه؛
(۵۸)شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، دارالاضواء، بیروت؛
(۵۹)شیخ صدوق، خصال، فهری زنجانی، علمیه اسلامیه؛
(۶۰)ابوالقاسم پاینده، نهج الفصاحه، جاویدان، تهران؛
(۶۱)ابن شعبه حرّانی، تحف العقول، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت؛
(۶۲)میرزا حسین نوری، مستدرک الوسایل، چاپ سه جلدی قدیم؛
(۶۳)سید محمدحسین فضل اللّه، فقه الحیاة، مؤسسه المعارف للمطبوعات، بیروت؛
(۶۴)سید علی خامنه‌ای، اجوبة الاستفتاءات، ترجمه، الهدی، ۱۳۸۱؛
(۶۵)محمدتقی شیخی، جمعیت و تنظیم خانواده، انتشار، ۱۳۷۹؛
(۶۶)محمد تقی شریعتی، تفسیر نوین، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران؛
(۶۷)فقه السنة، مکتبة العصریه، بیروت؛
(۶۸)شهید ثانی، مسالک الافهام، چاپ دوجلدی، قدیم؛
(۶۹)سید محمدرضا گلپایگانی، ارشاد المسائل؛
(۷۰)محمد فاضل لنکرانی، جامع المسائل، نشر امیرالعلم؛
(۷۱)رهنمودهای امام خمینی، صحیفه نور؛
(۷۲)احمد رجب زاده و محمد جلال عباسی شوزای، جامعه شناسی (جمعیت)، وزارت آموزش و پرورش؛



جعبه ابزار