• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سریه عبدالرحمن بن عوف

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



سریه عبد الرحمن بن عوف در شعبان سال ششم هجری اتفاق افتاد که رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) "عَبدالرَّحمن بن عَوف" را به «دُومَةُ الجندَل» به منظوردعوت اهل آن سرزمین به آئین اسلام اعزام نمود. اهل دُومَةُ‌الجندَل در ابتدا از پذیرش و قبول اسلام امتناع کرده و گفته بودند که جواب مسلمانان را تنها با شمشیر خواهند داد؛ اما در روز سوم، "اصبَغ بن عَمرو کَلب ی" که رئیس قبیله و مسیحی بود، مسلمان شد و این مساله باعث گرویدن باقی افراد قبیله به اسلام شد.



«سریة» به قطعه‌ای از سپاه گفته می‌شود که به دستور رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به سوی مکانی و برای انجام ماموریتی اعزام می‌شدند، بدون آن که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) همراه آنان باشد.


هدف رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از اعزام "عَبدالرَّحمن بن عَوف" به «دُومَةُ الجندَل» دعوت اهل آن سرزمین به آئین اسلام بود.


رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عَبدالرَّحمن بن عَوف را احضار فرموده و به او گفتند: «آماده باش که من به خواست خداوند، امروز یا فردا تو را به سریّه‌ای اعزام خواهم نمود. » فردای آن روز و پس از نماز صبح، مشخص شد که رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قصد دارند، عَبدالرَّحمن بن عَوف را به دُومَةُ الجندَل(قلعه و دژی است میان شام و مدینه و در نزدیکی دو کوه طی که قبیله بنی‌کنانه از طایفه کلب در آنجا زندگی می‌کردند) اعزام کنند. عَبدالرَّحمن به همراه یاران خود در شعبان سال ششم هجری، از مدینه به سوی دُومَةُ الجندَل حرکت کرد.


عَبدالرَّحمن بن عَوف، پس از خروج از مدینه، بار دیگر به مدینه بازگشت. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در مورد علت بازگشت او و عدم حرکت به دُومَةُ الجندَل از او سؤال کردند. عَبدالرَّحمن گفت: «می‌بینید که مهیای سفر هستم؛ اما پیش از حرکت دوست داشتم تا بار دیگر شما را ببینم! » رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) او را نزد خود فراخوانده و مقابل خود نشاندند. پس از آن، عمامه عَبدالرَّحمن را از سر او باز کرده و خود دوباره، عمامه‌ی سیاهی را برای او پیچیدند و انتهای عمامه را بین کتف او‌انداخته و از او خواستند تا پس از آن، مانند ایشان عمامه ببندد.
پس از آن رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خطاب به عَبدالرَّحمن فرمودند: «با نام خدا به جهاد برو و با کسانی که به خدا کفر ورزیده‌اند، نبرد کن. حیله و نیرنگ به کار نبند و کودکان را نکش. » پس از آن رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دست‌های خویش را گشوده و فرمودند: «ای مردم! از پنج چیز پیش از آن که به شما برسد، بپرهیزید؛ کم فروشی در میان مردمی شیوع نمی‌یابد، مگر آنکه خداوند آنان را به قحطی دچار می‌سازد تا مگر از آن دست بردارند. هیچ قومی پیمان شکنی نمی‌کنند، مگر آنکه خداوند دشمنشان را بر آنان مسلّط می‌سازد. هیچ مردمی از پرداخت زکاتِ خود، ابا نمی‌ورزند مگر آنکه خداوند نزولات آسمانی را از آنان دریغ می‌دارد و اگر به خاطر وجود چهارپایان هم نباشد، آب آشامیدنی را هم از آنان خواهد گرفت. هیچ قومی گرفتار فحشاء نمی‌شوند، مگر آنکه خداوند آنان را به طاعون مبتلا می‌سازد و هیچ مردمی احکام الهی را بر خلاف قرآن صادر نمی‌کنند، مگر آنکه خداوند آنان را فرقه فرقه کرده و دشمنی و سختیِ برخی را بر برخی دیگر می‌چشاند! »


پس از سخنان رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عَبدالرَّحمن بن عَوف از مدینه خارج شده و به همراه یاران خود حرکت کرد تا به دُومَةُ‌الجندَل رسیدند. هنگامی که مسلمانان به دُومَةُ‌الجندَل رسیده و در آنجا اقامت کردند، عَبدالرَّحمن بن عَوف، اهل آن سرزمین را به اسلام دعوت کرده و به منظور قبول اسلام از طرف آنان، به مدت سه روز صبر کرد. اهل دُومَةُ‌الجندَل در ابتدا از پذیرش و قبول اسلام امتناع کرده و گفته بودند که جواب مسلمانان را تنها با شمشیر خواهند داد؛ اما در روز سوم، "اصبَغ بن عَمرو کَلب ی" که رئیس قبیله و مسیحی بود، مسلمان شد و این مساله باعث گرویدن باقی افراد قبیله به اسلام شد.


پس از این اتفاقات و اسلام آوردن مردمِ دُومَةُ‌الجندَل، عَبدالرَّحمن بن عَوف نامه‌ای به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نوشت و آن را به همراه مردی از قبیله‌ی جهینه که "رافع بن مکیث" نام داشت، به نزد آن حضرت فرستاد. عَبدالرَّحمن بن عَوف در نامه‌ی خود، نوشته بود که می‌خواهد از آن سرزمین برای خود همسری انتخاب کند. رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز در پاسخ او نوشته بودند، با دختر "اصبَغ بن عَمرو کَلبی" ازدواج کند. عَبدالرَّحمن نیز با دختر اصبَغ، به نام "تَماضُر" ازدواج کرده و به همراه او به مدینه آمد. او مادر "ابو سلمة بن عَبدالرَّحمن بن عَوف" است.


پس از این سریه، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عبدالرحمن بن عوف را به سوی «قبیله کلب» نیز اعزام فرمود و به او دستور دادند: اگر اهل قبیله‌ی کلب مسلمان شدند، با دختر پادشاه یا بزرگ آنان ازدواج کند. هنگامی که عبدالرحمن به نزد آنان رسید، آنها را به اسلام دعوت کرد. گروهی از آنان سخن عبدالرحمن را پذیرفتند و گروهی دیگر نیز پذیرفتند تا به حکومت اسلامی جزیه بپردازند.


۱.اندلسی‌، ابن عبد البر، الدرر فی اختصار المغازی و السیر ص۹۵.    
۲. بیهقی، احمد بن الحسین، دلائل النبوة، تحقیق عبدالمعطی قلعجی، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۰۵ق.، چاپ اول، ج۳، ص۵.    
۳. مقریزی، تقی الدین احمد بن علی، امتاع الاسماع، تحقیق محمد عبدالحمید النمیسی، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۲۰ق.، چاپ اول، ج۸، ص۳۳۰.    
۴. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه الاعلمی، ۱۴۰۹ق.، چاپ سوم، ج۲، ص۵۶۰.    
۵. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۷ق.، چاپ اوّل، ج۱۰، ص۳۹.    
۶. حموی بغدادی، یاقوت بن عبدالله‌، معجم البلدان، بیروت‌، دار صادر، ۱۹۹۵م.، چاپ دوم، ‌ج۲، ص۴۸۷.    
۷. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه الاعلمی، ۱۴۰۹ق.، چاپ سوم، ج۲، ص۵۶۰.    
۸.ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۰ق.، چاپ اول، ج۲، ص۶۸.    
۹. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه الاعلمی، ۱۴۰۹ق.، چاپ سوم، ج۲، ص۵۶۱.    
۱۰. مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، تحقیق محمد عبدالحمید النمیسی، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۲۰ق.، چاپ اول، ج۱، ص۲۶۸.    
۱۱. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه الاعلمی، ۱۴۰۹ق.، چاپ سوم، ج۲، ص۵۶۱.    
۱۲. صالحی الشامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، ج۶، ص۹۳.    
۱۳. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه الاعلمی، ۱۴۰۹ق.، چاپ سوم، ج۲، ص۵۶۱.    
۱۴. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۰ق.، چاپ اول، ج۲، ص۶۸.    
۱۵. ابن الجوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۲ق.، چاپ اول، ج۳، ص۲۶۰.    
۱۶. ابن سید الناس، ابوالفتح محمد، عیون الاثر فی فنون المغازی و الشمائل و السیر، تعلیق ابراهیم محمد رمضان، بیروت، دار القلم، ۱۴۱۴ق.، چاپ اول، ج۲، ص۱۴۹.    
۱۷. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه الاعلمی، ۱۴۰۹ق.، چاپ سوم، ج۲، ص۵۶۱.    
۱۸. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۰ق.، چاپ اول، ج۲، ص۶۸.    
۱۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷، چاپ دوم، ج۲، ص۶۴۲.    
۲۰. ابن الجوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۲ق.، چاپ اول، ج۳، ص۲۶۰.    
۲۱. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه الاعلمی، ۱۴۰۹ق.، چاپ سوم، ج۲، ص۵۶۱.    
۲۲. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۰ق.، چاپ اول، ج۸، ص۲۳۱.    
۲۳. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دار صادر، بی‌تا، ج۲، ص۷۵    



برگرفته از سایت پژوهه، مقاله«سریه عَبدالرَّحمن بن عَوف به دُومَةُ الجندَل»، تاریخ باز یابی:۱۳۹۵/۸/۶    






جعبه ابزار