سلخ (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سلخ: (نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهارَ) «
راغب» در «
مفردات» مىگويد:
«سلخ» به معناى كندن پوست حيوان است، و به كندن «زره» از تن، و پايان يافتن ماه، نيز اطلاق شده است.
ولى بعضى از مفسران مىگويند: اين، در صورتى است كه
«سلخ» با «عَن» متعدى شود و اگر با «مِن» متعدى گردد به معناى خارج ساختن است؛ ولى، دليل روشنى براى اين تفاوت در كتب لغت نيافتيم هر چند در «
لسان العرب» آمده است:
(«إِنْسَلَخَ النَّهارُ مِنَ اللَّيْلِ خَرَجَ مِنْهُ خُرُوجاً»)؛ ولى، ظاهر اين است كه اين از همان معناى اول گرفته شده.
(وَ آيَةٌ لَّهُمْ اللَّيْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ فَإِذَا هُم مُّظْلِمُونَ) (شب نيز براى آنها نشانهاى است از عظمت
خدا)؛ ما روز را از آن برمىگيريم، در اين هنگام آنان در تاريكى فرو مىروند.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: آیه شريفه مىخواهد به پديد آمدن ناگهانى شب به دنبال روز اشاره كند، و كلمه نسلخ از مصدر سلخ است كه به معناى بيرون كشيدن است، به همين جهت با كلمه من متعدى شده، چون، اگر به معناى كندن بود، هم چنان كه در عبارت سلخت الاهاب عن الشاة- پوست را از گوسفند كندم به اين معنا است (و به همين جهت كسى را كه شغلش اين كار است سلاخ مىگويند)، مىبايستى در آيه مورد بحث هم با كلمه عن متعدى شده باشد، پس از اينكه با كلمه من متعدى شده مىفهميم كه سلخ در اين آيه به معناى بيرون كشيدن است، نه كندن.
(دیدگاه
شیخ طبرسی در
مجمع البیان:
)
•
شیرازی، ناصر، لغات در تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «سلخ»، ص۲۹۵.