سنت صحابه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جمهور
اهل تسنن، به جاى
سنت اهل بیت، سنت صحابه را حجّت قرار داده اند،
تا خلاء کمبود ادلّه را جبران کنند. آنان معتقدند که
صحابی کسى است که
پیامبر اسلام را در زمان حیات آن حضرت در حالى که
مسلمان بوده است، دیده باشد و بر
اسلام از
دنیا برود.
و اتّفاق نظر دارند که هر کس اطلاق نام
صحابی بر او صحیح باشد،
عادل است.
در حالى که پیروان مکتب
اهل بیت(علیهم السلام)معتقدند،
صحابه رسول الله(صلى الله علیه وآله) هر چند امتیاز و افتخار مصاحبت
پیامبر را داشته اند، و در میان آنها شخصیت هاى والا مقام پیدا مى شوند، ولى از نظر
عدالت همانند اشخاص دیگر، جمعى
عادل و گروهى غیر
عادل بودند (به گواهى
قرآن و
حدیث و
تاریخ).
اهل سنت براى
عدالت صحابه دلایلى دارند; از جمله به
آیه شریفه (کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّة أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ)
و
آیه (وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ)
و
آیه (لَّقَدْ رَضِىَ اللهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبَایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ)
استدلال کرده اند.
در حالى که
آیه اوّل و دوم مربوط به تمام امّت است، نه خصوص
صحابه و
آیه سوم مخصوص کسانى است که در
بیعت رضوان شرکت کرده اند و همه
صحابه را شامل نمى شود. به علاوه
رضایت خداوند به خاطر مسأله
بیعت رضوان دلیل بر رضایت او در برابر همه کارها نخواهد بود.
دانشمندان این گروه به
روایاتى نیز تمسّک جسته اند که مهمترین آن، این
حدیث معروف است «أصحابی کالنّجوم بأیّهم اقتدیتم اهتدیتم; اصحاب من همچون ستارگان آسمانند به هر کدام اقتدا کنید، هدایت مى شوید».
در حالى که
ابن حزم این
روایت را ساقط و مکذوب و نادرست مى داند.
علاوه بر این، در بعضى از
روایات چنین نقل شده است: «أهل بیتی کالنجوم بایّهم اقتدیتم اهتدیتم»
و این
حدیث با
حدیث متواتر ثقلین هماهنگ است.
اضافه بر اینها قرآن مجید بارها از گروهى از
صحابه که به میدان جنگ پشت کرده اند یا تخلّف از
قول رسول الله نموده اند یا بر آن
حضرت ایراد نموده اند، سخن مى گوید و بعضى را با صراحت فاسق مى شمرد; در یکجا مى فرماید: «(وَمِنْهُمْ مَّنْ یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقَاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْهَا رَضُوا وَإِنْ لَّمْ یُعْطَوْا مِنْهَا إِذَا هُمْ یَسْخَطُونَ) ; بعضى از
مؤمنان هستند که درباره تقسیم زکات، بر تو خرده مى گیرند اگر از آن به آنها بخشیده شود راضى مى شوند و اگر چیزى داده نشود خشمگین خواهند شد».
در جاى دیگر مى فرماید: «(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهَالَة فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ) ; اى کسانى که ایمان آورده اید اگر فاسقى خبرى براى شما بیاورد، تحقیق کنید، مبادا جمعیّتى را به مصیبتى گرفتار کنید، سپس پشیمان شوید»
که غالب
مفسران اهل سنت آن را درباره
ولید بن عقبه مى دانند که از
صحابه بود.
ابن عاشور در
تفسیر خود آن را مورد اتّفاق مى شمرد و
روایات متضافره را ناظر به آن مى داند.
اضافه بر این
قرآن در
سوره نور و
احزاب و
برائت و
منافقون، از گروهى از افراد به ظاهر
مسلمان سخن مى گوید که به ظاهر جزء
صحابه بودند، ولى در باطن
منافق بودند و نام هاى آنها هرگز ذکر نشده است. در داستان معروف
افک که در
سوره نور در پانزده
آیه درباره نکوهش آنها سخن مى گوید گروهى از همین افراد، به ظاهر
مسلمان و جزء
صحابه بودند. به هر حال جاى تردید نیست که
صحابه با تمام احترامى که دارند گروهى صالح و گروهى غیر صالح بودند، نمى توان سخنان همه آنها را حجّت دانست.
اضافه بر همه اینها کارهایى از بعضى از
معاریف صحابه سر زده است که با هیچ منطقى قابل توجیه نیست. همه مى دانیم داستان
جنگ جمل را
طلحه و
زبیر که
صحابی معروف بودند به راه انداختند و بر
امام وقت خود خروج کردند و طبق بعضى از تواریخ هفده هزار نفر از مسلمانان در این جنگ کشته شدند.
و نیز مى دانیم
معاویه همین کار را در برابر
امام وقت
علی(علیه السلام) انجام داد و شاید بیش از یک صد هزار نفر از مسلمین در
جنگ صفین به قتل رسیدند آیا این خونریزى ها قابل توجیه است و چنین افرادى را مى توان
عادل شمرد؟!
آیا نام
مجتهد بر آنها نهادن و این گناهان عظیم را توجیه کردن با
عقل و منطق سازگار است؟! اگر چنین باشد هر گناهى را در هر عصر و زمانى با این عنوان مى توان توجیه کرد! کدام دانشمند حاضر مى شود چنین مطالبى را بپذیرد؟!
به هر حال ما به
صحابه پیامبر به جهت مصاحبت آنها با
پیامبر احترام مى گذاریم ولى آنها را مانند سایر
مسلمین به دو گروه بلکه به چند گروه تقسیم مى کنیم. آنها که
عادل بوده اند روایتشان از
پیامبر(صلى الله علیه وآله)پذیرفته است.
آیة الله مکارم شیرازی،دائرة المعارف فقه مقارن،ج۱.